گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
سوره البقره ( 2): آیات 156 تا 157




اشاره
ئِکَ هُمُ اَلْمُهْتَدُونَ 􀀀 واتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُول 􀀀 ئِکَ عَلَیْهِمْ صَ لَ 􀀀 اجِعُونَ ( 156 ) أُول 􀀀 إِنّ إِلَیْهِ ر
􀀀
لِلّ وَ ا
􀀀
إِنّ هِ
􀀀
الُوا ا 􀀀 صابَتْهُمْ مُصِ یبَهٌ ق 􀀀 ذا أَ 􀀀 اَلَّذِینَ إِ
(157)
[ترجمه]
آنان که چون مصیبتی بآنها فرا رسد میگویند ما بفرمان خدا پدید آمده و مملوك او هستیم و بسوي او رجوع خواهیم
کرد( 156 ) در رودها و الطاف و رحمت خاص الهی مخصوص آنها است و آنان در حقیقت هدایت یافته گانند
شرح لغات
مصیبت:مشقّتی که در روح انسان اثر می کند.
رجوع:بازگشت.
اهتداء:رسیدن بحق.
تفسیر
خداوند صابران را توصیف نموده میفرماید:
صابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ... 􀀀 ذا أَ 􀀀 اَلَّذِینَ إِ
-آنان کسانی هستند که هنگامی که مصیبتی بخود آنها یا مالشان وارد گردید خود را آماده کرده آن را بخاطر اجر و پاداش
الهی تحمّل می کنند.
لِلّ
􀀀
إِنّ هِ...
􀀀
الُوا ا 􀀀ق
-مفاد این جمله اقرار ببندگی خداوند است یعنی ما بندگان خدا هستیم.
اجِعُونَ... 􀀀 إِنّ إِلَیْهِ ر
􀀀
وَ ا
-مفاد این جمله اقرار ببعث روز قیامت است یعنی بازگشت ما بسوي حکم پروردگار است لذا حضرت امیر مؤمنان علیه السلام
« لِلّ
􀀀
إِنّ هِ
􀀀
ا » اجِعُونَ اقرارا علی انفسنا بالهلک یعنی اینکه می گوییم 􀀀 إِنّ إِلَیْهِ ر
􀀀
لِلّ اقرارا علی انفسنا بالملک وَ ا
􀀀
إِنّ هِ
􀀀
فرمود:اِنَّ قولنا ا
.« اعتراف بمردن است « اجِعُونَ 􀀀 إِنّ إِلَیْهِ ر
􀀀
ا » این،اقرار و اعتراف است از طرف ما به اینکه ما مملوك خدا میباشیم وَ
تسلیت و تغریت در مقام مصیبت محسوب میشود این است که « اجِعُونَ 􀀀 إِنّ إِلَیْهِ ر
􀀀
لِلّ وَ ا
􀀀
إِنّ هِ
􀀀
ا » یعنی « استرجاع » و علّت اینکه کلمۀ
دلالت دارد به اینکه مصیبتی که رخ داده
ص : 128
است اگر از روي عدالت است خداوند آن را جبران خواهد کرد و اگر از روي ظلم است خداوند از آنکه این مصیبت را وارد
کرده است انتقام خواهد کشید تقدیر کلام این است که ما مملوك خدا بوده در برابر فرمان او تسلیم و بتدبیر وي راضی انتقام
میباشیم و بسوي او بازگشت میکنیم یعنی سرانجام بنقطه اي که او منحصراً با کمال عدالت حکم خواهد کرد برمیگردیم و در
بگوید خداوند مصیبت او را جبران می کند و « اجِعُونَ 􀀀 إِنّ إِلَیْهِ ر
􀀀
لِلّ وَ ا
􀀀
إِنّ هِ
􀀀
ا » کسی که هنگام مصیبت »: حدیث وارد شده است
.« عاقبت وي را نیکو میگرداند و بر آن مصیبت،عوض شایسته اي که موجب خشنودي انسان گردد قرار میدهد
کسی که بمصیبتی گرفتار گردیده است هر موقع که متذکّر آن شود-و لو بعد از »: حضرت امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند
حضرت صادق علیه السلام از « مدّت بسیار طولانی-و استرجاع کند خداوند مانند پاداش روز مصیبت را باد عنایت میفرماید
اللّ علیه و آله نقل کرده است کسی که داراي چهار چیز باشد خداوند او را از اهل
􀀀
پدران بزرگوار خود از رسول اکرم صلّی ه
بگوید 3-موقعی که گناهی « للّ
􀀀
الحمد ه » قرار دهد 2-هنگامی که نعمتی باو رسید « اللّ
􀀀
لا اله الاّ ه » بهشت مینویسد 1-خود را در پناه
.« بگوید « اجِعُونَ 􀀀 إِنّ إِلَیْهِ ر
􀀀
لِلّ وَ ا
􀀀
إِنّ هِ
􀀀
ا » بگوید 4-هنگامی که مصیبتی باو رسید « اللّ
􀀀
استغفر ه » از وي صادر گردید
ئِکَ... 􀀀 أُول
-اشاره است بصابرانی که مورد توصیف قرار گرفت.
واتٌ مِنْ رَبِّهِمْ... 􀀀 عَلَیْهِمْ صَلَ
-درودهاي فراوان از پروردگارشان مخصوص آنان است این جمله داراي معناي دعا است براي اینکه منظور درود همیشگی
است چنان که دعا چون تکرار میشود مستلزم دوام و همیشگی است.
ابن عباس میگوید:صلوات بمعناي برکات است و بعضی آن را بمعناي مغفرت گرفته اند.
وَ رَحْمَهٌ...
-یعنی نعمت دنیا و آخرت،زیرا رحمت بمعناي نعمت بر محتاج است و هر فردي بنعمت خدا در دنیا و آخرت محتاج میباشد.
ص : 129
ئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ... 􀀀 وَ أُول
میگویند راه حق و صواب را،یافته اند و « استرجاع » -آنان،در اینکه در برابر مقدّرات الهی تسلیم هستند و در برابر مصیبت ها
بعضی گفته اند مراد این است که آنان براه بهشت و ثواب نائل گردیده اند.
خداوند بمقتضاي عدالت خود در مقابل مصیبت،صلوات و رحمت »: عمر بن خطّاب هنگامی که این آیه را میخواند می گفت
. « عنایت کرده بعلاوه صابران را برسیدن بحق و صواب توصیف نیز فرموده است
[ [سوره البقره ( 2): آیه 158
اشاره
شاکِرٌ عَلِیمٌ 􀀀 اَللّ
􀀀
ما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ هَ 􀀀 احَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِ 􀀀 جُن 􀀀 اَللّ فَمَنْ حَ جَّ اَلْبَیْتَ أَوِ اِعْتَمَرَ فَلا
􀀀
ائِرِ هِ 􀀀 ا وَ اَلْمَرْوَهَ مِنْ شَع 􀀀 إِنَّ اَلصَّف
(158)
[ترجمه]
صفا و مروه محل انجام عبادات خداست پس کسی که حج خانه کعبه یا عمره بجا بیاورد مانعی نیست که سعی بین صفا و
مروه نیز بجا بیارد و هر کس اعمال خیر انجام بدهد خداوند پاداش او را عنایت خواهد کرد که او بهمۀ امور خلق آگاه است
شرح لغات:
صفا:سنگ صاف،سنگ خالص.مروه:سنگ نرم بعضی آن را بمعناي سنگ ریز گرفته اند.اکنون صفا و مروه نام دو کوه
معروف مکّه است و الف و لام در آنها براي تعریف است.
شعائر:جمیع شعیره بمعناي محلّی است که براي عبادت معین گردیده است.
بمعناي علامت عبادت نیز گفته اند.
حج:در لغت قصدي که بطور مکرّر صورت میگیرد و در شرع عبارت است از قصد خانه کعبه بمنظور انجام عبادات
مخصوصی از قبیل احرام و طواف سعی میان صفا و مروه و وقوف...
عمره:زیارت.
جناح:از حق میل کردن.
طواف:بر گرد چیزي گردیدن.
ص : 130
تطوّع:تبرّع بانجام نافله.
اطلاق میشود زیرا او بر همه نعمت عنایت میکند و کسی باو نعمتی « مجاز » شاکر:سپاسگزار نعمت و این کلمه بر خداوند بطور
نمیدهد.
تفسیر:
اشاره
چون پروردگار متعال امتحان مردم را که گاهی بوسیلۀ تکالیف و وظائفی که مقرّر داشته است و گاهی بوسیلۀ مصیبت ها و
مشقتها صورت می گیرد،تذکّر داد این این نکته را نیز بیان کرد که از جملۀ تکالیف الهی تکالیفی است که دربارة حج مقرّر
گردیده است:
اللّ
􀀀
ائِرِ هِ... 􀀀 ا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَع 􀀀 إِنَّ الصَّف
از جملۀ علائم عبادات خداوند است،بعضی گفته اند یعنی هر یک از صفا و مروه محلّ عبادت و اطاعت « مروه » و« صفا » -یعنی
خداوند میباشد و بعضی گفته اند یعنی توجه بآنها جزء دین است برخی میگویند در این کلام حذف رخ داده است و مقصود
این است که سعی میان صفا و مروه از شعائر خداست.
فرود آمد و باین « مروه » و حوّا بر « صفا » از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که آدم علیه السلام از بهشت بر
بنام آدم مصطفی،و مروه بنام مرئه ( 1)یعنی زن نامیده شد. « صفا » مناسبت
فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ...
-کسی که بمنظور اعمال حج قصد خانۀ کعبه نماید.
أَوِ اعْتَمَرَ...
-یا عمره بجا بیاورد.
ما... 􀀀 احَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِ 􀀀 لا جُن 􀀀 فَ
مسلمانان گمان »: -مانعی و اشکالی بر او نیست که سعی میان صفا و مروه نیز بجا بیاورد.حضرت صادق علیه السلام فرمود
.« میکردند که صفا و مروه از بدعت هاي اهل جاهلیّه است لذا خداوند این آیه را نازل فرمود
ما -یعنی مانعی نیست که سعی بجا بیاورد- 􀀀 احَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِ 􀀀 لا جُن 􀀀 شعبی و بسیاري از علماء میگویند علّت اینکه خداوند فَ
فرموده و حال آنکه سعی میان صفا و
ص : 131
1) شاید مراد این است که مروه با کلمه مرئه مناسبت لفظی دارد یا باعتبار اینکه داراي علامت تأنیث است. -1
و بالاي « اِساف » بتی بنام « صفا » این است که بالاي کوه « بنا بر اختلافی که میان فقهاء موجود است » مروه یا واجب یا مستحبّ است
بتی بنام نائله نصب گردیده بود مشرکین هر موقعی که میان صفا و مروه سعی میکردند آنها را بعنوان تبرك مسح « مروه » کوه
میکردند و لذا مسلمانان از سعی میان صفا و مروه بواسطۀ همان بت ها خودداري میکردند، خداوند در این مورد این آیه را
نازل و اعلام کرد که با وجود این بت ها مانعی از سعی بین صفا و مروه وجود ندارد.در اینصورت منظور این است که از
لحاظ وجود آن بت ها مانعی و اشکالی نیست و الاّ اصل سعی میان صفا و مروه معلوم بوده است که مانعی ندارد.
همانطور که اگر انسان در مکانی محبوس باشد که نماز خواندن در آن مستلزم توجّه بنقطه اي است که توجه بآن در حال نماز
مانعی براي تو از نماز » مکروه است و غیر از آن نقطه بجهت دیگر هم نماز خواندن ممکن نباشد،در این حال بوي بگویند
روشن است که عدم منع در این عبارت مربوط باصل نماز نیست بلکه فقط مربوط بنماز خواندن بآن « خواندن بآن جهت نیست
جهت است.
بود و جریان آن باین شرح است که « عمرة قضا » نزول آیه در »: در روایت دیگري که از حضرت صادق نقل شده است میفرماید
اللّ علیه و آله و سلّم با مشرکین شرط نموده بود که در حال عمرة اصحاب،بت ها را از روي صفا و مروه
􀀀
رسول اکرم صلّی ه
بردارند ولی عمرة یکی از اصحاب بواسطۀ اشتغال دیگري که پیدا کرد بتأخیر افتاد بطوري که بت ها را مشرکین قبل از انجام
عمرة او بجاي خود برگرداندند،در این حال از آن حضرت پرسیده شد با اینکه آن صحابی هنوز عمرة خود را بجا نیاورده
است بت ها را بجاي خود برگردانده اند تکلیف چیست؟در جواب،این آیه نازل گردید و سعی میان صفا و مروه را با وجود
اللّ علیه
􀀀
بتهایی که روي آنها بود،ترخیص کرد و از آن پس مردم با همان حال سعی میکردند تا هنگامی که پیغمبر اکرم صلّی ه
.« و آله حجّ بجا آورد و آنها را بپائین افکند
وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً...
-در معناي آن سه قول است:
ص : 132
.« یعنی کسی که بعد از انجام طواف و سعی واجب طواف و سعی مستحبّ بجا بیاورد »: -1 ابن عباس و غیر او میگویند
.« مراد این است کسی که پس از انجام حج و عمرة واجب حج و عمرة مستحبی بجا بیاورد »: -2 اصمّ میگوید
.« یعنی کسی که بانواع خیرات و طاعات اقدام کند » -3 حسن میگوید
مؤلّف:کسانی که سعی میان صفا و مروه را در حج و عمره اصلًا واجب نمیدانند این جمله را این طور تفسیر می کنند که
کسی که سعی میان صفا و مروه را بعنوان مستحبّ بجا بیاورد.
شاکِرٌ عَلِیمٌ... 􀀀 اللّ
􀀀
فَإِنَّ هَ
را ذکر کرد این بود که خواست نسبت « شاکر » -خداوند باو پاداش عنایت می کند و علّت اینکه خداوند نسبت بخود کلمۀ
اللّ قَرْضاً
􀀀
ببندگان خود تلطّف نموده با آنها از روي لطف و بزرگواري سخن گفته باشد چنان که فرمود مَنْ ذَا الَّذِي یُقْرِضُ هَ
حَسَناً ( 1)یعنی کیست آنکه بخداوند قرض نیکو بدهد.و حال اینکه مسلّم است که خداوند محتاج نیست تا قرض کند ولی این
تعبیر را از روي تلطّف کرده است یعنی با بندگان خود نحوة معاملۀ کسی که قرض بخواهد انجام میدهد در مورد این آیه نیز
چون خداوند بمقتضاي کرم و بزرگواري با بندگان خود معاملۀ سپاسگزاران را انجام میدهد و براي بندگان خود در برابر
نامیده است. « شاکر » عبادت و اطاعت ثواب و ثناء مقرّر میدارد لذا خود را
به علیم توصیف کرده باین منظور است که او بافعال شما عالم است و بشما جزا و پاداش عنایت خواهد کرد » و اینکه خود را
«. مراد این که خداوند بمقدار جزا علم دارد و از حق کسی چیزي فروگذار نمی کند » بعضی میگویند
آیا سعی میان صفا و مروه واجب است؟
این آیه دلالت دارد بر اینکه سعی میان صفا و مروه عبادت است در این موضوع
ص : 133
1) آیه 245 سورة البقره و آیه 11 سورة الحدید -1
اختلافی میان علماء نیست امّا آیا در ضمن حج و عمرة آن،واجب است یا نه؟باین شرح است:
در نزد ما امامیّه در ضمن اعمال حج و عمره واجب است و بهمین قول حسن و عائشه نیز قائل میباشند مذهب شافعی و
اللّ علیه و آله ماخوذ است زیرا آن حضرت
􀀀
اصحابش نیز همین است ولی شافعی میگوید وجوب سعی از سنّت پیغمبر صلّی ه
.« یعنی سعی کنید که آن بر شما نوشته و لازم شده است « کتب علیکم السعی فاسعوا »: فرمود
را در حجّ و عمره مستحبّ میدانند اختیار جبائی نیز همین است از انس و ابن عبّاس نیز همین قول « سعی » ابو حنیفه و اصحابش
نقل شده است.
در نزد ما و شافعی کسی که از روي عمد سعی میان صفا و مروه را ترك کند حجّ او صحیح نیست.
و امّا سعی ابتدایی یعنی بدون حج و عمره ظاهره آیه دلالت بر مباح بودن آن دارد ولی شافعی و اصحابش آن را مکروه دانسته
اند.
[ [سوره البقره ( 2): آیه 159
اشاره
( اَللّا ( 159
􀀀
اَللّ وَ یَلْعَنُهُمُ عِنُونَ
􀀀
ئِکَ یَلْعَنُهُمُ هُ 􀀀 ابِ أُول 􀀀 لِلنّ فِی اَلْکِت
اسِ􀀀 ب یََّنّ
اه 􀀀 ا 􀀀 ي مِنْ بَعْدِ م 􀀀 اتِ وَ اَلْهُد 􀀀 ا مِنَ اَلْبَیِّن 􀀀 ا أَنْزَلْن 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ یَکْتُمُونَ م
[ترجمه]
کسانی که آنچه از دلائل و براهین که ما نازل کرده ایم کتمان می کنند و پس از اینکه آنها را در کتاب براي مردم بیان کرده
ایم پنهان میدارند آنان را خدا و ملائکه و مردم لعن می کنند.
شأن نزول
ابن عباس و مجاهد و حسن و قتاده و اغلب دانشمندان می گویند:مراد از این آیه یهود و نصاري مانند کعب بن اشرف و کعب
اللّ علیه و آله و سلّم و نبوّت
􀀀
بن اسد و ابن صوریا و زید بن تابوه و غیر آنها از علماء نصاري است که امر پیغمبر اسلام صلّی ه
آن حضرترا با اینکه در تورات و انجیل وارد گردیده بود کتمان کردند.ولی بعضی میگویند آیۀ شامل کلیّۀ کسانی است که
کتمان می کنند آنچه را از خداوند متعال نازل گردیده است.بلخی این قول را اختیار کرده است و اقوي هم همین است بدلیل
اینکه عمومیّت دارد یهود و نصاري و غیر آنها را نیز شامل است.
ص : 134
تفسیر:
اشاره
سپس خداوند متعال مردم را بر اظهار حق ترغیب نمود و از پنهان داشتن و کتمان آن جدّا نهی کرده و فرمود:
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ...
-کسانی که پنهان میدارند.
اتِ... 􀀀 ا مِنَ الْبَیِّن 􀀀 ا أَنْزَلْن 􀀀م
-دلائلی را که در کتب آسمانی نازل کرده ایم.
ي... 􀀀 وَ الْهُد
-و براهین را مراد از اول علوم شرعی و منظور از دوّم براهین عقلی است کتمان هر دو را مورد تهدید و نهی قرار داد.
احکامی است که آن حضرت « الهدي » اللّ علیه و آله و منظور از
􀀀
دلائل نبوت پیغمبر اسلام صلّی ه « البیّنات » بعضی گفته اند:مراد از
.« بمردم میرسانید
.« هر دو بمعناي ادلّه است و تکرار فقط بجهت اختلاف در لفظ است « البیّنات و الهدي »: برخی می گویند
لِلنّ
اسِ... 􀀀 ب یََّنّ
اه 􀀀 ا 􀀀 مِنْ بَعْدِ م
اللّ علیه و آله و احکام الهی که در تورات و انجیل بیان گردیده است.
􀀀
-یعنی اوصاف پیغمبر اسلام صلّی ه
.« بعضی میگویند:مراد کلیّه مطالبی است که در کتب آسمانی از جانب خداوند نازل شده است
قرآن مجید » الکتاب »: کتبی که قبل از قرآن نازل گردیده است و مقصود از « اتِ 􀀀 ا مِنَ الْبَیِّن 􀀀 ا أَنْزَلْن 􀀀م» منظور از »: برخی میگویند
است.
اللّ
􀀀
ئِکَ یَلْعَنُهُمُ هُ... 􀀀 أُول
-آنان را خداوند از رحمت خود بواسطۀ ایجاب عذاب دور میکند چون لعن کسی که مستحق عذاب نیست جائز نیست.
اللّا
􀀀
وَ یَلْعَنُهُمُ عِنُونَ...
-در معناي آن چند قول است:
النّ
اسِ􀀀 و الْمَلا ئِکَهِ 􀀀 و اللّ 􀀀
صحیح هم همین است بدلیل عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ هِ « ملائکه و مردم است « لاعنون » مراد از » -1 قتاده و ربیع میگویند
أَجْمَعِینَ ( 1)که در این آیه ملائکه و مردم عطف بخداوند گردیده است.
ص : 135
1) آیه 161 سوره البقره و آیه 87 آل عمران -1
مراد از آن جنبدگان روي زمین و حشرات است که می گویند:ما بواسطۀ گناهان فرزندان آدم از »: -2 مجاهد و عکرمه میگویند
.« باران محروم گردیده ایم
.« مراد از آن تمام موجودات غیر از جنّ و انس است »: -3 ابن عباس میگوید
چنانچه دو نفر بیکدیگر لعنت کنند،لعنت بر آن کسی که از آن دو مستحق لعن است برمیگردد و در »: -4 ابن مسعود گفته است
.« صورتی که هیچیک مستحق آن نباشند بطائفۀ یهود که آنچه خداوند نازل کرده بود کتمان نمودند برمیگردد
حیوانات باشد در حالی که این جمع(جمع با واو و نون و با یاء و « لاعنون » سؤال اگر گفته شود چگونه ممکن است مراد از
نون)اختصاص بعقلاء دارد؟ جواب چون فعل عقلاء که لعن کردن است بآنها نسبت داده شده لذا با آنها مانند عقلاء رفتار شده
نسبت داده شده « به شمس و قمر » ساجِ دِینَ ( 1)چون سجده که از افعال عاقلان است 􀀀 است مانند وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی
است لذا با آنها مانند عقلا رفتار شده است یعنی جمع بیاء و نون که مخصوص عقلاء است دربارة آنها بکار رفته است.
و لعن کردن غیر عقلاء باین صورت میگیرد که خداوند بآنها لعن کردن را الهام می کند و علّت لعن کردن آنها این است که
این موضوع تأثیر بیشتري در جلوگیري از گناهان دارد زیرا مردم وقتی بدانند که بواسطۀ ارتکاب معاصی مستحق لعن گردیده
اند و حتی حیوانات روي زمین و حشرات آنها را لعن می کنند انزجاري بیشتري از معاصی حاصل می نمایند و از ارتکاب آنها
لعن کردن حیوانات در آخرت پس از اینکه خداوند بآنها عقل خواهد بخشید صورت »: خودداري می کنند.بعضی میگویند
.« خواهد گرفت
یکی از بزرگترین گناهان کتمان حقیقت است
این آیه دلالت دارد بر اینکه کتمان حق در صورتی که مردم باظهار آن احتیاج داشته باشند از بزرگترین گناهان است و اینکه
کسی که چیزي از علوم دین را مانند
ص : 136
1) آیه 4 سورة یوسف -1
یهود و نصاري کتمان کند،مانند آنها مرتکب گناه بسیار بزرگی گردیده و مثل آنها مورد تهدید و عذاب الهی است.
اللّ علیه و آله نقل شده است که فرمود:
􀀀
از پیغمبر اکرم صلّی ه
من سئل عن علم یعلمه فکتمه الجم یوم القیامه بلجام من نار یعنی هر گاه از کسی دربارة علومی که میداند چیزي بپرسند و او »
.« کتمان کند و جواب نگوید روز قیامت بدهان او لجام آتشین زده خواهد شد
آیه نیز دلالت بر وجوب دعوت مردم بتوحید و عدل دارد زیرا بر این دو موضوع علاوه بر اینکه برهان عقلی قائم است قرآن
مجید نیز دلالت کامل دارد و آنچه در قرآن است طبق همین آیه اظهار و تبلیغ آن لازم و کتمان آن حرام است.
[ [سوره البقره ( 2): آیه 160
اشاره
( اَلتَّوّ اَلرَّحِیمُ ( 160
ابُ􀀀 و أَنَا فَأُول أَتُوبُ عَلَیْهِمْ ئِکَ􀀀 ب ابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ یََّنُوا 􀀀 إِلَّا اَلَّذِینَ ت
[ترجمه]
مگر کسانی که توبه کردند و باصلاح اعمال خود پرداختند و براي مردم آنچه را که کتمان میکردند بیان کردند پس توبۀ
اینگروه را میپذیرم که منم توبه پذیر و رحیم
شرح لغات:
توبه:پشیمانی از گناه نسبت بگذشته و تصمیم بعدم ارتکاب آن در آینده.
اصلحوا:خالص قرار دادند.
بیّنوا:بیان کردند.
تفسیر
خداوند در این آیه افرادي را که توبه کرده باصلاح خود پرداختند و حقیقت را بیان کردند،از کسانی که مستحق لعن هستند
استثنا کرده و فرمود:
ابُوا... 􀀀 إِلَّا الَّذِینَ ت
-مگر کسانی که از آنچه انجام داده بودند پشیمان شدند.
وَ أَصْلَحُوا...
-و نیّت خود را نسبت بآینده اصلاح کردند.
وَ بَیَّنُوا...
-در معناي این جمله مفسّرین اختلاف کرده اند:
ص : 137
اللّ علیه و آله و سلّم در تورات و
􀀀
یعنی آنچه را که راجع ببشارت به بعثت پیغمبر اسلام صلّی ه »: -1 بیشتر مفسّرین می گویند
.« انجیل بود و کتمان کرده بودند بیان کردند
منظور این است که توبه و پشیمانی خود را آشکار کردند زیرا کسی که بطور پنهانی مرتکب معصیت » -2 بعضی گفته اند
گردیده است کافی است که توبۀ خود را نیز پنهانی انجام بدهد ولی کسی که بطور آشکار معصیت کرده است باید توبۀ خود
.« را نیز آشکارا بجا بیاورد
.« مقصود این است که توبۀ خود را بسبب اخلاص عمل بیان کند و بثبوت برساند »: -3 برخی میگویند
ئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ... 􀀀 فَأُول
این است که توبه میکنم الاّ اینکه این کلمه هر گاه با « اتوب » -توبه آنها را قبول می کنم اصل در معناي کلمۀ
متعدي شود معناي قبول توبه را میرساند. « علی » حرف
از این نظر میان فاعل و قابل یعنی توبه کننده و توبه پذیر مشترك است که معلوم شود که آن اختصاص بگناهکار « توبه » لفظ
ندارد و چنان که او بطرف پروردگار بعنوان توبه توجّه میکند و پروردگار نیز بعنوان توبه باو توجّه مینماید و این خود انعام و
تف ّ ض لی است که خداوند نسبت ببندگان خود نموده است تا بدانند که اتّصاف باین لفظ(لفظ توبه)که دلالت بر ارتکاب گناه
دارد عیب نیست و چنان که آن وصف بندگان قرار میگیرد وصف خداوند نیز واقع میشود،بلکه آن از عالیترین اوصاف
خداوند محسوب میگردد.
التَّوّ الرَّحِیمُ...
ابُ􀀀 و أَنَا َ
براي مبالغه یا بجهت آنست که او توبه را زیاد و بطور مکرّر قبول می کند یا بجهت اینکه تائب حقیقی را هرگز « توّاب » -کلمه
دلالت دارد بر اینکه اسقاط عقاب پس از توبۀ « التوّاب » پس از توصیف به « الرّحیم » رد نمی کند و توصیف خداوند خود را به
تف ّ ض ل و رحمتی است از خداوند و از نظر عقل اسقاط عقاب بر او واجب نیست اصحاب ما نیز همین را معتقدند ولی معتزله
اسقاط عقاب را بعد از توبه عقلا بر خداوند واجب میدانند.
ص : 138
سؤال اگر معتزله بگویند ممکن است اعطاء چیزي از جانب خداوند در عین حال که واجب است نعمت هم باشد تا با اتّصاف
بودن منافات نداشته باشد چنان که بر خداوند لازم است عقلا در برابر اعمال نیک بندگان ثواب بدهد و در عین « رحیم » او به
حال اعطاء آن نعمت هم محسوب میگردد و همچنین بر او عقلا لازم است که در برابر تحمّل دردها و امراض باشخاص پاداش
بدهد و اعطاء آن،نعمت هم هست جواب در جواب می گوییم در مورد ثواب و پاداش ضرورت عقلی ایجاب کرده است که
ما آن را واجب بدانیم ولی در مورد توبه ضرورتی ایجاب نمی کند که اسقاط عقاب از گناهکار را بر خداوند عقلا واجب
بدانیم و لذا قول اصحاب ما که اسقاط عذاب از تائب فقط از روي تفضّل است صحیح است.
