گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
اشعار نیمایی
 شب قورُق



دست بردار ز روی دیوار
شب قورق باشد بیمارستان
اگر از خواب برآید بیمار
کرد خواهد کاری کارستان.

حرف کم گوی که سرسامش برُد
دور از هرکه سوی وادی خواب
گریه بس دار که هذیانش داشت
خبر از وحشت دریای پر آب.

پای آهسته که می لغزد جا
سنگ می بارد از دیوارش
ازکسش حال مپرسی، باشد
کزصدائی برسد آزارش.

شب قورق باشد بیمارستان
پاسبان می رود آهسته به راه
ماه هم از طرف پنجره نرم
بسته بر چهره ی معصومش نگاه !

شب ۱۱خردادماه سال۱۳۲۵