گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
سوره محمّد ص



اشاره
47 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -
[ [سوره محمّد [ 47 ]: آیات 1 تا 38
37 الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَ دُّوا عَن سَبِیل اللّه أَضَ ل أَعمالَهُم [ 1] وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات وَ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الحَقُّ مِن رَبِّهِم کَفَّرَ عَنهُم سَیِّئاتِهِم وَ أَصلَحَ بالَهُم [ 2] ذلِکَ بِأَن الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الباطِلَ وَ أَن الَّذِینَ
آمَنُوا اتَّبَعُوا الحَق مِن رَبِّهِم کَ ذلِکَ یَضرِب اللّه لِلنّاس أَمثالَهُم [ 3] فَإِذا لَقِیتُم الَّذِینَ کَفَرُوا فَ َ ض ربَ الرِّقاب حَتّی إِذا أَثخَنتُمُوهُم فَشُدُّوا
الوَثاقَ فَإِمّا مَنا بَعدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّی تَضَعَ الحَرب أَوزارَها ذلِکَ وَ لَو یَشاءُ اللّه لانتَ َ ص رَ مِنهُم وَ لکِن لِیَبلُوَا بَع َ ض کُم بِبَعض وَ الَّذِینَ قُتِلُوا
765 سَیَهدِیهِم وَ یُصلِح بالَهُم [ 5] وَ یُدخِلُهُم الجَنَّۀَ عَرَّفَها لَهُم [ 6] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن - فِی سَبِیل اللّه فَلَن یُضِل أَعمالَهُم [ 4] -قرآن- 1
تَنصُ رُوا اللّهَ یَنصُ رکُم وَ یُثَبِّت أَقدامَکُم [ 7] وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعساً لَهُم وَ أَضَ ل أَعمالَهُم [ 8] ذلِکَ بِأَنَّهُم کَرِهُوا ما أَنزَلَ اللّه فَأَحبَطَ
[ 319 أَ فَلَم یَسِیرُوا فِی الَأرض فَیَنظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم دَمَّرَ اللّه عَلَیهِم وَ لِلکافِرِینَ أَمثالُها [ 10 - أَعمالَهُم [ 9] -قرآن- 1
ذلِکَ بِأَن اللّهَ مَولَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَن الکافِرِینَ لا مَولی لَهُم [ 11 ] إِن اللّهَ یُدخِل الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات جَنّات تَجرِي مِن
صفحه 229 از 244
تَحتِهَا الَأنهارُ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأکُلُونَ کَما تَأکُل الَأنعام وَ النّارُ مَثويً لَهُم [ 12 ] وَ کَأَیِّن مِن قَریَۀٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً مِن قَریَتِکَ الَّتِی
703- أَخرَجَتکَ أَهلَکناهُم فَلا ناصِ رَ لَهُم [ 13 ] أَ فَمَن کانَ عَلی بَیِّنَۀٍ مِن رَبِّه کَمَن زُیِّنَ لَه سُوءُ عَمَلِه وَ اتَّبَعُوا أَهواءَهُم [ 14 ] -قرآن- 1
مَثَل الجَنَّۀِ الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ فِیها أَنهارٌ مِن ماءٍ غَیرِ آسِن وَ أَنهارٌ مِن لَبَن لَم یَتَغَیَّر طَعمُه وَ أَنهارٌ مِن خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِینَ وَ أَنهارٌ مِن عَسَلٍ
مُ َ ص  فی وَ لَهُم فِیها مِن کُل الثَّمَرات وَ مَغفِرَةٌ مِن رَبِّهِم کَمَن هُوَ خالِدٌ فِی النّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمعاءَهُم [ 15 ] وَ مِنهُم مَن یَستَمِعُ
إِلَیکَ حَتّی إِذا خَرَجُوا مِن عِندِكَ قالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّه عَلی قُلُوبِهِم وَ اتَّبَعُوا أَهواءَهُم [ 16 ] وَ
الَّذِینَ اهتَدَوا زادَهُم هُديً وَ آتاهُم تَقواهُم [ 17 ] فَهَل یَنظُرُونَ إِلاَّ السّاعَۀَ أَن تَأتِیَهُم بَغتَۀً فَقَد جاءَ أَشراطُها فَأَنّی لَهُم إِذا جاءَتهُم ذِکراهُم
924 وَ یَقُولُ - 18 ] فَاعلَم أَنَّه لا إِلهَ إِلاَّ اللّه وَ استَغفِر لِذَنبِکَ وَ لِلمُؤمِنِینَ وَ المُؤمِنات وَ اللّه یَعلَم مُتَقَلَّبَکُم وَ مَثواکُم [ 19 ] -قرآن- 1 ]
الَّذِینَ آمَنُوا لَو لا نُزِّلَت سُورَةٌ فَإِذا أُنزِلَت سُورَةٌ مُحکَمَ ۀٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا القِتال رَأَیتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَض یَنظُرُونَ إِلَیکَ نَظَرَ المَغشِیِّ
عَلَیه مِنَ المَوت فَأَولی لَهُم [ 20 ] طاعَۀٌ وَ قَول مَعرُوف فَإِذا عَزَمَ الأَمرُ فَلَو صَ دَقُوا اللّهَ لَکانَ خَیراً لَهُم [ 21 ] فَهَل عَسَ یتُم إِن تَوَلَّیتُم أَن
تُفسِدُوا فِی الَأرض وَ تُقَطِّعُوا أَرحامَکُم [ 22 ] أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُم اللّه فَأَصَ مَّهُم وَ أَعمی أَبصارَهُم [ 23 ] أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ أَم عَلی
594 إِن الَّذِینَ ارتَدُّوا عَلی أَدبارِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُم الهُدَي الشَّیطان سَوَّلَ لَهُم وَ أَملی لَهُم [ 25 ] ذلِکَ - قُلُوب أَقفالُها [ 24 ] -قرآن- 1
بِأَنَّهُم قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللّه سَنُطِیعُکُم فِی بَعض الَأمرِ وَ اللّه یَعلَم إِسرارَهُم [ 26 ] فَکَیفَ إِذا تَوَفَّتهُم المَلائِکَۀُ یَضرِبُونَ وُجُوهَهُم