[ [سوره البقره ( 2): آیات 161 تا 162
اشاره
لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ 􀀀 ا 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 اَلنّ أَجْمَعِینَ ( 161 )
اسِ 􀀀 و اَلْمَلا ئِکَهِ 􀀀 و اَللّ 􀀀
ئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ هِ 􀀀 کُفّ أُول
􀀀
اتُوا وَ هُمْ ارٌ 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ م
( لا هُمْ یُنْظَرُونَ ( 162 􀀀 ذابُ وَ 􀀀 اَلْعَ
[ترجمه]
کسانی که کافرند و با عقیدة کفر مردند لعنت خداوند و ملائکه و همۀ مردم بر آنان نازل میشود( 161 ) همیشه لعنت شامل آنها
میشود و بر عذاب آنها تخفیف داده نشود و بآنان مهلت عذرخواهی داده نمیشود
شرح لغات
اسم جمع است. « و رهط »« نَفر » انسان است ولی در لفظ واحد ندارد و مانند « معنا » النّاس:مردم واحد آن در
خلود:لزوم همیشگی.فرق میان خلود و دوام این است که دوام همیشگی وجود است نسبت بگذشته هر چند در آینده منقطع
شود ولی خلود همیشگی است نسبت بآینده.
عذاب:دردي که داراي امتداد است.
ص : 139
انظار:مهلت دادن.
تفسیر:
پس از آنکه خداوند حال کسانی را که کتمان حق کردند و وضع کسانی را که توبه نمودند بیان کرد ببیان حال افرادي که
بدون توبه از آنها یا مطلق کفّار مردند پرداخت و فرمود:
کُفّ
􀀀
اتُوا وَ هُمْ ارٌ... 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ م
یعنی در « کُفّ
􀀀
اتُوا وَ هُمْ ارٌ 􀀀 وَ م » -کسانی که کافر شدند و در حال اصرار بر کفر مردند و علّت اینکه در استحقاق لعن کفّار فرمود
حال کفر مردند با اینکه هر کافري در حال کفر-و لو در حال کفر نمیرد-ملعون است،این است که لعن در آیه مطلق است و
مشروط است به اینکه توبه نکنند. « لعن » لعن مطلق مخصوص کافرانی است که در حال کفر بمیرند و الاّ
خلود لعن را « ا􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀» در خلود لعن اعتبار دارد نه در اصل لعن و آیه هم بدلیل « شرط مرگ در حال کفر » بعضی گفته اند
.« می گوید
اللّ
􀀀
ئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ هِ... 􀀀 أُول
-بر آنان لعنت خداوند یعنی دوري از رحمت او.
النّ أَجْمَعِینَ...
اسِ􀀀 و الْمَلا ئِکَهِ 􀀀 و َ
-و لعنت ملائکه و همۀ مردم است.
اگر گفته شود:چگونه خداوند لعنت همۀ مردم را فرموده است و حال آنکه در میان مردم کسانی هستند که کافر را لعن نمی
کنند؟ در جواب آن چند وجه گفته شده است:
-1 ابو العالیه میگوید هر فردي از افراد مردم،کافر را یا در دنیا یا در آخرت یا در دنیا و آخرت لعن می کند چنان که خداوند
امَهِ یَکْفُرُ بَعْضُ کُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُ کُمْ بَعْضاً ( 1)یعنی چون روز قیامت شود شما(خطاب بکفّار است) هر یک 􀀀 فرمود یَوْمَ الْقِی
دیگري را کافر بدانید و بیکدیگر لعن کنید.
مؤمنین هستند گویا خداوند بغیر آنها اعتنا نکرده و کفّار را بحساب نیاورده است چنان « النّاس » -2 قتاده و ربیع میگویند مراد از
که می گوییم المؤمنون هم
ص : 140
1) آیه 25 سوره عنکبوت -1
النّاس یعنی مردم منحصر در مؤمنین است.
-3 سدي میگوید:هیچ فردي از لعن کردن بر ظالم خودداري نمیکند و کافر هم جزء ظالمین است ضمناً باید توجه داشت که
همیشه لعنت از مردم بصورت دعا و از خداوند بصورت حکم واقع میشود.
ا... 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀
برمیگردد « نار » برمیگردد یعنی همیشه در لعنت خواهند بود بعضی گفته اند ضمیر بر « لعنت » -زجاج و جبائی می گویند ضمیر به
و آن هر چند در کلام مذکور نیست ولی بواسطۀ اشتهاري که نسبت باهل عذاب دارد مثل اینکه مذکور است و دیگر اینکه
لعنت یعنی دوري از رحمت و ایجاب عقاب و عقاب هم بآتش خواهد بود و امّا خلود لعنت داراي دو احتمال است:
-1 استحقاق لعنت همیشگی است 2-عاقبت و نتیجۀ لعنت که عذاب و آتش است همیشگی است.
ذابُ... 􀀀 لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَ 􀀀
-عذاب آنها تخفیف داده نشود منظور این است که عذاب آنها همیشه بر یک حال است و اینطور نیست که گاهی تخفیف
پیدا کند و گاهی تشدید شود.
لا هُمْ یُنْظَرُونَ... 􀀀 وَ
لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ ( 1)یعنی بآنها اذن نمی 􀀀 -ابو العالیه میگوید یعنی بآنها مهلت عذرخواهی داده نمیشود چنان که فرمود :وَ
دهند که عذرخواهی کنند بعضی میگویند مراد این است که عذاب آنها بتأخیر افکنده نمیشود بلکه آن حاضر و آماده است .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 163
اشاره
( منُ اَلرَّحِیمُ ( 163 􀀀 إِلاّ هُوَ اَلرَّحْ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 احِدٌ 􀀀 هٌ و 􀀀 هُکُمْ إِل 􀀀 وَ إِل
[ترجمه]
خداي شما خداي یکتا است و الوهیت محصر در اوست که بخشاینده و مهربان است.
شرح لغات
واحد:چیزي که قابل قسمت نیست.
ص : 141
1) آیه 35 سورة المرسلات -1
شأن نزول
اللّ علیه و آله و سلّم می گفتند اي محمّد! پروردگار خود را براي ما
􀀀
ابن عبّاس می گوید:کفّار قریش به پیغمبر اکرم صلّی ه
توصیف کن در این حال خداوند این آیه و سورة اخلاص را نازل فرمود.
تفسیر:
اشاره
هُکُمْ... 􀀀 وَ إِل
-آفرینندة شما و آنکه بشما نعمت هایی عنایت کرده است که غیر او از اعطاء آنها عاجز است و آن کسی که شایستۀ عبادت
است.
یعنی کسی که فعلًا مستحق عبادت است ولی این تفسیر درست نیست زیرا لازمۀ این قول آن « آله » علی بن عیسی می گوید
است که خداوند قدیم از اوّل اله نباشد زیرا او در ابتداء امر فعلی که بواسطۀ آن شایستگی عبادت را داشته باشد انجام نداده
معنا کردیم این « به شایستۀ عبادت » را « آله » بود و حال اینکه او همیشه و از اوّل امر بالهیّت متّصف بوده است و منظور ما از اینکه
است که او قادر است بر انجام فعلی که اگر او را انجام دهد استحقاق فعلی عبادت را پیدا می کند و این وصف براي او از اوّل
تحقّق داشته است.
احِدٌ... 􀀀 هٌ و 􀀀إِل
-خداي واحدي است.
باید توجّه داشت که:اتّصاف خداوند بوحدت بر چهار قسم است.
است و اصلًا جزء ندارد. « بسیط » -1 انقسام و تجزیه پذیر نیست یعنی
-2 یکی است یعنی نظیر و شبیهی ندارد.
-3 او در شایستگی براي عبادت یعنی الوهیّت یکی و منحصر است.
که بر خداوند « قدیم » -4 در صفاتی که بر او اطلاق میشود نیز واحد است یعنی آن صفات بر غیر او اطلاق نمیگردد زیرا معناي
عالم و » اطلاق میگردد این است که او قدیم ذاتی است ( 1)و دیگري در اینوصف با او شرکت ندارد و مراد از اینکه باو
می گوییم این است که تنها او مخصوص این دو وصف است باین معنا « قادر
ص : 142
نیست. « مسبوق بعدم » 1) قدیم ذاتی یعنی ذاتی که -1
که او بر همه چیز « قادر » این است که او بجمیع معلومات عالم است و جهل بر او اصلًا جائز نیست و مقصود از « عالم » که منظور از
این است که مرگ و فنا بر او هرگز روا نیست در این صورت « حیّ و باقی » قدرت دارد و ابداً عجز بر او جائز نیست و مراد از
این نوع صفات و کیفیت اتّصاف بآنها مخصوص خداوند است.
اگر در اجسام فوق قسّم اوّل را توحید در ذات و دوّم را توحید در نفی شریک و سوّم را توحید در عبادت و چهارم را توحید
در صفات بگوئیم بسیار مناسب خواهد بود.
إِلاّ هُوَ...
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀
اللّ هو الأله وحده یعنی الهیّت منحصر در اوست علماء اختلاف کرده اند که آیا این کلمه
􀀀
-معناي این کلمه این است که: ه
از خداوند نیست زیرا خداوند مثل ندارد تا « نفی مثل » از خداوند دارد یا نه؟محقّقین میگویند مفاد این کلمه « نفی مثل » دلالت بر
با این کلمه آن را نفی کنیم ولی بعضی گفته اند مفاد آن نفی مثل است یعنی در عالم تصوّر مثلی براي خدا میتوان فرض کرد
و این کلمه آن را نفی می کند.
منُ الرَّحِیمُ... 􀀀 اَلرَّحْ
ذکر کرد که علّت استحقاق عبادت را بیان کرده باشد یعنی او از « إِلاّ هُوَ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀» را پس از « منُ الرَّحِیمُ 􀀀 اَلرَّحْ » -از این نظر وصف
این جهت شایستگی عبادت را دارد که از روي رحمت خود نعمت هاي بزرگی که غیر او قدرت اعطاء آنها را ندارد ببندگان
را قبلًا بطور مشروح بیان « رحمن و رحیم » خود بخشیده است زیرا رحمت بمعناي نعمت بخشی بر محتاجان است و ما معناي
کرده ایم.
نظم کلام
این آیه با قبل و بعد خود ارتباط کامل دارد و امّا ارتباط آن بما قبل خود نحوة ارتباط حسنه با سیّئه است که اثر آن را محو می
کند زیرا خداوند پس از ذکر شرك و احکام و آثار آن بذکر توحید و احکام آن پرداخت و امّا ارتباط آن با ما بعد آن مانند
ارتباط دلیل با مدّعا و مدلول است چون مطالبی که در آیۀ بعد ذکر فرموده است دلیل بر صحّت توحید و خداشناسی است.
ص : 143
[ [سوره البقره ( 2): آیه 164
اشاره
ماءِ 􀀀 اَللّ مِنَ اَلسَّ
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 اَلنّ وَ م
اس􀀀 ما یَنْفَعُ 􀀀 ارِ وَ اَلْفُلْکِ اَلَّتِی تَجْرِي فِی اَلْبَحْرِ بِ 􀀀 اِخْتِلا اَللَّیْلِ وَ اَلنَّه فِ􀀀 و اتِ وَ اَلْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 إِنَّ فِی خَلْقِ اَلسَّ
اتٍ لِقَوْمٍ 􀀀 ماءِ وَ اَلْأَرْضِ لَآی 􀀀 حابِ اَلْمُسَخَّرِ بَیْنَ اَلسَّ 􀀀 احِ وَ اَلسَّ 􀀀 ا مِنْ کُلِّ دَابَّهٍ وَ تَصْ رِیفِ اَلرِّی 􀀀 ا وَ بَثَّ فِیه 􀀀 ا بِهِ اَلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِه 􀀀 اءٍ فَأَحْی 􀀀 م
نِْ
( یَعْقِلُونَ ( 164
[ترجمه]
در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت منظم شب و روز و کشتی هایی که براي تأمین منافع مردم بروي آبهاي دریاها در
حرکت است و بارانی که خداوند آن را از آسمان نازل کرد و بآنوسیله زمین را پس از مرگ زنده گردانید و انواع جانورانی
که در روي زمین آنها را پراکنده و در وزیدن بادها و ابرهایی که میان آسمان و زمین مسخر است آیات توحید براي عاقلان
پدیدار است
شرح لغات
مخصوص خداوند است چون غیر از او کسی « وصف » خلق:ایجاد بطور ابتکار با اندازه گیري و محاسبۀ مخصوص و لذا این
نیست که افعال او بطور ابتکار صورت بگیرد.
است ولی « ارض » است و هر چیزي که در سمت پائین واقع شود « سما » سماوات:جمع سماء هر چیزي که در جهت بالا قرار بگیرد
بطور مفرد در « ارض » بطور جمع و « سماوات » اطلاق شود مراد از آن آسمان هفتگانه است و علّت اینکه « سماوات » هنگامی که
2)علاوه بر اینکه تصریح به ) « اتٍ􀀀 ماو 􀀀 خَلَقَ سَبْعَ سَ » اتٍ ( 1)و 􀀀 ماو 􀀀 فَسَوّ سَبْعَ سَ
اهُنَّ 􀀀 قرآن بکار برده میشود این است که در جملۀ
3)که دلالت بر هفت زمین ) « مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ » جمع و تعدّد سماء شده است بطور جمع نیز بکار رفته است ولی در جملۀ
بطور جمع بکار نرفته است.بعلاوه چون زمین ها مانند هم بوده و یک جنس میباشند دربارة آنها « سماوات » مانند « ارض » دارد
بطور جنس بکار برده میشود ولی آسمانها متفاوت هستند لذا احتیاج بجمع بستن هست. « ارض » کلمۀ
ص : 144
1) آیه 29 سورة بقره -1
2) آیه 12 سورة طلاق و آیه 3 سورة الملک -2
3) آیه 12 سورة طلاق -3
اختلاف لیل و نهار:از مادّة خَلَف باعتبار اینکه هر یک از شب و روز جانشین دیگري میگردد مأخوذ است ولی بعضی اختلاف
را بمعناي تفاوت و تباین آنها گرفته اند چون نور و ظلمت با هم تباین دارند.
لیل:شب واحد آن لیله مثل تمر و تمره است.
نهار:روز.
فلک:کشتی بر مفرد و جمع هر دو اطلاق میشود.
بحر:دریا.
احیا:زنده کرد.
بثّ:پراکنده کرد.
تصریف:گرداندن.
سحاب:ابر
تفسیر
اشاره
پس از اینکه خداوند در جواب سؤالی که از طرف کفّار در زمینۀ اوصاف خداوند صورت گرفت،گفت خداي شما یکی
است آنها براي این مطلب دلیل خواستند لذا بمنظور ذکر دلیل فرمود:
اتِ وَ الْأَرْضِ... 􀀀 ماو 􀀀 إِنَّ فِی خَلْقِ السَّ
-در ایجاد آسمانها و زمین که بنحو ابتکار و اختراع صورت گرفته است.
ارِ... 􀀀 لافِ اللَّیْلِ وَ النَّه 􀀀 وَ اخْتِ
-آمد و رفت منظم شب و روز که هر یک از آنها جایگزین دیگري میشود و اختلافی که با هم از لحاظ روشنی و تاریکی و
طولانی و کوتاه بودن دارند.
وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِي فِی الْبَحْرِ...
-کشتی هایی که کالاهاي مورد احتیاج را از یک نقطه بنقطۀ دیگر حمل می کنند.
النّ
اس􀀀 ما یَنْفَعُ .َ.. 􀀀بِ
-علّت اینکه منفعت را تذکر داد با اینکه گاهی وسیلۀ ضرر نیز واقع میشوند این است که کلام در بیان ذکر نعمت ها است
بعلاوه هر کس
ص : 145
که آنها را وسیلۀ ضرر و خسارت دیگري قرار میدهد منفعت خود را قصد میکند ( 1)منفعت کشتی ها،مسافرت و حمل و نقل
کالاها در کسب و تجارت است.
ماءِ... 􀀀 اللّ مِنَ السَّ
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 وَ م
-جمیع مفسرین می گویند مراد این است:
است. « ابر » در اینجا « سماء » ولی بعضی گفته اند منظور از « آنچه از جانب آسمان نازل می کند »
ا... 􀀀 ا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِه 􀀀 فَأَحْی
-یعنی زمین را پس از خزان و خرابی آن، آباد می کند،چون زمین هنگامی که باران بآن میرسد گل و گیاه و میوه و محصول
میرویاند و وقتی که باران بآن نمیرسد پژمرده میشود و چیزي نمیرویاند از این نظر تشبیه آن بزنده و مرده مناسب است.
ولی بعضی گفته اند مراد از زنده کردن زمین،زنده کردن اهل زمین است بوسیلۀ قوت و غذایی که براي آنها فراهم میگردد.
ا مِنْ کُلِّ دَابَّهٍ... 􀀀 وَ بَثَّ فِیه
-انواع جنبندگانی که در روي زمین در مناطق مختلف آنها پراکنده ساخته است.
احِ... 􀀀 وَ تَصْرِیفِ الرِّی
-در گرداندن بادها به اینکه بعضی از آنها شمالی و بعضی جنوبی برخی از شرق بغرب و بعضی بعکس آن میوزند.
قتاده میگوید:مراد این است که بعضی از باد رحمت و برخی وسیلۀ عذاب است.
روایت شده است که در زمان ابن عبّاس باد تندي وزید بعضی از مردم آن را دشنام دادند.
ابن عباس در این حال گفت:باد را هرگز دشنام ندهید و لکن بگوئید:خداوندا آن را وسیلۀ رحمت قرار بده و وسیلۀ عذاب
مگردان.
ماءِ وَ الْأَرْضِ... 􀀀 حابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّ 􀀀 وَ السَّ
-ابرهایی که میان آسمان و
ص : 146
1) این وجه صحیح بنظر نمیرسد همان وجه اول صحیح است بعلاوه منظور اصلّی از خلقت کشتی ها منفعت مردم است. -1
زمین مسخّر و مطیع فرمان پروردگار است و آبها را از شهري بشهر دیگر از نقطه اي بنقطه اي حمل میکند.
اتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ... 􀀀 لَآی
-در اینها علائم و دلایلی براي عاقلان موجود است بعضی گفته اند این ها دلائلی است که براي همۀ عاقلان-چه اینکه کسی
بآنها استدلال بکند یا کند-قرار داده شده است ولی بعضی میگویند:مراد از عاقلان افرادي است که باین امور استدلال کنند
یعنی فکر خود را در راه استدلال باینها بکار بیندازند و گرنه کسانی که باین ادلّه استدلال و توجّه نمی کنند مانند این است که
است « هُديً لِلْمُتَّقِینَ » ا ( 1)و 􀀀 شاه 􀀀 ما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْ 􀀀 اصلًا عقل ندارند و جزء عقلاء نمیباشند،در این صورت این کلام نظیر إِنَّ
.(2)
دلائل توحید
خداوند متعال در این آیه هر چند دلائلی را ذکر کرد ولی بیان نفرمود که این دلائل بر چه چیز دلالت دارند،بعبارت
این دلائل را ذکر نکرد و لیکن عدم ذکر آن بواسطۀ معلوم بودن آن است لذا دانشمندان بتفضیل آن « مدلول علیه » روشنتر
پرداخته و گفته اند:
-1 آسمان ها و زمین از لحاظ اینکه در حال تغیّر و تحوّل میباشند و از لحاظ اینکه زیاده و نقصان در خصوصیّات آنها ممکن
بوده است در حدّ و اندازة معیّنی بوجود آمده اند،دلالت بر حدوث خود دارند و حدوث و خلقت آنها،دلیل روشنی بر وجود
آفریننده اي که بآنها شباهت ندارد و آنها نیز شبیه او نیستند،زیرا
ص : 147
1) آیۀ 45 سورة النازعات معناي آیه این است که فقط کسانی را انداز میکنی که از قیامت می ترسند انذار پیغمبر(ص)با -1
اینکه عمومیت داشته مثل اینکه غیر آنها را اصلا انذار نکرده است.
2) آیۀ 2 سورة بقره یعنی قرآن وسیلۀ هدایت براي پرهیزکارانست باین معنا چون غیر از پرهیزکاران کسی از آن بهره اي -2
نمیبرد لذا فقط براي آنها وسیلۀ هدایت محسوب گردیده است.
بر خلقت اجسام غیر از مبدء قدیمی که جسم و عرض نیست قادر نیست چون اشیایی که داراي اوصاف اجسام و اعراض است
حادث است و هر حادثی احتیاج بمُحدث دارد و گرنه تسلسل لازم میآید و بطلان آن روشن است.
و از نظام متقن و مستحکم و دقیقی که در آسمانها و زمین بکار رفته است این نکته نیز روشن میگردد که پدید آورندة آنها
عالم و حکیم است.
-2 آمد و رفت منظم شب و روز از لحاظ اینکه داراي نظام مخصوصی است و از هر یک از آنها که کاسته میشود بهمان مقدار
بطور منظم بر دیگري افزوده میشود و هیچگاه در این نظام اختلال و هرج و مرج راه پیدا نمیکند این موضوع که با حرکت
منظم خورشید و ماه ( 1)ارتباط کامل دارد،دلیل بزرگی بر وجود مبدء دانا و توانایی است که با تدبیر و حکمت خود آنها را
اداره میکند و هرگز غفلت و نسیان بر او عارض نمیگردد.
-3 کشتی هایی که بمنظور تأمین منافع مردم در روي آبها در جریان است از لحاظ اینکه آب در خلقت خود داراي لطافت و
رقّت مخصوصی است که اگر اینطور نمیبود جریان کشتی ها بر روي آن ممکن نمیشد و از لحاظ اینکه بادها طوري منظم و
مسخّر گردیده اند که بر خلاف جهت جریان آب هم میوزند،دلالت کامل بر وجود پروردگار نعمت بخش و مهربانی که براي
تأمین منافع بشر این تدبیرها را بکار برده و این خواص را براي آب و باد و موادّي که کشتی ها را از آنها میسازند قرار داده
است،دارد و بر این نکته نیز ضمناً دلالت دارد که آن پروردگار از جنس بشر و از قبیل اجسام نیست زیرا اجسام هرگز نمیتواند
این تدبیرها را بکار برده،این خواصّ را ایجاد کنند.
-4 امّا اصل وجود آب در روي زمین و از لحاظ اینکه آن،از آسمان قطره
ص : 148
که « حرکت وضعی و انتقالی زمین » 1) حرکت ماه در این موضوع دخالت ندارد بلکه همانطور که امروز ثابت شده است -1
طبق نظام معینی صورت میگیرد علت تفاوت منظم شب و روز و پیدایش فصول سال است.
قطره فرو میریزد و قطرات آن در فضا با یکدیگر برخورد نمیکنند و از اجتماع آنها جویها و نهرها تشکیل میشود و گاهی
سیلهاي مهیبی براه میافتد و از جهت اینکه در اوقات مخصوصی و با اندازة معیّنی نازل میگردد همۀ اینها بر وجود مدبّر عالم و
حکیمی که بر هر چه بخواهد،قدرت و توانایی دارد،دلالت کامل دارند.
-5 زنده شدن زمین پس از مرگ از نظر روئیدن انواع گیاهان و تکوّن میوه ها و محصولات و تأمین نیازمندیهاي غذایی و
دوائی انسانها و فراهم شدن قوت و غذاي جانوران دیگر و از نظر اختلافی که میان میوه ها و محصولات نباتی از لحاظ طعم و
رنگ و بو و منافع و مضارّ موجود است دلیل کمال قدرت و بدایع حکمت آفریدگار جهان است.
-6 وجود جانورانی که در سطح پهناور گیتی پراکنده شده اند از لحاظ تنوّعی که در خلقت آنها بکار رفته و از لحاظ اعضاء و
دستگاههاي مختلفی که از گوشت و استخوان و پوست و اعصاب و رگها و غیر آنها پدید آمده و هر یک از آنها براي هدف
مخصوصی قرار داده شده است،دلیل بزرگی بر علم و قدرت و انعام و حکمت آفرینندة این عالم است.
-7 بادها از جهت اینکه داراي نظام مخصوصی میباشند،زمانی از جهت شمال و مدّتی از طرف جنوب،زمانی از مشرق و گاهی
نیز تأثیر شایانی « لقاح گیاهان » از مغرب گاهی گرم و گاهی سرد زمانی تند و شدید و گاهی ملایم و فرح بخش میوزند و در
دارند بر وجود آفریدگاري که قادر بر انجام کارهایی است که جز او هیچکس بر آنها قادر نیست دلالت دارند.
زیرا اگر تمام مردم روي زمین جمع شوند هرگز نمیتوانند جهت وزش باد را تغییر بدهند مثلًا باد شمالی را جنوبی،و جنوبی را
شمالی بگردانند!! 8-تسخیر ابرها از جهت نگاه داشتن آنها در فضا یکی از دلائل و براهین وجود خداوند است چون هیچکس
جز او بر نگاه داشتن اجسام سنگین در فضا بدون ستون قادر نیست.
ص : 149
اینها دلائل و براهینی است که بطور روشن دلالت دارند بر اینکه خداوند صانعی است غیر مصنوع توانایی است که از انجام
هیچ کاري ناتوان نیست دانایی است که هیچ چیزي بر او مخفی نیست زنده اي است که هرگز آفات باو نمیرسد و حوادث در
وجود او تغییري نمیدهد.ذرّه اي از امور زمین و آسمان از او غائب نیست و او بجمیع امور دانا و بینا است.
خداوند متعال،از راه حدوث امور نامبرده بر ازلیّت و قدیم بودن خود و از ناتوانی و مسخّر بودن آنها بر قدرت و از شگفتیهایی
که در وجود آنها بکار رفته بر خلقت شگرف خود استدلال کرده است.
در این امور نیز دلالتی هست بر اینکه خداوند نسبت ببندگان خود انعام و احسان فراوانی کرده است و نعمت هایی بآنها عنایت
نموده است که غیر از او هیچکس قدرت اعطاء آنها را ندارد.
و از ارتباطی که امور مذکور با هم دارند این مطلب نیز ثابت میشود که او یکی است و تنها او شایستۀ عبادت است و جز او
هیچکس استحقاق عبادت را ندارد.
براي خداشناسی و تحصیل ایمان، استدلال و تحقیق واجب و تقلید در آن باطل » ضمناً این آیه باین نکته نیز دلالت دارد که
است.
.« و راه پی بردن بوجود خداوند،و مطالعه در موجودات اسرار آمیز اینجهان است و استدلال نیز باید از همین راه انجام بگیرد
[ [سوره البقره ( 2): آیه 165
اشاره
ذابَ 􀀀 لِلّ وَ لَوْ یَرَي اَلَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ اَلْعَ
􀀀
اَللّ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبا هِ
􀀀
داداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ هِ 􀀀 اَللّ أَنْ
􀀀
اَلنّ مَنْ یَتَّخِ ذُ مِنْ دُونِ هِ
اسِ􀀀 مِن وَ ( ذابِ ( 165 􀀀 اَللّ شَدِیدُ اَلْعَ
􀀀
لِلّ جَمِیعاً وَ أَنَّ هَ
􀀀
أَنَّ اَلْقُوَّهَ هِ
[ترجمه]
بعضی از مردم غیر خدا را مانند خدا اتخاذ می کنند و چنان که خدا را باید دوست داشت با غیر خدا دوستی میورزند و لیکن
آنها که اهل ایمانند نسبت بخدا محبت بیشتري دارند ستمکاران هنگامی که عذاب خدا را مشاهده می کنند و میدانند که همه
قدرت ها و قوّت ها مخصوص خداوند است آن وقت ضرر و بدي عاقبت کار خود را درك می کنند،و عذاب خدا بسیار
سخت است.
ص : 150
شرح لغات:
انداد:جمع ندّ یعنی مثل.
محبّت:دوست داشتن.
لو یري:اگر ب بینند.
تفسیر
النّ
اسِ... 􀀀 مِن وَ در اینجا براي تبعیض است یعنی بعضی از مردم. « من »-
داداً... 􀀀 اللّ أَنْ
􀀀
مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ هِ
بتهایی است که مشرکین آنها را می پرستیدند یعنی بعضی از مردم « انداد » -1 مجاهد و قتاده و بیشتر مفسرین میگویند مراد از -
بت ها را(که غیر خداست)مانند خدا قرار میدهند.
نیز همین قول را قائل است. « سدي » -2 حضرت باقر علیه السلام فرمودند:منظور از آن،پیشوایان ستمکار است
اللّ -یعنی آنها را مانند خدا دوست میدارند بر قول دوّم دلالت بیشتري دارد زیرا بعید بنظر میرسد
􀀀
و جملۀ یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ هِ...
