گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
احمد شاملو
کبود


زير خروش و جنبش ظاهر
زير شتاب روز و شب موج
در خلوت زنندة عمق خليج دور
آنجا كه نور و ظلمت، آرام خفته اند
درهم، ولي گريخته از هم،
آنجا كه راه بسته به فانوس دار روز،
آنجا كه سايه مي خورد از ظلمتش به روي
رؤياي رنگ دختر درياي دور را
آنجا كبود خفته
نه غمگين نه شادمان . . .
بي انتهاي رنگ دو چشم كبود تو
وقتي كه مات مي بردت، با سكوت خويش
خاموش و پر خروش
چون حمله هاي موج بر ساحل، به گوش كر،
آنجا كه نور و ظلمت داده به پشت پشت
آشوب مي كند!
اي شرم!
اي كبود!
تنها براي مردمك چشم هاي اوست
گر مي پرستمت.
خاموش وار خفتة اين مردم كبود
در نغمة فسونگر جنجال چشم تو
نت هاي بي شتاب سكوتست.
يا آنكه ناگهان در يك سونات گرم
بعد از شلوغ و همهمة هر چه ساز و سنج
بر شستي پيانو
تكضربه هاي نرم.
اين رنگ خواب دار
در والس هاي پرهيجان دو چشم تو
نوت هاي ترد و نرم سكوت است.
اين ساكت كبود، جنون من است و من
تنها براي مردمك چشم هاي تو
سنگين نرم خفتة عمق خليج را
بت وار مي پرستم . . .
اي شرم!
اي كبود!
تنها براي مردمك چشم هاي اوست
گر مي پرستمت