گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
سوره صف



اشاره
صفحه 123 از 325
61 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -
[ [سوره الصف [ 61 ]: آیات 1 تا 14
37 سَبَّحَ لِلّه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الأَرض وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 1] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
تَقُولُونَ ما لا تَفعَلُونَ [ 2] کَبُرَ مَقتاً عِندَ اللّه أَن تَقُولُوا ما لا تَفعَلُونَ [ 3] إِن اللّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِه صَ  فا کَأَنَّهُم بُنیان مَرصُوصٌ
332 وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِه یا قَوم لِمَ تُؤذُونَنِی وَ قَد تَعلَمُونَ أَنِّی رَسُول اللّه إِلَیکُم فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّه قُلُوبَهُم وَ اللّه لا - 4] -قرآن- 1 ]
یَهدِي القَومَ الفاسِقِینَ [ 5] وَ إِذ قالَ عِیسَ ی ابن مَریَمَ یا بَنِی إِسرائِیلَ إِنِّی رَسُول اللّه إِلَیکُم مُ َ ص دِّقاً لِما بَینَ یَدَي مِنَ التَّوراةِ وَ مُبَشِّراً
بِرَسُول یَأتِی مِن بَعدِي اسمُه أَحمَدُ فَلَمّا جاءَهُم بِالبَیِّنات قالُوا هذا سِحرٌ مُبِین [ 6] وَ مَن أَظلَم مِمَّن افتَري عَلَی اللّه الکَ ذِبَ وَ هُوَ یُدعی
إِلَی الإِسلام وَ اللّه لا یَهدِي القَومَ الظّالِمِینَ [ 7] یُرِیدُونَ لِیُطفِؤُا نُورَ اللّه بِأَفواهِهِم وَ اللّه مُتِمُّ نُورِه وَ لَو کَرِهَ الکافِرُونَ [ 8] هُوَ الَّذِي أَرسَلَ
858 یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَل أَدُلُّکُم عَلی تِجارَةٍ - رَسُولَه بِالهُدي وَ دِین الحَق لِیُظهِرَه عَلَی الدِّین کُلِّه وَ لَو کَرِهَ المُشرِکُونَ [ 9] -قرآن- 1
تُنجِیکُم مِن عَذاب أَلِیم [ 10 ] تُؤمِنُونَ بِاللّه وَ رَسُولِه وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیل اللّه بِأَموالِکُم وَ أَنفُسِکُم ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُونَ
11 ] یَغفِر لَکُم ذُنُوبَکُم وَ یُدخِلکُم جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَۀً فِی جَنّات عَدن ذلِکَ الفَوزُ العَظِیم [ 12 ] وَ أُخري ]
تُحِبُّونَها نَصرٌ مِنَ اللّه وَ فَتح قَرِیب وَ بَشِّرِ المُؤمِنِینَ [ 13 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصارَ اللّه کَما قالَ عِیسَ ی ابن مَریَمَ لِلحَوارِیِّینَ مَن
أَنصارِي إِلَی اللّه قالَ الحَوارِیُّونَ نَحن أَنصارُ اللّه فَآمَنَت طائِفَۀٌ مِن بَنِی إِسرائِیلَ وَ کَفَرَت طائِفَۀٌ فَأَیَّدنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِم فَأَصبَحُوا
بفتح اوّل و تشدید دوّم یعنی استوار ساختن « رص » از مصدر «ٌ مَرصُوص » : 824 [ صفحه 258 ] معنی لغات - ظاهِرِینَ [ 14 ] -قرآن- 1
24 -قرآن- - از مصدر زیغ بفتح اوّل و سکون دوّم از سوئی بسوئی دیگر کردن. -قرآن- 13 « زاغُوا » . چون رصاص بمعنی مس است
126-118 جهت نزول: طبري: در جهت نزول آیات اوّل اینکه سوره چند قول است 1- گروهی از مسلمانان آرزو کردند برترین
بندگی را بدانند تا بآن رفتار کنند و چون به آنها گفتند: جهاد گناهکاران است برترین بندگی بر ایشان دشوار آمد، باین آیات
توبیخ شدند و بآنها یادآوري شد که دوست خدا او است که در جنگ با دشمن دین استوار باشد 2- سرزنش آنها است که بیهوده
سرائی میکردند و خود ستائی بکاري که نکردهاند و میگفتند: در جنگ چنین کردیم و چنان از خود نمودیم. اینکه آیه آنها را از
اینکه گونه سخن جلوگیري میکند. 3- روي سخن با منافقین است که بمؤمنین نوید کمک میدادند و نمیکردند. ترجمه: بنام
خدا که بخشش او همگانی است و مهرش براي فرمانبران 1 خداي را ستود هر آنچه آفریده بود چه در آسمان و چه بر زمین که او
برتر است و درستکار 2 اي مردمی که بخدا و پیغمبرش گرویدید چرا سخنی بگوئید که انجامش ندهید 3 چه بزرگ گناهی است به
پیشگاه حق که بگوئید و نکنید 4 ولی خداوند دوست دارد [در برابر گفتار ناکردنی] جنگاوران براهش بصف شده چون دیوار
آهنین باشند 5 [اي پیغمبر دلگران ز آزار اعراب مباش] و بخاطر بدار که موسی با مردم خود گفت: شما که پیغمبر خدایم میدانید
چرا مرا میازارید! و چون ایشان ز راه حق بگشتند خدا هم دلشان ز دریافت حق بگرداند چه خداوند مردم نابکار را رهبري نخواهد
کرد 6 و هم بخاطر آر که عیساي پسر مریم [ صفحه 259 ] با بنی اسرائیل گفت: من فرستادهي خدایم بسوي شما با اینکه آنچه به
تورات است راست است و هم نوید میدهم که از پس من پیغمبري آید بنام احمد. ولی چون او نشانههاي نمودار پیغمبري خود
بآنها نمود گفتند: آشکار است که کار مسیح جادو است 7 [اکنون خود انصاف دهید] کی ستمکارتر است از چنین کس که بخدا
دروغ بندد با اینکه او را بسوي درستی و سلامتی بخوانند! [پس البته] خداوند رهبر ستمکاران نباشد 8 [چه چنین کسان] خواهند
پرتو حق با دهان خاموش کنند [و کجا توانند] که او کار و پرتو خود بآخر رساند هر چند که کافران نخواهند 9 همان خداوند است
که پیمبر خود برهبري و دین درست فرستاد تا بر همه دینها برترش کند گرچه کافران نمیپسندند 10 اي مؤمنین خواهید که
رهبريتان کنم بآن کار و رفتار که شما را ز آزار دردناك دوزخ برهاند! 11 بخدا و پیغمبرش بگروید و در راه او بجان و مال
صفحه 124 از 325
بکوشید که اینکه برايتان بهترین کار است اگر بدانید 12 و در برابر او گناهانتان بیامرزد و در بهشتی درونتان کند که رودها از زیر
آن روان بود و جایگاه خوش در بهشتان جاودان دارید که بزرگ بهرهي شما همین است و بس 13 و دیگري که همیشه آرزویش
را دارید یاري خداوند است و چیرگی بر دشمنان بزودي. پس اي پیغمبر تو مؤمنین را نوید همهي اینان ده و امیدوار دار 14 اي
مؤمنین یار خدا باشید همچنانکه حواریین بپاسخ عیسی که پرسید یار من براه خدا کی است! گفتند: ما یاران براه خدائیم ولی از آن
پس گروهی مؤمن شدند و پذیرفتند و گروهی منکر او و کافر شدند و ما پشتیبان مؤمنان بودیم تا چیره بر کافران شدند. سخن
مفسّرین: کشف: اینکه سوره سه نام دارد صف،ّ حواریّون، عیسی و چهارده آیت است و جمله بمدینه آمده است ولی عطاء گفته
17 مقري آغاز کرد که - کشف نوشته: آوردهاند که استاد بو علی مجلس میداشت. -قرآن- 1 «ِ بِسم اللّه » . است بمکه نازل شده است
بسم اللّه. استاد گفت: اي باء بسم اللّه هر چند برّ ازل آمدي [ صفحه 260 ] بلاء ابد گشتی بلائی که آن را پایان نه و دردي که آن را
داد، نگر تا به حرمت فراروي، «ِ بِسم اللّه » درمان نه. اینکه باء بسم الله درگاه عزت قرآن است. قرآن که خلایق را بار داد از درگاه باء
بحکم قهر بر لم یکن ثم کان مستولی گردد بردابرد هزیمت از « باء » و جز به عین تعظیم بننگري که اگر شرري از سیاست جلال
یک برق بصفت جمال « باء » هفت آسمان و زمین بخیزد و هر چه سمت حدثان دارد بکتم عدم شود و اگر از ضیاء و فسحت سدهي
- بر عالم کون و فساد در ظهور آید همه ظلمتها نور گردد همه کفرها توحید گردد همه زنّارها کمر عشق دین گردد: -قرآن- 180
1 کشف: یعنی هر چه آفریده او را پاك « سَبَّحَ لِلّه-ِ الخ » 196 یک روزه جمال خویش اگر بنمائی || پرتو نور شود ز ماه بر تا ماهی
و پاکیزه شمرده پس هر آفریدهاي راهنماي یگانگی او است و راه شناسائی او براي آنکه معرفت او بخواهد، همه چیز استوار آفرید و
وَ هُوَ » اینکه خود نشانهي دانائی و درست کاري او است و هر چیزي بجاي خود گذارد و آن گواه خواستن و برگزیدن او است
یعنی همانند و برابر ندارد و انبازي بفرمانروائی، و جلو- گیرش نباشد، حکیم است که در درستکاري او عیب نباشد «ُ العَزِیزُ الحَکِیم
2 مجمع: جبّائی گفته است: اینکه آدمی چیزي بگوید « لِمَ تَقُولُونَ- الخ » 379- 18 -قرآن- 349 - و نتوان بر او خرده گرفت. -قرآن- 1
و نکند بدو جور باشد: 1- بگوید میکنم و در دل دارد که نکند. اینکه زشت است و ناپسند 2- بگوید میکنم و بخواهد ولی معلوم
19 فی ظلال القرآن: پیغمبر فرمود - بود که نمیکند اینکه نیز زشت است که چیزي گفته و خود امید انجامش نداشته. -قرآن- 1
نشانهي منافق سه چیز است چون بگوید دروغ باشد، چون وعده دهد انجام ندهد، چون امینش شمارند خیانت کند. و امام احمد و
ابو داود از عبد اللّه بن عامر بن ابی ربیعه نقل کردهاند: پیغمبر به خانهي ما آمد و من بچه بودم و رفتم بدنبال بازي مادرم آوازم کرد:
بیا تا تو را [ صفحه 261 ] دهم، پیغمبر پرسید چه خواهی باو دهی! گفت: یک دانه خرما، فرمود: بدان که اگر دانهاي خرما باو ندهی
گناه دروغی بر تو نویسند و گردنگیر تو شود. و شاید الهام از همین فرمودهي پیغمبر باشد خودداري احمد بن حنبل از تعلیم حدیث
بمردي که راهی دور پیمود تا از او حدیثی بیاموزد. احمد دید قاطر آن مرد فرار کرد و او دامن خود گرفت تا حیوان بخیال
5 ابو السعود: « وَ إِذ قالَ مُوسی » . خوراکی نزد او آید گفت تو حیوان را گول میزنی چگونه توان تو را امین شمرد و حدیث آموخت
اینکه جمله آغاز سخن است براي نمایاندن زشتی خود داري مسلمین از جنگ و روي سخن با پیغمبر است باعتراض بر مردم و معنی
اینکه است اي پیغمبر بیاد آور براي آنها که رو گردان از جنگ هستند گفتار موسی را به بنی اسرائیل که چرا مرا میآزارید که از
5 مجمع: ابو مسلم گفته است: یعنی چون آنها خود از راستی و درستی « فَلَمّا زاغُوا- الخ » 22- جنگ خودداري میکنید. -قرآن- 1
برگشتند و بد براي خود پسندیدند خداي آن لطف خود که بدان دل مؤمنین براه میآورد از آن مردم باز گرفت. بعضی گفتهاند:
6 فی ظلال: نام عیسی « إِذ قالَ عِیسَی- الخ » 16- یعنی از آنچه خود میخواستند خداوند بگرداند بسوي آنچه نمیپسندند. -قرآن- 1
در اینکه آیه از آن روي آمده که چون در آیت جلو گفته شد: موسی از مردم خود آزار دید بدنبال او نام عیسی آمد براي
دنبالگیري از همان هدف که موسی داشت و از اینکه روي گفت: تورات را درست میدانم و هم آغاز و اعلام براي آمدن پیغمبر
مُبَشِّراً » 380- 19 -قرآن- 358 - تا رابطهي میان دو دین باشد که هر دو کتاب داشتند. -قرآن- 1 « یَأتِی مِن بَعدِي » اسلام بود که گفت
صفحه 125 از 325
6 مجمع: کلمهي احمد یا مبالغهي از حامد است یعنی از دیگر مردم ستایش خدا بیشتر کند. و یا « بِرَسُول یَأتِی مِن بَعدِي اسمُه أَحمَدُ
مبالغهي از مفعول است و محمود یعنی او را بیش از دیگران فضیلت دهند و اخلاق ستودهاش برشمارند. و اینکه آیه نشان میدهد
61 [ صفحه - معجزهي عیسی را که از آینده خبري داده است که نمودار شده است، و قاریهاي بصره و حجاز یاي بعدي را -قرآن- 1
- 6 مجمع و طبري: یعنی احمد معجزات آورد و اعراب جادویش نامیدند. -قرآن- 1 « جاءَهُم بِالبَیِّنات-ِ الخ » . 262 ] با فتح خواندهاند
با الف نیز خوانده شده است. - « ساحر » در آیه « سِحرٌ » 25 کشف: یعنی عیسی معجزات آورد و مردمش جادو نامیدندش و کلمهي
73 فخر: اینکه جمله را دو معنی کردهاند: 1- عیسی معجزات آورد 2- احمد معجزات آورد. و در انجیل یوحنّا که به - قرآن- 66
عربی ترجمه شده است در قسمتهاي چهارده و پانزده و شانزده عیسی میگوید از پدرم میخواهم که بشما فار قلیط را بدهد که او
روح الیقین است و تا ابد با شما باشد. فار قلیط روح القدس خدا بسوي شما میفرستد و همه چیز بشما میآموزد و گفتهي من را
بیاد شما میآورد. من اینها را جلو از او گفتم تا چون آید باو بگروید. رفتن من از میان شما بسود شما است که تا من نروم فارقلیط
نیاید و چون او آید بهمه بهره رساند و بگناه و نکوئی و دینداري آگاه کند. من همه چیز را اگر بگوئیم توان پذیرش آن ندارید
ولی چون روح حق بسويتان آید بشما الهام میکند و پشتیبانیتان کند بهمهي درستیها چه او از خود نسازد و نگوید. فی ظلال
القرآن همین آیه صریح است که مسیح نوید آمدن پیغمبر را داده است خواه انجیلهاي دست مسیحیان آن را گفته باشد یا نه و آن
روشی که اینکه انجیلها را نوشته است و اجتماعی که آنها را فرا گرفته است نمیتواند قابل اثبات اینکه مطلب باشد. ولی در جزیره
و اگرچه «ِ النَّبِی الأُمِّی الَّذِي یَجِدُونَه مَکتُوباً عِندَهُم فِی التَّوراةِ وَ الإِنجِیل » العرب قرآن خوانده شد و اینکه آیه به گوش همگان رسید
اینکه حقیقت را پنهان میکردند و سفارش میکردند یکدگر را که آنرا پنهان دارند ولی آنها که صدق و صفا داشتند چون عبد اللّه
472 و بنقل ثابت شده است که بعضی از علماي مسیحی بانتظار پیدایش پیغمبري در جزیرة - بن سلام آن را پذیرفتند. -قرآن- 374
العرب گوشهگیر بودند و یهود هم چون میخواستند از خود آنها پیغمبري [ صفحه 263 ] آید و از بنی اسرائیل نشد و عرب بود
ناراضی شدند و منکر. مجمع، پاورقی بتصحیح و تحشیهي ابو الحسن شعرانی چاپ رجب 1374 قمري: از عالم مسیحی بنام جردن
بچه معنی است و از چه مشتق است او گفت: « فرقلیطوس » که عالم بزبان یونانی بود و انجیل یوحنّا بآن زبان است پرسیدم: کلمهي
« قلیون » است و معرّب آن به عادت عرب که کاف یونانی را بقاف تبدیل میکند « کلیون » اینکه کلمه اسم مفعول است و مصدر آن
که در اوّل « فر » است و معنی اینکه کلمه کسی را خواندن و آواز کردن و معنی مفعولی آن نامبرده و خوانده شده است. و کلمهي
آن میآورند پیشوندي است که در اوّل بیشتر فعلها میآورند و بمعنی دور و بر و نواحی است البتّه اگر با کسر فاء و راء خوانده
شود و معنی مجموع اینکه دو کلمه چنین است: آنکه بهمه جا نامش برده میشود و به نیکی یادش میکنند و اینکه درست همان
معنی احمد عربی است. آن عالم مسیحی گفت: ما اینکه پیشاوند را با فتح فاء و راء میخوانیم که بمعنی در پهلو و دوش- بدوش
یعنی آنکه در پهلو و دوش بدوش صاحب دعوت و مبلّغ نامش برده میشود براي تقویت و تسلّی آن « فرقلیطوس » است و میگوئیم
مبلّغ. من از آن مسیحی پرسیدم: مگر در انجیل هم اختلاف قرائت هست! گفت: بلی در بسیاري از کلمات اختلاف کتابت با نسخ
را آوردهاند و بسیاري هم آن را « فرقلیطوس » قدیمه دارد. و هم او گفت: بسیاري از آنها که انجیل ترجمه کردهاند خود کلمهي
8 طبري: اینکه دو کلمه دو قرائت شده است: 1- تنوین اوّل و نصب دوّم. «ِ مُتِمُّ نُورِه » . دلداري دهنده و آرام کننده ترجمه کردهاند
-2 با رفع اوّل بدون تنوین باضافهي بدوّم و جرّ دوّم. و مقصود از نور اسلام است. إبن زید گفته است: مقصود قرآن است. -قرآن-
20-1 کشف: إبن عبّاس گفت: روزي به پیغمبر وحی نرسید کعب اشرف یهودي با مردم گفت: دلخوش باشید که پرتو محمّد را
خدا خاموش کرد و چیزي بر او نازل نمیکند و آن روشنائی را کامل نخواهد کرد. پیغمبر اندوهناك شد و اینکه [ صفحه 264 ] آیه
نازل شد، و گفتهاند: مقصود یهود است و نور پیغمبر است که آنها نابودي آن حضرت را میخواهند. حسینی نوشته: قطعه: شب
پرك خواهد که نبود آفتاب || تا ببیند دیدهي او مرز و بوم دست قدرت هر صباحی شمع مهر || بر فروزد کوري خفّاش شوم فی
صفحه 126 از 325
ظلال تاریخ نشان داد که با همه کوششها بر نابودي اسلام چه در زمان پیغمبر و چه در ادوار پس از آن چنانکه جنگهاي صلیبی با
آن توانائی و پا- فشاري شکست دید و جنگهاي مغرب و اندلس سودي نبرد و در جنگ جهانی اوّل که خلافت اسلامی را منحل
کردند و ممالک او را تقسیم کردند و افسرهاي فرمانبر بر آنجا گماشتند تا آنچه خواستند کردند و دولت اسلامی ترکی را از
مسلمانان جدا اعلان کردند و مصطفی کمال پاشا گفت: ما طرفدار هیچ دینی نیستیم. با همهي اینها دین اسلام همه روز در اطراف
9 طبري: یعنی دین درست که پیغمبر براي آن آمده است بر همهي ادیان «ِ لِیُظهِرَه عَلَی الدِّین کُلِّه » . عالم میرسد و به آن میگروند
41 مجمع: - غالب باشد آنگاه که عیساي مسیح از آسمان فرود آید و همهي آدمیان داراي یک دین باشند که اسلام است. -قرآن- 1
10 مجمع: اینکه آیه بجواب « هَل أَدُلُّکُم عَلی تِجارَةٍ » . یعنی بواسطهي استدلال و پشتیبانی و یاري حق از همه ادیان برتر خواهد بود
34 اگر بدانیم چه کار به پیشگاه حق برتر است آن را انجام دهیم گفته شد چنین تجارتی - مردمی آمد که میگفتند: -قرآن- 1
سودش ثواب است و آسایش از عذاب. کشف نوشته: تجارت سودمند ایمان است و جهاد با اعداء دین و اعداء دین که جهاد ایشان
مشروع است دو قسماند: یکی ظاهر یکی باطن. دشمنان باطن یکی لشگر شیطان که بکید و وسواس دست مکر ایشان گشاده، دیگر
هواي [ صفحه 265 ] نفس که بدست امانی در لباس غرور خود را بر تو جلوه میکند و در هلاك تو میکوشد چنانکه ربّ العزّه
آن کافر خرابی حصن اسلام خواهد، آن مبتدع ویرانی حصار سنّت جوید آن شیطان در تشویش ولایت « وَ اتَّبَعَ هَواه فَتَردي » گفت
دل کوشد، آن هواي نفس زیر و زبر دین تو خواهد. حق جل جلاله تو را بر هر یکی از اینکه دشمنان سلاحی داده تا او را بدان قهر
میکنی. قتال با کافران بشمشیر سیاست است. با مبتدعان بتیغ برهان و حجّت است با شیطان بمداومت ذکر حق و تحقیق کلمت
است. با هواي نفس بتیر مجاهده و سنان ریاضت است و اینکه است بهینهي اعمال بنده و گزیدهي طاعات رونده چنانکه ربّ العزّه
17 حسینی نوشته: اصل معامله در اینکه تجارت آن است که غیر حق را بدهی و - قرآن- 1 - .« ذلِکُم خَیرٌ » 154- گفت: -قرآن- 123
حق را بستانی. در نفحات از إبن عبد اللّه بسري نقل میکند که پسر وي بوي آمد و گفت: سبوي روغن داشتم که سرمایه من بود از
خانه بیرون میآوردم بیفتاد و بشکست و سرمایهي من ضایع شد. گفت: اي فرزند سرمایهي خود آن ساز که سرمایهي پدر تو است و
اللّه که پدرت را هیچ نیست در دنیا و آخرت غیر از اللّه شیخ الاسلام فرمود که سود تمام آن بودي که پسرش نبودي اشارت
بمدینهي فنا است در باختن سود و سرمایه در بازار شوق لقا. بیت: تا چند ببازار خودي پست شوي ||! بشتاب که از جام فنا مست
10 مجمع: با صداي بالاي نون و « تُنجِیکُم » شوي از مایه و سود دو جهان دست بشوي || سود تو همان به که تهی دست شوي
