گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
آیه چهاردهم: وَلَوْ شِئْنَا لآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا



اشاره
ولَکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ
الْجِنَّه وَالنَّاسِ أجْمَعِینَ } ؛
و اگر می خواستیم، به هر نفسی [از روي جبر] هدایتش را می دادیم، لیکن [این کار را نکردیم؛ چراکه] این سخنم
حتمی شد که: جهنم را از همه [سرکشان و گنه ورزان]
جنّی و آدمی آکنده سازم.
سوره سجده ( 32 ) آیه 13
ص: 242
ص: 243
خداي متعال می فرماید:
( { وَلَوْ شِئْنَا لآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّه وَالنَّاسِ أجْمَعِینَ } ؛( 1
و اگر می خواستیم، به هر نفسی [از روي جبر] هدایتش را می دادیم، لیکن [این کار را نکردیم؛ چراکه] این سخنم حتمی شد
( که: جهنم را از همه [سرکشان و گنه ورزان] جنّی و آدمی آکنده سازم.( 2
مراد از هدایتی که از سوي خدا صورت نگرفت، هدایت اِجباري است. این قید در آیه آشکار نمی باشد، لذا ممکن است این
سؤال پیش آید که: چرا خداوند مردم را هدایت نکرد؟
خداوند در جواب می فرماید: چون می خواهم جهنّم را از جنّ و انس پُرسازم.
پس خدا خود خواست که انسان ها بد باشند و به جهنّم بروند و این، همان معناي جبر است!
این در حالی است که اساس ارسال رسولان (علیهم السلام) و فرو فرستادن کتاب هاي آسمانی، اوامر و نواهی، تکلیف، عذاب
و پاداش، تربیت و... جز با اختیار انسان معنا نمی یابد.
-1 . سوره سجده ( 32 ) آیه 13
-2 . در آیه دیگر خداوند متعال، بعد از سجده نکردن شیطان بر آدم، خطاب به او می فرماید: (فَبِعِزَّتِکَ لاُغْوِیَنَّهُمْ أجْمَعِینَ *
إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِ ینَ * قَالَ فَالحَقُّ وَ الحَقَّ أقُولُ * لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَ مِمَّن تَبِعَکَ مِنهُمْ أجْمَعِینَ) ؛ [شیطان] گفت: به
عزتت سوگند که همگان جز بندگان خالص و مخلَصت را گمراه سازم. [خدا] فرمود: حق [از من] است و حق را می گویم!
. (85 - البته جهنّم را از تو و از کسانی که تو را پیروي کنند، خواهم انباشت (سوره ص، آیات 82
ص: 244
و از این روست که مسئله جبر و اختیار به ذهن می آید و این پرسش که: پس عدالت و حکمت خداوند کجا رفت؟ چرا خدا
انس و جنّ را آفرید تا به دوزخشان ببرد؟
شایان ذکر است که ما در اینجا نمی خواهیم مسئله جبر و اختیار را به تفصیل بیان کنیم؛ زیرا این مهم و شبهات و اَقوال مختلفِ
اطراف آن را در بحثی جداگانه، بررسی کرده ایم. باري، می خواهیم معناي آیه را با ذکر قرائن قرآنی - به ویژه در زمینه
خداوند بعضی از انسان ها را به گونه اي آفرید که » : هدایت - روشن سازیم. سپس نظر مرحوم صدرا بیان شود که می گوید
یعنی خلقتشان چنین است. در ادامه به روایات طینت اشاره داریم و روشن می سازیم که آیا نظر صدرا را ... « جهنّمی شوند
تأیید می کنند یا اینکه توجیه معقول خاص خودش را دارند؟
آن گاه به سخن علامه طباطبائی درباره روایاتِ طینت، و این آیه می پردازیم و نظر نهائی اهل فلسفه و عرفان را در زمینه جبر
و اختیار می آوریم.
در این گونه مباحث، باید به دو اصل مهم توجّه داشت:
1. حفظ اصول قطعی
اگر قطعی بودن مطلبی همچون مختار بودن انسان در تعالیم وحیانی ثابت گردید و مشخص شد که دین، در آن زمینه دلایل
روشن و تصریحات فراوان دارد، هنگامی که با مطلبی روبه رو شویم که با آن اصل سازگاري ندارد، بی گمان، دروغی است
که به آن مکتب بسته اند؛ اگر سندش قطعی باشد و توجیه پذیر به نظر آید، توجیه می شود و گرنه علمش را به اهلش وا می
گذاریم.