وَ أَدبارَهُم [ 27 ] ذلِکَ بِأَنَّهُم اتَّبَعُوا ما أَسخَطَ اللّهَ وَ کَرِهُوا رِضوانَه فَأَحبَطَ أَعمالَهُم [ 28 ] أَم حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَض أَن لَن یُخرِجَ
553 وَ لَو نَشاءُ لَأَرَیناکَهُم فَلَعَرَفتَهُم بِسِیماهُم وَ لَتَعرِفَنَّهُم فِی لَحن القَول وَ اللّه یَعلَم أَعمالَکُم [ 30 ] وَ - اللّه أَضغانَهُم [ 29 ] -قرآن- 1
لَنَبلُوَنَّکُم حَتّی نَعلَمَ المُجاهِدِینَ مِنکُم وَ الصّابِرِینَ وَ نَبلُوَا أَخبارَکُم [ 31 ] إِن الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن سَبِیل اللّه وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِن بَعدِ
ما تَبَیَّنَ لَهُم الهُدي لَن یَضُ رُّوا اللّهَ شَیئاً وَ سَیُحبِطُ أَعمالَهُم [ 32 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبطِلُوا أَعمالَکُم
657 فَلا تَهِنُوا وَ تَدعُوا إِلَی السَّلم وَ - 33 ] إِن الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن سَبِیل اللّه ثُم ماتُوا وَ هُم کُفّارٌ فَلَن یَغفِرَ اللّه لَهُم [ 34 ] -قرآن- 1 ]
أَنتُم الأَعلَونَ وَ اللّه مَعَکُم وَ لَن یَتِرَکُم أَعمالَکُم [ 35 ] إِنَّمَ ا الحَیاةُ الدُّنیا لَعِب وَ لَهوٌ وَ إِن تُؤمِنُوا وَ تَتَّقُوا یُؤتِکُم أُجُورَکُم وَ لا یَسئَلکُم
أَموالَکُم [ 36 ] إِن یَسئَلکُمُوها فَیُحفِکُم تَبخَلُوا وَ یُخرِج أَضغانَکُم [ 37 ] ها أَنتُم هؤُلاءِ تُدعَونَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیل اللّه فَمِنکُم مَن یَبخَل وَ مَن
] 587- یَبخَ ل فَإِنَّما یَبخَ ل عَن نَفسِه وَ اللّه الغَنِیُّ وَ أَنتُم الفُقَراءُ وَ إِن تَتَوَلَّوا یَستَبدِل قَوماً غَیرَکُم ثُم لا یَکُونُوا أَمثالَکُم [ 38 ] -قرآن- 1
« أمثال » . نابود شد و بسر آمد « تعس » . یعنی سختی و زیادي در کشتار کرد « اثخن فی العدو » از « اثخنتموه » : صفحه 539 ] معنی لغات
آب « آسن » . مالک، آقا بنده، آزاد کننده، آزاد شده، دوست، رفیق، همسوگند « مولی » . جمع مثل بمعنی همانند [ صفحه 540 ] و برابر
از مصدر وتر بفتح اوّل بفزع آوردن، ستم « یترکم » . جمع شرط بفتح اوّل و دوّم بمعنی نشانه و اوّل هر چیز « اشراط » . دگرگون و متغیّر
و ناپسند رساندن، از مال و حق کسی کم کردن. ترجمه: بنام آفریدگار روزي رسان آمرزگار. 1 آنانکه کافر شدند و جلوگیر راه
حق خداوند کارهاي نکوشان را نیز نابود کند. 2 و آنها که مؤمن شدند و نکوکار و پذیرفتند آن را که بدرستی از سوي
پروردگارشان بمحمّد آمده بدیهاشان را پوشیده و بینشان کند، و کارشان رو براه نماید. 3 اینکه مزد و جزا از آن است که کافران
پیرو باطلند و مؤمنان بدنبال حقیقتی روند که از سوي پروردگارشان رسد 4 و بدینگونه خداوند نمونه کار مردم را برایشان نمودار
میکند [که هر که هر چه کرده سود و زیان آن میبرد و از همین رو است که باید] چو با کافران رو برو شوید تا توانید بکشیدشان
چندانکه بیچاره شان کنید و اسیران را استوار ببندید و از آن پس یا منّت نهید و آزاد کنید یا جانبها گیرید و رها کنید تا آنگاه که
رنج و سنگینی جنگ نبینید. اینکه است وظیفهي شما با کافران، و اگر مصلحت بود خداوند [جنگ ناکرده] از کافران انتقام
میگرفت ولی بایستی شما را به یکدگر آزمایش کند [تا خرد و توان خود نمودار کنید] و البتّه آنانکه در راه خدا کشته شدند
کارشان نابود و بیسود نخواهد بود [که خداوند بجانبازیشان] 5 زود براه راست برد و کار جهان دیگرشان درست کند. 6 و در
بهشتی که بآنها شناسانده درونشان کند. 7 پس اي مؤمنین اگر یاري حق کنید او یاریتان کند و پابرجاتان بدارد. 8 و آنها که کافر
صفحه 230 از 244
شدند سرنگون باشند و او کارشان را بیهوده کند. 9 از اینکه روي که فرود آمدهي حق را نپسندیدند تا که کارشان تباه کرد 10 مگر
خود اینکه روي زمین گردش نکردهاند تا سر انجام مردم پیش از خود را ببینند که چگونه خداوند سرنگونشان کرده است. و البتّه
[ براي اینکه کافران همانند آن بسرنوشت شده است 11 زیرا خداوند دوست و پشتیبان مؤمنین است و کافران را یاوري [ صفحه 541
نباشد 12 البتّه خداوند کسانی را که مؤمن شده و کار خوب کردند ببهشتی درون کند که رودها در آن روان باشد و آنها که کافر
شدند گرچه همچون چهار پایان میخورند ولی بسرانجام جایگاه آتشین دارند 13 اي محمّد اگرچه تو را از شهر و دیارت بیرون
کردند لکن بسیار مردمی را که در دیار خود تواناتر بودند هلاك کردیم و کس بفریادشان نرسید 14 مگر شود آنکه [چون تو و
مؤمنین] خرد و دلیل از پروردگار خود دارند چون کسی باشند که کار بدش برایش جلوه کرد و بدنبال خواستههاي خود شد! 15
[اکنون بشنوید] نشانهي آن بهشت که بپرهیزکاران وعده شده است: در آنجا رودها است که آبش دگرگون نشود و شیر در رود-