14 طبري: انصارا با تنوین و للّه با لام جرّ نیز قرائت شده است. و «ِ کُونُوا أَنصارَ اللّه » 13- تشدید جیم قرائت إبن عامر است. -قرآن- 1
قتاده اینکه آیه را خواند و گفت: الحمد للّه که براي پیغمبر ما اینکه بود چون هفتاد مرد در عقبه [یکی از تپههاي نزدیک مکّه در
26 [ صفحه 266 ] دادند تا - میان راه مدینه. مترجم] حضورش رسیدند و بیعت کردند و یاري کردند و بشهر خود جایش -قرآن- 1
78 مجمع: زجّ اج گفته - لباسشوها و یا لباس سفیدها است. -قرآن- 61 « الحَوارِیُّونَ » خداوند دین خود را بالا برد. و معنی کلمهي
14 مجمع: إبن عبّاس گفت: پیروان عیسی « فَأَصبَحُوا ظاهِرِینَ » . است: از آن روي آنها را حواریّون گفتند که هیچ عیبی در آنها نبود
از پس او سه دسته شدند: 1- گفتند: مسیح خدا بود بآسمان بالا رفت 2- پسر خدا بود که او را بسوي خود برد 3- بنده و پیغمبر
خدا بود و او را بسوي خود برد، و اینها مؤمنین بودند که با آن دو دسته جنگیدند و شکست یافتند تا ظهور پیغمبر که آنها بر دیگران
25 یعنی بظهور پیغمبر و تصدیق آن حضرت به پیغمبري مسیح - چیره شدند و اینکه است مقصود از آیه و بعضی گفتهاند: -قرآن- 1
حجّت و برهان مؤمنین بعیسی برتر شد از منکرین او. مجاهد گفته است: یعنی مؤمنین بعیسی از پس جنگ در همان دوران بر
مقصود آن یهودي است که بپیغمبر گروید و هم جملهي بعد « فَآمَنَت طائِفَۀٌ » کافرانشان چیره شدند. و بعضی گفتهاند: جملهي جلو
آن مقصود یهود منکر آن حضرت است که آن دسته بر اینکه دستهي دشمن خود چیره شد هم بدلیل و برهان و هم بجنگ و یاري
چه بزرگ رهبري است بزبان سرزنش و چه کم مردمی که « لِمَ تَقُولُونَ- الخ » 32 سخن ما: 1- آیت دوّم جملهي - حق.ّ -قرآن- 12
صفحه 127 از 325
در گرو آن باشند با اینکه مایهي زندگی آدمی همین اصل برابري گفتار و کردار است آدمی را اگر نویدي دهند و آنرا انجام
ندهند آرام ندارد تا انجامش دهند و گر نه کینه توزي کند، ولی اگر خودش بگوید و نکند، بیش از آن نیست که زبانی جنبیده و
کَبُرَ » تمام شده، و اینکه خود نموداري است از ضعف اراده و فقدان انصاف. و همین است که بدنبال اینکه آیه گفته شده است
که گناه بزرگ و سزاواري خشم خدا همین است که بگویند و نکنند چون وابستگی آدمیان با یکدگر و ارزش هر یک « مَقتاً- الخ
] 543- 52 -قرآن- 529 - بر همین است که با یکدگر پیمان داشته باشند و بگویند و انجام دهند و گر نه با چه وسیله توانند -قرآن- 34
صفحه 267 ] با یکدگر زندگی و آمیزش کنند. فردوسی هم در سرزنش محمود غزنوي بر تخلّف از قولش چنین گفته است: بزرگی
تا آخر آیه علاوه بر یاد گذشتهي زشت نا- « فَلَمّا زاغُوا » سراسر به گفتار نیست || دو صد گفته چون نیم کردار نیست 2- آیت 5
فرمانی موسی یک خاصیّت نفسانی انعکاسی خاطرنشان میشود که چون آدمی از راهی بکج برود خواه نخواه آن خاصیّت استقامت
و تشخیص راست و کج و درست و نادرست را از دست میدهد چنانکه در فارسی مشهور است میگویند فلانی رشتهي کار از
دستش در رفته. اینکه مثل نمودار حقیقت اینکه آیه است که پس از کجروي چه در اندیشه یا گفتار یا کار و زندگی اگر زود خود
را براه برگرداند و به راست رفت بهرهاي دارد و گر نه دستش از همه جا کوتاه است و همان است که در آخر آیه گفته شده است
تا آخر چنانکه همه روز نمونه آن را در طبقات مردم و هم ملّتها میبینیم و تاریخ واژگونی دولتها و حوادث و غلط « وَ اللّه لا یَهدِي »
لِیُظهِرَه عَلَی الدِّینِ » 3- آیت 9 جملهي 659- 29 -قرآن- 636 - رفتن رهبران سیاست هم نمودي از مفاد همین آیه است. -قرآن- 13
علاوه بر آنچه از مفسّرین نقل شد شاید اینکه معنی باشد: چون کار شکنی و دشمنی از یهود و بتپرستان عرب بود اینکه «ِ کُلِّه
جمله روي سخن با آنها دارد که شما میخواهید دین را جلو بگیرید ولی رسول خدا دینش درست است و بر همهي ادیان شما
60- عربها چیره خواهد شد چنانکه بتپرستان و یهود و مسیحیهاي یمن همگی سر بفرمان شدند. -قرآن- 20
سوره جمعه
اشاره
62 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -
[ [سوره الجمعۀ [ 62 ]: آیات 1 تا 11
37 یُسَ بِّح لِلّه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض المَلِک القُدُّوس العَزِیزِ الحَکِیم [ 1] هُوَ الَّذِي بَعَثَ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِه وَ یُزَکِّیهِم وَ یُعَلِّمُهُم الکِتابَ وَ الحِکمَ ۀَ وَ إِن کانُوا مِن قَبل لَفِی ضَ لال مُبِین [ 2] وَ آخَرِینَ
464 مَثَل الَّذِینَ - مِنهُم لَمّا یَلحَقُوا بِهِم وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 3] ذلِکَ فَضل اللّه یُؤتِیه مَن یَشاءُ وَ اللّه ذُو الفَضل العَظِیم [ 4] -قرآن- 1
حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُم لَم یَحمِلُوها کَمَثَل الحِمارِ یَحمِل أَسفاراً بِئسَ مَثَل القَوم الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیات اللّه وَ اللّه لا یَهدِي القَومَ الظّالِمِینَ [ 5] قُل
یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِن زَعَمتُم أَنَّکُم أَولِیاءُ لِلّه مِن دُونِ النّاس فَتَمَنَّوُا المَوتَ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 6] وَ لا یَتَمَنَّونَه أَبَداً بِما قَدَّمَت أَیدِیهِم وَ
[ اللّه عَلِیم بِالظّالِمِینَ [ 7] قُل إِن المَوتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنه فَإِنَّه مُلاقِیکُم ثُم تُرَدُّونَ إِلی عالِم الغَیب وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 8
- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِن یَوم الجُمُعَۀِ فَاسعَوا إِلی ذِکرِ اللّه وَ ذَرُوا البَیعَ ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 9] -قرآن- 1
806 فَإِذا قُضِ یَت الصَّلاةُ فَانتَشِرُوا فِی الَأرض وَ ابتَغُوا مِن فَضل اللّه وَ اذکُرُوا اللّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 10 ] وَ إِذا رَأَوا تِجارَةً أَو لَهواً
318 [ صفحه 268 ] معنی - انفَضُّوا إِلَیها وَ تَرَکُوكَ قائِماً قُل ما عِندَ اللّه خَیرٌ مِنَ اللَّهوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللّه خَیرُ الرّازِقِینَ [ 11 ] -قرآن- 1
جمع سفر بمعنی کتاب بزرگ و یک جزء از « أَسفاراً » 29- جمع امّی بمعنی بیسواد و درس نخوانده. -قرآن- 13 «َ الأُمِّیِّین » : لغات
صفحه 128 از 325
11 ترجمه: بنام خداي بخشنده بهمگان مهربان بفرمانبران 1 هر آنچه به آسمانها و زمین است - اجزاي تورات موسی. -قرآن- 1
پاکیزه میشمارد خداي را که ستوده پادشاه است و برتر درستکار 2 همان خداوند است که بمیان مردم بیسواد عرب پیغمبري از
خودشان [عرب و بیسواد] فرستاد تا آیات قرآن و نشانههاي قدرت او برايشان بخواند [ صفحه 269 ] و از هر پلیدي پاكشان دارد
و قرآن و راه و روش درست بایشان بیاموزد هر چند که ز آن پیش آشکار بود که گمراهند 3 و دیگران که هنوز باینان نرسیدهاند
[بیایند و قرآن و حکمت او فرا گیرند] چه خداوند است که برتر است و درستکار [و راه رهبریش براي همگان] 4 و اینکه خود فضل
خداوندي است که بهر کس مصلحت باشد بدهد چه بخشش بزرگ او دارد و بس 5 داستان کسانی که تورات بر ایشان فرستادیم و
آنرا چون باري بر دوش پنداشتند و زان بهره نبردند داستان آن خر است که کتابی چند بار دارد و میبرد، و چه بد بود داستان
مردمی که آیات حق دروغ پنداشتند و البتّه خداوند رهبر ستمکاران نیست 6 اکنون [اي محمّد] باین یهود بگو: شما که خود را
دوست خدا میدانید و دگران را از آن بدور میدارید، اگر راستگوئید آرزوي مرگ کنید [تا زود بسعادت برسید] 7 و هرگز
آرزوي مرگ نکنند که از کردهي خود ترسناکند و خداوند از کار ستمکاران خبردار است 8 اي محمّد بگو: آن مرگ که گریزان
از آنید البتّه بشما میرسد و آنگاه شما را بسوي آنکه نهان و آشکار داند باز گردانند و بکردهتان خبردار کنند 9 اي مؤمنین چون
بروز آدینه آواي نماز بر آید بسوي یاد خدا بشتابید و دست از خرید و فروش بدارید که سود آن برايتان بهتر است اگر نیک و بد
خود شناسید 10 و چون نماز انجام بشود پراکنده بدنبال [کار خود] شوید و از بخشش حق کمک بگیرید و بسیار یاد خدا کنید
شاید که رستگار باشید. جهت نزول: طبري: پیغمبر [ص] در خطبه یا نماز جمعه بود که کاروانی روغن زیتون از شام آورد و یا سال
بر مردم تنگ بود و کاروان خوردنی آورد مردم به سوي او رفتند و پیغمبر [ص] را ایستاده رها کردند جز دوازده نفر و بسا میشد
که عروسی با نی و طبل میبردند و مردم پیغمبر را ایستاده رها میکردند و بسوي آن آواز میرفتند. آیت آخر براي رهنمائی آن
مردم نازل شد. مجمع: مقاتل بن سلیمان و مقاتل بن حیّان گفتهاند: چون کاروان وارد میشد طبل میزد که مردم آگاه شوند و براي
13 ترجمه: 11 اي محمّد - که در آیه است طبل بازرگانان است. -قرآن- 1 « أَو لَهواً » [ خرید فراهم شوند. و مقصود از [ صفحه 270
اگر اینکه مردم خرید و فروش و یا سرگرمی بینند از پیرامن تو بسوي آن شتابند و ایستادهات گذارند. بآنها بگو: آنچه به پیشگاه حقّ
ذخیره است ز هر سرگرمی و بازرگانی بهتر است که بهترین روزي دهندگان خداي است و بس. سخن مفسّرین: کشف: اینکه سوره
و در بعضی بصورت « سَبَّحَ » 1 مجمع: در بعضی سورهها بصیغه ماضی « یُسَ بِّح لِلّه-ِ الخ » . یازده آیت است و همگی بمدینه آمده
آمده است براي اینکه بفهماند ستایش خدا در همیشه هست. و ملک یعنی باختیار گرفته که بهر گونه تواند زیر و «ُ یُسَ بِّح » مضارع
121 قدّوس یعنی شایستهي احترام و پاك از هر پلیدي و کمی. عزیز یعنی توانا - 81 -قرآن- 109 - 20 -قرآن- 71 - زبر کند. -قرآن- 1
2 مجمع: مجاهد و قتاده « بَعَثَ فِی الأُمِّیِّین-َ الخ » . که چیزي بر او دشوار نیست، حکیم یعنی دانائی که هر چیز بجاي خود نهد
گفتهاند: یعنی فرستاد در ملّت بیسواد که خواندن و نوشتن نمیدانست و پیغمبري بسويشان نرفته بود. و بعضی گفتهاند: یعنی براي
29 کشف: اعراب چون پیش از قرآن کتاب نداشتند امی نامیده شدند - مردم مکه فرستاد چون مکّه را امّ القري مینامیدند. -قرآن- 1
در برابر یهود و مسیحی که اهل کتاب نامیده شدهاند. و نیز اعراب خواندن و نوشتن نمیدانستند مگر قبیلهي ثقیف در طایف که
آنها از مردم حیره یاد گرفته بودند و گفتهاند اهل حیره از مردم انبار فرا گرفته بودند و از اصحاب پیغمبر حنظله مشهور بغسیل
الملائکه نوشتن یاد داشت و زان پس در اصحاب نویسندگانی یافت شدند مثل زید بن ثابت و معاویه و إبن ابی سرح که گفت: من
هم مثل قرآن میآورم و مرتدّ شد و بمکه گریخت و روز فتح مکّه پیغمبر فرمود: او را بکشند و پیماننامه که در صلح حدیبیه میان
پیغمبر و کافران قریش نوشته شد علی علیه السّلام نوشت. و چون قرآنها را بعثمان عرضه کردند او در آنها غلط نوشته دید گفت [
صفحه 271 ] اینکه غلط دارد ولی عرب با زبان خود غلط آن را درست میکند. و بعضی گفتهاند: علی و عثمان در حضور پیغمبر
وحی را مینوشتند و اگر نبودند ابی بن کعب و زید إبن ثابت مینوشتند و خالد بن سعید بن عاص و معاویه دگر احتیاجات
صفحه 129 از 325
نویسندگی آن حضرت را انجام میدادند و اگر آنها نبودند مغیرة بن شعبه بجاي آنها بود و مینوشت. و عبد اللّه بن ارقم و علاء بن
عتبه براي مردم سر چاههاي قبیلهها و میان چادرهاشان احتیاجات نوشتنی آنها را انجام میدادند و هم در داخل مدینه براي انصار
میان زنان و مردان آنچه نیاز نوشتن بود مینوشتند. و حذیفۀ إبن یمان اندازه و مقدار پرداخت زکات خرماي حجاز را مینوشت. و
زید بن- ثابت براي پادشاهان هم نامه مینوشت علاوه بر کتابت وحی و قرآن. و حنظلۀ إبن ربیع در نبود هر یک از نویسندگان
کارشان را انجام میداد. و اختلاف است که آیا پیغمبر [ص] در آخر عمر نویسندگی یاد گرفت یا نه! و براي جواب اینکه پرسش
حدیث درستی در دست نداریم. حسینی نوشته: مثنوي: فیض امّ الکتاب پروردش || لقب امّی خداي زان کردش لوح تعلیم ناگرفته
ببر || همه ز اسرار لوح داده خبر بر خط او است انس و جن را سر || گر نخواندست خط از آن چه خطر فی ظلال القرآن: از
پیغمبر [ص] روایت شده است که شماره ماهها را به انگشتان اشاره میفرمود که اینکه چنین است و آنجور است و اینجور آنگاه
2 طبري: یعنی سنن و روشهاي نیکو بآنها میآموزد. -قرآن- « وَ الحِکمَۀَ- الخ » . فرمود: ما مردم عرب نه حساب میدانیم و نه نوشتن
14-1 مجمع: حکمت یعنی آداب دین و بعضی گفتهاند: حکمت معنی کتاب و سنت و همهي دستورهاي حق در دنیا و دین را
3 طبري: 1- مجاهد گفته است: مقصود غیر عرب است. ابو هریره گفته است: سورهي جمعه بر پیغمبر « وَ آخَرِینَ- الخ » . فراگیر است
14 [ صفحه 272 ] اینکه جمله را پرسید و تا دو یا سه نوبت جواب نفرمود و سلمان هم حاضر بود - نازل شد و مردي معنی -قرآن- 1
پیغمبر دست بر شانهي او گذارد و فرمود: اگر ایمان بستارهي ثریّا باشد مردانی از اینها آن را بچنگ بیاورند 2- إبن زید گفته است:
5 مجمع: یعنی بطور شایسته بانجام دستورهاي تورات رفتار « لَم یَحمِلُوها » . یعنی هر کس بعد از پیغمبر تا برستاخیز مسلمان شود
نکردند با اینکه بصورت کتاب در آوردند و حفظ کردند ولی بآنچه در آن نوشته بود کار نکردند. و میمون بن مهران گفته: اي
- قرآن- 1 - .« مَثَل الَّذِینَ- الخ » اهل قرآن پیش از آنکه قرآن تعقیب و بدگوئی شما کند پیروي او کنید. و آنگاه اینکه آیه را خواند
345 روح البیان: شیخ سعدي گفت: مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورهي مکتوب. علم - -18 قرآن- 326
چندانکه بیشتر خوانی || چون عمل در تو نیست نادانی نه محقّق بود نه دانشمند || چار پائی بر او کتابی چند آن تهی مغز را چه
علم و خبر || که بر او هیزم است یا دفتر مثنوي در جلد اوّل به بیان پنهان کردن احوال و مستی گوید: علمهاي اهل دل حمّالشان
||علمهاي اهل تن احمالشان علم چون بر دل زند یاري شود || علم چون بر تن زند ماري شود گفت ایزد یحمل اسفاره || بار
باشد علم کان نبود ز هو علم کان نبود ز هو بیواسطه || آن نپاید همچو رنگ ماشطه لیک چون اینکه بار را نیکو کشی || بار
برگیرند و بخشندت خوشی هین بکش بهر خدا اینکه بار علم || تا ببینی در درون انبار علم تا که بر رهوار علم آئی سوار || آن
6 « إِن زَعَمتُم أَنَّکُم أَولِیاءُ- الخ » . گهان افتد تو را از دوش بار تنویر المقباس: یعنی اوصاف پیغمبر که در تورات بود نمودار نکردند
36 [ صفحه 273 ] پیغمبر است و اینکه آیه از آن روي آمد که یهود مدینه به - کشف: مقصود از من دون النّاس شخص -قرآن- 1
یهود خیبر نوشتند: محمّد ما را به کیش خویش خواند شما را در اینکه چه اندیشه باشد! آنها گفتند: ما فرزندان پیمبرانیم و فرزندان
خدائیم و دوستان او و به کیش محمّد تن در نمیدهیم اینکه آیه آنها را سرزنش کرد که اگر شما دوست او هستید آرزوي مرگ
9 مجمع: در اینکه کلمه بگفتهي فرّاء سه جور تلفّظ است با ضم و جزم و « مِن یَوم الجُمُعَۀِ- الخ » . کنید تا زودتر بدوست خود برسید
فتح میم. و گفتهاند: نام اینکه روز را عربها عروبه مینامیدند و کعب بن لؤي آن را جمعه نامید. بعضی گفتهاند اینکه اسم از انصار
پیغمبر پیدا شد و إبن سیرین گفت: انصار با یکدگر گفتند: یهود روزي براي اجتماع خود دارند و مسیحیها هم روزي پس شما هم
روز عروبه را برگزینید آنگاه نزد اسعد بن زراره رفتند و او با آنها نماز خواند و پند و نصیحتشان کرد و گوسفندي کشت که نهار
و شام آنها شد چون شمارهشان کم بود و آن روز را جمعه نامیدند و آن روز اوّل جمعه در اسلام بود و اوّل جمعه که پیغمبر با
اصحاب خود برگزار کرد هنگام هجرت از مکّه بود که روز دوشنبه دوازدهم ربیع الأوّل به محلّهي قبابر بنی عمر بن عوف وارد شد
و تا پنجشنبه آنجا ماند و روز جمعه از آنجا بسوي مدینه روانه شد و در درهي جایگاه بنی سالم بن عوف هنگام نماز جمعه شد
صفحه 130 از 325
مسجدي معیّن کردند که پیغمبر نماز خواند و آن را اول جمعهاي دانستهاند که پیغمبر مردم را فراهم کرد و نخستین خطبه که در
9 طبري: عبد « فَاسعَوا إِلی » « الخ « الحمد للّه احمده و استعینه و استغفره و استهدیه » مدینه خوانده است همان است که در آنجا خواند
میبود من چنان بطرف مسجد و نماز شتاب میکردم که ردایم « فَاسعَوا » میخواند و میگفت: اگر در آیه « فامضوا الی » اللّه مسعود
1321 فخر: حسن بصري گفت: بخدا سوگند مقصود سعی و - 1230 -قرآن- 1311 - 24 -قرآن- 1214 - از دوشم بیفتد. -قرآن- 1
کوشش با پا نیست بلکه کوشش بدل است و نیّت است و میل و پیغمبر فرموده است براي نماز ندوید [ صفحه 274 ] ولی با آرامش
بگفتهي بیشتر مفسّرین «ِ ذِکرِ اللّه » بروید و فقهاء سخن یکی دارند که پیغمبر چون بنماز جمعه میرفت با آرامش بود. و مقصود از
10 مجمع: 1- انس مالک از پیغمبر [ص] نقل کرده « فَانتَشِرُوا » 131- خطبهي جمعه است و بقول بعضی یعنی نماز. -قرآن- 116
است: اینکه جمله نه براي اینکه است که مردم پس از نماز جمعه پی خواستههاي خود روند بلکه معنی اینکه است که چون نماز
تمام شد پراکنده شوید پی بیمار پرسی یا تشییع جنازه یا دیدار دوست از راه دینداري 2- حسن بصري و سعید بن جبیر گفتند یعنی
بدنبال تحصیل علم بروید. و عمرو بن زید از امام صادق [ع] نقل کرده است که فرمود: من براي روزي حلال سواره میروم که خدا
مگر کسی که در خانه بگیرد «ِ فَانتَشِرُوا فِی الَأرض وَ ابتَغُوا مِن فَضل اللّه » : مرا بیند که کوشاي به روزي خود هستم چون فرموده است
و گوید: خدایا روزیم ده درست میشود اینگونه مردم از آن سه دسته هستند که دعاشان پذیرفته نیست. عمرو گفت: پرسیدم آنها که
باشند! فرمود آنکه از بدي زن خود بآزار است و دعا میکند از او رها شود با اینکه خود میتواند او را طلاق گوید و آنکه با کسی
معامله میکند و سند نمیگیرد و او انکار میکند دعایش مستجاب نیست که خود تقصیر کرده است و سند نگرفته است و مردي که
مالی دارد و نمیرود و آن را بکار نمیاندازد و کسبی نمیکند تا آن را تمام میکند و سپس دعاي روزي میکند پذیرفته نمیشود.