2. معیار صحیح در فهم قرآن
در راستاي فهم قرآن اگر مطلبی در آن باشد که ظاهر آن با عقل سازگاري ندارد، باید توجیه شود، هرچند در این گونه موارد
خود معصومین (علیهم السلام) قبل از دیگران، بهترین توجیه ها را ارائه کرده اند.
ارائه مطالبی به عنوان مراد حضرت حق از آیات قرآن، تنها از طریق حاملانِ وحی پذیرفتنی است و تأویلات دیگران در
صورتی که منافات با اصول وحیانی هم نداشته باشد،
ص: 245
بر صحت و حجیت قطعی آنها دلیلی وجود ندارد؛ زیرا معیار و میزان حجیت، عقل صریح و قرآن شریف و عترت پیامبر گرامی
(علیهم السلام) می باشد و تأویلات غیر مستند به اینان، مستفاد از موازین یاد شده نیست.
طرح این گونه برداشت ها به عنوان یک احتمال و سخن علمی اشکالی ندارد و سودمند است، مگر آنکه در تعالیم وحی،
مصداقی براي آیه، به صورت انحصاري مشخص شود که در این صورت، تعمیم آیه به معانی و احتمال دیگر درست نمی
نماید.
ونیز روشن است که هرگونه فهم تفسیري از آیه، در صورتی قابل اعتناست که برخلاف لغت عرب و ظاهر صریح الفاظِ آیه،
نباشد و به عبارت دیگر آیه تَحمُّل آن را داشته باشد.
آیات هدایت
این کمی « ما هدایت هرکس را به دستش ندادیم » : مطرح است و مفهوم آن این است که « هدایت » در آیه مورد نظر مسئله
سؤال برانگیز است که آیا هدایت به طور کلّی تعطیل است و یا درباره بعضی که قرار است جهنّم از آنان پرُ شود هدایت در
کار نیست؟
معناي درستی را می توان از آیه استفاده نمود و آن این است که: اگر ما بخواهیم به اجبار همه را هدایت کنیم، می توانیم؛
مثلًا: عذاب هاي خاصّ ی را به مردم نشان دهیم و یا کاري کنیم که خواه ناخواه همه در مسیر حق و درست قرار گیرند مانند
آنچه که براي فرعون در هنگام غرق شدن اتفاق افتاد آنگاه که حقایق را به روشنی دید و به ناچار ایمان آورد ولی ایمان او
پذیرفته نشد( 1) ولی این حقیقت، ثابت است که: چون اینها بر اساس اختیار خودشان، راه بد را انتخاب می کنند ما جهنّم را از
آنها آکنده می سازیم.
؛ 92- -1 . از قرآن کریم و روایات به روشنی مسئله قبول نشدن ایمان فرعون به دست می آید (بنگرید به، سوره یونس 90
130 ) وحال آنکه ابن عربی به ایمان آوردن فرعون به هنگام غرق ، 59 ؛ بحارالأنوار 13 ، 85 ؛ علل الشرایع 1 - سوره فصلت: 84
. ( شدن و قبول آن از ناحیه خداوند متعال، قائل است (فصوص الحکم، 201
ص: 246
به دست می آید که زور و جبري در کار نیست، بلکه قرار « اگر ما بخواهیم به الزام همه را هدایت کنیم » : از اینکه می فرماید
است افراد هدایت را اختیار کنند، نه اینکه هدایت بر آنان تحمیل شود.
به عبارت دیگر: بر اساس حُسن اختیار و انتخاب، افراد به هدایت تکوینی هدایت می شوند و بر اساس سوء اختیار و انتخاب،
اِضلال تکوینی براي آنان مقرر می گردد.
باید دانست که هدایت ابتدائی براي همگان از ناحیه خداوند متعال (که همان هدایت فطري و تشریعی است) انجام می گیرد.
آن گاه آنها که به حسن اختیار، آن هدایت را پذیرفته اند، به هدایت تکوینی هدایت می شوند (و این هدایت را می توان
هدایت اقتضائی نامید) چنان که در صورتِ سوءِ اختیار و پذیرا نشدن هدایت تشریعی الهی، اقتضاي ضلالت برایشان به وجود
می آید و اضلال تکوینی که همان اضلال اقتضائی است پیش می آید.
بنابراین، هدایت، دو گونه ابتدائی و اقتضائی امکان دارد، لیکن اضلال و ضلالت، فقط اقتضائی است. در بسیاري از آیات
قرآن کریم، به ثبوت هدایت اختیاري و تأثیر اراده انسان در هدایت یابی، اشاره شده است؛ مانند:
( { وَأمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَي } ؛( 1
و اما (قوم) ثمود پس ما هدایتشان کردیم [لیکن] آنان کوردلی را بر هدایت ترجیح دادند.
( { إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا } ؛( 2
ما راه را بدو نشان دادیم یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاس.
( { وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَي } ؛( 3
و آنکه [همه چیز را] اندازه گرفت، پس هدایت کرد.
. -1 . سوره فصلت ( 41 ) آیه 17
. -2 . سوره انسان ( 76 ) آیه 3
. -3 . سوره اعلی ( 87 ) آیه 3
ص: 247
( { وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا } ؛( 1
و کسانی که در راه ما کوشیدند، به یقین راه هاي خود را بر آنان می نمائیم.
( { إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَظَلَمُواْ لَمْ یَکُنِ الُله لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلا لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقاً * إِلَّا طَرِیقَ جَهَنَّمَ } ؛( 2
کسانی که کفر ورزیدند و ستم کردند، خدا بر آن نیست که آنان را بیامرزد و به راهی هدایت کند مگر راه دوزخ.
( { فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلایَضِلُّ وَلایَشْقَی } ؛( 3
هرکس از هدایتم پیروي کند، نه گمراه می شود نه در رنج و بدبختی افتد.
( { وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًي وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ } ؛( 4
و[لی] آنان که به هدایت گراییدند [و آن را پذیرفتند، خدا] بر هدایتشان افزود و [توفیق] پرهیزکاریشان داد.
{ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أأنذَرْتَهُمْ أمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لایُؤْمِنُونَ* خَتَمَ الُله عَلَی قُلُوبِهمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أبْ َ ص ارِهِمْ غِشَ اوَه
( وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ } ؛( 5
کسانی که کفر ورزیدند چه بیمشان دهی چه بیمشان ندهی برایشان یکسان است [آنها] ایمان نخواهند آورد. خداوند بر دل
هاي آنان وبر شنوائی شان مُهر نهاد، و بر دیدگانشان پرده اي است، و آنان را عذابی بزرگ است.
{ فَأمَّا مَن أعْطَی وَاتَّقَی * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی * فَسَ نُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَي * وَأمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَی * وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَي
(6)؛ {
. -1 . سوره عنکبوت ( 29 ) آیه 69
. 169 - -2 . سوره نساء ( 4) آیه 168
. -3 . سوره طه ( 20 ) آیه 123
. -4 . سوره محمد ( 47 ) آیه 17
.7 - -5 . سوره بقره ( 2) آیه 6
.10 - -6 . سوره لیل ( 92 ) آیه 5
ص: 248
اما آن که [حقّ خدا را] داد و پروا داشت و [پاداش] نیکوتر را تصدیق کرد، به زودي او را در مسیر آسانی قرار می دهیم؛ و اما
آنکه بخل ورزید و خود را بی نیاز دید و [پاداش] نیکوتر را به دروغ گرفت، به زودي او را در مسیر دشواري قرار می دهیم.
( { یَهْدِي بِهِ الُله مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ } ؛( 1
خدا هرکه را از خشنودي او پیروي کند، به وسیله آن[کتاب] به راه هاي سلامت رهنمون می کند، وبه توفیق خویش، آنان را
از تاریکی ها به سوي روشنایی بیرون می برد و به راهی راست هدایتشان می کند.
( { وَیَزِیدُ الُله الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًي } ؛( 2
و خداوند کسانی را که هدایت یافته اند بر هدایتشان می افزاید.
{ سَأصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ آیَه لایُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الرُّشْدِ لایَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا
( وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا ذَلِکَ بِأنَّهُمْ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَکَانُواْ عَنْهَا غَافِلِینَ } ؛( 3
به زودي کسانی را که در زمین به ناحق تکبُّر می ورزند از (ایمان به) آیاتم رویگردان سازم (به طوري که) اگر هرآیه و نشانه
اي را بنگرند بدان ایمان نمی آورند و اگر راه صواب را ببینند، آن را بر نمی گزینند و اگر گمراهی را ببینند، آن را راه خود
قرار می دهند؛ این، بدان سبب است که آنان آیات ما را دروغ انگاشتند و از آنها غافل ماندند.
مقصود از کلمه { سَأصْرِفُ } در این آیه این است که:
. -1 . سوره مائده ( 5) آیه 16
. -2 . سوره مریم ( 19 ) آیه 76
. -3 . سوره اعراف ( 7) آیه 146
ص: 249
منصرفشان می کنم و من نمی گذارم ایمان بیاورند تا آن اندازه که هرچه نشانه هاي مرا ببینند ایمان نیاورند، و از راه خوب
گریزان باشند و سوي بدي ها خیزان.
