گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
سوره انفطار



اشاره
82 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم - 109- 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
[ [سوره الانفطار [ 82 ]: آیات 1 تا 19
37 إِذَا السَّماءُ انفَطَرَت [ 1] وَ إِذَا الکَواکِب انتَثَرَت [ 2] وَ إِذَا البِحارُ - 109 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1 - 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
131 عَلِمَت نَفس ما قَدَّمَت وَ أَخَّرَت [ 5] یا أَیُّهَا الإِنسان ما غَرَّكَ بِرَبِّکَ الکَرِیم [ 6] الَّذِي - فُجِّرَت [ 3] وَ إِذَا القُبُورُ بُعثِرَت [ 4] -قرآن- 1
[ 236 وَ إِن عَلَیکُم لَحافِظِینَ [ 10 - خَلَقَکَ فَسَوّاكَ فَعَدَلَکَ [ 7] فِی أَي صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ [ 8] کَلّا بَل تُکَذِّبُونَ بِالدِّین [ 9] -قرآن- 1
172 یَصلَونَها یَومَ الدِّینِ - کِراماً کاتِبِینَ [ 11 ] یَعلَمُونَ ما تَفعَلُونَ [ 12 ] إِن الَأبرارَ لَفِی نَعِیم [ 13 ] وَ إِن الفُجّارَ لَفِی جَحِیم [ 14 ] -قرآن- 1
15 ] وَ ما هُم عَنها بِغائِبِینَ [ 16 ] وَ ما أَدراكَ ما یَوم الدِّین [ 17 ] ثُم ما أَدراكَ ما یَوم الدِّین [ 18 ] یَومَ لا تَملِک نَفس لِنَفس شَیئاً وَ الَأمرُ ]
صفحه 227 از 325
گول زد و « غر » . از بعثر یعنی پراکنده کرد و کالائی و متاعی را زیر و رو کرد « بُعثِرَت » : 227 معنی لغات - یَومَئِذٍ لِلّه [ 19 ] -قرآن- 1
24 ترجمه: بنام خداي بخشنده بآفریدگان مهربان بفرمان بران 1 آنگاه که آسمان شکافد 2 و ستارگان - بطمع انداخت. -قرآن- 13
بهر سوي پراکنده شوند 3 و دریاها بهر سوي روان و در هم شوند 4 و گور آدمیان زیر و زبر شود 5 هر کس بداند چه پیش فرستاده
و چه بجاي نهاده 6 اي آدمی ز کجا فریفتهي بخشش پروردگار خود شدي! 7 [مگر] آنکه ترا بیافرید و هموار و مناسب ساخت و
همه اندامها به جاي و برابر نهاد 8 و بهر جور خواست فراهم و چهرهگریت کرد [شود که گذشت و بخشش نابجاي کند] البتّه چنین
[ نیست 9 بلکه شما روز جزا دروغ پندارید 10 ولی البتّه نگهبانانی بر شما است 11 که نویسندگانی گرامی و درست [ صفحه 502
کارند 12 و آنچه کنید بدانند 13 البتّه آنها که نکوکارند در خوشی و نازند 14 و بدکاران در گودالی ز آتش سوزان 15 که بروز
جزا بدان فراشان دارند 16 و هرگز از آن جدا نباشند، [اي آدمی] 17 تو چه دانی روز سزا چه باشد! 18 و البتّه ندانی آن چه روزي
است! 19 آن روز کس را براي کس اختیار نباشد که کار آن روز با خداوند است و بس. سخن مفسّرین: مجمع: اینکه سوره نوزده
3 و 4 طبري: یعنی چون ز هر دریائی آب « إِذَا القُبُورُ » و « إِذَا البِحارُ » . آیت است که جمله بمکّه آمده، و سورهي انفطار نیز نامند
- فراوان بجوشد و بدریاي دیگر ریزد که همگی پر شوند و گورها را از زیر و بالا آرند و مردگان آن را بیرون بیاورند. -قرآن- 1
5 ابو الفتوح: 1- یعنی آنچه در اول عمر کرده و آنچه در آخر عمر کرده 2- آنچه جلو « ما قَدَّمَت وَ أَخَّرَت » 37- -17 قرآن- 20
داشت و انجام داد از وظائف و آنچه واپس انداخت و نکرد 3- آنچه فرزندي خوب تربیت کرده که براي او شفاعت کنند و آنچه
5- هر چه خوب کرده و آنچه از بد خودداري کرده. 28- زیاده رو و مفرط شدند 4- یعنی هر چه کرده و هر چه نکرده. -قرآن- 1
6 ابو الفتوح: 1- در خبر است که پیغمبر اینکه آیه را قرائت کرد و فرمود: نادانی آدمی او را فریفته است «ِ ما غَرَّكَ بِرَبِّکَ الکَرِیم »
36 دشمن بیچارهي چیره بر او گولش زد که شیطان باشد 3- فضیل عیاض گفت: پردههاي آویخته - -2 قتاده گفت: -قرآن- 1
خداوندي که بدي آدمی را میپوشد مرا گول زد 4- مقاتل گفت: گذشت و عفو خدائی که بزودي سزاي نمیدهد گول میزند
-5 سدي گفت: مداراي خدا 6- یحیاي معاذ گفت: نیکی خداوند در گذشته و آینده 7- دیگر گفت: بردباري خدا 8- ابو بکر
وراق گفت: در آیه آموخته شده است که بگویند کرم تو فریفته کرد 9- بخشش و گذشت او. مجمع: کلمهي کریم چند معنی شده
است: 1- آنکه نعمت دهد براي [ صفحه 503 ] نکوکاري که نه از آن سودي خواهد و نه جلوگیري زیانی 2- آنکه میبخشد چه
موظّف باشد چه نباشد و حق خود از کس مطالبه نمیکند 3- آنکه کم را میپذیرد ولی بسیار میدهد 4- کرم خداوندي است که
بگذشت از بدیها بس نکرده آنها را با نکوکاري عوض میکند. علی علیه السّلام فرمود: بسیاري مردم فریفته پوشیده ماندن بدیهاي
خود شدهاند و اندكاندك نیکی بآنها گرفتارشان میکند. کشف: نقل کردهاند: اینکه آیه براي اسود بن کلدي جمحی نازل شد
که او آهنگ آزار و کشتن پیغمبر کرد و نتوانست و خدا گرفتارش نکرد و باین آیه توبیخ شد که چرا مغرور میشوي که آزار
نمیبینی. و گفتهاند اینکه سخن با ولید بن مغیره بوده و گفتهاند: با همهي کافران است که گول خوردهي زندگی هستند. روح
البیان: سخن حق با آدمی همه جا بیک معنی نیست چون که گناهان مردم و هم گمان و پندارشان و نیز تشخیصشان در فهم معانی
و اشارتهاي مختلف است. اینکه است که بعضی از اهل اشارت گفتهاند: آمدن لفظ کریم اشاره است که بآدمی پاسخ آن آموخته
شده است. شعر: خود تو دادي مژدهي لا تقنطوا || من چرا ترسم ز عصیان و عتو چون تو هر اشکسته را سازي درست || پس
خطاها بر امید عفو تو است عبده: آنها که گفتهاند کلمهي کریم اشاره است بجواب اینکه اعتراض که بگویند: کرم کریم ما را
بفریفت، با تأویل آیات قرآن بازي کردهاند چون اینکه آیات براي سختی حساب است و بسته بودن راه گریز و کریم در قرآن بچند
آمده است «ِ رَبُّ العَرش الکَرِیم » معنی استعمال شده است. که در هر مقامی بمناسبتی آورده شده است براي نمونه در سورهي مؤمن
که مقصود عظمت و بزرگی است در اینکه آیه هم اینکه معنی مناسب است که چه چیز ترا بخداي بزرگ بلند مرتبه بی- نقص و
عیب مغرور کرده که سر خودت رها کند و پرسش و دنبالهي کارهاي زندگیت نباشد و نابود شوي و معنی آمرزش و گذشت و
صفحه 228 از 325
392- بخشش با روش اینکه آیه مناسب نیست چون براي سرزنش و تحریک آدمی است بر اطاعت و مواظبت و کلمهي -قرآن- 364
[ صفحه 504 ] انسان که بجاي دگر کلمات چون مخلوق و عبد آمده است اشاره بخرد او است که اي انسان چون آدمی و داراي
خرد و تمیز هستی چگونه گول خوري که چون حیوان نابود شوي با اینکه کرم او باید ترا به پایههاي بالاتر از اینکه هستی ببرد نه
7 فخر: در اینکه آیه و آیت بعد سه عمل آفرینش است که نشانهي کرم « فَعَدَلَکَ » . مدّت زندگی را بینتیجه و نابود گذارد
خداوندي است چون آفریدن وجود است و بهتر از عدم است پس کرم است و هم چنین همواري و درستی بدن خود کرم است و
تعدیل در آفرینش آدمی هم کرم است که پارههاي تن را برابر کرد و کوچک و بزرگ و کم و زیاد نیافرید. و در معنی اینکه جمله
- مقاتل گفته: یعنی پارههاي تن را برابر یکدگر کرد بیتفاوت 2- إبن عبّاس گفت: راست بال آفرید نه چون چهارپایان. -قرآن- 1
-3 ابو علی گفت: در بهترین قالبریزي درست کرد تا آمادهي دانائی و توانائی شود و چیره بر دگر حیوانات و رسیدن بکمال 14
مطلوب. و با تخفیف دال خواندهاند یعنی پارههاي تن تو را برابر کرد، و با تشدید نیز خواندهاند یعنی تو را معتدل آفرید و در
8 مجمع: 1- بعضی گفتهاند: یعنی بهر صورتی از آدمیان و جز آن که بخواهد در « فِی أَي صُورَةٍ- الخ » . نتیجهي معنی تفاوت نیست
آورد 2- مجاهد گفته است: یعنی به صورت هر کدام از پدر و مادر و خویشانت که خواهد در آرد. و از امام رضا علیه السّلام نقل
است که پیغمبر بمردي فرمود: فرزندت چی است عرض کرد چه باشد! یا پسر است یا دختر. فرمود بکی شبیه است! عرض کرد یا
21 فرمود چنین مگو زیرا چون نطفه در رحم جاي گیر شد خداوند همهي صورتها که میان آن زن و - بپدرش یا بمادرش! -قرآن- 1
فِی أَيِّ » ! مرد تا آدم بوده جلو میآورد و همانند هر کدام که ارادهي حق باشد چهرهسازي میکند. مگر اینکه آیت قرآن نخواندهاي
اگرچه زیادي شمردهاند ولی عظمت و ارزندگی [ صفحه 505 ] مفاد « ما » 270 عبده: کلمهي - قرآن- 230 - .« صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ
کلمهي وصل بخود را میفهماند یعنی یک چنان صورتی که شایسته و ارزنده دانست و آن را خواست. و کلمهي کلّا یعنی چیزي تو
را نفریبد زیرا کرم و بخشش او باید رهبرت شود که بهمین جاي رهایت نکند و تا آنجا که گنج توست خواهدت برد که بسزا و
با رفع خوانده شده است که خبر «ُ یَومَ لا تَملِک » با یاء بصیغهي غایب نیز خواندهاند و یوم در « تُکَذِّبُونَ » : پاداش کارت برسی. مجمع
إِنَّ » 93- 22 -قرآن- 73 - با همزه نیز خواندهاند و نتیجهي معنی یکی است. -قرآن- 7 « اغرّك » مبتدا باشد و نصب تا ظرف باشد و
10 عبده: ما باید بدانیم ولی از چگونگی آن خبر نداریم که آن نگهبانان و نویسندگان کارهاي ما همین گونه « عَلَیکُم لَحافِظِینَ
اسباب دارند یا صفحههائی است که کارهاي ما در آن ثبت و ماندگار است و آنچه میماند بشکل حروف است یا ارواحی است که
11 کشف: یعنی به پیشگاه حق ارزندهاند که چیزي از کار آدمیان پوشیده « کِراماً کاتِبِینَ » 32- کارها در آن نمودار است. -قرآن- 1
ز ایشان نباشد. و گفتهاند: یعنی چنان بزرگوارند که خوبی را مینویسند و بدي را بانتظار استغفار نمینویسند تا گناه و توبه را با هم
21 تأویلات: یعنی موجوداتی شریف هستند که نابودي و کون و فساد بآنان نباشد و آنها شخصیّتهاي آسمانی و - بنویسند. -قرآن- 1
نیروهاي فلکی هستند که آنچه مردمان کنند در آنها منعکس شود و بماند. فی ظلال: چون آدمی شرم دارد که در جلو بزرگان
جنبشی کند یا کاري و یا سخنی بگوید که ناپسند باشد از اینکه روي گفته شده است: نگهبانان شما نویسندگان بزرگوارند. تا در
یَعلَمُونَ ما » . دل آدمی حس شرمندگی و درستکاري فراهم شود که مبادا در جلو چشم چنین کسان ناشایستی از او نمودار شود
تا بفهماند که « یکتبون » آمده است نه « یَعلَمُونَ » 29 براي آن - 12 روح البیان: در عین المعانی آورده است: -قرآن- 1 « تَفعَلُونَ
25 [ صفحه 506 ] و آنچه نتیجهي بد ندارد و نوشته نمیشود و هم گناهی که بدنبال آن استغفار - کارهاي خطا و سهو -قرآن- 12
13 ابو الفتوح: 1- یعنی آنان که با پدر و مادر نیکی کنند 2- از عبد اللّه « إِن الَأبرارَ » . شود نوشتنی نیست لکن آنها همگی را بدانند
عمر نقل است که پیغمبر فرمود: آنها که با پدر و مادر و فرزند نیکی کنند. و فرمود: چنان که پدران را بر فرزندان حق است فرزندان
برّ » نیز بر پدران حقّی دارند 3- بعضی گفتهاند: مقصود کسانی هستند که به سوگند و به پیمان خود وفا کنند چون عرب میگوید
18 روح البیان: تکرار اینکه آیه براي افزایش ترس و پا بر « ثُم ما أَدراكَ » 19- یعنی بسوگند خود نکو رفتار کرد. -قرآن- 1 « فی یمینه
صفحه 229 از 325
در قرآن هست مفاد آن را فهمانده است و آنچه « ما أَدراكَ » جا کردن درستی رستاخیز است. إبن عبّاس گفته است: آنچه جملهي
242 سخن ما: - 173 -قرآن- 228 - 21 -قرآن- 160 - گفته شده است از فهماندن مفاد آن خودداري شده است. -قرآن- 1 « ما یُدرِیکَ »
-1 از آیت اوّل تا چهارم دل عرب زنده بصافی آسمان و درخشندگی ستارگان را میلرزاند که روزگار چنین سرنوشتی در پیش
دارد و بدنبال آن در آیت پنجم سر انجام فکر و کار او را یادآورش شده است که با اینکه حوادث خودش ز کارش خبردار میشود
که فرمانبر بوده است یا نافرمان. و اگر چه مفسّرین اینکه جمله را چند معنی گفتهاند لیکن آنچه مناسب آن هنگام و آگهی آدمی
است همین است که بآن روز خبردار میشود، چه وظیفه را انجام داده و سودش را جلو فرستاده است و بچه کاري کوتاهی کرده
نوشتیم که بعضی گفتهاند روي « ما غَرَّكَ- الخ » است که بجاي گذارده است و گرفتار آزار و محرومیّت آن شده است. 2- آیت 6
سخن با عموم کافران است ولی ظاهر اینکه است که غرور بکرم پروردگار براي آنها است که او را باور دارند و کافر و بیدین
تصدیق پروردگار ندارد تا بکرم او مغرور شود، از اینکه روي شاید بدنبال یادآوري زیر و زبر شدن جهان و خبردار شدن آدمی از -
24 [ صفحه 507 ] سود و زیان کار خود یادآوري شده است. مردمی که بهر ناشایست دست میبرند و میگویند: خدا - قرآن- 12
کریم است از کجا آسوده خاطر شدند که آن روز زیان بدیهاي گذشتهي خود را نبینند با اینکه او آدمی را هم آهنگ ساخته و هر
خبر از « کَلّا بَل- الخ » چیزیرا بجاي خود نهاده پس چگونه فریفته شوي و سزاي بدي خود را کرم و نیکی او پنداري! 3- آیت نهم
خاصیّت درونی مردم است و اعلام وابستگی گفتار است باندیشه و فکر به اینکه جور: آنها که فریفتهي کرم خدا هستند نه بدرستی
عقیده بآن دارند و نه امیدشان بآن است بلکه رستاخیز باور ندارند و براي آرامش دل و آسایش وجدان خود بهانه آورند و کرم حقّ
بدنبال نقل عقیدهي آنها گفته شده است « وَ إِن عَلَیکُم- الخ » 4- آیت ده و یازده ببعد 26- را دستاویز بدکاري خود کنند. -قرآن- 15
که غرور بکرم حق نه از راه درستی است بلکه از باور نداشتن رستاخیز است با اینکه شما را زیر نظر دارند و آنچه کنید بدانند و سر
عَلَیکُم ...، لَحافِظِینَ ...، » : 5- در آیت ده و یازده کلمات 48- انجام کار بد دوزخ است و نکوکاري را پاداش بهشت. -قرآن- 28
شاید اشاره باشند به اینکه که: چون علی بمعنی برتري است مقصود اینکه است که شما خواه ناخواه زیر « کِراماً ...، کاتِبِینَ یَعلَمُونَ ما
نظر هستید. چون حافظین اسم فاعل است و اختصاص بزمان معیّن ندارد معنی اینکه است که همیشه مواظب شما هستند چون بکراما
توصیف شدهاند یعنی آنها بزرگوارند زیرا ثابت هستند نه چو موجودات که شما دیدهاید بیارزش و زود گذر. آنها نویسندهاند که
موصول است و مبهم میفهماند که آنچه شما کنید « ما » مواظبت و نگهداريشان بمانند نوشته میماند و نابود نمیشود، چون کلمهي
آنها بیاستثنا بدانند. پس همه کار شما زیر نظر یک حقیقت ثابت است که نیک و بد را نگهبان است. و چون در جمله فعل آورده
- 77 -قرآن- 83 - 64 -قرآن- 70 - 46 -قرآن- 52 - نشده است که بگوید کردیم یا قرار دادیم و مانند اینها و بصورت اخبار -قرآن- 36
109 [ صفحه 508 ] گفته شده است و زمان ندارد شاید اشاره باین باشد: ساختمان شما آدمیزادها جوري است که فکر و کارتان
براي همیشه معلوم و محفوظ است نه پس از پیدایشتان کسی را بر شما بگمارند. بلکه نگهبان در سرشت آدمی است و جزء آفرینش
او است. پس شاید بتوان گفت: حافظ کریم کاتب خاصیّت روانی انسان باشد و به اصطلاح همان اشتداد جوهري نفس ناطقه است
که با آنچه میکند جلو میرود و میماند و نابود نمیشود و بزرگواري و کریم بودن و نویسندگی او همین است که کمترین جنبش
آدمی را میگیرد و میپروراند و نگاه میدارد، پس البته برترین آفریدگان اینکه جهان است و بگفتهي ابو علی سینا: شعر: هبطت
الیک من المحل الأرفع || ورقاء ذات تعزّز و تمنّع و با اینکه احتمال که ما نوشتیم جواب ایراد و گفتگوي امام فخر که اینکه نوشتن
براي چه و چه جور است داده شد و نیاز به پاسخی که او نوشته است نیست.
