خرمن ها
گرچه میرد آنکه افشاند به خاکی تخم (می گوید کلاف)*
کودکان نوخاسته خرمنش را گرد آورند
تا از آن گردند بهره ور.
این سخن برجاست ، هنگام بهاران کشتزاران چون گل بشکفته می گردند
درمیان کشتزاران ، کشتکاران شادمانه بهر کارآشفته می گردند
خنده خواهد بست برلب، روی گندم ها شقایق ، آه ! بعد از ما
می خرامند آن نگاران ، نازک اندامان ، میان ره ، به سوی کشتگاهان
روز تابستان هلاک از خنده های گرم خواهد شد
کشته ی گندم به زیر پای خرمنکوب دیگر نرم خواهد شد .
لیک افسوس ! ازهرآن تخمی
که به سنگستان شود پاشیده ، تنها از برای آن
یک نفر گوید که تخم گندمی بوده ست
دردرون سنگ ها می خواست روید ، لیک فرسوده ست .
فروردین سال ۱۳۲۱
*کلاف : شاعر انگلیسی، این قطعه در جواب ترجمه ی مسعود فرزاد ست، در روزنامه ی ایران شماره ی ۶۸۶۹ قطعه: بیا ای شاعر