گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
اشعار دیگر
 شکسته پر

نزدیک شد رسیدن مرغِ شکسته پر
هی پهن می کند پَرو هی می زند به در
زین حبسگاه سَر
آواز می دهد به همه خفتگان ما
در گارگاهِ روشنِ فکر جوان ما
بیدار می کند همه شور نهان ما.

بر بام این سرای که کردش ستم گون
استاده ست همچو یکی گوی واژگون
می کاودش دو چشم
تا چهره های مرگ نما را کند جدا
از چهره های خشم
تا فکرهای گمشدگان را
که کارشان همیشه ویرانه کردن ست
وآثار این خرابی شان هردم به گردن ست
از فکرهای دیگریکسوی ترکند
تا نیم مردگان را
کافسرده شوقشان، هم از او با خبر شوند
اول به رنگ های دگر روی می کند
تردد می فزاید
در ساحتِ غبار پر از شکل جانور
تصویر آتشی بنماید
با سوزشی دگر
می سوزد انچه بینی
وز خشم، چیزهای سیه می کند سفید
آن گاه می نماید از این سقف تیره سر
یعنی دمید از پس شام سیه سحر
نزدیک شد رسیدن مرغ شکسته پر.
دی ماه سال ۱۳۱۹

تایپ شده توسط پری جلالی پور