که آنان بت ها را با اینکه میدانستند آنها نفع و ضرري بانسان نمیرسانند مانند خدا دوست داشته باشند و بر این قول گفتار
این است « یُحِبُّونَهُمْ » که در آیۀ بعد ذکر خواهد شد، نیز دلالت دارد و منظور از « إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا » خداوند
که بندگی آنها را یا تقرّب بآنها را یا اطاعت و انقیاد آنها را یا همه اینها را دوست میدارند و باین امور علاقه میورزند.
سه قول هست: « اللّ
􀀀
کَحُبِّ هِ » و در معناي
یعنی مانند دوست داشتن شما مؤمنین خداوند را این قول را ابن عباس و حسن اختیار « اللّ
􀀀
کحبّکم ه » -1 تقدیر کلام این است که
کرده اند.
یعنی مشرکین که بت پرست بودند و در عین حال خدا را نیز « اللّ
􀀀
کحبّهم ه » -2 ابو علی و ابو مسلم میگویند تقدیر این است
میشناختند بت هاي خود را مانند خدا دوست میداشتند باین معنا که محبّت آنها نسبت بخدا و بت مساوي بود.
ص : 151
-3 مراد این است که:آن طور که باید خدا را دوست داشته باشند بت ها را دوست می داشتند.
لِلّ
􀀀
وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبا هِ...
-محبّت مؤمنین نسبت بخدا شدیدتر و بیشتر از محبّتی است که کفّار نسبت بمحبوب خود(بت ها یا پیشوایان ستمکار)دارند.و
شدّت محبت مؤمنین نسبت بخدا در سه موضوع ذیل کاملًا جلوه گر بود.
-1 با کمال اخلاص او را عبادت و تعظیم میکردند و در ستایش او فوق العاده می کوشیدند.
-2 او را از روي علم و یقین به اینکه بدون سؤال نعمت ها بخشیده است و اینکه او در جمع احوال آنچه را که خیر و صلاح
آنها را تأمین میکند تقدیر و تدبیر کرده است،دوست میداشتند و او را از روي سپاسگزاري عبادت می کردند و برحمت و کرم
او از روي بصیرت و یقین امیدوار بودند و لذا محبّت آنها نسبت بخداوند شدیدتر بود.
-3 میدانستند که صفات عالی تر و اسماء نیکوتر فقط مخصوص خداوند است و او حکیم و خبیري است که مثل و مانند ندارد
و منفعت و ضرر و ثواب و عقاب تنها در قبضۀ اختیار اوست و بازگشت همه بسوي اوست.
دو وجه است. : « أَشَدُّ حُبا » در معناي
بمعناي ثابت تر و دائمی تر است چون مشرکین در دلبستگی و محبّت خود ثابت و پایدار نبودند و « اشدّ » -1 ابن عباس میگوید
محبّت خود را از این بت بآن بت منتقل میکردند ولی مؤمنین در محبّت خدا پایدار میباشند.
-2 حسن میگوید:اشدّ بمعناي محکم تر است زیرا مؤمنین خدا را بدون واسطه عبادت میکردند ولی بت پرستان او را با
واسطه(بواسطۀ بت ها)می پرستیدند.
وَ لَوْ یَرَي الَّذِینَ ظَلَمُوا...
إِذْ » در اینجا بمعناي دیدن است چنان که در جملۀ « رؤیت » -اگر ستمکاران به بینند یا بدانند احتمال اوّل صحیح تر است زیرا
نیز بهمین معنا است. « ذابَ 􀀀 یَرَوْنَ الْعَ
ذابَ... 􀀀 إِذْ یَرَوْنَ الْعَ
-هنگامی که عذاب را می بینند این معنا در صورتی
ص : 152
با تاء چنان که حسن خوانده است بخوانیم خطاب متوجّه پیغمبر اکرم صلّی « تري » را با یاء بخوانیم ولی اگر آن را « یري » است که
اللّ علیه و آله و سلّم خواهد بود-هر چند مراد واقعی غیر آن حضرت یعنی افراد امّت است-بعضی گفته اند مخاطب
􀀀
ه
یعنی اگر تو شنونده یا انسان،ستمکاران را به بینی. « انسان » یا انسان است یا « سامع » بآن
لِلّ جَمِیعاً...
􀀀
أَنَّ الْقُوَّهَ هِ
یعنی در آن وقت خواهی دید که همۀ « للّ جمیعا
􀀀
لرأیت انّ القوه ه » -از این کلام کلمه اي حذف گردیده است و مراد این است
خواهد بود ولی « لو » را بصیغۀ مخاطب بخوانیم جمله مزبور جواب « تري » قدرتها مخصوص خداوند است.در صورتی که
للّ جمیعا لرأوا مضره فعلهم.یعنی
􀀀
بخوانیم تقدیر کلام چنین خواهد بود و لو یري الظالمون اذ یرون العذاب ان القوه ه « یري » اگر
اگر ستمکاران به بینند- هنگامی که عذاب را مشاهده می کنند-که تمام قدرتها مخصوص خدا است آن وقت ضرر و بدي
عاقبت کار خود را خواهند دید.
این است که خداوند قدرت آن را دارد که آنان را مؤاخذه و عقوبت کند در این کلام اشاره « لِلّ جَمِیعاً
􀀀
أَنَّ الْقُوَّهَ هِ » و معناي
است که این جبّاران هر قدر که داراي عزّت ظاهري و مادّي باشند،هنگام حشر روز قیامت ذلیل و پست خواهند گشت.
بخوانیم- محذوف است. « تري » یري یا » بهر تقدیر-چه اینکه « لو » در آیۀ جواب
ذابِ... 􀀀 اللّ شَدِیدُ الْعَ
􀀀
وَ أَنَّ هَ
مجاز و از روي مبالغه است زیرا شدّت از صفاتی است که مخصوص اجسام میباشد . « شدّت » -توصیف عذاب به
[ [سوره البقره ( 2): آیات 166 تا 167
اشاره
ا کَرَّهً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ 􀀀 الَ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَن 􀀀 ابُ ( 166 ) وَ ق 􀀀 ذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ اَلْأَسْب 􀀀 إِذْ تَبَرَّأَ اَلَّذِینَ اُتُّبِعُوا مِنَ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوا وَ رَأَوُا اَلْعَ
( اَلنّ ( 167
ارِ 􀀀 مِن خارِجِینَ 􀀀 ا هُمْ بِ 􀀀 راتٍ عَلَیْهِمْ وَ م 􀀀 مالَهُمْ حَسَ 􀀀 اَللّ أَعْ
􀀀
ذلِکَ یُرِیهِمُ هُ 􀀀 مِنّ کَ
ا􀀀 ت ما بََرَّؤُا 􀀀 کَ
[ترجمه]
هنگامی که رؤسا و پیشوایان باطل از پیروان خود بیزاري بجویند و عذاب را مشاهده کنند و هر گونه وسائل و اسباب قطع
شود.
ص : 153
[ترجمه]
آن گاه پیروان آن پیشوایان باطل از روي پشیمانی و حسرت می گویند کاش ما بدنیا بازمیگشتیم و از اینها بیزاري می جستم
چنان که اینها از ما بیزاري جستند،اینگونه خداوند کردار آنها را مایۀ حسرت و پشیمانی آنها قرار میدهد و آنها هیچگاه از
عذاب آتش خارج نخواهند شد
شرح لغات
تبرّء:بیزاري جستن.
اتّباع:پیروي کردن.
تقطّع:بریده شدن.
کرّه:بازگشت.
حسرات:جمع حسرت یعنی ندامت شدید
تفسیر:
پس از اینکه خداوند وضع کسانی را که براي او مثل و شریک قرار دادند تذکر داد بشرح حال آنها در روز قیامت پرداخت و
فرمود:
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا...
-هنگامی که پیشوایان بیزاري بجویند.
مراد از آنها شیاطین است که » میگوید « سدي »« منظور،پیشوایان و رؤساء مشرك از نوع انسان است »: قتاده و ربیع و عطا میگویند
ولی قول اوّل ظاهرتر است. « از آن شیاطین جنّ و انس است » بعضی گفته اند « مردم از وسوسۀ آنها متابعت کردند
مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا...
-از پیروان پست خود.
ذابَ... 􀀀 وَ رَأَوُا الْعَ
-یعنی پیشوایان و پیروان آنها عذاب را هنگامی که داخل آتش میشوند به بینند.
ابُ... 􀀀 وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْب
-در معناي آن چند وجه است:
ص : 154
.« یعنی وسائل ارتباطی که در دنیا میان آنها برقرار بود قطع شود » -1 مجاهد و قتاده و ربیع میگویند
.« -2 ابن عباس میگوید:اسباب خویشاوندي که بوسیلۀ آن عاطفه و ترحّم نسبت بهم داشتند قطع گردد
.« یعنی پیمانهاي الفت و مودّت که با هم بسته بودند منقطع شود »: -3 ابن عباس در قول دیگر میگوید
مراد این است که علل و اسباب اعمال و افعالی که بوسیلۀ انجام آنها با یکدیگر ارتباط و تقرّب » -4 ابن زید و سدي میگویند
.« برقرار میساختند قطع شود
.« وسائل نجات از عذاب الهی بکلّی منقطع گردد » -5 ابو علی میگوید منظور این است که
مؤلّف:ظاهر آیه احتمال همۀ این اقوال را دارد و لذا حمل آن بر عموم شایسته تر است بنا بر این مثل اینکه فرموده است تمام
اسبابی که در دنیا بوسیلۀ آنها ارتباط حاصل میکردند از قبیل منزلت و مقام،خویشاوندي،دوستی،پیمان و قسم همۀ اینها از آنها
قطع میگردد و این نهایت یأس و نومیدي است.
الَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا... 􀀀 وَ ق
-پیروان آنها گفتند.
ا کَرَّهً... 􀀀 لَوْ أَنَّ لَن
-اي کاش براي ما بازگشت بدنیا فراهم می شد! فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ... -تا ما در دنیا از این پیشوایان بیزاري می جستیم.
مِنّ
ا... 􀀀 ت ما بََرَّؤُا 􀀀 کَ
-چنان که آنها در آخرت از ما بیزاري جستند.
راتٍ عَلَیْهِمْ... 􀀀 مالَهُمْ حَسَ 􀀀 اللّ أَعْ
􀀀
ذلِکَ یُرِیهِمُ هُ 􀀀 کَ
-اینگونه خداوند کردار زشت آنها را مایۀ حسرت آنان میگرداند و در تفسیر آن چند وجه است:
.« حسرت بر گناهانی میخورند که در دنیا مرتکب شدند و این قول اختیار جبائی و بلخی نیز میباشند » -1 ربیع و ابن زید میگویند
.« یعنی حسرت میخورند که چرا در دنیا اطاعت پروردگار نکردند و عبادات را ضایع گذاشتند » -2 سدي میگوید
ص : 155
-3 اصحاب ما از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده اند که آن حضرت فرمود:
مراد این است که شخص اموالی را بدست میآورد ولی آن را در راه خیر صرف نمیکند و پس از اینکه او مرد و دیگري آن را »
مالک گردید آن را وسیلۀ اعمال نیک و سعادت خود قرار میدهد پس اوّلی چون نتیجۀ زحمات خود را در میزان « ارث » بعنوان
.« اعمال دیگري می بیند شدیداً متاسف میشود و حسرت میخورد
-4 خداوند در روز قیامت مقدار پاداشهایی که اگر اعمال نیک انجام میدادند بآنها داده میشد بآنان نشان میدهد از دیدن این
وضع فوق العاده متاسف میشوند و حسرت میخورند که چرا در دنیا آن پاداشها را تحصیل نکردند.
مؤلف:آیه احتمال تمام این وجوه را دارد و لذا حمل آن بر عموم بهتر است.
النّ
ارِ... 􀀀 مِن خارِجِینَ 􀀀 ا هُمْ بِ 􀀀 وَ م
-آنان همیشه در آتش خواهند بود و از آن خارج نخواهند گشت.
خداوند در این آیه حال کسانی را که در موقعی پشیمان میشوند و حسرت میخورند که پشیمانی در آن،سود ندارد بیان فرموده
است و این خود ترغیبی است که افراد گناهکار باید وقتی پشیمان شوند که پشیمانی آنها نتیجه بخش باشد.
بیشتر مفسرین میگویند این آیه دربارة کفّار نازل گردیده است.
این آیه بر این مطلب نیز دلالت کامل دارد که انسان بر اطاعت و معصیت قدرت دارد زیرا پشیمانی و تأسف همیشه بر افعالی
است که مقدور انسان باشد و لذا معقول نیست که انسان بر ترك فعلی که نمیتوانست آن را انجام دهد یا بر انجام فعلی که
نمیتوانست آن را ترك کند حسرت بخورد.از همین جهت است که انسان-مثلًا- چون بدون وسیله قدرت بالا رفتن بآسمان را
ندارد بر ترك آن هرگز تأسّف نمیخورد .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 168
اشاره
( طانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ( 168 􀀀 واتِ اَلشَّیْ 􀀀 لا تَتَّبِعُوا خُطُ 􀀀 لالًا طَیِّباً وَ 􀀀 مِمّ فِی اَلْأَرْضِ حَ
ا􀀀 اَلنّ کُلُوا
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀ی
[ترجمه]
اي مردم!از آنچه در زمین است بطور حلال و پاکیزه تناول کنید و از گامهاي شیطان پیروي نکنید که او براي شما دشمن
آشکاریست
ص : 156
شرح لغات:
کلوا:بخورید.
حلال:جائز.
طیّب:خالص از عوامل ناگواري،پاکیزه.
خطوه:گام و جمع خُطُوات است خُطُوات شیطان یعنی آثار آن.
شأن نزول
این آیه دربارة ثقیف و خزاعه و بنی عامر بن صعصعه و بنی مدلج هنگامی که قسمتی از زراعت و »: ابن عبّاس میگوید
بر خود حرام کردند نازل گردید و خداوند بوسیلۀ این آیه آنها را از این «( بحیره و سائبه و وصیله ( 1 » چهارپایان خود را بعنوان
.« عمل نهی کرد
تفسیر
اشاره
خداوند پس از اینکه توحید و اهل آن و شرك و مشرکین را ذکر کرد، نعمت ها و احسانهایی که نسبت بهر دو گروه اعطا
کرده است خاطر نشان ساخت و آنان را از پیروي شیطان که موجب کفران نعمت ها است نیز نهی کرد و فرمود:
النّ
اس􀀀 ا أَیُّهَا .ُ.. 􀀀ی
-این خطاب عمومیت دارد و شامل همۀ افراد بشر می گردد یعنی اي مردم! کُلُوا... -این لفظ امر است ولی معناي آن اباحه
است یعنی جائز و مباح است که بخورید.
لالًا طَیِّباً... 􀀀 مِمّ فِی الْأَرْضِ حَ
ا􀀀
-پس از اینکه خداوند تناول کردن را مباح گردانید ببیان اینکه آن خوردنی باید داراي چه وصفی باشد پرداخت چون در میان
خوردنیها حلال و حرام هر دو وجود دارد و حرام موجب هلاکت و حلال باعث نیرومندي بر انجام عبادت است و در صورتی
را بعضی بمعناي حلال « طیّب » غذاي انسان حلال خواهد بود که جز محرّمات ذاتی نباشد و حقّ غیر بر آن تعلّق نگرفته باشد و
ص : 157
1) تفصیل این موضوع در ضمن تفسیر آیۀ 103 سورة مائده ذکر گردیده است. -1
گرفته و اجتماع این دو لفظ(حلال و طیّب)را فقط براي تاکید دانسته اند ولی برخی آن را بمعناي چیزي که در دنیا و آخرت
لذّت بخش و پاکیزه است گرفته اند.
طانِ... 􀀀 واتِ الشَّیْ 􀀀 لا تَتَّبِعُوا خُطُ 􀀀 وَ
باطاعت هاي « سدي » را باعمال شیطان مجاهد و قتاده بگامهاي شیطان « خطوات شیطان » -در معناي آن اختلاف است ابن عبّاس
شیطان قاضی بوسوسه ها و خواطر شیطان و خلیل بآثار شیطان تفسیر کرده است.
خطوات بمعناي گامها است و چنان که انسان بوسیلۀ گام برداشتن خود از مکانی بمکان دیگر منتقل میشود »: ماوردي میگوید
منظور در آیه هم این است که شیطان شما را از معصیتی بمعصیت دیگر منتقل نکند تا به این وسیله همۀ معاصی را مرتکب
.« شوید
از جملۀ خطوات شیطان است بطلان قسم خوردن و نذر در راه »: حضرت باقر علیه السلام و حضرت صادق علیه السلام فرمودند
.« معصیت و هر گونه قسمی که بغیر خدا باشد
إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ...
-او براي شما دشمن آشکاریست که دشمنی خود را بوسیلۀ دعوت شما بمعصیت آشکار میکند.
اصل اولی در اشیاء چیست؟
مردم دربارة خوردنیها و اشیاء مفیدي که بر هیچکس ضرر آن معلوم نیست اختلاف کرده اند که اصل اوّلی در آنها
چیست؟بعضی گفته اند که اشیاء ذاتاً ممنوع و حرام هستند تا دلیلی بر اباحۀ آنها قائم گردد و برخی میگویند تا هنگامی که
دلیل بر حرمت اشیاء قائم نگردیده است شرعاً مباح میباشند این قول را سیّد مرتضی(ره) اختیار کرده است بعضی در این مسأله
توقّف کرده از اظهار نظر خودداري نموده اند.
این آیه دلالت بر قول دوّم دارد،در اینصورت مفاد آن تاکید حکم عقل است.
[ [سوره البقره ( 2): آیه 169
اشاره
( لا تَعْلَمُونَ ( 169 􀀀 ا 􀀀 اَللّ م
􀀀
شاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی هِ 􀀀 ما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ اَلْفَحْ 􀀀 إِنَّ
[ترجمه]
او شما را بکارهاي بد و ناپسند دعوت می کند و همچنین شما را وادار می کند که از روي نادانی نسبتهایی بخداوند بدهید.
ص : 158
شرح لغات
امر شیطان:دعوت او.
سوء:کار بدي که عقل یا شرع انسان را از ارتکاب آن منع می کند.
فاحشه:کاري که با حقّ مطابق نیست.
تفسیر:
اشاره
خداوند پس از اینکه از شیطان نام برد و از پیروي از آثار او نهی کرد ببیان اعمال او که او مخالف دین است پرداخت و
فرمود:
ما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ... 􀀀 إِنَّ
-سدي و قتاده میگویند:یعنی شما را بمعاصی دعوت می کند بعضی گفته اند:مراد این است که شما را بانجام عملی که زیان
بخش است دعوت مینماید این معنا با معناي اول در نتیجه،یکی است.
شاءِ... 􀀀 وَ الْفَحْ
این است که سوء گناهانی است که حدّي « سوء و فحشاء » -بعضی گفته اند مراد از آن زنا است ابن عباس میگوید:فرق میان
براي آنها معیّن نشده است بخلاف فحشاء که براي آنها کیفر معیّنی در شرع مقرّر شده است.
لا تَعْلَمُونَ... 􀀀 ا 􀀀 اللّ م
􀀀
وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی هِ
مراد این است که شیطان مردم را وادار می کند که براي خداوند،شریک و فرزند قرار بدهند و کارهاي »: -ابو مسلّم میگوید
بعضی گفته اند این جمله شامل جمیع مذاهب فاسد و اعتقادات باطل می گردد. .« خلاف عقل را باو نسبت بدهند
دعوت شیطان چگونه صورت می گیرد؟
از جمله سؤالهایی که اینجا پیش میآید این است که شیطان چگونه انسان را امر می کند و حال آنکه ما او را اصلًا نمی بینیم و
حرف او را نمیشنویم.
و مراد این است که « نفسی تأمرنی بکذا »: دعوت شیطان است چنان که می گوییم « امر شیطان » جواب آن این است که معناي
نفس من مرا بفلان چیز دعوت می کند.
شیطان انسان را حقیقهً بمعصیت امر میکند و گاهی انسان »: بعضی گفته اند
ص : 159
امر » این معنا را درك میکند و می بیند که انجام بعضی از طاعت ها بر او سنگین و او بر بعضی از معاصی میل دارد و این،همان
و وسوسۀ شیطان است زیرا وسوسه چیزي جز صوت آهسته نیست و شیطان اعمالی را با صوت بسیار آهسته در گوش « شیطان
.« انسان می خواند
اگر کسی سؤال کند که فرق میان وسوسۀ شیطان و آنچه که نفس انسان،بآن دعوت میکند چیست؟و با چه علامتی انسان
میتواند این دو را از هم تشخیص بدهد؟ در جواب می گوییم:عدم قدرت ما بتشخیص این دو از یکدیگر،اشکالی بمطلب
نمیرساند زیرا هر موقعی که در خاطر انسان میل بمعصیت و ترك طاعت پدید آمد،احتمال میدهد که این از وساوس شیطان
باشد و از طرفی هم میداند که او دشمن سرسخت انسان است بنا بر این لازم است که از اقدام بآن معصیت و ترك اطاعت جداً
خودداري کند تا یقین حاصل نماید که از شیطان اطاعت نکرده است.
[ [سوره البقره ( 2): آیه 170
اشاره
( لا یَهْتَدُونَ ( 170 􀀀 لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ 􀀀 اؤُهُمْ 􀀀 کانَ آب 􀀀 ا أَ وَ لَوْ 􀀀 اءَن 􀀀 ا عَلَیْهِ آب 􀀀 ا أَلْفَیْن 􀀀 الُوا بَلْ نَتَّبِعُ م 􀀀 اَللّ ق
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمُ اِتَّبِعُوا م 􀀀 وَ إِ
[ترجمه]
هنگامی که بکافران گفته میشود از آنچه خداوند نازل فرموده است پیروي کنید جواب میدهند که ما از آئینی که پدران خود
را در آن یافته ایم پیروي می کنیم آیا بایست آنها تابع پدران خود باشند در صورتی که آنان بیعقل و نادان بودند و هرگز براه
حقّ نرسیده بودند؟
شرح لغات
الفینا:یافتیم.
آباء:جمع اب یعنی پدر.
اهتداء:از روي علم براه حق رسیدن.
شأن نزول
اللّ علیه و آله و سلّم یهود را بدین اسلام دعوت کرد آنان در پاسخ گفتند ما از پدران
􀀀
پیغمبر اکرم صلّی ه »: ابن عبّاس میگوید
خود که از ما داناتر بودند پیروي می کنیم و از دین پدران
ص : 160
.« خود هرگز دست برنمیداریم در این حال این آیه نازل گردید
« این آیه دربارة کفّار قریش نازل گردیده است » از ضحاك نقل شده است که
تفسیر:
چون در آیات گذشته ذکر کفّار بمیان آمد خداوند حال آنها را از لحاظ تقلید و قبول نکردن اسلام و نپذیرفتن حقایقی که به
اللّ علیه و آله و سلّم در قرآن مجید نازل گردیده است تذکّر داد و فرمود:
􀀀
پیغمبر اسلام صلّی ه
ذا قِیلَ لَهُمُ... 􀀀 وَ إِ
« داداً 􀀀 اللّ أَنْ
􀀀
یَتَّخِ ذُ مِنْ دُونِ هِ « مَنْ » النّ
اسِ􀀀 مِن وَ » در گفتار خداوند « من » -در مرجع ضمیر اختلاف است بعضی گفته اند که آن به
النّ ( 2)برمیگردد بنا بر این
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 در قول خداوند ی « ناس » 1)برمیگیرد که مراد از آن مشرکین عرب است برخی میگویند به )
3)نیز این عدول بعمل آمده ) « ذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیحٍ 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 » عدول شده است چنان که در « غیبت » به « خطاب » از
است بعضی گفته اند مرجع ضمیر کفّار است زیرا ذکري از آنها قبلاً بمیان آمده است بعلاوه، جائز است که ضمیر بکفّار
برگردد هر چند قبلاً ذکري از آنها بمیان نیامده باشد زیرا ضمیر همانطور که بمذکور در کلام برمیگردد بمعلوم نیز برمی
اللّ علیه و آله و سلّم و مسلمانان بودند که بآنها می گفتند:
􀀀
گردد و قائل پیغمبر اسلام صلّی ه
اللّ
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ... 􀀀 اِتَّبِعُوا م
-یعنی از قرآن و شرایع اسلام پیروي کنید بعضی گفته اند مراد این است که در حلال و حرام از آنچه خداوند نازل فرموده
است پیروي کنید.
الُوا... 􀀀ق
-کفّار می گفتند.
ا... 􀀀 اءَن 􀀀 ا عَلَیْهِ آب 􀀀 ا أَلْفَیْن 􀀀 بَلْ نَتَّبِعُ م
-بلکه ما از آئینی که پدران خود را در
ص : 161
1) این جمله در آیه 165 گذشت. -1
2) در آیه 168 همین سوره -2
3) آیه 22 سورة یونس یعنی تا آن گاه که در کشتی باشید و باد ملائمی آن را بحرکت درآورد شما شادمان گردید. -3
آن یافته ایم پیروي می کنیم.اگر خطاب بمشرکین باشد معناي این جمله این است که از پرستش بت ها صرف نظر نمی کنیم و
یهود باشند منظور این است که از تمسّک بدین یهود دست برنمیداریم. « اتّبعوا » اگر مخاطب در
لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً... 􀀀 اؤُهُمْ 􀀀 کانَ آب 􀀀 أَ وَ لَوْ
-آیا این طور نیست که پدران آنها چیزي از امور دین را تعقّل نمیکردند.
لا یَهْتَدُونَ... 􀀀 وَ
-و براه حق نرسیده بودند مراد این است که اگر براي شما معلوم شود که پدران شما چیزي از آنچه معرفت بآن لازم است
نمیدانستند آیا در این صورت شما از آنها پیروي خواهید کرد یا از پیروي آنها صرف نظر خواهید نمود وقتی که ثابت شد که
باید از پیروي آنها در صورتی که گمراه باشند دست بردارید پس معلوم و مسلّم میگردد که لازم است از دلیل و برهان پیروي
کنید نه از پدران خود .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 171
اشاره
( لا یَعْقِلُونَ ( 171 􀀀 داءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ 􀀀 اءً وَ نِ 􀀀 إِلاّ دُع
􀀀
لا یَسْمَعُ 􀀀 ما 􀀀 وَ مَثَلُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ اَلَّذِي یَنْعِقُ بِ
[ترجمه]
مثل کافران در شنیدن سخن پیغمبر (ص)و درك نکردن معناي آن چون حیوانی است که آوازش کنند که از آن آواز معنایی
درك نمی کند و فقط صدایی میشنود کفار هم از شنیدن و گفتن و دیدن حق کر و گنگ و کورند زیرا عقل خود را بکار
نمی بندند.
شرح لغات
مثل:گفتاري که دلالت دارد بر اینکه دوّمی مانند اوّلی است.
نعق:بانگ زدن بر حیوان.
دعاء:خواندن.
نداء:صدا زدن.
تفسیر
اشاره
خداوند مثلی براي کفّار از لحاظ اینکه کسی که آنها را دعوت بتوحید می کند
ص : 162
نمیپذیرند و بتحقیق نمیپردازند و تنها بتقلید تمسّک می جویند میزند و میفرماید:
وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِي یَنْعِقُ...
-مثل کسی که کافران را بتوحید می خواند.چون کسی است که بانک بزند.
لا یَسْمَعُ... 􀀀 ما 􀀀بِ
-بحیوانی که نمیشنود و درك نمیکند.
داءً... 􀀀 اءً وَ نِ 􀀀 إِلاّ دُع
􀀀
-چیزي جز خواندن و صدا.
مفسرین در تقدیر و تأویل این کلام بر چند وجه اختلاف کرده اند.
-1 تشبیه پیغمبر(ص)بشبان
مراد این است که مثل تو اي پیغمبر!که کفّار را بایمان و توحید دعوت میکنی چون آواز دهندة چهارپایان است باین
معنا،همانطور که چهارپایان تنها صداي چوپان را میشنوند ولی معناي آن را درك نمی کنند کفّار نیز از دعوت تو فقط آوازي
میشوند ولی معنا و حقیقت را درك نمینمایند ( 1)و علّت این امر آنست که آنها از سخنان تو اعراض می کنند و در آن دقّت و
مطالعه بکار نمیبرند.
این وجه از حضرت باقر علیه السلام نقل شده است و ابن عباس و مجاهد و قتاده و حسن نیز همین وجه را گفته و جبائی و
رمّانی و طبري نیز آن را اختیار کرده اند.
