گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
پاورقی



1] پیش از فتح مکه مسلمانان بسیار ناراحتی کشیده بودند بخصوص گروهی از مهاجرین که خود را از هستی ساقط میدیدند و ]
همه اموالشان در مکه در دست مشرکین قرار گرفته بود و نیز در اثر جنگهاي متوالی و زخمی شدن و کشته دادن ناراحت بودند و
گاهی اظهار میکردند و گله داشتند، و مشرکین أیضا سخت از پیغمبر که از آغاز دعوت نه تنها بتها را مسخره میکرد و موهوم
میدانست، بلکه آنها را از پرستش آن جدا منع میکرد، لذا هر دو دسته مسئول اینکه رنجها را پیغمبر میدانستند، پس از فتح مکّه
هر دو گروه آگاه شدند که خود اشتباه میکردند و گناهی را که براي پیغمبر قائل بودند نادرست بوده. و مراد از گناه امت که در
حدیث آمده اینست یعنی گناهی که مردم مشرك از قدیم در باره تو تصوّر میکردند و گناهی که کوتاه فکران مسلمان اخیرا
میپنداشتند هر دو را خدا بخشود. و اگر اینکه توجیه را نپذیریم وجهی براي ارتباط فتح نمودن خدا مکه را و آمرزیدن گناهان
پیغمبر و یا امّت بوسیله فتح بنظر نمیرسد. [مصحّح] [ 2] گویند رسولخدا دست خود را براي بیعت چنان گرفته بود که کف دست
رو بزمین و پشت آن رو بآسمان بود و اصحاب کف دست خود را از زیر بکف دست آنحضرت میسائیدند. [مصحّح] [ 3]- لازم
بود در ضمن تفسیر آیات مربوط بصلح حدیبیه مضمون صلحنامه ذکر شود زیرا که از فائده خالی نبوده و چون مرحوم مؤلّف چیزي
نیاورده ما از ذکر خلاصه آن ناگزیریم و قضیّه بنابر نقل مورخین چنین است که طرفین تصویب نمودند که تا ده سال از جنگ
خودداري کنند و هر دو گروه در اینکه مدّت از هر جهت در امان باشند باین معنی که هر کس از مسلمین بخواهد بحج خانه خدا یا
عمره بیاید آزاد باشد و از حیث جان و مال در امان، و نیز هر کس از قریش که بخواهد از راه مدینه بشام یا مصر سفر کند او هم
جان و مالش در امان باشد، و مسلمین متعرّض کاروان قریش که از کنار مدینه بشام میرود نشوند، و هر قبیلهاي از قبائل عرب که
بخواهند در پیمان قریش باشند مخیّرند و اگر بخواهند در پیمان پیغمبر باشند نیز مختارند، و هر کس از مشرکین که از مکّه بدون
اذن ولی خود، خود را بمدینه برساند و پناهندگی بخواهد پیغمبر نپذیرد و او را بمشرکین باز گرداند ولی اگر مسلمانی بطرف مکّه
رفت و بمشرکین پیوست مشرکین بتوانند او را باز نگردانند، در اینکه قسمت پارهاي از مسلمین برآشفتند و اینرا بر خود سخت گران
الی لعنۀ » دانستند و اینکه مادّه را ننگین پنداشتند لذا مخالفت کردند رسولخدا فرمود بگذارید هر کس از ما بسوي آنان رفت برود
و از اینکه جمله معلوم میشود که براستی نبوّت بود نه سلطنت زیرا دنیاداران در چنین مواردي شخص فراري را گرفته شکنجه « اللّه
میکنند بلکه بمجرّدي که حس کنند فردي خیال نافرمانی دارد خونش را مباح میدانند و سیاستش را واجب میشمرند ولی انبیاء که
جز خدا در نظر ندارند گویند: رفت برود، بسوي جهنّم رفته و خود را هلاك کرده ما کاري با او نداریم. [مصحّح] و نیز مطلب
استاد ما مرحوم شعرانی در پاورقی تفسیر ابو الفتوح فرموده: اینکه مثل در انجیل «ِ وَ مَثَلُهُم فِی الإِنجِیل » دیگر اینکه در ذیل آیه مبارکه
صفحه 320 از 325
قالَتِ » 5] در توضیح آیه 13 ] « مؤلف » . متی ذکر شده است [مصحّح] [ 4] از کسر بمعنی شکستن است یعنی گرفتار و درهم شکسته
ابو الفتوح رازي گفته است: آیه دلیل است بر اینکه ایمان دیگر است و اسلام دیگر، هم در لغت و هم در شرع، « الَأعراب آمَنّا الخ
چه ایمان تصدیق به دل است و اسلام اقرار و استسلام یعنی تسلیم شدن، و خداي تعالی میان اینکه دو فرق گذاشت باثبات اسلام و
