گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
خروج
بُو-فصل سيزدهم


بُو-فصل سيزدهم

1. خداوند به مُشه (موسی) چنين سخن گفت.

2. هر نخست‌زاده‌اي، اولين گشاينده‌ي رحمي را در ميان فرزندان ييسرائل (اسرائیل) براي من اختصاص بده. نخست‌زاده‌ها از انسان و از چارپا مال من است.

3. مُشه (موسی) به آن قوم گفت: اين روزي را كه از مصر از خانه‌ي غلامي بيرون آمديد به ياد داشته باشيد كه خداوند شما را با قدرت از اين‏جا بيرون آورد و حامِص (خمير مايه‌دار) خورده نشود.

4. امروز ماه بهار (نيسان) است كه شما (از مصر) بيرون مي‌آييد.

5. چنين شود موقعي كه خداوند تو را به سرزمين كِنَعَني (کنعانی) و حيتي و اموري و حيوي و يِووسي كه به پدرانت سوگند ياد نمود تا به تو بدهد، يعني به سرزميني كه در آن شير و شهد جاري است بياورد، اين عبادت را در اين ماه انجام بده.

6. هفت روز فطير بخور و روز هفتم (روز گذشتن از دريا) عيد خداوند است.

7. اين هفت روز فطير خورده شود و حامِص (خميرمايه‌دار) نزد تو ديده نشود و نزد تو در تمام قلمروت خميرمايه ديده نشود.

8. در آن روز به پسرت چنين توضيح بده. به‌خاطر (اجراي) اين (فرمان‌ها) خداوند براي من موقع بيرون آمدنم از مصر (اين همه معجزات) انجام داد.

9. (وقايع بيرون آمدن از مصر) براي تو به منزله‌ي علامتي روي دستت و به منزله‌ي يادبودي بين چشمانت باشد تا اينكه توراي خداوند در دهانت باقي بماند. چون‏كه خداوند تو را با قدرت قوي از مصر بيرون آورد.

10. و اين قانون (پِسَح) را در موعدش سال به سال مراعات كن.

11. موقعي كه خداوند همان‌طور كه به تو و به پدرانت سوگند ياد نمود تو را به سرزمين كِنَعَني (کنعانی) وارد كند و آن را به تو بدهد.

12. هر اولين گشاينده‌ي رحم را به خداوند اختصاص بده و ميان اولين گشاينده‌ها از بچه‌ي چارپا كه داشته باشي، نرها از آن خداوند باشند.

13. و هر اولين گشاينده‌ي (رحم) الاغ را با بره بازخريد كن و اگر بازخريد نكردي، آن را گردن بزن. و هر نخست‌زاده‌ي انسان را از بين فرزندانت بازخريد كن.

14. موقعي كه روزگاري فرزندت از تو چنين پرسش نمايد: اين (فرمان اول‏زادان) چيست؟ به او بگو خداوند ما را با قدرت از مصر از خانه‌ي غلامي بيرون آورد.

15. وقتي كه پَرعُوه (فرعون) براي روانه كردن ما سرسختي كرد خداوند هر نخست‌زادي را در سرزمين مصر از نخست‌زاد انسان تا نخست‌زاد چارپا كشت. از اين جهت است كه من هر اولين نر گشاينده‌ي رحم (چارپاها) را براي خداوند ذبح مي‌كنم و هر نخست‌زادي از بين پسرانم را بازخريد خواهم كرد.

16. (مطالب منتخبه مربوط به اين امر از توراه را نوشته) به‌عنوان علامت بر دستت و به منزله‌ي زينت بين چشمانت باشد. زيرا خداوند ما را با نيروي زياد از مصر بيرون آورد[1].

پاراشاي بِشَلَح

17. موقعي‌كه پَرعُوه (فرعون) آن قوم را فرستاد چنين شد. خداوند آن‏ها را از راه سرزمين پِليشتيم كه نزديك بود راهنمايي نكرد چون‏كه (باخود) گفت مبادا آن قوم با ديدن جنگ پشيمان گشته به مصر بازگردد.

18. خداوند آن قوم را از راه بيابان به سمت درياي سرخ دور گردانيد و فرزندان ييسرائل (اسرائیل) از سرزمين مصر مسلح عزيمت كردند.

19. مُشه (موسی) استخوان‌هاي يوسف را با خود برد زيرا (يُوسف) فرزندان ييسرائل (اسرائیل) را چنين سوگند داده بود. «خداوند شما را حتماً مورد توجه قرار خواهد داد. آن‏گاه استخوان‌هاي مرا از اين‏جا با خود بيرون ببريد».

20. از سوكُوت حركت كرده در اِتام در كنار بيابان اردو زدند.

21. هنگام روز براي نشان دادن راه به آن‏ها (تجلي) خداوند پيشاپيش آن‏ها در ستون ابر مي‌رفت و هنگام شب به‌منظور روشن كردن (راه) براي آن‏ها در ستون آتش مي‌رفت تا شبانه روز راه‌پيمايي كنند.

22. ستون ابر در مدت روز و ستون آتش در شب از جلو آن قوم دور نمي‌شد.





[1] فرمان تفيلين از آيه‌هاي 9 و 16 نتيجه شده است.