10 مجمع: 1- یعنی سپاس خدا دارید بر بندگی و روزي و خوشی 2- یعنی در « وَ اذکُرُوا اللّهَ- الخ » 628- 15 -قرآن- 568 - -قرآن- 1
-3 یعنی در همه جا و بازارهاي خود و تجارت خود بیاد خدا « تفکّر ساعۀ خیر من عبادة سنۀ » : اندیشهي کار خود باشید که گفتهاند
21 حسینی نوشته: رباعی: از ذکر خدا مباش یک دم غافل || کز ذکر بود خیر دو عالم حاصل ذکرست که اهل - باشید. -قرآن- 1
شوق را در همه وقت || آسایش جان باشد و آرامش دل [ صفحه 275 ] سخن ما: 1- از آغاز اینکه سوره تا آیت چهارم یادآوري
بمردم آن روز است که پیغمبر از پیش خود چیزي نیاورده است بلکه همان قدرت بینهایت که همه آفریدهها تسبیح او گویند
محمّد را فرستاده دلیلش که از سوي خدا است همین که از خود شما است و مانند شما خواندن و نوشتن نداند ولی آیات حق و
دانش و بینش برايتان آورده تا از آن گمراهی و سرگردانی گذشته آسوده شوید و او نه براي شما عربها بتنهائی است بلکه از پس
شما دیگران خواهند آمد که از دانش و کتاب او بهرهمند شوند. پس محمّد مشمول فضل خداوندي شده است براي رهبري بشر نه
براي خود فروشی بر شما عربها. 2- از آیت پنجم تا هشتم روي سخن با یهود آن روز است که افتخارهاي گذشته را از دست
دادهاید و شایستگی رهبري و پیشوائی ندارید و شخصیت و پیغمبري پدرانتان به شما سودي ندارد چون میراث اصلی خود را که
تورات بود شما چون باري بر دوش پنداشتید و بر زمین نهادید اکنون باید تسلیم بدستور دیگري شوید. در میان اینکه سخن آنها را
در بنبست و بیچارگی میگذارد که اگر بخود مغرور هستید و خود گولخوردهاید و یا میخواهید مردم را گول زنید که فرزند
پیغمبران هستید و با عالم حقیقت سر و کار دارید دست از جاه طلبی و خود فروشی بدارید و خود را بخداوند سپارید و آرزوي
مرگ کنید تا نمودار شود که بالاتر از دیگرانید و برسید به آنچه براي خود ادعا میکنید. و البتّه چنین آرزوئی از کسی خواهد بود
که آسوده دل باشد و آیندهي خود روشن بیند و کی توانند اینها چنین باشند چون ستم پیشه بودند و آخر هم با پیمانشکنیها و
دربدري خود اینکه حقایق را نمودار کردند. 3- از آیت نهم تا آخر سوره ارزش معنوي نماز جمعه و اجتماع مردم یادآوري شده
است که خود داستانی بزرگ بوده است چه پیغمبر در اوّلین فرصت که مردمی موافق پیدا کرد و آسایشی از دشمن نماز جمعه انجام
داد. چنانکه اوّل جمعه در راه مدینه میان مردم بنی سالم بن عوف انجام شد که تفصیل آن [ صفحه 276 ] گذشت. ولی انشعابهاي
صفحه 131 از 325
مذهبی و دسته بندیها و اغراض سیاسی نگذارد که دستورهاي قرآن و صلاح مردم بآنجور که شایسته است انجام شود. و از اینکه
روي در شرایط آن اختلاف زیاد است و مفسّرین با اشارهي بآن اختلاف تفصیل احکام نماز جمعه را احاله بکتب فقه کردهاند.
سوره منافقین
اشاره
63 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -
[ [سوره المنافقون [ 63 ]: آیات 1 تا 11
37 إِذا جاءَكَ المُنافِقُونَ قالُوا نَشهَدُ إِنَّکَ لَرَسُول اللّه وَ اللّه یَعلَم إِنَّکَ لَرَسُولُه وَ اللّه یَشهَدُ إِنَّ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
المُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ [ 1] اتَّخَ ذُوا أَیمانَهُم جُنَّۀً فَصَدُّوا عَن سَبِیل اللّه إِنَّهُم ساءَ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 2] ذلِکَ بِأَنَّهُم آمَنُوا ثُم کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلی
قُلُوبِهِم فَهُم لا یَفقَهُونَ [ 3] وَ إِذا رَأَیتَهُم تُعجِبُکَ أَجسامُهُم وَ إِن یَقُولُوا تَسمَع لِقَولِهِم کَأَنَّهُم خُشُب مُسَ نَّدَةٌ یَحسَبُونَ کُل صَیحَۀٍ عَلَیهِم
592 وَ إِذا قِیلَ لَهُم تَعالَوا یَستَغفِر لَکُم رَسُول اللّه لَوَّوا رُؤُسَ هُم وَ رَأَیتَهُم - هُم العَدُوُّ فَاحذَرهُم قاتَلَهُم اللّه أَنّی یُؤفَکُونَ [ 4] -قرآن- 1
یَصُدُّونَ وَ هُم مُستَکبِرُونَ [ 5] سَواءٌ عَلَیهِم أَستَغفَرتَ لَهُم أَم لَم تَستَغفِر لَهُم لَن یَغفِرَ اللّه لَهُم إِن اللّهَ لا یَهدِي القَومَ الفاسِقِینَ [ 6] هُمُ
الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنفِقُوا عَلی مَن عِندَ رَسُول اللّه حَتّی یَنفَضُّوا وَ لِلّه خَزائِن السَّماوات وَ الَأرض وَ لکِن المُنافِقِینَ لا یَفقَهُونَ [ 7] یَقُولُونَ
لَئِن رَجَعنا إِلَی المَدِینَۀِ لَیُخرِجَن الَأعَزُّ مِنهَا الَأذَل وَ لِلّه العِزَّةُ وَ لِرَسُولِه وَ لِلمُؤمِنِینَ وَ لکِن المُنافِقِینَ لا یَعلَمُونَ [ 8] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا
805 وَ أَنفِقُوا مِن ما رَزَقناکُم مِن - تُلهِکُم أَموالُکُم وَ لا أَولادُکُم عَن ذِکرِ اللّه وَ مَن یَفعَل ذلِکَ فَأُولئِکَ هُم الخاسِرُونَ [ 9] -قرآن- 1
قَبل أَن یَأتِیَ أَحَ دَکُم المَوت فَیَقُولَ رَب لَو لا أَخَّرتَنِی إِلی أَجَل قَرِیب فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُن مِنَ الصّالِحِینَ [ 10 ] وَ لَن یُؤَخِّرَ اللّه نَفساً إِذا جاءَ
از مصدر انفضاض بمعنی پراکندن و هر یک « یَنفَضُّوا » : 282 [ صفحه 277 ] معنی لغات - أَجَلُها وَ اللّه خَبِیرٌ بِما تَعمَلُونَ [ 11 ] -قرآن- 1
25 جهت نزول: ابو الفتوح: مفسّرین گفتهاند: آیات اینکه سوره براي عبد اللّه إبن ابی سلول منافق آمده - به جائی افتادن. -قرآن- 13
است و سرگذشت آن چنانکه نوشتهاند اینکه بود که به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خبر دادند قبیلهي بنی المصطلق بفرماندهی
حارث بن ابی ضرار آمادهي جنگ با پیغمبر شدهاند [و او همان پدر جویریه یکی از زنان پیغمبر است که در جنگ اسیر شد و جزء
اسراي تقسیم شده بود و رسولخدا او را خرید و آزاد کرد و با وي ازدواج نمود] آن حضرت بسوي آنها روانه شد و در ساحل دریا
بسرزمین قدید بر سر آبی بنام مریسیع که مال آن قبیله بود بآنها برخورد و جنگیدند و شکست خوردند و مال و اسیر فراوان بدست
مسلمین افتاد و مردم بر سر آب آمدند و در میانشان مردي بنام جحجاه یا جهجاه بن سعید آمد که مزدور عمر بود از بنی غفار و
اسب او را میکشید و با مردي بنام سنان الجهنی همسوگند بنی الخزرج بر سر آب گفتگوشان شد و جهنی آواز کرد و انصار را به
کمک خواست و مزدور عمر مهاجرین را آواز داد و مردي از مهاجرین بنام جعال آن غفاري مزدور عمر را کمک کرد و عبد اللّه
بن ابی که در اینکه میان بود بآن مرد مهاجر گفت: تو بیباکی او گفت چرا نباشم و با عبد اللّه بدرشتی سخن گفت. عبد اللّه با
مردم خود گفت: گناه شما است که بدست خود اینها را پروراندهاید و اگر روز اوّل کمکشان نمیکردید و از غذاي خود باینها
سگ خود را فربه کن تا تو را بخورد. اگر « سمّن کلبک حتّی یأکلک » نمیدادید چنین نمیشدند داستان ما همان است که گفتهاند
بمدینه رسیم آنکه از ما عزّت و شخصیّتی دارد هر که را از آنها خوار و زبونتر است از آنجا بیرون خواهد کرد. و مقصود او از اعزّ
خودش بود که [ صفحه 278 ] عزیز میدانست و از اذلّ پیغمبر بود که او را خوار میداشت، و زید بن ارقم که از قبیلهي عبد اللّه بود
جوانی بود باو گفت: بخدا که تو بیچارهاي و ناچیز و میان خویشان خود منفوري و پیغمبر در عزّت و دوستی میان مسلمین است و به
صفحه 132 از 325
خدا که دیگر پس از اینکه سخن میان ما و تو دوستی نباشد او گفت آرام باش که من شوخی میکردم. زید رفت و سرگذشت را به
پیغمبر عرض کرد و عمر حاضر بود از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اجازهي کشتن او خواست و پیغمبر براي آرام کردن مردم
از اینگونه سخن دستور فرمود مردم از آنجا روانه شوند با اینکه در غیر وقتی بود که همیشه پیغمبر روانه میشد، و چون پیغمبر از
عبد اللّه پرسید که تو چنین سخنی گفتهاي! او سوگند یاد کرد که چنین چیزي نبوده است و زید دروغ میگوید و چون در میان
خویشان خود شخصیّتی داشت دیگران هم او را تصدیق کردند و عرض کردند: او چنین نمیگوید و زید بچه است و شاید سخن او
را در نیافته و اشتباه کرده است. پیغمبر سخن ایشان پذیرفت و مردم زید را ملامت کردند که چرا پیر مردي را متّهم کردي! او از
اینکه گفتن پشیمان شد و شرمگین و نزد پیغمبر نمیرفت اینکه آیات براي راستی سخن زید و دروغ عبد اللّه ابی نازل شد. و پس از
چند روز او مریض شد و گفتندش براي نکوهش تو چند آیه آمده است خوب است خدمت پیغمبر برسی تا از خدا بخواهد که
گناهانت آمرزیده شود او سر بجنباند که آنچه گفتید از نماز و روزه و گروش به محمّد کردم دیگر نمانده است جز آنکه او را
323 ترجمه: بنام خداي رحمان که روزي ده همگان است و رحیم - براي او آمد. -قرآن- 294 « إِذا قِیلَ لَهُم تَعالَوا » سجده کنم. آیت
که آمرزندهي فرمانبران است 1 اي محمّد چون بد دلان نزد تو آیند گویند: ما گواهیم که تو پیمبر خدائی البتّه خدا داند تو
پیغمبرش هستی و گواه است که منافقین دروغ- گویند 2 آنها اینکه سوگند خود را سپر بلا پنداشتند [و بآسودگی مردم را به کفر
میخواندند] و جلوگیر راه خدا شدند و البتّه بد کار مردمی بودند 3 اینکه بد- دلی و نفاقشان از آن است که بزبان مؤمن شدند و
زان پس در نهان کافر [ صفحه 279 ] شدند از اینکه روي خداوند بر دلهاشان مهر نهاد [و بر خوي نخستینشان بداشت] که توان
دریافت حق ندارند 4 بظاهر چنان فریبنده که جثه و تنشان تو را شگفت آورد و سخنشان تو را بخود جلب کند [ولی بدرون چنان
پوچند] که گوئی چوبند بدیوار نهاده و [چنان بیچارهاند که] هر آوازي شنوند ز دشمن پندارند توزیشان بپرهیز و خدایشان بکشد
که چگونه براه کج برندشان و یا بدروغ رهبریشان کنند 5 چو گویندشان بیائید تا پیغمبر آمرزش شما را بخواهد سر خود بریشخند
بگردانند و بینی بگردنفرازي جلوگیر راه حق شوند 6 بر آنها برابر است که آمرزش بر ایشان بخواهی یا نخواهی و خداي هرگز
نیامرزدشان چه او رهبر بدکاران نمیشود 7 همین کسانند که گویند بمردم پیرامن پیغمبر هیچ نبخشید تا از او پراکنده شوند با آنکه
اندوختههاي آسمانها و زمین براي خدا است ولی مردمان بد دل آن را در نیابند 8 اینها گویند: اگر بشهر خود باز رویم آنکه عزیز
است و برتر از آنجا براند آن را که زبون است و بیچارهتر و لیکن عزّت و برتري از آن خدا و پیغمبر است و مؤمنین که منافقان پی
بدان نبردهاند 9 پس اي مؤمنین [بد دلی دیگران شما را از راهتان نبرد که] سرمایهها و فرزندانتان شما را ز یاد خدا بخود کشد که
هر که چنین بود زیانکار باشد 10 و از آنچه روزي شما کردیم هنوز مرگ نارسیده ببخشید که تا چو مرگش رسد نگوید:
پروردگارا چرا مرگم بدورتر نبردي تا ببخشم و رستگار شوم 11 که هرگز خداوند مرگ کس وا پس نبرد و آنچه را کنید آگاه
2 مجمع: از حسن بصري نقل شده « أَیمانَهُم جُنَّۀً » . بود. سخن مفسّرین: ابو الفتوح: اینکه سوره بمدینه نازل شد و یازده آیت است
بکسر همزه قرائت کرده است یعنی منافقین خود را مؤمن معرّفی کردند تا ایمان سپري براي آنها باشد در جلو « ایمان » است
11 [ صفحه 280 ] ز راه - 2 کشف: 1- یعنی خود از راه حق بگشتند 2- مردم را -قرآن- 1 « فَصَدُّوا- الخ » 22- مسلمانان. -قرآن- 1
3 مجمع: یعنی بزبان مؤمن شدند و بدل کافر، یا پیش پیغمبر مؤمن شدند و نزد کافران کافر « آمَنُوا ثُم-َّ الخ » . حق جلوگیر شدند
فَطُبِعَ عَلی- » 146- 16 -قرآن- 138 - براي اینکه است که بفهماند از پس ایمان کفر خود تازه کردند. -قرآن- 1 «َّ ثُم » بودند و کلمهي
3 ابو الفتوح: اینکه جمله کنایه است از اینکه آنها ایمان نخواهند آورد مانند آنچه مهر خورده عوض نمیشود دلهاي آنها از کفر « الخ
17 مجمع: ابو مسلم گفته است: یعنی چون با کفر و سرسختی خوي گرفتهاند و باندیشهي حق و - و کجی عوض نمیشود. -قرآن- 1
حقیقت نبودهاند و بسخن حق گوش فرا ندادهاند خداوند هم آنها را با خواسته و فکر خودشان رها کرد تا آنکه کفر خوي و
خصلتشان شد. ابو السعود: یعنی تا ورزیده و آرامدل بکفر شدند. و با فتح فاء بصیغه معلوم خوانده شده است، یعنی خدا بر دلشان
صفحه 133 از 325
57 و مقصود اینکه است - 22 -قرآن- 48 - قرائت ابو عمرو است. -قرآن- 1 «ٌ خُشُب » 4 مجمع: با سکون شین « خُشُب مُسَنَّدَةٌ » . مهر نهاد
که منافقین مانند چوبی هستند که تا بچیزي تکیه داده راست است و اگر آن نباشد چوب بیفتد و یا مانند چوب کرمخورده و پوسیده
4 فخر: عبد اللّه ابی و مغیث بن قیس و جدّ بن قیس « تُعجِبُکَ أَجسامُهُم » . هستند که بظاهر سودمند است و در باطن بیهوده و نابود
25- مردمی تناور و زبانآور و زیبا چهره بودند که چشم و گوش متوجّه آنها میشد و پیغمبر نیز بسخن آنها گوش میداد. -قرآن- 1
4 کشف: 1- مقاتل گفت: چنان ترسناك بودند که آواز انسان یا جنبش حیوان را پیش آمد بدي براي « یَحسَبُونَ کُل صَیحَۀٍ- الخ »
2- اندیشناك بودند که آیتی بر زیانشان نازل شود 3- مقصود اینکه است که بخدا و دین مطمئن 28- خود میپنداشتند. -قرآن- 1
] 21- 4 مجمع: ابو مسلم گفته است: اینکه جمله سرزنش -قرآن- 1 « أَنّی یُؤفَکُونَ » . نبودند بر خلاف مؤمن که دلیر است و آرامدل
صفحه 281 ] منافقین است یعنی با اینهمه نشانهها از راه درست بکدام سوي منحرف و کج میشوند! و بعضی گفتهاند: یعنی چگونه
5 کشف: با تخفیف واو خواندهاند و با تشدید واو قرائت عموم است که بمعنی زیادي سر جنباندن است. - « لَوَّوا » ! دروغ میگویند
27 خواجه پندارد که روزي او دهد || لا جرم بر اینکه و آن - 7 حسینی نوشته: نظم: -قرآن- 1 « وَ لکِن المُنافِقِینَ- الخ » 10- قرآن- 1
منّت نهد ز آن سببها او یکی شد پس اگر || کم شود هستند اسباب دگر حکم روزي بر سببها مینهد || بیسببها نیز روزي میدهد
9 مجمع: 1- یعنی مال و فرزند شما را از نماز واجب باز ندارد 2- ابو مسلم گفته است: مقصود همهي فرمانهاي « لا تُلهِکُم- الخ »
10 مجمع: « رَب لَو لا أَخَّرتَنِی- الخ » 14- خداوندي است 3- مقصود شکر نعمت صبر بر مصیبت، رضاي بقضاء است. -قرآن- 1
گفتهاند: براي تهدید و جلوگیري از نگاهداري و مضایقهي حق فقراء آیتی از اینکه سختتر در قرآن نیست .. و مقاتل گفته است:
« مِنَ الصّالِحِینَ » در اول آیه آن مردم است که بزبان خود را مؤمن نامیدند و « الَّذِینَ آمَنُوا » اینکه آیه براي منافقین است و مقصود از
مؤمنین « مِنَ ال ّ ص الِحِینَ » یعنی منافق نمیبودم و از مؤمنین میشدم. إبن عبّاس گفته است: روي سخن با مؤمنین است و مقصود از
10 مجمع: با جزم قرائت شده است تا « أَکُن » 488- 350 -قرآن- 467 - 256 -قرآن- 329 - 28 -قرآن- 236 - فرمانبردار است. -قرآن- 1
با « اکون » میباشد و فعل مضارع در جواب امر است و مجزوم و « اخّرنی و اصدّق » که در معنی « فَأَصَّدَّقَ » عطف باشد بر معنی و موقع
11 « بِما تَعمَلُونَ » 100- 9-قرآن- 85 - باشد و نتیجه معنی تفاوت نکند. -قرآن- 1 « اصدق » نصب قرائت ابو عمرو است تا عطف بر لفظ
نشانهي آن است، و بتاء به صیغهي خطاب قرائت « نفس » مجمع: با یاء بصیغهي غایب قرائت شده است به اعتبار آن نفوس که کلمهي
19 [ صفحه 282 ] سخن ما: همان است که در ترجمه و نقل از دیگران نوشتیم - عموم است چون روي سخن با مردم است. -قرآن- 1
و هم جملههاي همانند اینکه جمله مفصّل بحث کردهایم. - «ُ أَحاطَت بِه خَطِیئَتُه » بسورهي بقره آیه 81 « فَطُبِعَ عَلی قُلُوبِهِم » و جملهي
161- 107 -قرآن- 132 - قرآن- 78
سوره تغابن
اشاره
64 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -
[ [سوره التغابن [ 64 ]: آیات 1 تا 18
[ 37 یُسَ بِّح لِلّه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض لَه المُلک وَ لَه الحَمدُ وَ هُوَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 1 - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم فَمِنکُم کافِرٌ وَ مِنکُم مُؤمِن وَ اللّه بِما تَعمَلُونَ بَصِیرٌ [ 2] خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ بِالحَق وَ صَوَّرَکُم فَأَحسَنَ صُوَرَکُم وَ
470 أَ لَم یَأتِکُم - إِلَیه المَصِیرُ [ 3] یَعلَم ما فِی السَّماوات وَ الَأرض وَ یَعلَم ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعلِنُونَ وَ اللّه عَلِیم بِذات الصُّدُورِ [ 4] -قرآن- 1
صفحه 134 از 325
نَبَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَبل فَذاقُوا وَبالَ أَمرِهِم وَ لَهُم عَذاب أَلِیم [ 5] ذلِکَ بِأَنَّه کانَت تَأتِیهِم رُسُلُهُم بِالبَیِّنات فَقالُوا أَ بَشَرٌ یَهدُونَنا فَکَفَرُوا وَ
تَوَلَّوا وَ استَغنَی اللّه وَ اللّه غَنِیٌّ حَمِیدٌ [ 6] زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَن لَن یُبعَثُوا قُل بَلی وَ رَبِّی لَتُبعَثُن ثُم لَتُنَبَّؤُن بِما عَمِلتُم وَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ
یَسِیرٌ [ 7] فَآمِنُوا بِاللّه وَ رَسُولِه وَ النُّورِ الَّذِي أَنزَلنا وَ اللّه بِما تَعمَلُونَ خَبِیرٌ [ 8] یَومَ یَجمَعُکُم لِیَوم الجَمع ذلِکَ یَوم التَّغابُن وَ مَن یُؤمِن
793- بِاللّه وَ یَعمَل صالِحاً یُکَفِّر عَنه سَیِّئاتِه وَ یُدخِله جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الفَوزُ العَظِیم [ 9] -قرآن- 1
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصحاب النّارِ خالِدِینَ فِیها وَ بِئسَ المَصِ یرُ [ 10 ] ما أَصابَ مِن مُصِ یبَۀٍ إِلاّ بِإِذن اللّه وَ مَن یُؤمِن
بِاللّه یَهدِ قَلبَه وَ اللّه بِکُل شَیءٍ عَلِیم [ 11 ] وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّیتُم فَإِنَّما عَلی رَسُولِنَا البَلاغ المُبِین [ 12 ] اللّه لا إِلهَ إِلاّ
هُوَ وَ عَلَی اللّه فَلیَتَوَکَّل المُؤمِنُونَ [ 13 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن مِن أَزواجِکُم وَ أَولادِکُم عَدُ  وا لَکُم فَاحذَرُوهُم وَ إِن تَعفُوا وَ تَصفَحُوا وَ
627 إِنَّما أَموالُکُم وَ أَولادُکُم فِتنَۀٌ وَ اللّه عِندَه أَجرٌ عَظِیم [ 15 ] فَاتَّقُوا اللّهَ مَا استَطَعتُم وَ - تَغفِرُوا فَإِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 14 ] -قرآن- 1
اسمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنفِقُوا خَیراً لِأَنفُسِکُم وَ مَن یُوقَ شُح نَفسِه فَأُولئِکَ هُم المُفلِحُونَ [ 16 ] إِن تُقرِضُوا اللّهَ قَرضاً حَسَ ناً یُضاعِفه لَکُم وَ
408 [ صفحه 283 ] ترجمه: بنام خداي - یَغفِر لَکُ م وَ اللّه شَ کُورٌ حَلِیم [ 17 ] عالِم الغَیب وَ الشَّهادَةِ العَزِیزُ الحَکِیم [ 18 ] -قرآن- 1
روزيرسان به همگان و آمرزگار مؤمنان 1 هر آنچه به آسمانها و زمین است خداي را پاکیزه ز هر بدي میدارد چه پادشاهی و
ستایش از آن او است که بهر چیز توانا است 2 او است که شما را آفرید و خود بخش به مؤمن و کافر شدید و البتّه او بیناي بکار
شما است 3 او است که آسمانها و زمین را درست و استوار آفرید و پیکر نگاري شما کرد و چه نیکو نمود و سر انجام نیز به سوي
او است 4 و آنچه بآسمانها و زمین است و هم آنچه بپوشید یا آشکار کنید او داند و بس و هم او داناي درون سینهها است 5 [پس
چگونه نافرمانی میکنید!] مگر سرگذشت کافران پیشین نشنیدید که تلخی بدکاري خود چشیدند و آزاري دردناك به پیش دارند
6 از آن روي که پیامبران با نشانههاي نمودار بر درستی خود برايشان آمدند و آنها گفتند: مگر شود که آدمی رهبر ما شود! و
نپذیرفتند و پشت بحق کردند و خدا بینیازي خود ز ایشان بنمود که او ستوده [ صفحه 284 ] است و بینیاز 7 آنها که کافر شدند
پنداشتند که رستاخیز ندارند. تو اي محمّد بگو: سوگند به پروردگارم که شما را ز گور در آوردند و از کردهتان خبردارتان کنند
که چه آسان بود اینکه بر خدا 8 پس بخدا و پیغمبرش بگروید و هم بآن پرتو فروزان که فرو فرستادیم که او بآنچه کنید آگاه بود 9
چه آن روز که شما را براي روز همگانی و رستاخیز فراهم کنند همان است گاه زیان و فسوس البتّه آنکه مؤمن بخدا و نیکوکار بود
بدیهاي او را بسترد و در بهشتی جاودان جایش دهد که رودها بآن روان باشد و چه بزرگ بهرهاي است اینکه 10 ولی آنها که کافر
شدند و آیات ما [و قرآن و نشانههاي راستی پیغمبر] را دروغ پنداشتند یاران آتشند و پیوسته در آن و چه بد سر انجامشان باشد 11
و البتّه سختی و ناگواري بکس نرسد جز بفرمان خدا و هر کس باو بگرود دلش را بحق رهبري کند که او است داناي بهر چیز 12
پس شما مردم فرمانبر خدا و پیغمبر باشید و اگر پشت بسخنان حق کنید و نافرمان باشید وظیفهي پیغمبر ما است که پیغام خود به
آشکار رساند 13 که جز خداي آفریدگار خدائی نیست و مؤمنین باید او را پشتیبان خود بدانند. شأن نزول: طبري: إبن عبّاس گفته
است: مردمی بودند مسلمان که میخواستند از خانه زندگی و سرزمین خود بسوي پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کوچ کنند و
زن و فرزندشان جلوگیرشان میشدند و چون خدمت پیغمبر میرسیدند و آن فکر و فهم اصحاب پیغمبر را میدیدند میخواستند
براي آنها نازل شد. و عطاء بن « إِن مِن أَزواجِکُم- تا- وَ إِن تَعفُوا وَ تَصفَحُوا » آنها را که جلوگیرشان بودند مجازات کنند آیت 14
یسار گفته است: سورهي تغابن بمکّه نازل شد مگر همین آیات که براي عوف بن مالک اشجعی بمدینه نازل شد چون او مردي بود
داراي خانواده و فرزند که هر وقت میخواست بجنگ برود آنها داد و فریاد میکردند که میروي ما را بکه میسپاري! دل او را
- 377 -قرآن- 389 - اینکه سخنان نرم میکرد و بجاي میماند و بجنگ نمیرفت اینکه آیات در مدینه براي او نازل شد. -قرآن- 353
418 [ صفحه 285 ] ترجمه: 14 اي مؤمنین دستهاي از زن و فرزندتان دشمن شما باشند و باید از آنها دوري کنید و اگر آنها را
ببخشید و از گناهشان در گذرید خدا هم آمرزگار است و مهربان 15 و البتّه مال و فرزند گرفتاري است و شوردل و مزد بزرگ به
صفحه 135 از 325
پیشگاه خداوند است و بس 16 پس تا توانید از نافرمانی خدا پرهیز کنید و بسخن پیغمبر گوش فرا دهید و فرمان برید و مالی
ببخشید که آن سود شما است و هر که از تنگ چشمی خوددار شد رستگار شد 17 و اگر ز نکوکاري بخدا وام دهید [و بناداران
دستگیري کنید] او دو برابر آن بشما دهد و هم شما را بیامرزد که سپاسدار است و بردبار 18 و داناي دیدنی و نهانی و برتر
درستکار. سخن مفسّرین: کشف: بیشتر مفسّرین گفتهاند اینکه سوره بمدینه نازل شده است. ضحّاك گفت بمکه فرود آمد. کلبی
192- بمدینه آمده است و باقی بمکّه و هجده آیت است. -قرآن- 137 « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن مِن أَزواجِکُم- الخ » گفت: سه آیت
3 حسینی: قشیري گفته ظاهر آدمی را بکمال قدرت و باطن او را بجمال قربت بیار است و بصورت ز اوصاف « فَأَحسَنَ صُوَرَکُم »
موجودات آراسته کرد و به خلاصهي مختصّات مبتدعات زینت بخشید و اختصاص داد تا نمودي از همهي موجودات علوي و سفلی
311 بدرون تو است - 24 -قرآن- 288 - خوبی باطن است نه زیبائی ظاهر. قطعه: -قرآن- 1 « فَأَحسَنَ صُوَرَکُم » باشد پس مقصود از
مصري که توئی شکر و ستایش || چه غم است گر ز بیرون مدد شکر نداري شدهام غلام صورت به مثال بتپرستان || تو چون
4 مجمع: فرق اسرار با اخفاء اینکه است که اسرار به معنی نهان داشتن « یَعلَم ما تُسِرُّونَ » یوسفی و لیکن سوي خود نظر نداري
چیزهاي معنوي و غیر نمودار است مثل راز و آرزو و مانند آن و اخفا اعم است از نمودار و غیر نمودار مثل مخفی کردن شخص و
7 فخر: فائده سوگند با اینکه کافرین منکر پیغمبري بودند اینکه است که « بَلی وَ رَبِّی » [ 26 [ صفحه 286 - یا آرزو و راز. -قرآن- 1
چون میدانستند پیغمبر دروغ نمیگوید آگهی از رستاخیز با سوگند گفته است که بلی سوگند به پروردگارم شما را از گور بدر
9 « یَجمَعُکُم » 19- میکنند تا بدانند که او از یقین و دلبستگی بخدا چنین میگوید و اگر استوار نداشته باشد نمیگوید. -قرآن- 1
آیت جلو است و با نون قرائت رویس است از یعقوب یعنی «ُ اللّه » مجمع: با یاء بصیغهي غایب قرائت عموم است و فاعل آن کلمهي
ما که آفریدگاریم فراهمتان میکنیم و همچنین دو فعل یکفّر و یدخل که در اینکه آیه است با نون بصیغهي متکلّم نیز خواندهاند. -
22 مجمع: - 9 طبري: یعنی روز مغبون کردن و زیان آوردن بهشتیان بر دوزخیان. -قرآن- 1 «ِ یَوم التَّغابُن » 97- 14 -قرآن- 88 - قرآن- 1
یعنی روزي که خوب را میگیرند و بد را رها میکنند و یا بد را میگیرند و خوب را رها میکنند که اوّل مؤمنین هستند چون بدنیا
بد را رها کردهاند و دستهي دوّم کافرانند که بدنیا بد را پذیرفتهاند، پس بآن روز غابن و مغبون نمودار میشود. کشف: بعضی
گفتهاند: معنی تغابن اینکه است که تو را مغبون میکند آنکه بدنیا خوارش میشمردي و اکنون او را برتر از خود میبینی. و در مثل
43- 17 -قرآن- 36 - پنج جور خوانده شده است: -قرآن- 1 « یَهدِ » 11 مجمع: کلمهي «ُ یَهدِ قَلبَه » .« المغبون لا محمود و لا مأجور » است
بمعنی آرامش باشد و با تبدیل اینکه همزهي آخر بالف بصورت یهدا تا به « هدأ » غایب، متکلّم، مجهول غایب، با همزهي آخر که از
یعنی آنکه « ما أَصابَ- الخ » همان معنی آرامش باشد و در نتیجه معنی تفاوت نیست. فخر: اینکه جمله وابسته بجملهي اوّل است
مؤمن بود دلش بهنگام گرفتاري رهبري بسوي حق میشود پس میداند که اینکه پیش آمد از سوي حق است و تسلیم به فرمان خدا
59 [ صفحه 287 ] گفتهاند: یعنی بهنگام آسودگی دل او را بشکر رهبري کند. و هنگام - میشود. و اهل معنی هم -قرآن- 48
گرفتاري بصبر و شکیبائی. یر حسینی: یعنی چون دانست که اینکه بلا مراد اللّه است به جان قبول میکند. بزرگان گفتهاند: بلا
پس آئینه را به جهت مشاهدت نور جمال او دوست باید داشت. نظم:پس آئینه را به جهت مشاهدت «13» آئینهي جمال مولی است
143 هر چه از دست تو آید خوش بود || گر همه دریاي پر آتش بود زخم - نور جمال او دوست باید داشت. نظم: -پاورقی- 141
14 کشف: إبن عبّاس گفت: کسانی از مردم « إِن مِن أَزواجِکُم- الخ » کز دست تو میآید برون || گو بریز از سینهي من جوي خون
مکّه مسلمان شدند و خواستند بمدینه هجرت کنند زن و فرزندشان جلویشان گرفتند که ما باسلام شما شکیبا شدیم و اعتراض
نکردیم ولی شکیبا از جدائی با شما نمیشویم و آنها ترك هجرت کردند باین آیه از فرمانبري آنها و ترك هجرت جلوشان گرفتند
لیس عدوّك الّذي الفیته فقتلته و آجرك اللّه علی قتله، و لکن اعدي عدوّك » و ملامت بر ترك هجرت شدند. و در خبر است
15 « أَولادُکُم فِتنَۀٌ » 25- قرآن- 1 - .« نفسک الّتی بین جنبیک و امراتک الّتی تضاجعک علی فراشک و ولدك الّذي من صلبک
صفحه 136 از 325
نیشابوري: نقل است که پیغمبر [ص] روزي خطبه میخواند و دو فرزندش حسنین با پیراهن قرمز بطرف او آمدند و بزمین میخوردند
إِنَّما أَموالُکُم وَ » و بلند میشدند پیغمبر از منبر پائین شد و آنها را بر گرفت و روي منبر بزانو نشاند و فرمود خداوند راست گفت
من که اینکه دو کودك را دیدم نتوانستم خودداري کنم. [اینکه حدیث را مفسّرین شیعه و غیر شیعه از عبد اللّه بن « أَولادُکُم فِتنَۀٌ
-22- بریده نقل کردهاند که او از پدرش بریده شنیده که گفت پیغمبر به خطبه بود و حسنین آمدند تا آخر. مترجم]. -قرآن- 1
32 [ صفحه 288 ] پناه میبرم - 321 کشف: عبد اللّه مسعود گفت: هیچکس نباید بگوید: خدایا از فتنه بتو -قرآن- 23 - قرآن- 277
زیرا هر که مال و عیال و فرزند دارد با فتنه سر و کار دارد پس باید چنین دعا کند: اي خدا از آن فتنهها که گمراهی آورد پناهم ده
اتَّقُوا اللّهَ » 146 طبري: قتاده گفته است: اینکه آیه ناسخ اینکه آیه است « اتَّقُوا اللّهَ مَا استَطَعتُم .« اللّهم انّی اعوذ بک من مضلّات الفتن »
و ز آن پس بار سبک شد و باندازهي توانائی هر «14» اینکه است که فرمانبرند و نافرمانی نکنند «ِ حَق تُقاتِه » چون معنی «ِ حَق تُقاتِه
بایع رسول » . کس تقوي لازم شد. و پیغمبر [ص] به همینگونه از مردم بیعت گرفت که سخن او بشنوند و آنچه توانند فرمانبر باشند
و ز آن پس بار سبک شد و باندازهي توانائی هر کس تقوي لازم شد. و پیغمبر [ص] به .« اللّه علی السّمع و الطّاعۀ فیما استطعتم
.« بایع رسول اللّه علی السّمع و الطّاعۀ فیما استطعتم » . همینگونه از مردم بیعت گرفت که سخن او بشنوند و آنچه توانند فرمانبر باشند
223 مجمع: اتقاء بمعنی خودداري از پستی و ناپسندي است بوسیله - 173 -پاورقی- 221 - 143 -قرآن- 155 - 37 -قرآن- 108 - -قرآن- 1
ناسازگار نیست چون هر دو دستور «ِ اتَّقُوا اللّهَ حَ ق تُقاتِه » دوري از خواستهها و هوسهاي نفسانی. و اینکه جمله با اینکه جملهي
میدهد بخودداري از همهي زشتیها و هر که چنین بود پرهیزکار از عقاب خدا خواهد بود ولی آیت اینکه سوره مقصود از آیت
16 کشف: « أَنفِقُوا خَیراً لِأَنفُسِکُم » 176- دیگر را روشن میکند که اندازهي پرهیزکاري تا آنجا است که توانائی باشد. -قرآن- 141
یعنی از سرمایهتان آن را ببخشید که براي شما خیر است و خوشی. بعضی گفتهاند: یعنی صدقه دهید و هزینه جنگ دهید که اینکه
و بعضی « یکن الانفاق خیرا لأنفسکم » خبر کان باشد و نتیجه اینکه باشد « خیرا » بخششها براي خودتان خوب خواهد بود. که کلمهي
16 « یُوقَ شُح-َّ الخ » [ 46 [ صفحه 289 - 22 -قرآن- 28 - 33 -قرآن- 5 - گفتهاند مقصود هزینهي مؤمن است براي خودش. -قرآن- 1
15 کشف: شح مال مردم - مجمع: امام صادق علیه السّلام فرمود: آنکه زکات مال خود پرداخت مشمول اینکه جمله است. -قرآن- 1
17 نیشابوري: کی بدبختتر از آن مردم است که « تُقرِضُوا اللّهَ- الخ » . حلال شمردن است. بعضی گفتند: جلوگیري از زکات است
خدا براي او قرض میخواهد و او با آن اندازه احتیاج که بدادن چنین قرضی دارد براي پس از مرگش از دادن قرض بخداوند و
سود بردن همیشگی خودداري میکند و پسانداز میکند براي وارث خود و او نمیداند که از اینکه اندوختهي بزرگ خودش هم
شبیه است به آن آیات که به مکّه نازل شده « وَ اللّه غَنِیٌّ حَمِیدٌ » 19 سخن ما: 1- شش آیت اوّل تا - بهرهاي میبرد یا نه! -قرآن- 1
است براي توجه دادن بکافران آن حقیقتی را که معنی خالق و اللّه و مفاد اینکه گونه کلمات است و بدور است از همهي عوارض و
خواص جسمی و در آخر با یادآوري سرگذشت بدگذشتگان بیدارباش است براي خودداري از دنبالگیري فکر و سخن آنگونه
اشاره باشد به اینکه که شما را چنان بصورت نیکو « وَ إِلَیه المَصِ یرُ » شاید بقرینهي جملهي بعد « فَأَحسَنَ صُوَرَکُم » مردم و جملهي
آفرید که لایق بازگشت بسوي خود کرد ولی حیوانات را باین نکوئی نیافرید و بازگشت بسوي او نمیکنند و نابود میشوند. -
یادآوري است و « بِئسَ المَصِ یرُ » تا آیت دهم « زَعَمَ الَّذِینَ- الخ » 2- از آیت هفتم 483- 430 -قرآن- 460 - 64 -قرآن- 407 - قرآن- 35
معرفی براي همان مردم که همان آفریدگار است که همیشه با او سر و کار خواهید داشت و مرگ قدرت او را از شما دور نمیکند
3- بقیّه آیات تا آخر یادآوري است در 83- 40 -قرآن- 65 - و رستاخیز و گرفتاري و آسایش آینده حق است و درست. -قرآن- 21
برابر آنها که خداي خوبی را غیر از خداي بدي میدانند و گفته شده است بدیها و ناگواریها که بشما میرسد آنهم بقدرت
آفریدگار است پس فرمانبري لازم است و براي اثبات توحید و ابطال [ صفحه 290 ] اعتقاد به دو اصل توجّه داده است مردم را بیک
مطلب طبیعی که زن و فرزند شما یک عدّه دشمنتان میشوند و همگی چیزهاي خوب و غیر قابل گذشت در زندگی که مال و
صفحه 137 از 325
فرزند است موجب گرفتاري است و هر دوي اینکه دو دسته اصل مصیبت و بدي و ناگواري است پس چگونه خداي خوبی غیر از
خداي بدي است که برترین خوبیها اصل بدیها و گرفتاریها است. پس باید بفهمید که داناي پنهان و آشکار یک وجود حقیقی
است که بجاي افکار بیهودهي بخیر و شرّ، فرمانبري او پیشه کنید و مال ببخشید و سخن پیغمبر بشنوید تا از اینکه اندیشهها که زشت
و بیسودند آسوده باشید. 4- از آنچه گفتیم معلوم میشود در دو آیه پی هم نام اولاد از چه روي باز گوي شده است چون در اول
با زن گفته شده است براي اشاره بخوي زشت بعضی از فرزندان و زنان که بدرستی دشمن پدر و شوهر هستند و در دوّم نشان دادن
خاصّ یت همگانی است که براي هر کس موجب گرفتاري است تا بآن جا که پیغمبر هم فرمود: اولادم حسنین فتنهي من شدند
در کشف الأسرار مفاد اینکه آیه را با شخصیّت « فَمِنکُم کافِرٌ- الخ » چنانکه از کشف الأسرار نقل کردیم. 5- آیت دوّم جملهي
41 حکم آن است که در ازل راند. خلعت آن است که در - شیطان چنین سنجیده است: کار آن است که در ازل کرد. -قرآن- 24
ازل داد. قسمتی رفته نه فزوده و نه کاسته، یکی را بآب عنایت شسته و یکی را به میخ رد وابسته حکمی بیمیل، و قضائی بیجور.
