گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
اعداد
قُورَح (قارون)-فصل هفدهم

1. خداوند به مُشه (موسی) چنين گفت:

2. به اِلعازار پسر اَهَرُون كُوهِن (هارون کاهن) بگو نظر به اين‌كه آن مجمرها مقدس شده‌اند از ميان آن، آتش سوزان برداشته و آن آتش را دور بريز.

3. اما مجمرهاي اين كساني كه عليه جان خود خطا كردند را به صورت ورقه‌هاي نازك –پوششي براي قربانگاه بسازند تا به عنوان نشانه براي فرزندان ييسرائل (اسرائیل) بماند. زيرا آن‌ها را به حضور خداوند آورده‌اند و مقدس مي‌باشند.

4. اِلعازار كُوهِن (کاهن) آن مجمرهاي مسي را كه آن سوخته‌شدگان آورده بودند، برداشت. پس آن‌ها را براي روكش قربانگاه ورقه كردند.

5. (پوشش قربانگاه كه از اين ورقه‌ها ساخته مي‌شود) يادبودي براي فرزندان ييسرائل (اسرائیل) باشد. تا مردي بيگانه كه از نسل اَهَرُون (هارون) نيست، به حضور خداوند نزدیک نشود تا بخور دود کند و همان‌طوري كه خداوند توسط مُشه (موسی) (دربارة اَهَرُون) گفته بود مانند قُورَح (قارون) و جمعيتش (نابود) نشود.

6. فرداي آن روز تمام جمعيت فرزندان ييسرائل (اسرائیل) بر ضد مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون) غرولند كرده گفتند شما قوم خداوند را به كشتن داديد.

7. موقعي كه جمعيت برضد مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون) جمع شده بودند متوجه چادر محل اجتماع شدند كه اينك ابر آن را پوشانيده و جلال خداوند ظاهر شده است.

8. مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون) به سوي چادر محل اجتماع رفتند.

9. خداوند به مُشه (موسی) چنين سخن گفت:

10. از ميان اين جمعيت جدا شويد تا آن‌ها را در لحظه‌اي نابود كنيم. (مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون)) روي خود را بر زمين نهادند.

11. مُشه (موسی) به اَهَرُون (هارون) گفت: نظر به اين‌كه از سوي خداوند غضب شده مرگ و مير زياد آغاز گشته است. مجمر را بردار و از روي قربانگاه بر آن آتش بنه و بخور بگذار و زودتر نزد آن جمعيت ببر و براي آن‌ها طلب عفو نما.

12. همين‌كه مُشه (موسی) سخن گفت اَهَرُون (هارون) (مجمر را) برداشت و در ميان آن جماعت دويد و اينك مرگ و مير زياد در آن قوم آغاز شده بود، بخور را گذاشت و درباره‌ي آن قوم طلب عفو نمود.

13. بين مرده‌ها و زنده‌ها ايستاد. فاجعه متوقف شد.

14. و مرده‌هاي اين فاجعه غير از كساني كه به خاطر قُورَح (قارون) كشته شده بودند چهارده هزار و هفتصد (نفر) بودند.

15. (همين‌كه) اَهَرُون (هارون) نزد مُشه (موسی) به چادر محل اجتماع برگشت آن بلا متوقف شده بود ...

16. خداوند به مُشه (موسی) چنين سخن گفت:

17. به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) سخن بگو و از آن‌ها بر حسب خاندان پدري از هر يك عصايي بگير. (تعداد عصاها) از جانب تمام روساي آن‌ها برحسب خاندان پدري‌شان دوازده عصا باشد و نام هركدام را روي عصايش بنويس.

18. و نام اَهَرُون (هارون) را روي عصاي لِوي بنويس، چون كه هريك از روساي خاندان پدري‌شان يك عصا خواهند داشت.

19. آن‌ها را در چادر محل اجتماع مقابل لوح‌هاي ده‌فرمان گواه (بر تجلي خداوند به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) در كوه سينَي (سینا)) همان‌جا كه با شما ملاقات خواهم داشت بگذار.

20. عصاي آن شخصي كه انتخابش كنم گل خواهد كرد و غرولندهايي را كه فرزندان ييسرائل (اسرائیل) برضد شما مي‌كنند در حضور خود ساكت خواهم نمود.

21. مُشه (موسی) به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) صحبت كرد. همه رئيس‌هاي آن‌ها برحسب خاندان پدري خود هر رئيسي يك عصا جمعاً دوازده عصا به وي دادند و عصاي اَهَرُون (هارون) در ميان عصاهاي آن‌ها قرار داشت.

22. مُشه (موسی) آن عصاها را در حضور خداوند در چادر لوح‌هاي ده‌فرمان گواه (بر تجلي خداوند به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) در كوه سينَي (سینا)) گذاشت.

23. فرداي آن روز فرا رسيد. مُشه (موسی) به چادر لوح‌هاي ده‌فرمان گواه (بر تجلي خداوند به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) در كوه سينَي (سینا)) آمد و اينك عصاي اَهَرُون (هارون) متعلق به خاندان لِوي شكوفا شده گل درآورده بود و غنچه كرده بادام داده بود.

24. مُشه (موسی) همه‌ي عصاها را از حضور خداوند نزد تمام فرزندان ييسرائل (اسرائیل) برد (آن‌ها عصاها را) مشاهده كردند و هركس عصاي خود را برداشت.

25. خداوند به مُشه (موسی) گفت: عصاي اَهَرُون (هارون) را براي نگهداري جلوي لوح‌هاي ده‌فرمان (گواه) بازگردان كه براي متمردين نشانه‌اي باشد و (اين نشانه) به غرولندهاي آن‌ها در حضور من پایان دهد و نميرند.

26. مُشه (موسی) همان‌گونه كه خداوند به او فرمان داد، عمل نمود.

27. فرزندان ييسرائل (اسرائیل) به مُشه (موسی) چنين گفتند: اينك هلاك شديم نابود گشتيم، همه‌ي ما از بين رفتيم.

28. هركس به ميشكان خداوند زياد نزديك شود مي‌ميرد. آيا محكوم به فنا شديم؟