گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اشعار نیمایی
تا صبح دمان……


تا صبحدمان، دراین شب گرم
افروخته ام چراغ، زیراک
می خواهم برکشم بجا تر
دیواری درسرای کوران.

برساخته ام نهاده کوری
انگشت که عیب هاست با آن
دارد به عتاب کوردیگر
پرسش که چراست این، چرا آن ؟

وینگونه به خشت می نهم خشت
در خانه ی کور دیدگانی
تا تَف آفتاب فردا
بنشانمشان به سایبانی.

افروخته ام چراغ ازاین رو
تا صبحدمان در این شب گرم
می خواهم بر کشم بجاتر
دیواری در سرای کوران

اسفند ماه سال ۱۳۲۹