گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
سوره بقره آيه 215 (درباره انفاق )


يسلونك ماذا ينفقون قل ما انفقتم من خير فللولدين و الاقربين و اليتامى و المساكين و ابن السبيل و ما تفعلوا من خير فان اللّه به عليم . (215)




ترجمه آيه
از تو مى پرسند: چه انفاق كنند بگو (اولا بايد مى پرسيديد كه به چه كسى انفاق كنيم در ثانى مى گوئيم ) هر چه انفاق مى كنيد به والدين و خويشاوندان و ايتام و مساكين و در راه ماندگان انفاق كنيد و از كار خير هر چه به جاى آريد بدانيد كه خدا به آن دانا است .(215)
بيان آيه


يسئلونك ماذاينفقون ؟ قل ما انفقتم من خير...)




توضيح نكته اى كه در عدم انطباق جواب به سؤال در آيه نهفته است
مفسرين گفته اند اين آيه سؤ ال و جوابى است كه جواب آن طبق اسلوب حكمت داده شده ، براى اينكه سؤ ال از جنس و نوع انفاقات كرده اند، كه از چه جنسى و چه نوعى انفاق كنند، و اين سؤ ال بى شباهت به لغو نيست ، براى اينكه هر كسى مى داند كه انفاق با چه چيز انجام مى شود، (با انواع مال )، پس جا داشت بپرسند به چه كسى انفاق كنيم ، و بهمين جهت سؤ ال ايشان را پاسخ نداده ،
جواب را از سؤ ال صحيحى داد كه آنها نكرده بودند، يعنى بيان حال و انواع كسانى كه بايد به ايشان انفاق كرد، تا هم جوابى داده باشد، و هم تعليمشان كرده باشد كه چگونه سوال كنند.
و اين سخن از مفسرين سخنى است بليغ ، الا اينكه يك چيز را نگفتند و آن اين است كه آيه شريفه در عين حال جنس مورد انفاق را هم بيان كرده ، و با دو جمله بطور اجمال متعرض آن نيز شده ، اول با كلمه (من خير)، و دوم با جمله (و ما تفعلوا من خير فان اللّه به عليم ...).
پس آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه آن چيزى كه بايد انفاق شود مال است ، حال هر چه مى خواهد باشد، چه كم و چه زياد، و اينكه اين عمل عمل خبرى است ، و خدا بدان آگاه است ، و ليكن ايشان بايد مى پرسيدند به چه كسى انفاق كنند، و مستحق انفاق را بشناسند، و مستحقين انفاق عبارتند از والدين ، و اقربا، وايتام ، و مساكين ، و ابن السبيل .
رد وجوه نادرست كه در مورد عدم تطابق سؤ ال و جواب در آيه گفته شده است
و از سخنان عجيب و غريب ، گفتار بعضى از مفسرين است كه گفته اند: مراد از كلمه (ما) در جمله (ما ينفقون ) پرسش از ماهيت نيست ، چون استعمال (ما) در ماهيت يك اصطلاح منطقى است ، كه نبايد يك جمله عربى و مخصوصا جمله قرآنى را كه فصيح ترين كلام و بليغ ‌ترين كلمات عربى است با اصطلاح منطقى معنا كنيم ، بلكه كلمه نامبرده سؤ ال از كيفيت انفاق است ، كه به چه صورت اين عمل را انجام دهند؟ و مال را در چه محلى مصرف كنند؟ در پاسخ فرموده در اين مصارف خرج كنيد، پس جواب مطابق سؤ ال است ، نه آنطور كه علماى بلاغت گفته اند.
نظير اين سخن بلكه غريب تر از آن گفتار بعضى ديگر است كه گفته اند: هر چند سؤ ال بلفظ (ما) آمده ، الا اينكه مقصود سؤ ال از كيفيت است ، چون همه مى دانند كه آنچه انفاق مى شود مال است ، نظير آيه : (قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ماهى ان البقر تشابه علينا)، كه در سؤ ال خود كلمه (ما) را آورده اند، با اينكه بنى اسرائيل مى دانستند گاو چيست ، و چه صفتى دارد، و ما نمى توانيم كلمه (ما هى ) را حمل بر سؤ ال از ماهيت كنيم ، ناگزير بايد بگوئيم سؤ ال از صفاتى است كه گاو مورد نظر را از گاوهاى ديگر جدا كند، و به همين جهت جواب را مطابق سؤ ال داد و فرمود: (قال انه يقول انها بقره لا ذلول ...).
