گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
آفرینش
بِرِشيت-فصل چهارم


بِرِشيت-فصل چهارم

1. و آدم با حوا زنش هم‌بستر شد و حوا حامله شد و قَيين (قابیل) را زاييد و گفت با (كمك) خداوند، مردي به‌دست آوردم.

2. بار ديگر هِوِل (هابیل) برادر او را زاييد. هِوِل (هابیل) چوپان گوسفند و قَيين (قابیل) كشاورز زمين شد.

3. در پايان سال بود كه قَيين (قابیل) از ميوه‌ي زمين براي خداوند هديه آورد.

4. و هِوِل (هابیل) هم از نخست‌زاده‌هاي گوسفندانش و از بهترينشان (هديه) آورد و خداوند به هِوِل (هابیل) و هديه‌اش توجه نمود.

5. و به قَيين (قابیل) و به هديه‌اش توجه ننمود. قَيين (قابیل) بسيار خشمگين و سرافكنده شد.

6. خداوند به قَيين (قابیل) گفت چرا خشمگين شدي و چرا سرافكنده گشتي؟

7. مگر نه اينست كه اگر خوبي كني، سربلندي و اگر خوبي نكني، گناه در كمين تو خواهد بود؟ و اشتياق او به توست و تو سمت بزرگي را حفظ خواهي كرد.

8. قَيين (قابیل) با هِوِل (هابیل) برادرش گفتگو مي‌كرد. واقع شد هنگامي كه در صحرا بودند قَيين (قابیل) بر هِوِل (هابیل) برادرش قيام كرد و وي را كشت.

9. خداوند به قَيين (قابیل) گفت: هِوِل (هابیل) برادرت كجاست؟ گفت: "نمي‌دانم مگر من نگهبان برادرم هستم؟"

10. گفت: "چه كردي؟" صداي خون‌هاي برادرت (منظور از خون هِوِل (هابیل) و نسلي است كه از او پديد مي‌آمده است) از زمين به سوي من فرياد برمي‌آورد.

11. و حال تو از زميني كه دهانش را گشود تا خون‌هاي برادرت را از دستت بگيرد، ملعون‌تر هستي.

12. هرگاه زمين را كشت و زرع كني ديگر قوتش را به تو ندهد. بر روي زمين آواره و سرگردان باشي.

13. قَيين (قابیل) به خداوند گفت: "آيا گناه من آنقدر بزرگ است كه قابل عفو نمي‌باشد؟"

14. اينك مرا از روي سطح زمين راندي و از حضورت پنهان خواهم ماند و در جهان آواره و سرگردان خواهم بود. طوري خواهد بود كه هركس پيدايم كند مرا خواهد كشت.

15. خداوند به او گفت (نظر به اينكه توبه كرد) هركس قاتل قَيين (قابیل) باشد هفت چندان انتقام دهد. خداوند براي قَيين (قابیل) علامتي قرار داد كه هركس پيدايش كند او را نكشد.

16. قَيين (قابیل) از حضور خداوند خارج شد و در سرزمين نُود (سرزمين آوارگي) در شرق عدن ساكن شد.

17. قَيين (قابیل) با زنش هم‌بستر شد و (زنش) حامله گشت، حَنُوخ را زاييد. شهري را بنا كرد و نام آن شهر را مانند نام پسرش حَنُوخ خواند.

18. براي حَنُوخ، عيراد متولد شد و عيراد، مِحويائِل را به دنيا آورد و مِحي‌يائِل، مِتوشائِل را به دنيا آورد و مِتوشائِل، لِمِخ را به دنيا آورد.

19. لِمِخ براي خود دو زن گرفت، نام اولي عادا و نام دومي صيلا بود.

20. عادا، ياوال را زاييد. او بنيان‌گزار خيمه‌نشينان و مواشي‌داران بود.

21. نام برادرش يووال بود. وي پدر تمام نوازندگان چنگ و ني بود.

22. و صيلا هم تَوول قَیین، تيزكننده‌ي افزار مسي و آهني را زاييد و خواهر تَوول قَيين، نَعما بود[1].

23. لِمِخ به زنانش گفت: عادا و صيلا حرف مرا بشنويد، اي زنان لِمِخ به سخن من گوش دهيد، مگر من مردي را با مجروح كردن يا كودكي را با ضربه‌ واردآوردن، كشته‏ام؟

24. هنگامي‌كه قَيين (قابیل) (قاتل عمد) هفت چندان مورد انتقام قراربگيرد آيا لِمِخ (بيگناه) بايد هفتاد و هفت چندان؟ (عقوبت بكشد).

25. آدم بار ديگر با زنش هم‌بستر شد. زنش پسري زاييد، نامش را شِت خواند، چون‏كه (گفت) خداوند نسل ديگري به جاي هِوِل (هابیل)، كه قَيين (قابیل) او را كشت براي من پديد آورد.

26. براي شِت هم پسري به دنيا آمد. اسمش را اِنُوش ناميد. از آنوقت شروع شد (كه بر هر چيز و هركس) نام خدا را بگذارند (تا خاص بودن نام خداوند را باطل كنند).






[1] زنان لِمِخ، لِمِخ را محكوم مي‌كردند و مي‌گفتند چرا تو به تَوول قَيين پسرت تعليم مي‌دهي افزار مسي و آهني بسازد؟ چه اين افزار در آينده وسيله‌ي قتل خواهد بود و در اينصورت مثل اينست كه تو قاتل باشي.