گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
نامه ها
نامه به عالیه ۱۲/اردیبشت/۱۳۰۵


vvv۱۲ اردیبهشت ۱۳۰۵
به عزیزم عالیه!
به من گفته ئی بدون خبربازگشن نکنم؟ ببین این ابرهای سفید را که از جلوی ماه رد می شوند ازمغرب به مشرق خبرمی برند ، ولی صبرلازم ست . درباره ی خودم نمی دانم برای خبرآوردن لازم ست تا آخرعمرصبرکنم، یا نه؟ هنوزتو را می بینم درمقابل درایستاده ئی، رو به بالا بنا به عادت نگاه می کنی، کی خبر مرا به تو می آورد؟ نسیم خنکی که موهایت را تکان می دهد صدای من ست. بارها از تو می گذرد و تو او را نخواهی شناخت! عالیه! یک قطره ی شفاف در این وقت سحر روی دست تو می افتد، گمان نکن باران ست، طبیعت پرازکنایات ست. وقتی که عاشق از معشوقه اش دور می شود، بعدها خیلی چیزها شبیه به آثاروجود آن دور شده ، از نظر می گذرد . قطره ی باران ، که در خاموشی شب خیلی محزون به زمین می آید شبیه به اشک آن عاشق ست . چقدر رقت انگیزست که گل به محض شکفتن ، پژمرده می شود! قلب در دست اطفال همینحال را دارد! مگر تو نمی خواهی مرا از خودت دورکنی، اگرجزاین ست به من بگو امشب بدونه خبر می توانم بازگشت کنم ، یا نه؟ مخبر تو: نیما

تایپ شده توسط پری جلالی پور