گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
احمد شاملو
رنج دیگر



خنجر اين بد، به قلب من نه زدي زخم
گر همه از خوب هيچ با دلتان بود،
دست نوازش به خون من نه شدي رنگ
ناخن تان گر نبود دشمني آلود.
ورنه چرا بوسه خون چكاندم از لب
ورنه چرا خنده اشك ريزدم از چشم
ورنه چرا پاكچشمه آب دهد زهر
ورنه چرا مهربوته غنچه دهد خشم؟
من چه بگويم به مردمان، چو بپرسند
قصة اين زخم ديرپاي پر از درد؟
لابد بايد كه هيچ گويم، ورنه
هرگز ديگر به عشق تن ندهد مرد!