خانههائی است که مزهاش بد نمیشود و نیز رودها از شراب لذیذ دارد و هم رودخانههاي عسل مصفّی و براي مردم آنجا از هر
میوهاي فراهم است و پوششی از سوي پروردگارشان [بر گذشتهها است که سرزنش بر آن نمیشوند] آیا آنها با آنکه پیوسته در
آتش است و آب داغی بگلویش بریزند که رودههایش را از هم جدا کند برابر است! 16 اي محمّد از همین مردم بدسرانجامند آنها
که به سخنت گوش میدهند و چون از نزد تو بیرون روند از آنها که علم و خرد دارند پرسند: هم اکنون محمّد چه میگفت! اینها را
خدا بر دل مهر نهاده است و در پی خواستههاي خود رفتند 17 لکن آن کسان که خواهان هدایت هستند خداوند بر هدایتشان افزود
و راه پرهیزکاري شان نمود. [و یا ] سود و تقوایشان بداد [آن منافقین دل بمهر و کافرین] 18 بینند که ناگهان رستاخیز بر سرشان
رسید چون نشانههاي آن هم اکنون آمده است. پس آنگاه چه سودي از توبه و پشتیبانی برند! 19 اکنون بدان جز خداوند خدائی
نیست [که رستاخیز آورد] پس استغفار از گناه خود کن و هم براي مرد و زن مؤمن مغفرت بخواه که بهر کجا بگردید و سر- انجام
جایگزین شوید خداوند بدان آگاه است و بس 20 مؤمنین میگویند: چرا سورهاي نازل نمیشود! و چون سورهاي روشن و استوار نازل
شود و نامی از جنگ در آن باشد بینی که بیمار دلان بتو مینگرند همچنان کسی که بدم مرگ [ صفحه 542 ] است و بدور خود
مینگرد 21 پس واي برایشان که اگر فرمان میبردند و سخن بدرستی میگفتند و چون آهنگ کاري میشد با خدا براستی بودند
البتّه برایشان بهتر است [از دروغ و بد دلی] 22 آیا نه شما منافقین انتظار دارید اگر روزي پشت باسلام کردید چنان خرابی کنید که
بخویشاوند خود هم رحم نکنید 23 مگر به قرآن نمیاندیشند یا بر دل شان قفل است [که چنین افکاري پلید دارند]! 24 اینها را خدا
لعنت کرده است و گوش و چشمشان کر و کور 25 البتّه آنها که پس از نموداري راه حق بر میگردند و بتیرگی میروند شیطان است
که کارشانرا آراسته کرد و آرزوشان را بچشم شان شدنی نمود 26 چونکه اینکه منافقین بکافران که فرو فرستادهي خدا را
نمیپسندیدند گفتند: بپارهاي کارها فرمانبریم شما را [که اوصاف پیغمبر را پوشیده بداریم] با اینکه از رازشان خدا خبر دار است 27
و خود چگونه باشند آنگاه که فرشتگان بر پشت و روشان بکوبند 28 بسزاي آنکه پیرو خشم خدا شدند و خوشنودي او نپسندیدند
تا کارهاي خوب شان تباه کرد. 29 مگر اینکه بیمار دلان گمان دارند که هرگز کینههاي درونی شان را خدا نمودار نمیکند! 30 با
اینکه اگر صلاح دانیم بتو اي محمّد آنها را نشان دهیم که از چهره و سان سخن شان بشناسی چه خداوند از کارشان خبر دار است
31 و البتّه شما را آزمایش میکنیم تا مردم مجاهد و شکیبا را نمودار کنیم و گفتار و سخنتان بیازمائیم و بنمائیم 32 و آنها که کافر و
جلوگیر راه حق شدند با اینکه راه راست برایشان نمودار بود و با پیغمبر ستیزه و سرسختی کردند بخدا زیان ندارند و او بزودي کار
نیکشان تباه کند 33 پس اي مؤمنین فرمان خدا و رسول برید و کار نیک خود تباه نکنید 34 و البتّه آنها که کافر شدند و جلو راه
حق بستند و با همان کفر بمردند هرگز خدا نیامرزدشان 35 و شما در کار جنگ سستی نکنید و آنها را بسازش نخوانید که برتر
هستید و خدا با شما است و از سود کارهاي شما کم نمیکند 36 چون زندگی اینکه جهان بیهوده است و بازي و اگر مؤمن
پرهیزگار باشید مزدتان را میدهد و مالتان را نمیخواهد 37 و اگر بکوشد [ صفحه 543 ] و مال شما را بخواهد نخواهید بخشید و
صفحه 231 از 244
کینههاتان را نمودار کند 38 پس باخبر باشید که شما را دعوت میکنند تا بخشش براه حق کنید و البتّه دستهاي بخیل باشند و آنکه
بخل کرد بخود کرد [که از مزد محروم شد] زیرا شما نادارید و خدا بینیاز است و اگر بسخن حق پشت کنید گروهی دیگر بجایتان
آورد که چون شما نا فرمان نباشند. سخن مفسّرین: مجمع: آیات اینکه سوره بحساب مردم بصره چهل آیه است و بحساب کوفیان
بحساب « للشّاربین » است که آخر آیه دانستهاند و نیز کلمهي « اوزارها » سی و هشت و دیگران سی و نه آیه دانستهاند، و اختلاف در
قاري- هاي بصره آخر آیه است. کشف: اختلاف است که اینکه سوره بمکّه نازل شده است یا بمدینه: سدّي و ضحّاك مکّی
وَ کَأَیِّن مِن قَریَۀٍ هِیَ » دانستهاند. مجاهد گفته است: بمدینه نازل شده است. إبن عبّاس و قتاده گفتهاند مدنی است مگر اینکه آیه
که چون پیغمبر از مکّ ه روانهي مدینه شد بمکّه باز نگریست و اندوه دوري میهنش در دل اثر کرد. باین آیه « أَشَ دُّ قُوَّةً- الخ
1 مجمع: یعنی اگر صدقه « أَضَ ل أَعمالَهُم » . 268 روح البیان: اینکه سوره را سورة القتال نیز مینامند - دلداریش دادند. -قرآن- 220
دادند یا پذیرائی مهمان کردند و یا غلام آزاد نمودند خدا آنرا نابود کرد که گویا چنین کاري نکردهاند و بعالم دیگر مزدي ندارند.
