گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
آفرینش
لِخ‌لِخا-فصل سيزدهم


1. اَورام خودش و زنش و آنچه داشت و لُوط همراهش از مصر به نِگِو عزيمت كردند.

2. و اَورام از لحاظ مواشي و نقره و طلا غني بود.

3. (با استراحت) به‌سوي منزلگاه‌هايي كه از نِگِو تا بِت‌اِل و تا محلي كه ابتدا چادرش در آنجا بين بِت‌اِل و عَي بود، طي طريق نمود.

4. به محل قربانگاهي كه در ابتدا آنجا ساخته بود، رفت. اَورام آنجا را به نام خداوند ناميد.

5. و لُوط نیز كه با اَورام مي‌رفت گوسفندان و گاوان و چادرهايي داشت.

6. (چراگاه) آن سرزمين براي آن‏ها كافي نبود كه با هم ساكن شوند. نظر به اينكه اموالشان زياد بود نتوانستند با هم ساكن شوند.

7. بين چوپانان مواشي اَورام، و چوپانان مواشي لُوط نزاع بود و (قبيله‌هاي) كِنَعَنی (کنعانی) و پِريزي آن‌وقت در آن سرزمين ساكن بودند.

8. اَورام به لُوط گفت: نظر به اينكه ما برادر هستيم تقاضا اينكه بين من و تو و بين چوپانان من و چوپانان تو مشاجره‌اي نباشد.

9. مگر تمام اين سرزمين در برابر تو نيست؟ لطفاً از من جدا شو اگر به چپ بروي، به‌ طرف راست مي‌روم و اگر به راست بروي، به‌طرف چپ خواهم رفت.

10. لُوط چشمان خود را بلند كرده تمام دشت يَردِن را قبل از اينكه خداوند آن را خراب كند، ديد. همه‌اش چون باغ خداوند و مثل سرزمين مصر نرسيده به صُوعَر سيراب بود.

11. لُوط دشت يَردِن را براي خود انتخاب كرد. پس لوط از مشرق كوچ نمود و از يكديگر جدا شدند.

12. اَورام در سرزمين كِنَعَن (کنعان) ساكن شد و لُوط در شهرهاي آن دشت تا سِدُوم چادر زد.

13. ولي مردم سِدُوم در پيشگاه خداوند بسيار بد و خطاكار بودند.

14. و خداوند پس از جدا شدن لُوط از اَورام، به وي گفت: از محلي كه تو آنجا ايستاده‌اي چشمانت را بلند كن (نظر افكن) و به شمال و جنوب و مشرق و مغرب نگاه كن.

15. زيرا كه تمام سرزمين‌هايي را كه تو مي‌بيني تا ابد به تو و به نسلت خواهم داد.

16. نسلت را چون خاك زمين قرار خواهم داد. اگر كسي بتواند (ذرات) خاك آن سرزمين را بشمارد نسل تو هم شمرده خواهد شد.

17. برخيز در درازا و پهناي اين سرزمين گردش كن چونكه آن را به تو خواهم داد.

18. اَورام چادر زده به اِلُونه مَمرِه كه در حِورُون است وارد گشته، آنجا ساكن شد و قربانگاهي براي خداوند ساخت.