در ابتدا می فرماید اینان به ناحق کبر می ورزیدند و در پایان می فرماید: این کار، بدان جهت است که آیات ما را تکذیب می
کردند، بنابراین از صدر و ذیل آیه به دست می آید که پیامد کبر و غرورشان به این رفتار هلاکت بار انجامید.
پیداست که تکبُّر و تکذیب، فعل اختیاري خود انسان است.
این گونه آیات که فعل و اختیار انسان در آنها موضوع حکم باشد، زیاد است. بنابراین می توان گفت: مراد از نفی هدایت در
آیه { وَلَوْ شِئْنا لآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها } ، نفی هدایت اجباري است؛ یعنی خداوند نمی خواهد همه را با جبر و الزام هدایت
کند، بلکه هدایت در اختیار انسانی قرار می گیرد که آن را برگزیند.
شیخ طوسی در تفسیر آیه، می گوید:
{ وَلَوْ شِئْنا لآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها } و معناه الاخبار عن قدرته، انه یقدر علی إلجائهم الی الایمان، بان یفعل أمراً من الأمور
یلجئهم الی الإقرار بتوحید الله، لکن ذلک یبطل الغرض بالتکلیف، لان المقصود استحقاق الثواب، و الإلجاء لا یثبت معه
( استحقاق الثواب؛( 1
معناي آیه، اخبار از قدرت خداوند است. او قادر است انسان ها را وادار بر ایمان آوردن نماید به اینکه کاري انجام دهد تا
اقرار به یگانگی خداوند نمایند، لیکن این کار، غرض از تکلیف را باطل می کند؛ چراکه مقصود از تکلیف، قابلیت یافتن براي
پاداش است و حال آنکه با وادار نمودن، این مقصود برنمی آید.
و از این روست که برخی جنّیان و آدمیان، هدایت را پس می زنند و با پیروي هوا و هوس، راه هاي گمراهی را می پیمایند و
خداوند بر اساس همین انتخابِ خودشان عمل می کند و آنان را به دوزخی که خود اختیار کرده اند، می برد.
.300 : -1 . تفسیر التبیان 8
ص: 250
این معنا با عقل سلیم سازگار است و تعالیم وحی آن را تأیید می کند.
سخن ملاصدرا
در اَسفار آمده است:
ثُمَّ انَّک تَعلم أنَّ نِظامَ الدُّنیا لاینصلح إلاّ بنُفُوسٍ جافیه و قُلوبٍ غِلاظ شداد قاسیه، فَلوکانَ النّاس کُلُّهُم سُعداء بنُفُوسٍ خائفه مِن
عَذابِ الله و قُلوب خاضعَه خاشعَه، لاختلّ النَّظامُ بِعَدَم القائمین بعماره هذه الدّار، مِنَ النُّفوس الغلاظ العُتاه؛ کَ الفراعنه
( والدجاجله، وکالنفوس المَکّاره... .( 1
آن گاه پس از ذکر حدیثی این آیه را مطرح می کند:
( { وَلَوْ شِئْنَا لآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّه وَالنَّاسِ أجْمَعِینَ } ؛( 2
اگر می خواستیم هدایت هر نفسی را به او می دادیم، لیکن سخن و وعده ام حق است که دوزخ را از جنّ و انس بیاکَنم.
ملاصدرا ادّعا می کند که براي اصلاح نظام دنیا، گریزي از وجود بَدان نمی باشد (حتّی فرعون ها و دجّال ها و...) و اگر
خوبان، همه عالَم را فراگیرند نظام دنیا فرومی پاشد و... .
وي می گوید: بدي دسته اي از مردمان، جزو سرشت و خلقت آنهاست و همین گونه زاده شده اند و جهنّمی شدن آنها و
عذاب آنها را این گونه توجیه می کند که خلقت آنها با آتش جهنّم سنخیت دارد؛ یعنی نوعی رابطه میان اینها و آتش جهنّم
است که عذاب همیشگی نمی بینند.
( فَیکونُ لَها غایات حَقیقیَّه و مَنازل ذاتیَّه؛ و الاُمُور الذّاتیَّه الَّتی جبلَّتْ عَلیها الأشیاء إذا وَقعَ الرُّجوع إلیها، تَکونُ مُلائمه لذیذه.( 3
96 و نیز تفسیر القرآن الکریم (ابن -94 : 348 ؛ مضمون این سخن در تفسیر القرآن الکریم (صدرا) 6 : -1 . اسفار اربعه 9
147 آمده است. : عربی) 2
. -2 . سوره سجده ( 32 ) آیه 13
. 348 : -3 . اسفار اربعه 9
ص: 251
براساس این بیان، جهنّم منزل ذاتی آن دسته از بدسیرتانی است که براي دوزخ خلق شده اند و وقتی به آن باز می گردند
(یعنی وارد جهنّم شوند) برایشان لذّت بخش است و آرامش می یابند اگر چه دیر به آن برسند و زمان زیادي بین آنها و جهنّم
جدایی پدید آید؛ چنان که خداي متعال می فرماید:
( { وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ } ؛( 1
میان آنان و آنچه اشتها می کردند، حایل افتاد.
