گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
آفرینش
وَييشلَح-فصل سي و پنجم

وَييشلَح-فصل سي و پنجم

1. خداوند به يَعقُوو (یعقوب) گفت: برخيز به بِت‌‌اِل عزيمت كرده آنجا ساكن شو. آنجا براي قادري كه در موقع فرارت از جلو عِساو (عیسو) برادرت به تو ظاهر شد قربانگاهي بساز.

2. يَعقُوو (یعقوب) به خانواده و هركس كه همراهش بود گفت: بت‌هاي بيگانه‌(ها) را كه در بينتان است دور سازيد. خود را پاك نموده لباس‌هايتان را عوض كنيد.

3. برخيزيم و به بِت‌‌اِل عزيمت نماييم تا براي قادري كه در روز عذابم (تقاضاي) مرا اجابت كرده و در راهي كه رفتم با من بوده است، آنجا قربانگاهي بسازم.

4. تمام بت‌هاي بيگانه‌(ها) را كه در اختيار داشتند و حلقه‌هايي را كه در گوش آن‏ها بود به يَعقُوو (یعقوب) دادند. يَعقُوو (یعقوب) آن‏ها را زير درخت بلوطي كه نزديك شِخِم بود مدفون ساخت.

5. كوچ كردند. ترس خداوند بر شهرهايي كه اطرافشان بود مستولي شد. فرزندان يَعقُوو (یعقوب) را تعقيب نكردند.

6. يَعقُوو (یعقوب) با تمام مردمي كه همراهش بودند به لوز، همان بِت‌‌اِل كه در سرزمين كِنَعَن (کنعان) است، وارد شد.

7. نظر به اينكه موقع فرار از پيش برادرش آنجا خداوند به او ظاهر شد، آنجا قربانگاهي بنا نمود و آن محل را اِل‏بِت‌‌اِل نام نهاد.

8. دِوُرا دايه‌ي ريوقا فوت نمود و در دامنه‌ي بِت‌‌اِل زير آن درخت بلوط به خاك سپرده شد. (يَعقُوو (یعقوب)) نام آن را «اَلُون باخوت» گذاشت.

9. خداوند موقع بازگشت يَعقُوو (یعقوب) از «پَدَن‌اَرام» بار ديگر به او ظاهر شده او را بركت نمود.

10. خداوند به او گفت: نامت يَعقُوو (یعقوب) است. ديگر بار نامت يَعقُوو (یعقوب) خوانده نشود بلكه نامت ييسرائل (اسرائیل) خواهد بود. پس نامش را ييسرائل گذاشت.

11. خداوند به او گفت: من قادر مطلق هستم بارور و زياد شو. يك قوم و قبيله‌هاي زيادي از تو به‌وجود خواهد آمد و از وجود تو پادشاهاني بيرون خواهند آمد.

12. آن سرزميني را كه به اَوراهام (ابراهیم) و به ييصحاق (اسحاق) بخشيدم به تو مي‌دهم و بعد از تو آن سرزمين را به نسلت خواهم بخشيد.

13. خداوند در آن محلي كه با او سخن مي‌گفت از پيش او بالا رفت.

14. يَعقُوو (یعقوب) در آن محلي كه (خداوند) با او صحبت كرده بود ستون پرستشگاه سنگي برپا كرد و بر آن هديه‌ي مايع ريختني جاري كرده روي آن روغن ريخت.

15. يَعقُوو (یعقوب) اسم آن محلي را كه آنجا خداوند با او صحبت كرد بِت‌‌اِل ناميد.

16. از بِت‌‌اِل مسافرت كردند. هنوز اندك مسافتي به رسيدن به اِفرات مانده بود كه راحِل زایيد و هنگام زايمانش سختي كشيد.

17. هنگام سختي كشيدن و در موقع زایيدن او، قابله به وي گفت نترس كه اين هم پسر است.

18. هنگام جان سپردن، وقتي فوت مي‌كرد نام او را «بِن‌اُوني» نهاد. ولي پدرش او را بینيامين ناميد.

19. راحِل فوت كرد و در راه اِفرات همان بِت‌لِحِم به خاك سپرده شد.

20. يَعقُوو (یعقوب) سنگ مقبره‌اي بر قبرش نهاد. تا امروز سنگ مقبره راحِل همان است.

21. ييسرائل كوچ كرده چادرش را آن سوي « میگْدَل ‌عِدِر» برافراشت.

22. موقع سكونت ييسرائل در همان سرزمين (وقتي يَعقُوو (یعقوب) بعد از درگذشت راحِل) با بيلها صيغه‌ي خود خوابيده بود رِئووِن (به عنوان اعتراض كه چرا يَعقُوو (یعقوب) بايد چادر بيلها را مقدم بر چادر لِئا بداند اطراف چادر بيلها) قدم مي‌زد. ييسرائل (موضوع را) درك كرد. پسران يَعقُوو (یعقوب) دوازده نفر بودند.

23. پسران لِئا: رِئووِن نخست‌زاد يَعقُوو (یعقوب) و شيمعُون، لِوي (لاوی)، يِهودا، ييساخار، ز‍ِوولون.

24. پسران راحل: يوسف و بینيامين.

25. پسران بيلها كنيز راحِل: دان و نَفتالي.

26. پسران زيلپا كنيز لِئا: گاد و آشِر. اينها فرزندان يَعقُوو (یعقوب) هستند كه براي او در «پَدَن‌اَرام» به‌دنيا آمدند.

27. يَعقُوو (یعقوب) نزد ييصحاق (اسحاق) پدرش به «مَمرِه قِريَت اَربَع» همان حِورُون كه اَوراهام (ابراهیم) و ييصحاق (اسحاق) در آن اقامت داشتند وارد شد.

28. عمر ييصحاق (اسحاق) صد و هشتاد سال بود.

29. ييصحاق (اسحاق) پير و سالخورده، دعوت حق را لبيك گفته به (درگذشتگان) قوم خود پيوست. عِساو (عیسو) و يَعقُوو (یعقوب)، پسرانش او را به خاك سپردند.