-2 تشبیه پیغمبر و کفّار بچوپان و چهار پایان
یعنی خداوند یا تو اي پیغمبر!مانند چهارپایان و چوپان است همانطور که چهار پایان جز » منظور این است که مثل کافران و ما
صداي شبان چیزي نمیشنوند و حقیقت را درك نمیکنند کافران نیز از دعوت بسوي توحید و ایمان جز آوازي نمیشنوند.
بنا بر این وجه،بواسطۀ ذکر یک مثل،مثل دیگر حذف گردیده است زیرا در آیه دو چیز بدو چیز تشبیه است.
ص : 163
1) بنا بر این وجه در کلام،مضاف حذف گردیده است و تقدیر این است مثل داعی الذین کفروا... -1
-1 کفّار بچهارپایان تشبیه گردیده است.
-2 خواننده کفّار بسوي توحید بچوپان تشبیه شده است.و از تشبیه اوّل چهارپایان و از تشبیه دوّم خوانندة کفّار بسوي توحید
حذف گردیده است و این حذف بجهت آنست که محذوف از مدلول کلام بدست میآید نظیر گفتار خداوند.
« رابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ 􀀀 وَ جَعَلَ لَکُمْ سَ »
(1)
که مراد این است تقیکم الحرّ و البرد یعنی خداوند براي شما لباس قرار داد تا از گرما و سرما شما را حفظ کند.این وجه را
اخفش و زجّاج گفته اند.
-3 تشبیه کفار به چوپان و وجه تشبیه جهالت کفار و چوپان
مقصود این است که مثل کافران در خواندن بت ها مانند چوپانی است که چهارپایان را با کلماتی می خواند و حال آنکه آنها
چیزي از آن کلمات نمی فهمند یعنی همانطور که کسی که چهارپایان را به این وصف می خواند نادان شمرده میشود کافران
که بت هاي سنگی را می خوانند نادان تر میباشند زیرا چهارپایان آواز را میشنوند هر چند معناي آن را نمی فهمند ولی بت ها
اصلًا چیزي را نمیشنوند این وجه را ابو القاسم بلخی و غیر او گفته اند.
-4 تشبیه کفّار بچوپان و وجه تشبیه عدم فهم بت ها و چهارپایان
مراد این است که مثل کافران در اینکه بت هاي بی عقل و فهم را می خوانند، مانند شبانی است که چهارپایان را بانگ میزند
و می خواند حال آنکه چهارپایان چیزي از آن نمی فهمند.
زاید و فقط براي تأکید کلام است. « الاّ » است و « ینعق » بنا بر این این وجه،دعاءً و نداءً منصوب به
-5 تشبیه کفّار بچهارپایان
مقصود این است که مثل کافران مانند گوسفندي است که آواز بانگ زننده را
ص : 164
1) آیۀ 81 سورة نحل -1
یعنی چهار پا است پس « معوّق به » نمی فهمد،بنا بر این وجه هر چند خداوند مثل دوّم را بناعق اضافه کرده است ولی مراد از آن
از آن خداوند کافران را مورد توبیخ قرار داد و فرمود:
صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ.
.( می گویند:یعنی آنان از شنیدن دلیل کر و از تکلّم بحق گنگ و از دیدن آن کورند ( 1 « ابن عباس و قتاده و سدي »
لا یَعْقِلُونَ... 􀀀 فَهُمْ
-یعنی آنان چون از عقل خود بهره برداري نکردند بمنزلۀ بیخردان میباشند.
[ [سوره البقره ( 2): آیه 172
اشاره
( إِیّ تَعْبُدُونَ ( 172
اه 􀀀 لِلّ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀
اکُمْ وَ اُشْکُرُوا هِ 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 اتِ م 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّب 􀀀ی
[ترجمه]
اي اهل ایمان روزي حلال و پاکیزه اي که ما نصیب شما کردیم بخورید و خدا را سپاسگزاري کنید اگر منحصراً او را
میپرستید
شرح لغات
شکر:اعتراف بنعمت که با نوعی از تعظیم مقرون باشد و آن بر دو نوع است:
-1 اعتراف بنعمت در هر زمانی که منعم علیه متذکر آن شود.
-2 اطاعت و فرمانبرداري از منعم بر حسب بزرگی نعمت نوع اول در هر حالی از احوال که انسان متذکر نعمت گردد لازم
است و نوع دوم در حالی لازم است که قیام بحق در آن حال لازم باشد.
عبادت نیز نوع مخصوصی از شکر است که با خضوع خاصی توأم است و علّت اینکه کسی غیر از خدا استحقاق عبادت را
ندارد این است که اصول نعمت ها را که حیات و قدرت و شهوت و انواع منافع دیگر میباشند تنها او بانسان عنایت کرده است
و جز او هیچکس قدرت اعطاء آنها را ندارد.
تفسیر:
پس از آن خداوند مؤمنان را مورد خطاب قرار داده نعمت هاي آشکار و
ص : 165
1) معناي این جمله در اوائل سوره بطور مشروح بیان گردید. -1
احسانهاي خود را بآنها تذکر داد و فرمود:
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا... 􀀀ی
-اي اهل ایمان بخورید.ظاهر آن امر است و لیکن مراد اباحه است زیرا تناول آنچه مورد تمایل و اشتهاء انسان است قابل
اطاعت و تعبّد نیست و امر همیشه بچیزي تعلق می گیرد که قابل تعبّد و اطاعت باشد ولی قاضی آن را از دو جهت امر دانسته
است:
-1 اینکه انسان از حلال بخورد.
-2 فقط در مورد احتیاج بخورد تا ضرري متوجّه او نشود.
مؤلف:این قیود و شرائط در بعضی از مواقع پیش میآید و حال اینکه آیه مخصوص اینها نیست لذا آن باید بر عموم حمل شود.
اکُمْ... 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 اتِ م 􀀀 مِنْ طَیِّب
این جمله دلالت بر نهی از اکل پلیدیها دارد مثل »: و غیر او میگویند « بلخی » -یعنی از روزیهایی که پاکیزه و لذّت بخش است
اینکه فرموده است از روزیهاي پاکیزه بخورید و از خوردن پلیدیها خودداري کنید همانطور که اگر میگفت از حلال بخورید
دلالت بر خودداري از حرام میکرد.
مؤلّف:این بیان در مواردي صحیح است که چیزي که مورد امر واقع شده است داراي ضدّ قبیح مفهومی باشد و امّا در غیر این
مورد این کلام دلالت بر تقبیح ضدّ مورد امر،ندارد مثلًا اگر قائلی بگوید از مال زید بخورید این کلام اصلًا دلالت بر تحریم
مال غیر زید ببیان دیگري محتاج است امّا چیزي که ضدّ آن قبیح باشد عقلًا در این صورت کلام دلالت بر تحریم و تقبیح آن
ضدّ دارد.
إِیّ تَعْبُدُونَ...
اه 􀀀 إِنْ کُنْتُمْ -یعنی اگر او را از روي علم به اینکه تنها او نعمت بخش است عبادت میکنید بعضی گفته اند مراد این است:اگر او را از روي
اخلاص عبادت می نمائید.
ذکر این شرط بمنظور اقامۀ حجیّت بر لزوم شکر است بعلاوه،آن یکی از محسّنات بیان است و خلاصۀ کلام این است که اگر
عبادت خدا را از نظر اینکه او
ص : 166
خالق شما است لازم میدانید شکر او هم از نظر اینکه احسان و انعام نسبت بشما کرده است لازم است .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 173
اشاره
اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
لا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ هَ 􀀀 ادٍ فَ 􀀀 لا ع 􀀀 اغٍ وَ 􀀀 اَللّ فَمَنِ اُضْ طُرَّ غَیْرَ ب
􀀀
ا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ هِ 􀀀 ما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ اَلْمَیْتَهَ وَ اَلدَّمَ وَ لَحْمَ اَلْخِنْزِیرِ وَ م 􀀀 إِنَّ
(173)
[ترجمه]
خداوند بر شما منحصرا میته و خون و گوشت خوك و هر حیوانی که آن را بغیر اسم خدا کشته باشند حرام گردانید پس هر
کس که بخوردن آنها اضطرار حاصل کند در صورتی که بر امام مسلمانان خروج نکرده و قاطع طریق نباشد بر او گناهی
نیست زیرا خداوند بخشنده و مهربان است.
شرح لغات:
اللّ گفتن مشرکین در موقع ذبح نام بت ها و مسلمانان نام خدا را میبردند.
􀀀
اهلال در ذبیحه:رفع صوت به بسم ه
اضطرار:کاري که خودداري از آن ممکن نیست.
باغی:طلب کنند.
عادي:تجاوز کننده.
تفسیر:
خداوند پس از ذکر اباحۀ طیّبات ببیان تحریم محرّمات پرداخت و فرمود:
ما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ... 􀀀 إِنَّ
-خداوند تنها میته را بر شما حرام گردانید و آن هر حیوانی است که خود بخود بمیرد.
وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ...
-و خون و گوشت خوك علّت اینکه گوشت آن را تذکّر داد با اینکه کلّیۀ قسمتهاي بدن آن حرام است این است که گوشت
مهمترین قسمتهاي بدن را تشکیل میدهد و بعلاوه آن مقصود از این حیوان است.
اللّ
􀀀
ا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ هِ... 􀀀 وَ م
-در معناي آن دو قول است:
.« یعنی در موقع ذبح غیر نام خدا بر آن ذکر شود » -1 ربیع و بیشتر مفسرین میگویند
ص : 167
.« یعنی براي غیر خدا(بت و امثال آن)کشته شود » -2 مجاهد و قتاده میگویند
مؤلّف:قول اوّل بهتر است.
فَمَنِ اضْطُرَّ...
-کسی که اضطرار بخوردن محرّمات نامبرده پیدا کرد.
مراد اضطراري است که از روي گرسنگی عارض میگردد ولی مجاهد میگوید:منظور اضطراري است »: بیشتر مفسّرین میگویند
سدّ » که از روي اکراه و اجبار پیش میآید،تقدیر کلام این است کسی که از گرسنگی بر جان خود بترسد و چیزي که وسیلۀ
است پیدا نکند. « رمق
ادٍ... 􀀀 لا ع 􀀀 اغٍ وَ 􀀀 غَیْرَ ب
-در معناي آن سه قول هست:
یعنی از محرّمات مزبور بقصد طلب لذّت نخورد و از مقداري که بآن رفع گرسنگی میشود »: -1 حسن و قتاده و مجاهد میگویند
یعنی افراط و زیاده روي نکند و لا عاد یعنی نسبت باندازة لازم تقصیر و کوتاهی « غیر باغ »: -2 زجّ اج میگوید «. تجاوز نکند
ننماید.
کسی است که بر امام مسلمانان خروج کرده « باغی » مراد از » -3 از حضرت باقر علیه السلام و حضرت صادق نقل شده است که
این قول را سعید بن جبیر و مجاهد نیز گفته اند. .« کسی است که قطع طریق کند یعنی راهزن باشد « عادي » باشد و منظور از
علیّ بن عیسی بر این قول ایراد کرده است که خداوند متعال بر هیچکس اجازة خودکشی نداده است و خود را در معرض قتل
در حکم خودکشی است بعلاوه ترخیصی که در این مورد نسبت با کل محرّمات بعمل آمده است « دین اسلام » قرار دادن در
بجهت آن است که از خطر گرسنگی جلوگیري شود نه بجهت سفر طاعت تا گفته شود کسی که بقصد راهزنی اقدام
.« بمسافرت کرده است سفر او سفر معصیت است.پس ترخیصی براي او نیست
مؤلّف:ایراد علیّ بن عیسی درست نیست زیرا کسی که بر امام مسلمانان خروج
ص : 168
کرده است خود را در معرض قتل درآورده است و براي چنین شخصی ارتکاب محرّمات الهی حلال نمیشود.چنان که براي او
.( جائز نیست که دیگري را براي حفظ جان خود بکشد ( 1
چون این ترخیص براي رفع خطر گرسنگی است لذا براي هر فردي که در این خطر قرار بگیرد آن ثابت »: و اینکه میگوید
این مطلب نیز مسلّم نیست زیرا میتوان گفت ترخیص مخصوص کسانی است که خود را در معرض کشته شدن قرار « است
ندهند و کسی که اقدام براهزنی کرده است خود را در معرض کشته شدن در آورده است.
لا إِثْمَ عَلَیْهِ... 􀀀 فَ
علیه را از اینجهت ذکر کرد که معلوم کند که اینها ذاتاً مباح نیستند و تنها در موقع « لا اثم » -یعنی گناهی بر او نیست،عبارت
ضرورت مباح گردیده اند.
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ...
􀀀
إِنَّ هَ
-مغفرت پروردگار را در این مورد بعلّت یکی از این دو جهت ذکر کرد:
-1 این نکته را بیان کرده باشد که خداوندي که معصیت را می بخشد،بچیزي که خود ارتکاب آن را ترخیص کرده است حتماً
مؤاخذه نخواهد کرد.
و غیر آن ( 2)بر خود حرام کرده « سائبه » -2 با این تعبیر نسبت بکسانی که اشیایی را که خداوند حرام نکرده بود از قبیل
بودند،بشرط توبه و انابه،وعدة مغفرت داده است.
ص : 169
1) کشتن شخصی براي حفظ جان خود براي هیچکس در هیچ حال جائز نیست. -1
2) تفصیل آن در آیه 103 سورة مائده ذکر گردیده است. -2
[ [سوره البقره ( 2): آیه 174
اشاره
اَللّ یَوْمَ
􀀀
لا یُکَلِّمُهُمُ هُ 􀀀 اَلنّ وَ
ار 􀀀 ا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا 􀀀 أُول م ئِکَ 􀀀 ثَم قَلِیلاً ابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ نَاً 􀀀 اَللّ مِنَ اَلْکِت
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ یَکْتُمُونَ م
( ذابٌ أَلِیمٌ ( 174 􀀀 لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَ 􀀀 امَهِ وَ 􀀀 اَلْقِی
[ترجمه]
آنان که(از یهود و غیر آنها)کتمان کردند آیاتی از کتاب آسمانی را که خداوند در علائم نبوت و بعثت محمد(ص)فرستاده
بود و آن را ببهاي اندك فروختند جز آتش چیز دیگري را در شکم خود جا نمیدهند و در قیامت خدا از خشم با آنها سخن
نمیگوید و از پلیدیهاي آنها را پاك نگرداند و براي آنها عذاب دردناك مهیا خواهد بود.
شرح لغات:
بطون:جمع بطن یعنی شکم.
شأن نزول
اجماع مفسران بر این است که این آیۀ دربارة اهل کتاب نازل گردیده است الاّ اینکه طبق گفتار بیشتر آنان مربوط بعلماء یهود
از قبیل کعب بن اشرف و حُیَی بن اخطب و کعب بن اسد میباشد،آنها امیدوار بودند که پیغمبري که در انتظار او بودند از یهود
باشد و چون هدایایی از افراد عادي یهود دریافت میداشتند و داراي موقعیّتی بودند هنگامی که آن پیغمبر از غیر یهود مبعوث
گردید موقعیّت خود را در خطر دیدند لذا اوصاف پیغمبر را کتمان کردند و تغییر دادند در این حال خداوند این آیه را نازل
فرمود.
تفسیر
خداوند مجدّداً سخن را متوجّه یهود که ذکر آنها در آیات قبل گذشت گردانید و فرمود:
ابِ... 􀀀 اللّ مِنَ الْکِت
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ م
-کسانی که آیاتی را که خداوند در کتاب نازل کرده بود کتمان کردند.
اللّ علیه و آله و سلّم و بشارت مربوط بآن حضرت را
􀀀
ابن عباس و قتاده و سدي میگویند علائم و اوصاف پیغمبر اسلام صلّی ه
کتمان نمودند.حسن میگوید یعنی احکام الهی را پنهان داشتند
ص : 170
مراد از کتاب بنا بر قول اول تورات است و بنا بر قول دوّم ممکن است قرآن باشد و ممکن است بر کتب آسمانی دیگر حمل
گردد.
وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا...
-آن را ببهاي اندك فروختند یعنی کتمان آن اوصاف یا آن احکام را با متاع قلیلی معاوضه کردند البتّه منظور این نیست که
هر اندازه از متاع دنیا که « اللّ
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀م» اگر بها زیادتر بود این معاوضه جائز بود بلکه فائده این تعبیر آن است که در برابر کتمان
بگیرند کم است،این قبیل تعبیرات در اینگونه موارد در میان عرب معروف و مشهور است و مانند آن در قرآن هم زیاد است
انَ لَهُ بِهِ ( 1)یعنی کسی که غیر خدا را بالهیّت بخواند براي این مطلب 􀀀 لا بُرْه 􀀀 هاً آخَرَ 􀀀 اللّ إِل
􀀀
وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ هِ » مثل گفتار خداوند
برهانی ندارد منظور این است که برهانی که براي این مطلب اقامه میکنند درست نیست و این موضوع جز بغیر برهان صورت
2)یعنی پیغمبران را بدون حق می کشتند مراد این است که قتل پیغمبران جز بغیر ) « وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ » نمیگیرد و مثل
حق واقع نمیشود.بعبارت روشنتر این وصف ها وصف احترازي نیست بلکه در امثال این تعبیرات موصوف بآن وصفی که واقعاً
هست توصیف میشود.
ئِکَ... 􀀀 أُول
-آنان که کتمان کردند و پاداش و عوض در برابر آن گرفتند.
النّ
ار 􀀀 ا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا .َ.. 􀀀م
-جز آتش را در شکم خود جا نمیدهند.
مراد این است که خوردن آنها در دنیا هر چند لذّت بخش است ولی مثل اینکه جز » حسن و ربیع و بیشتر مفسّران میگویند
آتش چیزي نخورده اند زیرا این خوردن چون بطور حرام انجام میگیرد بالآخره موجب عذاب آتش خواهد شد همانطور که
3)یعنی آتش را در شکم خود جا میدهند. ) « اراً 􀀀 ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ن 􀀀 إِنَّ » دربارة مال یتیم فرمود
ص : 171
1) آیه 117 سورة مؤمنون -1
2) آیه 112 سورة آل عمران -2
3) آیۀ 10 سورة نساء -3
بعضی میگویند مراد این است که آنها حقیقهً آتش می خورند باین معنا آنچه را که در دنیا هم اکنون میخورند در روز قیامت
در جهنّم تبدیل بآتش خواهد شد و چون در آینده آتش خواهد گشت آن را فعلًا بهمین مناسبت آتش نامیده است.
ذکر کرده است با اینکه خوردن جز در شکم نخواهد بود براي این دو جهت است: « بطون » علّت اینکه خوردن را در
معمول است در موقعی که یکی از نزدیکانشان که گرسنگی او بمنزلۀ گرسنگی خودشان باشد،گرسنه « عرب » -1 چون در میان
یعنی در غیر شکم خودم گرسنه شدم و دربارة کسی که سیري او بمنزلۀ سیري خودشان « جُعتُ فی غیر بطنی » شود میگویند
را ذکر کرد تا با این موارد اشتباه « فی بطونهم » یعنی در غیر شکم خودم سیر شدم لذا خداوند « شبعتُ فی غیر بطنی » باشد میگویند
نشود.
را نیز ذکر کرد تا این نکته را اعلان کند که چنان که رشوه « بطن » بر رشوه لفظ آتش را اطلاق کرده لفظ « مجاز » -2 چون بطور
در شکم قرار میگیرد آتش هم در شکم آنها جاي میگیرد.
امَهِ... 􀀀 اللّ یَوْمَ الْقِی
􀀀
لا یُکَلِّمُهُمُ هُ 􀀀 وَ
-در معناي آن دو وجه است:
-1 حسن و جبائی می گویند:مراد این نیست که خداوند با آنها اصلًا حرف نمیزند بلکه منظور این است که با آنان بطوري که
می خواهند و دوست میدارند سخن نمیگوید و این خود علامت خشم و غضب پروردگار است و گرنه با آنها بطور توبیخ و
فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ ( 1)یعنی از کلیه کسانی که پیغمبران را بسوي آنها فرستاده ایم » سؤال سخن خواهد گفت بدلیل
لا تُکَلِّمُونِ ( 2)یعنی خداوند-در جواب تقاضاي اهل جهنّم که می گویند ما را 􀀀 ا وَ 􀀀 سؤال،بعمل خواهیم آورد.و بدلیل اخْسَؤُا فِیه
.« از جهنم بیرون بیاور تا راه اطاعت پیش بگیریم-میفرماید با خواري در دوزخ باشید و حرف نزنید
ص : 172
1) آیه 6 سورة اعراف -1
2) آیه 108 سورة مؤمنون -2
-2 با آنها اصلًا حرف نمیزند.بنا بر این وجه مراد از آیاتی که دلالت بر این دارد که خداوند از همه سؤال بعمل خواهد آورد
هم حمل بر دلالت حال میشود باین معنا که اهل جهنم « ا􀀀 اِخْسَؤُا فِیه » ، این است که ملائکه بامر خداوند از آنها سؤال می کنند
گفته شود. « اخسئوا » در حالی هستند که مناسب است بآنها
بنا بر وجه اوّل نفی تکلم خداوند از این لحاظ دلالت بر غضب او دارد که کلام ذاتاً براي آن وضع شده است که فایده اي
بمستمع برساند و وقتی که مستمع از آن فایده اي نبرد بلکه موجب محرومیّت او گردید،دلالت بر غضب متکلّم می کند.بنا بر
این کلامی که موجب غصه و ناراحتی مستمع باشد در حقیقت کلام و تکلّم نیست.
لا یُزَکِّیهِمْ... 􀀀 وَ
-معناي آن این است که خداوند آنها را نمیستاید و آنان را بپاکیزکی توصیف نمیکند و روشن است که کسی را که خداوند
بپاکیزکی توصیف نکند اهل عذاب خواهد بود.
برخی میگویند .« خداوند چنان که اعمال پاکان را قبول میکند، اعمال آنها را قبول نمی کند » بعضی گفته اند مراد این است که
.« خداوند آنها را از آلودگی اعمالشان بواسطۀ مغفرت خود پاك نمیسازد » منظور این است که
ذابٌ أَلِیمٌ... 􀀀 وَ لَهُمْ عَ
-براي آنها است عذاب دردناك .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 175
اشاره
( اَلنّ ( 175
ارِ 􀀀 ع ما أَصْبَرَهُمْ لََی 􀀀 اَلْعَذ بِالْمَغْفِرَهِ فَ اب 􀀀 ي وَ 􀀀 اَلضَّلا بِالْهُد لَهَ 􀀀 اِشْتَر أُول اَلَّذِینَ وَُا ئِکَ􀀀
[ترجمه]
آنها همان گروهند که ضلالت را بجاي هدایت و عذاب را بجاي مغفرت اختیار کردند.چقدر بر تحمل آتش جهنم پر طاقت
هستند!!
تفسیر:
ئِکَ... 􀀀 أُول
اللّ علیه و آله و سلّم و احکام الهی را کتمان کردند که در آیۀ قبل مذکور
􀀀
-آنها اشاره بکسانی است که اوصاف پیغمبر صلّی ه
گردید.
ي... 􀀀 لالَهَ بِالْهُد 􀀀 اَلَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّ
اللّ علیه و آله و سلّم را با
􀀀
-همان کسانی هستند که ضلالت را در برابر هدایت خریداري کردند یعنی ایمان به پیغمبر صلّی ه
کفر باو تبدیل کردند در این صورت مانند کسانی هستند که متاعی را خریداري کنند بعضی گفته اند که
ص : 173
منظور از ضلالت این است که امر پیغمبر اسلام را با اینکه علم داشتند،کتمان کردند و مقصود از هدایت اظهار اوصاف پیغمبر
اللّ علیه و آله و سلّم است.
􀀀
اسلام صلّی ه
برخی میگویند مراد از ضلالت عذاب و مقصود از هدایت ثواب و راه بهشت است یعنی بهشت را با آتش مبادله کردند.
ذابَ بِالْمَغْفِرَهِ... 􀀀 وَ الْعَ
-ابو مسلم میگوید:این جمله تاکید جملۀ قبل است ولی قاضی میگوید:مراد این است که آنها پس از اینکه دانستند که عاقبت
معصیت عذاب و نتیجۀ طاعت ثواب است با اینوصف اصرار بر معصیت کردند.
مؤلف:وجه دوم اولی است زیرا حمل کلام بر معنایی که داراي فائده بیشتري باشد بهتر است در این صورت مثل اینکه اشتراء
ضلالت مربوط بعدول آنها از راه بهشت براه جهنم است.
النّ
ارِ... 􀀀 ع ما أَصْبَرَهُمْ لََی 􀀀 فَ
-در معناي این جمله پنج قول هست:
-1 علیّ بن ابراهیم باسناد خود از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است که:
حسن و قتاده نیز همین قول را گفته اند. «! مراد این است که آنها چقدر بر آتش جرئت دارند »
چقدر براي انجام اعمال اهل آتش کوشا »: -2 از حضرت صادق علیه السلام نیز نقل گردیده است که منظور این است که
این وجه را مجاهد نیز گفته است. .«! هستند
-3 زجاج میگوید:مقصود این است که آنها چقدر در آتش باقی خواهند بود!چنان که گفته میشود فلان شخص چقدر بر
توقّف در زندان صبر دارد!! 4-کسایی و قطرب میگویند منظور این است که چقدر آنها بر انجام اعمال اهل آتش در دنیا ادامه
است « حاتم » چقدر ببخشندگی یی که شبیه بخشندگی » میدهند!چنان که گفته میشود ما اشبه سخائک بحاتم که منظور این است
ادامه میدهی!.
مؤلّف بنا بر همۀ این وجوه ظاهر کلام محمول بر تعجّب است و حال اینکه تعجّب بر خداوند هرگز جائز نیست زیرا تعجّب
همیشه نسبت باموري که علّت آن درست معلوم نیست واقع میگردد و خداوند بر جمیع امور عالم است و چیزي بر او پوشیده
ص : 174
نیست بنا بر این،منظور خداوند این است که ما را باین نکته راهنمایی کند که اعمال کفّار شایستۀ تعجّب است یعنی:خداوند
میخواهد ما را بتعجّب وادار کند نه اینکه او تعجّب می کند.
-5 ابن عبّاس می گوید:مراد این است که چه چیز آنها را بر تحمّل آتش جهنم صبور و خویشتن دار نموده است؟در این
بر استفهام « ما » براي استفهام است.و ممکن است در وجه اوّل و دوّم و سوّم نیز « کلمۀ ما » فعل تعجّب نیست بلکه « ما اصبر » صورت
حمل گردد و معنا اینطور میشود:چه چیز آنها را بر تحمل آتش جهنم جرئت بخشیده است؟و چه چیز آنها را بر انجام اعمال
براي « ما » اهل آتش کوشا ساخته است؟و چه چیز موجب بقاء آنها در آتش جهنم خواهد بود؟ کسایی می گوید در اینجا کلمۀ
گفته است این وجه نیکو و قابل توجّه است زیرا این تعبیر نسبت بکفّار « مبرّد » استفهام است که بطور تعجّب واقع شده است و
توبیخ است و ما را بتعجّب،ضمناً وادار میکند چنان که بکسی که در ورطه اي واقع شود-که نمیبایست در آن واقع گردد-گفته
یعنی چه چیز تو را باین کار وادار کرده است و مراد از آن انکار و توبیخ نسبت بآن شخص و « ما اضطرّك الی هذا » میشود
بتعجّب وادار ساختن دیگران است.
و کسی که میگوید مراد این است که چه چیز بآنها براي تحمل آتش جرئت بخشیده است؟منظور او استفهام از صبر است زیرا
کسی که بر تحمل شدائد صبور است داراي جرئت نیز میباشد .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 176
اشاره
( اقٍ بَعِیدٍ ( 176 􀀀 ابِ لَفِی شِق 􀀀 ابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ اَلَّذِینَ اِخْتَلَفُوا فِی اَلْکِت 􀀀 اَللّ نَزَّلَ اَلْکِت
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّ هَ 􀀀
[ترجمه]
این امر بواسطۀ این است که خداوند کتاب آسمانی را بحق فرستاد و کسانی که در آن اختلاف و مکابره کردند در خلاف و
کشمکش دور از صواب خواهند بود.
شرح لغات
اختلاف:افتراق.
ص : 175
شقاق:مکابره و نزاع.
تفسیر:
ذلِکَ... 􀀀
-اشاره بیکی از سه چیز است که در آیۀ قبل مذکور گردیده است:
-1 این حکم بآتش-این وجه را حسن گفته است 2-این عذاب 3-این ضلال.
