گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
اشعار دیگر
جامه ی نو


جامه ی نو

یکی جامه آن مرد خیاط دوخت

قضا را تن صاحب جامه سوخت

چو شد اوستا جانب مسکنش

بپوشاند آن دوخته بر تنش

بنالید تن سوخته از نهاد:

که جامه چه بد دوختی اوستاد!

دمی چند بر وی ملامت گرفت

بدو گفت اُستا:« نه جای شگفت

بود جامه ام گر چه خوش دوخته

خشونت کند در تن سوخته

شود مایع ی عیب بسیار من

ز عیب تو باشد اگر کار کار من»

۱۰ آذرماه سال۱۳۰۴

تایپ شده توسط پری جلالی پور