چکیده سخن ملاصدرا درباره آیه مذکور این است که:
اگر خدا می خواست همه را هدایت می کرد، لیکن این کار را به عمد نکرد تا افراد بد و خبیث باشند و با معصیت، دنیا را
آباد سازند و البته خدا جهنّم را از اینان پُر می کند، ولی اینها غصه نخورند؛ زیرا عذاب براي آنها گوارا می شود.
نقد و بررسی
در میان مکاتب و اندیشه هاي بشري، می توان آموزه هاي درستی را یافت، لیکن سخنان نادرست بسیاري هم دارند که در
موارد زیادي ناخودآگاه ذهن ها را پر می سازد و شخص به باورهایی می رسد که رهایی از آنها دشوار است.
از این رو، شایسته و بسیار بجاست که قبل از شکل گیري و نهادي شدن آراي بشري در ذهن، از مطالب وحیانی استفاده شود.
و بسی جفاست که مسلمان پیش از سخن وحی، بینش ها و دیدگاه هاي بشري را وارسی کند و با ذهنی آکنده از رسوبات
مکاتب و گرایش هاي گوناگون که دیگر دانش ها آن را شکل داده اند به سراغ آموزه هاي وحیانی آید.
مانند آنچه که از سوي برخی از عرفاي مصطلح درباره آیه { وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ الَله رَمَی } ( 2) مطرح شده است و در
راستاي مبانی خودشان گفته اند از این آیه
. -1 . سوره سبأ ( 34 ) آیه 54
. -2 . سوره انفال ( 8) آیه 17
ص: 252
می توان به وحدت وجود پی برد و قائل شد که وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، بلکه وجود همه موجودات، همان وجود
که فلاسفه قائل « وحدت وجود تشکیکی » که عرفا به آن قائل اند یا به نحو « وحدت وجود اطلاقی » خداست،( 1) چه به نحو
( اند.( 2
در نقد سخن ملاصدرا می توان بیان داشت: چطور می توان با جرأت گفت که مراد پروردگار این است؟! آیا عقل فقط همین
احتمال را می دهد؟! آیا خداوند متعال در قرآن مجید درباره هدایت مطلب دیگري نفرموده است؟! آیا از نظر عقلی و علمی،
انصاف این نیست که دیگر آیات و روایات معتبر کنار هم چیده شود و با توجّه به همه آنها معناي درست آیه ارائه گردد؟!
درباره هدایت دو معنا را می توان تصوُّر کرد:
1. هدایت اختیاري که خدا می فرماید:
( { إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا } ؛( 3
ما راه را بدو نشان دادیم یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاس.
2. هدایت اجباري، به اینکه انسان در انتخاب راه هدایت اختیاري نداشته باشد.
براي اینکه بدانیم مراد آیه کدام نوع هدایت است، باید به دیگر آیات قرآن و اصول قطعی وحیانی، نیز بنگریم که منافاتی با
آنان نداشته باشد.
همان گونه که بیان شد آیه شریفه درصدد نفی هدایت اجباري از سوي خداوند متعال می باشد و اینکه پُر شدن جهنم از
دوزخیان براساس اختیارشان است، نه آنکه براساس اقتضاي خلقتشان مجبور به رفتن درجهنم اند و درآنجا عذاب برایشان
گواراست!
.492 - -1 . ممدّ الهمم در شرح فصوص الحکم: 491
.228 213 : -2 . براي روشن شدن معناي صحیح و بررسی احتمالات مربوط به آیه شریفه بنگرید به، آیات العقائد 1
. -3 . سوره انسان ( 76 ) آیه 3
ص: 253
روایات طینت
اشاره
ممکن است این مطلب به ذهن آید که سخن ملاصدرا سازگار با احادیث طینت است که براساس آنها سعادت وشقاوت افراد،
پیش از به دنیا آمدنشان رقم خورد وقطعی گشت!
براي اینکه این موضوع روشن شود، بجاست دو نمونه از این احادیث را بیاوریم و به بررسی آنها بپردازیم.