سوره مطففین
اشاره
صفحه 230 از 325
83 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم - 109- 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
[ [سوره المطففین [ 83 ]: آیات 1 تا 36
[ 37 وَیل لِلمُطَفِّفِینَ [ 1] الَّذِینَ إِذَا اکتالُوا عَلَی النّاس یَستَوفُونَ [ 2 - 109 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1 - 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
188 لِیَوم عَظِیم [ 5] یَومَ یَقُوم النّاس لِرَبِّ - وَ إِذا کالُوهُم أَو وَزَنُوهُم یُخسِرُونَ [ 3] أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُم مَبعُوثُونَ [ 4] -قرآن- 1
178 وَیل یَومَئِذٍ لِلمُکَذِّبِینَ - العالَمِینَ [ 6] کَلّا إِن کِتابَ الفُجّارِ لَفِی سِجِّین [ 7] وَ ما أَدراكَ ما سِجِّین [ 8] کِتاب مَرقُوم [ 9] -قرآن- 1
10 ] الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوم الدِّین [ 11 ] وَ ما یُکَ ذِّب بِه إِلاّ کُلُّ مُعتَدٍ أَثِیم [ 12 ] إِذا تُتلی عَلَیه آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ [ 13 ] کَلّا بَل رانَ ]
271 کَلّا إِنَّهُم عَن رَبِّهِم یَومَئِذٍ لَمَحجُوبُونَ [ 15 ] ثُم إِنَّهُم لَصالُوا الجَحِیم [ 16 ] ثُم یُقالُ - عَلی قُلُوبِهِم ما کانُوا یَکسِبُونَ [ 14 ] -قرآن- 1
[ 256 کِتاب مَرقُوم [ 20 - هذَا الَّذِي کُنتُم بِه تُکَذِّبُونَ [ 17 ] کَلاّ إِن کِتابَ الَأبرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ [ 18 ] وَ ما أَدراكَ ما عِلِّیُّونَ [ 19 ] -قرآن- 1
179- یَشهَدُه المُقَرَّبُونَ [ 21 ] إِن الأَبرارَ لَفِی نَعِیم [ 22 ] عَلَی الَأرائِک یَنظُرُونَ [ 23 ] تَعرِف فِی وُجُوهِهِم نَضرَةَ النَّعِیم [ 24 ] -قرآن- 1
یُسقَونَ مِن رَحِیق مَختُوم [ 25 ] خِتامُه مِسک وَ فِی ذلِکَ فَلیَتَنافَس المُتَنافِسُونَ [ 26 ] وَ مِزاجُه مِن تَسنِیم [ 27 ] عَیناً یَشرَب بِهَا المُقَرَّبُونَ
260 وَ إِذا مَرُّوا بِهِم یَتَغامَزُونَ [ 30 ] وَ إِذَا انقَلَبُوا إِلی أَهلِهِمُ - 28 ] إِن الَّذِینَ أَجرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضحَکُونَ [ 29 ] -قرآن- 1 ]
انقَلَبُوا فَکِهِینَ [ 31 ] وَ إِذا رَأَوهُم قالُوا إِن هؤُلاءِ لَضالُّونَ [ 32 ] وَ ما أُرسِلُوا عَلَیهِم حافِظِینَ [ 33 ] فَالیَومَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الکُفّارِ یَضحَکُونَ
86 [ صفحه 509 ] معنی لغات: - 268 عَلَی الَأرائِک یَنظُرُونَ [ 35 ] هَل ثُوِّبَ الکُفّارُ ما کانُوا یَفعَلُونَ [ 36 ] -قرآن- 1 - 34 ] -قرآن- 1 ]
یعنی « کالوا » . از طفّف المکیال بمعنی از پیمانه کم کرد بر خانوادهي خود در لوازم زندگی سختی کرد و تنگ گرفت « مطفّفین »
همیشه سخت. و «ٍ سِجِّین » . گرفتند و چیزیرا براي خود پیمانه کردند « اکتالوا » . مقدار چیزي را بوسیلهي ابزار مخصوص معیّن کردند
-271- گویند: نام آبی است در بهشت. -قرآن- 260 «ٍ تَسنِیم » . شراب «ٍ رَحِیق » . چیره و غالب شد « رانَ » . جاء سجّینا. یعنی آشکارا آمد
373 جهت نزول: مجمع: عکرمه گفته است: هنگام هجرت پیغمبر [ص] به مدینه - 354 -قرآن- 362 - 325 -قرآن- 344 - قرآن- 318
اینکه سوره نازل شد و مردم پیمانهي خود « کانوا من اخبث النّاس کیلا » . پیمانهي مردم آنجا بیش از همهي مردم بد و ناپسند بود
خوب کردند. سدي گفته است: پیغمبر که بمدینه آمد مردي ابو جهینه نام دو پیمانه داشت که با یکی جنس میگرفت و با دیگري
391 [ صفحه 510 ] ترجمه: بنام خداوند بخشندهي مهربان 1 اي - براي او نازل شد. -قرآن- 367 « وَیل لِلمُطَفِّفِینَ- الخ » میداد. آیت
واي بر آنان 2 که پیمانه پرستانند 3 و چو چیزي بسنگ یا پیمانه دهند از آن بکاهند 4 مگر آنها باور ندارند که بروزي بزرگ 5 ز
گورشان بر آرند! 6 همان روز که مردم ایستاده به پیشگاه پروردگار جهان بوند 7 پس خیانت نکنید که کارنامهي بدکاران 9 نبشته
و نشانهدار نامهاي است بفرودترین جاي 8 و تو اي محمّد چه دانی که آن چگونه بود! 10 پس واي بآن روز بر دروغ پنداران 11 که
روز شمار باور ندارند 12 چه، کس آن را دروغ نداند جز گناهکاران بیباك 13 که چون قرآن برايشان بخوانند گویند:
داستانهاي بیهودهي پیشینیان است اینکه 14 ولی نه چنان است که گویند بلکه تیرگی کارشان فراگیر دلشان شد 15 و البتّه آن روز
از مهر خداي خود بدورند 16 و بآتششان بدارند 17 و گویندشان: همین است آنچه دروغ پنداشتید 18 لکن در برابر اینان
کارنامهي نیکان ببرترین جاي بود 20 نبشته و نشانهدار 21 که مقرّبین خداي گواه آنند 19 و اي محمّد تو چه دانی که آن چگونه
بود! 22 و البتّه که نیکان بر تختگاهان 23 بآسودگی و ناز مینگرند بدیگران 24 و تو در چهرهشان شادابی بخشش خدا بینی 25
چون از شراب سر بمهرشان دهند که مهر آن ز مشک باشد 26 و شایسته بود که خود فروشان بدان سبقت جویند و برتري خواهند
27 که شراب آمیخته به تسنیم و آب بهشتی است 28 از چشمهاي که نزدیکان به حق ز آن نوشند 29 البتّه [اکنون] بدکاران بمؤمنان
بخندند 30 و چون بر آنها بگذرند چشمکشان زنند و به مسخرهشان گیرند 31 و چون بخانه روند با شگفت و خنده ز کار مؤمنان
باشند 32 و چو ایشان را بینند گویند: البته که اینان گمراه مردمی باشند 33 لکن کسی اینکه کافران را به نگهبانی مؤمنین روانه
صفحه 231 از 325
نکرد 34 و بآن روز که رستاخیز بود مؤمنان بکافران بخندند 35 که بر تختها نشسته بآنان نگرند 36 نه مگر کافران سزاي کارشان
بینند!. سخن مفسّرین: مجمع: إبن عبّاس و قتاده گفتهاند: اینکه سوره از اوّل [ صفحه 511 ] تا آیت 28 بمدینه نازل شده است و
هشت آیت آخر بمکه بوده است. و باتّفاق قاریها سی و شش آیه است. کشف: بعضی گفتهاند: همهي اینکه سوره بمکّه نازل شده
است و بیشتر گفتهاند همگی بمدینه نازل شده است. بعضی گفتهاند: میان مکّه و مدینه آنگاه که پیغمبر بسوي مدینه هجرت میکرد.
1 طبري: یعنی در پائین آن درهي دوزخ که چرك « وَیل لِلمُطَفِّفِینَ » . مقاتل گفت: اوّل سورتی که بمدینه نازل شد اینکه سوره است
و خون دوزخیان روان است مطفّفین جاي دارند و آنها مردمی هستند که حق دیگران را به پیمانهي کم و ترازوي سبک دهند. -
26 مجمع: چون طفیف بمعنی چیز کم و سبک است مقصود از اینکه جمله آن مردم هستند که در پیمانه و سنگ اندك - قرآن- 1
براي کسی میگویند که در گرفتاري است و « ویل » چیزي میدزدند زیرا در آنها جز اندك دزدي فراهم نیست. کشف: کلمهي
آزار و یا نام خمی است در آتش جهنّم و یا نام درّهاي است در آن. نیشابوري: شیخ ابو القاسم قشیري گفته است: کلمهي مطفّف
میفهماند سنگ کم بترازوي مردم گذاشتن گرچه در عیب و انصاف و حقوق نسبت بمردم که عیب خود میپوشد و از دیگران
میبیند و براي خود انصاف میخواهد و بی- انصافی میکند و حق خود میخواهد و حق کسی را نمیدهد که همگی اینها مطفّف
2 مجمع: از عبد اللّه مسعود نقل است: نماز پیمانهي بندگی است و هر که آن را به تمامی انجام « إِذَا اکتالُوا- الخ » . شمرده میشوند
-16- قرآن- 1 - .« وَیل-ٌ لِلمُطَفِّفِینَ » : دهد مزد او تمام برسد و هر که کم کند همان است مزد او که براي سبک پیمانگان گفته است
274 ابو السعود: در گرفتن جنس از مردم نام وزن برده نشده است با اینکه [ صفحه 512 ] بآیت بعد براي دادن جنس - قرآن- 245
بمردم نام کیل و وزن هر دو آمده است شاید براي اینکه باشد که در موقع گرفتن نمیتوانند در ترازو حیله کنند و سنگ زیاد
بگذارند چنانکه در پیمانه میتوانند ولی بهنگام دادن جنس میتوانستند سنگ سبک بگذارند. نیشابوري: چون رسم است که
فروشنده خود جنس را بترازو و پیمانه مینهد در ترازو که بدست فروشنده است نمیتوان تصرّف کرد ولی در پیمانه خریدار
میتواند دست خود بر آن نهد و بفشارد یا حرکت دهد تا بیشتر بگیرد از اینروي در گرفتن نام وزن نیامده است و در دادن جنس
بآیت بعد نام وزن و کم کردن آن آورده شده است. فی ظلال القرآن: از لابلاي آهنگ سخت لرزاننده چند آیت کوتاه اینکه سوره
روش سرمایهداران مقتدر عرب دیده میشود که مردم دست تنگ بیچاره به زور و جبر آنها تن میدادند و بدلخواه آنها اجناسشان
چیرگی و فرماندهی را میرساند «ِ اکتالُوا عَلَی النّاس » را میخریدند و هم بخواستهي آنها کالاي خود بایشان میفروختند. زیرا جملهي
تا بفهماند مردم باختیار براي ایشان پیمانه میکردند و اگر نه زور در کار بود پیمانه « اکتالوا من النّاس » و گر نه بایستی بگویند
درست گرفتن اینگونه سختی و بیم از آینده چرا! پس چنین مینماید که دست زور بر کالاي بیچارگان مینهادند و بیش ز اندازه
میبردند و آنچه خود میخواستند بترازو و پیمانهشان میکردند گرچه خواستهي آنها نباشد. از اینکه روي اعراب ستمگر که در
همهي آداب زندگی سنگ کم بترازوي مردم مینهادند دریافتند که اسلام دین عدالت و مساوات و یگانگی است و به هیچ روي
سهل- انگاري و چشمپوشی و تبعیض نمیپذیرد با او بدشمنی بر خاستند. و آن مردم مدینه که براي دعوت پیغمبر بشهر خود در
مکّه فراهم شدند نیز اینکه حقیقت را دریافتند و چون آمادهي بیعت با پیغمبر شدند مردي آواز کرد: شما میدانید چه دست وفا و
331 [ صفحه 513 ] بجنگید و باكتان نباشد که سرمایهتان - پیمان باین مرد میدهید! او از شما میخواهد با سپید و سیاه -قرآن- 305
ببرند و بزرگان شما را بکشند اگر چنین آمادگی دارید پیمان راست کنید تا خیر دو عالم بشما رسد و گر نه او را رها کنید و خود
را بدو جهان خوار و بد بخت نمائید همگی آوازشان بلند شد: او را براي خود میگیریم گرچه مرد و مال برود. لکن اي رسول خدا
3 « إِذا کالُوهُم- الخ » . اگر درست پیمان بودیم چه بهره داریم! فرمود: بهشت گفتند: دست خود دراز کن که پیمان ما استوار است
را آغاز جملهي بعد دانسته است تا بدل باشد از واو « هم » وقف کرده است و « کالوا » ابو الفتوح: عیسی بن عمر نحوي در کلمهي
و مبتدا براي جملهي بعد. یعنی چون به پیمانه و ترازو کنند ایشان از آن کم میکنند. ابو عبیده گفته است: بهتر « وزنوا » و « کالوا »
صفحه 232 از 325
مفعول باشد یعنی چون براي آنها به پیمانه و ترازو نهند کم کنند، زیرا در قرآنها جلو واو الف ننوشتهاند، پس « هم » اینکه است که
معلوم میشود هم را مفعول و جزء آن جمله دانستهاند و گر نه بایستی جلو واو ضمیر فاعل الف بنویسند که آن را الف فصل مینامند
وقف شود تا مفعول باشد و جزء جملهي سابق و « هم » و آخر جمله باشد پس براي حفظ اعتبار خطّ مصحفها بهتر آن است که بر
جمله بآن ختم شود. قرظی گفته است داد و ستد مردم مدینه بانواع حیلهها بود که یک جور قماري میشد بصورت معامله و براي
16 کشف: - آن اسمهاي مخصوص داشتند مثل منابذه، ملابسه، مخاطره. پیغمبر ببازار ایشان رفت و اینکه آیه را خواند. -قرآن- 1
نقل است: علی علیه السّلام بمردي گذشت که زعفران در ترازو داشت و آن را سنگین میکشید آن حضرت پلهي ترازو را گرفت و
7 مجمع: اینکه کلمه بمعنی جلوگیري است یعنی از « کَلّا إِن-َّ الخ » . فرمود: بدرستی اینکه را وزن کن آنگاه آنچه خواهی بیفزاي
گمان بیجا که رستاخیز ندارید و از گناه کمفروشی دست بردارید. ابو حاتم گفته است اینکه کلمه جزء جملهي بعد است یعنی حقّ
7 طبري: 1- قتاده گفته است هفتمین «ٍ لَفِی سِجِّین » . 14 [ صفحه 514 ] سجّین است - است و درست که کتاب بدکاران در -قرآن- 1
طبقهي زیرین زمین است 2- کعب الاحبار گفت: سجّین جاي ابلیس است 3- ابو هریره گفت: پیغمبر فرمود: فلق نام خم سر بستهي
19 مجمع: اینکه آیه دو جور معنی شده است: 1- نامهي اعمال بدکاران - دوزخ است و سجّین نام خم سرباز آنجا است. -قرآن- 1
در سجّین است 2- در نامهي عمل آنها نوشته است که بدکاران در سجین بوند. ابو مسلم گفته است: سجّین از سجن گرفته شده
است که بمعنی سختی است و تنگی و معنی آیه اینکه است: آنچه خدا بسزاي کار بدکاران نوشته است در نامهاي است که نام آن
سجّین است. کشف: سجّین بر وزن فعّیل مثل فسّیق و سکّیر براي مبالغه است و مقصود اینکه است که دارندگان چنین نامه گرفتار
سختی و تنگی و زیان و پستی خواهند بود. بعضی گفتهاند: یعنی آنچه خدا سزاي آنها را نوشته و معیّن کرده نه دگرگون شود و نه
7 مجمع: زجّاج گفته است: عرب بکلمهي سجّین آشنا نبوده است « وَ ما أَدراكَ- الخ » . نابود که چون سنگ نبشته بر جاي باشد
8 ابو الفتوح: یعنی «ٌ کِتاب مَرقُوم » 16- چون باین جمله به پیغمبر گفته شده است تو و مردم تو نمیدانید سجّین چه باشد. -قرآن- 1
به لغت حمیر بمعنی مختوم و « مرقوم » : سجّین نامهاي است نشانهدار. و قتاده گفته است: یعنی رقم شر و بدي دارد و بعضی گفتهاند
20 کشف: اینکه جمله براي توضیح سجّین نیست بلکه توصیف کتاب فجّ ار میکند که نامهي عمل - مهر شده است. -قرآن- 1
کَلّا » بدکاران نوشتهاي است بر جاي که آنچه کردهاند میماند مانند رقم لباس که پاك و فراموش نمیشود. عبده: از اوّل آیت ششم
49 [ صفحه 515 ] کمفروشان رستاخیز و حساب باور ندارند ولی نه چنین - اشاره است به اینکه که گویا -قرآن- 28 « إِن کِتابَ- الخ
است که آنها باور ندارند و یا عذري دارند بلکه بدکارند و کارنامهشان نشانهدار است و سجّین شاید بمعنی پستی باشد چون در
پارهاي از نوشتههاي آنها که در لغت بحث و کنجکاوي دارند دیدم بزبان حبشی قدیم لاي و لوش را سنچون با جیم فارسی مینامند
پس شاید کلمهي سجین را اعراب یمن بمناسبت نزدیکی بحبشه از سنچون گرفتهاند و باین صورت در آوردهاند. و شاید سجین نام
11 روح المعانی: مقصود از معتد آن کس است که از «ٍ ما یُکَ ذِّب بِه إِلّا کُلُّ مُعتَدٍ أَثِیم » . ثبت کارهاي بد عموم بدکاران باشد
52- اندازهي باریکبینی و وارسی گذشته و پی تقلید از دیگران رفته است اینکه است که رستاخیز دروغ شمرده است. -قرآن- 1
عبده: آنکه خواهان انصاف و عدالت باشد و آمادهي رعایت حق خداوندي زود میتواند رستاخیز را بپذیرد، ولی آنکه بمال و
اعتبار و نظم اجتماع ارزش نمیدهد نمیتواند رستاخیز و رسیدگی بخوب و بد آدمی را بپذیرد زیرا چنین کس آمادهي باریکبینی و
رسیدگی بحقوق بشر نیست و آن را زیر پا مینهد پس چگونه نشانههاي آن را بسنجد و قضاوت کند که خود محکوم به آن شود.
