گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
همت نعمان بن بشير


يزيد پس از آنكه تصميم گرفت اهل بيت سيد الشهداء عليه السلام را به مدينه فرستد، نعمان بن بشير را خواسته سى مرد با او همراه نمود. دستوراتى براى حفظ شئون اهل بيت به او داد گفت هميشه خانواده حسين عليه السلام جلو حركت كنند و شما با فاصله از دنبال ، هر جا فرود آمديد به اندازه اى فاصله بگيريد كه اگر يكى از آنها براى احتياج يا وضو بيرون شد شخص او را نبينيد در ضمن چنانچه كارى داشتند صداى ايشان به شما برسد.
نعمان بيش از آنچه يزيد دستور داده بود مراعات اين خانواده را كرد تا به مدينه رسيدند. فاطمه دختر اميرالمؤ منين عليه السلام (ام كلثوم ) به خواهر خود زينب عليه السلام گفت اين مرد بما احسان نمود اگر مايل باشيد در قبال نيكى و احسانش چيزى به او بدهيم .
زينب عليه السلام فرمود چيزى نداريم كه به او بدهيم مگر همين زيورهاى خودمان را. آنگاه دو دستبند و دو بازو بنديكه داشتند بيرون آورده براى نعمان فرستادند و از كمى جايزه پوزش خواستند و افزودند اين مختصر پاداشى است كه ما را ممكن بود نعمان قبول نكرده گفت اگر براى دنيا كرده بودم از اين مقدار كمتر هم كافى بود ولى به خدا سوگند آنچه كردم براى خدا و نسبت شما به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله بود