ابراهیم خواص گفت: در بادیه وقتی بتجرید میرفتم پیري را دیدم بر آن گوشه نشسته و کلاهی بر سر نهاده و بزاري و خواري می-
گریست. گفتم: یا هذا، تو کیستی! گفت: من ابو مرّهام، گفتم: چرا میگریی! گفت: کیست بگریستن سزاوارتر از من! چهل هزار سال
بر آن درگاه خدمت کردهام و در افق اعلی از من مقدمتر کس نبود، اکنون تقدیر الهی و حکم غیبی بنگر که مرا بچه روز آورده! [
صفحه 291 ] یا سائلی کیف کنت بعدي ||! لقیت ما ساءنی و سرّه ما زلت اختال فی وصال || حتّی امنت الزّمان مکره صال علیّ
ال ّ ص دود حتّی || لم یبق ممّا شهدت ذرّه ه گفت: اي خوّاص نگر تا بدین جهد و طاعت خویش غرّه نباشی که کار بعنایت و اختیار
او است نه بجهد و طاعت بنده بمن یک فرمان آمد که آدم را سجده کن، نکردم و آدم را فرمان آمد که از آن درخت مخور،
زلّت او در « أَبی وَ استَکبَرَ » : و در کار من عنایت نبود گفت « وَ لَم نَجِ د لَه عَزماً » بخورد، در کار آدم عنایت بود عذرش بنهاد که
439 من لم یکن - 369 -پاورقی- 437 - 313 -قرآن- 349 - قرآن- 285 - «1«15». حساب نیاوردند و طاعت دیرینهي ما زلّت شمردند
للوصال اهلا || فکل احسانه ذنوب
سوره طلاق
اشاره
65 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم - 46- 22 -قرآن- 28 - -قرآن- 5
[ [سوره الطلاق [ 65 ]: آیات 1 تا 12
37 یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقتُم النِّساءَ فَطَلِّقُوهُن لِعِدَّتِهِن وَ أَحصُوا العِدَّةَ وَ - 46 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1 - 22 -قرآن- 28 - -قرآن- 5
اتَّقُوا اللّهَ رَبَّکُم لا تُخرِجُوهُن مِن بُیُوتِهِن وَ لا یَخرُجنَ إِلاّ أَن یَأتِینَ بِفاحِشَۀٍ مُبَیِّنَۀٍ وَ تِلکَ حُدُودُ اللّه وَ مَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّه فَقَد ظَلَمَ نَفسَهُ
لا تَدرِي لَعَل اللّهَ یُحدِث بَعدَ ذلِکَ أَمراً [ 1] فَإِذا بَلَغنَ أَجَلَهُن فَأَمسِکُوهُن بِمَعرُوف أَو فارِقُوهُن بِمَعرُوف وَ أَشهِدُوا ذَوَي عَدل مِنکُم وَ
أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلّه ذلِکُم یُوعَظُ بِه مَن کانَ یُؤمِن بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ مَن یَتَّق اللّهَ یَجعَل لَه مَخرَجاً [ 2] وَ یَرزُقه مِن حَیث لا یَحتَسِب وَ
مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللّه فَهُوَ حَسبُه إِن اللّهَ بالِغ أَمرِه قَد جَعَلَ اللّه لِکُل شَیءٍ قَدراً [ 3] وَ اللاّئِی یَئِسنَ مِنَ المَحِیض مِن نِسائِکُم إِنِ ارتَبتُم
فَعِدَّتُهُن ثَلاثَۀُ أَشهُرٍ وَ اللّائِی لَم یَحِضنَ وَ أُولات الَأحمال أَجَلُهُن أَن یَضَعنَ حَملَهُن وَ مَن یَتَّق اللّهَ یَجعَل لَه مِن أَمرِه یُسراً [ 4] -قرآن-
1081-1 ذلِکَ أَمرُ اللّه أَنزَلَه إِلَیکُم وَ مَن یَتَّق اللّهَ یُکَفِّر عَنه سَیِّئاتِه وَ یُعظِم لَه أَجراً [ 5] أَسکِنُوهُن مِن حَیث سَکَنتُم مِن وُجدِکُم وَ لا
تُضآرُّوهُن لِتُضَیِّقُوا عَلَیهِن وَ إِن کُن أُولات حَمل فَأَنفِقُوا عَلَیهِن حَتّی یَضَعنَ حَملَهُن فَإِن أَرضَعنَ لَکُم فَآتُوهُن أُجُورَهُن وَ أتَمِرُوا بَینَکُم
صفحه 138 از 325
بِمَعرُوف وَ إِن تَعاسَرتُم فَسَتُرضِع لَه أُخري [ 6] لِیُنفِق ذُو سَعَۀٍ مِن سَعَتِه وَ مَن قُدِرَ عَلَیه رِزقُه فَلیُنفِق مِمّا آتاه اللّه لا یُکَلِّف اللّه نَفساً إِلاّ ما
[ آتاها سَیَجعَل اللّه بَعدَ عُسرٍ یُسراً [ 7] وَ کَأَیِّن مِن قَریَۀٍ عَتَت عَن أَمرِ رَبِّها وَ رُسُلِه فَحاسَبناها حِساباً شَدِیداً وَ عَذَّبناها عَذاباً نُکراً [ 8
817 أَعَدَّ اللّه لَهُم عَذاباً شَدِیداً فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الَألباب الَّذِینَ آمَنُوا قَد - فَذاقَت وَبالَ أَمرِها وَ کانَ عاقِبَۀُ أَمرِها خُسراً [ 9] -قرآن- 1
أَنزَلَ اللّه إِلَیکُم ذِکراً [ 10 ] رَسُولاً یَتلُوا عَلَیکُم آیات اللّه مُبَیِّنات لِیُخرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات مِنَ الظُّلُمات إِلَی النُّورِ وَ مَن
یُؤمِن بِاللّه وَ یَعمَل صالِحاً یُدخِله جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قَد أَحسَنَ اللّه لَه رِزقاً [ 11 ] اللّه الَّذِي خَلَقَ سَبعَ
- سَماوات وَ مِنَ الَأرض مِثلَهُن یَتَنَزَّل الَأمرُ بَینَهُن لِتَعلَمُوا أَن اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ وَ أَن اللّهَ قَد أَحاطَ بِکُل شَیءٍ عِلماً [ 12 ] -قرآن- 1
روزهاي پاکی زن از « عدة » . آهنگ کنید، تصمیم بگیرید، دوست بدارید، شور کنید « وَ أتَمِرُوا » : 664 [ صفحه 292 ] معنی لغات
27 [ صفحه 293 ] طلاق ترجمه: بنام خداي بخشنده بآفریدگان آمرزندهي مؤمنان، - قاعده و روزهاي جدائی از شوهر به -قرآن- 13
اي پیغمبر چون شما مردان همسران خود را ز بند زناشوئی رها کنید آنگاه باشد که در شمار روزهاي پاکی آنها است و شمار آن
روزها بدرستی بدارید و از نافرمانی پروردگار خود پرهیز کنید که زنان طلاق گفتهي خود را ز خانمانشان بیرون کنید مگر زشتی
بآشکار کنند و خود نیز بآن دوران ز خانه بیرون نروند. اینکه است اندازهي کارهاي زندگی که خدا استوار کرده است و آن کس
که پاي ز اینکه اندازه بدر برد بخود ستم کرده است. و کسی ز آینده خبر ندارد که شاید خدا پس از جدائی مرد و زن کاري دگر
بسازد 2 و چون دوران بیشوهري آن زنانتان بپایان باشد توانید بخوشرفتاري بهمسري خود بدارید و یا بروشی همه کس پسند به
یکبارگی از ایشان جدا شوید و از مردان خود دو عادل [درستکار] بر جدائی گواه بگیرید [و چون گواه شدید] براي فرمان خدا
گواهی دهید نه به خواهش خود که اینکه دستورها پند است آنرا که مؤمن بخدا و رستاخیز بود و هر که پرهیزگار براي خدا بود او
هم راه گشایشی باز میکند 3 و از آن سو که خود نداند روزیش رساند. و البتّه آنکه خدا را پشتیبان خود بداند برایش بس است چه
فرمان او روان است و رسا، و بهر چیزي اندازهاي و هنگامی نهاده 4 و آن زنانتان که عادت ز دست دادهاند اگر در وظیفهي بعد از
طلاقشان دو دل هستید بدانید: عدّه و دوران بیشوهريشان سه ماه است و هم آنهاي به دوران عادت نارسیده. و بارداران تا که بار
نهند شوهر نکنند و هر که پرهیزکاري باین دستورهاي خداوندي پیشه کند او کارش را برایش آسان کند 5 اینکه دستورها فرمان
خداوندي است که ز آسمان برايتان فرستاده و هر کسی که ز نافرمانی حق پرهیز کند بدیهاي او بپوشاند و مزد بزرگش دهد 6
همسران طلاق گفتهي خود را بآن خانهها جاي دهید که خود توان جایگزینی آن دارید و بایشان زیان در هزینه و خانه نرسانید تا بر
آنها تنگ گیرید و بستوهشان [ صفحه 294 ] آرید و اگر باردار بودند هزینهي زندگی ایشان بپردازید و اگر فرزند شما را شیر دهند
مزدشان را بدهید و در میان خود بنیکی و روش مردمی گفتگو و رفتار کنید و اگر سازگار نشدید و کارتان بدشواري رسید دیگري
فرزندتان را شیر دهد 7 و البتّه آنکه گشایشی دارد از مال خود بدیگري بخشد و آنکه زندگی بر او تنگ است از همانچه خدا باو
داده ببخشد که خداوند بیش از آنچه بکس داده از او نخواهد و خداوند از پس تنگی شود که بزودي گشایش رساند 8 همچنانکه
بدکاران را سزا بشایستگی دهد چنانکه بسا مردم آبادیها ز فرمان پروردگار خود و پیغمبران او سر پیچیدند و ما شمارشان بسختی
رسیدیم و عذابشان بزشتی کردیم 9 و ایشان آزار کار خود چشیدند و سر انجامشان زیان بود 10 چه خداوند براي چنین کسان
آزاري سخت آماده کرده است. پس اي خردمندان ز نافرمانی حق دوري کنید شما که بخدا مؤمن شدید و برایتان یادآوري فرستاد
11 پیامبر که نشانههاي روشن قدرت حق و آیات قرآن برايتان میخواند تا مؤمنین نکوکار را ز تیرگی نادانی و بیدینی بروشنی علم
و دین رهبري کند. و هر که مؤمن بخدا شد و نکوکار بود او را در بهشتی درون کند که رودها از زیر آن روان بود و در آن
جاودان بمانند که خداوند چنین خوب روزيشان کرده است 12 همان خدا که هفت آسمان آفرید و از جنس زمین بمانند آنان و
فرمان او است که میان اینکه همگی فرود میآید و روان میشود تا بدانید خداوند است تواناي بر همه چیز و دانش او فراگیر همه
نیز نامیدهاند و همگی بمدینه نازل شده است. « النّساء القصاري » آفریدگان بود. سخن مفسّرین: مجمع: اینکه سوره را سورهي
صفحه 139 از 325
بحساب قاریهاي کوفه و « یَجعَل لَه مَخرَجاً » قاریهاي بصره آن را یازده آیه شمردهاند و دیگران دوازده آیه. و در آیت سوّم جملهي
یا أُولِی- » آیه تمام میشود. و در آیت نهم قاریهاي مدینه « وَ الیَوم الآخِرِ » مکه و مدینه آخر آیه است و بحساب قاریهاي شام در
1 کشف: « یا أَیُّهَا النَّبِیُّ- الخ » [ 424 [ صفحه 295 - 345 -قرآن- 398 - 241 -قرآن- 324 - را آخر آیه دانستهاند. -قرآن- 217 «ِ الَألباب
که بلفظ جمع گفته شده است مقصود پیغمبر «ُ طَلَّقتُم » اینکه جمله چهار جور معنی شده است 1- روي سخن با پیغمبر است و جملهي
[ص] است و براي احترام مفرد نیامده است 2- روي سخن با آنحضرت است و مقصود پیروان او است 3- معنی جمله اینکه است:
1 طبري: «َّ فَطَلِّقُوهُن لِعِدَّتِهِن » 140- 25 -قرآن- 127 - اي پیغمبر و اي مؤمنین 4- معنی اینکه است: اي پیغمبر بگو بمؤمنین. -قرآن- 1
یعنی چون بخواهید همسران خود را طلاق دهید بآن دوران طلاق دهید که پاك از قاعده باشند و خود شمار آن روزها میدارند و
عمل جنسی هم بآن روزها انجام نشده باشد و بدوران قاعده که از شمار پاکی خود نمیدانند طلاق ندهید و إبن عبّاس بپاسخ مردي
35 مجمع: بعضی گفتهاند: یعنی - قرآن- 1 - .«ّ فطلّقوهن فی قبل عدّتهن » : که از طلاق زن خود با او سخن میگفت آیه را چنین خواند
یعنی روزهاي قاعدگی زنان. و بعضی گفتهاند: لام بمعنی سبب است و جمله چنین « عدّة » آنها را طلاق دهید پیش از عدّهشان و
معنی میشود: طلاقشان دهید تا عده نگاهدارند. و إبن عباس و إبن مسعود و حسن بصري و مجاهد و إبن سیرین و قتاده و ضحاك
و سدّي گفتهاند: یعنی طلاقشان دهید بدوران پاکی از قاعده که شمارهي آن را نگاه داشتهاند. و باین معنی کلمهي عدّه بمعنی
دوران پاکی از قاعده است چنانکه هم مذهبان و همفکرهاي ما شیعه چنین معنی کردهاند و مذهب شافعی نیز همین است. روح
البیان نوشته: رابعهي عدویه گفته که کفر طعم فراق دارد و ایمان لذّت وصال و قس علیه الاقرار و الانکار و آن طعم و اینکه لذّت
وصال لا » و قومی را گویند « فراق لا وصال له » فرداي قیامت پدید آید که در آن صحراي هیبت و عرصهي سیاست قومی را گویند
سوختگان فراق همی گویند: فراق او ز زمانی هزار روز آرد || بلاي او ز شبی هم هزار سال کند [ صفحه 296 ] افروختگان « نهایۀ له
وصال همیگویند: سراپردهي وصلت کشید روز نواخت || بطبل رحلت بر زد فراق یار دوال و ترجمه از روح البیان: پیغمبر صلّی
را یعنی آن زن « ذوّاقین و ذوّاقات » اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: زن خود طلاق ندهید مگر که بد دل شوید چه خداوند دوست ندارد
1 طبري: در مقصود از فاحشه اختلاف است: 1- بعضی « بِفاحِشَ ۀٍ مُبَیِّنَۀٍ » . و مرد که میخواهند: ز هر چمنی گلی چینند و گذرند
گفتهاند: مقصود بزهکاري است 2- إبن عبّاس گفته است: یعنی با شوهر و خویشان او بد زبان باشد 3- یعنی معصیت و نافرمانی
خدا 4- قتاده گفته است: یعنی نشوز و نافرمانی شوهر 5- عبد اللّه عمر گفته است: یعنی بیرون رفتن از آن خانه که باید تا مدّت عدّه
1 طبري: یعنی شاید خدا در دل شوهر ایجاد دوستی بزن فراهم کند تا رجوع « یُحدِث بَعدَ ذلِکَ أَمراً » 25- در آنجا بماند. -قرآن- 1
کند و از طلاق پشیمان شود و بر سر زناشوئی باز گردد. و زهري گفت فاطمه بنت قیس همسر ابو حفص مخزومی بود و پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم علی علیه السّلام را فرماندار بخشی از یمن کرد و ابو حفص با آن حضرت روانهي یمن شد و خبر طلاق
او را برایش فرستاد و بعیاش بن ابی ربیعه مخزومی و حارث بن هشام دستور داد که هزینهي زندگی او را بدهند. آنها گفتند: مگر
باردار باشد و گر نه حق مخارج ندارد. آن زن نزد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رفت و آن حضرت برایش مخارجی معیّن نکرد
31 فرمود: - مگر با شرط بارداري او اجازه خواست که از خانهي شوهر برود آن حضرت اجازه داد. پرسید بکجا بروم! -قرآن- 1
بخانهي امّ مکتوم چون نابینا بود و او را بگاه در آوردن جامهاش نمیدید. او آنجا بود تا دوران عدّه و بی شوهري او بپایان رسید و
پیغمبر با اسامۀ بن زید همسرش کرد، مروان بن حکم سر سلسلهي خلفاي بنی امیّه نزد آن زن فرستاد که چنین سرگذشتی از پیغمبر
[ با تو نقل کردهاند اینکه چگونه بوده است! او همین را براي مردان نقل کرد. مروان گفت: اینکه حدیثی است از [ صفحه 297
پیغمبر که جز از یک نفر زن نشنیدهایم و نمیتوانیم آن را بکار بندیم و ما همانچه مردم رفتار میکنند باید درست بدانیم فاطمه
آنگاه گفت: مگر خدا « فَطَلِّقُوهُن-َّ تا- لَعَل اللّهَ یُحدِث بَعدَ ذلِکَ أَمراً » گفت: میان من و تو کتاب خدا دادرسی میکند در اینکه آیه
پس از طلاق چه کاري فراهم خواهد کرد جز آشتی و رجوع شوهر با زن! و چگونه میشود زنی بیآنکه هزینه زندگیش را بدهند
صفحه 140 از 325
3 طبري یعنی « أَشهِدُوا ذَوَي عَدل-ٍ الخ » 285- 227 -قرآن- 239 - در دوران عده زندانیش کنند که از خانه بیرون نرود! -قرآن- 210
بر طلاق و آشتی شاهد بگیرید مجمع: بعضی گفتهاند: یعنی بر انجام طلاق شاهد بگیرید و از امامهاي ما نیز همین روایت شده و
آنکس که گفته است: بر آشتی و رجوع شاهد بگیرید امر را براي استحباب دانسته است یعنی فرمان بگرفتن شاهد الزامی و ناگزیر
25 نیشابوري: در نظر ابو حنیفه گرفتن شاهد مستحب است و به مذهب شافعی در رجوع واجب - نیست بلکه خوب است. -قرآن- 1
2 طبري: سدّي گفته است: عوف اشجعی، یا مالک بن عوف « وَ مَن یَتَّق اللّهَ یَجعَل لَه مَخرَجاً » . است و از براي جدائی مستحب است
اشجعی پسري داشت که اعراب اسیرش کرده بودند او نزد پیغمبر از بیچارگی خود و گرفتاري پسرش شکایت میکرد. آنحضرت
میفرمود: صبر کن که خدا برایت راه گشایش فراهم کند. چیزي از اینکه گفتگو نگذشت پسر او از چنگ دشمن فرار کرد و
گوسفندي چند از آنها براه دید با خود نزد پدر آورد و بینیاز شدند و اینکه جمله نازل شد. و سالم بن ابی الجعد گفت: آن مرد
50 کشف الاسرار: در - نزد پیغمبر آمد و سرگذشت خود را گفت و پرسید اینکه گوسفندها براي ما روا است! فرمود: بلی. -قرآن- 1
روزگار خلافت عمر خطاب مردي بیامد و از عمر تولیت عمل خواست تا در دیوان خلافت عامل باشد. عمر گفت: قرآن دانی!
گفت: ندانم که نیاموختهام. عمر گفت: ما عمل بکسی ندهیم که قرآن نداند. مرد [ صفحه 298 ] بازگشت و جهدي و رنجی عظیم
بر خود نهاد در تعلیم قرآن بطمع آنکه عمر او را عمل دهد. چون قرآن بیاموخت و یاد گرفت برکات قرآن خواندن و دانستن آن او
را بدان جاي رسانید که در دل وي نه حرص ولایت ماند نه تقاضاي دیدار عمر. پس روزي عمر او را دید، گفت: اي جوانمرد چه
افتاد که یکبارگی هجرت ما اختیار کردي! گفت: یا امیر المؤمنین تو از آن مردان نباشی که کسی روا دارد که هجرت تو اختیار
کند. لیکن قرآن بیاموختم و چنان توانگر دل گشتم که از خلق و از عمل بینیاز شدم. عمر گفت: آن کدام آیت است که تو را
699 حسینی نوشته - قرآن- 674 - .« وَ مَن یَتَّق اللّهَ- الخ » بدین درگاه بینیازي در کشید! گفت: آن آیت که در سورة الطّلاق است
نظم: از سببها بگذر و تقوي طلب || تا خدا روزي رساند بیسبب حق ز جائی بخشدت رزق حلال || که نباشد در گمان و در
3 در اینکه دو کلمه چهار «ِ بالِغ أَمرِه » خیال سلوك راه معنی را توکّل باید و تقوي || توکّل مرکب راه است تقوي توشهي رهرو
4 مجمع: یعنی اگر دو دل بودید در سبب قاعده نشدن آن زنان که براي زیادي عمر است یا « إِنِ ارتَبتُم » 19- قرائت است. -قرآن- 1
بدنبال بیماري و مقصود اینکه است که آن زنان در دورانی باشند که ممکن باشد قاعده بشوند و کسانی که مثل آنها هستند هنوز
گرفتار قاعده میشوند و گر نه اینکه جمله معنی ندارد و جاي شک باقی نمیماند و همین معنی از امامهاي ما روایت شده است.
بعضی گفتهاند: یعنی اگر شاك بودید که اینکه گرفتاري قاعده است یا آن عارضهي دیگر است. و دیگري گفته است: یعنی اگر
4 طبري: اینکه آیه «ِ وَ أُولات الَأحمال » 18- در حکم زنانی که قاعده نمیشوند شک دارید حکم آنها سه ماه عدّه است. -قرآن- 1
25 [ صفحه 299 ] طلاق بشود یا شوهرش بمیرد که در هر دو صورت عدّهاش آن مدّت - عام است در زن بارداري که -قرآن- 1
است که بار گذارد. و بعضی گفتهاند: اینکه حکم براي طلاق شدهها است ولی شوهر مردهها باید هر کدام از بار نهادن و عدّهي
6 مجمع: بکسر و « مِن وُجدِکُم » . وفات که بیشتر شد آن را عدّه بدارند و همین حکم از علی علیه السّلام و إبن عبّاس نقل شده است
ضم واو خوانده شده است: سدّي و ابو- مسلم گفتهاند: یعنی از آنچه دارید و میتوانید. جبّائی گفته است: یعنی آنچه مییابید.
بعضی گفتهاند از توانائی و گشایش مالی خود تا مشتق از وجد بمعنی مقدره باشد. فرّاء گفته است مرد باید باندازهي توانائی خود
17- بزن مطلّقه تا زمان عده مخارج و منزل او را بدهد تا وقتی که ندارد کمتر بدهد وقتی که بیشتر داشت بیشتر بدهد. -قرآن- 1
6 مجمع: یعنی بآنها زیان نرسانید که بتنگی بگیرید و ناچار از خانهي شما بروند. ابو مسلم گفته است باندازهي «َّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیهِن »
6 مجمع: 1- یعنی در کار فرزند و مادرش روشی « وَ أتَمِرُوا بَینَکُم » 28- احتیاجشان بدهید که در زندگی بسختی نباشند. -قرآن- 1
پسندیده بیابید که نه مهر مادر کم شود و نه او زیان برد 2- یعنی زن و مرد فرمان خدا را بپذیرند و هم رأي مرد را اگر پسند باشد
-3 بعضی گفتهاند یعنی دستوري نیکو بدهید در کار شیر دادن بچه که مرد با زن مطلّقهي خود و مادر با فرزندش بدرستی رفتار
صفحه 141 از 325
7 طبري: یعنی آنکه زنش از « لِیُنفِق ذُو سَعَۀٍ- الخ » 25- کند و هم زن مزدش را بدرستی بگیرد و بچه را خوب وارسی کند. -قرآن- 1
او جدا شده است اگر سرمایه دار است براي مزد شیر دادن بفرزندش بگشایش و فراوانی بآن زن ببخشد و هم براي فرزندش و اگر
در جملهي بعد تنگ شده و در فشار زندگی افتاده « قُدِرَ » در تنگی است بهمان اندازه که خدا به او داده است او هم بدهد. و معنی
300 [ صفحه 300 ] حاکم شام چگونه زندگی - 22 -قرآن- 292 - است. نقل کردند: عمر خلیفه پرسید: ابو عبیدهي جرّاح -قرآن- 1
میکند! گفتند درشت و ناپسندترین لباس و خوراك را دارد. او هزار دینار برایش فرستاد و دستور داد که فرستاده مواظب باشد بعد
از دریافت اینکه پول زندگیش چه میشود. چون فرستاده پول را رساند پس از کمی او بهترین خوراك و پوشاك را فراهم کرد.