امر بر اين مفسرين مشتبه شده و خيال كرده اند وقتى كلمه (ما) در لغت وضع نشده براى سؤ ال از ماهيت ، كه يك اصطلاح منطقى است ،
و معنايش سؤ ال از جنس قريب و فصل قريب است ، پس حتما وضع شده براى سؤ ال از كيفيت ، در حالى كه هيچ ملازمه ميان اين دو نيست ، تاكسى بتواند در سؤ ال از مستحقين انفاق بپرسد: (ما ذاانفق چه انفاق كنم ) و منظورش اين باشد كه به چه كسى انفاق كنم ، و در جوابش گفته شود: به والدين و اقربا، چون اينگونه سؤ ال كردن از روشن ترين موارد غلط حرف زدن است .
بلكه كلمه (ما) وضع شده است براى سؤ ال از مشخصاتى كه مورد سؤ ال را معرفى كند، حال چه اينكه اين تعريف با حد و ماهيت باشد، و چه با خواص و اوصاف پس معناى اين كلمه اعم از اصطلاح منطقى ها است ، نه اينكه مغاير آن باشد و تنها وضع شده باشد براى سؤ ال از كيفيت چيزى ، و از همينجا معلوم مى شود كه در آيه شريفه : (يبين لنا ما هى )، و پاسخ (انها بقره لا ذلول )سؤ ال و جوابى مطابق با اصل لغت واقع شده ، و در آنجا نيز خواسته اند گاو مورد نظر را با مشخصاتش تعريف كند، و موسى (عليه السلام ) در پاسخ همين كار را كرد. و اما اينكه گفتند از آنجا كه ماهيت گاو معلوم بوده ناگزيريم كلمه (ما) را حمل بر سؤ ال از كيفيت گاو كنيم ، نه از ماهيت آن ، خطائى است كه روشن تر از آن خطائى نيست ، چون صرف اين جهت باعث نمى شود كه كلمه نامبرده معناى وضعى و لغويش تغيير كند.
گفتار ديگرى كه غرابت كمترى از گفتار مفسر قبلى ندارد، اين است كه بعضى گفته اند: سؤ ال از هر دو جهت بوده ، هم از اينكه چه انفاق كنند و هم از اينكه كجا انفاق كنند، ولى يكى از دو سؤ ال حذف شده و تنها يكى ذكر شده است ، چون از جواب فهميده مى شود كه يكى حذف شده ، و خطا بودن اين حرف براى خواننده روشن است .
و به هر حال جاى هيچ شكى نيست ، در اينكه در آيه شريفه به جاى پاسخ اصلى پاسخى ديگر داده شده ، تا بفهماند كه سؤ ال سؤ الى درست نبوده ، بايد مى پرسيدند به چه كسى انفاق كنيم ، و گرنه جواب اين سؤ ال كه چه چيز را بايد انفاق كرد بسيار روشن است ، و سؤ ال از آن بيجا است ، و اينكه در پاسخ به معناى ديگر توجه داد، براى همين بود كه بفهماند سؤ ال صحيح چيست ،
مواردى از آيات قرآنى كه در آنها يكى از فنون بلاغت كهانتقال از مطلبى به مطلب ديگر است به كار رفته است
و اين عمل يعنى برگرداندن وجهه كلام به جائى ديگر در قرآن كريم بسيار است ، و اين خود از لطيف ترين بياناتى است كه جز در قرآن در هيچ كلامى ديگر يافت نمى شود، مانند آيه شريفه : و مثل (الذين كفروا كمثل الّذى ينعق بما لايسمع الا دعاء و نداء)، و آيه شريفه :
(مثل ما ينفقون فى هذه الحيوة الدنيا كمثل ريح فيهاصر). و آيه شريفه : (مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل اللّه كمثل حبة انبتت سبع سنابل ) و آيه شريفه : (يوم لا ينفع مال و لابنون الا من اتى اللّه بقلب سليم ) و آيه شريفه :(قل ما اسئلكم عليه من اجر الا من شاء ان يتخذ الى ربه سبيلا) و آيه شريفه : (سبحان اللّه عما يصفون الا عباد اللّه المخلصين ) و آياتى ديگر نظير اينها.


