گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
خروج
ييترُو-فصل نوزدهم

ييترُو-فصل نوزدهم

1. در سومين ماه از بيرون آمدن فرزندان ييسرائل (اسرائیل) از سرزمين مصر، در اين روز (اول ماه) به بيابان سینَی (سینا) رسيدند.

2. از «رِفيديم» حركت كرده و به بيابان سینَی (سینا) آمدند و در آن بيابان چادر زدند، يعني ييسرائل (اسرائیل) آن‏جا مقابل آن كوه اردو زد.

3. و مُشه (موسی) به حضور خداوند رفت. خداوند از آن كوه وي را صدا زده گفت: به خاندان يعقوب چنين بگو و به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) اعلام بدار:

4. شما آنچه را با مصري‌ها كردم مشاهده كرديد. شما را روي بال‌هاي عقاب‌ها (ابرها) بلند كرده نزد خود آوردم.

5. و حالا اگر حتماً به حرف من گوش دهيد و پيمانم را رعايت كنيد از ميان تمام قوم‌ها براي من نخبه‌تر خواهيد بود چون‏كه تمام كره‌ي زمين (هم) مال من است.

6. و شما براي من «مَملِخِت كُوهَنيم» (ساكنان كشور مربيان جهاني خداشناسي) و ملتي مقدس باشيد. اين‏ها سخناني است كه به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) خواهي گفت.

7. مُشه (موسی) آمد محترمين ييسرائل (اسرائیل) را صدا زد و تمام اين سخنان را كه خداوند به او فرمان داده بود در برابر آن‏ها بيان كرد.

8. تمام آن قوم يك زبان پاسخ داده گفتند: تمام آنچه را كه خداوند گفته است انجام خواهيم داد. مُشه (موسی) سخنان آن قوم را نزد خداوند بازگو كرد.

9. خداوند به مُشه (موسی) گفت: براي اينكه آن قوم موقع سخن گفتنم با تو (سخنان مرا) بشنوند و به تو هم تا ابد ايمان بياورند، اينك من در ميان ابر غليظ نزد تو مي‌آيم. مُشه (موسی) سخنان آن قوم را به خداوند اطلاع داد.

10. خداوند به مُشه (موسی) گفت: نزد آن قوم برو و امروز و فردا آن‏ها را آماده كن و لباس‌هاي خود را بشويند.

11. و براي روز سوم آماده باشند. چون‏كه در روز سوم خداوند در نظر تمام آن قوم روي كوه سینَی (سینا) نزول اجلال خواهد كرد.

12. اطراف آن قوم را محدود كرده بگو مواظب خودتان باشيد. از آن كوه بالا نيایيد و با حدود آن تماس نداشته باشيد. هركسي آن كوه را لمس كند، حتماً كشته مي‌شود.

13. دستي آن را لمس نكند چون‏كه خود به خود سنگسار شده و يا (از بلندي) پرتاب خواهد گشت. چه چارپا و چه انسان باشد، زنده نخواهد ماند. با يكنواخت شدن صداي كرنا آن‏ها (مي‌توانند) بالاي آن كوه بروند.

14. مُشه (موسی) از آن كوه به سوي آن قوم فرود آمد. آن قوم را آماده كرد و لباس‌هايشان را شستند.

15. به آن قوم گفت: براي سه روز (ديگر) آماده باشيد، به زن نزديك نشويد.

16. روز سوم همين‌كه صبح شد صداها و برق‌ها و ابر سنگيني و صداي بسيار شديد كرنا در بالاي آن كوه پديد آمد. تمام آن قوم كه در اردوگاه بودند بر خود لرزيدند.

17. مُشه (موسی) آن قوم را از اردوگاه به استقبال خداوند بيرون آورد و در پايين آن كوه ايستادند.

18. و از تمامي كوه سینَی (سینا) دود بيرون مي‌آمد، براي اينكه خداوند با آتش بر آن نازل گشت. دودش مثل دود كوره بالا مي‌رفت. پس تمام آن كوه بسيار لرزان شد.

19. صداي كرنا پيش مي‌رفت و بيش از پيش قوي‌تر مي‌شد. مُشه (موسی) سخن مي‌گفت و خداوند صداي او را تقويت مي‌كرد.

20. خداوند بالاي كوه سینَی (سینا) بر سر آن كوه نزول اجلال نمود. خداوند مُشه (موسی) را صدا زد كه بر سر آن كوه (بالا) برود. پس مُشه بالا رفت.

21. خداوند به مُشه (موسی) گفت: پايين برو به آن قوم اخطار كن مبادا به منظور ديدن خداوند (از حد) تجاوز كنند و از آن‏ها زياد كشته شود.

22. و آن كُوهِن (کاهن) هايي(به عقيده مفسرين نخست‌زادگان) هم كه پيش خداوند مشرف مي‌شوند خود را محدود بدانند. مبادا خداوند آن‏ها را منهدم كند.

23. مُشه (موسی) به خداوند گفت: آن قوم نمي‌تواند از كوه سینَی (سینا) بالا آيد. چون‏كه تو به ما اخطار كرده گفتي آن كوه را محدود كرده آن‏را تقدیس نما.

24. خداوند به او گفت: برو فرود آي. تو بالا بيا و اَهَرُون (هارون) با تو (بيايد). ولي كُوهِن (کاهن) ها و آن قوم براي بالا آمدن به سوي خداوند (از حد) تجاوز نكنند. مبادا آن‏ها را منهدم نمايد.

25. مُشه (موسی) نزد آن قوم فرود آمده به آن‏ها گفت.