فرستاده برگشت و آنچه دیده بود بعمر گفت: عمر گفت: خدا او را بیامرزد که خوب کار خود را با آیه برابر کرده است و اینکه
با همزه و مدّ کاف خواندهاند و « کائن » : 8 مجمع « کَأَیِّن مِن قَریَۀٍ- الخ » 490- قرآن- 476 - .« لِیُنفِق ذُو- الخ » آیه را تأویل کرده است
مجازات پس از رسیدگی بحساب آنها است که در دنیا « عَذاباً نُکراً » با فتح کاف و تشدید یاء قرائت عموم است. و مقصود از
اگرچه بلفظ ماضی است ولی چون یقینی و « عذبنا » بیچارهشان کرد و بعضی گفتهاند مقصود عذاب عالم دیگر است و کلمهي
عذّبناها فی الدّنیا نکرا » آمدنی است بمانند گذشته است. بعضی گفتهاند: جملهها جلو دنبال آورده شده است و در معنی چنین است
-24- و گفتهاند: معنی حساب شدید اینکه است که در آن گذشت نباشد. -قرآن- 1 « بالجوع و القحط و فی الآخرة حسابا شدیدا
10 طبري: در معنی اینکه جمله اختلاف است: 1- ذکر قرآن است و رسول پیغمبر، « أَنزَلَ اللّه إِلَیکُم ذِکراً رَسُولًا » 162- قرآن- 146
سدّي و إبن زید گفتهاند: یعنی خدا بسوي شما قرآن فرستاد و پیغمبر 2- ذکر و رسول هر دو بمعنی پیغمبر است. یعنی فرستاد کسی
45 کشف: بعضی گفتهاند: مقصود از - که یادآوري شما میکند و فرستادهي او است که آیاتش را براي شما میخواند. -قرآن- 1
ذکر جبرئیل است و رسولا که منصوب است بدل از ذکر است یعنی یادآوري فرود آورد که فرستادهي از سوي او است و هم اینکه
شعر را او نوشته است: دیو را دیوي فرو ریزد همی در عهد تو || آدمی را خاصه با عشق تو کی ماند جفا! [ صفحه 301 ] نی تو درّي
با یاء بصیغهي غایب و با «ُ یُدخِله » : 11 مجمع «ٍ یُدخِله جَنّات » بودي اندر بحر جسمانی یتیم || فضل ما تاجیت کرد از بهر فرق انبیا
12 مجمع: یعنی زمین را «َّ مِنَ الَأرض مِثلَهُن » نون بصورت متکلّم قرائت شده یعنی آن خدا، یا ما که خدائیم داخل بهشت میکنیم
هم بمانند آسمان هفت آفرید و معلوم است که مقصود همانندي در شماره است نه در چگونگی زیرا ساختمان و چگونگی آسمان
غیر از زمین است. و در قرآن جز اینکه آیه آیتی نیست که شمارهي زمین را مثل آسمان هفت گفته باشد. و همهي علما درست
200- 43 -قرآن- 172 - 21 -قرآن- 32 - میدانند که هفت آسمان هر یک روي دیگري است امّا در زمین اختلاف است: -قرآن- 1
بعضی گفتهاند: بالاي یکدگر است و بر هر یک آفریدگانی است بآنجور که خدا شایسته دانسته. إبن عبّاس گفته است: روي
یکدگر نیست و میان هر یک دریا فاصله است و همگی از آسمان بهرهمند هستند. و عیّاشی از امام ابو الحسن- شاید حضرت موسی
بن جعفر [ع] باشد- نقل کرده است که دست خود گشود و کف راست بر آن نهاد و فرمود: اینکه زمین دنیا است که آسمانش
چون گنبدي روي آن را گرفته است و زمین دوم بالاي آسمان دنیا است که آسمان دوّم چون گنبدي روي آن است و زمین سوّم
روي آسمان دوّم است که آسمان سوّم بالاي آن چون گنبدي است تا چهارم و پنجم و ششم و زمین هفتم بالاي آسمان ششم است
سَبعَ سَماواتٍ » و آسمان هفتم روي آن چون گنبد است و عرش خداوندي روي آسمان هفتم است و همین است معنی فرمودهي حق
629 آقاي میرزا ابو الحسن شعرانی در پاورقی اینکه آیه نوشته: سخن إبن- عبّاس باعتبار نزدیکتر - قرآن- 581 - .«َّ وَ مِنَ الَأرض مِثلَهُن
است چون روي سخن با مردم است که هفت آسمان می- شناختند و هفت اقلیم زمین در بر یکدگر و روایت عیّاشی با عقیدهي
علمی علماي اینکه دوران مناسبتر است که هر سیّاره زمینی است که فضائی آن را فرا گرفته است [ صفحه 302 ] و معلوم است که
هر آسمانی همان فضاي فراگیر بر آن کوه است که در آن حرکت میکند. فخر: مشهور است که زمین سه طبقه است: 1- طبقهي
زمینی خالص که بچیزي آمیخته نیست [گویا مقصود امام همان نظر پیشینیان باشد که یکی از عناصر زمین را میدانستند که خالص
صفحه 142 از 325
است و آمیخته بچیزي نیست و آن در دل زمین یافت میشود و جز سنگینی چیزي از او درك نمیشود. مترجم] 2- طبقه خاکی که
زمین آمیخته بموادّ دیگر است 3- زمینی که ما بر آن زندگی میکنیم که قسمتی از آن فرو رفته بآب دریاها است، و ممکن است
مقصود از اینکه جمله هفت اقلیم باشد همانگونه که هفت آسمان و هفت ستارهي سیاره است و براي هر یک از آن ستاره اثر و
خاصیتی است که در یکی از هفت اقلیم زمین نمودار میشود. پس با اینکه نظریه هفت زمین هم درست میشود. تفسیر فی ظلال
القرآن: ما را بچگونگی اینکه گفتهي آشکار علمی نیست و ناچار نیستیم که با معلومات خود آزمایش کنیم چون دانش ما رساي
بحقیقت آفرینش نیست و درست نیست که بگوئیم چنین هست و چنین نیست مگر روزي که علم آدمی بهمهي ترکیبات اینکه
پیدایش برسد و به یقین بداند که چگونه درست شده است و کی شود که چنین علمی فراهم شود! فقط دل و دیدهي ما در برابر
اینکه قدرت و وسعت حیران و ترسان میماند و مینگرد که اینکه آسمان و زمین در برابر آن بسیار ناچیز است تا چه رسد بپارهاي
از موجودات و حوادث و چه ارزش است براي چند در همک که مرد بزن طلاق گفتهي خود بدهد یا زن از آن بگذرد! پس با
یَتَنَزَّلُ » . اینکه جملهها است که موضوع سوره و دستورهاي خداوندي مربوط شده است بسرنوشت و قدرت و علم بینهایت الهی
12 فی ظلال: اینکه جمله میفهماند که دستور- هاي خداوندي از میان چنین آفرینش هولناکی میرسد که با هیچ مقیاس «َّ الَأمرُ بَینَهُن
35 [ صفحه 303 ] ایستادگی است در - زمان و مکان و هیچ تصوّر آدمی درست نمیشود. پس مخالفت با آنها مخالفت و -قرآن- 1
برابر چیزي که سرتاسر آسمان و زمین آن را به یکدگر تحویل میدهند و دست بدست میگردانند تا بما میرسانند. تفسیر حسینی
در آخر اینکه سوره نوشته: رباعی: با دانش او یکی است بیرون و درون در غیب و شهادة ذرّه نتوان یافت || از دائرهي قدرت و
لا» با اینکه معلوم است خانه مال زن نیست چون جملهي جلو که «َّ مِن بُیُوتِهِن » علمش بیرون سخن ما: 1- در آیت اوّل کلمات
جلوگیر از بیرون کردن آنها شده است البتّه خانه از شوهر است و گر نه معنی ندارد که بگوید از خانهي خودش «َّ تُخرِجُوهُن
بیرونش نکنید اینگونه سخن نشانهي شخصیّت زن است با کمال یگانگی و اشتراك او با مرد در منافع و شرائط زندگی چون اگرچه
خانه از نظر قضائی محکوم بملکیّت صاحب آن است که شوهر باشد ولی از نظر حقوق اجتماعی و شرط زندگی زن با شوهر در آن
و دیگر سرمایههاي زندگی او شریک است از اینجهت گفته شده است: خانهي آن زنها، چون زن مانند شوهر از نشستن در آنخانه
-2 147- 59 -قرآن- 128 - بهرهمند میشود و بمانند صاحب خانه و شوهر است که کس حق بیرون کردن او ندارد. -قرآن- 39
که گفته است: زنها خود بدوران عدّه از خانه بیرون نروند شاید از اینروي باشد که اگر زن ناراحتی از « لا یَخرُجنَ » جملهي بعد
شوهر داشته باشد مدّتی در خانه بماند بر سر مهر آید و او را راضی کند که دوباره با هم زندگی کنند و اگر پیوسته از خانه بیرون
رود با هر کسی دیدار کند و اغفال شود و یکبارگی از مردي که روزگاري با هم بودهاند دل بکند و بدیگري دل دهد و دیگر سر
41 [ صفحه - که بعد از فارقوهن گفته -قرآن- 24 « أَشهِدُوا ذَوَي- الخ » 3- آیت سوّم جملهي 33- سازش نداشته باشد. -قرآن- 19
304 ] ه است ظاهر است در اینکه شاهد گرفتن باید بعد از گذشت روزگار خانه نشستن زن باشد که آشتی نکردند و یکبارگی از
هم جدا شدند. اگرچه اختلاف فقها را نقل کردیم و فقهاي ما شیعه حاضر بودن دو شاهد عادل را در مجلس طلاق شرط درستی
طلاق میدانند که اگر نباشند طلاق درست نیست. ولی همان طور که ظاهر آیه است مناسب با روش زندگی نیز همین است چون
بودن دو شاهد براي اینکه است که در اجتماع و براي مردم ثابت شود که زن و شوهر از هم جدا شدند و جدائی کامل آنها پس از
گذشت عدّه است و اگر شاهد بر طلاق شدند و بعد آنها آشتی کردند و شهود بیخبر بودند نمیتوانند شهادت بر بیگانگی آنها از
یکدگر دهند ولی اگر پس از عدّه و جدائی یکبارگی شاهد شوند چنانکه ظاهر آیه است میتوانند شهادت دهند که اینکه زن و
مرد هیچ وابستگی همسري ندارند و بیگانه از یکدیگرند و با اینکه ما گفتیم ظاهر آیه بر خلاف گفتهي همهي فقها میشود و
-4 1046- پاورقی- 1044 - .«16» میفهماند که فقطّ براي جدائی پس از عدّه شاهد واجب است و براي مجلس طلاق حکمی نیست
که در وصف دو شاهد گفته شده است یعنی دو شاهد که از خود شما باشد که مسلمان شده باشد. شاید « ذَوَي عَدل مِنکُم » کلمات
صفحه 143 از 325
35 ولی آنچه براي شاهد - اشاره باین باشد که عدالت بمعنی پارسائی و درستکاري، شود که در غیر مسلمان فراهم شود. -قرآن- 12
270 [ صفحه 305 ] باید گفت: شاهد اگر شیعه دوازده امامی نباشد - شرط است عدالت با اسلام است و با اینکه احتمال -قرآن- 244
یُؤمِن بِاللّه وَ » و مسلمان باشد که خدا و پیغمبر اسلام را باور بدارد و درستکار باشد شهادت او را باید قبول کرد. 5- جملهي بعد
که گفته شده است از اینکه گفتهها کسی پند میگیرد که مؤمن بخدا و روز رستاخیز باشد قرینه است که پند پذیرفتن « الیَوم الآخِرِ
مشروط است بایمان بآفریننده و پذیرش رستاخیز و باور داشتن آخرین کمال آدمی و وابستگی بعالم معنوي خداوندي زیرا که اگر
رستاخیز پذیرفته نشد باور داشتن آفریننده آدمی را وادار به پذیرفتن هر حکم و دستور نمیکند فقط بیم و امید از آینده و رستاخیز
است که دل آدمی را نرم و پند پذیر میکند بعلاوه که ایمان کامل بخداوند همان است که آدمی دریابد: از قدرت بینهایتی پیدا
شده است که خودش پرتوي از همان قدرت است و چون او بینهایت است پس اینکه پرتو هم در دامنهي آن و به پیوستگی بآن
- 59 ولی چگونگی آن روز مطلبی است جداگانه که در جاي خود بحث شده است. 6 - همیشگی است و نابود نشدنی. -قرآن- 19
با آیات جلو شاید به اینکه مناسبت باشد که اوّل گفته شده است هر کس هر چه میتواند « کَأَیِّن مِن قَریَۀٍ- الخ » آیت هشتم جملهي
47 بدنبال آن باین آیه بیدار - مخارج زن شیردار و فرزند خود بدهد که خدا بیش از توان کس را مکلّف نکرده است. -قرآن- 24
باشی و تنبیهی است که اگر پس از اینکه دستورهاي روشن سادهي ضروري زندگی خود شما کسی نافرمان باشد بمانند مردم
گذشته گرفتار خواهید شد که سر از فرمان حق پیچیدند و سزاي خود دیدند. 7- آیت یازدهم جملهي اوّل که گفته شده است: خدا
مماثله و همانندي «ّ مثل، هن » است که هفت آسمان آفرید و از زمین بمانند آنها. سخن دیگران را نوشتیم ولی شاید از دو کلمهي
در شماره نباشد چنانکه دیگران گفتهاند و شاید مقصود همانندي در اصل آفرینش و قدرت حق باشد و چنین معنی شود خدا است
[ که هفت آسمان آفرید و نیز از جنس زمین بهمان گونه توانست و آفرید که جنس آسمانها را. [ صفحه 306
سوره تحریم
اشاره
66 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم - 270- -قرآن- 244
[ [سوره التحریم [ 66 ]: آیات 1 تا 12
37 یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّم ما أَحَل اللّه لَکَ تَبتَغِی مَرضاتَ أَزواجِکَ وَ اللّه غَفُورٌ - 270 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1 - -قرآن- 244
رَحِیم [ 1] قَد فَرَضَ اللّه لَکُم تَحِلَّۀَ أَیمانِکُم وَ اللّه مَولاکُم وَ هُوَ العَلِیم الحَکِیم [ 2] وَ إِذ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعض أَزواجِه حَدِیثاً فَلَمّا نَبَّأَت بِهِ
وَ أَظهَرَه اللّه عَلَیه عَرَّفَ بَعضَه وَ أَعرَضَ عَن بَعض فَلَمّا نَبَّأَها بِه قالَت مَن أَنبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِیَ العَلِیم الخَبِیرُ [ 3] إِن تَتُوبا إِلَی اللّه فَقَد
673 عَسی - صَغَت قُلُوبُکُما وَ إِن تَظاهَرا عَلَیه فَإِن اللّهَ هُوَ مَولاه وَ جِبرِیل وَ صالِح المُؤمِنِینَ وَ المَلائِکَ ۀُ بَعدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ [ 4] -قرآن- 1
رَبُّه إِن طَلَّقَکُن أَن یُبدِلَه أَزواجاً خَیراً مِنکُن مُسلِمات مُؤمِنات قانِتات تائِبات عابِدات سائِحات ثَیِّبات وَ أَبکاراً [ 5] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا
قُوا أَنفُسَ کُم وَ أَهلِیکُم ناراً وَقُودُهَا النّاس وَ الحِجارَةُ عَلَیها مَلائِکَ ۀٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُم وَ یَفعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ [ 6] یا أَیُّهَا
الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَعتَذِرُوا الیَومَ إِنَّما تُجزَونَ ما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 7] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّه تَوبَۀً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُم أَن یُکَفِّرَ
عَنکُم سَیِّئاتِکُم وَ یُدخِلَکُم جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ یَومَ لا یُخزِي اللّه النَّبِی وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَه نُورُهُم یَسعی بَینَ أَیدِیهِم وَ
بِأَیمانِهِم یَقُولُونَ رَبَّنا أَتمِم لَنا نُورَنا وَ اغفِر لَنا إِنَّکَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 8] یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الکُفّارَ وَ المُنافِقِینَ وَ اغلُظ عَلَیهِم وَ
991 ضَ رَبَ اللّه مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امرَأَتَ نُوح وَ امرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحتَ عَبدَین مِن عِبادِنا - مَأواهُم جَهَنَّم وَ بِئسَ المَصِیرُ [ 9] -قرآن- 1
صفحه 144 از 325
صالِحَین فَخانَتاهُما فَلَم یُغنِیا عَنهُما مِنَ اللّه شَیئاً وَ قِیلَ ادخُلا النّارَ مَعَ الدّاخِلِینَ [ 10 ] وَ ضَ رَبَ اللّه مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ إِذ
قالَت رَب ابن لِی عِندَكَ بَیتاً فِی الجَنَّۀِ وَ نَجِّنِی مِن فِرعَونَ وَ عَمَلِه وَ نَجِّنِی مِنَ القَوم الظّالِمِینَ [ 11 ] وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتِی أَحصَنَت
617 [ صفحه 307 ] معنی لغات: - فَرجَها فَنَفَخنا فِیه مِن رُوحِنا وَ صَ دَّقَت بِکَلِمات رَبِّها وَ کُتُبِه وَ کانَت مِنَ القانِتِینَ [ 12 ] -قرآن- 1
یعنی میل کرد یا به تنگنا گرفتار شد. - « صَ غَت » از حل بمعنی گشودن و تحلّۀ أیمان یعنی انجام کاري که سوگند بیاثر شود « تَحِلَّۀَ »
12 شأن نزول: طبري: بعضی گفتهاند: - یعنی گذرا و با کوشش در کار خود. -قرآن- 1 «ٍ سائِحات » 114- 24 -قرآن- 106 - قرآن- 13
چون پیغمبر روزي با کنیز خود ماریه در خانهي زن دیگرش حفصه دختر عمر خلوت کرد و آن روزي بود که به خانهي حفصه بسر
میبرد و نوبت او بود. آن زن خشمگین شد که چرا بروز نوبت من در خانهي من با کنیز خود خلوت میکنی! پیغمبر باو فرمود: براي
خاطر تو او بمن حرام باد. و یا اینکه کار در خانهي عایشه شد و حفصه خبردار شد و پیغمبر باو فرمود عایشه را از اینکه سرگذشت
خبردار مکن ولی چون آن دو نفر پشتیبان یکدگر بودند حفصه عایشه را خبردار کرد و او خشمگین شد و دست برنداشت تا عاقبت
پیغمبر سوگند یاد کرد که هرگز با ماریه خلوت نکند. اینکه آیه براي سرزنش پیغمبر و حلال را بر خود حرام کردن آن حضرت
نازل شد. مجمع: نقل است که پیغمبر پس از نماز صبح از اطاق همهي زنهاي خود سرکشی میکرد. روزي براي حفصه یا امّ سلمه یا
زینب دختر جحش عسلی آورده بودند و او براي پیغمبر آورد و عایشه را غیرت بجنبید که پیغمبر در خانه آنها زمانی بیش از
دیگران میماند و کنیزي حبشی داشت او را سپرد که وارسی کند پیغمبر چرا در آن خانه بیش از دگر خانهها مینشیند! چون معلوم
شد براي [ صفحه 308 ] خوردن عسل است او با دیگران قرار گذاشتند که چون پیغمبر را بینند گویند تو بد بو شدهاي و گویا زنج
شیرین بد بوي بنام مغافیر خوردهاي. و چون هر- یک آن حضرت را دیدند چنین گفتند و عایشه که بآن حضرت رسید بینی خود
گرفت و پیغمبر فرمود: تو را چه میشود عرض کرد اینکه چه بوي بد است مگر شما مغافیر خوردهاید فرمود: نه، حفصه بمن عسل
داد. او عرض کرد. پس زنبور آن عسل بروي درخت عرفط نشسته و شهد مغافیر خورده بوده است. پیغمبر فرمود بخدا آنرا نخواهم
خورد و بر خود حرام کرد و اینکه آیات نازل شد. بعضی گفتهاند: پس از آن سرگذشت که پیغمبر به حفصه فرمود: ماریه بر من
حرام باد ولی تو اینکه را با کس مگوي، چون پیغمبر از خانهي حفصه بیرون شد او مشت بر دیوار فاصل میان خانهي خود و عایشه
زد که پشتیبان یکدگر بودند و معارض با دیگر زنان پیغمبر و گفت میخواهی خبر خوش بتو دهم که پیغمبر خدا ماریه را بر خود
حرام کرد و خدا ما را از او آسوده کرد. اینکه آیات نازل شد و پیغمبر حفصه را طلاق گفت و از دیگر زنان خود بیست و نه روز
کناره کرد و در خانهاي معروف بمشربه که متعلّق بماریه بود جاي گرفت تا آیت تخییر نازل شد. و اینکه سرگذشت از قتاده و
شعبی و مسروق نقل شده است. زجّ اج گفت چون پیغمبر ماریه را بر خود حرام کرد بحفصه فرمود: پس از من اوّلی ابا بکر و بعد
عمر خلیفه میشوند و چون او اینکه راز پیغمبر آشکار کرد پیغمبر قسمتی که مربوط بماریه بود باو فرمود که تو آشکار کردي و از
مسئلهي خلافت پدرهاشان چیزي نفرمود. و از امام باقر [ع] نقل است که آنها هر کدام پدران خود را از گفتهي پیغمبر آگاه کردند
و آن حضرت آنها را سرزنش کرد بر آشکار کردن سرگذشت ماریه و از کار خلافت که با پدران خود گفته بودند چیزي نفرمود.
ترجمه: بنام خداي بخشنده بهمگان مهربان بمؤمنان. اي پیغمبر چرا آنچه خدا بر تو روا کرده است براي خوشنودي همسرانت بر
خود ناروا میداري با اینکه او آمرزنده و مهربان است 2 همانا خداوند استوار بر شما کرد سوگند [ صفحه 309 ] خود گشودن که او
است اختیاردار شما و داناي درستکار است 3 روزي بود که پیغمبر با کسی از همسران خود راز گفت و او آن را آشکار کرد و
خداوند پیغمبر را بر آن آگاه کرد او چیزي از گفتهي زن را براي او نقل کرد و پارهاي نگفته گذاشت. او از پیغمبر پرسید: که تو را
باین آگاه کرد! بپاسخ گفت: آنکه آگاه است و دانا 4 اگر شما دو تن زین گناه [فاش کردن راز پیغمبر] بخدا باز گردید [البتّه
بایسته است چه که] دلهايتان از درستی با پیغمبر بگردید و اگر پشتیبان همدگر بر آزار پیغمبر باشید البته خداوند دوست او است و
جبرئیل و مؤمنین درستکار و فرشتگان از پس ایشان پشتیبان اویند 5 و شاید اگر او شما را طلاق گوید خداوند براي او بجاي شما
صفحه 145 از 325
زنهاي بهتر بدهد که مسلمان و مؤمن باشند و روي دل با خدا کرده از گناه پشیمان با بندگی و روزهداري شوهر دیده یا مرد ناپسوده
باشند 6 اي کسانی که مؤمن شدید خود و کسان خویش از آن آتش نگاه بدارید که آتشگیرهاش آدم است و سنگ و آتشگر آن
فرشتگان سخت و تندخویند که نافرمانی حق نکنند و آنچه فرمان رسد انجام دهند 7 و اي کسانی که کافر شدید بروز رستاخیز
عذري نیابید که جز سزاي کردهي خود نبینید 8 اي مؤمنین بحق باز گردید آنچنان که اندیشهي گناه نکنید چه امید است
پروردگارتان گناهتان بپوشاند و بآن بهشت جايتان دهد که رودها از زیر آن روان بود. بآن روز که خدا پیغمبر را و مؤمنین که با
او هستند خوار ندارد و پرتوشان از رو برو و سوي راست جلو رود و خود گویند: پروردگارا روشنی دل ما بتمامی برسان و ما را
بیامرز که تواناي بهر چیز توئی 9 اي پیغمبر با کافران و منافقان بجنگ باش و درشتی کن که جایگاهشان دوزخ است و چه بد سر-
انجامی است 10 اینک خداوند براي کافران مثلی آورد که همسر نوح و لوط به سرپرستی دو بندهي شایستهي درستکار ما بودند
ولی بآنها نادرستی کردند و همنشینی آنها جلوگیر ز آزار خداونديشان نشد و بایشان گفتند: با آنها که بآتش میروند درون
دوزخ روید 11 و هم براي آنها که مؤمن شدند همسر [ صفحه 310 ] فرعون را نمونه نشان داد که او گفت: پروردگارا مرا ز فرعون
و کارش برهان و به پیشگاه خود خانهاي در بهشت برایم بساز و از مردم ستمکار آسودهام بدار 12 و نیز مریم دختر عمران که
خوددار ز بدکاري بود ما از روح و پرتو قدرت خود بدو دمیدیم و او سخنان و نامههاي پروردگار خود درست بدانست و هم از
فرمانبران بود و روي دل با خدا سخن مفسّرین: مجمع: باتّفاق گفتهاند اینکه سوره دوازده آیت است که همگی بمدینه نازل شده
1 مجمع: اینکه سخن هیچ نمیفهماند که پیغمبر کار ناروا کرده است و فقط براي دلسوزي از رنج آن « لِمَ تُحَرِّم-ُ الخ » . است
حضرت است که خوشنودي دل زنهاي خود خواست و اگر بگوئیم که بموجب اینکه آیه معلوم میشود پیغمبر ترك اینکه کار
میکرد بهتر بود ضرري ندارد چون آن حضرت همان کار کرده است که آئین عقلا است در خوشدل کردن زنها ولی باو گفتند از
اینکه گفتار خود برگرد. و چون آن حضرت سوگند یاد کرده بود که با آن زن خلوت نکند یا از آن که خورده بود دیگر نخورد
2 « قَد فَرَضَ اللّه لَکُم تَحِلَّۀَ- الخ » 18- خدا بر او واجب کرد کفّارهي سوگند خود دهد و بروش پیشین خویش باز گردد. -قرآن- 1
38- طبري: زید بن اسلم گفت: چون پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله به آن زن گفت ماریه زین پس بر من حرام باد. او گفت: -قرآن- 1
چگونه حلال بر تو حرام میشود! آن حضرت سوگند یاد کرد بخدا که دیگر با ماریه سر و کار نداشته باشد آیه براي اینکه سوگند
آن حضرت آمد، و مسروق گفته است بدنبال سوگند آیه براي عقاب آمد و فرمان بکفّارهي سوگند. بعضی دیگر گفتهاند: پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سوگند یاد نکرد فقط ماریه را بر خود حرام کرد خداوند اینکه کار پیغمبر را بجاي سوگند نهاد و همان
کفّاره بر آن معیّن کرد که براي سوگند باید بدهند و بما گفتهاند: که پیغمبر کفّاره داد و با ماریه رفتار گذشته نو کرد. مجمع: یعنی
خداوند معیّن کرده است آنچه را که براي گشودن و بر هم [ صفحه 311 ] زدن سوگندهاي شما واجب است مقاتل گفته است: یعنی
خدا کفّاره سوگند را در سورهي مائده معیّن کرده است و فرمان داد به پیغمبر کفّارهي سوگند خود بدهد و از ماریه دوري نکند.