30 در دل هر مؤمنی یک نقطهي سفیدي است - 14 مجمع: از امام باقر علیه السّلام نقل است: -قرآن- 1 « بَل رانَ عَلی قُلُوبِهِم- الخ »
که چون او گناه کند در آن سیاهی بر آید پس اگر توبه کرد آن سیاهی نماند و نابود شود و گر دست بردار از گناه نشد سیاهی
.« بَل رانَ- الخ » فزون شود تا بآن جا که همهي سفیدي را فرا گیرد و پس ز آن براي آن کس خیري نخواهد بود و اینکه است معنی
از امام صادق علیه السّلام است که دل را زنگ میگیرد و چون نعمتهاي حق را بیاد آورند از آن صاف میشود. ابو مسلم گفته
صفحه 233 از 325
است: مقصود از اینکه آیه اینکه است که انس به کفر و غفلت از حق پردهاي بر دل میاندازد که نتواند آنچه سودمند براي او است
324 [ صفحه 516 ] بسنجد و دریابد و آنکه عاقبت خود نیندیشد و در نافرمانی حق فرو رود بیش از پیش رو گردان از - -قرآن- 313
توبه شود و بر گناهش افزوده گردد و همین است معنی چیرگی کار مردم بر دلشان که در آیه گفته شده است. ابو القاسم بلخی
گفته است: اینکه آیه دلیل درستی مذهب عدلیه است که خدا عادل است و بدي و ستمگري از سوي مردم است چون گفته شده
15 نیشابوري: چون نور و روشنی بوسیله نور و « عَن رَبِّهِم ... لَمَحجُوبُونَ » . است: کارهاي بد خودشان چیره بر دلهاشان شده است
روشنی دیده میشود پس روان تیره از بدي و بدکاري از دیدن نور حق در پرده خواهد بود. سنّی مذهبان گفتهاند: چون در آیه گفته
شده است کافران از پروردگارشان در پردهاند پس معلوم میشود مؤمنین و نکوکاران در پرده نیستند و پروردگار خود را میبینند.
- معتزله گفتهاند: کلمهي رحمت از جمله فهمیده میشود یعنی از مهر و رحمت حق محروم هستند. در کشّاف گفته است: -قرآن- 1
36 اینکه آیه کنایه است از خواري و بیچارگی کافران چون اشراف و بزرگان به حضور سلطان راه دارند و - -16 قرآن- 21
- 17 طبري: اینکه کلمه چند معنی شده است: 1 « عِلِّیِّینَ » . فرومایگان در پردهاند و محروم. عبده: یعنی بجایگاه خوارياند و پستی
آسمان هفتم 2- استوانه راست عرش خدا 3- بهشت 4- سدرة المنتهی 5- آسمان که پیشگاه خداوندي است. و اینکه کلمه جمع
است بمعنی علوّ و ارتفاع از پس یکدگر از اینروي بیا و نون جمع شده است چنانکه هر چه مفرد از خود ندارد بجمع سالم مذکّر
تلفّظ میشود مثل عشرون که براي زن و مرد گفته میشود، و کلمهي ابرار اوّل آیه را حسن بصري چنین معنی کرده است: آنها که
15 مجمع: فرّاء گفته است: علّیّین ارتفاعات هر یک بر دیگري است که پایان پذیر - چیزي را نیازارند گرچه مورچه باشد. -قرآن- 1
نیست. [ صفحه 517 ] عبده: آنها که بحث در لغات شرقی کردهاند گفتهاند: در زبان حبشی قدیم کلمهي علوّ بمعنی نقش با رنگ
قرمز بوده است و از آنجا بیمن آمده و معنی زینت بخود گرفته و پس از آن هر آراستهي لطیف را علّیّین گفتهاند. و همچنین سجّین،
20 ابو الفتوح: دو معنی «ٌ مَرقُوم » . پس اعمال هر دو دسته در وضعی مخصوص بخود محفوظ است ولی از چگونگی آن خبر نداریم
شده است: 1- نوشته 2- مهر شده. بعضی گفتهاند: جمله مقدّم و مؤخّر شده است و در معنی چنین است کتاب مرقوم فی العلّیّین. -
23 مجمع: حسن بصري گفته است: ما معنی ارائک را نمیدانستیم تا آنکه مردي از مردم یمن نزد « عَلَی الَأرائِک-ِ الخ » 12- قرآن- 1
23 فخر: 1- یعنی « یَنظُرُونَ » 20- را حجله عروس میگوئیم که در آن تختی نهاده باشند. -قرآن- 1 « ارائک » ما آمد و او میگفت: ما
بخوشیهاي بهشتی مینگرند 2- یا به آزار دشمنان که بآتشند مینگرند 3- بهر چه خواهند مینگرند و آن آماده میشود. ولی بهتر
چنانکه در آیت دیگر است «ِ فِی وُجُوهِهِم نَضرَةَ النَّعِیم » 14- اینکه معنی است که بسوي حق مینگرند بدلیل آیت بعد: -قرآن- 1
26 طبري: 1- عبد اللّه مسعود گفته است نه «ٌ خِتامُه مِسک » 121- 39 -قرآن- 69 - قرآن- 1 - .« وُجُوه یَومَئِذٍ ناضِ رَةٌ إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ »
مقصود ختم و مهر است بلکه مقصود خلط و آمیختن است یعنی آمیخته بمشک است چنان که زنهاي عطر فروش میگویند: عطر
من چنین است و چنان است و آمیخته بمشک است 2- ضحّاك گفته است: یعنی آخر چیزي که از نوشیدن آن شراب در- مییابند
بوي مشک است 3- بهمان گونه که در اینکه جهان دهانهي ظرف شراب با گل میبندند در آنجا با مشک مهر میکنند و میبندند.
19 ابو الفتوح: بعضی گفتند: یعنی خاتمه و آخر کار آن شراب مشک است که چون لب از آن بر دارند بوي مشک - -قرآن- 1
مقصود پایان آن است، و « الامور بخواتمها » دریابند. و اصل ختم در لغت آخر کار [ صفحه 518 ] است و ختم قرآن و حدیث
بر وزن فاعل خوانده است و اینکه قرائت علی علیه السّلام است که آن حضرت چنین میخوانده است. و مهر « خاتمه مسک » کسائی
را خاتم گویند چون در آخر و از تمامی کار است و انگشتر را خاتم گویند که مهر است و با آن مهر کنند. و ختام که قرائت عموم
قاریها است جمع خاتم است و بعضی گفتهاند: ختام مصدر است و خاتم اسم است و بعضی گفتهاند: خاتم و ختام بیک معنی است.
26 روح المعانی: منافسه بمعنی مجاهدت نفس است براي همانندي با افاضل و بالاتران بیآنکه بدیگري زیانی برسد و «ِ فَلیَتَنافَس »
27 مجمع: چشمهاي است در بهشت که بهترین «ٍ مِزاجُه مِن تَسنِیم » 17- منافست به اینکه معنی از شرافت و بزرگواري است. -قرآن- 1
صفحه 234 از 325
شرابهاي آنجا است، مسروق گفت: مقرّبون از آن مینوشند و اصحاب الیمین از آن چندان دارند که با شراب آمیخته کنند و
.«ٍ فَلا تَعلَم نَفس ما أُخفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعیُن » خوشبوي شود از إبن عبّاس معنی آن را پرسیدند گفت: همان است که در قرآن است
حسن بصري گفته است: یعنی از آن پوشیدههاي خداوندي است براي بهشتیان. مقاتل گفته است: شرابی است که از بالا برايشان
370- 27 -قرآن- 306 - میریزد. قتاده گفته است رودي است در هوا که باندازهي نیاز در ظرفهاي اشخاص میریزد. -قرآن- 1
نیشابوري: عارفی گفته است: اینکه سخن که مقرّبین از چشمهي تسنیم مینوشند و اصحاب الیمین بآن اندازه دارند که با شراب
خود آمیخته کنند تا خوشبوي شود کنایه است از اینکه مقرّبین جز بسوي حق روي ندارند و مستغرق رحمت پروردگارند ولی
29 عبده: آنها که بسرمایه و خواسته جاه « مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضحَکُونَ » . اصحاب الیمین گاه روي بسوي حق دارند و گاه به سوي خلق
39 [ صفحه 519 ] حقارت بگوینده بنگرند - و توان براي خود فراهم میکنند بهر چه ناسازگارشان شنوند بخندند و بچشم -قرآن- 1
بخصوص اگر از کسی شنوند که بیچاره و ناتوانشان در برابر خود بینند و اعراب معارضین پیغمبر چنین بودند بخصوص عاص بن
یعنی سزاي بد دادند به کافران چون تثویب هر جا بقرآن آمده « ثُوِّبَ » : 36 روح البیان « هَل ثُوِّبَ الکُفّارُ » . وائل و ولید إبن مغیره
استفهام است براي تقریر و تثبیت یعنی البته بکافران سزاي بديشان که خندیدن « هَل » بمعنی مجازات است و سزاي بد و کلمهي
171 مجمع: در اینکه سوره چند اختلاف قرائت - 54 -قرآن- 165 - 26 -قرآن- 44 - بمؤمنین و مسخره ایشان است میرسد. -قرآن- 1
است: 1- ران، با الف که را مفتوح باشد و با امالهي الف که را مکسور باشد 2- تعرف بصیغهي معلوم با نصب نضرة و بصیغهي
- مجهول و رفع نضرة 3- فکهین بدون الف و فاکهین با الف 4- هل ثوّب و هثّوّب که لام تبدیل بثاء و ادغام شده است. سخن ما: 1
در بازار ما ترازوداري اصطلاحی است مخصوص به کسی که مهارتی دارد براي ترازو بدست گرفتن و بدلخواه خود وزن کردن که
چیزي را سنگین یا سبک کند و با اینکه در جلو چشم خریدار است و او سنگها را میشناسد نتواند دریابد که در سنگ و ترازو و
چگونه خیانت میشود. از اوّل اینکه سوره تا آیت ششم روي سخن با اینگونه مردم است و سر انجام بد آنها چنانکه در سورهي
یازدهم بنام هود آیت 84 و 85 از زبان شعیب پیغمبر نقل شده است جلوگیري از کمفروشی و فرمان بدرستکاري در ترازو و پیمانه
که آن چنان کار زشتی است که کم و زیاد آن در بدي برابر است. چون تهدید و بیم براي هر گونه خیانت در پیمانه و ترازو است
با اینکه بیشتر کار کیل و وزن در چیزهاي ساده است و اندك که کار روزانهي عموم پیشهوران است زیرا اینکه آیات چند نفري را
که در روز هزاران تن جنس وزن میکنند جدا نکرده است از مردمان بیشماري که از صبح تا شام ترازوشان در کار است و دور
کیلو گرم میچرخد. پس باید تصدیق کرد خوار و بار فروش که در چند گرم خیانت میکند برابر است با آن بازرگان عمده فروش
که گناه دل را « بَل رانَ عَلی- الخ » در زشتی [ صفحه 520 ] کار کم فروشی که سر انجام هر دو دسته یکی است. 2- مفاد آیت 14
و ما در آنجا مفصّل بحث کردهایم. - « بَلی مَن کَسَبَ سَیِّئَۀً- الخ » فرا میگیرد در قرآن مکرر یاد شده است مثل آیت 51 سورهي بقره
که جاي بایگانی کار- نامههاي مؤمنان و فاجران نشان « إِن کِتابَ- الخ » 3- آیات 7 و 8 و 18 و 19 164- 35 -قرآن- 135 - قرآن- 18
داده شده است براي کوتهبینان مادّي است که منکر حقایق بینیاز از مادّه و زمان و مکان هستند و در نظر آنها باید هر چه موجود
است جاي معیّن داشته باشد از اینروي گفته شده است: چون شما فرومایه و پست هستید سیاههي کارتان در سجّین و جاي پست و
42- ناچیز نگهداري میشود و در برابر شما مؤمنین و وارستگانند که نامهي عملشان بمانند جایگاه خودشان علّیّین است. -قرآن- 27
که مکرّر شده است قرینه دارد که اوّل براي دیدن نعمتهاي خود و دگر مؤمنین است و دوّم براي « عَلَی الَأرائِک-ِ الخ » -4 جملهي
32- دیدن گرفتاري کافران است و خندیدن بایشان. -قرآن- 13
سوره انشقاق
اشاره
صفحه 235 از 325
84 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم - 109- 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
[ [سوره الانشقاق [ 84 ]: آیات 1 تا 25
37 إِذَا السَّماءُ انشَقَّت [ 1] وَ أَذِنَت لِرَبِّها وَ حُقَّت [ 2] وَ إِذَا الَأرضُ - 109 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1 - 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
133 وَ أَذِنَت لِرَبِّها وَ حُقَّت [ 5] یا أَیُّهَا الإِنسان إِنَّکَ کادِح إِلی رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاقِیهِ - مُدَّت [ 3] وَ أَلقَت ما فِیها وَ تَخَلَّت [ 4] -قرآن- 1
247 وَ أَمّا مَن أُوتِیَ کِتابَهُ - 6] فَأَمّا مَن أُوتِیَ کِتابَه بِیَمِینِه [ 7] فَسَوفَ یُحاسَب حِساباً یَسِیراً [ 8] وَ یَنقَلِب إِلی أَهلِه مَسرُوراً [ 9] -قرآن- 1 ]
191- وَراءَ ظَهرِه [ 10 ] فَسَوفَ یَدعُوا ثُبُوراً [ 11 ] وَ یَصلی سَعِیراً [ 12 ] إِنَّه کانَ فِی أَهلِه مَسرُوراً [ 13 ] إِنَّه ظَن أَن لَن یَحُورَ [ 14 ] -قرآن- 1
بَلی إِن رَبَّه کانَ بِه بَصِیراً [ 15 ] فَلا أُقسِم بِالشَّفَق [ 16 ] وَ اللَّیل وَ ما وَسَقَ [ 17 ] وَ القَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ [ 18 ] لَتَرکَبُن طَبَقاً عَن طَبَق [ 19 ] -قرآن-
[ 184-1 فَما لَهُم لا یُؤمِنُونَ [ 20 ] وَ إِذا قُرِئَ عَلَیهِم القُرآن لا یَسجُدُونَ [ 21 ] بَل الَّذِینَ کَفَرُوا یُکَذِّبُونَ [ 22 ] وَ اللّه أَعلَم بِما یُوعُونَ [ 23
[ 84 [ صفحه 521 - 210 إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات لَهُم أَجرٌ غَیرُ مَمنُون [ 25 ] -قرآن- 1 - فَبَشِّرهُم بِعَذاب أَلِیم [ 24 ] -قرآن- 1
از مصدر حق الأمر حقّا یعنی ثابت و واجب شد. « حُقَّت » . از مصدر اذن بفتح اوّل و دوّم به معنی گوش فرادادن « أَذِنَت » : معنی لغات
از مصدر حور بفتح اوّل و سکون دوّم بمعنی بر گشتن و سرگردان « یَحُورَ » . کادح از مصدر کدح بمعنی رنج و کوشش در کار
منظّم و برابر شد. یوعون از مصدر ایعاء در ظرف « اتَّسَقَ » . از مصدر وسق به فتح اوّل بمعنی فراهم کردن و بردن « وَسَقَ » . بودن
364 ترجمه: - 292 -قرآن- 353 - 206 -قرآن- 283 - 94 -قرآن- 197 - 23 -قرآن- 85 - گذاشتن، فراهم کردن، نگاهداشتن. -قرآن- 13
بنام خداي بخشنده بآفریدگان مهربان بمؤمنان 1 آنگاه که آسمان فرمان پروردگار خود برد و از هم جدا شود 2 چون شایستهي
فرمانبري شده است 3 و چون زمین کشیده و هموار شود که نه کوه در آن بماند و نه پستی و بلندي 4 و آنچه بدرون دارد برون
اندازد و تهی گردد 5 که فرمان پروردگار خود برده است و شایستهي آن شده است 6 اي آدمیزاد [براي چنین سر انجام است] که
بسوي پروردگار خود میکوشی و رنج میبري و بدیدار حق میرسی [و مزد کار خود میبینی] 7 پس آن را که نامهي عمل ز سوي
راست دهند 8 بآسانی بشمار کار او رسند 9 و بشادي بسوي یاران بهشتی خود رود 10 و آنرا که نامهي عمل از پشت دهند 11
فریادش بلند شود: اي واي که نابود شدم 12 و آنگاه بآتشش بدارند 13 با اینکه در اینکه جهان با کسان خود شاد و خوشدل بود 14
البتّه او گمان داشت: بازگشت و حیرتی ندارد 15 ولی خداي او بیناي آغاز و انجام او است 16 پس نه چنان است که بیدینان
پندارند [ صفحه 522 ] و سوگند بآخرین روشنی روز 17 و به تیرگی شب که جانوران بآسایشگاهشان فراهم کند 18 و به ماه گرد و
پر شده 19 که همهي شما طبقات زندگی و مرگ و رستاخیز بگذرانید [و در قدرت حق باشید] 20 پس چه شده است آدمیانرا که
ایمان نیارند 21 و قرآن که برايشان میخوانند سجده نمیکنند و فروتن نمیشوند! 22 بلی اینکه کسان قرآن و دین دروغ دانند 23
و خداي داند با اینکه فکر و کار چه براي خود فراهم کنند. 24 پس اي محمّد نویدشان ده که سخت آزاري در انتظار دارند. سخن
مفسّرین: مجمع: اینکه سوره بمکّه آمده است و بحساب قاريهاي بصره و شام بیست و سه آیه است و بحساب دیگران بیست و پنج
را آخر آیه دانستهاند و آنها اینکه دو کلمه را جزء آیت بعد شمردهاند. و اینکه سوره را سوره الانشقاق نیز « یمینه. و ظهره » که
2 ابو السعود: یعنی چون ارادهي خداوندي او را بشکافد او تن بفرمان دهد و بمانند مأموري باشد که « أَذِنَت لِرَبِّها وَ حُقَّت » . نامیدهاند
بهتر اینکه است که معترضه باشد نه معطوفه و براي « حُقَّت » فرمان میشنود و انجام میدهد. و شایستهي فرمانبري شده است و جملهي
استواري جملهي جلو باشد به اینکه گونه که او فرمان میبرد چون شایستهي فرمانبري است که قدرت خداوندي آفریدگان را
3 طبري: یعنی زمین چنان پهن شود که بر وسعت و گشادگی « الَأرض مُدَّت » 228- 32 -قرآن- 219 - فرمانبر آفریده است. -قرآن- 1
19 مجمع: 1- یعنی بواسطهي ریختن کوهها و تپهها سطح زمین مانند صفحهي صاف شود 2- مانند چرم - آن افزوده شود. -قرآن- 1
آن را بکشند تا بر فراخنائی آن افزوده شود. کشف: 1- اینکه هیئت کنونی آن بصورت دیگر عوض میشود 2- یعنی از آنچه در دل
صفحه 236 از 325
که مکرّر شده است اوّل « أَذِنَت- الخ » زمین است جلوگیر برداشته میشود و رخنهها باز میشود تا همگی آنها بیرون آیند. و جملهي
6 طبري: 1- نحویهاي بصره « یا أَیُّهَا الإِنسان-ُ الخ » . 196 [ صفحه 523 ] آسمان است و دوّم براي زمین - براي توصیف -قرآن- 187
24 یعنی اي آدمی چون آسمان بشکافد و اینها همگی انجام شود هنگامی فرا میرسد که تو بسوي پروردگار - گفتهاند: -قرآن- 1
إِذَا السَّماءُ- » خود روي و جزاي خود بینی پس اینکه آیه بمنزلهي جواب اذا خواهد بود 2- بعضی نحویهاي کوفه گفتهاند: جواب
