گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
اشعار دیگر
 گنج ست خراب را

کردم به هوای میهمانی
آباد سرای و خانه ی تنگ
هر بام و بری شکسته بر جا
چون پای فتاده رفته از هوش
از هر درآن گماشتم باز
بیدار و بهوش پاسبانان
جز نقش توهرچه شان ز دل دور
جز نام تو هر چه شان فراموش
آن گونه که آفتاب درابر
از خانه ی آسمان بخندد
درخانه ی این امید تا کی
لب تر شودم به چشمه ی نوش

لیکن نگذشت سالیانی
کز پای بریخت هر جداری
وزغارت دستبرد ایّام
جغدیم برآن نشست خاموش
شد خنده ی هرشکاف با من
در طعنه نهیب زهر خندی
من بودم و درفسوس کاین خبر
ناگاه رسیدم از تو در گوش:
اینجایم در خراب تو، من
ای خسته کنون گرفته ام جا
آبادی این سرای بگذار
گنج ست خراب را درآغوش.



اسفندماه سال ۱۳۲۴

تایپ شده توسط پری جلالی پور