بعضی گفتهاند: مقصود ده نفر سران قریش هستند که براي جنگ بدر قشون فراهم کردند و هر کدام یک روز خوراك مردم را
3 مجمع: یعنی بمانند اینکه سخنان که گفتیم مثل و همانند بدیهاي « کَ ذلِکَ یَضرِب اللّه لِلنّاس أَمثالَهُم » 23- میدادند. -قرآن- 1
که مثل مربوط بمردم شده است اینکه است « امثالهم » کافران و کارهاي خوب مؤمنان را خدا براي مردم روشن میکند. و مقصود از
50 کشف: یعنی اینکه چنین روشن میکند خدا براي امّت محمّد - که اینکه گونه مثل براي مردم است و استفادهي آنها. -قرآن- 1
امثال مردم [ صفحه 544 ] پیش از آنها و نابودي آن مردم را. فخر: اینکه مثلی است همگانی که خدا براي مردم میآورد که هر چه
فَ َ ض ربَ » . پیروي باطل است مردود است و گرفتاري بدنبال آن خواهد بود، و آنچه دنبالگیري از حق است پسند است و مزد دارد
گردنهاشان را بزنید و با اسلحه آنها را بکشید. « فاضربوا رقابهم » منصوب است به افراد یعنی « ضرب » 4 کشف: کلمهي « الرِّقاب-ِ الخ
یعنی در اسیر گرفتن مواظب باشید با بندهاي محکم اسیر « فَشُدُّوا الوَثاقَ » یعنی کشتار زیاد شد و بیچاره شان کردید « أَثخَنتُمُوهُم » و
4 مجمع: در حکم اینکه آیه « فَإِمّا مَنا- الخ » 241- 177 -قرآن- 220 - 21 -قرآن- 160 - خود را ببندید تا آنها شما را نکشند. -قرآن- 1
اختلاف است: 1- شافعی و ابو یوسف گفتهاند اسیران کافران باختیار امام هستند که آزاد کند یا جانبها بگیرد و آزاد کند یا در برابر
اسراي مسلمانان آزاد کند یا بکشد، و یا به بندگی دیگري در آورد و او را غلام کند 2- حسن بصري گفته است: امام حق کشتن
ندارد، و باید یا غلام کند، یا آزاد کند، یا در برابر چیزي آزاد کند. 3- قتاده و سدّي و إبن جریج گفتهاند: آیه منسوخ است باین
-4 إبن عمر و عطاء گفتهاند: حکم آیه نسخ نشده است چونکه پیغمبر از اسیران بدر فدا « فَاقتُلُوا المُشرِکِینَ حَیث وَجَدتُمُوهُم » آیه
گرفت و عقبه بن أبی معیط را کشت و بدیگري منّت نهاد و رها کرد. و از امامهاي ما روایت است که اسیر دو جور است: 1- آنکه
در جنگ اسیر میشود و هنوز مردم در زد و خوردند و جنگ تمام نشده است اینگونه اسیر را باید بکشند و حق آزاد کردن یا فدا
16 -قرآن- - گرفتن ندارند. 2- آنکه پس از تمامی جنگ اسیر میشود اختیارات پنجگانهي بالا براي اینجور اسیر است. -قرآن- 1
4 طبري: یعنی بوسیلهي جنگ و زر و وبال و گناه جنگجویان کافر از گردن شان برداشته « حَتّی تَضَعَ الحَرب أَوزارَها » 558-510
] 36- شود که همگی مسلمان شوند و فرمانبر خدا و پیغمبر باشند. و بعضی گفتهاند: یعنی تا آنگاه که جنگیان اسلحه بر- -قرآن- 1
صفحه 545 ] زمین نهند. مجمع: فرّاء گفت: یعنی تا مردم مسلمان شوند یا با مسلمین در مسالمت و سازش باشند. زجّاج گفت: تا
4 مجمع: یعنی آنها که در راه خدا «ِ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیل اللّه » . همه مؤمن شوند و جنگ لازم است تا هر وقت که کافر پیدا شود
کشته شدند بروز جنگ احد مزدشان نابود نیست و بهرهي خود میبرند، اینکه قرائت بصیغهي مجهول گفتهي قتاده است و مردم
44- با الف- خواندهاند یعنی آنها که جنگ کنند خواه کشته شوند یا نشوند مزدشانرا میبرند. -قرآن- 1 « قاتلوا » بصره و دیگران
« قتلوا » طبري: حسن بصري با ضم قاف و تشدید تاء بصیغهي مجهول مزید خوانده است یعنی آنها که بدنبال یکدگر کشته شوند و
5 مجمع: تکرار جمله براي اینکه است « وَ یُصلِح بالَهُم » . بفتح قاف و تاء بصیغهي معلوم خواندهاند یعنی آنها که مشرکین را بکشند
صفحه 232 از 244
که اوّل کار دین و دنیا را درست میکند و بدوّم بکار آخرت اشاره شده است پس آیت اوّل میفهماند که راه خوشی آنها را درست
6 فخر: یعنی « یُدخِلُهُم الجَنَّۀَ عَرَّفَها لَهُم » 23- میکند و دوّم میگوید خوشی و آسایش آینده شان فراهم است و درست. -قرآن- 1
خدا بهشت را براي مؤمنین معرّفی کرده است و اینکه بچند روي ممکن است باشد: 1- مردم بهشتی خود جاي خود را میدانند و یا
« عرّف » فرشتهاي بآنها نشان میدهد. 2- عرّف یعنی خوشبوي کرد و میگویند طعام معروف زمخشري گفته است: ممکن است
و یا اشاره باشد باین «ُ جَنَّۀٍ عَرضُ هَا السَّماوات وَ الَأرض » باشد یعنی که اندازهي آن را معیّن کرده است مثل اینکه آیه « حدّد » بمعنی
که بهشت را نشان داده است. و یا اینکه براي شهید پیش از مرگش نمایش میدهند که چگونه « تِلکَ الجَنَّۀُ الَّتِی أُورِثتُمُوها » آیه
بمعنی شناساندن گم شده باشد که چون گفته « عرّف » - جائی دارد. و یا بهشتی است که چندین مرتبه در قرآن وصف شده است. 3
إِن اللّهَ اشتَري مِنَ المُؤمِنِینَ أَنفُسَ هُم وَ أَموالَهُم بِأَن لَهُمُ » 543 [ صفحه 546 ] است - 466 -قرآن- 502 - 42 -قرآن- 423 - شده -قرآن- 1