حدیث اول
از امام سجاد (علیه السلام) روایت شده که فرمود:
إنَّ الله عَزَّوجَلَّ خَلَقَ النَّبیِّینَ مِن طینَه عِلِّیِّینَ قُلوبَهُم و أبدانَهُم، و خَلَقَ قُلوبَ المُؤمِنینَ مِن تلک الطِّینه و جَعَلَ خَلْقَ أبدانِ المُؤمِنینَ
( مِن دُون ذلک، و خَلَقَ الکُفّارَ مِن طینَه سِجِّین قُلوبَهُم و أبدانَهُم... ؛( 1
آفرید و دل هاي مؤمنان را از همان طینت پدید آورد « علِّیین » ( همانا خداوند قلب ها و بدن هاي پیامبران را از طینت (و سرشت
خلق کرد. « سجِّین » و بدن هاي آنان را از مرتبه پایین تر از این طینت آفرید؛ و قلب ها و بدن هاي کافران را از سرشت
حدیث دوم
نیز از امام سجاد (علیه السلام) روایت شده که فرمود:
أخَ ذَ الُله مِیثاقَ شیعتنا مَعَنا عَلی ولایتِنا، لایَزیدُون و لایَنقُصون. إنَّ الَله خَلَقَنا مِن طینَه علِّیِّینَ و خَلَقَ شیعتنا مِن طینَه أسفلَ مِن
( ذلک، و خَلَقَ عَدوَّنا مِن طینَه سِجِّین و خَلَقَ أولیائهُم مِن طینَه أسفل مِن ذلک؛( 2
خداوند از شیعیان ما بر ولایت ما پیمان محکم گرفت، که [هرگز] آنها زیاده و
. 239 ، حدیث 18 : 116 ، حدیث 13 ؛ بحارالأنوار 5 : 2، حدیث 1 ؛ و با اندکی تفاوت در علل الشرایع 1 : -1 . اصول کافی 2
. 249 ، حدیث 39 : -2 . بصائر الدرجات: 18 ، حدیث 17 ؛ بحارالأنوار 5
ص: 254
کم نمی شوند. خداوند ما را از طینت عِلِّیِّین خلق کرد و شیعیان ما را از طینتِ پایین تر از آن؛ و دشمنان ما را از طینتِ سِجِّین
آفرید و اولیاي آنها را از طینت پایین تر از آن.
( پاسخ( 1
اصل کلّی عقلائی که در همه مباحث کارآمد می باشد این است که: اگر مطلبی با ادّله روشن و تصریحات فراوان در مکتبی
ثابت شد و به قطعیت رسید و یا اینکه آن مطلب خود یک اصل استوار بود، عقل حکم می کند که چیزهاي ناسازگار با آن را
- هرچند سندش هم محکم باشد - در صورت امکان، توجیه کنیم؛ و اگر توجیه را بر نتافت و توجیهات دیگران هم قانع کننده
به نظر نیامد، علم آن را به اهلش واگذاریم.
( درباره روایات طینت توجیهات مختلفی بیان شده است:( 2
•بعضی گفته اند: این روایات، با تقیه تناسب دارد؛ به جهت موافقت این روایات، با روایات عامّه که اکثر آنها اشعري مسلک
اند.
•بعضی گفته اند: این روایات، کنایه از اختلاف استعدادها و قابلیّت هاي افراد می باشد.
•بعضی گفته اند: این روایات، کنایه از علم خداي متعال به مسیري است که افراد می پیمایند.
خداوند انسان ها را با علم به اَحوال آنها آفرید؛ گویا آنها را با طینت هاي مختلف خلق کرده.
•به گفته بعضی، اختلاف طینت ها، فرع بر امتحان در عالَمِ ذرّ است و ... .
؛ -1 . براي بررسی بیشتر روایات باب طینت و توجیه آنها بنگرید به: بحارالأنوار، ج 5، ص 161 ؛ نور البراهین، ج 2، ص 281
. بیان الفرقان (فی توحید القرآن) ، ج 1، ص 493
. 260 ، ذیل حدیث 67 : -2 . نگاه کنید به، بحارالأنوار 5
ص: 255
سخن علامه طباطبائی
در برخی از این توجیهات، اشکالاتی به نظر می رسد.
علامه طباطبائی در توجیه این روایات سخن صحیحی دارد، وي می گوید:
شک و تردیدي در این نیست که تربیت اجمالا درانسان مؤثر است و عمل نوع انسان در همه دوران هاي زندگی اش بر همین
امر مبتنی است و اینکه وي با تربیت زیبا (و نیک) به سعادت نزدیک می شود و با تربیت نادرست، به شقاوت می گراید، به
حسب آنچه از معناي سعادت و شقاوت گمان می شود.