هست و معنی اینکه است: چون بشکافد گوش بفرمان داده است. بر اینکه معنی اعتراض شده است که واو در « وَ أَذِنَت- الخ » « الخ
« یا أَیُّهَا الإِنسان-ُ الخ » در جمله نیامده چون مقصود معلوم است و آیت « اذا » جواب نمیآورند مگر در مواقع مخصوص 3- جواب
264 -قرآن- - 242 -قرآن- 252 - قرینهي بر مقصود است که در آن هنگام هر کسی نتیجهي کار بد و خوب خود بیند. -قرآن- 226
- 522-499 نیشابوري: اختلاف است که روي سخن در اینکه آیه با چه کسی شده است: 1- مقصود عموم آدمیزادها است 2
مقصود پیغمبر است یعنی اي محمّد کوشش در کار پیغمبري از سوي خدا میکنی پس امیدوار باش که بدیدار خداي خود میرسی
-3 مقصود امیّه بن خلف است که در آزار پیغمبر کوشش میکرد به اینکه آیه باو گفته شده است که در دنیا رنج میبري براي آزار
پیغمبر تا دم مرگ. کشف نوشته: پیر بو علی سیاه وقتی در بازار میرفت سائلی میگفت: بحق روز بزرگ مرا چیزي دهید، پیر از
هوش برفت چون بهوش باز آمد او را گفتند: ترا اینکه ساعت چه روي نمود! گفت هیبت و عظمت آن روز بزرگ. باطن تو کی
کند با مرکب شاهان سفر || تا نگردد رأي تو بر مرکب همّت سوار چون زنان تا کی نشینی بر امید رنگ و بوي || همّت اندر راه
دو معنی شده است: 1- بایستی رنج بري و کار کنی تا بخداوند و ثواب کار «ِ فَمُلاقِیه » بند و گام زن مردانه وار ابو الفتوح: جملهي
«ِ کِتابَه بِیَمِینِه » . 36 [ صفحه 524 ] ببري تا آنگاه که به پیشگاه خداوندي رسی - خود برسی 2- براي روزي و زندگی رنج -قرآن- 22
7 عبده: کلمهي یمین در قرآن براي فرخندگی، خوبی، نیرومندي آورده شده است. در کشّ اف است: آن را که شیطان از سوي
راست آید از راه دین او است و آن را که از سوي چپ آید از راه شهوت و خواستهها است و اگر از جلو نمودار شد براي دروغ
دانستن رستاخیز و سزا و پاداش گناه است و بسوي هر کس از پشت سر آید براي ترساندن خود او و اولادش از فقر است تا بکسی
نیامده است و در «ِ وَراءَ ظَهرِه » 10 فخر: اگر گویند: چرا در سورهي الحاقّه «ِ وَراءَ ظَهرِه » 25- رحم نکند و زکات بفقرا ندهد. -قرآن- 1
اینکه سوره آمده است! دو جواب دارد: 1- چون دست راست کافر بگردنش زنجیر شده است و دست چپ او پیچیده به پشت سر
او است از اینروي گفته شده است نامهي عمل او از پشت سر باو میدهند 2- گروهی را بدست چپ نامهي عمل دهند و گروهی را
16 فخر: 1- بعضی گفتهاند کلمهي لا براي رد عقیده کافران است که گمان «ُ فَلا أُقسِم » 83- 18 -قرآن- 66 - از پس پشت. -قرآن- 1
19 طبري: عمر «ٍ لَتَرکَبُن طَبَقاً عَن طَبَق » 16- میکردند رستاخیز و برگشت ندارند و جملهي بعد آغاز جمله و سوگند است. -قرآن- 1
را با فتح تاء و باء خواندهاند تا کلمه مفرد و روي سخن با «ّ ترکبن » خطّاب و إبن مسعود و إبن- عبّاس و عموم قاریهاي مکّه و کوفه
یک نفر باشد و چند جور معنی شده است: 1- یعنی اي محمّد تو سختی بدنبال سختی برگزار خواهی کرد 2- إبن مسعود گفته
است: یعنی آسمانی از پس آسمان دیگر میپیمائی و عوالم خداوندي را مشاهده میکنی 3- یعنی مراتب دنیا و پس از آن آخرت
را برگزار میکنی 4- تغییر- هاي آسمان را در قیامت برگزار میکنی. و عموم قاریهاي مدینه و عدّهاي از مردم کوفه با فتح تاء و ضمّ
باء خواندهاند کلمه جمع باشد و روي سخن با همهي مردم و نیز با یاي اوّل و ضم باء خوانده شده است تا فعل جمع غایب باشد
37 [ صفحه 525 ] عموم مردم مراحل زندگی و گرفتاري را برگزار میکنند. مجمع: 1- بعضی گفتهاند: یعنی از - یعنی که -قرآن- 1
هر پایه و اندازهاي ببالاتر آن میروید چون آنکه درستکار است همین روش او را برتر میبرد و در آن استوارش میکند و اگر
بدکار است همین بدي او را بیشتر بسوي بدي و زشتی میکشاند. 2- یعنی سرنوشت دیگران بشما نیز میرسد که هر چه آنها
گذراندهاند شما نیز باید بگذرانید و همین معنی از امام صادق علیه السّلام نقل شده است 3- یعنی از آنگاه که نطفه و علقه است تا
آنگاه که بیدم و میّت میشود سی و هفت نام دارد که هر کدام یک طبقه و مرتبهاي است که آدمی طی میکند. کشف: مکحول
صفحه 237 از 325
گفت: در اینکه اشاره است که بهر بیست سال چیز تازهاي ایجاد و نمودار میکنید که پیش از آن نبود. و اینکه خود دلیلست بر
اثبات صانع و حدوث عالم. و گفتهاند: آنکه امروز بیک حالت است و فردا بحالت دیگر باید بداند که کار او بدست دیگري است.
از ابو بکر ورّاق پرسیدند: از کجا معلوم جهان سازندهاي دارد! گفت: دگرگونی احوال و ناتوانی و نارسائی نیرو سستی استوانههاي
تن و فسخ عزیمت که از نقشه و تصمیم خود بر گردد. از ابو سعید خدري نقل است: پیغمبر فرمود: وجب بوجب روش گذشتگان را
لَتَرکَبُنَّ » : خواهید پیمود که اگر آنها بسوراخ لانهي راسو رفته باشند شما نیز بدان خواهید رفت. و او نوشته: بعضی مفسّران گفتند
اشارت است بدرجات و منازل رفعت و قربت او در شب معراج که حق جل جلاله سرّ وي را جذب کرد و سرّ وي مر «ٍ طَبَقاً عَن طَبَق
روح وي را جذب کرد و روح وي قلب وي را جذب کرد و قلب وي نفس وي را جذب کرد. کون جویان نفس گشت، نفس
جویان قلب گشت، قلب جویان روح گشت، روح جویان سرّ گشت، سرّ جویان مشاهده حق گشت. کون بفریاد آمد که نفس کو!
مرا بینفس قرار نه، نفس به فریاد آمد که قلب کو! مرا بیقلب قرار نه، قلب بفریاد آمد که روح کو! مرا بیروح قرار نه، روح بفریاد
73 [ صفحه 526 ] حق کو! مرا بیمشاهدهي حق قرار نه، - آمد که سرّ کو مرا بی سرّ قرار نه، سرّ بفریاد آمد که مشاهدهي -قرآن- 37
21 ابو الفتوح: « لا یَسجُدُونَ » «ٍ لَتَرکَبُن طَبَقاً عَن طَبَق » دنا بنفسه، فتدلّی بقلبه، فکان قاب قوسین بروحه، او ادنی بسرّه، هذا معنی قوله
اینکه جمله دو معنی شده است 1- یعنی خضوع، و خشوع نکنند 2- در آنجا که باید سجده کنند، سجده نمیکنند بآن جور که
مؤمنان سجده میکنند، ابو هریره گفت پیغمبر اینکه سوره میخواند و چون به آن آیه رسید سجده کرد. و اینکه از ده آیت است
22 « بَل الَّذِینَ کَفَرُوا » در قرآن که سجدهي آن مستحب است و اینکه سجدهي پیغمبر را هم گفتهاند سجدهي مستحب بوده است
مجمع: یعنی کافران ایمان نمیآورند چون تقلید گذشتگان خود میکنند نه براي نقصی در بیان آیات و ادلّه است که نفهمند. -
23 مجمع: 1- إبن عبّاس گفته است: یعنی خدا داناتر است « أَعلَم بِما یُوعُونَ » 616- 187 -قرآن- 589 - 170 -قرآن- 171 - قرآن- 134
بشرك و دروغ شمردن دین که در دل نهان دارند 2- إبن زید گفته است: یعنی آنچه از اعمال نیک و بد فراهم میکنند. و فرّاء
از مصدر ایعاء است بمعنی چیزي در ظرف نهادن و دل آدمی جایگاه علم و جهل است « یُوعُونَ » 26 کلمهي - گفته است: -قرآن- 1
24 «ٍ فَبَشِّرهُم بِعَذاب » .« انّ هذه القلوب اوعیۀ فخیرها اوعاها » 19- که در آن فراهم میشود و از سخنان علی علیه السّلام است: -قرآن- 8
25 مجمع: یعنی در برابر بشارت - کشف: یعنی خبردارشان کن بیک آزاري که اثر آن خبر در چهرهشان نمودار شود. -قرآن- 1
با فتح یاء و تخفیف صاد، و ضمّ « یَصلی » - مؤمنین برحمت اینکه خبر را به کافران بده. و در اینکه سوره دو اختلاف قرائت است: 1
با فتح باء تا مفرد باشد و روي سخن با پیغمبر «َّ لَتَرکَبُن » - یاء و تشدید صاد چون در آیات مکرّر هر دو جور استعمال شده است 2
186 سخن ما: اختلاف - 59 -قرآن- 171 - [ص] و ضم باء تا جمع باشد و خطاب به همگان و نتیجهي معنی یکی است. -قرآن- 51
که در هر دو شکافتن آسمان اعلام شده است ولی در اوّلین ویرانی دیگر آفریدگان « إِذَا السَّماءُ انفَطَرَت » آغاز اینکه سوره با سورهي
78 [ صفحه 527 ] بزرگ هم گفته شده است و در دوّم جز ویرانی آسمان و زمین نام دیگران نیامده است شاید از اینکه - -قرآن- 50
روي باشد که هر کدام به هنگامی آمده است و پیغمبر با گروهی برابر بوده است غیر آن دیگري و در برابر هر دسته هدفی بنظر
میرسد جدا ز دیگري چون در اوّل از ویرانی ستاره و یکایک موجودات بزرگ زمینی یاد شده است و آنچه در چشم عرب ارزنده
بوده است چون شتر آبستن نزدیک بزائیدن تا عظمت و هول اینکه چنین حوادث دلها را بلرزاند و نرم کند و آمادهي پذیرش سخن
که مکرّر شده است یادي از فرمانبري و تسلیم آسمان و زمین بارادهي « أَذِنَت لِرَبِّها وَ حُقَّت » حق شوند. و در اینکه سوره با جملههاي
خداوندي بمیان آمده است تا آنها که در فرمان بردن و سر سپردن بخواست حق دو دل هستند بخود آیند که چون آسمان و زمین
کانَ » تا «ُ یا أَیُّهَا الإِنسان » فرمان میبرند و شایسته است که چنین باشند پس آدمی را چه رسد که سر ز فرمان بپیچد. و آیات بعد از
که آخر آیت چهاردهم است سخنی از کفر و انکار رستاخیز نیست بلکه همهي سخنان آن در سود و زیان « فِی أَهلِه مَسرُوراً
فرمانبري و نافرمانی است پس از آنکه اینکه نظر نوشته شد در ظلال القرآن دیدم از لابلاي نوشتههاي آن اینکه استفادهي ما از تغییر
صفحه 238 از 325
«ٍ طَبَقاً عَن طَبَق » 2- آیت نوزدهم کلمات 995- 958 -قرآن- 964 - 605 -قرآن- 934 - سبک اینکه سوره فهمیده میشود. -قرآن- 574
گرچه مفسّرین چند معنی کردهاند ولی ظاهر اینکه است که چون بدنبالهي سخن از سود و زیان آدمی در جهان دیگر است اینکه
آیه اشاره بمراحل زندگی و مرگ و رستاخیز است. و همین نیز قرینه است که روي سخن با همگان باشد چون سخن مربوط به
47- همگان است پس قرائت رفع بهتر خواهد بود. -قرآن- 25
سوره بروج
اشاره
85 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم - 109- 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
[ [سوره البروج [ 85 ]: آیات 1 تا 22
37 وَ السَّماءِ ذاتِ البُرُوج [ 1] وَ الیَوم المَوعُودِ [ 2] وَ شاهِدٍ وَ - 109 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1 - 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
118 النّارِ ذاتِ الوَقُودِ [ 5] إِذ هُم عَلَیها قُعُودٌ [ 6] وَ هُم عَلی ما یَفعَلُونَ بِالمُؤمِنِینَ شُهُودٌ - مَشهُودٍ [ 3] قُتِلَ أَصحاب الأُخدُودِ [ 4] -قرآن- 1
- 7] وَ ما نَقَمُوا مِنهُم إِلاّ أَن یُؤمِنُوا بِاللّه العَزِیزِ الحَمِیدِ [ 8] الَّذِي لَه مُلک السَّماوات وَ الَأرض وَ اللّه عَلی کُل شَیءٍ شَهِیدٌ [ 9] -قرآن- 1 ]
281 إِن الَّذِینَ فَتَنُوا المُؤمِنِینَ وَ المُؤمِنات ثُم لَم یَتُوبُوا فَلَهُم عَذاب جَهَنَّمَ وَ لَهُم عَذاب الحَرِیق [ 10 ] إِن الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ
لَهُم جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ ذلِکَ الفَوزُ الکَبِیرُ [ 11 ] إِن بَطشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ [ 12 ] إِنَّه هُوَ یُبدِئ وَ یُعِیدُ [ 13 ] وَ هُوَ الغَفُورُ الوَدُودُ
379 ذُو العَرش المَجِیدُ [ 15 ] فَعّال لِما یُرِیدُ [ 16 ] هَل أَتاكَ حَدِیث الجُنُودِ [ 17 ] فِرعَونَ وَ ثَمُودَ [ 18 ] بَل الَّذِینَ کَفَرُوا - 14 ] -قرآن- 1 ]
96 [ صفحه - 163 وَ اللّه مِن وَرائِهِم مُحِیطٌ [ 20 ] بَل هُوَ قُرآن مَجِیدٌ [ 21 ] فِی لَوح مَحفُوظٍ [ 22 ] -قرآن- 1 - فِی تَکذِیب [ 19 ] -قرآن- 1
جمع برج بمعنی پایه، قلعه، قصر، ساختمان بلند گرد یا چهار گوشه، یکی از بروج دوازده گانهي سال. «ِ البُرُوج » : 528 ] معنی لغات
149 ترجمه: بنام خداي بخشنده به آفریدگان، مهربان - 25 -قرآن- 137 - گودال دراز، ردّ زدن تازیانه بر چیزي. -قرآن- 13 « الأُخدُودِ »
به مؤمنان 1 سوگند به آسمان که برجها است در آن 2 و بروز میعاد و رستاخیز و بهر چه گواه است 3 و بآنچه برایش گواهی دهند
4 که کشته و نابود شدند مردمی که 5 گودالی ز آتش فروزان داشتند 6 و بر لب آن نشسته 7 به آزار مؤمنین مینگریدند 8 با آنکه
بدي ز آنان ندیده بودند جز ایمان بخداي ستوده و گرامی 9 که پادشاه آسمانها و زمین است و بر همه چیز گواه 10 البتّه آنان که
آزار مردان و زنان مؤمنان کنند و پشیمان نشوند بهرهشان آزار دوزخ است و آتش سوزان 11 و آنان که ایمان آوردند و نکوکار
شدند بهشتها دارند که رودها بآن روان است [ صفحه 529 ] و همین است پیروزي بزرگ و بس 12 و البتّه توان و تندي خداي تو
سخت است 13 که او بآغاز میآورد و بانجام میبرد 14 و هم بخشنده است و دوستدار 15 و داراي عرش است که برترین بزرگ
آفریدگان باشد 16 و او است که آنچه خواهد و شایسته باشد کند 17 مگر از سرگذشت گروه بیدین 18 فرعون و ثمود خبر نداري
[که چه بر ایشان آمد! پس نه خدا ناتوان بود] 19 ولی کافران اینکه سخنان دروغ پندارند 20 و خداوند از پیشان، بود فراگیرشان
بِاللّهِ » تا «ُ قُتِلَ أَصحاب » 21 که اینکه بلند پایه گرامی قرآنی است 22 بلوح محفوظ نبشته. جهت نزول: مفسّرین براي نزول آیات
چند داستان نقل کردهاند که خلاصهي آن چنین است: پادشاهی بود به نجران یا تهامه یا جاي دیگر که مؤمنین « العَزِیزِ الحَمِیدِ
مخالف خود را آزار میکرد و آخرین انتقام او از مخالفین مؤمن خود اینکه بود که در سر هر کوچه گودالی کند و پر از آتش کرد
95 سخن - 58 -قرآن- 64 - و آنکه از دین خود دست بردار نمیشد بآتش میسوخت. اینکه آیات اشاره بآن حادثه است. -قرآن- 40
1 طبري: در مقصود «ِ ذاتِ البُرُوج » . مفسّرین: مجمع: اینکه سوره بیست و دو آیت و بمکّه نازل شده است و اختلافی در اینکه نیست
صفحه 239 از 325
19 سوّم- یعنی - از بروج چند قول است: اوّل- داراي قصرها که در آسمان هست. دوّم- مقصود از بروج ستارهها است. -قرآن- 1
داراي آب و ریگ. و بهتر اینکه است که مقصود منازل ماه و خورشید باشد که دوازده برج است و ماه در هر برجی مدّت دو
شبانهروز و یک سوّم توقّف دارد و خورشید در هر ماه بیک برج است و آن را میپیماید. کشف: 1- بعضی گفتهاند: مقصود همهي
آسمانها است 2- مقصود آسمان است که نمایان است و بچشم خود میبینیم 3- یعنی آسمان که آفریدهاي است زیبا و خلقت نیکو
دارد. [اگرچه در آن کتاب بیش از اینکه که ترجمه کردیم چیزي براي توضیح معنی اوّل ننوشته است ولی شاید مقصود [ صفحه
530 ] آنکه چنین معنی کرده است اینکه باشد: آسمان یعنی جهان بالاي سر ما و بروج یعنی هفت آسمان پس معنی آیه اینکه است
سوگند بجهان بالا که داراي آسمانها است- مترجم]. کشف نوشته: حق تعالی جل جلاله قسم یاد میکند بآسمان که نظرگاه مؤمنان
1- إبن 24- 3 مجمع: در معنی اینکه دو کلمه اختلاف است: -قرآن- 1 « وَ شاهِدٍ وَ مَشهُودٍ » . است و مصعد اقوال و اعمال ایشان است
عبّاس و قتاده گفتهاند: شاهد روز جمعه و مشهود عرفه است. و از امام باقر و صادق علیهما السّلام همین معنی نقل شده است و از
پیغمبر [ص] نقل است: جمعه شاهد است بر کارهاي مردم در آن روز. و عرفه مشهود است چون مردم براي حج بآن جا فراهم
میشوند و فرشتگان گواه عبادت ایشان هستند 2- شاهد عید قربان است و مشهود عرفه 3- شاهد پیغمبر است، و مشهود روز
رستاخیز. و نقل است مردي بمسجد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رفت دید کسی از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل
حدیث میکند. پرسید: مقصود از شاهد چی است! گفت: جمعه شاهد است عرفه مشهود. از او گذشتم دیگري دیدم در اینکه کار
است از او پرسیدم گفت: شاهد جمعه است مشهود عید قربان است از او گذشتم تازه جوان موي سبیل دمیده دیدم که چهرهاش
بمانند دینار و پول طلا می- درخشید و از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حدیث نقل میکرد از او پرسیدم گفت: شاهد محمّد
« یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرسَلناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً » صلّی اللّه علیه و آله است و مشهود روز رستاخیز. مگر اینکه آیت قرآن نشنیدهاي
« ذلِکَ یَوم مَجمُوع لَه النّاس وَ ذلِکَ یَوم مَشهُودٌ » یعنی اي پیغمبر تو را فرستادیم تا شاهد و بیم و نویدآور باشی. و در آیت دیگر
یعنی بآن روز مردم فراهم میشوند که روز مشهود است. من پرسیدم اینها که نقل حدیث میکنند چه مردمی هستند! گفتند: -قرآن-
682 اوّلی إبن عبّاس است و دوّمی عبد اللّه عمر و سوّمی حسن بن علی علیهما السّلام 4- شاهد: عرفه، - -528-451 قرآن- 616
وَ جاءَت کُلُّ نَفس مَعَها سائِقٌ » مشهود: قیامت 5- عکرمه گفت: شاهد: فرشته است و مشهود [ صفحه 531 ] رستاخیز بدلیل اینکه آیه
-6 شاهد آنها که بر زیان مردم گواهی دهند و مشهود آنان که بر زیانشان گواهی میدهند 7- شاهد « وَ شَهِیدٌ و ذلِکَ یَوم مَشهُودٌ
-8 شاهد پارههاي تن آدمی است و مشهود «ِ لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاس » مسلمانان و مشهود ملّتهاي پیش از آنان بدلیل اینکه آیه
-9 شاهد حجر الاسود، و مشهود آدمیان 10 - شاهد شبانهروز مشهود آدمی بدلیل « یَومَ تَشهَدُ عَلَیهِم أَلسِنَتُهُم » خود او بدلیل اینکه آیه
436- 319 -قرآن- 396 - 106 -قرآن- 281 - 80 -قرآن- 83 - اینکه شعر که گویند حسین بن علی علیهما السّلام فرموده است: -قرآن- 30
مضی امسک الماضی شهیدا معدّلا || و خلّفت فی یوم علیک شهید یعنی دیروز تو که شاهد عادل است گذشت و بجاي آن روزي
-12 شاهد « وَ إِذ أَخَذَ اللّه مِیثاقَ- تا- مِنَ الشّاهِدِینَ » آمد که گواه بر تو است 11 - شاهد پیغمبران و مشهود پیغمبر ما بدلیل اینکه آیه
-13 شاهد خلق و مشهود حق بدلیل اینکه شعر: -قرآن- « شَ هِدَ اللّه أَنَّه لا إِلهَ إِلّا هُوَ » خداوند، مشهود لا إِلهَ إِلَّا اللّه بدلیل اینکه آیه
4 طبري: در جواب قسم اوّل سوره « قُتِلَ أَصحاب الأُخدُودِ » . 335- 267 -قرآن- 289 - 217 -قرآن- 243 - -185-154 قرآن- 197
اختلاف است: 1- اینکه جمله است یعنی سوگند بآسمان که اصحاب اخدود کشته و نابود شدند 2- ممکن است معکوس معنی
جواب قسم است 4- جواب قسم در « إِن بَطشَ- الخ » شود باین جور اصحاب اخدود نابود شدند سوگند بآسمان 3- آیت دوازدهم
جمله نیامده و اینکه قول بهتر است چون عرب علامت جواب قسم را از جمله نمیاندازد و در اینکه آیات علامت جواب نیست. -
281 ابو السعود: بعضی گفتهاند: اینکه جمله جواب قسم است و لام قسم براي کوتاه کردن بجمله نیامده - 30 -قرآن- 267 - قرآن- 1
است و در معنی لقتل یا لقد قتل است و مقصود از اینکه جمله ممکن است اخبار از سرگذشت آن مردم باشد و ممکن است به معنی
صفحه 240 از 325
نفرین بر آنها باشد و جواب قسم. و آرامش دل مؤمنین و نشان دادن سر انجام کار کافران را نیز برساند و خلاصهي معنی چنین
إِنَّ » . شود: بآسمان سوگند که [ صفحه 532 ] کافران عرب ملعون هستند بمانند اصحاب اخدود و قتّل با تشدید تاء نیز خواندهاند
«ِ وَ لَهُم عَذاب الحَرِیق » 28- 10 کشف: مقصود همان اصحاب اخدود است که مردم را بآتش سوختند. -قرآن- 1 « الَّذِینَ فَتَنُوا- الخ
10 مجمع: اگر گویند: اینکه جمله چه معنی دارد با اینکه عذاب جهنّم که در جلو گفته شده است بمعنی سوختن بآتش است جواب
اینکه است: 1- چون در جهنّم طعام غسلین و زقّوم و مقامع من حدید هست سوختن هم جداگانه یاد شده است 2- کلبی گفته است
آتش خود از آن گودال بلند شد و کافران را سوخت پس مقصود از اینکه جمله سوختن به دنیا است و از جملهي اوّل سوختن در
15 ابو السعود: یعنی آفرینندهي عرش و بعضی گفتهاند: عرش بمعنی ملک است و « ذُو العَرش المَجِیدُ » 31- آخرت است. -قرآن- 1
25 فخر: کلمهي مجید بدو گونه خوانده شده است: 1- بیشتر - نتیجه اینکه است: دارندهي سلطنت با توانائی و چیرگی. -قرآن- 1
قاریها با رفع خواندهاند که وصف خدا باشد در دنبالهي ذو العرش یعنی هو المجید 2- با جر تا صفت عرش باشد و اگرچه گفتهاند:
پس چنانکه قرآن « قُرآن مَجِیدٌ » : کلمهي مجید از صفات خاصهي حق است که نمیشود صفت عرش باشد ولی در قرآن آمده است
هَل أَتاكَ حَ دِیثُ » 18- توصیف به مجید شده است عرش هم قابل اینکه وصف است بواسطهي بزرگی و بلندي آن. -قرآن- 1
17 فخر: مقصود روشن کردن حال کافران زمان پیغمبر [ص] است که از دیر زمان مردم بیدین چون اصحاب الاخدود « الجُنُودِ- الخ
و فرعون و ثمود زیان کار خود دیدند و اینکه مردم نیز خواهند دید و آیات بعد اینکه مطلب را روشن میکند که اینکه کافران
] 33- دست اندرکار دروغ شمردن قرآن و رسالت هستند و خداوند بر آنها مسلّط است و هرگاه مصلحت باشد سزایشان -قرآن- 1
21 فخر: یعنی قرآن خداي مجید و اینکه توصیف قرآن که مجید است و در لوح محفوظ « قُرآن مَجِیدٌ- الخ » . صفحه 533 ] میدهد
با رفع « مَحفُوظٍ » است بالاترین دلداري است براي پیغمبر که دست روزگار از آن کوتاه است و دگرگون نخواهد شد و کلمهي
خوانده شده است تا صفت قرآن باشد و با جر خواندهاند تا صفت لوح باشد و مقصود از محفوظ ممکن است از دست ناپاکان باشد
یا از اطّلاع آفریدگان بر آن جز ملائکهي مقرّبین یا از دستبرد آدمیان و تغییر آن محفوظ باشد. بعضی « لا یَمَسُّه إِلَّا المُطَهَّرُونَ » مثل
437- 240 -قرآن- 399 - 17 -قرآن- 230 - متکلّمین گفتهاند لوح چیزي است که براي ملائکه نمودار میشود و میخوانند. -قرآن- 1
53 چون سوگند باید بچیزي مهم و با عظمت - شاید بتوان چنین گفت: -قرآن- 33 « شاهِدٍ وَ مَشهُودٍ » سخن ما: آیت سوّم در کلمات
باشد که در دل اعراب اثر کند و آنها را متوجّه بحق کند بدنبال نام آسمان و رستاخیز کلماتی سر بسته و پر معنی با قالب الفاظی
زیبا آورده شده است و بدنبال آن یادي از گذشتهي دردناك ملّتها بمیان آمده است تا منظرهاي سهمناك در جلو چشمها نمودار
شود. اینکه است که با دو لفظ شاهد و مشهود شکوه و جلال دادگاهی مجسّم میشود فراهم از داور و شهود و مشهود که طرفین
دعوي باشند یکی شهادت براي او و دیگري بر او. و دلها و چشمها بانتظار سر انجام داوري است. و اینکه که ما گفتیم مخالف
نیست با آنچه از دیگران نقل کردیم با اینکه معنی دامنهدارتر از آن استفاده میشود.
سوره طارق
اشاره
86 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم - 109- 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
[ [سوره الطارق [ 86 ]: آیات 1 تا 17
37 وَ السَّماءِ وَ الطّ ارِق [ 1] وَ ما أَدراكَ مَا الطّ ارِق [ 2] النَّجمُ - 109 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1 - 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
صفحه 241 از 325
133 فَلیَنظُرِ الإِنسان مِم خُلِقَ [ 5] خُلِقَ مِن ماءٍ دافِق [ 6] یَخرُج مِن بَین الصُّلب وَ - الثّاقِب [ 3] إِن کُلُّ نَفس لَمّا عَلَیها حافِظٌ [ 4] -قرآن- 1
189 فَما لَه مِن قُوَّةٍ وَ لا ناصِ رٍ [ 10 ] وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجع [ 11 ] وَ - التَّرائِب [ 7] إِنَّه عَلی رَجعِه لَقادِرٌ [ 8] یَومَ تُبلَی السَّرائِرُ [ 9] -قرآن- 1
165 إِنَّهُم یَکِیدُونَ کَیداً [ 15 ] وَ أَکِیدُ کَیداً [ 16 ] فَمَهِّلِ - الَأرض ذاتِ الصَّدع [ 12 ] إِنَّه لَقَول فَصل [ 13 ] وَ ما هُوَ بِالهَزل [ 14 ] -قرآن- 1
نافذ و «ُ الثّاقِب » . آنچه بشب آید، ستارهي صبح «ِ الطّارِق » : 105 [ صفحه 534 ] معنی لغات - الکافِرِینَ أَمهِلهُم رُوَیداً [ 17 ] -قرآن- 1
69 -قرآن- - 25 -قرآن- 57 - باران دنبال باران دیگر، سود و نفع، جواب پیغام. -قرآن- 13 «ِ الرَّجع » . گذرا، ما هر ستارهي درخشان
121-110 جهت نزول: ابو الفتوح نوشته: بعضی مفسّران گفتند: سبب نزول اینکه سوره آن بود که روزي ابو طالب عم رسول علیه
السّلام با رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نان میخوردند ستارهاي از آسمان بیفتاد هر چه آنجا نهاده بودند پر آتش شد. ابو طالب
بترسید گفت: یا فرزند آن چی است! گفت: ستاره است که از آسمان بینداختند و اینکه آیتی است از آیات خداي تعالی و خداي
اینکه سوره فرستاد. اسباب النزول سیوطی: عکرمه گفت: ابو الأشدّ روي پوستی میایستاد و میگفت: اي مردم هر کس مرا از اینجا
بتواند دور کند فلان جایزه باو میدهم و محمّد میپندارد که نگهبانان دوزخ نوزده نفرند. من بتنهائی ده نفر آنها را حریف هستم و
.« فَلیَنظُرِ الإِنسان مِم خُلِقَ » شما همگی نه نفر دیگر را جلوگیر باشید تا او به نگهبانان دوزخ خود ننازد. اینکه آیه بجواب او نازل شد
415 ترجمه: بنام خداي بخشنده بآفریدگان مهربان بفرمانبران 1 سوگند به آسمان و بآن، که بشب آید 2 و تو چه دانی - -قرآن- 377
که آن چه باشد 3 آن ستارهي درخشان است [و سوگند ما بآن است] 4 که البتّه هر کسی را [ز سوي ما] نگهبانی است 5 پس باید
آدمی بیندیشد ز چه آفریده شده است! 6 او از آبی جهنده آفریده شد 7 که از میان پشت و استخوانهاي سینه در آید 8 البتّه آنکه [
صفحه 535 ] آفرید تواند آفریدهي خود باز آورد و دوباره زنده کند 9 بروزي که آنچه نهان بود آشکار و آزموده شود 10 پس در
آن روز آدمی را نه توانی بود و نه یاوري 11 سوگند بآسمان سودمند باراندار 12 و زمین با گوناگون شکاف 13 که البته اینکه
قرآن سخنی است درست ز نادرست جدا نماید 14 و گفتار بیهوده نباشد 15 ولی البتّه کافران مکري کنند [و چارهي کار تو
اندیشند] 16 و ما چارهي آنها کنیم 17 پس تو آنان را بخود گذار که اندکی بمانند [و آنگاه سزاي خود بینند]. سخن مفسّرین:
مجمع: اینکه سوره هفده آیه است و بمکّه نازل شده. ابو الفتوح نوشته: ابو عاصم روایت کرد از پدرش که گفت: رسول صلّی اللّه
علیه و آله را دیدم در مشرفهي ثقیف تکیه زده در کمانی و اینکه سوره میخواند من یاد گرفتم. بجماعتی از ثقیف بگذشتم و قومی
از قریش در میان ایشان بودند مرا گفتند: چه شنیدي از محمّد! اینکه سوره بر ایشان خواندم. ثقیفان گفتند: ما را چنان میآید که
1 «ِ وَ السَّماءِ وَ الطّارِق » . اینکه حق است. قریشیان گفتند: ما صاحب خود را بشناسیم اگر دانستیمی که حق است متابعت کردیمی
طبري: خداوند سوگند یاد کرده بآسمان و بطارق که هر چه از ستارگان بشب نمودار شود و روشنی دهد و روز پنهان شود آن را
قُل » 29 کشف نوشته: ربّ العالمین در قرآن فراوان قسم یاد میکند بعضی به ذات قدیم خویش، چنانک - طارق گویند. -قرآن- 1
«ِ وَ المُرسَلات » بعضی به مفعولات و مصنوعات خویش چنانک « وَ القُرآن المَجِیدِ » بعضی بصفات کریمه خویش چنانک « إِي وَ رَبِّی
مؤمن موحّد اللّه را بیسوگند باور دارد بهر چه گوید تصدیق و تحقیق آرد لکن بجلال عزّ خویش سوگند یاد میکند تأکید و تأیید
178 -قرآن- - 121 -قرآن- 154 - را تعریف و تشریف را تا دوست میشنود بجان مینازد. دشمن میشنود بدل میگدازد. -قرآن- 99
16 [ صفحه 536 ] است که بشب میآید و - 2 مجمع: چون کلمهي طارق بمعنی هر چیزي -قرآن- 1 « وَ ما أَدراكَ- الخ » 240-223
111 فخر: سفیان بن - مقصود روشن شده است. -قرآن- 89 «ُ النَّجم الثّاقِب » پیغمبر نمیدانست که مقصود چی است با اینکه جمله بعد
گفته شده است « ما یُدرِیکَ » گفته شده است مقصود از آن بیان شده است و هر جا که « ما أَدراكَ » عیینه گفت: بهر جاي قرآن که
چی «ُ النَّجم الثّاقِب » و اختلاف است که مقصود از «ٌ ما یُدرِیکَ لَعَل السّاعَۀَ قَرِیب » مجهول مانده است و توضیح داده نشده است مثل
است: 1- مقصود گروه ستارگان است که بشب نمودارند و روشن 2- مقصود ستارهي ثریا است که پروین باشد 3- ستارهي زحل
لَمّا عَلَیها » 314- 259 -قرآن- 292 - 146 -قرآن- 217 - 64 -قرآن- 132 - است 4- شهب است که مردم تیر شهاب مینامند. -قرآن- 51
صفحه 242 از 325
میشود یعنی کسی نیست « إِلّا عَلَیها » 4 طبري: کلمهي لمّا با تشدید و تخفیف میم خوانده شده است. که به قرائت اوّل بمعنی « حافِظٌ
میشود یعنی البتّه بر او نگهبانی است. و مقصود « لعلیها » مگر که بر او. و به قرائت دوّم لام جواب ان است و ما براي ربط. و به معنی
5 کشف الاسرار: تا در « فَلیَنظُرِ الإِنسان-ُ الخ » 137- 23 -قرآن- 122 - از حافظ نگهبانان کار و روزي و مرگ آدمی است. -قرآن- 1
نگرد مردم که او را خود از چه چیز آفریدهاند و از بهر چه آفریدهاند! خلق اللّه وجها یصلح للسّجدة و عینا تصلح للعبرة و بدنا یصلح
23 فخر: چون مشاهدهي مادّهي سادهي نطفهي آدمی و تبدیل او به - للخدمۀ و قلبا یصلح للمعرفۀ و سرّا یصلح للمحبّۀ. -قرآن- 1
انسان که چندین ترکیبات شگفتآور دارد بهتر دلیل است که قدرت و ارادهاي آن را چنین کرده است از اینروي در اینکه آیه و
آیت بعد گفته شده است آدمی بنگرد که ز چه آفریده شده است تا آخر. و نیز همین مشاهده و نظر دلیل و راه یقین برستاخیز است
چون آنکه آدمی را از مواد پراکنده در بدن پدر و مادر بلکه پراکنده در همهي جهان درست و فراهم کرده است پس فراهم کردن
7 «ِ مِن بَین الصُّلب وَ التَّرائِب » اینکه [ صفحه 537 ] موادّ بدن که پراکنده شد بمرگ البتّه آسانتر است از فراهم کردن پیش از پیدایش
طبري: یعنی از میان پشت مرد و سینهي زن یا از بین مجموع هر دو. و در معنی ترائب اختلاف است: 1- جاي گردنبند زن در سینه
- 4- پشت و گلوي مرد 5- دندهها و اضلاع زیر پشت مرد 6 131- -2 سینه و دوشهاي زن 3- دست و پا و چشم مرد. -قرآن- 92
عصاره و چکیدهاي از دل. ولی چون در زبان عرب مشهور است که ترائب، آن قسمت از سینهي زن است که گردنبند بر آن میافتد
پس معنی اوّل درستتر است. طنطاوي: چون مغز سر آدمی مرکز ادراکات او است و بوسیلهي نخاع شوکی و مغز مهرههاي پشت
که به تمام پارههاي تن پراکنده است آدمی را وادار میکند بر جنبش و انجام کارهاي زندگی پس تحریک خاصیّت جنسی از
پشت مرد است که نخاع او است و ترائب که سینه و جاي قلاده و زینت زن است کمال تحریک هنگام آراستگی آنست پس
مقصود از صلب مرد است و از ترائب زن و اینکه جمله باصطلاح اهل بلاغت مجاز مرسل است که چیزي را بنام جزئی از آن بنامند
مثل یک رأس گوسفند و یک قبضه شمشیر که مقصود یک گوسفند و یک شمشیر است و چون برتر وسیلهي پیدایش نطفهي
آدمی و خروج ماء دافق اینکه دو عضو مرد و زن است بجاي کلمات ذکر و انثی اینکه دو کلمه آورده شده است. آلوسی در روح
المعانی: نخاع و قواي دماغی و قلبی و کبدي آدمی همگی بر پیدایش نطفهي آدم کومک میکنند و اینکه آیت قرآن عبارت
سادهاي است که خاصیّت مغز و کبد و دل هر سه را نشان میدهد چون ترائب فراگیر قلب و کبد است و صلب فراگیر نخاع است
با ضم صاد و لام و نیز «ِ الصُّلب » بصورت مجهول خوانده شده است و « یخرج » که دماغ و مغز آدمی بآن فرمان میدهد. و کلمهي
صالب بر وزن فاعل خواندهاند. و بعضی باین آیه استدلال کردهاند بر انکار نفس ناطقهي مجرّد. زیرا گفته شده است: آدمی از آب
385 [ صفحه 538 ] نخواهد بود. دیگران جواب - جهنده آفریده شد و اگر داراي نفس مجرّد از مادّه باشد از آب آفریده -قرآن- 374
در جمله آورده نشده است پس ممکن « جسم یا بدن » دادهاند: معنی آیه اینکه است: بدن آدمی از آب آفریده شده است و کلمهي
است جسم او از آب باشد و نفس و روان او مجرّد باشد. و جواب گفتهاند که اینکه معنی خلاف ظاهر است و بر آن دلیل نداریم.