پس گویا میگوید کی میخواهد که در برابر مال و جان خود بهشت بگیرد و شهیدان اینکه پرسش را شنیدند و جان دادند، « الجَنَّۀَ
10 طبري: یعنی مگر بطرف شام سفر نکردهاند « أَ فَلَم یَسِیرُوا فِی الَأرض-ِ الخ » 105- پس براي آنها شناسانده شده است. -قرآن- 7
35 طنطاوي: - که ببینند بر سر مردم حجر ثمود چه آمده است و مگر بسوي یمن نرفتهاند تا بینند خدا با مردم سبأ چه کرد!. -قرآن- 1
امروز هم اینکه سخن با مسلمین هست که مگر سفر نکردهاند و تاریخ نخواندهاند که دولتهاي مقتدر اسلام مثل اندلس چگونه
12 فخر: اینکه آیه کافر را معرّفی کرده است، که «ُ کَما تَأکُل الَأنعام » . دلباختهي هوسرانیهاي بیگانگان فرنگیها شدند و نابود گشتند
میخورد و بهره میبرد با اینکه مؤمن هم از زندگی بهرهمند است جهت تخصیص اینکه است که بهرهي کافر همین است و دیگر
بهرهاي ندارد از اینکه روي بالاترین بهرهاش یاد شده است و مؤمن بهرهاي بهتر از آن دارد که جنّات و انهار است و براي او گفته
1- چهار پا اندیشهي دیگري جز خوردن ندارد کافر هم 27- شده است و جهت همانندي کافر بچهار پا چند احتمال دارد: -قرآن- 1
چنین است ولی مؤمن غیر از خوردن و زندگی کردن در اندیشهي سر انجام خود است. 2- چهار پا به آفرینندهي آنچه میخورد فکر
نمیکند و کافر چنین است ولی مؤمن از آن استدلال به آفرینندهي آن میکند. 3- چهار پا میخورد و چاق میشود و غافل است از
النّارُ مَثويً » پایان بد خوردن و چاق شدن که سرش میبرند کافر هم پیخواسته خود میرود و غافل است که براي او گفته شده است
بصورت جمع خواندهاند و « امثال » 15 مجمع: از علی علیه السّلام و إبن عبّاس نقل است که « مَثَل الجَنَّۀِ الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ- الخ » لَهُم
490 -قرآن- - بدون مدّ خوانده است چون اسم فاعل آن را بر فعل دانسته است. دیگري گفته است: -قرآن- 467 « اسن » إبن کثیر
بیالف یعنی با حالت تغییر. و با الف یعنی دگرگون شونده در آینده [ صفحه 547 ] حسینی نوشته: ارباب اشارت « اسن » 539-491
گفتهاند که چنانچه انهار. اربعه در زمین بهشت بزیر شجرهي طوبی روان است چهار جوي نیز در زمین دل عارف و زیر شجرهي
طیّبهي اصلها ثابت و فرعها فی السّماء جاري است: 1- از منبع قلب آب انابت. 2- از ینبوع صدر لبن صفوت. 3- از خمخانهي سرّ
خمر محبّت. 4- از مجراي روح عسل مودّت. و فی المثنوي المعنوي: آب صدرت آب جوي خلد بود || جوي شیر خلد مهر تو
است زود ذوق طاعت گشت جوي انگبین || مستی و ذوق تو جوي خمر بین در بحر الحقایق آورده که آب اشارت بحیات دل
است و لبن بفطرت اصلی که بحموضت بدعت متغیّر نگشته، و جوي خمر جوشش محبّت الهی است، و عسل مصفّی حلاوت قرب و
بیت: پندار وجود ما گناهی است .« وجودك ذنب لا یقاس به ذنب » . ثمرات عبادت است از مکاشفات و مغفرت غفران ذنوب وجود
« یستمع » 16 مجمع: فعل « مِنهُم مَن یَستَمِع إِلَیکَ حَتّی إِذا خَرَجُوا مِن عِندِكَ قالُوا » عظیم || لطفی کن و اینکه گنه ز ما در گذران
هست و فعلهاي بعد جمع است بمناسبت معنی « من » مفرد آورده شده است چون فاعل آن ضمیر مفرد مستتري است که براي لفظ
16 مجمع: اینکه جمله را براي ریشخند و « ما ذا قالَ آنِفاً » 77- در اینکه جمله بلفظ مفرد است و بمعنی جمع. -قرآن- 1 « من » آن چون
21 بعضی گفتهاند: یعنی - بازیچه شمردن سخن پیغمبر میگفتند تا بفهمانند که اعتنائی بسخن آن حضرت نداشتهاند. -قرآن- 1
چیزي نگفت که در آن سودي باشد، و اینکه را از نظر حقارت و ناچیزي میگفتند. و گفتهاند یعنی آنچه شنیدند نفهمیدند. و
صفحه 233 از 244
ممکن است از خودنمائی و نفاق چنین گفته باشند یعنی ما نفهمیدیم چه گفت دوباره بگوئید تا بدانیم. ابو الفتوح نوشته: عبد اللّه
164- قرآن- 144 - .« ما ذا قالَ آنِفاً » عبّاس گفت: من از آنانم که مرا علم دادند و معنی ام باین آیت چه از من چند بارها پرسیدند که
گروه منافقینی است که بخطبهي روز جمعه پیغمبر گوش میدادند و گاهی در سخنان «ُ مَن یَستَمِع » [ صفحه 548 ] کشف: مقصود از
آن حضرت خرده گیري بر منافقین بود چون عبد اللّه بن ابی بن سلول و رفاعه بن زید و مالک بن جعشم و عمر بن الحرث و
همگامهاي ایشان که در مجالس و خطبههاي جمعهي پیغمبر حاضر میشدند ولی همانند مسلمانان از فرمودهي آن حضرت بهرهمند
ما ذا قالَ- » نمیشدند از علماي اصحاب پیغمبر که گفتهاند: مقصود عبد اللّه عبّاس و عبد اللّه مسعود و ابو درداء است میپرسیدند
17 مجمع: یعنی پیغمبر و قرآن بر هدایت ایشان میافزاید. « زادَهُم هُديً وَ آتاهُم تَقواهُم » 530- 35 -قرآن- 518 - قرآن- 18 - .« الخ
بعضی گفتهاند: یعنی ریشخند کافران بر هدایت مؤمنان میافزاید و دانائی و بینائی و ایمانشان بپیغمبر افزوده میشود. و خداوند
