گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
آثار ادبی معاصر
احمد شاملو
شبانه6



شب كه جوي نقرة مهتاب
بيكران دشت را درياچه مي سازد،
من شراع زورق انديشه ام را مي گشايم در مسير باد
شب كه آوائي نمي آيد
از درون خامش نيزارهاي آبگير ژرف،
من اميد روشنم را همچو تيغ آفتابي مي سرايم شاد.
شب كه مي خواند كسي نوميد
من ز راه دور دارم چشم
با لب سوزان خورشيدي كه بام خانة همسايه ام را گرم
مي بوسد
شب كه مي ماسد غمي در باغ
من ز راه گوش مي پايم
سرفه هاي مرگ را در نالة زنجير دستانم كه مي پوسد.