9 طبري: یعنی رازهاي مردم، آزموده و نمودار میشود که وظایف و دستورهاي خداوندي را چگونه انجام دادهاند. « تُبلَی السَّرائِرُ »
قتاده گفته است رازهاي شما نمودار خواهد شد پس خوبی و نکوئی در دل بگیرید و اگر میتوانید همان خوبی را نمودار کنید. -
22 تفسیر حسینی: فرائض اعمال را عرض کنند. یا پرده بردارند از کردار- هاي پنهان. بیت: گر پرده ز روي کارها بردارند - قرآن- 1
-1 31- 11 ابو الفتوح: اینکه آیه چند معنی شده است: -قرآن- 1 «ِ وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجع » ||آن کی است که رسواي دو عالم نشود
سوگند بآسمان داراي باران که گاهی بیاید و گاهی نیاید 2- سوگند به ابر باراندار چون عرب آسمان گوید و مقصود او ابر و یا
باران باشد به مناسبت اینکه از آسمان آیند 3- مقصود خورشید و ماه است یعنی سوگند بآسمان که ماه و خورشید دارد و گاهی
13 مجمع: یعنی قرآن سخنی است که میان درست و نادرست را روشن و جدا میکند و از «ٌ إِنَّه لَقَول فَصل » . بروند و گاه برگردند
وعده برستاخیز است یعنی وعدهي بزندگی پس از مرگ و رسیدن «ُ إِنَّه » امام صادق همین معنی نقل شد. و نیز گفتهاند: مقصود از
صفحه 243 از 325
16 مجمع: « وَ أَکِیدُ- الخ » 191- 27 -قرآن- 181 - بحساب مردم گفتاري است یقینی که اختلاف و شک در آن راه ندارد. -قرآن- 1
یعنی در برابر شور و چارهگري کافران من کاري میکنم که همهي آنها نابود شوند. و کار خداوندي کید نامیده شده چون بر مردم
12 [ صفحه 539 ] فخر: کید از سوي خداوند یا باین است که آنچه آنها براي آزار - پوشیده است که چه خواهد کرد. -قرآن- 1
پیغمبر اندیشیده بودند نابود کند و در برابر او را یاري کند و دین او را بجهانیان بشناساند. یا باین است که آنها را مهلت دهد تا
17 مجمع: معنی رویدا مهلت کم « فَمَهِّل الکافِرِینَ أَمهِلهُم رُوَیداً » . بآنگاه که به هیچ روي براه نیایند و ناگهان گرفتار و نابودشان کند
است چون آنچه یقین است که خواهد شد فاصلهي آن کم شمرده میشود و مقصود از مهلت کم انتظار قیامت است یا انتظار پیش
46 و مقصود اینکه است که شتاب در نابودي اینکه کافران مکن و اندکی شکیبا باش - آمد جنگ بدر و نابودي اعراب. -قرآن- 1
که خدا سزاشان دهد یا در دنیا بگرفتاري شمشیر و خواري و یا در آخرت به گرفتاري آتش. إبن جنّی گفته است: هر سه کلمه
بیک معنی است ولی چون منظور تأکید و استواري مطلب بود و از تکرار لفظ باید دوري شود در دوّم به وزن افعل تلفّظ شد و چون
باز براي سوّم کرّت باید گفته میشد همان معنی به لفظ دیگر آمده است و گفته شده است: رویدا. کشف: فاصلهي میان نزول
است که بمعنی جنبش اندك است و از همین کلمه گرفته « رودا » مصغّر « رُوَیداً » اینکه آیه و جنگ بدر اندك بوده است و کلمهي
228 روح البیان: از همّام مولاي - 90 -قرآن- 186 - در سورهي یوسف. -قرآن- 80 « وَ راوَدَته الَّتِی هُوَ فِی بَیتِها » شده است کلمهي
عثمان نقل شده است: آنگاه که قرآن را جمع میکردند در سه آیه دو دل شدند و آنها را روي استخوان شانهي گوسفند نوشتند و
« لا تبدیل للخلق » بمن دادند که نزد ابی بن کعب و زید بن ثابت ببرم تا آنها روشن کنند من اوّل بابی بن کعب دادم اوّل را که
فامهل » نوشت. سوّمی را که « لَم یَتَسَ نَّه » بود «ّ لم یتسن » دیگري را که «ِ لا تَبدِیلَ لِخَلق اللّه » نوشته بود. او باین جور درست کرد
و زید بن ثابت آنها را دید و وارسی کرد و من بردم نزد آنها و « فَمَهِّل الکافِرِینَ » بود او الف را پاك کرد و چنین نوشت « الکافرین
566 [ صفحه 540 ] سخن ما: 1- در آیت اوّل و - 453 -قرآن- 541 - 397 -قرآن- 435 - در قرآن به اینکه گونه نوشتند. -قرآن- 366
شاید اینکه باشد: « سماء » که بمعنی گذرا و سوراخ کنندهي ناگهان در شب است ارتباط آنها بکلمهي « طارق و ثاقب » سوّم کلمات
اگرچه بقرآن سوگند بآسمان مکرّر شده است. در اینکه سوره به مناسبت ستارهي درخشان که ناگهان بشب در آسمان نمودار شود
با انسجامی مخصوص آورده شده است تا افکار و اذهان را بیشتر تحریک کند که به یاد آفریدگار و آغاز و انجام خود باشند و از
سر سختی و پایداري بر مخالفت پیغمبر فرود آیند. 2- در آیات 6 و 7 شاید مقصود از صلب و ترائب نه جاي بیرون آمدن آب
جهنده است بلکه براي نشان دادن حقارت آن باشد و اصل پیدایش آن چون همهي جهاز تنفّس و هاضمه که حیات و حرکت
آدمی از اینکه دو دستگاه است در اینکه فاصلهي کم قرار دارند که میان پشت و سینه باشد.
سوره اعلی
اشاره
87 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم - 109- 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
[ [سوره الأعلی [ 87 ]: آیات 1 تا 19
37 سَبِّح اسمَ رَبِّکَ الَأعلَی [ 1] الَّذِي خَلَقَ فَسَوّي [ 2] وَ الَّذِي قَدَّرَ - 109 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1 - 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
133 فَجَعَلَه غُثاءً أَحوي [ 5] سَنُقرِئُکَ فَلا تَنسی [ 6] إِلاّ ما شاءَ اللّه إِنَّه یَعلَم الجَهرَ وَ ما - فَهَدي [ 3] وَ الَّذِي أَخرَجَ المَرعی [ 4] -قرآن- 1
191 سَیَذَّکَّرُ مَن یَخشی [ 10 ] وَ یَتَجَنَّبُهَا الَأشقَی [ 11 ] الَّذِي - یَخفی [ 7] وَ نُیَسِّرُكَ لِلیُسري [ 8] فَذَکِّر إِن نَفَعَت الذِّکري [ 9] -قرآن- 1
صفحه 244 از 325
176 وَ ذَکَرَ اسمَ رَبِّه فَ َ ص لّی [ 15 ] بَل - یَصلَی النّارَ الکُبري [ 12 ] ثُم لا یَمُوت فِیها وَ لا یَحیی [ 13 ] قَد أَفلَحَ مَن تَزَکّی [ 14 ] -قرآن- 1
] 190- تُؤثِرُونَ الحَیاةَ الدُّنیا [ 16 ] وَ الآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبقی [ 17 ] إِن هذا لَفِی الصُّحُف الأُولی [ 18 ] صُحُف إِبراهِیمَ وَ مُوسی [ 19 ] -قرآن- 1
سیاهی نزدیک به سبزي یا « أَحوي » . کف روي مایع، برگ پوسیده و لاي آمیخته به کف روي سیل « غُثاءً » : صفحه 541 ] معنی لغات
از مصدر تیسیر بر وزن تفعیل بمعنی آسان کردن چیزي براي « نُیَسِّرُكَ » . قرمزي نزدیک به سیاهی که رنگ کبود و جگري مینامند
- 94 -قرآن- 186 - 21 -قرآن- 86 - کاغذ نوشته، دو طرف ورق کتاب. -قرآن- 13 «ِ صُ حُف » . کسی و کسی را موفّق بکاري کردن
313 ترجمه: بنام خداي بخشایشگر مهربان 1 اي محمّد بستاي و پاکیزه شمار نام پروردگار برتر و بالاتر خود 2 که - -200 قرآن- 304
آفرید و درست اندام کرد 3 و باندازه کرد و آنگاه راهنمایش شد 4 همو است که علف مرغزار و چراگاه از زمین بدر کرد 5 و زان
پس گیاهی خشک و تیرهاش نمود 6 و ما که خداي تو هستیم بزودي چنان تو را قرآن خوان کنیم که فراموشت نشود جز آنرا که
بسرنوشت باشد 7 چه او بداند آواز بلند و کار آشکار و آنچه پوشیده بود 8 و هم تو را توفیق دهیم که کارت آسان شود و
راهنمائیت بدرستی انجام گیرد 9 پس تو مردم را پند بده و به یاد حق بدار که البتّه سودمندشان شود 10 چه آنکه در دل از خدا
بترسد زود پند پذیرد 11 و آنکس از پند گریزد که بخت برگشته است 12 و سوختنی بآتش بزرگ باشد 13 وز آن پس نه در آن
بمیرد و نه بآسودگی زنده بماند 14 پس رستگار آن بود که از مال خود بخشد 15 و نام پروردگار خویش بیاد آرد و نماز کند 16
ولی شما عربها زندگی اینکه جهان میگزینید 17 با اینکه جهان دیگر پاینده است و بهتر 18 البتّه اینکه سخنان بوده در نبشتههاي
پیشینیان چه نامههاي ابراهیم و چه موسی [که جملگی همین گفتند]. سخن مفسّرین: مجمع: إبن عبّاس گفته است اینکه سوره بمکّه
1 طبري: در معنی اینکه آیه اختلاف است: -قرآن- « سَبِّح اسمَ- الخ » . نازل شده است. ضحّاك گفته است بمدینه. و نوزده آیه است
-1 بزرگ شمار پروردگار خود را که از او برتر و بزرگتري نیست. و قتاده گفته است: شنیدهایم که چون پیغمبر اینکه را 16-1
و عبد خیر گفته است: من شنیدم علی علیه السّلام اینکه را خواند و فرمود .« سبحان ربّی [ صفحه 542 ] الاعلی » میخواند میفرمود
-2 یعنی پاك بدار نام خداي خود که بچیز دیگر اینکه نام بگذاري و مثل مشرکین لات و عزّي را خدا بدانی 3- دور « سبحان- الخ »
بدار از آنچه مشرکین براي او میگویند 4- به پاکیزگی نام خداي خود بیاد آر که با فروتنی و ناچیزي خود او را یاد کنی، و مقصود
از اسم تسمیه است که بجاي مصدر اسم گفته شده است 5- یعنی بیاد پروردگار خود نماز بگزار که در آن هنگام از یاد خدا غافل
نباشی و با ترس و اندیشهي از خدا باشی. و بهتر اینکه معنیها همین است که پاکیزه بدار نام خدا را از اینکه براي بتها و خداهاي
« سُبحانَ رَبِّی- الخ » مردم آن را به کار بري چون از پیغمبر و اصحاب بما رسیده است که چون اینکه آیه را میخواندند میگفتند
و .« سبحان ربّی الاعلی » 836 مجمع: یعنی بگو - پس معلوم میشود مقصود بزرگ داشت و پاکیزگی نام حق است. -قرآن- 819
برترین قدرتها « الَأعلَی » بعضی گفتهاند: یعنی از آنچه شایستهي او نیست پاکیزهاش شمار که صفات و افعال مذمومه باشد و معنی
سبّح » 169 ابو الفتوح نوشته: فرّاء گفت: با مقدر است بر اسم و التقدیر - است که هر کسی در برابرش بیچاره است. -قرآن- 158
تسبیح کن بنام خداي یعنی در تسبیح نام خداي بگو. فخر: نقل شده است که عائشه دید عربی بیابانی پیشنماز چند .« باسم ربّک
سبّح اسم ربّک الاعلی الّذي یسّر علی الحبلی فاخرج منها نسمۀ تسعی من بین صفاق و » : عرب شده است و به نماز چنین میخواند
عائشه آنها راي نفرین کرد که هرگز مردتان از سفر بر نگردد و « حشا ا لیس ذلک بقادر علی ان یحیی الموتی الا بلی الا بلی
زنانتان از سختی و فشردگی آسوده نشوند. صافی: روایت است که چون اینکه آیه نازل شد پیغمبر فرمود: در سجده نماز اینکه
[ 150 [ صفحه 543 - نازل شد فرمود: اینکه را در رکوع نماز بخوانید. -قرآن- 111 «ِ فَسَ بِّح بِاسم رَبِّکَ العَظِیم » راي بخوانید، و چون
2 فخر: در اینکه جمله سه احتمال است: 1- آدمی را راستبال و نیکو آفرید 2- آدمی را آفرید که آمادهي همهي « خَلَقَ فَسَوّي »
کارهاي حیوانات است و حیوان آفرید که هر دسته آمادهي کاري است و دستهاي آمادهي کار دیگر که از هیچیک کار دیگري
3 « قَدَّرَ فَهَدي » 19- ساخته نیست 3- جانداران را چنان آفرید که هر کدام را بآنچه نیازمند در زندگی است ببخشید. -قرآن- 1
صفحه 245 از 325
بیتشدید قرائت علی علیه السّلام است و کسائی چنین خوانده است و دیگران با تشدید و هر دو بیک معنی است. و « قدر » : مجمع
مقصود اندازهگیري آفریدگان است در صورت و اعضاء و احتیاجات زندگی و راهنمائی آنها بیافتن راه زندگی مادّي و معنوي هر
27- 6 طبري: در مقصود از اینکه آیه اختلاف است: -قرآن- 1 « سَنُقرِئُکَ فَلا تَنسی » 18- کدام باندازهي گنج و نیاز خود. -قرآن- 1
-1 خداوند به پیغمبر میگوید: چنان قرآن را بتو یاد میدهیم که فراموش نکنی ولی در خواندن آن شتاب مکن. و اینکه جمله مانند
-2 یعنی تو را تواناي بخواندن قرآن میکنیم و تو به همهي آن رفتار کن و چیزي از «ِ لا تُحَرِّك بِه لِسانَکَ لِتَعجَلَ بِه » اینکه آیه است
340 مجمع: اقراء بمعنی گوش دادن بقرائت است - 209 -قرآن- 327 - یعنی فلا تترك. -قرآن- 162 « فَلا تَنسی » آن رها مکن. پس
براي جلوگیري از خطا و اصلاح آن و معنی جمله اینکه است: ما مواظب قرائت تو و نگهبان آن هستیم که خطا نکنی. نیشابوري:
مجاهد و مقاتل و کلبی گفتهاند: چون آیتی نازل میشد پیغمبر زبان خود بخواندن آن زیاد میجنباند که مبادا فراموش شود باین
آیه به آن حضرت اعلام شد که ما چندان آن را براي تو تکرار کنیم که محفوظ تو شود. و روي اینکه نقل ممکن است مقصود از
فَلا » تقویت حافظه و شرح صدر آن حضرت باشد که بدون درس و با امّی بودن قرآن محفوظ بماند. و بعضی گفتهاند « سَنُقرِئُکَ »
الظُّنُونَا و » نهی است و باید الف آخر ساقط شود ولی براي رعایت قرینهي آیات دیگر به اینکه گونه تلفّظ شده است مانند « تَنسی
331 [ صفحه 544 ] شده است. و مقصود - 316 -قرآن- 319 - 185 -قرآن- 304 - 57 -قرآن- 172 - که بالف تلفّظ -قرآن- 43 « السَّبِیلَا
7 فخر: در مقصود از اینکه جمله چند «ُ إِلّا ما شاءَ اللّه » . نهی و جلوگیري از موجبات فراموشی است و امر به تکرار و مواظبت است
احتمالست: 1- اینکه جمله استثناء حقیقی نیست چون پیغمبر چیزي از قرآن فراموش نفرمود و براي تعلیم و تبرّك آورده شده است
2- براي فهماندن بمردم است که ممکن است فراموش شود و محال 24- که در برابر هر کار آینده اینکه جمله را بگویند. -قرآن- 1
یعنی اگر مشرك شوي کار تو نابود است با اینکه آن حضرت « لَئِن أَشرَکتَ لَیَحبَطَن عَمَلُکَ » نیست ولی نخواهد شد مثل اینکه جمله
مشرك نشد 3- براي تحریک پیغمبر است بر مواظبت در حفظ قرآن چون بواسطهي اینکه استثناء هر آیت قرآن ممکن است
فراموش شود براي اینکه خدا نخواهد پس از ترس اینکه احتمال و امکانش در همه حال مواظب بر آن خواهد بود 4- مقصود اینکه
است که هرگز فراموشی نخواهد بود چنانکه کسی با دیگري گوید در همهي سرمایهي من تو شریک هستی مگر آن را که خدا
خالِدِینَ فِیها ما » بخواهد، و منظور از اینکه استثناء تأکید مطلب است نه جدا کردن چیزي و محدود کردن شرکت او بمانند اینکه آیه
یعنی تا آسمان و زمین بر جا است آنها در آتش هستند مگر که خدا بخواهد. و معلوم « دامَت السَّماوات وَ الَأرض ... إِلّا ما شاءَ رَبُّکَ
است که اینکه استثناء تأکید و تثبیت بیشتري است براي بقاي در آتش 5- ممکن است مقصود اینکه باشد که هرگز فراموش
نمیکنی مگر آنرا که خدا بخواهد مدت کمی فراموشت شود و باز بیادت آید 6- مقصود اینکه است که فراموش نمیکنی مگر آن