آن سه وجه هست: « خبر » و در تقدیر
اللّ نزل...
􀀀
میباشد یعنی ذلک الأمر بان ه « الأمر »« ذلک » -1 زجاج میگوید:خبر
اللّ
􀀀
معلومٌ بدلاله بِأَنَّ هَ « ذلک الضلال » یا « ذلک العذاب » یا « ذلک الحکم بالنار » است و تقدیر کلام این است « معلومٌ » -2 خبر محذوف
ابَ بِالْحَقِّ یعنی این حکم بآتش یا این عذاب یا این گمراهی بدلیل اینکه خداوند کتاب را بحق فرستاده معلوم است و 􀀀 نَزَّلَ الْکِت
چون کلام دلالت بر خبر محذوف دارد لذا حذف گردیده است.
است. « ذلک » اللّ نَزَّلَ در محلّ خبر
􀀀
در این صورت بِأَنَّ هَ « اللّ نزل الکتاب بالحق
􀀀
ذلک العذاب لهم بان ه » -3 تقدیر این است
کلام بهمین صورت خواهد بود « اللّ نزل الکتاب بالحق
􀀀
ذلک الحکم معلومٌ بان ه » بنا بر وجه دوّم اگر بگوئیم تقدیر این است که
واقع شده است و تقدیر « حذف » اللّ نَزَّلَ... در کلام
􀀀
ولی اگر بگوئیم مراد این است که ذلک العذاب یا ذلک الضلّال معلوم بِأَنَّ هَ
اللّ نزل الکتاب بالحق فکفروا به یعنی عذاب یا گمراهی به این جهت
􀀀
معلومٌ بدلاله ان ه « ذلک الضلال » یا « ذلک العذاب » این است
است که خداوند کتاب را بحق فرستاد و آنها بآن ایمان نیاوردند و مراد از کتاب در اینجا تورات است ولی جبائی
منظور از کتاب که در اوّل ذکر شده است » برخی میگویند « مقصود از آن قرآن و غیر آن کتب آسمانی دیگر است » میگوید
.« تورات و مراد از دوّم قرآن است
ابِ... 􀀀 وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِی الْکِت
-کسانی که در کتاب اختلاف کردند.
ص : 176
بیشتر مفسران می گویند مراد از اینها همۀ کفّار است که دربارة قرآن اختلاف کردند جمعی از آنها گفتند که آن از قبیل
اللّ علیه و آله و سلّم آن را از بشر یاد گرفته است
􀀀
کلام جادوگران است برخی گفتند که آن کلامی است که محمّد صلّی ه
دسته اي گفتند که آن را از جانب خود ترتیب داده است.
گفته منظور از آنها همۀ کفّار نیستند بلکه مراد اهل کتاب یعنی یهود و نصاري میباشند که آنان در تأویل و تنزیل « سدي »
اللّ علیه و آله و سلّم
􀀀
تورات و انجیل اختلاف کردند زیرا آنها تورات و انجیل را تحریف کردند و اوصاف پیغمبر اسلام صلّی ه
را که در تورات و انجیل موجود بود کتمان نمودند و یهود،انجیل و قرآن را هر دو را انکار کردند.
اقٍ بَعِیدٍ... 􀀀 لَفِی شِق
مراد این است که در » -در اختلاف و مکابره اي هستند که از الفت و اجتماع بر صواب دور میباشند ( 1)بعضی گفته اند
در » 2)برخی میگویند:مقصود این است که ) « اختلاف عمیق و شدیدي هستند،زیرا هر یک بضلالت دیگري شهادت میدهند
. « اختلاف شدیدي نسبت باحکام تورات و انجیل بسر می برند
[ [سوره البقره ( 2): آیه 177
اشاره
ابِ وَ اَلنَّبِیِّینَ وَ آتَی 􀀀 لائِکَهِ وَ اَلْکِت 􀀀 بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ اَلْمَ
􀀀
کِنَّ اَلْبِرَّ مَنْ آمَنَ هِ 􀀀 لَیْسَ اَلْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ اَلْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ وَ ل
کاهَ وَ اَلْمُوفُونَ 􀀀 لاهَ وَ آتَی اَلزَّ 􀀀 امَ اَلصَّ 􀀀 ابِ وَ أَق 􀀀 اَلسّ وَ فِی اَلرِّق
ائِلِینَ 􀀀 اَلس وَ ساکِینَ وَ اِبْنَ بَِّیلِ 􀀀 ی وَ اَلْمَ 􀀀 ام 􀀀 ی وَ اَلْیَت 􀀀 ی حُبِّهِ ذَوِي اَلْقُرْب 􀀀 مالَ عَل 􀀀 اَلْ
( ئِکَ هُمُ اَلْمُتَّقُونَ ( 177 􀀀 ئِکَ اَلَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُول 􀀀 اَلضَّرّ وَ حِینَ اَلْبَأْسِ أُول
اءِ 􀀀 اَلْب وَ ساءِ 􀀀 اَلصّ فِی أَْ
ابِرِین 􀀀 اهَدُوا وَ 􀀀 إِذ ع ا􀀀 بِع هَْدِهِمْ
ترجمه
نیکوکاري بآن نیست که روي بجانب مشرق یا مغرب کنید و لیکن نیکوکار کسیست که بخداوند و روز قیامت و فرشتگان و
کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان بیاورد و مال خود را در راه دوستی خدا بخویشان و یتیمان و فقیران و رهگذران وامانده و
گدایان بدهد و هم در آزاد کردن بندگان صرف کند و نماز بپا دارد و زکاه مال بمستحق برساند و با هر که عهد بسته بموقع
خود وفا کند و در هنگام فقر و تهیدستی و درد و مرض و جهاد با دشمنان دین صبور و شکیبا باشد کسانی که باین اوصاف
آراسته اند، در حقیقت راستگو و پرهیزکارند
ص : 177
محذوف است و تقدیر این است لفی شقاق بعید اجتماعهم علی الصواب. « بعید » 1) در این صورت فاعل -1
برمیگردد. « شقاق » به « بعید » 2) بنا بر این وجه ضمیر فاعل در -2
شرح لغات
البرّ:نیکوکاري و ممکن است بمعناي بارّ یعنی نیکوکار باشد.
مساکین:جمع مسکین یعنی تهیدست.
ابن السّبیل:رهگذر.
الرّقاب:جمیع رقبه یعنی برده.
الباساء:فقر.
الضّرّاء:درد،مرض.
نظم و نزول
هنگامی که قبلۀ مسلمانان از بیت المقدس بکعبه منتقل گردید بحث ها و مناقشات فراوانی میان مسلمانان یهود و نصاري بعمل
آمد،بیشتر یهود و نصاري توجّه و روي کردن بجانب معیّنی در حال نماز را تنها راه اطاعت معرّفی می کردند.در این حال
خداوند این آیه را نازل فرمود:
قتاده میگوید:این آیه دربارة یهود نازل گردیده است :
تفسیر:
اشاره
لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ...
-نیکوکاري باین نیست که در حال نماز بطرف معیّنی-از مشرق یا مغرب-روي کنید چون نماز از این جهت مورد امر قرار
گرفته است که داراي مصلحت مخصوصی است و ضمناً انسان را از فساد و انحراف باز میدارد و همچنین عبادات دیگر براي
این جهت مورد امر واقع شده اند که مصالح معیّنی بر آنها مترتّب است و راه تحصیل مصالح و جلوگیري از مفاسد بر حسب
اوقات و ازمان فرق میکند بنا بر این نیکوکاري و تحصیل مصالح تنها در این است که از اوامر خداوند پیروي شود نه اینکه در
حال نماز بطرف معینی توجه شود.این موضوع مقیاس سایر عبادات و طاعات نیز قرار میگیرد.این وجه را ابن عباس و مجاهد
گفته اند.ابو مسلم نیز آن را اختیار کرده است.
قتاده و ربیع میگویند:مراد این است که نیکوکاري در آن نیست که نصاري
ص : 178
بجا میآورند و در حال نماز بسمت مشرق توجه میکنند و همچنین نیکی در آن نیست که یهود آن را لازم میدانند و در حال
نماز روي بسمت مغرب مینمایند این وجه را جبائی و بلخی اختیار کرده اند.
بِاللّ
􀀀
کِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ هِ 􀀀 وَ ل
.
یعنی و لیکن نیکوکاري نیکوکاري آن « باللّ
􀀀
و لکن البر بر من آمن ه » قطرب و زجاج و فرّاء میگویند تقدیر کلام این است
که تقدیر آن این است السّخاء سخاء حاتم و « السّخاء حاتم و الشّعر زهیر »: کسیست که ایمان بخدا بیاورد چنان که گفته میشود
الشعر شعر زهیر یعنی سخاوت سخاوت حاتم است و شعر شعر زهیر است.
این وجه را جبائی نیز اختیار کرده است.
یعنی نیکوکار کسیست که ایمان بخدا « باللّ
􀀀
و لکن الباریا و لکن ذا البر من آمن ه » بعضی گفته اند تقدیر کلام این است
شامل تمام چیزهایی که معرفت بآن موقوف است از قبیل معرفت حدوث عالم و اینکه عالم محدثی یعنی « ایمان بخدا ». بیاورد
آفریننده اي دارد.
و از قبیل صفاتی که بر خداوند لازم و صفاتی جائز و اوصافی که بر او ممتنع است و معرفت عدل و حکمت او-میگردد.
وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ...
-ایمان بروز قیامت که شامل ایمان بزندگی پس از مرگ و حساب و ثواب و عقاب میشود.
لائِکَهِ... 􀀀 وَ الْمَ
-ایمان بوجود فرشتگان الهی و اینکه آنها بندگان گرامی پروردگار هستند و در هیچ کاري بر فرمان او سبقت نمیگیرند و از
.( امر او تخلف نمیکنند ( 1
وَ النَّبِیِّینَ...
-ایمان بهمۀ پیغمبران خدا و اینکه آنها همه معصوم و منزّه از معاصی و در آنچه بمردم رسانده اند راستگو بوده اند و اینکه
اللّ علیه و آله و سلّم است و شریعت او ناسخ همۀ شرایع است و
􀀀
اللّ صلّی ه
􀀀
سرور جمیع آنها و خاتم آنان حضرت محمّد بن عبد ه
تمسک بآن شریعت براي همۀ مکلّفین تا روز قیامت لازم است.
ص : 179
1) اشاره به آیه 27 سورة انبیا -1
ی حُبِّهِ... 􀀀 مالَ عَل 􀀀 وَ آتَی الْ
-در معناي این جمله چند وجه گفته شده است:
بمال برمیگردد بنا بر این مصدر بمفعول اضافه شده است یعنی مال را با محبّتی که بآن دارد..معناي گفتار « ی حُبِّهِ 􀀀 عَل » -1 ضمیر
مال را در حالی که صحیح و سالم هستی و بزندگی امیدوار » ابن عباس و ابن مسعود که در تفسیر این آیه گفته اند:یعنی
میباشی و از فقر و احتیاج میترسی بفقرا بدهی نه اینکه انفاق و احسان بفقرا را بتأخیر بیندازي تا هنگامی که در آستانۀ مرگ
بهمین وجه برمیگردد. « قرار گرفتی بگویی:این مقدار بفلانی،و این مقدار بفلانی بدهید
برمیگردد در اینصورت مصدر بفاعل اضافه شده است و مفعول بواسطۀ اینک روشن بوده « به من آمن « علی حبّه » -2 ضمیر در
است(یعنی المال)مذکور نگردیده است یعنی مال را با محبّتی که مؤمن بآن دارد بخویشاوندان و غیر آنها بدهد این وجه در
معنا با وجه اوّل یکسان است.
استفاده میشود ( 1)بنا بر این « مالَ 􀀀 وَ آتَی الْ » بایتاء برمیگردد و آن هر چند در کلام مذکور نیست ولی از « علی حبّه » -3 ضمیر در
معناي آن این است:مال را از روي علاقه و محبّت باعطاء و بخشش،بخویشاوندان و غیر آنها بدهد.
که در آیه مذکور است برمی گردد یعنی: « اللّ
􀀀
ه » به « علی حبّه » -4 ضمیر در
اللّ بخویشاوندان و غیر آنها بدهد این وجه از
􀀀
باین معنا مال را در راه محبّت خدا و خالصاً لوجه ه « اللّ
􀀀
و آتی المال علی حب ه »
.« هیچکس در این وجه بر من سبقت نگرفته است »: سیّد مرتضی علم الهدي ره نقل گردیده است وي میگوید
مؤلف:این وجه بهترین وجهی است که در تفسیر این جمله گفته شده است زیرا بدون قصد قربت-هر چند شخص با اینکه
بمال خود علاقه دارد آن را بفقرا بدهد-
ص : 180
1) چنان که قطامی گفته است:هم الملوك و ابناء الملوك لهم و الاخذون به و الساسه الاول یعنی آنها پادشاهان و فرزندان -1
برمیگردد « الملک » به « به » پادشاهان هستند که ملک را در قبضۀ خود گرفتند و سیاستمداران درجۀ اول میباشند در این شعر ضمیر
که آن از کلام استفاده میشود.(مؤلف)
ثوابی بدست نمیآید و علاقه بمال در صورتی در زیادت ثواب تأثیر دارد که عمل براي خدا و در راه محبت او انجام بگیرد.
ی... 􀀀 ذَوِي الْقُرْب
اللّ علیه و آله و سلّم نقل شده است که در
􀀀
-بخویشاوندان که مراد خویشاوند صاحب مال است چنان که از رسول اکرم صلّی ه
جواب سؤال از اینکه بهترین صدقه کدام است فرمودند بهترین صدقه این است که شخصی که وسعت مالی ندارد از مال خود
بخویشاوندانش بدهد.
اجعلها فی »: اللّ من داراي 70 مثقال طلا هستم فرمود
􀀀
و نیز حضرتش بفاطمه دختر قیس هنگامی را که باو گفت یا رسول ه
یعنی آن را بخویشان خود بده. « قرابتک
اللّ علیه و آله و سلّم باشد
􀀀
خویشان پیغمبر صلّی ه « ذوي القربی » در آیه وجه دیگر نیز احتمال میرود و آن این است که منظور از
بگو من از شما اجر رسالت جز این نمی خواهم که » ی ( 1)یعنی 􀀀 أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْب 􀀀 چنان که فرمود: قُلْ لا
نسبت بخویشاوندان من محبّت و مودت داشته باشید این وجه از حضرت صادق علیه السلام و حضرت باقر نقل گردیده است.
ی... 􀀀 ام 􀀀 وَ الْیَت
بکودکی که پدر ندارد گفته میشود بعضی میگویند مراد این است که مال را بخود یتیمان بدهد برخی گفته « یتیم ». -و یتیمان
اند مراد این است که مال را باولیاء یتیمان یعنی کسانی که آنها را اداره می کنند بدهد زیرا دادن مال بکسی که داراي رشد و
عقل کافی نمیباشد صحیح نیست.
میباشد یعنی و آتی المال علی ذوي الیتامی.مال را بصاحبان یتیمان بدهد « القربی » محلًا مجرور و عطف بجاي « الیتامی » بنا بر این
است. « ذوي القربی » محلا منصوب و عطف بجاي « الیتامی » ولی بنا بر قول اوّل
ساکِینَ... 􀀀 وَ الْمَ
-محتاجان.
در راه تفسیر کرده است مجاهد نیز همین قول را قائل است ولی ابن عباس و قتاده و ابن جبیر آن « وامانده » حضرت باقر آن را به
را بهمان تفسیر کرده اند.
السّ
ائِلِینَ... 􀀀 وَ
-کسانی که مطالبۀ تصدّق می کنند البتّه تفاوت معناي این کلمه
ص : 181
1) آیۀ 23 الشوري -1
با مساکین معلوم است زیرا هر مسکینی طلب تصدق نمیکند.
ابِ... 􀀀 وَ فِی الرِّق
-در معناي آن دو وجه است:
-1 مراد این است که مطلق بردگان را بخرد و آزاد کند.
یعنی بردگانی که با مالکین خود قراردادي بسته اند که مبلغ « مکاتبین » -2 منظور این است که مال خود را در راه آزاد ساختن
معیّنی بآنها بدهند تا آزاد شوند، خرج کند.
مؤلّف:چون هر دو وجه از آیه احتمال میرود بهتر آنست که آن بر هر دو حمل شود چنان که اختیار جبّائی و رمّانی نیز همین
است.
این آیه مخصوص زکاه نیست
در اینکه آیه دلالت بر وجوب اداء مالی که بعنوان زکاه در مال شخص معین گردیده است هیچ اختلافی نیست و ابن عباس
میگوید در مال،حقوق واجبی غیر از زکاه نیز هست و آیه بآن نیز دلالت دارد شعبی نیز گفته است این آیه بر وجوب اداء
بر « سدّ رمق » حقوق غیر از زکاه که بمال شخص تعلق میگیرد از قبیل انفاق بر کسانی که واجب النفقه هستند و انفاق باندازة
کسی که در معرض تلف قرار گرفته و از قبیل اداء نذرها و کفّاره ها،دلالت دارد.
مؤلّف اموالی که انسان بر وجه مستحبّ و بمنظور جلب تقرّب پروردگار میدهد مسلّماً در آیه داخل است زیرا همۀ اینها
یعنی نیکوکاري است که در آیه ذکر شده است جبّائی نیز همین قول را اختیار کرده است.مفسّرین می گویند اساساً « برّ » جزء
جائز نیست که آیه را تنها بر زکاه واجب حمل کنیم زیرا آن بطور خصوص در همین آیه در جملۀ بعد ذکر گردیده است.
باین نکته نیز باید توجّه داشت که خداوند از این نظر این طبقات را ذکر نموده است که غالباً اضطرار و احتیاج در اینها تحقّق
یعنی نیکوکاري که مورد تشویق آیه واقع شده است در زمینۀ انفاق و احسان داراي معناي وسیعی « برّ » پیدا می کند و گرنه
است.
ص : 182
لاهَ... 􀀀 امَ الصَّ 􀀀 وَ أَق
-نماز را با رعایت اوقات و شرایط آن بجا بیاورد.
کاهَ... 􀀀 وَ آتَی الزَّ
-زکاه مال خود را بدهد.
اهَدُوا... 􀀀 ذا ع 􀀀 وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِ
-کسانی که بعهد و پیمان خود وفا می کنند یعنی عهدها و نذرهایی که میان آنها و خداوند است و همچنین پیمانها و
قراردادهایی که با مردم می بندند بهمه آنها وفا می نمایند.
الضَّرّ
اءِ... 􀀀 الْب وَ ساءِ 􀀀 الصّ فِی أَْ
ابِرِین 􀀀 وَ درد و مرض است. « ضرّاء » فقر و تهیدستی از منظور از « باساء » -ابن مسعود و قتاده و جماعتی از مفسرین میگویند مراد از
وَ حِینَ الْبَأْسِ...
بمعناي جنگ میآید « بأس » جنگ است یعنی در هنگام جنگ و جهاد با دشمنان،خویشتن دار هستند دلیل اینکه « بأس » -مراد از
گفتار حضرت امیر مؤمنان علیه السلام است که فرمود
اللّ فلم یکن احد منّا اقرب الی العدوّ منه -یعنی هنگامی که جنگ شدّت می کرد ما همه به
􀀀
: کنّا اذا احمرّ البأس اتّقینا برسول ه
اللّ علیه و آله و سلّم پناه میبردیم و هیچیک از ما نسبت بدشمن از او نزدیکتر نبود.
􀀀
پیغمبر خدا صلّی ه
ئِکَ... 􀀀 أُول
-اشاره بکسانی است که مذکور گردید.
اَلَّذِینَ صَدَقُوا...
آنها کسانی هستند که هر چه را از خداوند پذیرفتند راست گفتند و بآن ملتزم و متعهد » ابن عباس و حسن می گویند یعنی
.« مراد این است که نیّت هاي آنها با اعمالشان مطابق است » بعضی گفته اند .« شدند و عملًا هرگز از آن تخلّف نکردند
ئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ... 􀀀 وَ أُول
-یعنی آنها بسبب انجام اعمالی که در آیه ذکر گردید، از آتش جهنّم دوري گزیدند.
حضرت امیر مؤمنان(ع)جامع این اوصاف بود
حضرت امیر مؤمنان(ع)جامع این اوصاف بود
اصحاب ما می گویند حضرت امیر مؤمنان علیه السلام حتماً از این آیه اراده شده است زیرا اختلافی میان امّت نیست که
حضرتش جامع این اوصاف و خصال بود ولی قطع نداریم که کسی غیر او داراي این اوصاف باشد و لذا زجاج و فرّاء می
گویند عمل کردن باین آیه مخصوص پیغمبران معصوم است زیرا غیر از انبیا هیچکس نمیتواند
ص : 183
اعمال و اوصافی را که در آن ذکر گردیده است بطور کامل عملی کند.
[ [سوره البقره ( 2): آیه 178
اشاره
اعٌ􀀀 ی فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّب 􀀀 ی بِالْأُنْث 􀀀 ی اَلْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ اَلْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ اَلْأُنْث 􀀀 صاصُ فِی اَلْقَتْل 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ اَلْقِ 􀀀ی
( ذابٌ أَلِیمٌ ( 178 􀀀 ذلِکَ فَلَهُ عَ 􀀀 ي بَعْدَ 􀀀 ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَهٌ فَمَنِ اِعْتَد 􀀀 سانٍ 􀀀 داءٌ إِلَیْهِ بِإِحْ 􀀀 بِالْمَعْرُوفِ وَ أَ
[ترجمه]
اي اهل ایمان بر شما حکم قصاص دربارة کشته شدگان باین شرح فرض و لازم گردیده است که آزاد را بجاي آزاد و بنده را
بجاي بنده و زن را در برابر زن قصاص توانید کرد و چون صاحب خون از قاتل که برادر دینی اوست بخواهد درگذرد و
قصاص نکند پس قاتل دیۀ مقتول را بدهد و صاحب خون بر او سخت نگیرد و بیش از حق خود مطالبه نکند و قاتل با رضایت
دیه را بپردازد در این حکم،تخفیف و رحمتی از طرف پروردگار بعمل آمده است پس از این دستور،هر که از آن سرکشی
کند و بقاتل ظلم و تعدي روا دارد مشمول عذاب دردناك خواهد گشت.
شرح لغات:
کتب:فرض و لازم گردیده است.
قصاص:بطور مساوي جبران و تلافی کردن.
حرّ:آزاد.
عبد:بنده.
شأن نزول
یکی از قبائل عرب در برابر قبیلۀ دیگر،براي خود امتیاز و فضیلتی قائل بود و روي همین جهت افراد این قبیله این رویّه را پیش
گرفته بودند که زنان آن قبیله را بدون مهر بازدواج خود در می آوردند و قسم یاد کرده بودند که اگر آن قبیله یکی از
بندگان ما را بکشد ما در مقابل آن یک فرد آزاد از آنها را خواهیم کشت و اگر زنی از ما بکشند ما مردي از آنان را می
کشیم و چنانچه یک مرد از ما بکشند ما دو
ص : 184
مرد از آنها را مقتول خواهیم ساخت بعلاوه دیۀ جراحات خود را دو برابر دیۀ جراحات آنان قرار داده بودند تا اینکه دین اسلام
پدید آمد و این آیه را خداوند نازل فرمود :
تفسیر:
پس از اینکه خداوند در بیان معناي نیکوکاري فرمود که آن تنها از راه ایمان و تمسّک بشرایع انبیا بدست میآید.ببیان شرایع
پرداخت و بشرح حکم قصاص در بارة خون ها و زخمها مبادرت کرد و فرمود:
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ... 􀀀ی
-اي اهل ایمان بر شما فرض و لازم گردیده است،بعضی گفته اند مراد این است که در لوح محفوظ بطور فرض بر شما نوشته
شده است.
ی... 􀀀 صاصُ فِی الْقَتْل 􀀀 اَلْقِ
-مساوات دربارة کشته شدگان یعنی دربارة قاتل همان عملی که نسبت بمقتول انجام داده است بعمل خواهد آمد اختلافی در
است زیرا تنها در قتل عمد قصاص واجب است و در قتل خطاء محض و « قتل عمد » میان مفسّران نیست که مراد از این آیه
خطاي شبیه بعمد قصاص واجب نیست.
سؤال اگر گفته شود که خداوند چگونه فرموده است قصاص واجب است با اینکه اولیاء مقتول مخیّر هستند که قصاص کنند یا
دیه بگیرند یا بطور کلی عفو نمایند بعلاوه،قاتل در اختیار ولیّ مقتول قرار گرفته است و کاري را فعلًا انجام نمیدهد در این
صورت چگونه فرموده است قصاص بر شما واجب گردید.
جواب آن بیکی از این دو وجه است:
اشکالی « قصاص » -1 مراد این است که قصاص در صورتی که اولیاء مقتول آن را اختیار کنند واجب است و در إطلاق واجب بر
نیست زیرا واجب گاهی بطور تعیین ثابت میشود و گاهی بطور تخییر.
قصاص بآنچه از طرف خداوند معیّن شده است تمسک بجوئید و عمل » -2 منظور این است که بر شما مؤمنان لازم است که در
کنید و از آن تجاوز نکنید و
ص : 185
امّا بر جاري کنندة قصاص که او یا امام مسلمانان یا کسی است که از طرف او نائب و نماینده باشد در صورتی واجب است
قصاص را جاري کند که ولی مقتول اجراء آن را مطالبه نماید زیرا آن حق النّاس است و اداء حق فقط در صورت مطالبۀ آن
لازم است و بر قاتل هم در این مورد واجب است خود را براي اجراء حکم قصاص تسلیم کند.
ی... 􀀀 ی بِالْأُنْث 􀀀 اَلْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْث
-آزاد در برابر آزاد.و بنده در مقابل بنده.و زن در برابر زن.حضرت صادق علیه السلام فرمود:آزاد را در برابر کشتن بنده نباید
کشت بلکه باید او را در مقابل این عمل بشدّت مضروب ساخت و دیۀ بنده را از او گرفت ( 1)شافعی نیز همین را گفته است
در صورتی که مردي زنی را کشته باشد اگر اولیاء مقتول بخواهند او را بعنوان قصاص بکشند باید نصف دیۀ او »: وي میگوید
.« را باولیاء وي تسلیم کنند
حقیقت مساوات نیز همین را ایجاب می کند زیرا زن با مرد مساوي نیست و خونبهاي او نصف خونبهاي مرد است و بکشتن
کامل در برابر ناقص در صورتی مساوات عملی خواهد شد که نصف دیۀ کامل(مرد)را باولیاء او بپردازند.
طبري در تفسیر خود این حکم را از حضرت امیر مؤمنان علیه السلام نیز نقل کرده است.
ولی اگر بنده اي آزاد را بکشد کشتن آنها در این صورت بعنوان قصاص اجماعاً جائز است و آیه نیز از این موضوع منع نکرده
است زیرا آیه نمیگوید زن در مقابل مرد و بنده در مقابل آزاد کشته نشود.بنا بر این آنچه از آیه استفاده میشود مورد عمل
است و طبق آنچه گفتیم اجماع نیز منعقد گردیده است و گفتار خداوند: اَلنَّفْسَ بِالنَّفْسِ ( 2)نیز این را(کشتن زن در مقابل مرد
و کشتن بنده در برابر آزاد را) اقتضا می کند.
فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ...
