گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
شير درنده


شيخ ابى حازم ابن عبدالغفار گفت من و ابراهيم ادهم وارد كوفه شديم در زمان منصور دوانيقى جعفر بن محمد عليه السلام پيش از ما وارد شده بود روزيكه حضرت صادق عليه السلام براى بازگشتن بمدينه از كوفه خارج مى شد علماء و ارباب دانش او را مشايعت كردند و در ميان مشايعت كنندگان ابن ثورى و ابراهيم ادهم جلوتر رفته بودند ناگاه كسانيكه پيش رفته بودند مصادف با شيرى شدند، ابراهيم ادهم گفت بايستيد تا جعفر بن محمد عليه السلام بيايد به بينيم با اين شير چه ميكند. وقتيكه حضرت تشريف آورد جريان را بعرض رسانيدند آن جناب پيش رفت تا نزديك شير رسيد. گوش او را گرفته از جلو راه دورش كرد؛ سپس روى به جمعيت كرد و گفت اگر مردم اطاعت كنند خداى را آنطور كه بايد بارهاى سنگنين خود را بر چنين حيوانى ميتواند بار نمايند