گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
اعداد
پاراشاي قُورَح (قارون)-فصل شانزدهم

1. قُورَح (قارون) پسر ييصهار پسر قِهات پسر لِوي به همراهي داتان و اَويرام پسران اِلي‌آو و اُون پسر پِلِت فرزندان رِئووِن دست به كار تحريك شد.

2. با اشخاصي كه از فرزندان ييسرائل (اسرائیل) يعني دويست و پنجاه نفر رئيس‌هاي اجتماع، دعوت شدگان به چادر محل اجتماع و اشخاص نامی عليه مُشه (موسی) قيام نمودند.

3. بر ضد مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون) اجتماع نموده به آن‌ها گفتند (فخر فروشي) براي شما كافي است چون كه جمعيت تماماً مقدس هستند و خداوند در ميان آن‌هاست چرا بر جمعيت خداوند فخر مي‌فروشيد؟

4. مُشه (موسی) شنيد و روي خود را بر زمين نهاد.

5. به قُورَح (قارون) و به همه‌ي جمعيتش چنين سخن گفت: همين‌كه بامداد شود خداوند آن كسي را كه از آن وي مي‌باشد معرفي خواهد كرد و آن كسي را كه مقدس است مقرب درگاهش خواهد كرد و آن كسي را كه انتخابش نمايد به خويشتن نزديك خواهد نمود.

6. اين كار را بكنيد. اي قُورَح (قارون) با همه‌ي جمعيتت براي خود مجمرهايي برداريد.

7. فردا در پیشگاه خداوند، در آن‌ها آتش نهاده روي آن‌ها بخور (داروهاي يازده‌گانه) بگذاريد و چنين شود كه آن مردي را كه خداوند انتخاب نمايد او مقدس است. اي فرزندان لِوي اين براي شما كافي است.

8. مُشه (موسی) به قُورَح (قارون) گفت: اي فرزندان لِوي خواهشمندم گوش بدهيد.

9. آيا از براي شما كم است كه خداوند ييسرائل (اسرائیل) شما را از جمعيت ييسرائل جدا ساخته تا شما را مقرب درگاه خود كند و خدمت ميشكان خداوند را انجام دهيد و جلو جمعيت ايستاده براي آن‌ها خدمت نماييد؟

10. و (به خصوص) تو و برادرانت فرزندان لِوي (خاندان قِهات) را همراه تو مقرب‌تر نمود؟ (حالا) خواستار كُوهِن (کاهن) شدن هم هستيد؟

11. بنابراين تو و تمام جمعيت متفق تو، بر ضد خداوند مي‌باشيد. مگر اَهَرُون (هارون) چه كاره است كه (مردم را) بر ضد وي به غرولند وامي‌داريد؟

12. مُشه (موسی) براي دعوت (به آشتي كسي را) نزد داتان و اَويرام پسران اِلي‌آو فرستاد (آن‌ها) گفتند نمي‌آييم.

13. آيا كم است كه ما را از سرزميني كه در آن شير و شهد جاري است بيرون آوردي و ما را در بيابان به كشتن دادي كه بر ما رياست كني؟ او (يعني اَهَرُون (هارون)) هم رياست كرده است.

14. ما را به سرزميني كه در آن شير و شهد جاري است نبردي و ملك كشتزار و تاكستان هم به ما ندادي. آيا اين اشخاص را گول مي‌زني؟ نخواهيم آمد.

15. مُشه (موسی) بسيار خشمگين شد و به خداوند گفت: به هديه‌ي آن‌ها توجه نكن. نه خري از آنان گرفتم و نه به يكي از آن‌ها بدي كردم.

16. مُشه (موسی) به قُورَح (قارون) گفت: تو و تمام جمعيتت، فردا حضور خداوند باشيد. تو و آن‌ها و اَهَرُون (هارون).

17. هركدام مجمر خود را برداريد و روي آن‌ها بخور بگذاريد و هركدام مجمر خود –دويست و پنجاه مجمر را- در حضور خداوند تقديم كنيد و تو و اَهَرُون (هارون) هركدام مجمر خود را.

18. هر کدام مجمر خود را برداشته و روی آن‌ها آتش نهادند و بر آن‌ها بخور گذاشتند و جلوی درگاه چادر محل اجتماع ایستادند و مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون) هم (همین‌گونه).

19. قُورَح (قارون) تمام جمعيت را جلوي درگاه چادر محل اجتماع برضد آن‌ها جمع كرد. جلال خداوند به همه‌ي آن جمعيت ظاهر شد.

20. خداوند به مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون) چنين سخن گفت:

21. از ميان اين جمعيت جدا شويد تا آن‌ها را در لحظه‌اي نابود كنم.

22. (مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون)) روي بر زمين نهاده گفتند: اين قادر اي خداوند روح‌هاي تمام افراد بشر، اين يك مرد خطا مي‌كند و تو به تمام آن جمعيت غضب مي‌كني؟

23. خداوند به مُشه (موسی) چنين سخن گفت:

24. با اين جمعيت صحبت كرده بگو خود را از اطراف مسكن قُورَح (قارون) و داتان و اَويرام كنار بكشيد.

25. مُشه (موسی) برخاست و نزد داتان و اَويرام رفت. محترمين ييسرائل (اسرائیل) به دنبال وي رفتند (شايد آن‌ها را پشيمان كنند).

26. به آن جمعيت چنين سخن گفت: تمنا دارم از پهلوي چادرهاي اين اشخاص شرير دور شويد و به آن‌چه دارند دست نزنيد مبادا به خاطر تمام خطاهاي آن‌ها از بين برويد.

27. خود را از پهلوي مسكن قُورَح (قارون)، داتان و اَويرام و اطراف آن كنار كشيدند و داتان و اَويرام و زن‌ها و فرزندان (بزرگ)شان و بچه‌هاي كوچكشان از درگاه چادرهاي خود بيرون آمده قد علم كردند.

28. مُشه (موسی) گفت: بدين‌وسيله خواهيد دانست كه مرا خداوند فرستاده است تا تمام اين كارها را انجام دهم و از جانب خودم (كاري) نمي‌كنم.

29. اگر اين‌ها مثل هر انساني بميرند و مانند هر آدمي كيفر ببينند، خداوند مرا نفرستاده است.

30. اگر خداوند وضع تازه‌اي بيافريند كه زمين دهان بگشايد و آن‌ها و تمام آن‌چه را متعلق به آن‌هاست ببلعد و زنده به گور فرو روند، بدانيد كه اين اشخاص خداوند را حقير شمرده‌اند.

31. چنين شد. همين‌كه (مُشه (موسی)) بيان تمام اين مطالب را به پايان رسانيد واقع شد كه زميني كه زير (پاي) آن‌ها بود شكافته شد.

32. آن زمین دهان خود را باز كرده آن‌ها و خانه‌ها و تمام اشخاصي را كه متعلق به قُورَح (قارون) بودند و همه دارايي آن‌ها را بلعيد.

33. آن‌ها و هرچه داشتند زنده به گور رفتند و از ميان جماعت نابود شدند و (شكاف) زمين بر روي آن‌ها بسته شد.

34. و تمام ييسرائل (اسرائیل) كه در اطراف آن‌ها بودند در اثر شيون آن‌ها گريختند زيرا مي‌گفتند مبادا آن زمين ما را (هم) ببلعد.

35. و از جانب خداوند آتش آمده آن دويست و پنجاه نفر آورندگان بخور را سوزانيد.