-در معناي این جمله دو قول است:
ص : 186
1) منظور از دیۀ بنده قیمت او میباشد -1
2) آیه 45 سورة مائده یعنی نفس را نفس بکشند -2
قاتل است یعنی کسی که دربارة او از واجب که قصاص است صرف نظر شده است و « فَمَنْ عُفِیَ لَهُ » -1 مراد از
مقتول است و خداوند « اخ » باشد چون معلوم است حذف گردیده است و مراد از « دم » است و مضاف که « دم اخیه »،« اخیه » تقدیر
براي بیان این نکته او را برادر قاتل خوانده است:که رابطۀ اخوت و برادري میان آنها بواسطۀ قتل،قطع نشده است و قاتل از
ایمان خارج نگردیده است.بنا بر این معناي عبارت این است:کسی که دربارة او از خون برادرش گذشت بعمل آمده است
ولّی مقتول است که میتواند عفو کند و خداوند او را برادر قاتل خوانده « اخ » بعضی گفته اند مراد از
است و ابهام دارد دلالت بر این دارد که بعضی از اولیاء مقتول نیز هنگامی که از حق قصاص صرف « نکره » که « شیء » است،و
بر هر مقداري از حق صدق میکند. « شیء » نظر کنند قصاص ساقط میشود زیرا
که مراد از آن قاتل است برمیگردد.ضمناً باید توجّه داشت که این قول قول بیشتر « من » به « اخیه » و« له » بنا بر این قول ضمیر در
یعنی عفو کننده هر « عافی » منظور از عفو آنست که ولی مقتول در قتل عمد دیه را اختیار کند و »: مفسرین است.آنان میگویند
-2 منظور از « چند در آیه مذکور نیست ولی معلوم است که مراد از آن کسی است که حق قصاص دارد و آن ولی مقتول است
کسی که چیزي » نیز باو برمیگردد و مراد از اخ قاتل است یعنی « اخیه » ولیّ مقتول است و ضمیر در « فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ »
این قول را مالک گفته است کسانی که این قول را تأیید می کنند میگویند « باو از طرف برادرش در زمینۀ خونبها داده شود
نکره و مبهم است لذا نمیتوان آن را-چنان که قول اول اقتضاء میکرد-عبارت از قصاص که معلوم است و ابهام « شیء » لفظ
بر چیز مبهمی از مال-باندازة دیه باشد یا کمتر یا بیشتر نقد باشد یا جنس-قابل « شیء » ندارد بگیریم ولی بنا بر قول دوّم کلمۀ
حمل است.
را نکره آورده است در دو قول اوّل بیان گردید بنا بر مذهب علماء ما کلیۀ « شیء » مؤلّف:قول اول ظاهرتر است و نکتۀ اینکه
کسانی که از دیه ارث میبرند-غیر
ص : 187
از زن و شوهر را نیز استثنا نکرده اند.
اعٌ بِالْمَعْرُوفِ... 􀀀 فَاتِّب
-یعنی بر عفو کننده که ولیّ مقتول است لازم است که روشی نیکوکاري پیش بگیرد و آن این است که در مطالبۀ دیه
سختگیري نکنند و در صورتی که قاتل فعلاً از اداء آن عاجز است باو مهلت بدهد و بیش از حقّ خود نیز از او چیزي مطالبه
ننماید.
سانٍ... 􀀀 داءٌ إِلَیْهِ بِإِحْ 􀀀 وَ أَ
-از حضرت صادق منقول است که یعنی قاتل در صورت امکان بدون معطّلی و سهل انگاري دیه را باید بدهد ابن عباس و
حسن و قتاده و مجاهد نیز بهمین نحو تفسیر کرده اند.
بعضی گفته اند مراد این است که قاتل با نیکوکاري یعنی با رضایت و خشنودي دیه را ادا کند.
ذلِکَ... 􀀀
-اشاره است بجمیع آنچه گذشت.
تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَهٌ...
-یعنی اینکه شما در میان قصاص و گرفتن دیه و عفو مخیّر گشته اید تخفیف و رحمتی از جانب پروردگار است و حال اینکه
براي اهل تورات تنها قصاص یا عفو مقرّر گردیده بود و براي اهل انجیل فقط عفو یا دیه معیّن گشته بود.
ذلِکَ... 􀀀 ي بَعْدَ 􀀀 فَمَنِ اعْتَد
که قاتل را بعد از اختیار »: -از حضرت صادق علیه السلام و حضرت باقر علیه السلام نقل شده است که مراد از اعتداء این است
ابن عباس و مجاهد و حسن و قتاده نیز همین وجه را اختیار نموده اند.بعضی گفته اند منظور این « دیه و عفو از قصاص بکشد
است که غیر قاتل را بکشد یا بیش از دیۀ مقرّره مطالبه کند قاضی گفته است مقصود این است که در قصاص از کیفیّت معیّن
تجاوز بکند.
مؤلّف:چون لفظ آیه عمومیّت دارد،لازم است آن را بر عموم حمل کنیم.
ذابٌ أَلِیمٌ... 􀀀 فَلَهُ عَ
-او در آخرت مشمول عذاب دردناك خواهد بود.
[ [سوره البقره ( 2): آیه 179
اشاره
( ابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ( 179 􀀀 ا أُولِی اَلْأَلْب 􀀀 اهٌ ی 􀀀 صاصِ حَی 􀀀 وَ لَکُمْ فِی اَلْقِ
[ترجمه]
اي عاقلان زندگی شما در قصاص است شاید به این وسیله پرهیزکار شوید
ص : 188
شرح لغات
الباب:جمع لبّ یعنی عقل
تفسیر
پس از بیان حکم قصاص خداوند متعال ببیان حکمت آن پرداخت و فرمود:
اهٌ... 􀀀 صاصِ حَی 􀀀 وَ لَکُمْ فِی الْقِ
-براي شما در قصاص زندگی است در بیان مراد از این جمله دو قول است:
است زیرا هر کس که قصد کشتن « قصاص » منظور این است که زندگی شما در ایجاب »: -1 مجاهد و قتاده و بیشتر اهل میگویند
شود از قصد خود منصرف گردد و همین امر موجب تأمین زندگی افراد اجتماع « قصاص » دیگري را بکند همین قدر که متذکّر
میشود.
معناي آن این است که براي شما در کشته شدن یک فرد بعنوان قصاص حیاه است زیرا حکم قصاص-بر » -2 سدي میگوید
خلاف آنچه اهل جاهلیّت انجام میدادند و جمعیّت زیادي را براي خاطر یک نفر می کشتند.ایجاب می کند که فقط قاتل
کشته شود.
یعنی کشتن،بهر کشتن را از « القتل انفی للقتل » مؤلّف:این دو معنا هر دو خوب است و نظیر آن در کلام عرب این جمله است
بین میبرد الاّ اینکه تعبیر قرآن داراي فائدة بیشتري است بعلاوه،عبارت قرآن مختصرتر و داراي حروف متناسب تري است و از
تکلّفی که در آن جمله،بواسطۀ تکرار بوجود آمده است دورتر است.
را میرساند فوائدي را که « القتل انفی للقتل » امّا تعبیر قرآنی از این نظر داراي فائدة بیشتري است که آن علاوه بر اینکه معناي
ذیلًا ذکر میشود نیز میرساند:
-1 کلمۀ قصاص که بمعناي مساوات است عدالت را می فهماند.
-2 هدف از تشریع حکم قصاص را که حیاه است می رساند.
-3 رغبت باجراء قصاص و ترس از تخلّف از آن از حکم خداوند بدست میآید.
داراي « القتل انفی للقتل » و عبارت قرآنی از این جهت مختصرتر است که
ص : 189
از 10 حرف تشکیل گردیده است. « اهٌ 􀀀 صاصِ حَی 􀀀 فِی الْقِ » 14 حرف است ولی
حروف تکرار شده است و « القتل انفی للقتل » چون حروف تکرار نشده است کلفتی نیست ولی در « اهٌ 􀀀 صاصِ حَی 􀀀 فِی الْقِ » و در
تکلّفی بوجود آمده است.
و امّا تناسب حروف در تعبیر قرآن،علاوه بر اینکه حسّ آن را درك میکند از این نظر است که انتقال از فاء به لام(فی
القصاص)از انتقال از لام به همزه(در القتل انفی)مناسب تر است زیرا میان لام و همزه از لحاظ مخارج حروف فاصلۀ بسیار
اهٌ) از انتقال از الف به لام(در انفی للقتل مناسب تر است. 􀀀 صاصِ حَی 􀀀 است و همین طور انتقال از صاد به حاء در (فِی الْقِ
بنا بر این،هر چند آن تعبیر نیکو و بلیغ است ولی تعبیر قرآنی از لحاظ اینکه جامع مزایاي نامبرده است بلیغتر و بهتر است.
شاعر نیز از قرآن اقتباس کرده و گفته است:
(ابلغ ابا مسمع عنّی مغلغلهً
و فی العتاب حیاه بین اقوام
یعنی از طرف من به ابو مسمع از شهري بشهري ابلاغ کنید که زندگی میان اقوام تنها در عتاب است.
این شعر هر چند لطیف و نیکو است ولی تفاوت میان آن و تعبیر قرآن همان تفاوتی است که میان ادنی درجۀ فصاحت و
سخن بمیان آمده ولی در « عتاب » بلاغت و اعلی درجۀ آن موجود است و نخستین تفاوت میان آنها این است که در این شعر از
عبارت قرآن دعوت بعدل است بعلاوه در شعر ابهامی وجود دارد امّا آیه بر توضیح و بیان است مشتمل است.
ابِ... 􀀀 ا أُولِی الْأَلْب 􀀀ی
-اي خردمندان!از اینجهت خردمندان را مورد خطاب قرار داد که تنها آنان عواقب امور را درك می کنند.
لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ...
سه قول است: « لعلّ » -در معناي
تا داراي تقوي بگردید. « لتتّقوا » است یعنی « لام » -1 بمعناي
-2 بمعناي طمع و رجاء است یعنی بامید اینکه داراي تقوي شوید.
ص : 190
-3 معناي تعرّض را میرساند یعنی تا متعرّض تقوي شوید.
نیز دو قول است: « تتّقون » و در معناي
.« پرهیز و خودداري کنید « قصاص » -1 ابن عباس و حسن و ابن زید میگویند:یعنی شاید از کشتن اشخاص بوسیلۀ ترس از
-2 شاید از پروردگار بترسید و در نتیجه،از ارتکاب گناه خودداري نمائید.
مؤلّف:معناي دوّم اعمّ است .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 180
اشاره
( والِدَیْنِ وَ اَلْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَ  قا عَلَی اَلْمُتَّقِینَ ( 180 􀀀 ذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ اَلْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَیْراً اَلْوَصِیَّهُ لِلْ 􀀀 کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِ
[ترجمه]
بر شما فرض و لازم گردید که هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسید در صورتی که داراي مال باشید براي پدر و مادر و
خویشاوندان خود بطوري که شایستۀ عدل است وصیت کنید.براي کسانی که داراي تقوي باشند وصیت حق ثابت و واجب
است
شرح لغات
معروف:عدالتی که هیچگونه ظلم و اجحافی در آن نباشد.
حَضَرَ:حاضر گردید.
بچیزي که صحّت آن مسلّم و معلوم است اعمّ از اینکه فعل یا قول یا « حقّ » حقّ:فعلی که انکار آن روا نیست بعضی گفته اند
اعتقاد باشد گفته میشود.
تفسیر
اشاره
بعد از آن خداوند متعال ببیان قانون دیگري پرداخت و فرمود:
کُتِبَ عَلَیْکُمْ...
-یعنی بر شما فرض و لازم گردید.
ذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ... 􀀀إِ
-وقتی که مرگ یکی از شما رسید.مراد از آن فرا رسیدن اسباب مرگ از قبیل مرض و پیري و مانند آن است نه اینکه هنگامی
محقّق شد وصیّت کند زیرا آن حالت مانع آنست که انسان بوصیّت بپردازد. « ملک الموت » که مرگ بوسیلۀ رؤیت حضرت
بعضی گفته اند مراد این است که بر شما فرض گردیده است که در حال صحّت
ص : 191
و سلامت وصیّت کنید و بگوئید وقتی که مرگ ما فرا رسید چنین و چنان کنید.
إِنْ تَرَكَ خَیْراً...
خیر یعنی مال باشد. » -اگر داراي
در اینکه اگر داراي چه مقداري از مال باشد وصیّت واجب است اختلاف است:
مقدار آن باید از هزار »: ابراهیم نخعی میگوید « همین قدر که داراي مالی باشد کم یا زیاد وصیّت واجب است » زهري می گوید
ابن عباس میگوید: « درهم تا پانصد درهم باشد
.« باید از هزار درهم تا هشتصد درهم باشد »
نقل شده است که امیر مؤمنان علی علیه السلام بر بالین یکی از دوستانش که مریض و داراي 700 درهم بود حاضر گردید.او
و تو مال فراوانی نداري. « ان ترك خیرا » زیرا خداوند فرموده است « نه »: از حضرتش پرسید که آیا وصیّت بکنم؟ حضرت فرمود
مؤلّف:در نزد ما همین قول مورد عمل و اعتماد است زیرا گفتار آن حضرت براي ما دلیل و حجّت است.
والِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ... 􀀀 اَلْوَصِیَّهُ لِلْ
-یعنی براي پدر و مادر و خویشاوندانش وصیّت کند.
بِالْمَعْرُوفِ...
-بچیزي که صاحبان خرد و تشخیص،میدانند که در آن ظلم و اجحافی نیست.
مربوط بمقدار مالی باشد که مورد وصیّت قرار میگیرد زیرا وصیّت بمقدار بسیار کم از « وصیّت بمعروف » احتمال میرود که
وصیّت بمعروف نیست. » کسی که داراي مال فراوانی است
و احتمال میرود که مربوط بموصی له(کسی که وصیّت براي او میشود)باشد یعنی در وصیّت خود راه نیکوکاري را پیش
بگیرید در این صورت اگر کسی براي شخص توانگر،چیزي وصیّت بکند ولی فقرا را محروم کند یا براي خویشاوندان دور
نکرده است. « وصیّت بمعروف » خود وصیّت بکند امّا خویشاوندان نزدیک خود را محروم سازد
ص : 192
موصی له حمل شود. » مؤلّف:لازم است وصیّت بمعروف بهر دو جهت یعنی از جهت مقدار و
حَ  قا عَلَی الْمُتَّقِینَ...
-یعنی براي کسانی که داراي تقوي باشند وصیّت حق ثابت و واجب است و این جمله تأکید وجوب را میرساند.
آیا این آیه نسخ شده است؟
در مفاد این آیه اختلافی رخ داده است بعضی گفته اند که آن نسخ گردیده است برخی میگویند فقط نسبت بکسانی است که
ارث میبرند نسخ شده است ولی کسانی که از شخص ارث نمیبرند دربارة آنها باید وصیّت بعمل آید بعضی میگویند مفاد آیه
اصلًا نسخ نشده است.
مؤلّف:قول صحیح همین است و محققین از اصحاب ما نیز همین قول را قائل هستند زیرا قول کسانی که می گویند این آیه
بسبب آیات ارث منسوخ گردیده است باطل است زیرا نسخ در صورتی تحقق پیدا می کند که دو چیز با هم منافات داشته
قابل جمع نباشند و حال اینکه میان آیات ارث و آیۀ وصیّت اصلًا منافاتی نیست و قول کسانی که می گویند آیه این بگفتار
یعنی براي وارث وصیتی نیست نسخ شده است بسیار « لا وصیّه لوارث » اللّ علیه و آله و سلّم که فرموده است
􀀀
نبیّ اکرم صلّی ه
کتاب » و مفید ظنّ است و جائز نیست « بعید است زیرا این حدیث در صورتی که از هر اشکالی خالی باشد بالأخره خبر واحد
حدیث مذکور را با اینکه گفته اند راویان او » که مفید علم و یقین است بچیزي که مفید ظنّ است نسخ شود در صورتی که « اللّ
􀀀
ه
ضعیف میباشند قبول کنیم عموم آیه را(که اقتضا دارد وصیت مطلقاً نافذ و صحیح باشد(تخصیص میزنیم و می گوییم مراد این
است که وصیّت بمقداري که بیش از ثلث باشد جائز نیست و قول کسانی که می گویند آیۀ وصیت از این جهت منسوخ است
که اجتماع بر عدم وجوب وصیّت داریم نیز مردود و باطل است بدلیل اینکه اجماع دلالت دارد بر اینکه آیۀ وصیّت نباید حمل
بر وجوب وصیّت گردد و این،مانع از آن نیست که آیه بر استحباب حمل شود و وصیّت مستحبّ باشد و اصحاب ما از حضرت
باقر علیه السلام
ص : 193
روایت کرده اند که از آن حضرت سؤال شد که آیا وصیّت براي وارث جائز است؟ فرمود:بلی و این آیه را تلاوت کرد.
عمل کسی که » سکونی از حضرت صادق علیه السلام از پدر بزرگوار خود از حضرت امیر مؤمنان نقل نموده است که فرموده
.« هنگام مرگ براي خویشاوندانی که از او ارث نمیبرند وصیت نکند،با معصیت پایان یافته است
اللّ علیه و آله و سلّم نقل شده است که فرمود:
􀀀
مؤیّد آنچه گفتیم روایتی است که از حضرت رسول اکرم صلّی ه
و نیز فرمود « یعنی مرگ کسی که بدون وصیّت بمیرد،مرگ زمان جاهلیت است « من مات بغیر وصیّه مات میته جاهلیّه »
یعنی کسی که در حین مرگ بطور شایسته وصیّت نکند،این « من لم یحسن وصیّته عند موته کان نقصاً فی مروءته و عقله »
شایسته نیست »: علامت آنست که مردانگی و عقل او ناقص است از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود
.« مسلمانی،شبی را بروز بیاورد مگر اینکه وصیّت نامۀ او در زیر سرش قرار داشته باشد
[ [سوره البقره ( 2): آیه 181
اشاره
( اَللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 181
􀀀
ما إِثْمُهُ عَلَی اَلَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ هَ 􀀀 ا سَمِعَهُ فَإِنَّ 􀀀 فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ م
[ترجمه]
پس هر گاه کسی بعد از شنیدن وصیت آن را تغییر دهد گناه این عمل بر کسانی است که عمل بر خلاف وصیت کنند و آن
را تغییر بدهند خداوند بهر چه خلاف بگوئید شنوا و باعمال آنان دانا است
تفسیر:
پس از بیان حکم وصیّت،خداوند تغییر وصیّت را مورد تهدید قرار داد و فرمود:
فَمَنْ بَدَّلَهُ...
از اینجهت مذکّر آمده است که « بدّله » را تغییر بدهد و ضمیر در « وصیّت » -هر کس از اوصیاء یا اولیاء میّت یا شهود وصیّت
است. « عظ » 1)که مذکّر بودن آن باعتبار و ) « جاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ 􀀀 فَمَنْ » بایصاء برمیگردد مانند
را « سماع » بعد ما سمعه...-بعد از آنکه وصیّت را از وصی بشنود لفظ
ص : 194
1) آیه 275 سورة بقره. -1
یا شنیدن آن است. « بوصیّت » از این جهت ذکر کرد تا معلوم شود که تهدید منحصر به علم
ما إِثْمُهُ عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ... 􀀀 فَإِنَّ
-گناه این تغییر تنها بر کسانی است که وصیّت را تغییر داده اند و بر میّت گناهی نیست.
اللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ...
􀀀
إِنَّ هَ
-خداوند بآنچه موصی وصیّت کرده است-عادلانه باشد یا ظالمانه-شنوا و بآنچه وصی عمل میکند-بطور صحیح و کامل بآن
مراد این است که خداوند وصیّت- هاي شما را میشنود و بنیّت » عمل کند یا وصیّت را تغییر بدهد-عالم است بعضی گفته اند
مقصود این است که خداوند کلیۀ شنیدنیها را میشنود و بجمیع معلومات دانا است این آیه »: برخی میگویند « هاي شما عالم است
دلالت بر این مطلب دارد که تغییر دادن وصی یا وارث در وصیّت و تقصیر آنها در عمل بآن موجب مسئوولیّت و گناه بر
موصی نمیگردد و از اجر او چیزي کاسته نمیشود زیرا هیچ فردي بجهت گناهی که دیگري مرتکب شده است مورد مؤاخذه و
مجازات قرار نمیگیرد.
چنانچه وارث دین میّت را ادا نکند میّت در عالم قبر یا در عالم آخرت مورد »: این آیه بر بطلان قول کسانی که می گویند
دلالت دارد زیرا همانطور که گفتیم از آیه استفاده میشود که هیچکس بعلّت گناهی که دیگري .« مؤاخذه قرار می گیرد
گناهی ندارد گناه و مسئولیّت تنها متوجّه وارث است. « میّت » مرتکب شده است مؤاخذه و مجازات نمیشود و در مورد نامبرده
باین نکته نیز باید توجّه داشت که اگر وارث دین میّت را بدون اینکه او وصیّت نماید ادا کرد این موضوع موجب سقوط
( عقاب از میّت نمیشود مگر اینکه خداوند تفضّل کند و عقاب را از او بردارد ( 1
ص : 195
1) اخباري که دلالت دارند که میت از عمل احیاء بهره میبرند دلالت بر سقوط دین و عقاب از میت نیز دارند. -1
[ [سوره البقره ( 2): آیه 182
اشاره
( اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 182
􀀀
لا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ هَ 􀀀 خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَ 􀀀 فَمَنْ
[ترجمه]
کسی که بترسد که موصی در وصیت خود لغزش و خطایی پیدا کرده یا مرتکب گناهی شده آن را اصلاح کند و برفع
اختلاف میان ورثه و افراد که براي آنها وصیت شده است بپردازد بر او گناهی نیست خداوند آمرزنده گناهان و در حق همه
مهربان است.
شرح لغات:
به جور « جنف » جنف:میل کردن از حق بسوي باطل می گویند و تفاوت آن با حیف این است که مخصوص قضاوت است ولی
در مطلق امور گفته میشود.
تفسیر
چون در آیۀ قبل خداوند کسی را که در وصیّت تغییر بدهد مورد تهدید قرار داد در این آیه این مطلب را بیان کرد که این
را تغییر بدهند و امّا کسی که وصیّت باطل را تغییر داده و بصورت « وصیّت صحیح و حق » تهدید متوجه تنها کسانی است که
حق و صحیح درآورد تهدیدي بر او متوجه نیست بلکه نیکوکار است و فرموده:
خافَ... 􀀀 فَمَنْ
اطلاق « خوف » است یعنی کسی که بداند و باین مناسبت بعلم « علم » در اینجا « خوف » -کسی که بترسد بعضی گفته اند معناي
اعلم وقوع » این است که « اخاف ان یقع امر کذا » شده است که خوف گاهی با علم توأم است مثلًا گاهی مراد کسی که میگوید
ی رَبِّهِمْ ( 1)یعنی 􀀀 خافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِل 􀀀 یعنی وقوع فلان امر را میدانم از این قبیل است گفتار خداوند وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَ « امر کذا
اللّ ( 2)یعنی
􀀀
ما حُدُودَ هِ 􀀀 أَلاّ یُقِی
􀀀
ا 􀀀 خاف 􀀀 باین قرآن کسانی را که میدانند در پیشگاه خداوندشان حضور خواهند یافت بترسان و الا أَنْ یَ
مگر اینکه شوهر و زن بدانند که نخواهند توانست حدود و حقوق الهی را اقامه کنند.
ص : 196
1) آیه 51 سوره انعام. -1
2) آیه 229 سوره بقره. -2
مِنْ مُوصٍ جَنَفاً...
-که موصی در وصیّت خود از حق بسوي باطل میل کرده است.
را بکار برده است و حال « خوف » گفته است و « خافَ 􀀀 فَمَنْ » اگر سؤال شود که خداوند چگونه براي امري که واقع شده است
آنکه خوف همیشه نسبت بآینده و اموري که واقع نشده است استعمال میشود در جواب آن دو قول است:
-1 مراد این است که وصی چون میداند یا گمان دارد که موصی در وصیت خود مرتکب خطا یا گناهی شده است لذا از اظهار
بکار رفته است. « خوف » آن در آینده می ترسد و بمناسبت اینکه ترس در آینده است کلمۀ
-2 چون وصی در حیات موصی نوعاً با دو قسمت از وصیّت او مواجه میشود قسمتی از آن مطالبی است که وصیّت کرده است
و قسمت دیگر آن هنوز واقع نشده است و موصی در نظر دارد که بعداً وصیت بکند لذا بمناسبت اینکه مجموع وصیّت هنوز
را بکار برده است. « خوف » محقق نشده است و در آینده محقق خواهد شد کلمۀ
یعنی ظلم را دارد وصی او را وادار « جنف » در مورد مذکور در آن قسمت از وصیّت که هنوز واقع نشده است اگر موصی قصد
میکند که آن را اصلاح کند و بعدالت برگردد و در آن قسمتی که وصیّت واقع شده است اگر در آن ظلمی بکار رفته است و
موصی آن را اصلاح نکند وصی بعد از مرگ او آن را اصلاح میکند و بعدل و صلاح برمیگرداند.
را این طور تفسیر « جنف » او از این نظر « این است که موصی براي غیر خویشاوندان خود وصیّت بکند « جنف » حسن می گوید
را به ظلم « جنف » کرده است که وصیّت را براي خویشاوندان خود واجب میداند و حال آنکه ما آن را واجب نمیدانیم و لذا
یعنی محروم ساختن بعضی از حق مسلّم خود تفسیر کردیم که در این صورت وصی پس از مرگ موصی میتواند آن را اصلاح
کند و بعدالت برگرداند.
بعضی در تفسیر آیه می گویند:مراد این است که کسی که بترسد از اینکه موصی در حال مرض خود که قصد وصیّت دارد
ظلم کند یعنی به بعضی از اموال خود
ص : 197
بدهد و بعضی را محروم بسازد در این صورت بر او گناهی نیست که موصی را بحق و حقیقت ارشاد کند و او را براه صواب
برگرداند و میان موصی و ورثه و موصی له را اصلاح کند بطوري که رضایت همۀ آنها را جلب و تأمین کند بنا بر این معناي
است که میان آنها را اصلاح کند و از اختلافی که احتمال میرود تحقق پیدا کند جلوگیري بعمل بیاورد. « فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ »
چنان که گفته شد نسبت بآینده استعمال میشود و در « خوف » بر معناي ظاهر خود حمل می شود زیرا « فمن خاف » بنا بر این قول
این قول خوف آن هست که موصی مریض که قصد وصیّت دارد در وصیّت خود ظلم کند.
مؤلف:این قول باعتبار و صواب نزدیک است الاّ اینکه قول اوّل که مفاد آن این بود که بعد از مرگ موصی اگر وصیت او
عادلانه باشد وصی میتواند آن را تغییر داده بصواب و عدل برگرداند قول بیشتر مفسّرین است و بر طبق آن روایتی از حضرت
باقر علیه السلام و حضرت صادق علیه السلام نیز نقل شده است.
أَوْ إِثْماً...
-یا از اینکه موصی در وصیت خود مرتکب گناهی شده باشد بترسد از حضرت باقر علیه السلام نقل شده است که
این است که میل بباطل بطور خطا و « جنف » این است که شخص بطور عمد از حق بسوي باطل میل کند و معناي « اثم » معناي
ندانسته انجام بگیرد ابن عباس و حسن نیز همین را گفته اند.
فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ...
-میان ورثه و موصی لهم را(یعنی افرادي که براي آنها وصیّت شده است)اصلاح کند و اختلافی را که میان آنهاست برطرف
کند.
لا إِثْمَ عَلَیْهِ... 􀀀 فَ
تعبیر کرد « لا إِثْمَ عَلَیْهِ 􀀀 فَ» -در این صورت گناهی بر او نیست زیرا او واسطه است و چیزي جز اصلاح در نظر ندارد و علّت اینکه
و نگفت که او مستحق ثواب است ببیان این نکته است که واسطه غالباً کار خود را باین ترتیب انجام میدهد که از صاحب حق
تقاضا می کند که چیزي از حق خود کسر کند ولی چون قصد اصلاح دارد این امر موجب گناه او نمیگردد بعضی گفته
علیه گفت تا معلوم « لا اثم » را گناه معرّفی کرد لذا در این آیه « تبدیل وصیّت » چون در آیۀ قبل » اند
ص : 198
.« کند که این تبدیل چون باین منظور انجام می گیرد که ظلم را بعدالت برگرداند موجب گناه نیست
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ...
􀀀
إِنَّ هَ
-یعنی خداوند چون گناهان را می بخشد و بگناهکار ترحّم می کند.بخشایش وي این مورد را که گناهی در آن نیست بطریق
اولی شامل میگردد.
باین تفسیر شده است که در وصیت تعدّي کرده بزیادتر « جنفاً او اثما » در روایتی که از حضرت صادق علیه السلام منقول است
از ثلث وصیّت نماید این تفسیر از ابن عباس نیز روایت شده است.
اللّ علیه و آله نقل گردیده است که فرمودند:کسی که در آستانۀ مرگ قرار میگیرد اگر
􀀀
از حضرت رسول اکرم صلّی ه
وصیّت کند این عمل کفّارة تضییع زکاه وي خواهد بود . « کتاب خدا » طبق
[ [سوره البقره ( 2): آیه 183
اشاره
( ما کُتِبَ عَلَی اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ( 183 􀀀 امُ کَ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ اَلصِّی 􀀀ی
[ترجمه]
اي کسانی که ایمان دارید روزه بر شما واجب شد هم چنان که بر پیشینیان شما واجب بود،شاید پرهیزکاري کنید
شرح لغات
صوم-در لغت خودداري است.و از همین جهت است که به صمت(سکوت) نیز صوم میگویند زیر آنهم خودداري از سخن
گفتن است.
