گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اشعار نیمایی
میرداماد


میرداماد شنیدستم من
که چوبگزید بُنِ خاک وطن
بر سرش آمد واز وی پرسید
ملک قبرکه: «من ربک؟ من»
میربگشاد دو چشم بینا
آمد از روی فضیلت به سخن:
«اسطقسی ست » بدو داد جواب
اسطقساتِ دگر زو متقن.
حیرت افزودش ازاین حرف، ملک
برد این واقعه پیش ذوالمَن
که « زبانِ دگراین بنده ی تو
می دهد پاسخ ما درمدفن.»
آفریننده بخندید وبگفت:
« تو به این بنده ی من حرف نزن
او درآن عالم هم زنده که بود
حرف ها زد که نفهمیدم من.» !»

لاهیجان۱۶اردیبهشت ماه سال۱۳۰۹