گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اشعار دیگر
 نه،او نمرده ست

دو سال از نبودِ غم انگیزاو گذشت
روی مزاراو
دوبار برگ های خزان ریخته شدند
سه سایه ی شکسته ی گریان
بر شاخه های سایه ی دیگر
آویخته شدند.

آنوقت باز مثلِ دگر روزها دمید
این روشن افق
یک جغد بی ثبات ازآن جایگه پرید
با یک غروب ِغمگین بالای آن مزار
غمناک تر نشنید
دو سال مثل آنکه دو روزازغمش گذشت
روزسفید آمد از نو به سیرو گشت
بر ساحتِ جبینِ جوانی
خطِ دگر نوشت
مانندِ این که آنکه تو دانی نمرده ست
هر کس به یادش آید گوید:
دو سال رفت و لیک اِرانی نمرده ست

نه او نمرده، او زنهانخانه ی وجود
بر پای خاسته ست
اواز برایِ زندگی ما
تا بهره ورتر آئیم
دارد هنوز هم سخنی گرم می کند
این تیره جوی سنگدلان را
دارد به حرف مردمی ئی نرم می کند.

دو سال شمع زندگی اش را به روشنی
مردم ندید لیک
بس شمع های دیگرروشن شدندازاو
پس فکرهای ویران گلشن شدندازاو
مانند آنکه همین آرزوش بود
پرّید از برابر زندان
مرغ شکسته پرکه همه رنج وجوش بود
تا روی بام دیگران آید زنوفرود
زانجا به رنگِ دیگربا ما کند سخن
دوسال شد این پرنده ی پُرنور
مانند یک دقیقه ی لذت که بگذرد
مثل چراغی روشن از دور
او نگذشته ست لیک
او با خیال گرم مردمان شریک
دارد به شیوه های دگرحرفی
او درمیان تیره ی این خاک های سرد
هر چند منزوی
کرده ست در درون بسی دل کنون مقر.

نه، او نمرده ست آنکه دلی زنده می کند
هرگز بر او نیابد بد روی مرگ دست
شکل غراب بیهده بنشسته ست
براین مزار، بیهده بنشسته ست جغد
اشک سه سایه بی سبب اینجاست بر زمین.

۱۳ بهمن ماه ۱۳۲۰

تایپ شده توسط پری جلالی پور