این امر به واسطه اَفعالی است که انسان توانائی فعل و ترك آنها را دارد یعنی اَفعال اِختیاري چنانچه نسبت این اَفعال به انسان
امکانی است (یعنی ممکن است انجام بدهد یا ندهد) نسبت سعادت و شقاوت که هر دو نتیجه تراکم اَوصاف نفسانی حاصل
از این اَفعال اند به انسان نیز چنین می باشد.
پس اراده انسان یکی از اجزاي علتی « خوردن » [از سویی] انسان یکی از اجزاي علل فعلی است که از او صادر می شود مانند
است که صدور فعل از او ممکن می باشد و هنگامی که همراه با اراده اش، وجود ماده [خوراکی] و نزدیک بودن آن به وي و
صلاحیت تناول و همه آنچه وجود فِعل بر آن متوقف است اجتماع شرایط و نبود موانع بی هیچ استثنایی فرض شود، آن فعل
واجب الصدور و ضروري الوجود می گردد یعنی امکان ندارد وقوع نیابد.
پس از شناخت این مطلب، روشن می شود که سعادت و شقاوتی که به واسطه کارهاي اختیاري انسان به او می پیوندند، آن
گاه که تنها به انسان نسبت داده شود این نسبت، امکانی و اختیاري است و آن گاه که به مجموع علّت تامّه نسبت داده شود که
انسان یکی از اجزاي اوست این نسبت، ضروري و حتمی می باشد.
ص: 256
همان علم خداي متعال و حکم او از جهت علّت تامّه است،( 1) و از اینجا می یابی که در حق هر « قضا » و تو می دانی که
انسانی سعادت یا شقاوت در قضا و حکم خدا گذشته است قضایی که غیرقابل برگشت و تبدیل ناپذیر می باشد؛ و این با
امکانِ اختیارِ انسان سعادت و شقاوت را، منافاتی ندارد.
پس معناي سخن امام (علیه السلام): إنَّ الله خَلَقَ السَّعاده و الشّقاء قَبل أن یَخلُقَ خلقه؛( 2) به راستی که خدا سعادت وشقاوت را
پیش از آنکه خلقش را بیافریند، رقم زد.
این است که خداي متعال دانست که علل تامّه چه سعادت و شقاوتی را در حق انسان موجب می شود و به آن، حکم کرد.
( و این حکم الهی، با اَفعال اختیاري انسان و همچنین سعادت و شقاوتی که از ناحیه اَفعال وي به او رسیده، منافاتی ندارد.( 3
براساس این بیان، انسان یکی از اجزاي علّتِ صدور فعل است و تا انسان اراده نکند آن فعل تحقّق نمی یابد و اگر همه شرایط
فراهم باشد و جمیع موانع برطرف شوند، وقوع آن فعل حتمی و وجودش ضروري می گردد.
اراده و اختیار انسان به همراه علل دیگر است که کار خوب یا بد را به اجرا و حتم می رساند و در پی آن، حکم به سعادت یا
شقاوت می شود.
حال اگر سعادت و شقاوت را (که در پی اَفعال اختیاري انسان به او می پیوندد) قبل از اراده انسان در نظر بگیریم، نسبت آن به
انسان، نسبت امکان و اختیار است؛ و اگر بعد از اراده انسان و همه علل در نظر آوریم، نسبتش به انسان ضروري و حتم می
شود.
خدا آنچه را پس از اراده انسان و فراهم بودن همه علل، پدید می آید، می داند.
-1 . لازم به ذکر است علم خداي متعال عین ذات مقدس اوست، لکن قضاي الهی مانند اراده و مشیّت از مبادي ایجاد و
.122 ، 121 ، 102 : صفات فعل است؛ نگاه کنید به، بحارالأنوار 5
.152 : -2 . اصول کافی 1
. 153 ، پانویس 1 : -3 . اصول کافی 1
ص: 257
پس خدا عالِم به علل تامّه است و قضا و حکم خدا بر آن جاري است. خدا به سعادت و شقاوتی که انسان ها برمی گزینند
عالِم است و عمل بعد از اختیار را قضا و امضا می کند. قضاي حتم الهی، همان علم الهی است و این امر با اختیاري بودنِ اَفعال
انسان ناسازگار نمی باشد و با سعادت و شقاوت که تابع اَفعال انسان اند منافات ندارد. عمل و فعل انسان، اختیاري است و
خودش سعادت یا شقاوت را براي خود برمی گزیند.