آن حضرت بنده آزاد کرد و رفتار بسوگند خود نکرد نیشابوري: یعنی خدا مجاز کرد گشودن سوگند را بوسیلهي کفّاره دادن
مثل .« حلّل فی یمینه اذا استثنی » بعضی گفتهاند: یعنی خدا مشروع کرد براي شما استثناي در سوگند را چون تحلّۀ مشتق است از
اینکه بگوید: سوگند بخدا که انشاء اللّه نمیکنم. و حسن بصري گفته است که: پیغمبر کفّاره نداد و آیه براي تعلیم مردم است. ابو
حنیفه گفته است: سوگندي بوده است بر- خودداري از بهرهي منظور چون اگر کسی خوردن غذائی و یا خلوت با کنیزي را بر خود
3 کشف: یعنی با حفصه براز گفت، و آن « إِذ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعض أَزواجِه حَدِیثاً- الخ » . حرام کند اینکه خود سوگندي است بر آن
حضرت با او دو چیز گفته بود یکی دوري از ماریه دیگري خلافت ابو بکر و عمر بعد از آن حضرت و فرموده بود که اینکه را
عَرَّفَ » 58 و جملهي - پوشیده بدار او هر دو با عایشه گفت و پیغمبر را از گفتهي حفصه خبر دادند و او را سرزنش کرد. -قرآن- 1
با تشدید راء خواندهاند یعنی او را از گفتهاش خبردار کرد کسائی با تخفیف راء خوانده است یعنی بیم داد او « بَعضَه وَ أَعرَضَ- الخ
صفحه 146 از 325
را و گفت شناختم کار تو را و سزاي خودبینی و پیغمبر با حفصه به اینکه گونه سخن گفت و او را مجازات کرد که طلاقش گفت و
بخانهي پدرش فرستاد و عمر گفت اگر در خانوادهي خطّ اب خوبی و خوشی پیدا میشد پیغمبر تو را طلاق نمیداد. و بعضی
گفتهاند: طلاق نداد و آهنگ طلاق او کرد. و آنچه را از گفتهي حفصه باو باز گفت مربوط بحرام کردن ماریه بود و از اعتراض بر
و « ما ناقش کریم قطّ » نقل سخن دیگر و کار خلافت خودداري فرمود که بزرگی فرمود تا سرزنش زیاد نشود و إبن عیینه گفته است
40 مجمع: معنی عرف با تخفیف آن است که بر او خشمگین شد و طلاق داد [ - قرآن- 10 - .« ما استقصی کریم قطّ » حسن گفته
4 کشف: « إِن تَتُوبا إِلَی اللّه فَقَد صَ غَت قُلُوبُکُما » . صفحه 312 ] بعد بفرمان خدا رجوع کرد و بعضی گفتهاند: آهنگ طلاق او کرد
اینکه سخن با عایشه و حفصه است و جواب شرط در جمله نیامده است و معنی اینکه است: اگر توبه کنید از پشتیبانی یکدگر در
آزار پیغمبر وظیفهي شما است چو دل شما از حق بگشته است و سزاوار توبه شده است. إبن زید گفته است یعنی دل شما بکج رفته
55 مجمع: بعضی گفتهاند: یعنی دلهاتان از راه راست تنگ شده است - است که خوشدل هستید از آنچه پیغمبر را بد آید. -قرآن- 1
و از مزد و ثواب بسوي گناه کج شده است. و گفتهاند: یعنی اگر توبه کنید پذیرفته است. بعضی گفتهاند: جمله شرط است بمعنی
فرمان یعنی توبه کنید که دلتان کج شده است. نیشابوري: یعنی اگر توبه کنید موجب توبه از شما سرزده است که کج رفتن دلتان
فخر: با .« فقد زاغت قلوبکما » از اخلاص به پیغمبر است. طبري: مجاهد گفت: از قرائت إبن مسعود شنیدم که او میخوانده است
جمع است از اینروي که فرّاء گفته است: چون بیشتر پارههاي تن آدم دو تا است چون دست و پا « قلوب » اینکه دو نفر هستند کلمهي
و دیگر پاره و اگر یکی تک باشد و اضافه بکلمهي تثنیه شود آن را هم مثل عضو دو تائی تثنیه و دو فرد میپندارند. پس گویا هر
4 طبري: إبن عبّاس گفت: یک سال «ِ وَ إِن تَظاهَرا عَلَیه » . یک دو دل دارند که چهار دل باشد و گفته شده است دلهاي شما دو نفر
منتظر بودم که از عمر بپرسم مقصود از آن دو زن کی است که در اینکه آیه گفته شده است: اگر در برابر پیغمبر پشتیبان هم باشید!
براي حاجت رفت و گفت آب بمن برسان چون از کار خود « مرّ الظّهران » ولی موقع مناسب نیافتم تا روزي در سفر حج بسر زمین
28 [ صفحه 313 ] تمام نکرده بودم که او - برگشت آب بر او میریختم و موقع را مناسب دیدم و پرسیدم و سخن خود -قرآن- 1
با تشدید ظاء که از تتظاهرا با تا بوده و یکی تبدیل به ظاء شده است قرائت شده است و « تظاهرا » : گفت: عایشه و حفصه. مجمع
بیتشدید هم قرائت مردم کوفه است. فی ظلال: در مسند امام احمد از إبن عبّاس نقل است: پیوسته آرزو داشتم که مقصود از آن
دو زن که در آیه یاد شده است از عمر بپرسم و نتوانستم تا در راه حج که بقضاي حاجت رفت و برگشت و آب بر دست او ریختم
و وضو گرفت پرسیدم، گفت: از تو عجب است [زهري گفت: سوگند بخدا نمیخواست بگوید ولی پنهان نکرد] آن عایشه و حفصه
بودند سپس چنین گفت: ما گروه قریش مردمی بودیم که بر زنهاي خود مسلّط بودیم چون بمدینه آمدیم مردمی دیدیم که
زنهاشان بر آنها مسلّط هستند، زنهاي ما هم کمکم از آنها یاد گرفتند و خانه من خانهي امیّۀ بن زید بود در بخش عوالی روزي بر
همسر خود خشمگین شدم او جوابم را پس گفت، و من از کارش در شگفت شدم که چرا چنین میکنی! گفت چه شگفت داري!
بخدا که زنهاي پیغمبر جواب آن حضرت را پس میدهند و روز باشد که تا شب او را رها میکنند و بصورت قهر بسر میبرند، من
از آنجا روانه شدم و بخانهي دخترم حفصه رفتم و از او اینکه را پرسیدم او گفت: چنین است که جواب پیغمبر را پس میدهیم و
شود که روز تا شب از او جدا شویم. گفتم: هر که چنین کند زیان دیده است و ناامید از زندگی. مگر آسوده خاطر هستید که
بواسطهي خشم پیغمبر خدا بر یکی از شما خشمگین شود و او نابود شود. و دخترم تو دیگر چنین مباش و از پیغمبر چیزي مخواه و
اگر چیزي خواستی از خودم مطالبه کن. و اگر همسایهي اطاق تو زیباتر و محبوبتر نزد پیغمبر است تو گول مخور و از راه خود
بکج مرو [مقصودش عایشه بود] و من همسایهاي از انصار داشتم که با هم نوبت گذارده بودیم یک روز من از آبادي خود پائین
میآمدم و خدمت پیغمبر میرسیدم و از اخبار وحی و جز آن که خبردار میشدم براي او میبردم و روز دیگر او چنین میکرد. و
چندي بود اینکه گفتگو میشد که قبیلهي [ صفحه 314 ] غسّان در کار فراهم کردن وسائل و اسب است براي جنگ با ما. روزي آن
صفحه 147 از 325
همسایه از آبادي فرود رفت و شب برگشت و در خانهي من کوبید و آواز کرد. من بیرون رفتم گفت: پیش آمد بزرگی شده است
گفتم چیست! مگر قبیلهي غسّان بسر ما آمدهاند! گفت: نه بلکه بزرگتر و دامنهدارتر که پیغمبر زنهاي خود را طلاق گفته است. من
گفتم: دخترم حفصه از زندگی ناامید شد و من هم زیاندیده. چون صبح نماز خواندم لباس بر خود راست کردم پائین آمدم و
بخانهي دختر وارد شدم و او گریه میکرد. پرسیدم مگر پیغمبر شما را طلاق گفت! بپاسخ گفت: نمیدانم و آن حضرت اکنون در
اینکه مشربه نشسته است و از همه کناره کرده است. من نزد غلام سیاهی که آنجا بود رفتم و گفتم: از پیغمبر برایم اجازه بگیر. او
رفت و برگشت و گفت: جواب نداد. من بمسجد رفتم نزدیک منبر دیدم گروهی نشستهاند و بعضی گریه میکنند من نشستم، شور
دلم آرامم نگذارد و دوباره پیش آن غلام رفتم و گفتم: برایم اجازه بگیر. او رفت و بیرون آمد و گفت ساکت ماند. باز رفتم و
نزدیک منبر نشستم، و نتوانستم آرام باشم برگشتم و با غلام گفتم برایم اجازه بگیر. او آمد و گفت: جواب نداد. من برگشتم آن
غلام از پشت سر آوازم کرد و گفت: وارد شو که پیغمبر اجازه داد. من وارد شدم و سلام کردم و دیدم تکیه کرده بر حصیري که
نشانهي آن در پهلوي آن حضرت نمودار است. من عرض کردم: زنهاي خود را طلاق گفتی! سر بالا کرد و فرمود: نه، من آن سخن
که با زنم گفتم و آن روش که ما قریش با زنهامان داشتیم و رفتار مردم مدینه را بآن حضرت عرض کردم. لبخندي زد و نیز آنچه با
دخترم گفته بودم نقل کردم و هم دوستی عایشه در نظر پیغمبر باز آن حضرت تبسّمی فرمود. آنگاه گفتم: اجازه میفرمائید بنشینم و
دوستانه سخن بگویم! فرمود: بلی، من نشستم و سر بالا کردم و آنچه نگریستم بخدا سوگند چشمم بچیزي که دیدنی باشد نیفتاد جز
مهابت مقام پیغمبر، عرض کردم: مردم ایران و رم خدا نمیپرستند و در گشایش زندگی و خوشی بسر میبرند، شما از [ صفحه
315 ] خدا بخواه که به پیروانت گشایشی دهد. آن حضرت از حال تکیه بلند شد و راست نشست و فرمود: اي پسر خطّاب تو مگر
در روش خود و دینت دو دل هستی! اینها مردمی هستند که خوشی آنها در همین دوران زندگی است من گفتم اي رسول خدا تو
بخواه که خدا مرا باین گفتارم نگیرد و بیامرزد. و آن حضرت سوگند یاد کرده بود که تا مدّت یک ماه بخانهي زنهاي خود نرود، و
4 طبري: یعنی « وَ صالِح المُؤمِنِینَ » . اینکه حدیث را مسلم و بخاري و ترمذي و نسائی از چند طریق از زهري نقل کردهاند بیاختلاف
مؤمنین برگزیده و خوب هم پشتیبان و دوست او هستند بعضی گفتهاند مقصود پیغمبرانند و بعضی گفتهاند: مقصود ابو بکر و عمر
بصیغهي جمع بوده است و « صالحوا » 27 مجمع: ابو مسلم گفته است اینکه کلمه - است، که پشتیبان آن حضرت هستند. -قرآن- 1
چون در تلفّظ واو نیفتد براي اتّصال بلام المؤمنین که هر دو ساکن و غیر قابل تلفّظ هستند از اینکه روي در نوشتن قرآنها آن را
انداختهاند. و مجاهد گفته است: مقصود از صالح المؤمنین علی علیه السّلام است. و اسماء بنت عمیس گفته است از پیغمبر شنیدم
5 مجمع: یعنی برگذارندگان در فرمانبري حق إبن عبّاس گفته «ٍ سائِحات » 404- علی است. -قرآن- 381 « صالِح المُؤمِنِینَ » : که فرمود
12 یعنی مهاجرات. و آنها که سائح را بمعنی - است: یعنی روزهداران إبن زید و پدرش زید بن اسلم و جبّائی گفتهاند: -قرآن- 1
صائم و روزهدار گفتهاند از آن رو است که مانند جهانگرد که پیوسته در حرکت و گردش است روزهدار هم پیوسته در امساك از
8 مجمع: اینکه کلمه چند معنی شده است: 1- توبهي خالص براي خدا 2- پیغمبر در جواب معاذ بن « تَوبَۀً نَصُوحاً » . خوراك است
جبل فرمود: آنکه توبه کند چنانکه اگر شیر به پستان برگشت او دوباره گناه کند 3- بآنجور که توبه خود آدمی را پند دهد تا از دل
19 [ صفحه 316 ] که مانند آن گناه گذشته باشد 4- کلبی گفته است: - پشیمان باشد و استوار در رها کردن هر زشتی -قرآن- 1
یعنی استغفار به زبان، و پشیمانی بدل و امساك ببدن 5- حسن بصري گفت: پشیمانی از گذشته و خود فراهم کردن بر ترك در
آینده 6- سعید بن جبیر گفته یعنی توبهي پذیرفته که در آن سه شرط است ترس قبول نشدن و امید قبول شدن و پیوسته در
فرمانبري بودن 7- گناه را در جلو چشم بدارد که گویا باو مینگرد 8- از نصح بمعنی دوختن است که گویا گناه دین را پاره
میکند و توبه آن را پینه میکند 9- یعنی چون توبه میان گناهکاران و دوستان خدا با هم جمع میکند پس مانند نصح است که
چیزي را بهم میدوزد 10 - مانند خیاط است که پارههاي پارچه را بوسیلهي دوختن بهم میچسباند چون فرمانبري را استوار و بهم
صفحه 148 از 325
پیوسته میکند. و اینکه کلمه با فتح و ضم نون خوانده شده است. کشف: ابو بکر زقّاق مصري گفته است: یعنی ردّ مظالم و
استحلال خصم و چسبیدگی بطاعت و بندگی. ذو النّون گفته است: یعنی کم خوردن، کم خوابیدن، کم گفتن. تفسیر حسینی: نظم:
لا» توبه چون باشد، پشیمان آمدن || بر در حق نو مسلمان آمدن خدمتی از سر گرفتن با نیاز || با حقیقت روي کردن از مجاز
8 فخر: یعنی پیغمبر را خوار نمیکند که شفاعتش را رد کند و همسران او را اگر گناهکار باشند در جلو کافران عذاب « یُخزِي- الخ
نمیکنند. و معتزله بظاهر اینکه جمله استدلال کردهاند که خدا همراهان پیغمبر که مؤمنین باشند خوار و آزار نمیکند پس مؤمن اگر
8 فخر: یعنی چون میروند نورشان « نُورُهُم یَسعی- الخ » 12- گناهکار هم باشد بموجب اینکه آیه در عذاب نخواهد بود. -قرآن- 1
در جلو آنها است و چون بحسابشان برسند از طرف راستشان روشن هستند که نامهي عملشان آنجا است و جملهي بعد که
217 [ صفحه 317 ] حق است یا هر کس باندازهي کارش نور - 18 -قرآن- 195 - میگویند براي تقرّب به -قرآن- 1 « أَتمِم لَنا نُورَنا »
15 سخن ما: 1- آیت پنجم - 12 مجمع: کتاب بصورت مفرد هم خواندهاند. -قرآن- 1 «ِ وَ کُتُبِه » . دارد و آنجا تقاضاي بیشتر میکند
چون کلمهي مسلمات پیش از مؤمنات گفته شده است نشان میدهد که ایمان محدود است نسبت به «ٍ مُسلِمات مُؤمِنات » کلمات
اسلام و شاید غیر از آنچه در مذهب شیعه ایمان را ولایت میدانند اینکه آیه بخواهد بفهماند: اسلام حالت تسلیم و خودداري از
نافرمانی است که تمام افراد جامعهي اسلامی گرچه کسی منافق یا بدکار در نهانی باشد مشمول اسلام است و مسلمان شمرده
میشود. ولی ایمان حالت قلبی و دلدادگی است که از جان و دل تسلیم و سرسپردهي فرمان حق باشد و از اینکه روي گفته شده
است که شاید خدا زنهاي بهتر از شما براي پیغمبر فراهم کند که علاوه بر مسلمانی همانند شما، مؤمن هم باشند و دلشان با پیغمبر
2- اینکه پنج آیه ز آغاز تا 56- باشد نه مانند شما بد خوي که آزار پیغمبر بخواهند و پشتیبان یکدگر در برابرش شوند. -قرآن- 33
بانجام نمایش خاصّ یت تضادّي ملک و ملکوتی پیغمبر [ص] است که آدمی است آسمانی و خاکی از یک سوي چون مردمی
گرفتار چند زن دیو خوي است که پیوسته در کمین یکدیگرند و براي آزار او کمر بستهاند و بیچارهاش کردهاند که تسلیم
بخواستههاي آنها میشود و آنچه خواهند بر خود حرام میکند و در برابر اینکه نموداري و ناچاري، از آسمان و جهان پشت دیدار
آدمیان با او سخن میگویند و ملامتش میکنند و زنهاي خودخواه و بد رفتارش را تهدید میکنند و بجاي خود مینشانند که هم
وَ الَّذِینَ آمَنُوا » شما محروم زندگی خواهید شد و هم از فراتر آسمانها آفریدگانی او را کومک خواهند کرد. 3- آیت هشتم جملهي
بهمان گونه که در آیت پنجم گفتیم شاید بفهماند: هر مؤمن که با پیغمبر است برستاخیز، خدا خوارش نمیکند ولی اگر فقط «ُ مَعَه
مسلمان باشد و مؤمن شمرده نشود در آسودگی از خواري با پیغمبر نخواهد بود و آنچه از امام فخر نقل کردیم که اینکه آیه
55 [ صفحه 318 ] آسوده است درست نیست چون اگر شرط ایمان تقوي و پرهیزکاري باشد - میفهماند مؤمن گناهکار -قرآن- 24
مؤمن گناهکار نخواهد بود. و ظاهر از مجموع آیات نیز همین است که مؤمن پرهیزگار است و ایمان تقوي لازم دارد پس آنکه از
گناه پرهیز نداشت مؤمن شمرده نخواهد شد و مسلمان است و شاید که دورانی گرفتار باشد و یا از پایه و بهرهي مؤمنین محروم
که نقل فخر از دیگران را نوشتیم شاید بتوان گفت: مؤمنین که « أَتمِم لَنا نُورَنا » باشد و از اینکه روي خواري بیند. 4- آیت 8 جملهي
42 خدایا روشنی ما تمام کن از آن رو است که چون از گذشتهي - از جلو و سوي راست روشنی دارند باز هم میگویند: -قرآن- 20
خود دلشادند به یاد آن روزگار و بخوي دیرین خود خواستار عنایت پروردگارند که تمامی نور و آمرزش باشد گرچه در آنجا
چیزي افزوده نمیشود و آنها نورانی و آمرزیدهاند و آنچه دارند میخواهند ولی کنایه از زبان حالی است که مؤمن در آنجا نیز
تا آخر « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُم » بگفتگوي با حق است و از یاد حق بیخبر نیست گرچه در آسایش است. 5- از آیت ششم
قسمت دوّم اینکه سوره است که بیم دادن کافران است بدنبال تهدید زنان پیغمبر که بدکاري و نافرمانی چنین « وَ بِئسَ المَصِ یرُ » نهم
دنباله دارد که آتش است و آتشگیرهي آن سنگ و آدم است و جهت اینکه نام سنگ و آدم بمیان آمده شاید اینکه باشد که چون
آتش عالم دیگر بمانند آتش اینکه جهانی زود گذر نیست پس آتشگیرهي آن ناچار جز آدمی نخواهد بود که آتش افروز خود
صفحه 149 از 325
است و دیگران زیرا غیر از آدمی کسی آزار و زشتی و آتش افروزي نتواند که نه فکري دارد و نه قدرتی و نه توانی و نه بدخوئی،
و هر موجودي در حد وجودي و اندازهي ظرفیت خود جنبشی و دورانی دارد یک نواخت که آغاز و انجام کارش معین است اما
105 و نام - 69 -قرآن- 84 - آدمی است که هر دمی اندیشهاي دارد و آتشی میفروزد و یا پرتوي دارد و نوري میفشاند. -قرآن- 20
حجاره شاید بمناسبت سنگ کبریت باشد که مردم میشناختند و یا بتهاي سنگی خداهاي آنها باشد که ارزش آنها معرّفی شده
است. چنانکه دیگران [ صفحه 319 ] گفتهاند. و شاید بمناسبت آتشزنه است و یا نگهداري و فزونی گرمی باشد. 6- آیت آخر که
بنام مثل آورده شده است باز یادآوري آن زنان است از حال و سرگذشت زنان در گذشتهي تاریخی که کمابیش از کتابخواندهها و
دینداران یهودي و مسیحی شنیده بودند، و اینکه خود روش تربیتی عالی است که پس از فاش کردن راز و بد دلی آنها و بیم از
درهم ریختن پایهي زندگیشان بطلاق و ترساندن از آزار عالم دیگر از راه تاریخ و سنجش روش نیک و بد در گذشتگان یاد
آوريشان میکند که کار آن زنان نامی تاریخی در نظر بیاورید و از بدانشان عبرت بگیرید و از نیکانشان پیروي کنید که
سرنوشتشان همان بود که شما شنیدهاید و ما میگوئیم.