ایمان « وَ لَمّا یَدخُل الإِیمان فِی قُلُوبِکُم » : نفی ایمان. و اگر هر دو یکی بودي کلام متناقض بودي، و باین هم بسنده نکرد بلکه فرمود
را معارض اینکه بیان « فَأَخرَجنا مَن کانَ فِیها مِنَ المُؤمِنِینَ فَما وَجَدنا فِیها غَیرَ بَیت مِنَ المُسلِمِینَ » در دلهاي شما نشده، و آنها که آیه
دانند و آنرا در ردّ بودن فرق میان ایمان و اسلام شاهد آورند درست نیست براي آنکه ما نگفتیم که ایمان ضدّ اسلام است تا نتوان
بینشان جمع کرد، بلکه فقط گفتیم که ایمان جز از اسلام است و معنی آن دیگر است و معنی اینکه دیگر، و اینکه از فعل دل!!! آن
از عمل جوارح، و در آن آیت فرمود: ما مؤمنان را از آنجا بیرون آوردیم!!! مسلمان یافتیم چه مانع باشد که آن یک خانه هم
مسلمان باشد هم مؤمن، براي آنکه!!! نیست میان ایمان و اسلام همه مؤمن مسلمان باشد، أما همه مسلمان مؤمن نباشد چرا که منافق
إِذ یَتَلَقَّی المُتَلَقِّیان عَن الیَمِین وَ عَن الشِّمال قَعِیدٌ ما یَلفِظُ مِن قَولٍ » را حکم اسلام کنند و لکن مؤمن نباشد. [مصحّح] [ 6] در آیه 21
باید دانست که رقیب عتید دو فرشته نیستند بلکه یک فرشته است که مراقبی است چالاك، أما ملتقیّان دو « إِلّا لَدَیه رَقِیب عَتِیدٌ
فرشتهاند. و استاد ما مرحوم ابو الحسن شعرانی رضوان اللّه علیه در پاورقی ابو الفتوح فرموده: اینکه دو فرشته نظیر قوّه عقلیه نظریّه و
عملیّه است که انسان از سائر افراد حیوان بدان ممتاز است، حیوان نه ادراك کلّی و مجرّد میکند و نه حسن و قبح افعال را تشخیص
میدهد، و انسان بقوّه نظریّه خداوند و پیغمبر و معارف الهی را میشناسد و ایمان میآورد، و بقوه عملیّه مسئول اعمال خویش میشود
و در اینجا- دو فرشته را براي « اقرَأ کِتابَکَ کَفی بِنَفسِکَ الیَومَ عَلَیکَ حَسِیباً » : و قلم تکلیف بر او نهاده است. و در جاي دیگر فرمود
مربوط « بَلِّغ ما أُنزِلَ » مربوط بکفّار مکّه است و آیه « فَتَوَل عَنهُم » ضبط و حساب مأمور فرمود و هر دو صحیح است. [مصحّح] [ 7] آیه
بمؤمنین و قول بنسخ نامربوط است. [مصحح] [ 8] اگر بمعنی مطلق کوه باشد دیگر کوه معیّن واقع در مدین چندان لطفی ندارد.
« مؤلف » . به سوره دخان مراجعه شود « دخان » [مصحّح] [ 9] مقصود عبد اللّه بن مسعود یا عبد اللّه بن عباس است. [ 10 ] براي معنی
140 ] در موضوع شق القمر و شبهاتی که در آن - 11 ] استاد ما مرحوم میرزا ابو الحسن شعرانی در کتاب راه سعادت [صفحه 133 ]
کردهاند بیان بسیار مبسوطی دارد که مطالعهاش بسیار سودمند است. [مصحّح] [ 12 ] مراد بغلام کودك تازه از شیر باز گرفته و نوپا
حَقَّ » بیان « مَا استَطَعتُم » [ جلال باید باشد. [مؤلف] [ 14 «ٌ جَمال » 13 ] گمان میرود بجاي ] « مصحّح » . است و ولدان جمع ولید است نه ولد
میباشد نه ناسخ آن، و قائل بنسخ، مذهب اشعري را پسندیده که معتقد بجواز تکلیف کردن خلق بدانچه در طاقت ایشان نیست «ِ تُقاتِه
[ میباشد، و اما آنکه مذهبش عدل است گوید معنی آیه آنستکه تا حدّ استطاعت خود باید از خدا پروا داشته باشید. [مصحّح] [ 15
باید دانست که عنایت خداوند در حق فریب خورده خطاکار است نه در باره فریب دهنده عامد و آگاه. و اینکه دو با هم قیاس
نشوند. [مصحّح] [ 16 ] چون زن مطلّقه شوهر خواهد کرد و ممکن است شوهر اوّل ناراحت شده انکار طلاق نماید لذا دو شاهد براي
وَ أَقِیمُوا » جلوگیري از اینکه نزاع است و بنابراین باید عادل باشند تا قاضی بتواند بشهادتشان ترتیب اثر دهد، و از ذیل آیه که
است پیدا است که باید معیّن و مشخّص باشند و طرفین را بشناسند و در حضور آنها شوهر طلاق دهد یا وکالت بطلاق دهد « الشَّهادَةَ
تا بتوانند روز مقتضی نزد قاضی شهادت دهند و امروزه که در دفتر خانههاي رسمی طلاق میدهند، و از شوهر امضا میگیرند البته