روشن است که هدایت یا گمراهی امري اختیاري است، خداوند به اجبار کسی را هدایت یا گمراه نمی سازد، هرچند توفیق و
سلب توفیق (که ره آورد انتخاب مکلّف است) در این میان پدید می آید و از مقتضیات و محرکات به شمار می رود و بحث
جداگانه اي است که به جبر و اختیار مربوط نمی شود.
سخن علامه در المیزان
درباره آیه { وَلَوْ شِئْنَا لآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا } ( 1) علامه در المیزان سخنی دارد که به نظر نادرست می آید، وي در معناي آیه
می گوید:
أي لو شِئنا أن نُعطی کُلَّ نفس أعمّ مِن المُِؤمنه و الکافره الهُدي الَّذي یَختَصّ بها و یُناسبها لأعْطَیناه لها؛ بأن نَشاء مِن طریق
إختیار الکافر و ارادته أن یَتَلَبَّس بالهُدي، فَیَتَلَبَّس بها مِن طریق الإختیار و الإراده - کما شئنا فی المؤمن کذلک - فَتَلَبَّس بالهُدي
( باختیار منه و اراده من دون أن یَنجَرَّ إلی الإلجاء و الإضطرار، فیبطُل التَّکلیفُ و یَلْغو الجزاء؛( 2
یعنی اگر بخواهیم به هر نفسی خواه مؤمن و خواه کافر هدایتی را که ویژه اوست و با آن تناسب دارد، عطا می کنیم؛ به اینکه
از طریق اختیار کافر و اراده اش می خواهیم که به هدایت مُتَلَبِّس شود، پس با اختیار و اراده، متلبِّس به هدایت می شود چنان
که در مؤمن این چنین خواستیم و او با اختیار و اراده
. -1 . سوره سجده ( 32 ) آیه 13
. 253 : -2 . المیزان 16
ص: 258
خودش به هدایت متلبِّس گشت بی آنکه به ناگزیري و ناچاري منجر شود و در نتیجه، تکلیف باطل و جزا و پاداش بیهوده
گردد.
نقد و بررسی
هدایت اجباري اَقسامی دارد؛ مانند: هدایت بر اثر فرود آوردن عذاب و بلاهاي شدید، هدایت به وسیله تصرُّف در اراده و
اختیار انسان و... .
سخن علامه در اینجا درباره کافر مطلب درستی است؛ یعنی اگر خدا به اجبار می خواست کافر را هدایت کند در اراده او
تصرُّف می کرد و او ناگزیر هدایت را برمی گزید و هرگز طریق گمراهی را نمی پیمود.
ظاهر سخن علامه این است که هدایت مؤمن چنین است؛ یعنی خدا در اراده مؤمن تصرُّف می کند و او هدایت را برمی
گزیند! پیداست که این سخن را نمی توان پذیرفت، بلکه همگان مؤمن و کافر اختیار دارند و هرکس می تواند هدایت یا
گمراهی را برگزیند و اینجاست که ثواب و عقاب، بهشت و دوزخ و... معنا می یابد.
کما » نمی بود، سخن وي معناي مناسب و درستی داشت، لیکن وجود این واژه در عبارت « شئنا » البته اگر در عبارتِ علامه واژه
معناي نادرستی را به ذهن می آورد. « شئنا فی المؤمن کذلک
یادآوري
پیش از این گذشت که ملاصدرا در اینجا به جبر می گراید و بر این باور است که خدا براي آبادي دنیا (و به قول ابن عربی
( شکوفایی همه استعدادهاي نیک و مراتب آن و استعدادهاي پست با همه مراتبش و تجلّی در همه مظاهر خوب و بد) ( 1
همواره گروهی را می آفریند تا نظام عالَم در همه اَبعاد زشت و زیبا، رشد کند و تکامل یابد.
دسته اي از اهل عرفان از این فراتر رفته اند و انسان را شأنی از شئونات حق و طوري از اطوار او می دانند!
. 147 : -1 . تفسیر القرآن الکریم (ابن عربی) 2
ص: 259
در این نگرش حقیقت و موجودي جداگانه وجود ندارد، زید و عمرو و اراده و اختیاري نیست تا از جبر و تفویض سخن به
از باب اسناد « أمر بین الأمرین » میان آید، بنابراین نفی جبر و تفویض از انسان از باب سالبه به انتفاء موضوع می باشد و اثبات
( است.( 1 « میزاب » به « جري » مجازي همچون نسبت
65 نیز آمده است. : 84 ؛ مشروح عبارات در آیات العقائد 1 -1 . علی بن موسی الرضا (والفلسفه الإلهیه: 83
ص: 260
ص: 261