گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
خيانت



سرپرست و نگهبان بيت المال على عليه السلام ، على بن ابى رافع گفت در ميان اموال موجود در بيت المال گردنبند مرواريدى وجود داشت كه از بصره بدست آورده بودند. دختر اميرالمؤ منين عليه السلام يك نفر پيش من فرستاد و پيغام داد كه شنيده ام در بيت المال گردنبند مرواريدى هست . ميخواهم آنرا برسم عاريه چند روزى بمن دهى تا روز عيد قربان بآن خود را زيور نمايم . من خبر فرستادم برسم عاريه مضمونه (در صورت تلف شدن بعهده گيرنده باشد) بايشان ميدهم . آن بانوى محترمه با اين شرط بمدت سه روز گردنبند را از من گرفت .
اتفاقا على عليه السلام آن را در گردن دختر خود مشاهده كرده بود پرسيد اين گردنبند را از كجا بدست آورده اى ؟ عرضكرد از على بن ابى رافع تا سه روز بعنوان عاريه ضمانت شده گرفته ام تا در عيد بآن زينت كنم و بعد از سه روز باو رد نمايم .
على بن ابى رافع گفت اميرالمؤ منين (ع ) مرا خواست فرمود آيا در بيت المال مسلمانان بدون اجازه آنها خيانت ميكنى ؟ گفتم به خدا پناه مى برم از خيانت كردن فرمود پس چگونه گردنبند را بدختر من دادى ؟ عرضكردم دختر شما آنرا برسم عاريه از من درخواست كرد تا در عيد با آن آراسته شود من گردنبند را به اين شرط تا سه روز باو دادم و بر خود نيز ضمان آنرا گرفته ام ، بر من لازم است كه بجاى خود برگردانم ، على عليه السلام فرمود امروز بايد آن را پس بگيرى و بجاى خود بگذارى ، و اگر بعد از اين چنين كارى از تو ديده شود كيفر سختى خواهى شد و چنانچه دختر من آن گردنبند را برسم عاريه ضمانت شده نگرفته بود البته نخست زنى از بنى هاشم بود كه دست او را بعنوان دزدى مى بريدم . اين سرزنش و تهديد بگوش دختر اميرالمؤ منين عليه السلام رسيد به پدر خويش عرضكرد مگر من دختر تو نبودم و يا به من نميرسد كه چند روز بخاطر زينت از آن گردنبند استفاده كنم ؟ اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود دخترم انسان نبايد بواسطه اشتهاى نفسانى و خواهش دل خود پاى از مرحله حق بيرون نهد. مگر زنان مهاجرين كه با تو يكسانند بمثل چنين گردنبندى خود را آراسته اند تا تو هم خواسته باشى در رديف آنها قرار گرفته از ايشان كمتر نباشى