گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اشعار نیمایی
 تابناکِ من


تابناک من بشد دوش از بر من ، آه ! دیگر در جهان
می برم آن رشته ها که بود بافیده زپهنای امید مانده روشن
دیگرم برکس نخواهد ( آنچنان که خنده ناک ) خندد
روی مانندان گلشن .
من به زیراین درختِ خشکِ انجیر
که به شاخی عنکبوت منزوی را تاربسته
می نشینم آنقدرروزان شکسته
که بخشکد برتن من پوست.
ای که درخلوت سرای درد بارشاعری سرگشته داری جا
کوله بارشعرهایم را بیاورتا به زیر سر نهاده
( روی زیرآسمان و پای دورم از دیاران )
ازغم من گربکاهد یا نکاهد
خواب سنگینم رباید آنچنان
که دلم خواهد.

فروردین سال ۱۳۲۱