گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
عدالت


عالم جليل آقاى حاج ملا محمد كزازى در قم قضاوت ميكرد حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى گفت كه برادر ايشان يكنفر را كشته بود اولياء مقتول پيش ‍ ملا شكايت برده و تقاضاى قضاوت كردند، ولى شهوديكه براى اثبات ادعاى خويش آوردند كافى نبود از اينرو ادعاى آنها بدرجه اثبات شرعى نرسيد و در حال ركود ماند. اولياء مقتول از مرافعه دست برداشتند. ششماه از اين جريان گذشت ، برادر ملا محمد بگمان اينكه خويشاوندان مقتول دست برداشته اند و ديگر از اقرار و اعتراف او زيانى وارد نميشود خصوصا در نظر گرفت كه قاضى برادر من است و قطعا پرده از روى كار برنميدارد.
روزى بر سبيل اتفاق داستان قتل را پيش برادر خود اقرار كرد. ملا محمد همان ساعت بورثه مقتول اطلاع داد و حكم قصاص درباره برادر خويش ‍ صادر نمود اولياء مقتول حكم آن مرحوم را پيش حاكم و والى برده و درخواست اجرا نمودند، والى گفته بود از انصاف دور است كه خاطر چنين شخص بى آلايشى را باندوه قتل برادر مبتلا نمايد. چنانكه او ديانتش اقتضا كرده و اين حكم را داده ، شما هم جوانمردى كنيد و گذشت نمائيد آنها نيز فتوت كرده هم از قصاص و هم از خونبها گذشتند