را که خدا بخواهد از یادت ببرد و آنرا نسخ کند که نه بخوانی و نه بآن رفتار کنی و اینکه سخن مقاتل است که میشود هم قرائت و
هم حکم نسخ شود. 7- یعنی مگر آن مستحبات و چیزهاي غیر لازم در دین را که اهمیّت ندارد خدا بخواهد از یادت ببرد و زیانی
بدین و پیغمبري تو ندارد مجمع: بعضی گفتهاند: معنی اینکه است: مگر آن را که خدا بخواهد در آینده بتو نازل کند و بوقت دیگر
829 [ صفحه 545 ] تأویلات: یعنی مگر - 801 -قرآن- 806 - 153 -قرآن- 748 - محوّل شده است اکنون تو آن را مخوان. -قرآن- 111
آن را که خدا بخواهد از یادت ببرد و اندوخته شود براي هنگامی که به مقام محمود برسی و آنگاه بتو افاضه شود که شایسته
استفاده از آن باشی. روح البیان: از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که پیغمبر اگرچه خطّ نمینوشت ولی نوشتهها را
میخواند بدون تعلّم خطّ و سر چشمهي کمالات بود که بنویسندگان قوانین خطّ میآموخت و ریزهکاریهاي صنعت و هنر را به
إِنَّه یَعلَمُ » . هنرمندان و صنعتگران یاد میداد. روح المعانی: از امام صادق [ع] نقل است که پیغمبر خطّ میخواند ولی نمینوشت
7 فخر: اینکه آیه دو معنی میشود: 1- خدا میداند آنچه را تو بآشکار با جبرئیل میخوانی و میداند آنچه بدل داري از « الجَهرَ- الخ
ترس فراموشی قرآن پس مترس که ما نگهبانیم 2- خدا میداند نهان و آشکار خیر و صلاح را پس آنچه نباید بخوانی و به فراموشی
صفحه 246 از 325
8 مجمع: ابو مسلم گفته است: یعنی مهربانی و « وَ نُیَسِّرُكَ لِلیُسري » 27- رها کنی و نسخ شود براي مصلحت مردم است. -قرآن- 1
پشتیبانی خود را براي تو آسان میکنیم تا بر کارت پایدار بمانی و دشواري در کارت نماند. و معنی یسري آسانی کار خوب است. -
28 فخر: در اینکه آیه چند احتمال است: 1- إبن مسعود گفته است یسري بمعنی بهشت است و مقصود اینکه است که - قرآن- 1
براي تو آسان میکنیم هر کاري که تو را ببهشت رساند 2- وحی را بر تو آسان میکنیم تا بتوانی به یاد خود نگهداري و بکار ببري
یعنی یادت میدهیم که فراموش نکنی و راه آسانتر و سادهتر براي حفظ قرآن بتو مینمائیم « سنقرء » عطف است بر « نیسّر » -3 جملهي
و اینکه معنی بهتر است. اگر اعتراض شود که در گفتگوها میگویند: فلان کار را براي فلان کس آسان کردیم. چرا در اینکه آیه
بعکس مرسوم گفته شده است! جواب اینکه [ صفحه 546 ] است: که اینکه عبارت را قرآن چنین انتخاب کرده است و در گفتهي
یعنی کار کنید که هر کس بآسانی انجام میدهد آنچه را که براي آن آفریده شده « اعملوا فکل میسّر لما خلق له » پیغمبر نیز هست
است. و در اینگونه سخن لطفی است چون تا کسی اقدام بکاري نکند آن کار انجام نمیشود و چون اقدام کرد انجام خواهد شد پس
شخص کار را آسان کرده است نه کار براي شخص آسان شده است پس خداوند پیغمبر را براي کار آماده کرده نه کار تبلیغ را
إِنّا أَنزَلنا ...- » بصیغهي متکلّم جمع گفته شده اینست که اینکه نون را نون تعظیم مینامند مثل « نُیَسِّرُكَ » براي پیغمبر. و جهت اینکه
تا بفهماند عظمت و بزرگی فاعل و فعل او را که هم بزرگ است و هم کار بزرگ کرده است. -قرآن- « نَحن نَزَّلنَا ...- إِنّا أَعطَیناكَ
یَسِّر لِی » 700 روح البیان: با اینکه در آیت دیگر از موسی نقل شده است - 674 -قرآن- 682 - 650 -قرآن- 658 - -544-530 قرآن- 635
یعنی کار پیغمبري من را آسان کن. اینجا بر خلاف آن گفته شده است براي کار آسان پیغمبري تو را موفّق و آماده میکنیم « أَمرِي
تا نشان داده شود کمال توانائی پیغمبر بر آسان کردن کار انجام مأموریّت خود که ملکهي راسخه نفسانی آن حضرت شده است و
90 فی ظلال: اینکه جمله بشارتی است براي پیغمبر - گویا آسان کردن کار در سرشت و نهاد آن حضرت بوده است. -قرآن- 69
[ص] و مردم نموداري است از خاصیّت دین اسلام و حقیقت ادّعاي آن حضرت و سازش اسلام با زندگی انسانی و ارزش آن در
نظام وجود. خداوند که پیغمبر را آماده براي آسانی نمود او هم در همهي کارهاي زندگی آن راه پیش میگرفت که آسانتر و
سادهتر بود. در پوشاك بهر وقت آنچه آسانتر و فراهم بود میپوشید: گاه کلاه، گاه عمامه، گاه عمامه روي کلاه، گاه گیسو از
پشت میآویخت و گاه موي بلند نداشت از هر گونه لباس بهر وقت بدستش میرسید میپوشید. در خوراك بآنچه بود میساخت و
یعنی اسلام « انّ هذا الدّین یسر و لن یشاد الدّین احد الّا غلبه » آنچه نبود نمیخواست. بخاري نقل کرده است که آن حضرت فرمود
« یسّروا و لا تعسّروا » دینی ساده و آسان [ صفحه 547 ] است که هر کس پیرایهاي بآن بست نابودش نموده، و نیز نقل است که فرمود
یعنی خدا « رحم اللّه رجلا سمحا اذا باع و اذا اشتري و اذا اقتضی » : یعنی کار راي آسان بگیرید و بر خود دشوار نکنید. و هم فرمود
المؤمن هیّن لیّن انّ ابغض الرّجال الی اللّه » . بیامرزد آن راي که در خرید و فروش و خواهش با مردم بگذشت و مردانگی رفتار کند
یعنی رفتار مؤمن با آسانی است و نرمی و بدترین مردم به پیشگاه خداوند آن است که سر- سخت است و لجوج « الألدّ الخصم
باشد. و چنان از دشواري و سختی رو گردان بود که اینگونه کلمات و نامها بد و ناپسندش بود چنانکه مردي گفت نام من حزن
است به فتح حاء- بمعنی زمین ناهموار و سخت- فرمود: خود راي سهل بنام. و زنی به نام عاصیه راي جمیله نام داد. ترمذي نقل
یعنی کار نیک آن بود که با روي گشاده رو بروي دوست خود « انّ المعروف ان- تلقی اخاك بوجه طلق » کرده است که فرمود
روي. و روش آن حضرت همگی صحنههائی از گذشت و نرمی و آسانگرفتن کارهاي زندگی است یک نمونه آن که روزي عربی
بیابانی آمد و چیزي خواست و آن حضرت داد و پرسید بتو نیکی کردم یا نه! او گفت: نه، که خیر نبینی مردم از سخن او خشمگین
شدند و باو در آویختند، پیغمبر اشاره فرمود که آرام باشید و خود بخانه رفت و بدنبال عرب فرستاد و چیزي بیشتر باو داد و پرسید:
بتو نیکی کردم! گفت: بلی، خدا بتو پاداش نیک دهد. پیغمبر باو فرمود: چون دیروز آن سخن گفتی و مردم راي از تو بد آمد
همین که گفتی برو و بجلوشان بگوي تا از تو خشنود شوند. روز بعد او آمد و پیغمبر فرمود: من باین عرب چیزي دگر دادم و گمان
صفحه 247 از 325
است که راضی شده است. او گفت: بلی خدا به تو پاداش خوب دهد. آنگاه پیغمبر روي با مردم کرد و فرمود: داستان من و اینکه
عرب داستان کسی است که شترش گریخت و مردم دنبالش کردند و حیوان بیشتر فراري شد و او فریاد کرد دنبالش نکنید و بمن
گذارید که بهتر میدانم با او چه کنم و خود جلو رفت و از گیاه خشک زمین برداشت و بجلو او داشت تا اندكاندك [ صفحه
548 ] بطرف او آمد و خوابید و او پالانش کرد و سوارش شد. اگر من میگذاشتم که او همان سخنان خود بگوید و شما با او در
9 فخر: پس از آنکه به پیغمبر اعلام شد که کار رهبري تو بآسانی فراهم کنیم دستور «ِ فَذَکِّر إِن نَفَعَت » . آویزید او راي میکشتید
یعنی اگر یادآوري سود دهد نه اینکه «ِ إِن نَفَعَت » داده شد که کار خود را دنبال کن و مردم را یادآور حق باش و مقصود از جملهي
نمیفهماند که اگر نتیجه شرط نبود کار هم نباشد چون در چند جاي « ان » است که اگر سود ندهد یادآوري مکن چون کلمهي
یعنی باکی نیست که نماز را کوتاه کنید « لا جناح علیکم أَن تَقصُ رُوا مِنَ الصَّلاةِ إِن خِفتُم » قرآن به اینکه گونه گفته شده است مثل
اگر ترسیدید و مقصود دو رکعت نماز خواندن در سفر است با اینکه میتوان در سفر نماز بدو رکعت خواند گرچه ترس نباشد. پس
- 26 -قرآن- 209 - وَ إِن ... -قرآن- 1 » کلمهي ان بمعنی شرط نیست که اگر ترس نبود نباید نماز بدو رکعت خوانده شود. و مثل
که بدنبالهي آیت جلو است که اگر وام دادید نوشته « 789 لَم تَجِ دُوا کاتِباً فَرِهان مَقبُوضَ ۀٌ - 510 -قرآن- 781 - -225 قرآن- 466
بگیرید باین جمله گفته شده است اگر نویسنده نبود چیزي بگروگان بگیرید و معنی آن نه اینکه است که اگر نویسنده بود گروگان
و» نباید گرفت. پس معنی جمله اینکه است پند بده که البتّه سودمند است. و ممکن است قسمت دیگر جمله آورده نشده است یعنی
چه سود دهد یا ندهد وظیفهات یادآوري است و پند، معنی دیگر اینکه است که یادآوري کن اگر سود دهد و به اینکه « ان لم تنفع
جمله میخواهد وادار باین کار کند چنانکه میگویند: اگر خردمند باشی که من براي تو توضیح دادم، و ممکن است براي
جلوگیري نگرانی پیغمبر باشد که آنچه یادآوري میکرد آنها بر سرسختی خود میافزودند باین آیه که گفته شده است نگران
یعنی آنکس را بقرآن یادآوري کن که « فَذَکِّر بِالقُرآن مَن یَخاف وَعِیدِ » مباش و هر کس پندپذیر بود یادآوري کن مثل اینکه آیه
باشد یعنی چو یاد- آوري سودمند است و ممکن است بمعنی « اذ » بمعنی « ان » از بیمآوري بترسد ابو السعود: ممکن است کلمهي
11 مجمع: یعنی آنکه نافرمانیش « الَأشقَی » [ 903 [ صفحه 549 - 43 -قرآن- 860 - باشد یعنی بگو تا آنکه سود دهد. -قرآن- 1 « ما »
بیشتر است چون ممکن است کافر باشد و بتپرست. ابو مسلم گفته است: آنکه حق را بباطل میپوشد شقیتر است از آنکه ز حقّ
12 فخر: چون مردم سه دسته هستند: یا عارف و حق شناسند و یا بیخبر و دو دل هستند که نه سودي و نه - دوري میکند. -قرآن- 1
زیانی بحق پرستان دارند. دگر آنها که در برابر حق ایستادگی و معارضه دارند و دشمنی میکنند البتّه دستهي اوّل سعید است و دوّم
« هو هیّن علیه » بمعنی «ِ هُوَ أَهوَن عَلَیه » اندك شقاوتی دارد و سوّم اشقی است و ممکن است کلمهي اشقی بمعنی فزونی نباشد مثل
12 مجمع: حسن « النّارَ الکُبري » 372- است که بر خداوند هر چیزي سبک است و غلط است که چیزي سبکتر باشد. -قرآن- 348
19 تأویلات: اشقی آن - بصري گفته است: نار کبري آتش جهنّم است در برابر آتش دنیا که آتش کوچک است و کم. -قرآن- 1
کس است که آمادهي حق پذیرفتن نیست و از آن در پرده است و دلش از آن دور شده است و اینکه در برابر آن کس است که
آمادهي پذیرش حق است ولی تیرگیهاي صفات نفسانی چون کبر و حسد دلش را از یاد حق در پرده کرده است و نار کبري آتش
حرمان و در پرده بودن از حق است در دنبال دل بغیر خدا سپردن و مشرك شدن. و نیز آتش قهر خداوندي است در هنگام صفات
نفسانی چون خشم و خواستن و نیز نار کبري آتش غضب خداوندي است در مقام افعال و کارهاي نفسانی چون زدن و کشتن و
بستن و بردن و آخرین نار کبري آتش جهنّم است که نتیجهي زندگی اشقیاء است در همه چهار مرحلهي وجود که مرحلهي ملک
14 « أَفلَحَ مَن تَزَکّی- الخ » . و ملکوت و جبروت و لاهوت است و همیشگی است و ناگزیر چون نابودي و عدم در آن تصوّر ندارد
لا» 1- رستگار شد آنکه روان خود از شرك و بتپرستی پاکیزه کرد و 24- طبري: در مقصود از اینکه آیه اختلاف است: -قرآن- 1
95 [ صفحه 550 ] مردم مدینه - گفت 2- آنکه زکات مالش را داد 3- آنکه فطرهي روزه داد. و نقل است که -قرآن- 69 «ُ إِلهَ إِلَّا اللّه
صفحه 248 از 325
نیز اختلاف است: 1- مقصود نماز شبانهروزي « فَ َ ص لّی » صدقهاي بهتر از فطره و آب دادن نمیدانستند. و در معنی جمله آخر آیه
«ِ ذَکَرَ اسمَ رَبِّه » 102 فخر: به جملهي - است 2- نماز عید است 3- بمعنی اصلی صلاة و ذکر است که دعا و یاد خدا باشد. -قرآن- 92
بعد از آن است و ابو- حنیفه گفته است: « فَصَلّی » فقهاء استدلال کردهاند که تکبیرة- الاحرام پیش از نماز واجب است چون جملهي
میان دو جمله آورده شده است معلوم میشود که تکبیره الاحرام جزء نماز نیست و چون ذکر ربّ گفته شده است و « فاء » چون حرف
مقیّد به تکبیر نشده است پس افتتاح نماز بهر یک از اسماء خدا جایز است. ولی حق اینکه است که مقصود بطور کلّی بیاد خدا
16 « تُؤثِرُونَ » 140- 41 -قرآن- 130 - بودن و نماز خواندن است و خصوص تکبیر گفتن و دنبال آن بنماز پرداختن نیست. -قرآن- 18
« إِن هذا لَفِی- الخ » 14- مجمع: با تاء بصیغهي خطاب بمردم خواندهاند و با یاء بصیغهي غایب یعنی آن اشقیا بر میگزینند. -قرآن- 1
18 ابو الفتوح: یعنی اینکه گفتهها در کتابهاي پیشینیان است که ابراهیم و موسی باشند و در حدیث است که بصحف ابراهیم گفته
شده است: خردمند باید زبان خود در اختیار داشته باشد و وقت شناس باشد و پیوسته در کار خود باشد و روي دلش بآن باشد. -
سه قول است: 1- تمام مطالب اینکه سوره در کتابهاي آسمانی پیشین بوده است چون « هذا » 19 فخر: در مقصود از کلمهي - قرآن- 1
است چون نقل است ابو ذرّ « قَد أَفلَحَ مَن تَزَکّی » جملهي آن توحید است و نبوت است و بیم و نوید و اعمال نیک 2- مقصود آیت
-3 « قَد أَفلَحَ- الخ » از پیغمبر پرسید: آیا اکنون هم از گفتههاي صحیفههاي ابراهیم و موسی چیزي هست! فرمود: اینکه آیه را بخوان
و روایت است که أبو ذر از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله پرسید: کتاب آسمانی چند .« وَ الآخِرَةُ خَیرٌ- الخ » اشاره است بنزدیکترین آیه
472 [ صفحه 551 ] مجمع: - 407 -قرآن- 453 - 240 -قرآن- 394 - 34 -قرآن- 212 - بوده است! فرمود: صد و چهار کتاب. -قرآن- 29
نقل است که ابو ذرّ از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پرسید چند پیغمبر بودهاند! فرمود: صد و بیست و چهار هزار که چهار نفر
آنها از عرب بودهاند: هود و صالح و شعیب و پیغمبر تو. روح البیان: در تیسیر است که چون در اینکه آیه گفتههاي کتب ابراهیم و
موسی همین جملههاي قرآن شمرده شده است پس نماز بغیر عربی درست است چون همان گفتههاي قرآن است که بزبان دیگر
یعنی آن در کتب پیشینیان است با اینکه همان کلمات در « وَ إِنَّه لَفِی زُبُرِ الأَوَّلِینَ » بنماز آورده میشود چنانکه در آیت دیگر است
