گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ادبیات کودکانه
نقاش ( طرح قصّه)

از قصّه های شری

مرد نقاش عاشق کشیدن تصویرشیربود، شیرزنده را در جنگل پیدا می کرد واز روی آن نقاشی می کرد.

شیربا او انُس گرفت، واورا پیش خود برد وهمه کاره کرد.

نقاش هروقت که از دَخمه شیر بیرون می آمد تنش بوی خطرمی داد وحیوان ها به او احترام می گذاشتند .

این طوری ها بود که مرد یک وقت دید نقاشی را ترک کرده و درپی جاه و جلال رفته ست.

وقتی شیر مردنی شد حیوان ها به او تناختند و کارش را ساختند.

نقاش فرار کرد، اما هرجا می رفت از بوی او حیوان ها اورا تعقیب می کردند، بلاخره نقاش مجبور شد به خانه اش برود و دررا به روی خود ببندد.

وقتی درخانه نقاش را می شکنند ، می بینند نقاش روی تصویر شیر مرده ست.