گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
عمر كوتاه


در كافى نقل ميكند كه مردى از صحابه و پيروان حضرت صادق عليه السلام بايشان عرض كرد برادران پسر عموهايم خانه را بر من تنگ گرفته اند و مرا بطورى در فشار و سختى قرار داده اند كه مجبورم در يك اطاق زندگى كنم و اگر در اين باره سخنى بگويم (منظور شكايت پيش حاكم كردن است ) آنچه در دست آنها است ميگيرم .
حضرت فرمود صبر كن خداوند براى تو فرج ميرساند آنمرد گفت من منصرف شدم از اينكه اقدامى براى آنها بكنم تا اينكه در سنه 131 و بائى آمد. بخدا سوگند همه آنها مردند و هيچكس باقى نماند. هنگاميكه خدمت حضرت رسيدم فرمود بستگانت چطورند؟ عرض كردم همه آنها مردند.
آنجناب فرمود مرگ آنها بواسطه مزاحمتى بود كه نسبت به تو ايجاد كرده بودند و قطع رحم و خويشاوندى نمودند. آيا ميل نداشتى كه آنها همينطور بر تو سخت بگيرند ولى زنده باشند؟ گفتم چرا بخدا سوگند