آن کتب نبوده است پس ترجمهي حمد و سوره همان است که در قرآن است اگرچه لفظ آن نیست. اینکه سخن درست نیست
چون آنچه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خود انجام داده و دستور فرموده است خواندن سورهي الحمد است و یکی دیگر از
306 سخن ما: 1- آیت ششم - سورههاي قرآن ولی اینکه را که بترجمهها نوشته میشود کسی قرآن نمینامد. مترجم]. -قرآن- 265
اینکه باشد: چون موضوع قرائت معیّن نشده است پس آنچه قرآن است « إِلّا ما شاءَ » شاید مقصود از جملهي « سَنُقرِئُکَ- الخ » و هفتم
و وسیلهي پیغمبري فراموش نمیشود ولی آنچه خدا بخواهد که مردم رهبري شوند نه بالفاظ و جملههاي مخصوص قرآنی مانند
خطبهها و کلمات قصار شاید که فراموش شود. و اینکه معنی ما غیر از آن است که در آخر آنچه امام فخر گفته است از او نقل
کردیم چون او مطالب مستحب و غیر لازم در دین را گفته ولی آنچه او گفته مطالبی است که عنوان قرائت ندارد و ما طوري
95- 46 -قرآن- 80 - میگوئیم که در شمار خواندنیها باشد ولی نه بعنوان قرآن تا فراموشی آن جایز باشد. -قرآن- 33
سوره غاشیه
اشاره
88 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم - 109- 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
[ [سوره الغاشیۀ [ 88 ]: آیات 1 تا 26
صفحه 249 از 325
37 هَل أَتاكَ حَدِیث الغاشِیَۀِ [ 1] وُجُوه یَومَئِذٍ خاشِعَۀٌ [ 2] عامِلَۀٌ - 109 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1 - 97 -قرآن- 99 - -قرآن- 88
116 تُسقی مِن عَین آنِیَۀٍ [ 5] لَیسَ لَهُم طَعام إِلاّ مِن ضَرِیع [ 6] لا یُسمِن وَ لا یُغنِی مِن جُوعٍ - ناصِبَۀٌ [ 3] تَصلی ناراً حامِیَۀً [ 4] -قرآن- 1
173 فِی جَنَّۀٍ عالِیَۀٍ [ 10 ] لا تَسمَع فِیها لاغِیَۀً [ 11 ] فِیها عَین جارِیَۀٌ [ 12 ] فِیها - 7] وُجُوه یَومَئِذٍ ناعِمَۀٌ [ 8] لِسَ عیِها راضِیَۀٌ [ 9] -قرآن- 1 ]
142 وَ نَمارِق مَصفُوفَۀٌ [ 15 ] وَ زَرابِیُّ مَبثُوثَۀٌ [ 16 ] أَ فَلا یَنظُرُونَ إِلَی الإِبِل کَیفَ - سُرُرٌ مَرفُوعَۀٌ [ 13 ] وَ أَکواب مَوضُوعَۀٌ [ 14 ] -قرآن- 1
198 وَ إِلَی الَأرض کَیفَ سُطِحَت [ 20 ] فَذَکِّر - خُلِقَت [ 17 ] وَ إِلَی السَّماءِ کَیفَ رُفِعَت [ 18 ] وَ إِلَی الجِبال کَیفَ نُصِبَت [ 19 ] -قرآن- 1
195 إِن إِلَینا - إِنَّما أَنتَ مُذَکِّرٌ [ 21 ] لَستَ عَلَیهِم بِمُ َ ص یطِرٍ [ 22 ] إِلاّ مَن تَوَلّی وَ کَفَرَ [ 23 ] فَیُعَذِّبُه اللّه العَذابَ الَأکبَرَ [ 24 ] -قرآن- 1
« آنِیَۀٍ » . رستاخیز، پیش آمد و حادثهي ناگوار « غاشیۀ » : 68 [ صفحه 552 ] معنی لغات - إِیابَهُم [ 25 ] ثُم إِن عَلَینا حِسابَهُم [ 26 ] -قرآن- 1
گیاه «ٍ ضَرِیع » . از مصدر انی بفتح اوّل و سکون دوّم بمعنی نزدیکی، آمادگی، رسیدن و خوردنی شدن روئیدنیها چون میوه و سبزي
196 ترجمه: بنام خداي بخشنده بآفریدگان مهربان بمؤمنان 1 اي محمّد دانی آن روز فراگیر - 67 -قرآن- 186 - خاردار. -قرآن- 58
همگان چگونه بود! 2 چهرههائی خوار است 3 برنج کار گرفتار است 4 به آتش سوزان وادار است 5 ز چشمهي آب نزدیک به
جوش بنوشانندشان 6 خوراکی ندارند 7 جز گیاهی که نه فربه کند و نه جلوگیر گرسنگی شود 8 چهرههاي دیگري بآن روز در ناز
و خوشی بوند 9 و از کار خود خشنود 10 در بهشتی بالا و ارزنده 11 که در آن بیهوده سخن بگوش کس نرسد 12 با چشمهي آب
روان 13 و تختها بلند شده 14 و کوزههاي شراب در جاي خود نهاده 15 و بالشها بردیف شده 16 و فرشها بهر سو گسترده [اگر شما
عربها اینکه خوشیها باور ندارید] 17 پس چرا بشتر نمینگرید به اینکه گونه آفریده 18 و [ صفحه 553 ] بآسمان که چگونه بالا رفته
است 19 و اینکه کوهها چگونه بر جاي نهاده 20 و باین زمین چنین هموار [که هر یک نشانهي قدرت خداوند است] 21 پس اي
محمّد تو پندشان ده که کار تو همین است 22 و گماشته بر آنان نباشی 23 و آنکه کافر شد و رو گردان ز تو پندت سودش ندهد
24 و ز آن پس خداوند به آزار بزرگتر گرفتارش کند 25 چون بازگشت همگیشان بسوي ما بود 26 و ز ان پس شمار کارشان بر
1 طبري: 1- إبن عبّاس « الغاشِیَۀِ » . ما است. سخن مفسّرین: مجمع: اینکه سوره بیست و شش آیه است که همگی بمکّه آمده است
« وُجُوه-ٌ الخ » . 2- سعید بن جبیر گفته است: یعنی آتشی که فراگیر روي کافران است 13- گفته است: یعنی روز رستاخیز. -قرآن- 1
«ٌ وُجُوه » « کافرون » 2 مجمع: 1- یعنی بعضی صاحبان صورت که کافرند و چون بیچارگی و خواري در صورت نمایان میشود بجاي
یعنی بزرگان بنی تمیم « جاءنی وجوه بنی تمیم » گفته شده است 2- مقصود از وجوه اعیان و بزرگان است چنانکه عرب میگوید
3 فخر: اینکه دو کلمه سه جور معنی شده است 1- یعنی چهرههائی « عامِلَۀٌ ناصِبَۀٌ » 149- 10 -قرآن- 139 - نزد من آمدند. -قرآن- 1
خوار و ذلیل هستند که در دنیا کار کردند و رنج بیهوده کشیدند چون در دین باطل بودند و اعتقاد بر خلاف داشتند و آنچه عبادت
کردند و رنج بردند بسزاشان گرفتار آتش و خواري میشوند 2- چهرههائی در آن جهان خوار است و در کار رنجآور است که
کافران باشند و آنها را در زیر زنجیرهاي آتشین وادار ببالا رفتن از کوههاي آتشین میکنند که کار میکنند و رنج میبرند 3- آنها
- که در دنیا خاشع و فرو تن بودند و کاري میکردند که بر خلاف دستور حق بود در آن جهان برنج کار خود گرفتارند. -قرآن- 1
4 مجمع: با فتح تاء بصیغهي معلوم و با ضم بصیغهي مجهول خواندهاند چون بهر دو گونه در قرآن آمده است مثل « تَصلی ناراً » 20
که در اوّل یک مفعولی است یعنی بآتش نزدیک «ُ ثُم الجَحِیمَ صَلُّوه » [ 156 [ صفحه 554 - 15 -قرآن- 140 - و -قرآن- 1 « سَیَصلی ناراً »
5 طبري: 1- حسن بصري گفته است: یعنی « عَین آنِیَۀٍ » 30- میشود و در دوّم دو مفعولی است یعنی وادار بآتش میشود. -قرآن- 1
مِن » 17- چشمهاي که گرمی آب آن بآخرین درجه رسیده است 2- إبن زید گفته است: یعنی چشمهي حاضر و آماده. -قرآن- 1
6 ابو الفتوح: 1- مجاهد و قتاده گفته است گیاهی است چسبیده بزمین که عرب آن را ستبرق میگوید و چون خشک شود «ٍ ضَرِیع
ضریع مینامد و ما آن را شتر خواره میگوئیم که بدتر خوراکی است 2- إبن زید گفت: ضریع بوتهي خار بیبرگ است و اینکه به
قرآن است مقصود خار از آتش است 3- کلبی گفت: گیاهی است که خشک آن را هیچ حیوانی نمیخورد 4- سعید جبیر گفت
صفحه 250 از 325
ضریع سنگ است 5- عبد اللّه عبّاس گفت: چیزي است که موج در کنار دریا میافکند و مردم یمن آن را ضریع مینامند 6- عبد
اللّه عبّاس از پیغمبر [ص] نقل کرد: چیزي است بصورت گیاه از صبر تلختر و از مردار گندهتر و از آتش سوزانتر و مفسّرین گفتهاند:
لا یُسمِن وَ لا » چون اینکه آیه آمد مشرکین گفتند: شترهاي ما بخوردن ضریع فربه میشوند بدنبال اینکه سخنشان اینکه آیه آمد
10 فخر: ممکن است مقصود بهشت بلند باشد چون با اشکوبهاي چند روي یکدگر است. و ممکن است « جَنَّۀٍ عالِیَۀٍ » «ٍ یُغنِی مِن جُوع
11 طبري: 1- إبن « لا تَسمَع فِیها لاغِیَۀً » 884- 865 -قرآن- 866 - 16 -قرآن- 826 - برتري معنوي و شرف و ارزندگی باشد. -قرآن- 1
29 مجمع: با ضم تاء و - عبّاس گفته است: یعنی سخن بیهوده و رنجآور 2- قتاده گفت: یعنی بیهوده و دشنام نمیشنوند. -قرآن- 1
خواندهاند تا فعل مجهول غایب باشد و عموم قاریها با فتح تاء بصورت معلوم خطاب خواندهاند و نصب لاغیۀ و هر دو « لاغِیَۀً » رفع
[ 20 [ صفحه 555 - 13 ابو السعود: یعنی بلند مرتبه و ارزنده و یا بالا رفته -قرآن- 1 « سُرُرٌ مَرفُوعَۀٌ » 38- استعمال شده است. -قرآن- 28
17 ابو الفتوح: چون اوصاف بهشت گفته شد و تختهاي « أَ فَلا یَنظُرُونَ إِلَی الإِبِل-ِ الخ » . که بلندي پایه و برتري از سطح زمین باشد
بلند آن کافران تعجّب کردند که چگونه بر آن تختها بالا میروند! اینکه آیات آمد که شتر با آن بلندي بار نهادن و سوار شدن بر آن
آسان است. و چون براي عرب عزیزترین حیوانات شتر است و همیشه در جلو چشم او از اینکه روي براي نمایاندن قدرت حق از آن
نام برده شده است که استفادههاي گوناگون دارند و گفتهاند: مقصود از ابل ابر است ولی در لغت و استعمال عرب قرینهاي بر آن
38 فخر: از برتریهاي شتر بر دگر حیوانات خاصیّت راهیابی او است که خود آن را دیدم بسفري در بیابان دور از - نیست. -قرآن- 1
آبادي راه را گم کردیم شتر نري را جلو کاروان رها کردند و آن حیوان از اینکه سوي بآن سوي میرفت و تپهها و پشتهها را
میپیمود و کاروان بدنبالش روان بود تا پس از مدّتی دراز براه رسید و همگی در عجب بودیم که چگونه اینکه حیوان پیچ و خمها
و پست و بلندیها را در خاطر خود سپرده و راه را پیدا کرده است با اینکه یک بار از آنجا گذشته است، و خردمندان از پیدا کردن
آن عاجز بودند. تفسیر حسینی: پیر رومی قدّس سرّه فرموده: رباعی: بر خوان افلا ینظر تا قدرت ما بینی || یک ره بشتر بنگر تا صنع
21 مجمع یعنی مردم را به « فَذَکِّر » خدا بینی در خار خوري قانع در بارکشی راضی || اینکه وصف اگر جوئی در اهل صفا بینی
نعمتهاي حق و وجوب شکر او یادآور باش، ابو مسلم گفته است: یعنی اینکه آیات را بیادشان آور و وادار- شان کن که بآن
یعنی تو بر دلهاشان مسلّط نیستی که ایمان را بآن داخل کنی و اگر کسی نپذیرفت تو مسئول « بِمُ َ ص یطِرٍ » استدلال کنند. و جمله بعد
221 و بعضی گفتهاند: یعنی تو مسلّط نیستی تا بتوانی مجبورشان کنی بر مسلمانی. و اینکه آیه - 11 -قرآن- 208 - نیستی. -قرآن- 1
بآیات امر بجهاد نسخ شده است. ولی اینکه معنی و نسخ آن درست [ صفحه 556 ] نیست چون امر بجهاد براي ایمان پذیرفتن در دل
با سین قرائت ابو « بمسیطر » نیست و همیشه اینکه یادآوري لازم است و آنکه بدل نپذیرد گناهی بر پیغمبر نیست. ابو الفتوح: کلمهي
1- یعنی تو یادآوري کن مگر 21- 23 طبري: اینکه آیه دو جور معنی شده است: -قرآن- 1 « إِلّا مَن تَوَلّی- الخ » . عمر و کسائی است
آنکه پشت بتو کرد و کافر شد که لایق پند و تربیت نیست و خدا عذابش میکند 2- اینکه استثناي منقطع است و معنی اینکه است
تو چیره بر آنها نیستی ولی آنکه پشت کرد و کافر شد خدا او را به شکنجه بزرگ شکنجه میکند و نشانهي استثناي منقطع اینکه
است که بجاي الّا اگر انّ بگذارند معنی درست باشد چنانکه در اینجا میشود گفت: البتّه آنکه رويگردان شد خدا بعذاب بزرگ
« العَذابَ الَأکبَرَ » . گرفتارش میکند لیکن در مثل سار القوم الّا علی نمیشود گفت همه رفتند البتّه علی زیرا اینکه استثناي حقیقی است
24 مجمع: یعنی همیشه در آتش خواهد بود و آن بزرگتر آزار و گرفتاري است. چون در اینکه جهان گرفتار گرسنگی و اسارت و
- .« فانّه یعذّبه اللّه » کشتن و جنگ و غارت بودند در آن جهان آنچه ببینند از اینکه بزرگتر است. و إبن مسعود چنین خوانده است
25 فخر: ایّاب با تشدید یاء خوانده شده است. در کشّاف گفته است: وزن آن فیعال است و مصدر ایّب بر « إِلَینا إِیابَهُم » 22- قرآن- 1
وزن فیعل و ریشهي آن ایاب است و ممکن است اصل آن اواب بر وزن فعال باشد و بصورت ایواب مانند دیوان تلفّظ شده است که
بوده است و چون واو و یاء متّصل بهم بوده است و اوّلی « سیود » از دوّن گرفته شده و بعد از آن باعلال سیّد اعلال شده است که
صفحه 251 از 325
ساکن واو را تبدیل بیاء کردهاند و سیّد تلفّظ کردهاند چنانکه مرضی و معنیی اسم مفعول است و باید مرضوي و معنوي باشد بهمین
] 24- 26 روح البیان: کلمهي ثم براي تأخّر زمانی نیست -قرآن- 1 « ثُم إِن عَلَینا » 21- قاعده باین صورت تلفّظ میکنند. -قرآن- 1
صفحه 557 ] چون بازگشت مردم و حسابشان همیشگی است و پس و پیش ندارد و براي تأخّر برتبه است که چون برگشت بسوي
حق بحساب او میرسند یعنی مقام حساب برتر از مقام بازگشت است. و ابو بکر بن طاهر گفته است: بنگر برحمت حق که پس از
آن جملههاي بیم آور چگونه مهربانی خود نمودار کرده است که بازگشت آنان را به پیشگاه خود کرده است و رسیدگی بشمار
کارشان با خویشتن نموده است، پس سزاوار است آدمی در پناه اینکه دو بخشش بزرگ بهر دو جهان شاد باشد و آسوده زیست
کند و با پر افتخار باین دو خطاب بآسمانها پرواز کند. ولی اینکه ابو بکر بقلی گفته است براي عارفی درست است که از راه
مکاشفه لذّت آن بیابد ولی عوام را شایسته نیست که باین سخنان مغرور شوند و براه باطل بروند. سخن ما: اینکه سوره خوب نمودار
است که بمکه نازل شده بلکه به دوران نخستین اسلام چه از آغاز تا بانجام بیم است و نوید و صحنههاي جوربجور رستاخیز و
اینگونه سخن جز با کافران نیست تا خبردار شوند بدو راهی کفر و و ایمان ماندهاند ز سوئی نادانی و تعصّب، ز سوئی سخن پیغمبر
[ص] و آیات قرآن و بهر سو روند مزد آن برند. و ز ان پس براي دریافت حقیقت و پذیرش سخن پیغمبر وادار شدهاند بآفریدگانی
که بس بزرگ هستند و پیوسته در جلو چشم دارند بنگرند چه قدرتی اینکه شتر با اینکه بزرگی را آفریده که هستی ایشانرا بآن
پیوند نموده است و یا اینکه آسمان بلند که همیشه چشم بآن دارند تا روزي آبی بر سرشان بریزد و تشنگیشان بنشاند و هم
کوههاي سیاه سوزان و زمینهاي پهناور هموار از کجا آمده و با چه توانی فراهم شده است! آنکه بنگرد و باریکبین در اینها شود
دریابد که از خردي نمودار شده است و قدرتی که تواند هر کسیرا بسزاي کفر و ایمانش رساند. و در آخر سوره روي سخن با
پیغمبر [ص] شده است که اگر مردم بتو نگرویدهاند و مسلمانی نمودار نشده است غمگین مباش که در آفرینش ما کار تقسیم شده
[ است: پند از تو پذیرش از مردم و مزدشان با ما شده است. [ صفحه 558