توفیق تقوي براي آنها فراهم میکند. سعید بن جبیر گفته است: یعنی مزد تقواي ایشان را میدهد. و گفتهاند: یعنی راه پرهیزگاري
فَاعلَم أَنَّه لا إِلهَ- » 39- بآنها نشان میدهد که چگونه در وظائف خود بکوشند و از آنچه برایشان روا است خودداري کنند. -قرآن- 1
19 فخر: وابستگی اینکه آیه بآیات پیش از چند راه میشود: 1- چون در آن آیه گفته شده رستاخیز ناگهان آید زیرا نشانههاي « الخ
آن اکنون آمده بدنبال آن گفته شده است: پس بدان که جز خدا کسی نیست که رستاخیز آورد. 2- جواب پرسشی باشد که چون
گفته شد نشانههاي قیامت آمده اگر کسی بپرسد کی خواهد بود! جوابش اینکه است که بدان آفرینندهاي جز خدا نیست و تو
مشغول وظائف خود و یاد حق باش و همیشه آماده رسیدن آن. و در معنی اینگونه سخن با پیغمبر که خود میدانسته است خدا یکی
است دو احتمال است: 1- یعنی بر اینکه علم خود پایدار بمان. 2- اگرچه روي سخن با پیغمبر است ولی مقصود مردم است که
چون پیغمبر از نافرمانی مردم اندوهناك میشد دلداریش دادند که تو خود میدانی خدا یکی است پس استغفار کن و اندیشه مدار.
900 [ صفحه 549 ] استغفار از براي گناه - 29 -قرآن- 879 - دو معنی شده است: 1- مقصود -قرآن- 1 « استَغفِر لِذَنبِکَ » و جملهي
باشد. 2- مقصود استغفار از ترك اولی و أفضل است که پیغمبر « ذنب اهل بیتک » « ذنبک » خویشان آن حضرت است که مقصود از
آنرا هم مرتکب نشود. 3- چون معنی استغفار خواهش پوشاندن زشتیها است پس براي معصوم زشتیها و هوسها پوشیده و بیارزش
است. و براي مؤمنین پس از انجام آنها بوسایل دیگر و فرمانبردنها، روي آن زشتیها پوشیده میشود و نمودار نشده بدنبالههایش
- .«ُ فَاعلَم أَنَّه » گرفتار نمیشوند. و در اینکه آیه براي پیغمبر سه حالت یاد شده است: 1- او با خدا که یگانه شمردن باشد باین جمله
2- خودش با خودش که خواهش بجاي ماندن عصمت او باشد و استَغفِر لِذَنبِکَ 3- آن حضرت با مردم که 585- قرآن- 566
180 کشف: یعنی اي محمّد آن را که - 86 -قرآن- 162 - قرآن- 67 - .« وَ لِلمُؤمِنِینَ- الخ » برایشان پوشیدن گناه بخواهد باین کلمات
را بدان و «ُ لا إِلهَ إِلَّا اللّه » بوارسی و دلیل دانستی اکنون به خبر بدان و با یقین باش که خدا یگانه است. بعضی گفتهاند: یعنی ارزش
بر آن پابرجاي باش. ابو العالیه گفت و إبن عیینه: که اینکه وابسته بآیت پیش است یعنی چون رستاخیز رسید پناهگاهی جز بخداي
یکتا نیست. و در آن نوشته است: مصطفی را علم الیقین بود باین خطاب او را از علم الیقین با عین الیقین خواندند و آنگه از عین
182 علم الیقین از سماع بود، عین الیقین از الهام روید، حق الیقین از عیان خیزد علم الیقین - الیقین بحق الیقین بردند. -قرآن- 156
سبب بشناختن است، عین الیقین از سبب باز رستن است، حق-ّ الیقین از انتظار و تمیز آزاد گشتن است. کسی که خواهد تا از علم
الیقین به عین الیقین برسد او را سه چیز بکار آید: استعمال علم و تعظیم امر و اتّباع سنّت چون خواهد از عین الیقین بحق الیقین رسد
ترك تدبیر باید و لزوم رضا و حرمت در خلوت و خجل از خدمت. پس چون بحق الیقین رسد آن است که پیر طریقت گفت: باران
جواب داد « اسلم » : که بدریا رسید، برسید، در خود رسید آن کس که بمولی رسید. اگر کسی گوید: ابراهیم خلیل را گفتند
انّی ذاهب » جواب آن است که خلیل رونده بود در راه « علمت » نگفت که « فاعلم » مصطفی [ صفحه 550 ] حبیب را گفتند .« اسلمت »
«ِ أَسري بِعَبدِه » در وادي تفرقت مانده لا جرم جوابش خود بایست داد. و حبیب ربودهي حق بود در نقطهي جمع نواختهي .« الی ربّی
صفحه 234 از 244
و الایمان هو العلم و اخبار الحق سبحانه عنه انّه آمن و علم اتم من » «ُ آمَنَ الرَّسُول » حق او را بخود باز نگذاشت از بهر وي جواب داد
یا محمّد چون در خود بدانی که ما را دانستی از اینکه دانش توبه بیار و استغفار بکن که « اخباره بنفسه انّی علمت. و استغفر لذنبک
335 تأویلات کاشانی: اینکه جمله براي وادار کردن پیغمبر است - 259 -قرآن- 315 - جلال قدر ما جز جمال عزّ ما نداند. -قرآن- 240
19 ابو الفتوح « یَعلَم مُتَقَلَّبَکُم وَ مَثواکُم » . به مشاهدهي وحدت و دستور باستغفار براي بیرون شدن آن حضرت است از نموداري خود
گشتن شما « متقلّبکم » : نوشته است: عکرمه گفت: بازگشت شما از اصلاب پدران و مقام شما در ارحام مادران. و إبن جریر گفت
و مقام شما در گور، اینکه « مثوئکم » گشتن شما در زمین و « متقلبکم » : مقام شما بشب براي آرام. و گفتند « مثوئکم » بروز بکارها و
20 طبري: یعنی آنها که سخن « لَو لا نُزِّلَت سُورَةٌ فَإِذا أُنزِلَت سُورَةٌ مُحکَمَ ۀٌ » 40- قول عبد اللّه عبّاس، و ضحّاك است. -قرآن- 1
