گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
احمد شاملو
نگاه کن



سال بد
سال باد
سال اشك
سال شك.
سال روزهاي دراز و استقامت هاي كم
سالي كه غرور گدائي كرد.
سال پست
سال درد
سال عزا
سال اشك پوري
سال خون مرتضا
سال كبيسه . . .
زندگي دام نيست
عشق دام نيست
حتي مرگ دام نيست
چرا كه ياران گمشده آزادند
آزاد و پاك . . .
من عشقم را در سال بد يافتم
؟« مأيوس نباش » كه مي گويد
من اميدم را در يأس يافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سال بد يافتم
و هنگامي كه داشتم خاكستر مي شدم
ُ گر گرفتم.
زندگي با من كينه داشت
من به زندگي لبخند زدم،
خاك با من دشمن بود
من بر خاك خفتم،
چرا كه زندگي، سياهي نيست
چرا كه خاك، خوب است.
من بد بودم اما بدي نبودم
از بدي گريختم
و دنيا مرا نفرين كرد
و سال بد در رسيد:
سال اشك پوري، سال خون مرتضا
سال تاريكي.
و من ستاره ام را يافتم من خوبي را يافتم
به خوبي رسيدم
و شكوفه كردم.
تو خوبي
و اين همة اعتراف هاست.
من راست گفته ام و گريسته ام
و اين بار راست مي گويم تا بخندم
زيرا آخرين اشك من نخستين لبخندم بود.
تو خوبي
و من بدي نبودم.
تو را شناختم تو را يافتم تو را دريافتم و همة حرف
هايم شعر شد سبك شد.
عقده هايم شعر شد همة سنگيني ها شعر شد
بدي شعر شد سنگ شعر شد علف شعر شد دشمني
شعر شد
همه شعرها خوبي شد
آسمان نغمه اش را خواند مرغ نغمه اش را خواند آب
نغمه اش را خواند
گنجشك كوچك من باش » : به تو گفتم
«. تا در بهار تو من درختي پر شكوفه شوم
و برف آب شد شكوفه رقصيد آفتاب درآمد.
من به خوبي ها نگاه كردم و عوض شدم
من به خوبي ها نگاه كردم
چرا كه توخوبي و اين همه اقرارهاست، بزرگترين
اقرارهاست.
من به اقرارهايم نگاه كردم
سال بد رفت و من زنده شدم
سايت اتحاديه جوانان سوسياليست ا نقلابی ايران
تو لبخند زدي و من برخاستم.
دلم مي خواهد خوب باشم
دلم مي خواهد تو باشم براي همين راست مي گويم
نگاه كن:
با من بمان!.