از حرکت است. « باد » میگوید هر چیزي که از حرکت باز ماند آن را صوم میگویند و صامت الرّیح-بمعنی بازماندن « و ابن درید »
صامَتِ الْشَّمْس-یعنی خورشید در وسط روز قرار گرفت.و صام النهار-نیز بهمان معنی است. 􀀀 و
بنا بر این اصل صوم در لغت بمعنی امساك و خودداري است ولی در شرع عبارت است از اینکه کسانی که داراي شرائط
خاصی هستند.
تعبیر « روزه » باید از چیزهاي مخصوص(که ده عدد بوده و از آنها بمفطرات
ص : 199
میکنند)در زمان معینی خودداري نمایند.
و آن اسم است براي یک عمل شرعی که در آن معنی لغوي نیز نهفته است و صیام نیز بمعنی صوم است چنان که گفته میشود
میباشند). « صام » صمت،صوماً و صیاماً(و هر دو مصدر فعل
تفسیر:
در این آیه نیز یکی از واجبات دیگر بیان شده است.
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا... 􀀀ی
آن » -یعنی اي کسانی که تصدیق(باصول و فروع دین) نموده اید و از امام ششم حضرت صادق علیه السلام نقل شده که فرمود
که یکی از « حسن » «. لذّتی که در مورد نداء و خطاب(خداوند)واقع شدن است سختی و مشقت عبادت را برطرف مینماید
بیکی از چیزها وارد « نهی » یا « امر » ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا) در مورد 􀀀 مفسران است)میگوید باید توجه داشت هر کجا خداوند فرموده (ی
شده است.
امُ... 􀀀 کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّی
براي تمام « روزه » واجب شده است در اینجا ممکن است سؤال-شود با اینکه « روزه » -یعنی بر شما عبادت معروف در شرع
مکلفین از مردم واجب است پس چرا در این آیه فقط مردم مؤمن مورد خطاب واقع شده اند؟.
پاسخ اختصاص خطاب بمؤمنین از دو نظر است یکی اینکه چون مؤمنین فقط آن را قبول میکنند لذا مخاطب قرار گرفته اند و
دیگر از این جهت که عبادت فقط از مؤمنین صحیح است نه از دیگران.
ولی در هر صورت اختصاص خطاب بمردم مؤمن منافات ندارد که روزه به غیر آنان نیز واجب باشد.
ما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ... 􀀀 کَ
- مفسرین در معنی این جمله داراي سه نظریه هستند.
-1 وجوب روزه بر ما اجمالًا تشبیه شده به وجوب روزه ملتهایی که پیش از ما
ص : 200
نیز بر آنها لازم بوده است و مراد این نیست که روزه ما از نظر وقت و عدد و سائر خصوصیات مانند روزه آنها بوده بلکه
روزهایی بر شما واجب شد همانطور که در روزة روزهایی پیشینیان نیز واجب بوده است(ابی مسلم- « روزه » مقصود اینست که
جبائی).
نیز واجب بوده ولی چون ماه رمضان در بعضی از سالها مصادف « مسیحیان » -2 روزه ماه رمضان همانطور که بر ما واجب شده بر
با گرما(تابستان)و سرما(زمستان) می شد آنان وقت روزه را در بهار قرار دادند و چند روزي نیز بآن اضافه کردند(شعبی-
حسن).
-3 روزه ما از پاره اي از شب بود تا پاره اي از شب بعد و در وقت آن نیز اختلاف شده است عده اي گفتند از وقت نماز عشاء
تا نماز عشاء شب بعد خوردن و آشامیدن حرام است و جمعی معتقد شدند که از وقت خواب تا موقع خواب شب بعد،ولی
مسلّم است که این حکم برداشته شد.
و مراد از(قبلکم)بنا بر قول(حسن-شعبی)فقط مسیحیان اند و بنا بر قول سایر مفسرین همه اهل کتاب میباشند.
لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ...
-یعنی تا اینکه بواسطه روزه از گناهان دور گردید(جبائی) و بعضی گفته اند یعنی در اثر روزه از پرهیزکاران شوید
اللّ علیه و آله و سلّم
􀀀
نیرومندترین وسیله اي است که انسان را از زشتیها باز میدارد چنان که از نبیّ اکرم صلّی ه « روزه » زیرا
مضمونی نقل شده است امّت من وقتی روزه گرفتند نیروي شهوت و هوا و هوس در آنها ضعیف شده دیگر گرد اعمال زشت
نمیگردند).
روزه واجب شده که » و هشام بن حکم از امام جعفر صادق علیه السلام از علّت(جعل)روزه سؤال کرد حضرت فرموده
ثروتمندان و فقراء با هم مساوي شوند(در تحمّل گرسنگی زیرا ثروت مندان تا روزه نگیرند از رنج گرسنگی بیچارگان
اطّلاعی ندارند تا آنان را مورد توجّه و کمک قرار دهند.
از این رو خداوند روزه را واجب فرمود تا اغنیا نیز از ناراحتیهاي گرسنگی
ص : 201
بینوایان با خبر شوند و بحال ضعیفان و فقراء رقّت و ترحّم نموده آنها را مورد نوازش قرار دهند.
[ [سوره البقره ( 2): آیه 184
اشاره
امُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً 􀀀 أَیّ أُخَرَ وَ عَلَی اَلَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَهٌ طَع
امٍ 􀀀 فَعِدَّه مِنْ ی سَ فَرٍ 􀀀 ک مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَل انَ 􀀀 فَم داتٍ نَْ 􀀀 أَیّ مَعْدُو
اماً 􀀀
( فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 184
[ترجمه]
روزهایی چند و هر کس از شما مریض باشد یا مسافر پس چندي از روزهاي دیگر(غیر از ماه رمضان)و بر کسانی که بزحمت
و مشقت میتوانند عوض هر روز فدیه دهند غذاي مسکین و هر کس کار نیکی باختیار کند همان براي وي خوبست و روزه
داشتن شما را بهتر خواهد بود اگر فوائد آن را بدانید.
شرح لغات
سفر بمعناي کشف است و چون معمولًا در سفر آنچه براي انسان آشکار نبوده از اخلاق و آداب مردم » سفر-اصلًا این کلمه از
کشف و روشن میشده لذا باین نام خوانده شده است.
عدّه-بمعناي معدود یعنی شمرده شده میباشد.
یطیقونه-نمیتوانند یا بزحمت و تکلّف میتوانند از طاقت بمعناي توانایی است و طوق از طلا و یا نقره که بدارنده اش عظمت و
نیرو می بخشد باین نام خواندند.
تفسیر:
داتٍ... 􀀀 أَیّ مَعْدُو
اماً 􀀀
درهم هایی که). )« دراهم معدوده » -روزهاي معلوم و معیّنی و نیز ممکن است منظور این باشد که روزهایی کم مانند آیه کریمه
چیست دو قول نقل شده است. « ایّام » در اینکه منظور از این
-1 منظور،سه روز از هر ماه است که بعداً این حکم نسخ شد(معاذ و عطا و ابن عباس) و یا سه روز هر ماه باضافه روز
عاشورا(قتاده)که روزه این ایام بقول بعضی واجب و بقول دیگران مستحبّ بوده است ولی در اینکه هر چه بود نسخ شد
تردیدي ندارند.
ص : 202
قول دوّم-بیشتر مفسّران چون ابن عباس و حسن و جبائی و ابو مسلم و دیگران میگویند مراد از این ایّام معلوم همان ماه رمضان
بطور سر بسته فرمود روزه واجب است و در این آیه بیان « امُ 􀀀 کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّی » : است چیزي که هست خداوند در آیه قبل
میکند که آن روزه،در روزهاي معینی میباشد سپس در آیه بعد(شهر رمضان) توضیح میدهد که آن روزهاي معیّن ماه رمضان
است.
قاضی میگوید چون دلیلی بر نسخ در دست نیست از این جهت احتمال دوم در مورد(ایّام)بهتر است که مستلزم نسخ نیست.
« أَیّ أُخَرَ
امٍ 􀀀 فَعِدَّه مِنْ ی سَفَرٍ 􀀀 ک مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَل انَ 􀀀 فَم ( نَْ
.هر کسی از شما مریض و یا مسافر باشد پس روزهایی دیگر.
که اسم است و از جنبۀ ادبی میگویند عطف ظرف بر اسم « مریضاً » که ظرف می باشد بر کلمۀ « ی سَ فَرٍ 􀀀 عَل » : در این آیه کلمۀ
باشد و معنایش چنین است « مسافر » نیز که ظرف است باسم تأویل میشود که « علی سفر » جایز نیست بنا بر این گفته میشود کلمۀ
که هر کس مریض یا مسافر باشد...
این آیه دلالت میکند که روزه شخص مسافر و مریض درست نیست و باید بخورند زیرا خداوند بمجرد سفر و مرض،قضاي
روزه آنان را واجب کرده است.
یعنی روزه اش را خورده باشد بر او قضاي روزه لازم است « فانظر » بعضی تصوّر کرده اند که در آیه چنین تقدیر شده است که
ولی این تقدیر بر خلاف ظاهر آیه است و عدّه زیادي از صحابه قائل بوجوب افطار در سفر شده اند و همین نظریه از پیشوایان
ما نیز نقل شده است.و نقل شده مردي که در سفر روزه گرفته بود عمر باو دستور داد که روزه اش را دوباره بگیرد.
و یوسف بن حکم میگوید از عمر سؤال کردم از حکم روزه در مسافرت؟او جواب داد اگر تو بکسی صدقه اي بدهی و او آن
را بتو برگرداند آیا تو خشمگین نمی شوي!افطار روزه در سفر هم صدقه اي است که خداوند بشما داده است.
اللّ علیه و آله نقل کرده که حضرت فرمود:
􀀀
و عبد الرحمن بن عوف از پیغمبر اکرم صلّی ه
ص : 203
از ابن عباس نیز نقل شده که « کسی که در سفر روزه بگیرد از نظر گناه مانند آن است که در وطن آن را خورده باشد »
خوردن روزه،در سفر لازم است.
و اصحاب ما از امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده اند که آن حضرت فرمود:
کسی که در ماه رمضان در مسافرت روزه بگیرد مانند آنست که در وطن،روزه خود را خورده باشد.
اگر کسی در سفر باشد و روزه بگیرد من بر او نماز نمیخوانم. »: و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود
هر کس سفرش براي شکار و در راه گناه نباشد لازم است »: اللّ علیه و آله نیز نقل شده است که فرمود
􀀀
و از پیامبر اکرم صلّی ه
که روزه خود را افطار نماید و نمازهایش را شکسته بخواند.
عیّاشی از محمّد بن مسلّم و او از امام صادق علیه السلام نقل کرده که رسول اکرم در سفر نه روزه مستحبی میگرفت و نه
که محلّی بین مکه و مدینه بود نازل شد و موقع ظهر بود حضرت در آنجا آبی طلبید و )« کراع الغمیم » واجب تا وقتی این آیه در
آشامید و دستور داد دیگران هم روزه خود افطار کنند جمعی از آن حضرت پیروي کردند ولی عده اي گفتند اکنون ظهر
اللّ علیه و آله دسته دوم را گناهکار نامید و تا رسول اکرم زنده بود
􀀀
است ما روزه خود را بپایان میرسانیم رسول اکرم صلّی ه
آنان بهمین نام خوانده میشدند.
وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ...
برگردانده و معنا کرده اند که خداوند کسانی را که قدرت روزه گرفتن « صوم » -بیشتر دانشمندان ضمیر آخر این فعل را به
دارند مخیر کرده است بین اینکه روزه بگیرند و کفّاره ندهند و یا اینکه عوض روزه از هر روزي یک مسکین را غذا دهند و
هر ) « فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُ مْهُ » : این تخیر از جهت عادت نداشتن مردم بروزه جعل شد.ولی این حکم بعداً با آیه کریمه
که در ماه رمضان حاضر باشد باید روزه بگیرد)نسخ شد.
« فدیه » به « در یطیقونه « هاء » و ابو مسلم ضمیر « حسن » و برخی چون
ص : 204
(کفاره)برگردانده و معنا کرده اند که بر کسانی که توانایی فدیه دارند...
چه کسانی هستند سه قول بیان شده است. « اَلَّذِینَ یُطِیقُونَهُ » : در اینکه منظور از
-1 منظور همه مردم اند که در آغاز مخیّر بودند بین روزه و یا فدیه ولی این حکم نسخ شد.
-2 این حکم تخییر درباره زنان باردار و یا شیرده و پیر مردان بود و سپس زنان باردار و بچه شیرده از این حکم استثناء شده و
پیران باقی ماندند(حسن-عطا).
-3 مقصود کسانی اند که نخست قدرت روزه گرفتن داشته و سپس عاجز شده اند بنا بر این در آیه نسخ و تغییر حکمی پیش
نیامده است(سدي).
از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده که مراد کسانی اند که اول توانایی بروزه گرفتن داشته و بعد،در اثر پیري و یا
1)طعام بدهند. ) « مد » مرض تشنگی و نظائر آن ناتوان گشته اند و واجب است که آنان براي هر روزي یک
اینست که شخصی که در « اَلَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَهٌ » علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل کرده که حضرت فرمود:مراد از
ماه رمضان بواسطه مرض روزه خود را خورده و سپس خوب شده است ولی تا ماه رمضان دیگر قضاي آن را بجا نیاورده است
غذا بدهد. « مدّ » در این صورت باید روزه آن روزها را بگیرد و نیز براي هر روز یک
امُ مِسْکِینٍ... 􀀀 فِدْیَهٌ طَع
اختلاف شده است اهل عراق گفته اند براي یک روز نصف صاع است ( 2)شافعی معتقد است که براي هر « فدیه » -درباره مقدار
است. « مد » یک روز یک
کافی است. « مد » بدهد و چنانچه قدرت ندارد یک « مد » بعقیده ما کسی که قدرت دارد باید براي هر روز دو
ص : 205
تقریباً ده سیر است. « مد » (1 -1
2) مقدار صاع 3 کیلو میباشد که نصف آن یک کیلو و نیم است. -2
فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ...
-(هر که بدلخواه نیکویی کند برایش بهتر است.
نیکویی)در این جمله چیست؟چند قول گفته شده است: )« خیر » در اینکه مراد از
-1 غذا به بیش از یک مسکین دهد(عطا-طاووس).
-2 زیادتر از مقدار خوراك به یک مسکین بدهد که از نصف صاع نیز تجاوز کند(مجاهد).
-3 نیکی کند به بیشتر غذا دادن و ابن عباس با این قول جمع بین دو قول بالا نموده است.
-4 کسی که در همه مورد نیکی کند(حسن) 5-کسی که هم روزه بگیرد و فدیه دهد(زهري) أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ... -روزه
بگیرید بهتر است از اینکه بخورید و در عوض کفاره دهید و این حکم در صورتی بود که وجوب روزه معین نشده و جائز بود
مردم بجاي روزه گرفتن کفاره دهند اما پس از نسخ این حکم و یقین روزه دیگر نمیتوان گفت روزه بهتر از کفاره دادن است
زیرا روزه واجب و افطار حرام است.
بعضی گفته اند معناي آیه اینست که روزه براي کسانی که توانایی گرفتن آن را دارند اجر و ثواب بیشتري دارد از کفاره
دادن کسانی که نمیتوانند روزه بگیرند باید کفاره دهند.
إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ...
-اگر بدانید که روزه براي شما بهتر از کفاره دادن یا اگر شما چنین باشید که برترین و بهترین اعمال خود را بدانید و در این
( نیز اشاره ایست به اینکه قدرت بر هر کار قبل از آنست ( 1 «... یُطِیقُونَهُ » آیه کریمه
ص : 206
1) اشاره به بحثی کلامی و فلسفی است که آیا قدرت بر هر کار قبل از آنست و یا همراه با آن و بیشتر فلاسفه معتقدند که -1
قدرت قبل از فعل و کار موجود است و الا لازم میآید که کافر و مکلف نباشند.
[ [سوره البقره ( 2): آیه 185
اشاره
کانَ مَرِیضاً أَوْ 􀀀 انِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ اَلشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ 􀀀 ي وَ اَلْفُرْق 􀀀 اتٍ مِنَ اَلْهُد 􀀀 لِلنّ وَ بَیِّن
اسِ􀀀 ه ضانَ اَلَّذِي أُنْزِلَ فِیهِ اَلْقُرْآنُ دُيً 􀀀 شَهْرُ رَمَ
داکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ 􀀀 ا هَ 􀀀 ی م 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
لا یُرِیدُ بِکُمُ اَلْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُوا اَلْعِدَّهَ وَ لِتُکَبِّرُوا هَ 􀀀 اَللّ بِکُمُ اَلْیُسْرَ وَ
􀀀
أَیّ أُخَرَ یُرِیدُ هُ
امٍ 􀀀 فَعِدَّه مِنْ ی سَ فَرٍ 􀀀 عَل
( تَشْکُرُونَ ( 185
[ترجمه]
ماه رمضان ماهی است که نازل شده است در آن قرآن براي هدایت مردم و با دلیل هاي روشن براي راهنمایی و امتیاز حق از
باطل،پس هر که دریابد ماه را باید روزه بدارد و هر کس مریض و یا در سفر باشد چندي از روزهاي دیگر،خداوند براي شما
حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته است تا اینکه عدد روزه را تکمیل کرده خدا را بعظمت یاد کنید که شما را
هدایت کرد،باشد که از این نعمت شکرگزار گردید
شرح لغات:
می باشد و اصل این کلمه بمعناي ظهور و آشکار شدن است و چون هر یک از ماه « اشهر » و« شهور » و جمع آن « ماه » شهر-بمعناي
گفته اند. « شهر » هاي قمري با دیدن هلال و ماه شب اول ظاهر میگردد لذا بآن
که بمعناي شدت تابش خورشید بر ریگ ها می باشد. « رمض » رمضان،اصل این کلمه از
نامیده شد سه وجه بیان شده است: « رمضان » در اینکه چرا این ماه به
-1 عادت عرب بر این بوده که ماه ها را به زمانها و خصوصیت هاي آن نامگذاري میکردند و چون ماه روزه به تابستان و زمان
نامیده شد. « رمضان » تابش شدید خورشید بر ریگ ها مصادف بود لذا،به کلمه اسم
اسمی از اسم هاي الهی است و چون این ماه فضیلت و شرافت دارد باین نام خوانده شده است « رمضان » -2 برخی میگویند کلمه
بلکه بگوئید ماه رمضان و شما نمیدانید که رمضان چیست و در « رمضان » روي همین اصل از مجاهد نقل شده است که نگوئید
فضیلت و شرافت این ماه از رسول اکرم نقل شده که فرمود:هر کس از روي ایمان و یقین ماه رمضان را روزه بدارد گناهان
گذشته اش بخشیده می شود.
ص : 207
-3 جمعی دیگر میگویند مناسبت اینکه ماه روزه ماه رمضان نامیدند اینست که روزه این ماه گناهان را می سوزاند
بمعناي سوزاندن است. « رمض » و
نیز از همین معنا گرفته شده اند چون جمع حروف و کلمات « قاري » و« قرائت »: قرآن-اصلا این کلمه بمعناي جمع است کلمات
می باشد.
فرقان جدا کننده میان حق و باطل.
یسر-سهولت و آسانی.
عسر-سختی و مشقت.
لتکملوا-تکمیل کنید آن را و بپایان برسانید.
تفسیر
اشاره
در این آیه وقت روزه بیان شده است و آنچه در آیات پیش گفته شده بود در باره روزهاي معیّنی که روزة آنها واجب است
مبتداء براي خبر بعدي باشد که نزول قرآن است و « شهر رمضان » در اینجا معیّن میکند که ماه رمضان می باشد.و ممکن است
معنایش اینست که ماه رمضان آن ماهی است که قرآن نازل شده است.
اَلَّذِي أُنْزِلَ(فِیهِ الْقُرْآنُ)...
-و از آنجا که در ماه رمضان قرآن که اساس دین و ایمان است نازل شده داراي شرافت و فضیلت مخصوصی شده است که
مناسب با وجوب روزه که عبادت مهمّی است گردیده است.
چگونه قرآن در ماه رمضان نازل شد؟
در این که مراد از نازل شدن قرآن در ماه رمضان چیست وجوهی بیان شده است:
ابن عباس- » -1 تمام قرآن در شب قدر بآسمان دنیا فرود آمد و سپس تدریجاً در مدت بیست سال بر پیغمبر اکرم نازل گشت
سعید بن جبیر-حسن-قتاده)و از امام صادق علیه السلام نیز همین معنا نقل شده است.
-2 ابتداء نزول قرآن در شب قدر بوده که در ماه رمضان است(ابن اسحاق) 3-در شب قدر آنچه در یک سال مورد نیاز بود به
اللّ علیه و آله و سلّم نازل می گشت(سدي از ابن
􀀀
آسمان دنیا فرود می آمد سپس تدریجاً بر حسب لزوم بر پیغمبر اکرم صلّی ه
عباس)
ص : 208
اللّ علیه و آله نقل می کند که فرمود:صحف حضرت ابراهیم علیه السلام
􀀀
و ثعلبی از ابی ذر غفاري و او از پیغمبر اسلام صلّی ه
در سوم ماه رمضان(و بنقلی در شب اول)نازل گشت و تورات موسی علیه السلام در ششم و انجیل عیسی علیه السلام در
اللّ علیه و آله و سلّم در 24 ماه رمضان نازل گشت و
􀀀
سیزدهم و زبور داود علیه السلام در هیجدهم و فرقان بر محمّد صلّی ه
اللّ علیه و آله نیز نقل نموده است.
􀀀
همین روایت را عیاشی از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پیغمبر اکرم صلّی ه
اینست که قرآن در مورد وجوب روزه نازل شده و حکم آن را بیان کرده است.مثل این که گفته « أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ » -4 مراد از
میشود خداوند در مورد زکات فلان مطلب را نازل نموده که منظور نزول در وجوب آن است سپس در وصف قرآن می
هادي و رهنماي است در علومی که مردم را بدان موظف کرده است. « لِلنّ
اسِ􀀀 ه دُيً » فرماید
ي... 􀀀 اتٍ مِنَ الْهُد 􀀀 وَ بَیِّن
-در آن دلیلهایی است از هدایت و در فرق هدایت اول و دوم در این دو جمله این دو قول گفته شده است.
-1 هدایت اول راهنمایی و هدایت از گمراهی و هدایت دوم بمعنی بیان احکام حلال و حرام می باشد از(ابن عباس).
-2 مردم از هدایت اول راهنمایی بعلومی است که مردم به آنها مکلّف شده اند و هدایت دوم بیان تاریخ پیغمبران و ادیان و
سرگذشت آنها است چه آنها(بطور صحیح)از غیر قرآن بدست نمی آید از(قاضی-اصم).
انِ... 􀀀 وَ الْفُرْق
-آنچه باعث امتیاز حق و باطل می شود از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:قرآن اسم است براي تمام آن و فرقان نام
قسمتی است که لازم است مردم به آنها عمل نمایند.
اللّ علیه و آله در جمعه آخر ماه شعبان براي مردم
􀀀
از امام پنجم حضرت باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:رسول اکرم صلّی ه
اي جمعیّت ماهی بر سر شما سایه افکنده »: خطبه اي(در مورد ماه رمضان)خواند بدین نحو،پس از حمد و ثناي پروردگار فرمود
که در آن شبی قرار دارد که از هزار ماه بهتر است و آن کسی که یک شب در این ماه به انجام
ص : 209
نمازهاي مستحبی بپردازد مانند آن است که در ماههاي دیگر هفتاد شب را نماز خوانده باشد و کسی که یک کار نیک
مستحبی در آن انجام دهد پاداش آن به مقدار پاداش عبادت واجبی است که در ماههاي دیگر کرده است.و کسی که عبادت
واجبی را در این ماه بجاي آورد مانند کسی است که در ماههاي دیگر هفتاد عبادت واجب از واجبات خدا را انجام داده باشد.
ماه رمضان ماه شکیبایی است و پاداش آن بهشت است.این ماه کمک (بدیگران)است،این ماهی است که خداوند روزي
مردمان مؤمن را فراوان می گرداند.
کسی که در این ماه یک بنده مؤمن روزه دار را افطار دهد پاداش و ثواب آن مانند آزاد کردن یک بنده است و گناهان
اللّ تمام ما قدرت افطار دادن نداریم فرمود:خداوند داراي کرم است
􀀀
گذشته او بخشیده می شود شخصی عرض کرد یا رسول ه
هر که قدرت بر افطار دادن ندارد اگر یک مقدار شیر یا یک شربت آب گوارا و یا دانه خرمایی بدهد خداوند همان ثواب را
به او خواهد داد.
کسی که در این ماه کار نوکر و غلام خود را سبک گرداند.خداوند عالم در روز قیامت حساب اعمال او را آسان و سهل
میگیرد.
این ماهی است که اوّل آن،رحمت و وسط آن،آمرزش و پایانش پذیرفتن دعا و آزادي از آتش دوزخ می باشد.
چهار عمل است که ناگزیر از انجام آن هستید که بواسطه دو تاي از آنها خدا را راضی میگردانید و دو تاي دیگر را نیز باید
داشته باشید.امّا آن دو که موجب رضایت خدا است.
-1 شهادت به اینکه خدایی بجز پروردگار عالم نیست.
-2 اقرار به اینکه من فرستادة خدا هستم.
و آن دو وظیفۀ دیگر عبارت است از.
-1 خواستن حاجتها و طلب بهشت از خداوند.
ص : 210
-2 درخواست سلامت و رهایی از آتش.
سلمان فارسی از آن حضرت نقل کرده که فرمود چهار عمل و صفت است هر چه میتوانید آن را زیاد گردانید در دو تاي از
آنها خشنودي و رضایت پروردگار شما است و دو تاي دیگر است که ناگزیر باید داشته باشید امّا آنچه باعث خشنودي خدا
می باشد.
-1 شهادت به اینکه خدایی نیست جز پروردگار یکتا.
-2 از خداوند درخواست آمرزش نمائید.
و آن دو که ناگزیر باید داشته باشید.
-1 از خداوند درخواست بهشت نمائید.
-2 نجات خود را از آتش بخواهید.
و فرمود خواب روزه دار عبادت است و سکوت او تسبیح،دعایش اجابت شده پاداش عمل او دو چندان میباشد.
فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ...
-در معناي این جمله دو قول گفته شده.
الف و » -1 کسی که در ماه غائب نبوده و در شهر و وطن خویش حاضر است باید تمام ماه را روزه بگیرد بنا بر این
براي عهد ذهنی است که بماه رمضان اشاره است و همین احتمال را زراره از امام محمّد باقر علیه السلام نیز نقل « الشهر » در « لام
کرده وقتی که از آن حضرت سؤال کرد درباره این جمله حضرت فرمود هر که حاضر باشد در ماه رمضان باید روزه بگیرد و
هر کس مسافرت کند باید آن را افطار نماید.
هر که در محل خود باشد » و نیز علی علیه السلام و ابن عباس،مجاهد و عده اي دیگر از مفسرین میگویند مراد از آیه این است
و ماه رمضان برسد باید تمام آن را روزه بگیرد.
-2 کسی که ماه رمضان را ببیند در حالی که مقیم در وطنش باشد اگر مکلّف است لازم است که همان ماه را روزه بگیرد.
و در این آیه اگر چه به آیات قبلی متصل است ولی حکم مختار بودن بین روزه
ص : 211
گرفتن و فدیه دادن را نسخ نموده است چه،آیه اي که ناسخ آیۀ دیگر است لازم نیست که بین او و آیه منسوخ فاصله باشد
بلکه ممکن است هر دو در یک وقت نازل شده باشند.و وجه اوّل از این دو معنا در نظر تقویت میشود.
أَیّ أُخَرَ...
امٍ 􀀀 فَعِدَّه مِنْ ی سَفَرٍ 􀀀 ک مَرِیضاً أَوْ عَل انَ 􀀀 م وَ نَْ
-تفسیر این آیه قبلًا گفته شد و میزان در مرضی که موجب افطار روزه میشود ترس از زیاد شدن بیش از اندازة آن است.ابو
بصیر از امام جعفر صادق علیه السلام سؤال کرد که میزان مرضی که اگر پدید آمد میتوان روزه را افطار نمود چیست؟امام
علیه السلام فرمود خود انسان امین شناخته شده و تشخیص آن بخودش واگذار شده است مرض هر چه باشد اگر شخص در
خودش توانایی روزه گرفتن نمی بیند باید روزه را افطار کند و اگر در خود توانایی می بیند باید روزه را بگیرد.