خداي و پیغمبر را درست دانستند گفتند چرا سورهاي نازل نمیشود که دستور بجهاد بدهد! و چون سورهاي نازل شود که استوار
نقل شده است. و قتاده گفته است: هر « سورة محدثۀ » باشد و وظائف آدمی را روشن کند میبینی الخ. و در قرائت إبن مسعود
هست و اینگونه سورهها سختترین آیات قرآن بوده است بر منافقین. « سورة محکمۀ » سورهاي که در آن از جهاد نام برده شده است
20 تبیان: اینکه جمله دو جور معنی شده است: 1- مجاهد گفته است: اینکه دستوري «ٌ فَأَولی لَهُم طاعَۀٌ وَ قَول مَعرُوف » 62- -قرآن- 1
45 [ صفحه - است بمنافقین که بگوئید: کار ما فرمانبردن است و پسندیده گفتن. و بعضی گفتهاند: اینکه نقل سخن نفاق -قرآن- 1
نشانه است که اینکه جمله « فَلَو صَ دَقُوا اللّهَ » 551 ] آنها است که اطاعت و سخن معروف براي ما مثل جهاد است. چون جمله بعد
سخن آنها است بدروغ. 2- حسن بصري گفته است: اینکه جمله خبر است و مبتدا از جمله ساقط شده است یعنی طاعت و قول
108 مجمع: - معروف بهتر است از آنچه منافقین میگویند، یا بهتر است از بیتابی آنها بهنگام نزول آیت دستور بجهاد. -قرآن- 84
ترساندن است به اینکه که ولی و دوست و نزدیک تو است « فَأَولی لَهُم » ... ،« أَولی لَکَ » اصمعی گفته است: معنی اینگونه کلمات
جملهي تمام است و رابطه « فَأَولی لَهُم » آنچه نمیپسندي. قتاده گفته است: یعنی آزار بر آنها، و به اینکه جور که اینها معنی کردهاند
276 یعنی فرمانبردن و پسندیده - 86 -قرآن- 259 - 63 -قرآن- 69 - با آیت بعد ندارد. إبن عبّاس و عطاء و کسائی گفتهاند: -قرآن- 49
است «ّ لعل » بمعنی « عسی » - 22 ابو الفتوح: اینکه جمله را چند معنی کردهاند 1 « عَسَ یتُم إِن تَوَلَّیتُم- الخ » . گفتن براي آنها بهتر است
یعنی شاید اگر شما منافقان از دین بر گردید و باحکام قرآن رفتار نکنید، در روي زمین خرابی میکنید و آدمها میکشید و روابط
خویشاوندي را رعایت نمیکنید. 2- قتاده گفت: یعنی چگونه میدانید شما مسلمانان اینکه منافقان را اگر پشت بدین و قرآن کنند
از ولایت است به معنی حکومت یعنی دور « تولّیتم » : و بنا حق بکشند و از خویشان خود ببرند. 3- مسیّب بن شریک و فرّاء گفتند
بضم تاء و واو بصیغهي مجهول خواندهاند « تولّیتم » نیست اگر حکومت بدست گیرید تباهی و فساد کنید و قطع رحم کنید. و فعل
یعنی اگر والی کرده شوید و بر شما والی شوند. و رویس از علی علیه السّلام اینکه قرائت را روایت کرده است و گفته است: یعنی
اگر فرماندهان ظالم داشته باشید با آنها دست یکی کنید و در زمین فساد و قطع رحم کنید. مسیّب بن شریک گفت: با قرائت به
صورت مجهول روي سخن با بنی امیّه است و مقصود از ارحام بنی هاشم است یعنی اگر شما بنی امیّه حاکم شدید بنی هاشم را
وَ» [ 29 [ صفحه 552 - نیز بصیغهي مجرّد و مزید و مجهول قرائت شده است. -قرآن- 1 « تقطّعوا » میکشید و قطع رحم میکنید. و فعل
بصورت ماضی مجهول و معلوم، و متکلّم مضارع خوانده شده است و بقرائت سوّم یعنی شیطان براي « املی » : 25 مجمع « أَملی لَهُم
19 کشف: اینکه جمله دو معنی شده است: 1- خدا در زندگی مهلتشان داد و آزار - آنها آرایش داد و من هم مهلت دادم. -قرآن- 1
26 « سَنُطِیعُکُم فِی بَعض الَأمرِ » . آنها را بوقت دیگر گذارد 2- شیطان بآرزوشان افزود و بطول امل گرفتارشان کرد و مغرور شدند
کشف: اینکه جمله را دو جور معنی کردهاند: 1- یهودیها بمنافقین گفتند: ما فرمان شما میبریم در پارهاي کارها که آنچه در
تورات براي محمّد است نمودار نکنیم و سخن او را نپذیریم. 2- منافقین بیهود گفتند ما فرمانبر شمائیم که در جنگ کومک محمّد
که بدنبال اینکه جمله است دو جور خوانده شده است: 1- با کسر « اسرارهم » 36 و کلمهي - نکنیم و از شما پشتیبانی کنیم. -قرآن- 1
صفحه 235 از 244
30 ابو الفتوح: إبن عبّاس «ِ لَحن القَول » . همزه یعنی از راز گفتن شما خدا خبردار است. 2- با فتح همزه یعنی از رازها و اسرارشان
گفت: مقصود معنی سخن است. حسن بصري گفت آنچه گفتاري بآن اشاره باشد، و هم آنچه گوینده از کلامی بخواهد لحن
القول گویند. و اصل اینکه کلمه از برگشتن سخن است از آن جهت که باید باشد و از همین روي سخن غلط را لحن میگویند
چون از آنچه باید تلفّظ شود برگشته است. و مقصود اینکه است که از قرار دادي که منافقین در گفتگوي با یکدگر دارند و بلغزي
لتعرفنّهم فی لحن » 18 مثنوي در دفتر سوّم زیر عنوان - و معمّائی که با یکدگر سخن میگویند تو آنها را خواهی شناخت. -قرآن- 1
گفته است: گفت یزدان مر نبی را در مساق || یک نشان سهلتر ز اهل نفاق گر منافق زفت باشد نغز و هول || وا شناسی مرد « القول
را در لحن و قول چون سفالین کوزهها را میخري || امتحانی میکنی اي مشتري [ صفحه 553 ] میزنی دستی بر آن کوزه چرا||!
