گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
اعداد
مَسْعِه-فصل سي و پنجم

1. خداوند در باديه‌ي مُوآوْ در كنار يَردن مقابل يِريحُو به مُشه (موسی) چنين سخن گفت:

2. به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) فرمان بده از سهم زمين ملكي خود شهرهايي براي سكونت به لِوي‌ها بدهند. در اطراف اين شهرها هم زميني به لِوي‌ها بدهيد.

3. آن شهرها براي آن‌ها جهت سكونت باشد و زمين‌هاي آن براي چارپا و اموال و هرگونه نياز زندگيشان باشد.

4. زمين‌هاي آن شهرهايي كه به لِوي‌ها مي‌دهيد از ديوار اطراف شهر به خارج به فاصله‌ي يك هزار اَما باشد.

5. (علاوه بر آن) در خارج شهر در سمت خاور دور هزار اَما و در سمت جنوب دو هزار اَما و در سمت باختر دو هزار اَما و از طرف شمال دو هزار اَما اندازه بگيريد و شهر در ميان آن باشد. اينست زمين‌هاي شهرهاي آن (لِوي‌)ها.

6. از آن شهرهايي كه به لِوي‌ها مي‌دهيد شش شهر را براي پناهگاه اختصاص دهيد تا قاتل براي بست نشستن به آن‌ها بگريزد و علاوه بر آن چهل و دو شهر به (آن‌ها) بدهيد.

7. تمام شهرهايي كه به لِوي‌ها خواهيد داد چهل و هشت شهر خواهد بود: منظور از آن (شهر)ها و زمين‌هايشان مي‌باشد.

8. شهرهايي كه از زمين ملكي فرزندان ييسرائل (اسرائیل) (به لِوي‌ها) خواهيد داد از مال آن‌كه بيشتر (زمين) دارد بيشتر و از مال آن‌كه كمتر (زمين) دارد كمتر بدهيد. هر کس برحسب سهمی که از زمین می برد از شهر خود به لِوی‌ها بدهد.

9. خداوند به مُشه (موسی) چنين سخن گفت:

10. به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) صحبت نموده به آن‌ها بگو: موقعي كه شما از يَردِن به سوي زمين كِنَعَن (کنعان) عبور مي‌كنيد.

11. شهرهايي براي خود تعيين كنيد. براي شما شهرهاي پناهگاه باشند تا قاتلي كه كسي را سهواً كشته، به آن‌جا بگريزد.

12. اين شهرها براي شما به منزله‌ي پناهگاهي از ولي خون باشد و قاتل تا موقعي كه در حضور جمعيت (دادگاه) محاكمه نشده، كشته نشود.

13. و (از) شهرهايي كه خواهيد داد براي شما شش شهر پناهگاه باشد.

14. سه تا از اين شهرها را اين طرف يَردِن و آن سه شهر (ديگر) را در سرزمين كِنَعَن (کنعان) بدهيد، شهرهاي پناهگاه باشد.

15. براي فرزندان ييسرائل (اسرائیل) و براي غريب و براي مقيم در ميان آن‌ها اين شش شهر پناهگاه باشد تا هر ضاربي كه به‌طور غير عمد كسي را بكشد، به آن‌جا بگريزد.

16. و اگر (ضارب) با آلت آهني او را زد و (او) مرد، او (يعني ضارب) قاتل است آن قاتل حتماً كشته شود.

17. و اگر با سنگ قابل حمل با دست، كه به‌وسيله‌ي آن كسي مي‌ميرد او را زد و (او) مرد، (ضارب) قاتل است. آن قاتل حتماً كشته شود.

18. اگر با چوب‌دستي كه مي‌تواند موجب مرگ شود او را بزند و او بميرد، آن شخص قاتل است. قاتل حتماً كشته شود.

19. خود ولي آن خون (به حكم دادگاه) آن قاتل را بكشد. (و نيز او حق دارد در حال فرار قاتل) هنگام برخورد با او وي را بكشد.

20. و اگر از روي بغض او را هل دهد يا قصداً (چيزي) به‌سوي او پرتاب كند و (وي) بميرد ...

21. يا از روي دشمني با دست خود او را بزند و او بميرد آن ضارب قاتل است حتماً كشته شود. وَلي آن خون (حق دارد) آن قاتل را هنگام برخورد با او (حين فرار) بكشد.

22. و اگر غفلتاً بدون دشمني او را هل دهد يا هر آلتي را بدون قصد به طرف او بيندازد. . .

23. يا سنگي را كه با آن خواهد مرد بدون توجه بر او بيندازد و بميرد وي دشمن او نبوده و بدي او را نمي‌خواسته است.

24. آن جمعيت (دادگاه) بين ضارب و آن ولي خون براساس اين احكام داوري كنند.

25. آن جمعيت (دادگاه) آن قاتل را از دست آن ولي خون برهانند و وي را به شهر پناهگاهش كه به آن‌جا گريخته بود بازگردانند و تا درگذشتن آن كُوهِن (کاهن) بزرگ كه (مرجع صلاحيت‌دار او را) با روغن مقدس مسحش كرده است در آن (شهر) ساكن بماند.

26. و اگر واقعاً قاتل از حد شهر پناهگاه خود كه به آن‌جا گريخته است بيرون رود.

27. و ولي خون بيرون شهر پناهگاه وي، او را بيابد و قاتل را بكشد خونش بازخواست ندارد.

28. مگر اين‌كه تا (هنگام) درگذشتن كُوهِن (کاهن) بزرگ، در شهر پناهگاهش بماند و بعد از درگذشتن كُوهِن (کاهن) بزرگ، قاتل به سرزمين ملكي خود بازگردد.

29. اين‌ها براي شما، نسل اندرنسلتان، در هرجا باشيد به منزله‌ي قانون دادرسي باشد.

30. هركس بنابر گواهي گواهان قاتل شناخته شود (به‌حكم دادگاه) آن قاتل (به وسيله‌ي گواه يا ولي خون) كشته شود. يك گواه براي محكوميت كافي نيست.

31. در عوض جان قاتلي كه محكوم به اعدام است خون‌بها نگيرید، بلكه حتماً اعدام شود.

32. از كسي كه به شهر پناهگاهش گريخته (يعني قاتل غيرعمد) خون‌بها نگيريد. كه قبل از درگذشتن آن كُوهِن (کاهن) (بزرگ) برگردد و در آن سرزمين سكونت كند.

33. و سرزميني را كه شما در آن هستيد آلوده نسازيد چون‌كه قتل، آن سرزمين را آلوده خواهد كرد. و آن سرزمين به‌خاطر خوني كه در آن ريخته شده است پاك نخواهد شد، مگر با كشتن كسي كه آن (خون) را ريخته است.

34. و آن سرزميني را كه شما در آن سكونت داريد و من در ميان آن ساكن هستم ناپاك نساز. چون من خداوند در ميان فرزندان ييسرائل (اسرائیل) ساكن مي‌باشم.