گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
اشعار نیمایی
ازعمارت پدرم


مانده اسم ازعمارت پدرم
طرف یورد شمالی اش، تالار
طرف یورد جنوبی اش، سرَ در.

طرف بیرون آن، طویله سَرا
جغد را اندرآن قرار اکنون
تخته ئی بردرَش به معنی در.

در گشاده ست و خانه اش تاریک
گاه روشن به یک اتاق، چراغ
مردی افکنده اندر آن بَستر.

سر خمیده ست ازو به روی کتاب
زانوان را به دامن آورده
دست می گرددش روی دفتر.

شب و تاریکی و چراغ آن مرد
بهم افتاده، لیگ ساخته اند
روی دفتر، عمارتی دیگر.

دستش این را نوشته بر ورقی:
مانده اسم ازعمارت پدرم
تن بی جانش، چون مرا پیکر.
یوش سال ۱۳۲۵