و ما تفعلوا من خير فان اللّه به عليم ...)




در اين جمله انفاق در جمله قبل به كلمه (خير) تبديل شده ، همچنانكه در اول آيه مال به كلمه (خير) تبديل شده بود، و اين براى اشاره به اين نكته است كه انفاق چه كم و چه زيادش عملى پسنديده و سفارش ‍ شده است ، و ليكن در عين حال بايد چيزى باشد كه مورد رغبت و علاقه باشد همچنانكه قرآن كريم فرموده : (لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون ).
و نيز فرموده : (ياايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم ، و مما اخرجنا لكم من الارض و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون و لستم باخذيه الا ان تغمضوا فيه ).
و نيز اشاره باشد به اينكه انفاق بايد به صورتى زشت و شر نباشد، مانند انفاق تواءم با منت و اذيت ، همچنانكه در جاى ديگر به اين نكته تصريح كرده مى فرمايد: (ثم لا يتبعون ما انفقوا منا و لا اذى ) و نيز فرموده : يسئلونك ما ذا ينفقون قل العفو).
بحث روايتى
(در ذيل آيه شريفه مذكوره و شاءن نزول آن )
در درالمنثور از ابن عباس روايت كرده كه گفت : من هيچ مردمى نديدم كه بهتر از اصحاب محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) باشند، چه به جز سيزده مساءله از او نپرسيدند، تا آن جناب از دنيا رفت ، و همه آن سوالات در قرآن هست ، از آن جمله است آيه : (يسئلونك عن الخمر و الميسر)،و (يسئلونك عن الشهر الحرام ، و يسئلونك عن اليتامى ، و يسئلونك عن المحيض ، و يسئلونك عن الانفال ، و يسئلونك ما ذا ينفقون )، و خلاصه از آن جناب نپرسيدند مگر چيزى را كه به حالشان سود داشت . در مجمع البيان در ذيل آيه نامبرده گفته است : درباره عمرو بن جموح - كه پيرمردى سالخورده و ثروتمند بود - نازل شده ، كه پرسيد: يا رسول اللّه به چه چيز صدقه دهم ، و به چه كسى دهم ؟ خداى تعالى در پاسخ اين آيه را فرستاد.
مؤ لف : اين حديث را در در المنثور از ابن منذراز ابن حيان روايت كرده ، و گفتند: ايشان روايت را ضعيف دانسته اند، ولى ما مى گوئيم علاوه بر آن با مضمون آيه هم منطبق نيست ، چون در آيه تنها يك سؤ ال آمده آنهم سؤ ال از اينكه چه چيز انفاق كنند، و سخنى از اينكه به چه كسى انفاق كنند نيامده .
ونظير اين روايت در عدم انطباق با آيه روايتى است كه باز در المنثور از ابن جرير، و ابن منذر، از ابن جريح آورده كه گفت : مؤ منين از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيدند اموال خود را به چه مصرفى برسانند؟ اين آيه نازل شد، كه (يسئلونك ما ذا ينفقون ؟ قل ما انفقتم من خير...)، و اين آيه مربوط به صدقات مستحبى است و زكات غير اينها است .
باز نظير آن در ضعف و عدم انطباق با آيه روايتى است كه در الدر المنثور از سدى نقل كرده كه گفت : روزى كه آيه نازل شد هنوز زكات واجب نشده بود و اين آيه مربوط به مخارجى است كه افراد براى خانواده خود مى كنند، و صدقاتى مؤ لف : نسبت بين آيه زكات كه مى فرمايد: (خذ من اموالهم صدقة ) و بين اين آيه نسبت ناسخ و منسوخ نيست مگر اينكه معناى نسخ چيز ديگرى باشد.