جلوگیري از نزاع میشود ولی دفتر خانه هم بدون شاهد حق انجام چنین عملی را ندارد. [مصحّح] [ 17 ] او پدر خالد بن ولید است و
[ در باره او و یارانش نازل شده است. [مصحّح] [ 18 « إِنّا کَفَیناكَ المُستَهزِئِینَ » از کسانی است که پیغمبر [ص] را استهزاء مینمود و آیه
[ لطائفی ذکر کردهاند، به تفسیر سوره قیامت حجۀ الاسلام آقاي سید محمّد ضیاء آبادي مراجعه شود. [مصحّح] [ 19 «ُ بَنانَه » در بیان
بمعنی خوشی، شادي، رئیس مذهب است. [مؤلف] [ 20 ] چون کافر پشت بآخرت و رو بدنیا دارد و از مسیر حق منحرف « حبر » جمع
گفته شده. [مصحّح] [ 21 ] تشبیه به شتران سرخ موئی است که در بیابان زیر تابش آفتاب در حرکتند و بیننده از دور « وراء » است
صفحه 321 از 325
آنها را چون شعلههاي آتش پرشراره میبیند. [مصحّح] [ 22 ] اگر صحیح باشد تمسّک بظهور ضمیر خطاب، باید تمسّک بظهور
ایّاك أعنی و » نیز صحیح باشد. بلکه ظاهر آن است که مورد از مواردي است که مثل مشهور « تَوَلّی » و« عَبَسَ » ضمیر غایب هم در
صادق است، مثل اینکه مخاطب شخصی است که خداوند نخواسته صریحا او راي ملامت کند تا مورد حمله و « اسمعی یا جاره
سرزنش دیگران واقع گردد. [مصحّح] [ 23 ] قول به اینکه که سوره در مکّه نازل شده با آیات سوره سازگار نیست چون تمام
مواردش از رفع ذکر، و وضع وزر و سنگینی بار نبوّت، و راحتی قلب و آرامش دل رسولخدا. و تبدیل عسر به یسر همه و همه در
مدینه پس از هجرت بوده، و بعدا شرح خواهیم داد. [مصحّح] [ 24 ] اینکه توجیهات بر اساس اینکه است که ما بدون تردید سوره را
مکّی بدانیم یعنی نازل شده قبل از هجرت، ولی اینکه جز قول غالب مفسّرین دلیل دیگري ندارد و قبلا گفتیم با ظاهر آیات أوّل
سوره سازگار نیست و یا قول معصومی که حجت باشد در دست نداریم و آنچه خداوند برسولش گوشزد میکند همه در مدینه و
پس از هجرت صورت گرفته لذا معنی ندارد که قبل از انجام کاري خداوند بطریق امتنان آن را به پیغمبر خاطر نشان سازد، بلکه
صواب آن است که سوره در اواخر عمر پیغمبر نازل شده و قطعا کارهاي مذکور انجام گشته بوده. و از سیاق بر میآید که رسولخدا
بأمري دشوار مأمور شده بود که بیم آن داشت امّت یا لا اقل سران آنها نپذیرند و میدان فعّالیّت و توطئه براي منافقین باز شود، و
اساس اسلام را متزلزل سازند لذا نگران بود که آیا چه خواهد شد اگر اینکه امر را تبلیغ نکنم، که فرمان خدا را نبردهام و اگر
بخواهم انجام دهم مخالفین چه عکس العملی نشان خواهند داد. خداوند دل او را بذکر امور گذشته تقویت میکند و میفرماید
بَلِّغ ما أُنزِلَ » همچنانکه در آغاز امر، کار بسیار دشوار بود و آرام آرام مبدل بآسانی و یسر شد اکنون نیز همانطور است مترس و
همانطور که در متن بیان شده بمعنی خود را برنج انداز است، نه بآن « فَانصَب » و کلمه ،«ِ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ... وَ اللّه یَعصِ مُکَ مِنَ النّاس
معنی متبادر بذهن که موجب شده ایراد کنند که باید بکسر صاد باشد نه بفتح، و بنظر میرسد تحریفی در لفظ رخ داده، مثلا امام
باري آنچه ذکر شد استفاده از .« فانصب علیّا » و راوي بگمان خود نقل بمعنی کرده و گفته « نزلت فی علی » علیه السلام فرموده باشد
محضر درس مرحوم استادم أعلی اللّه مقامه الشریف سیّد کاظم موسوي گلپایگانی است که با توضیحات بیشتري در هنگام تفسیر
از مصدر عزّ بفتح أول و شدّ ثانی « معزّ » ، بمعنی جلوگیري بهر وسیله « نهنهه » اینکه سوره بیان فرمودند. [مصحّح] [ 25 ] از مصدر
بمعنی تقویت کردن و مقصود اینکه است که هیچ نیروئی جلوگیر آن نیست. [مؤلف] [ 26 ] صحّت اینکه قصّه بسیار بعید است و
بنظر میرسد از ساختههاي قصّه سازان باشد [مصحّح]