تا شناسی از طنین اشکسته را بانگ اشکسته دگرگون میبود || بانگ چاووشی است پیشش میرود بانگ میآید که تعریفش کند
با یاء بصورت غایب « نَعلَمَ و نَبلُوَا » 31 مجمع: اینکه کلمه با دو فعل بعد از آن « لَنَبلُوَنَّکُم- الخ » ||همچو مصدر فعل تصریفش کند
خوانده شده است تا مربوط بجملهي جلو باشد یعنی خدا آزمایش میکند. و همین قرائت از امام باقر نقل شده است و نیز با نون
102 ابو الفتوح: یعنی میآزمائیم شما را تا بدانیم مجاهد و - 90 -قرآن- 93 - 18 -قرآن- 81 - بصیغهي متکلّم خواندهاند. -قرآن- 1
شکیبا کدام کس است. و مقصود از امتحان خدا تکلیف کردن و آزاد گذاشتن است. و در اینجا دو جور معنی کردهاند: 1- تا
جهادي از شما موجود و پدیدار شود و مزد آن بیابید. 2- یعنی با آنها مانند کسی رفتار میکنیم که نداند براي اینکه بداند، و فضیل
بن عیاض که اینکه آیه میخواند گریه میکرد و میگفت: خدایا ما را امتحان مکن که پردهي ما دریده میشود و رسوا میشویم.
33 مجمع: عطاء گفته است: یعنی کار نیک خود را با شک و نفاق باطل نکنید. کلبی گفته است: یعنی با خود « لا تُبطِلُوا أَعمالَکُم »
نمائی و برخ مردم کشیدن کار خود نابود نکنید. حسن بصري گفته است: با معاصی کبیره کار خوب خود را از دست ندهید. -
27 ابو الفتوح: ابو حمزه ثمالی و مقاتل گفتند: یعنی بایمان خود منّت بخدا و پیغمبر نداشته باشید. حسینی: یعنی کار خود - قرآن- 1
بعجب و تکبّر نابود نکنید. نظم: در هر عملی که عجب ره یافت || رویش ز ره قبول بر تافت اي گشته بکار خویش مغرور || وز
34 روح البیان: در « ماتُوا وَ هُم کُفّارٌ- الخ » درگه قرب مانده مهجور معجب مشو از طریق تلبیس || کز عجب بچه فتاده ابلیس
24 [ صفحه 554 ] در زندگی هستید میمیرید و بهر جور مردید دوباره زنده میشوید. و اینکه - حدیث است بآنجور که -قرآن- 1
آیه میفهماند که چون کافران مردند آمرزش ندارند. و اگرچه اینکه آیه براي کشتههاي کافران جنگ بدر نازل شد که در چاهی
35 کشف: کلبی گفته است بسر انجام شما برتر خواهید « أَنتُم الَأعلَونَ » . بنام قلیب آنها را ریختند ولی براي عموم چنین مردم است
بود گرچه گاهی آنها چیره شوند. و بعضی گفتهاند: چون روز جنگ احد که پیغمبر براي در پناه ماندن از دست یافتن دشمن
36 فخر: لعب یعنی آنچه آدمی خود « لَعِب وَ لَهوٌ » 23- بدرهاي پناهنده شد اینکه آیه نازل شد که اکنون شما برتر هستید. -قرآن- 1
را بدان مشغول بدارد که ناچار نباشد و سودي در آینده نداشته باشد. پس اگر او را از دگر کارها باز نداشت لعب است و بس و
38 طبري: ابو هریره گفته است: اینکه آیه که « یَستَبدِل قَوماً » 19- اگر از کارهاي لازم بازداشت و بیخبرش کرد لهو باشد. -قرآن- 1
نازل شد سلمان پارسی بپهلوي پیغمبر نشسته بود مردم پرسیدند آن کسان که به جاي ما خواهند بود چه مردمی هستند آن حضرت
دست بشانهي سلمان زد و فرمود: از ملّت اینکه مرد خواهند بود و اگر دین در ستارهي ثریّا باشد مردم فارس آنرا بچنگ میآورند.
20 کشف: روي سخن با قریش است و عوض آنها انصار هستند یعنی اگر شما - بعضی گفتهاند: مقصود مردم یمن است. -قرآن- 1
قریش پشت بپیغمبر و دین کنید انصار بجاي شما خواهند بود. مجمع: ابو بصیر از امام باقر نقل کرده است: یعنی اگر شما عربها از
بجاي شما خواهند بود. و از امام صادق [ع] روایت شده است: بخدا سوگند که بهتر از آن مردم موالی « موالی » دین رو گردان شوید
را خداوند بجاي آنها آورد. و مقصود از موالی ایرانیهاي مسلمان است که اصطلاح آن روز بوده است [مترجم]. سخن ما: 1- آیت
ممکن است « فَقَد جاءَ أَشراطُها » و « 79 [ صفحه 555 ] بَغتَۀً - 49 -قرآن- 69 - جاءَتهُم- -قرآن- 23 » بقرینهي « فَهَل یَنظُرُونَ إِلَّا- الخ » 18
صفحه 236 از 244
مقصود آمدن قیامت براي هرکسی باشد چون سخن از پیش آمد و گرفتاري مردم ناسازگار زمان پیغمبر است که چرا مغرور و
سرگرم خواستههاي زندگی هستند که ناگهان رستاخیز بر سرشان آید چون نشانههاي آن آمده است و نمودار است. و اگر مقصود
رستاخیز عمومی باشد با زمینهي سخن موافق نیست ولی رستاخیز شخصی که هر کسی بمرگش قیامتش باشد ممکن است چون
-9- براي مردمی که مدّتی زندگی کردهاند نشانههاي مرگ و قیامت آماده است و ناگهان بر سرشان آید و بیخبر بمیرند. -قرآن- 1
[ 34 پایان مجلّد هفتم [ صفحه 556 - قرآن- 12