گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اشعار دیگر
هیبره

هیبره یک مرغ بد بوی ست، آگنده شکم

بال و برهاش از پلیدی ها بچسبیده بهم

او خوراکش خون انسان ست ومی خوابد جدا

روی دیواری که بالا رفته ست از خونِ ما

هرزمان ازنوکِ او بانکی برآید جانگداز

ما ز روی بیم جان داریم به سوی او نیاز

و بدون فکر سودی وخیالی باروَر

می پرستیمش بدو داریم ازهرسو نظر

تا نیاید زاو فرو پا روی ناهموار جا

سینه های ماست زیر پای ناهموارش وا

تا بخسبد، ما زچشمان دور می داریم خواب

وز پی یک لحظه حّظ اوست، عمری مان عذاب

لیک وقتِ واپسین، کاو می شود از ما جدا

می گشاید بال و می دارد دهانِ گند وا

می پرد وآب و هوا را زهر آگین می کند

تلخ بر ما زندگانی های شیرین می کند

آذر ماه سال ۱۳۱۹

تایپ شده توسط پری جلالی پور