گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
نامه ها
نامه به عالیه ۲۱/اردیبهشت/۱۳۰۵


شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۰۵
عالیه! عزیزم!
گمان نمی بردم دراین شب تاریک برای کسی که اگر او را به هر جای عالم ببندند وصله ی ناجور عالم است ، کاغذ بنویسی.
چندین ساعت است چیز می نویسم ، حس می کنم خون ریزی های مهمی عنقریب می خواهد درعالم رخ بدهد . چرا از این ستاره آتش می بارد؟ چرا همه جا به ساحت جنگ مهیبی تبدیل یافته است .
نم دانم این خیال از کجا درمن قوت یافته است. وقتی که یک ساعت قبل برای انجام کاری اتفاقأ از یک معبر پر جمعیت این شهر(لاله زار) عبور می کردم ، دلم می خواست کور باشم تاشکل و هیکل ناپسند انسان را نبینم . کرباشم، صدایش را نشنوم . یک وجود آشفته ویاغی و فراری از مردم ، مثل من ، وجودی است که طبیعت بدتر از آن را پرورش نداده است . فکر می کنم با چه چیز می توانم زندگی را دوست بدارم، به یک جا دست می گذارم، دستم به شدت می لرزد، پا می گذارم، زیر پایم زلزله شدیدی احداث می شود!
اگرمدت های مدید با من زندگی کرده بودی ازحالات یک شاعر تعجب نمی کردی، گل کم طاقتی را که نمی توان به آن دست زد وآن را چید ، آن گل ، قلب شاعرست. چرا مثل این ابرمنقلب نباشم، مثل این ابر گریه نکنم؟ چرا مثل این ابر متلاشی نشوم؟ نه. نه ! اگر زندگانی برای باورکردن و دوست داشتن ست من مدت ها باور کرده ام و دوست داشته ام. مدت ها راست گفته ام و دروغ شنیده ام، حال بس است .آنچه بنویسم جز پریشانی چیزی ازجبهه ی آن احساس نخواهی کرد. پس خاموش می شوم . دوستار مجهور تو: نیما

تایپ شده توسط پری جلالی پور