سوره ملک
اشاره
67 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم - 270- -قرآن- 244
[ [سوره الملک [ 67 ]: آیات 1 تا 30
37 تَبارَكَ الَّذِي بِیَدِه المُلک وَ هُوَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 1] الَّذِي خَلَقَ المَوتَ وَ - 270 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1 - -قرآن- 244
الحَیاةَ لِیَبلُوَکُم أَیُّکُم أَحسَن عَمَلاً وَ هُوَ العَزِیزُ الغَفُورُ [ 2] الَّذِي خَلَقَ سَبعَ سَماوات طِباقاً ما تَري فِی خَلق الرَّحمن مِن تَفاوُت فَارجِعِ
416 وَ لَقَد زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا - البَصَرَ هَل تَري مِن فُطُورٍ [ 3] ثُم ارجِع البَ َ ص رَ کَرَّتَین یَنقَلِب إِلَیکَ البَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ [ 4] -قرآن- 1
بِمَصابِیحَ وَ جَعَلناها رُجُوماً لِلشَّیاطِین وَ أَعتَدنا لَهُم عَذابَ السَّعِیرِ [ 5] وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِم عَذاب جَهَنَّمَ وَ بِئسَ المَصِ یرُ [ 6] إِذا أُلقُوا
فِیها سَمِعُوا لَها شَهِیقاً وَ هِیَ تَفُورُ [ 7] تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الغَیظِ کُلَّما أُلقِیَ فِیها فَوج سَأَلَهُم خَزَنَتُها أَ لَم یَأتِکُم نَذِیرٌ [ 8] قالُوا بَلی قَد جاءَنا
512 وَ قالُوا لَو کُنّا نَسمَع أَو نَعقِل ما کُنّا فِی أَصحابِ - نَذِیرٌ فَکَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللّه مِن شَیءٍ إِن أَنتُم إِلاّ فِی ضَلال کَبِیرٍ [ 9] -قرآن- 1
السَّعِیرِ [ 10 ] فَاعتَرَفُوا بِذَنبِهِم فَسُحقاً لِأَصحاب السَّعِیرِ [ 11 ] إِن الَّذِینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیب لَهُم مَغفِرَةٌ وَ أَجرٌ کَبِیرٌ [ 12 ] وَ أَسِرُّوا قَولَکُم
377 هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُم الَأرضَ - أَوِ اجهَرُوا بِه إِنَّه عَلِیم بِذات الصُّدُورِ [ 13 ] أَ لا یَعلَم مَن خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیف الخَ بِیرُ [ 14 ] -قرآن- 1
ذَلُولًا فَامشُوا فِی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِن رِزقِه وَ إِلَیه النُّشُورُ [ 15 ] أَ أَمِنتُم مَن فِی السَّماءِ أَن یَخسِفَ بِکُم الَأرضَ فَإِذا هِیَ تَمُورُ [ 16 ] أَم أَمِنتُم
مَن فِی السَّماءِ أَن یُرسِلَ عَلَیکُم حاصِباً فَسَتَعلَمُونَ کَیفَ نَذِیرِ [ 17 ] وَ لَقَد کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَکَیفَ کانَ نَکِیرِ [ 18 ] أَ وَ لَم یَرَوا إِلَی
528 أَمَّن هذَا الَّذِي هُوَ جُندٌ لَکُم یَنصُرُکُم - الطَّیرِ فَوقَهُم صافّات وَ یَقبِضنَ ما یُمسِکُهُن إِلاَّ الرَّحمن إِنَّه بِکُل شَیءٍ بَصِیرٌ [ 19 ] -قرآن- 1
مِن دُونِ الرَّحمن إِنِ الکافِرُونَ إِلاّ فِی غُرُورٍ [ 20 ] أَمَّن هذَا الَّذِي یَرزُقُکُم إِن أَمسَکَ رِزقَه بَل لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ [ 21 ] أَ فَمَن یَمشِی
مُکِبا عَلی وَجهِه أَهدي أَمَّن یَمشِی سَوِیا عَلی صِراطٍ مُستَقِیم [ 22 ] قُل هُوَ الَّذِي أَنشَأَکُم وَ جَعَلَ لَکُم السَّمعَ وَ الَأبصارَ وَ الَأفئِدَةَ قَلِیلًا ما
[ 510 وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الوَعدُ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 25 - تَشکُرُونَ [ 23 ] قُل هُوَ الَّذِي ذَرَأَکُم فِی الَأرض وَ إِلَیه تُحشَرُونَ [ 24 ] -قرآن- 1
قُل إِنَّمَا العِلم عِندَ اللّه وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِین [ 26 ] فَلَمّا رَأَوهُ زُلفَۀً سِیئَت وُجُوه الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِي کُنتُم بِه تَدَّعُونَ [ 27 ] قُل أَ
رَأَیتُم إِن أَهلَکَنِیَ اللّه وَ مَن مَعِیَ أَو رَحِمَنا فَمَن یُجِیرُ الکافِرِینَ مِن عَذاب أَلِیم [ 28 ] قُل هُوَ الرَّحمن آمَنّا بِه وَ عَلَیه تَوَکَّلنا فَسَتَعلَمُونَ مَن
صفحه 150 از 325
[ 86 [ صفحه 321 - 493 قُل أَ رَأَیتُم إِن أَصبَحَ ماؤُکُم غَوراً فَمَن یَأتِیکُم بِماءٍ مَعِین [ 30 ] -قرآن- 1 - هُوَ فِی ضَلال مُبِین [ 29 ] -قرآن- 1
از راه مانده که پیشرفت در راه رفتن ندارد. « حَسِیرٌ » . یعنی تقدّس و برکت بمعنی فرخندگی و خوشی و فزونی « تَبارَكَ » : معنی لغات
دوري، بعد « فَسُحقاً » . از مصدر فور و فوران بمعنی جوشیدن دیگ و آب از زمین « تَفُورُ » . شهیق صداي الاغ، پیچیدن گریه در سینه
از مصدر مور بمعنی موج و بیآرامی دریا، حرکت عرضی بسرعت که از طرفی به طرف دیگر برود و بتندي « تَمُورُ » .ّ از رحمت حق
310 ترجمه: بنام خداي بخشنده بهمگان و - 270 -قرآن- 301 - 198 -قرآن- 260 - 90 -قرآن- 189 - 24 -قرآن- 81 - بر گردد. -قرآن- 13
مهربان بفرمانبران 1 چه فرخنده است آنکه ملک بدست او است و همه توانائی باو است 2 همو که مرگ و زندگی آفرید تا بیازماید
و نمودار شود کدامیک از شما نکوکارتر است چه او برتر است و آمرزگار 3 همانکس که هفت آسمان با شکوبها آفرید چنانکه
در آفرینش آن بخشنده خداي کم و بیشی بینی باز چشم بینداز و ببین که در آن شکافی و رخنهاي بینی! 4 بار دیگر چشم باز
گردان تا که چشمت بسویت باز مانده برگردد و بیچاره باشد 5 ما بودیم که آسمان جهان [و فضاي بالاي سر آدمیان] را به
چراغهاي ستاره آراستیم و آن را براي راندن دیوان کردیم [تا آدمیان بتاریکی شب ز اندیشهي دیوان آسوده دل باشند با نمایاندن
قدرت حق دیو سیرتان رانده شوند و اندیشههاي پلید ز خود دور کنند] که بهرهي آنها را ز آتش دوزخ آزاري آماده کردیم 6 چه
آنها که منکر پروردگار خود شدند سزاشان آتش دوزخ است که بد سر انجامی است 7 و چون بآن فروشان کنند زشت آوازي از
آن شنوند که گوئی میجوشد 8 و ز هم پاشیده میشود از خشم که بر کافران دارد. و چون گروهی بآن فتند نگهبانان ز ایشان
پرسند: مگر کس شما را بیم اینکه نداد! 9 گویند چنین است که بیم آوران آمدند و ما نادرستشان شمردیم و گفتیم: [ صفحه
322 ] خدا ز آسمان چیزي نیاورد و شما جز که گمراهید کسی نباشید 10 و اگر گوش شنوا داشتیم و خردمند بودیم مردان آتشین
نمیشدیم 11 پس خود گناه خویش بزبان آورند و چه بیچاره و نابود بوند دوزخیان 12 البته براي آنها که ز پروردگار نادیدهي
خود بدل بترسند آمرزش است و بزرگ مزدي 13 و خود خبردار باشید چه سخن پوشیده گوئید و یا بآشکار که داناي درون سینهها
است 14 و چون شود نداند آنکه آفریده است و باریکبین است و آگاه! 15 و زمین بزیر پایتان کرده پس بر سراسر آن برآئید و از
روزي خداوندي برخوردار شوید که بسرانجام همگی ز گورتان بسوي او روید 16 مگر شما آدمیان آسودهاید از آنکه قدرتش در
آسمان و بالاي سر شما است، بر زمین فروتان برد و آن در دل خود زیر- و روتان کند! 17 و یا آسودهاید که او بر سرتان سنگریزه
فرو ریزد و آن گاه بدانید: چگونه است بیم و نوید ما! 18 و مردم پیش از اینکه تازیان پیغمبران را دروغزن دانستند پس چگونه بود
سر انجام اینکه زشتکاري! 19 مگر نمینگرند بقدرت حق که پرندگان بر فراز سرشان چگونه پر میگشایند و فراهم میکنند! البتّه
جز بخشنده خداي کس نه چنین بداردشان که او است بیناي بهر چیز و بس 20 مگر کسی ز اینکه گروهتان تواند به پیشگاه بخشنده
خداي یارتان شود! البته نه چنین است که کافران گولخوردهي دیوانند 21 یا اگر خداي روزي خود ز شما باز دارد، که روزي
رسانتان بود! [نه زین سخنان پند پذیرند] که بر ستیزه و سختی خود بمانند 22 آیا آنکه نگونسار چهره بر زمین میرود درست است
یا آنکه ایستاده براه راست میرود! 23 اي محمّد بکافران بگو: خدا است که شما را آفرید و گوش و دل و چشمتان داد ولی شما
چه اندك سپاسگزار بودید 24 و هم بگويشان: او است که شما را بر زمین هر گروهی بجائی آفرید و بسوي او فراهمتان میکنند
25 با تو گویند: اگر راستگوئید اینکه وعده و رستاخیز کی خواهد بود! 26 بگو جز خدا کسی از آن خبر ندارد و من [اختیاري
ندارم] جز که بیمآوري نمایانم 27 پس چو رستاخیز ز نزدیک بینند [ صفحه 323 ] سخت بد چهره شوند کافران و گویندشان: همین
است که دعوي آن میداشتید 28 تو بگو: [شما که بدخواه مائید] اگر خدا من و یاورانم را نابود کند و یا ببخشد براي کافران چه
اندیشید و ز آزار دردناك که پناهشان دهد! 29 بایشان بگو او خداوند است که بخشنده است و ما باو گرویدیم و پشتیبان خود
کردیم و شما به زودي بدانید کی است که بآشکار گمراه است 30 باز بآنها بگو: اگر آب چاه و چشمهتان فرو رود کی برايتان
نامیدهاند چون از پیغمبر نقل کردهاند که ز آزار قبر « واقیۀ و منجیۀ » اینکه آب گوارا بیاورد!. سخن مفسّرین: مجمع: اینکه سوره را
صفحه 151 از 325
نگاه میدارد و میرهاند و جمله به مکّه آمده است و سی آیت است جز بحساب قاریهاي مکّه و قاریهاي آخري مدینه که سی و یک
آیه دانستهاند. بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم کشف الاسرار: شنوندهي اینکه کلمت از هیبت اینکه کلمت چنان از خود فانی شود که مرورا
37 محوت اسمی، و رسم جسمی، و غبت عنّی، و دمت انتا - هیچ خیال نماند و از هر نشان که دهند از آن نشان نهان شود: -قرآن- 1
||و فی فنائی فنی فنائی، و فی ورائی وجدت انتا باز بسماع نام رحمان و رحیم از مضیق دهشت بصحراء انس افتد و فناء وي بصفت
بقاء بدل گردد اینکه است سنّت خدا عزّ کبریائه، و تقدّست اسمائه هیبت الهیّت بنماید که موجب دهشت است و حیرت باز مرهم
نهد بصفت لطف و رحمت. اللّه اشارت است به جلال و عزّت الوهیّت رحمن و رحیم اشارت است به کمال لطف و رحمت.
1 مجمع: ابو مسلم گفته است: 1- یعنی برتر است و شکوهمندتر که در کارش و خودش نالایقی باشد 2- و گفتهاند: یعنی « تَبارَكَ »
- بلند پایهاي است که نه ورا آغاز بود نه انجام 3- و گفتهاند: یعنی بحقیقت بزرگ است چه همه چیز باو پدیده است و پاینده 4
2 کشف: إبن عبّاس « خَلَقَ المَوتَ وَ الحَیاةَ » . 12 [ صفحه 324 ] او است - یعنی بلند مرتبه است آنکه همه فرخندگی از -قرآن- 1
گفت: یعنی بدنیا مرگ میرساند و بآخرت زندگی دوباره. و از آن روي موت اوّل گفته شده است که نشانهي قهر و برتري یا
چیرگی است. و گفتهاند: چون هر چیزي نبوده و پیدا شده است مانند نطفه و خاك از اینروي مرگ جلو گفته شده است. از إبن
عبّاس نقل است: مرگ بصورت گوسفندي آفریده شده است که بوي آن و پاي آن به هر چه رسد نابود شود، و زندگی بشکل
اسب ماده آفریده شده که بهر چیز بگذرد و یا بویش برسد جان بگیرد و آن مرکب پیغمبران و جبرئیل بود و از ردّ پاي همان حیوان
31 مجمع: - که جبرئیل سوارش بود سامري مشتی خاك برداشت و در گوسالهي طلا ریخت و او زنده شد و بصدا آمد. -قرآن- 1
یعنی مرگ آفرید تا در بندگی شکیبا باشند و زندگی آفرید براي شکرگزاري. و گفتهاند: مرگ را براي پندگیري و زندگی براي
2 مجمع: 1- یعنی مرگ و زندگی آفرید براي اینکه با شما بواسطهي وظایف دین مانند « لِیَبلُوَکُم أَیُّکُم- الخ » . توشه برداري آفرید
کسی رفتار شود که خواهد آزمایشتان کند تا هر کس سود و زیان کار خود بیند 2- گفتهاند: تا معلوم شود کی بیشتر بیاد مرگ
أَحسَنُ » است و آمادهتر براي آن و شکیباتر بر مرگ خود و دیگران و بهتر فرمانبر وظایف دین باشد. ابو قتاده گفت: از پیغمبر معنی
- 25 -قرآن- 399 - را پرسیدم. فرمود: یعنی کی عقل او بهتر و کاملتر است و ترس و فرمانبري او از خدا بیشتر است. -قرآن- 1 « عَمَلًا
417 کشف: یعنی براي اینکه از زندگی تا مرگ شما را بیازماید. فخر: 1- چون آزمایش براي خبردار شدن است پس آزمایش
خداوند تعبیري است مجازي بمعنی رفتار بمانند کسی که خواهد آزمایش کند 2- چون اصل مرگ و زندگی آزمایش نیست پس
در آیه که گفته شده است مرگ و زندگی [ صفحه 325 ] براي آزمایش آفرید از جهت اینکه است که همانند آزمایش است از
اینکه روي لام تعلیل آورده شده و بطور مجاز گفته شده است مرگ و حیات براي آزمایش است 3- چون موت مقصود حالت
بیجان بودن است که مراتب پیدایش نطفه و تحولات آن است و حیات حالت پیدایش روح است پس آزمایش و گرفتاري و تجربه
نتیجه اینکه موت و حیات خواهد بود که آدمی بداند چنین مراحلی پیموده و باز مراحل دیگر ممکن است بپیماید تا دوباره زنده
براي نتیجه « لِیَبلُوَکُم » شود و اینکه راه عبرت او باشد 4- اگر بگوئیم: مقصود موت در اینکه عالم و حیات عالم دیگر است تناسب
است « لیعلم » « لیبلو » روشن است چون نتیجهي مرگ و زندگی بعدي آزمایش نکوکار و بدکار است 5- در کشّ اف گفته: معنی
3 مجمع: یعنی هفت آسمان طبقه طبقه یکی « سَبعَ سَماوات طِباقاً » 607- یعنی تا به شما بفهماند که نکوکارتر است! -قرآن- 592
27 یعنی هفت آسمان مطابق و همانند - بالاي دیگر آفرید. بعضی گفتهاند: مقصود از طباق مطابقه و شباهت است. -قرآن- 1
بر وزن تفعّل با تشدید عین خوانده شده و اینکه هم لغتی است در برابر « تفوّت » : 3 مجمع «ٍ مِن تَفاوُت » . یکدگرند در نظم و استحکام
نه دو نوبت چشم گرداندن بچیزي است بلکه مقصود «ِ کَرَّتَین » 4 فخر: مقصود از «ِ ارجِع البَ َ ص رَ کَرَّتَین » 17- قرآن- 1 - .« تفاوت »
وارسی و مکّرر نظر کردن است. چنانکه کلمات لبّیک و سعد یک نه بمعنی دو نوبت جواب گفتن و موافقت کردن است بلکه
5 کشف: یعنی ستارهها را وسیلهي تیر زدن « جَعَلناها رُجُوماً » 63- 31 -قرآن- 50 - کنایه است از جواب و موافقت پیدرپی. -قرآن- 1
صفحه 152 از 325
به دیوان کردیم. ضحّاك گفته است: با اینکه ستارهها که دیده میشود بشیاطین نمیزنند و آن ستاره که براي آن کار است دیده
نمیشود. ابو علی گفته است با ستاره اینکه کار نمیشود چون آنها از جاي خود نمیجنبند ولی از آنها تیر چون آتش جدا میشود
نمیفهماند که ستارهها را در « زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا » 21 [ صفحه 326 ] فخر: در جملهي جلو که گفته شده است - و میسوزاند. -قرآن- 1
آسمان دنیا جاي دادهاند چون اگر آسمان مادهي جلوگیر نور نباشد و ممکن باشد نور از آن بگذرد پس خواه ستاره در آسمان دنیا
باشد یا بالاتر از آن باشد نور آن از آسمان دیده میشود و بهر روي آسمان ما آراسته بآن است و در بالاي سر آن را میبینیم، و
76 ستارههاي ثابت در فلک هشتم هستند که بالاتر از سیّارات هستند چون بعضی از - معلوم باشد: علماي هیئت میگویند: -قرآن- 46
آنها بوسیلهي سیّارات بکسوف میروند پس بالاتر از سیّارات هستند و چون همهي آنها یک حرکت کند یک نواخت دارند که در
صد سال یک درجه از مدار همگانی خود را میپیمایند پس همهي آنها در یک سطح و یک آسمان برتر از سیارات هستند که
فلک هشتم نامیده میشود. ولی اینکه استدلال درست نیست چه ممکن است پارهاي از آنها در فلکی و سطحی پائینتر از فلک قمر
باشند که در حرکت و کندي برابر با حرکت آنهاي دیگر در فلک هشتم باشند و ما گمان میکنیم همه در یک سطح و یک فاصله
هستند. و با اینکه فرض که پائینتر از فلک قمر و با کرهي ماه بودند در آسمان دنیا خواهند بود که در آیه گفته شده است [اینکه
ممکن است «ِ رُجُوماً لِلشَّیاطِین » گفتههاي امام فخر مربوط است بعقیدهي قدما در هیئت و مشهور بهیئت بطلمیوسی است] و جملهي
مقصود از شیاطین مردم شیطان صفت باشند و اختر شناسان که احکام نجومی دارند و ساعات سعد و نحس تعیین میکنند و
باشد بمعنی تیر بتاریکی انداختن که کنایه « رجم بالغیب » سرنوشت هر کس را از ستارهي او پیشگوئی میکنند و معنی رجوما از
است از سخنی که بگمان گفته شود و حکمی ز اندیشه و فرضیهي کس صادر شود و نتیجهي معنی جمله اینکه میشود: ما ستارهها
10 مجمع: زجّاج «ُ نَسمَع أَو نَعقِل » 904- را وسیله گمان و حکم ز اندیشه مردم شیطان صفت و منجمین قرار دادیم. -قرآن- 879
24 [ صفحه - گفت: یعنی اگر ما آن چنان شنوا بودیم که شنیدهي خود بخاطر سپاریم و در آن بیندیشیم و بآنگونه خردمند -قرآن- 1
327 ] بودیم که در خوب و بد با بینائی بنگریم و آنها را از هم جدا کنیم. إبن عمر گفته: پیغمبر فرمود: بسا مردي که در نماز و روزه
و جهاد و امر بمعروف و نهی از منکر کوشش دارد ولی برستاخیز بیش از اندازهي خردش مزد ندارد. و از انس مالک نقل است:
بحضور پیغمبر از مردي تعریف کردند. آن حضرت پرسید: خردش چگونه است! عرض کردند: ما از کار او در بندگی خدا و
نکوکاریش میگوئیم و شما از خرد او میپرسید. فرمود: بیخرد گرفتار بیخردي خود میشود بیش از آنچه بدکاري گرفتار سزاي کار
بد خود شود، فرداي رستاخیز مردم درجهشان بالا میرود و از خداوند قرب و منزلت میبینند بآن اندازه که خرد ایشان بوده است.
فخر: در کشّاف گفته است: از تفسیرهاي شگفتآوري که شده است در اینکه آیه گفتهاند: یعنی اگر ما از اصحاب حدیث و یا
اصحاب رأي میبودیم گرفتار نمیشدیم. و با اینکه معنی که آنها کردهاند معلوم میشود اینکه آیه وقتی نازل شده است که دو دسته
اصحاب رأي و حدیث پیدا شدهاند و اینکه آیه براي آنها نازل شده و در برابر اینکه آیه البتّه آیتی دیگر هم در نکوهش و بیم دیگر
11 مجمع: ابو جعفر و کسائی با ضم حا و دیگران با سکون آن خواندهاند. - « فَسُحقاً » . مذاهب و مجتهدین باید نازل شده باشد
12 تفسیر حسینی: در عین المعانی گوید که مراد از غیب دل است که پوشیده است از خلق و «ِ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیب » 11- قرآن- 1
پیدا بر خداي یعنی به دل ترسکار باشند مر ایشان را است آمرزش. و گفتهاند: یعنی مزد ترسندگان امان باشد از هر چه ترسند. بیت:
33 لا تخافوا مژدهي ترسنده است || هر که میترسد مبارك بنده است خوف و خشیت خاص دانایان بود || هر که دانا - -قرآن- 1
13 « أَسِرُّوا قَولَکُم- الخ » [ نیست کی ترسان بود! ترسکاري رستگاري آورد || هر که درد آرد عوض درمان برد [ صفحه 328
کشف: إبن عبّاس گفت: اینکه آیه براي مشرکین نازل شد که نسبت به پیغمبر زبان درازي میکردند و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم خبر- دار میشد آنها بیکدگر سفارش میکردند که آهسته سخن گوئید تا خداي محمّد خبردار نشود، اینکه آیه به جوابشان
15 مجمع: قتاده گفته: مقصود از مناکب کوهها است. و مجاهد گفته: مقصود راهها و درهها است. - « مَناکِبِها » 21- آمد. -قرآن- 1
صفحه 153 از 325
خواندهاند که با واو و یک « نشور و أمنتم » : 16 مجمع « أَ أَمِنتُم » . 13 طبري: إبن عبّاس گفت: یعنی اطراف و دور و بر آن - قرآن- 1
16 کلید فهم قرآن « مَن فِی السَّماءِ » . 15 و با یک همزهي ممدود نیز خواندهاند و عموم قاریها با دو همزه خواندهاند - همزه. -قرآن- 1
براي اینکه است « یَخافُونَ رَبَّهُم مِن فَوقِهِم » سنگلجی: اینکه آیه و دگر آیات همانند اینکه که براي خدا جاي معین کرده است مثل
که اعراب خدایانی داشتند و باید متوجّه شوند که آفرینندهي شما برتر است که میتواند گرفتارتان کند و از هر سوي بر شما مسلّط
19 فرق - 22 حسینی: رباعی: -قرآن- 1 « یَمشِی مُکِبا » 175- 22 -قرآن- 138 - است و اینکه خدایان ساختهي خود شما است. -قرآن- 1
است میان آنکه از روي یقین || با دیدهي بینا رود اندر ره دین تا آنکه دو چشم بسته بیدست کسی || هر گوشه همی رود به ظنّ
با « تدعون » 27 کشف: یعنی ادّعاي باطل که میکردید و میگفتید رستاخیز نخواهد بود. و یعقوب « کُنتُم بِه تَدَّعُونَ » و تخمین
تخفیف دال خوانده است یعنی شما دعا میکردید و میخواستید که بزودي برسد. چنانکه در آیت دیگر نقل گفتار کافران است
یعنی اگر بیم و نوید پیغمبر راست است از هم اکنون بر سرمان سنگ بریز. - « إِن کانَ هذا هُوَ الحَق ... فَأَمطِر عَلَینا حِجارَةً- الخ »
که مرگ و زندگی « لِیَبلُوَکُم- الخ » 319 [ صفحه 329 ] سخن ما 1- آیت دوّم جملهي - 289 -قرآن- 294 - 28 -قرآن- 260 - قرآن- 1
براي غایت فعل و نتیجهي کار باشد نه غرض فاعل و هدف « لیبلو » براي آزمایش نکوکارترین مردم معین شده است شاید لام
شخص یعنی مرگ و زندگی شما بآن جا میرسد که در آخر کار نکوکارترینتان نمودار میشود. و خلاصه اینکه مرگ و زندگی نه
2- آیت پنجم جملهي 48- براي آزمایش آفریده شده است بلکه پایان مرگ و زندگی نموداري نکوکارترین شما است. -قرآن- 34
43 ستاره را ابزار راندن دیو کردیم چون معیّن نشده است که بچگونه و از - که گفته شده است: -قرآن- 24 « جَعَلناها رُجُوماً- الخ »
کجا و کی اینکه کار انجام میشود. از اینروي فقط میتوانیم بگوئیم: چون اینکه سوره به اتفاق در مکه نازل شده است معلوم است
براي همان اعراب مکه بوده و آنچه خود از ستاره و شیطان میاندیشند بهمان گونه برايشان تشریح شده است بطوري که پذیرفتند
و اعتراض نکردند، و آیا علاوه بر آنچه ظاهر آیه گفته است و آنها شنیدهاند مطلبی دیگر هست که بما نرسیده است یا نیست! چون
حدیث صحیح در آن مطلب در دست نداریم بهتر است که در استفادهي از اینکه آیه بهمان معنی ظاهرش قناعت کنیم و احتمالی
در معنی اینکه جمله هست که در ترجمه میان دو قلّاب نوشتیم ولی چون قابل اطمینان نیست آن را توضیح ندادیم.