و نیز نقل شده که اگر مرض طوري باشد که انسان نتواند بمقدار نماز خواندن سر پا بایستد باید روزه را افطار نماید-و بالآخره
میان دانشمندان در بیان میزان مرضی که مجوّز روزه نگرفتن است اختلاف میباشد.
و اما میزان سفري که باعث افطار کردن است در نزد ما(شیعه)با قید اینکه باید سفر مباح یا در راه اطاعت خدا باشد هشت
فرسخ است که 24 میل میباشد و از نظر شافعی 16 فرسخ و ابی حنیفه 24 فرسخ است.
در اینکه مراد از(عده من ایام اخر)چه وقت است این اقوال گفته شده است:
-1 جمعی از مفسرین میگویند وقت آن مضیّق و فوري است بنا بر این بمجرد اینکه مرض او برطرف شد و یا اینکه از سفر باز
آمد قضاء آنها را بجا آورد.
-2 ابو حنیفه میگوید وقت آن وسعت دارد هر وقت بجا آورد کافی است.
-3 در نزد ما(شیعه)وقت آن تا رسیدن ماه رمضان بعد از آن است و چنانچه ماه رمضان رسید و هنوز قضاء آنها را نگرفته است
باید بعد از آن ماه رمضان قضاي روزه ها را بگیرد و فدیه هم بدهد و در گرفتن آنها میتواند پشت سر هم انجام دهد و
ص : 212
و میتواند متفرق بجا آورد ولی پشت سر هم بودن بهتر است شافعی نیز همین طور گفته است.
اللّ بِکُمُ الْیُسْرَ...
􀀀
یُرِیدُ هُ
-بعضی گفته اند مراد سهل بودن حکم حکم خدا است در مورد اینکه بمریض و مسافر دستور افطار داده و روزه را مانند
دیگران بر آنها واجب نکرده است.
و عده اي گفته اند منظور سهل و آسان بودن حکم خدا در تمام کارها است.
لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ... 􀀀 وَ
-سختی و زحمت شما را نمیخواهد.
جبریّه ( 1)چه از این آیه استفاده میشود که کارهایی که مردم می کنند دو قسمت است یک » این آیه دلیل است بر فساد قول
قسمت از آنها سهل و آسان است و قسمت دیگر پر مشقّت و سخت و چیزهایی که خداوند از مردم انجام یا ترك آن را
میخواهد از قسمت اوّل میباشد نه از قسمت دوّم و در صورتی که خداوند چیزهاي پر مشقت و سخت را از آنان نمیخواهد پس
آنچه از قدرت آنها خارج است بطور مسلّم نمی طلبد.
وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ...
-در معناي این جمله سه قول گفته شده است.
-1 خداوند آنچه بر شما سهل و آسان است میخواهد بنا بر این چند روزي که مریض یا در سفر بوده و روزه نگرفته اید وقتی
که مرض شما برطرف شد و یا از سفر بوطن خویش آمدید چند روزي که در ماه رمضان روزه نگرفته اید قضاي آنها را بجا
آورید تا اینکه عدد ماه رمضان تکمیل شود.
-2 براي اینکه عدد ماه رمضان تکمیل گردد بشما اجازه افطار روزه داده شد.
-3 اتمام عدد ماه رمضان براي افراد سالم و حاضر در وطن سهل است ولی بر کسانی که مریض یا در سفراند سخت خواهد بود
و باید براي آنکه ماه رمضان را تکمیل نمایند چند روزي در وقت دیگر روزه بگیرند.
ص : 213
1) جبریه کسانی هستند که معتقدند انسان از خود هیچ اختیاري ندارد و آنچه از کار نیک انجام میدهد در آنها مجبور -1
است.فساد و بطلان این عقیده از نظر ادلّه عقلی و شرعی در جاي خود ثابت شده است و در آیه فوق نیز اشاره اي بآن میباشد.
بعضی ها معتقدند که عدد روزه ماه رمضان 30 روزه است و اگر ماه 29 روز هم باشد باید 30 روز را تمام کرد.آنان براي
اثبات قول خویش بآیۀ فوق استناد کرده اند از این پندار دو جواب داده شده است.
-1 مراد از آیه این است که آنچه بر شما واجب شده باید تمام کنید و این معنی منافات ندارد که گاهی آنچه واجب شده 30
روز 29 روز.
-2 مقصود این است که چند روزي که از ماه رمضان را در حال مرض یا سفر افطار کرده اید در حال صحت و در وطن جبران
کنید و شاهد این معنا این است که این جمله را بعد از بیان حکم مریض و مسافر ذکر نموده است.
[ [سوره البقره ( 2): آیه 186
اشاره
( انِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ( 186 􀀀 ذا دَع 􀀀 اَلدّ إِ
اع 􀀀 ادِي عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ 􀀀 ذا سَأَلَکَ عِب 􀀀 وَ إِ
[ترجمه]
چنانچه بندگانم مرا از تو پرسند من نزدیک هستم و اگر کسی مرا بخواند دعاي او را اجابت مینمایم باید مرا اجابت کنند و
ایمان بمن آورند شاید براه راست و هدایت برسند.
شرح لغات:
است که بمعنی قطع می باشد و از آنجا که سائل وقتی سؤال می کند « وجوب » اجاب و استجاب:بیک معنا است و اصل آنها از
جواب دهنده بواسطه پاسخ،بسخن او پایان می دهد و در حقیقت جواب،قطع کلام او است لذا با آن جواب گفته می شود.
.« استجاب بمعناي انقیاد است ولی اجاب به آن معنا نیست » مبرّد می گوید.اجاب و استجاب با هم فرق دارند
بمعناي راستی و درستی آن ضدّ غی است که بمعناي انحراف و گمراهی می باشد. « رشد » یرشدون:براه راست برسند از
جهت نزول
در مورد نزول آیه فوق دو مطلب نقل شده است:
-1 کسی از پیغمبر اکرم سؤال کرد:آیا خدا نزدیک است که او را آهسته
ص : 214
بخوانم یا دور است تا با او به صداي بلند سخن گویم سپس این آیه فرود آمد.حسن 2-جمعی از رسول اکرم سؤال کردند که
خدا را چگونه بخوانیم؟در پاسخ آنان این آیه نازل گشت(قتاده).
تفسیر
پس از آن که خداوند روزه را بیان نموده بدنبال آن،دعا و ارزش آن،و کیفیّت اجابتش را بیان می نماید.
ادِي عَنِّی... 􀀀 ذا سَأَلَکَ عِب 􀀀 وَ إِ
-در اینجا بقرینه جمله بعد،از صفت خدا سؤال شده است.
فَإِنِّی قَرِیبٌ...
-بگو خدا نزدیک است.از این آیه استفاده می شود که خداوند مکان ندارد چه اگر مکان داشت نسبت به تمام دعا کنندگان
نزدیک نبود.
و بعضی گفته اند معناي آن،سرعت در اجابت دعاء،دعاکنندگان است چه سریع و قریب(از نظر معنا)نزدیک بهم هستند.
و عده دیگر گفته اند:از آنجا که نزدیک بودن مکانی مناسب با افرادي دارد که در مکان و مادّي باشند و خداوند منزّه از آن
.« من می شنوم دعاي کسی را که مرا بخواند مانند کسی که در مکان نزدیک باشد »: است.از این رو معناي آیه،چنین است
انِ... 􀀀 ذا دَع 􀀀 الدّ إِ
اع 􀀀 أُجِیبُ دَعْوَهَ -(اجابت می کنم خواسته خوانندگان را بهنگام خواندن من).
فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی...
-در معناي این جمله چهار قول گفته شده است:
-1 در آنچه آنها را خوانده ام باید اجابت کنند(ابو عبیده).
-2 باید به فرمان حق باشند و بخواهند پیروي او را در انجام اوامر و ترك منهیات(مبرّد-سراج).
-3 مراد بفرمانبرداري اجابت کنند(مجاهد).
اللّ علیه و آله و سلّم نقل شده که فرمود:ناتوان ترین
􀀀
-4 مرا بخوانند-از پیغمبر اکرم صلّی ه
ص : 215
مردم کسی است که از دعا عاجز باشد و بخیل ترین مردم کسی است که در سلام (بدیگران)بخل نماید.
وَ لْیُؤْمِنُوا بِی...
-آنچه من فرستاده ام تصدیق کنند.
از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:معناي این جمله این است که بطور یقین باید بدانند که من قدرت دارم
آنچه را می خواهند به آنان بدهم.
لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ...
-شاید هدایت،شده و بحق برسند.
سؤال:
ممکن است سؤال شود که ما بسیاري از مردم را می بینیم که دعا می کنند ولی خداوند اجابت نمی کند بنا بر این،با آیه فوق
چگونه سازگار است؟ پاسخ:
کسی نیست که دعا کند و دعایش موافق حکمت خداوند و بنفع دین او بوده و فسادي هم برایش نداشته باشد جز این که
خداوند دعایش را اجابت میکند.
این مطلبی است که باید دعا کننده باور داشته باشد چیزي که هست گاهی مصالح و منافع بنده ایجاب می کند که زودتر آن
دعا مستجاب شود و زمانی دیرتر.
سؤال:
اگر گفته شود ما میدانیم آنچه حکمت خداوند ایجاب کند انجام میدهد و در این صورت دعاي بنده و اجابت خدا چه معنا
است؟ پاسخ:
در پاسخ به دو نکته باید توجه داشت:
-1 از آنجا که خود دعا اظهار خضوع و انقیاد در برابر خداوند است پس دعا عبادت خواهد بود.
-2 چه بسا خود دعا مصلحتی بوجود می آورد که حکمت خداوند ایجاب می کند بر طبق آن مصلحت دعایش را مستجاب
کند در صورتی که قبل از دعا چنین مصلحتی
ص : 216
نبوده و در نتیجه حکمتی هم از خدا درباره آن وجود نداشت شاهد این مطلب روایت زیر است:
اللّ علیه و آله نقل می کند که فرمود:هر مسلمانی که دعا کند در صورتی که دعاي او
􀀀
ابی سعید خدري از پیغمبر اکرم صلّی ه
در مورد گناه و قطع رحم نباشد خداوند یکی از این سه مطلب را باو میدهد.
-1 فوراً دعایش را مستجاب می کند.
-2 در آخرت خواسته اش را باو میدهد.
-3 (بواسطه آن دعا)یک بدي و گرفتاري را نمیگذارد باو برسد.
اللّ علیه و آله و سلّم بنا بر این ما زیاد دعا می کنیم.فرمود خدا زیادتر کند و در روایت
􀀀
اللّ صلّی ه
􀀀
بعضی عرض کردند یا رسول ه
انس بن مالک است که رسول اکرم سه مرتبه فرمود:خدا زیادتر و نیکوتر کند.
اللّ علیه و آله و سلّم نقل کرده که حضرت فرمود چه بسا بنده اي دعا می کند ولی
􀀀
اللّ از پیغمبر اکرم صلّی ه
􀀀
و نیز جابر بن عبد ه
از آنجا که خداوند آن بنده را دوست میدارد به جبرئیل خطاب می کند اجابت دعاي بنده ام را عقب بینداز من دوست دارم
پیوسته صداي او را بشنوم و گاهی بنده اي دعا می کند ولی چون مورد غضب خدا است به جبرئیل امر می کند زود دعاي او
را مستجاب نما،چه من نمی خواهم صداي او را بشنوم.
گاهی براي این که پاداش و خواسته دعا کننده زیادتر گردد اجابت »: و از امیر المؤمنین علی علیه السلام نقل شده که فرمود
.« دعایش تأخیر می افتد
براي این که شما خدا را »: از ابراهیم بن ادهم سؤال کردند چرا ما دعا می کنیم ولی مستجاب نمی گردد؟ در پاسخ آنان گفت
شناخته اید ولی فرمانش را نمی برید.
پیغمبر را شناخته اید ولی از دستوراتش پیروي نمی کنید قرآن را شناخته اید ولی به آنچه در آن است.عمل نمی کنید.نعمتهاي
خدا را می خورید و شکر آنها را بجا نمی آورید.بهشت را شناخته اید ولی آن را طلب نمی کنید.آتش(دوزخ)را شناخته اید
ولی خود را از آن نجات نمیدهید.شیطان را می شناسید ولی با او مبارزه نکرده بلکه
ص : 217
مطابق خواسته اش رفتار می نمایید.
مرگ را میدانید ولی خود را براي آن آماده نمی کنید.مردگان را زیر خاك می نمایید و از آنها عبرت نمی گیرید.عیبهاي
خود را رها کرده و به عیبجویی از مردم پرداخته اید.
[ [سوره البقره ( 2): آیه 187
اشاره
ابَ عَلَیْکُمْ وَ 􀀀 انُونَ أَنْفُسَ کُمْ فَت 􀀀 اَللّ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْت
􀀀
اسٌ لَهُنَّ عَلِمَ هُ 􀀀 اسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِب 􀀀 سائِکُمْ هُنَّ لِب 􀀀 ی نِ 􀀀 امِ اَلرَّفَثُ إِل 􀀀 أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ اَلصِّی
حَتّ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ اَلْخَیْطُ اَلْأَبْیَضُ مِنَ اَلْخَیْطِ اَلْأَسْوَدِ مِنَ اَلْفَجْرِ ثُمَّ
ی􀀀 اِشْر اَللّ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ بَُوا
􀀀
ا کَتَبَ هُ 􀀀 ا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ اِبْتَغُوا م 􀀀 عَف
لِلنّ
اسِ􀀀 اتِهِ 􀀀 اَللّ آی
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 ا کَ 􀀀 لا تَقْرَبُوه 􀀀 اَللّ فَ
􀀀
ساجِ دِ تِلْکَ حُ دُودُ هِ 􀀀 اکِفُونَ فِی اَلْمَ 􀀀 لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ ع 􀀀 امَ إِلَی اَللَّیْلِ وَ 􀀀 أَتِمُّوا اَلصِّی
( لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ( 187
[ترجمه]
آمیزش زنان شما در شب روزه براي شما حلال شد آنان پوشش شما هستند و شما پوشش آنها می باشید خدا دانا بود که شما
خود را بخیانت می دهید شما را بخشید اینک میتوانید با آنها آمیزش کنید آنچه را خدا براي شما قرار داده پیروي کنید،
بخورید و بیاشامید تا سفیدي صبح از شب براي شما نمایان گردد آن گاه روزه بگیرید تا شب،وقتی که در مسجد معتکفید با
زنان آمیزش نکنید این حدود خدا است بآن نزدیک نگردید چنین خدا آیات خود را براي مردم بیان می کند شاید
پرهیزگاري نمایید
شرح لغات
رفث:آمیزش و بعضی گفته اند اصل آن سخن زشت است که کنایه از آمیزش آورده شده است لباس:چیزي که بدن را
میپوشاند.
بمعنا خیانت. « اختیان » تختانون:خیانت می کنید از
که بمعناي رساندن پوست بدن بپوست بدن دیگري است. « مباشرت » باشروهنّ:با آنها نزدیک شوید از
الخیط الأبیض:سفیدي اول صبح-بنا بر این اول روز،طلوع فجر دوّم است الخیط الاسود:سیاهی شب.
ص : 218
که ماندن در مکان است و در شرع عبارت است از ماندن در مکان « عکوف و اعتکاف » عاکفون:معتکفید-از
مخصوصی(مسجد)براي انجام عبادت:
حد:منع و حدود خدا واجبات او است.و حد بمعانی دیگري نیز آمده است از قبیل حد براي زناکاران حد بمعناي تیزي شمشیر
گفته اند که « حد » خانه « حدّ » و غیر شمشیر حد براي حدود خانه و غیر خانه که جدا کننده بین دو چیز است و باین مناسبت به
مانع است از داخل شدن بیگانه و آهن را که حدید می گویند براي آن است که دشمن را دور می گرداند و بالأخره معناي
اصلی حد منع است و اینها موارد استعمال این کلمه است.
شأن نزول آیه:
علی بن ابراهیم از پدر خود و بالأخره از امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده که (در اول اسلام حکم روزه این بود)عمل
زناشویی از اوّل تا آخر ماه رمضان حرام بود و نیز اگر کسی در شب،پیش از افطار خوابش می برد خوردن و آشامیدن براي او
مطعم بن » اللّ علیه و آله و سلّم بنام
􀀀
حرام می باشد تا موقع افطار شب بعد از آن(اتفاقاً)یکی از اصحاب پیغمبر اسلام صلّی ه
که مردي پیر و ضعیف بود روزه بود و موقع افطار بخانه آمده که افطار کند همسرش دیر غذا « اللّ بن جبیر
􀀀
عبد ه » برادر « جبیر
آورد و وي خوابش برد وقتی که(غذا حاضر گشت)از خواب بیدار شد و به همسرش گفت:غذا خوردن براي من دیگر حرام
.( شده است.(چیزي نخورد)فرداي آن شب در کندن خندق شرکت نمود ( 1
ولی به زمین افتاده غش کرد وقتی که رسول اکرم او را دید دلش بحال وي سوخت از طرفی بعضی از جوانان پنهانی در
شبهاي ماه رمضان با زنان خود آمیزش می کردند پس این آیه نازل شد و آمیزش در شب هاي ماه رمضان و غذا خوردن اگر
چه بخواب
ص : 219
1) لشکر کشی قریش در جنگ احزاب و خندق کندن مسلمانان مصادف با ماه رمضان شده بود. -1
روند حلال گشت.
بوده است اختلاف کرده « صرمه بن ایاس » یا « ابو قیس بن صرمه » یا « ابو صرمه » یا « قیس بن صرمه » اهل سنت در این که این شخص
اللّ علیه و آله و سلّم آمده گفت:من تمام روز را در باغ خود کار می کردم وقتی که
􀀀
اند میگویند وي نزد رسول اکرم صلّی ه
موقع افطار بخانه آمدم تا افطار کنم همسرم در آوردن غذا دیر کرد من خوابم برد.مرا از خواب بیدار کردند ولی غذا خوردن
اللّ خیلی
􀀀
برایم ممنوع شده بود و روزه گرفتن برایم مشکل بود(یعنی روزه خود را خوردم)عمر برخواسته گفت:یا رسول ه
معذرت می خواهم من شب با همسر خود آمیزش کردم.عده دیگر نیز برخواسته گفتند ما نیز چنین کرده ایم سپس آیه فوق
نازل گشت(ابن عباس-سدي).
تفسیر:
سپس خداوند وقت روزه و احکام آن را بیان می کند.
سائِکُمْ... 􀀀 ی نِ 􀀀 امِ الرَّفَثُ إِل 􀀀 أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّی
-یعنی آمیزش با زنان در شب روزه براي شما حلال شده است.
ابن عباس می گوید خداوند روي رعایت عفّت و حیا در کلام هر چه بیان می کند که ممکن است زنندگی داشته باشد از
آنها کنایه می آورد مانند این کلمات:رفث، لباس،مباشره،افضاء همه کنایه از عمل آمیزشی است.
کلمه جامعی است که کنایه آورده می شود از هر چیزي که مرد از زن خود می خواهد و این آیه می « رفث » و زجاج می گوید
رساند که عمل آمیزش قبلًا(در ماه رمضان)حرام بوده که می خواهد ممنوعیّت آن را به دارد.
و مراد از شب روزه آن شبی است که فرداي آن،روزه می گیرند.
از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده که فرمود عمل آمیزشی در تمام شبهاي اول ماه مکروه است جز در شب اول ماه
رمضان که بخاطر نزول این آیه مستحبّ می باشد.
و مناسب تر این است که مراد مستحبّ بودن عمل آمیزشی در تمام شبهاي ماه
ص : 220
در آیه بمعنی جنس شب است که تمام شبهاي آن را شامل می گردد. « لیله » رمضان باشد و کلمه
اسٌ لَهُنَّ... 􀀀 اسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِب 􀀀 هُنَّ لِب
اساً یعنی شهر را 􀀀 -یعنی آنان(سبب)آرامش اند براي شما و شما نیز آرامشید براي آنها همانطور که میفرماید وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِب
آرامش براي شما قرار دادیم(ابن عباس-مجاهد-قتاده)و معنایش این است که شما با زنان با آرامش زندگی میکنید و بسیار
کم اتفاق می افتد که زن و مرد بدون یکدیگر آرامش و آسایشی داشته باشند.
و بعضی گفته اند:علت این که هر کدام از زن و شوهر را لباس دیگري معرفی کرده آن است که چون در موقع آمیزش بدن
هر کدام به بدن دیگري قرار می گیرد پس هر یک در حکم لباس دیگري است.
انُونَ أَنْفُسَکُمْ... 􀀀 اللّ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْت
􀀀
عَلِمَ هُ
-چون آمیزش شبهاي ماه رمضان و غذا خوردن بعد از خواب براي شما حرام بود و شما نافرمانی کردید.اکنون متوجه نعمت
خدا باشید که شما را در انجام آنها مجاز نمود.خدا میداند که شما بوسیلۀ گناه آمیزش خیانت کردید.
و بعضی گفته اند:لازم بود شما شهوات خود را کم کنید و با دوري از منهیات الهی از لذّتها خودداري کنید ولی خداوند بر
شما آسان گرفت.
ابَ عَلَیْکُمْ... 􀀀فَت
-توبه شما را پذیرفت و بعضی گفته اند:یعنی شما را مجاز نمود و سخت گیري را از شما برداشت.
ا عَنْکُمْ... 􀀀 وَ عَف
-این جمله به دو صورت ممکن است معنا شود.
-1 گناهان شما را بخشید.
-2 ممنوعیّت را از شما برداشت زیرا برداشتن حرمت،بخشش آنها است.
فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ...
گفته شده ولی معناي آن،مباح بودن است. « امر » -در شب،آمیزش کنید.عبارت آیه اگر چه بصورت
اللّ لَکُمْ...
􀀀
ا کَتَبَ هُ 􀀀 وَ ابْتَغُوا م
-در معنی این جمله دو وجه گفته شده است.
ص : 221
-1 بخواهید فرزندي که خدا براي شما قرار می دهد یعنی وقتی مرد با همسر خود آمیزش می کند منظورش این باشد که
خداوند فرزندي باو عطا کند که خدا را پرستش کند و حمد او گوید(بیشتر مفسّرین).
-2 بخواهید آنچه را که خداوند در کتابش(قرآن)براي شما حلال کرده است چه خداوند همانطوري که دوست دارد که آنچه
حرام کرده ترك شود همچنین دوست دارد آنچه را اجازه داده مورد استفاده قرار گیرد.
وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا...
-بخورید و بیاشامید یعنی مجازید در خوردن و آشامیدن.
حَتّ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ...
ی􀀀
-تا روشن شود براي شما یعنی واقعاً براي شما ظاهر و روشن گردد.
اَلْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ...
-روزه از شب،بنا بر این،اول روز همان طلوع فجر دوم است ( 1)و بعضی گفته اند یعنی سفیدي صبح از تاریکی شب واضح
گردد و بعضی دیگر گفته اند:یعنی سفیدي اول روز از سیاهی آخر شب روشن شود.
و جهت این که ظهور صبح باین نحو،بنخ تشبیه شده این است که ملاك در حرمت افطار و وجوب روزه پخش شدن سفیدي
نیست بلکه ملاك پیدا شدن خط روشنایی است به اندازة نخ از میان سیاهی شب که در نظر به اندازه نخی اگر پیدا شد همین
کافی است در حرمت غذا خوردن.
مِنَ الْفَجْرِ...
دو احتمال داده شده است. « من » -در معناي
-1 من تبعیضیه که معناي بعض داشته باشد یعنی تمام صبح باعث حرمت غذا خوردن نیست بلکه همین که خطی به مقدار نخ
از بعض صبح روشن شد باید از چیزهایی که روزه را باطل می کند خودداري شود(ابن درید).
« پیدا شدن خط سفیدي در سیاهی » -2 بمعنی بیان باشد و آنچه را در جمله پیش
ص : 222
1) اول کمی روشنایی در آسمان از افق پیدا می شود پس از مدتی از بین رفته و روشنایی دیگري می آید بر سطح افق -1
پدید می آید ملاك صبح این دومی است که آن را فجر صادق می گویند.
گفته شده اینک بیان می کند که منظور خط سفیدي به اندازه نخ از صبح ظاهر شود.
یکی سفید و دیگري سیاه « مو » اللّ علیه و آله و سلّم عرض کرد من دو نخ از
􀀀
به رسول اکرم صلّی ه « عدي بن حاتم » نقل شده که
اللّ علیه و آله و سلّم بطوري از گفته او
􀀀
در برابر خود قرار دادم و هر چه به آنها نگاه کردم چیزي برایم روشن نشد.پیغمبر صلّی ه
خندید که دندانهایش نمایان گشت سپس فرمود اي پسر حاتم منظور بیان اول روزه است از وقتی که سفیدي روز از سیاهی
شب آشکار شود سپس آخرین وقت روزه را بیان کرده می فرماید:
امَ إِلَی اللَّیْلِ... 􀀀 ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّی
-اول روزه،طلوع فجر دوم است که آن روشنایی است که بشکل مستطیل در افق پیدا می شود و آن را فجر صادق می گویند و
نماز صبح از این موقع واجب می شود و آخر روزه به آمدن شب است و آنهم بعد از غروب می باشد و علامت آن این است
که مقداري سرخی که با پنهان شدن خورشید در سمت مشرق بوجود می آید کم کم از بین میرود و بجاي آن سیاهی پیدا
میشود(موقع افطار است)این علامت فقط مخصوص مکانهایی است که کوه و تپّه دارد اما در افق هاي باز و بدون کوه و بلندي
تنها پنهان شدن خورشید کافی است.
لا تُبَاشِرُوهُنَّ... 􀀀 وَ
-در معناي این جمله دو قول گفته شده است.
-1 منظور از آن منع از آمیزش است(ابن عباس-حسن).
-2 مراد منع از آمیزش و کمتر از آن مانند بوسیدن و غیر آن می باشد این قول از مالک و ابن زید نقل شده عقیده ما(شیعه)نیز
همین است.
ساجِدِ... 􀀀 اکِفُونَ فِی الْمَ 􀀀 وَ أَنْتُمْ ع
-یعنی در حالی که در مساجد اعتکاف کرده اید با زنان در نیامیزید و نزد ما(شیعه)اعتکاف فقط در چهار مسجد درست است.
-1 مسجد الحرام(در مکّه).
-2 مسجد پیغمبر(در مدینه).
-3 مسجد کوفه.
-4 مسجد بصره.
ص : 223
و سایر دانشمندان اهل سنت میگویند در تمام مسجدها اعتکاف صحیح است و فقط مالک است که آن را مختص به مسجد
جامع(شهر)میداند.
و نیز نزد ما اعتکاف بدون روزه گرفتن صحیح نیست و ابو حنیفه و مالک نیز چنین گفته اند ولی شافعی می گوید بدون روزه
هم صحیح است.
و باز نزد ما(شیعه)اعتکاف در کمتر از سه روز صحیح نیست ولی در نزد ابو حنیفه بیک روز هم صحیح است و مالک می
گوید باید ده روز باشد.
و شافعی می گوید هر چه باشد کافی است اگر چه یک ساعت باشد و ضمناً از این آیه استفاده می شود که در حال اعتکاف
آمیزش با زنان حرام است چه شب باشد و چه روز زیرا عدم جواز را مشروط نمود بحال اعتکاف.
اللّ
􀀀
تِلْکَ حُدُودُ هِ...
-اشاره به احکامی است که بیان شده است.و حدود خدا محرمات او است(حسن)و ضحّاك گفته مراد گناهان است و زجاج
می گوید منظور چیزهایی است که خداوند از آنها منع کرده است.
ا... 􀀀 لا تَقْرَبُوه 􀀀 فَ
-یعنی آنها را انجام ندهید و بعضی گفته اند مراد واجبات خدا است پس نزدیک آنها نشوید به مخالفت و نافرمانی در آنها.
ذلِکَ... 􀀀 کَ
-یعنی مثل این بیانی که گفته شد.
لِلنّ
اسِ... 􀀀 اتِهِ 􀀀 اللّ آی
􀀀
یُبَیِّنُ هُ
-یعنی حجّتها و براهین که در مورد اوامر و نواهی بیان شده است.
لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ...
-یعنی تا این که از گناهان و تجاوز به حدودي که درباره واجبات و محرّمات و مباحات تعیین کرده.پرهیز کنید.
و این آیه می رساند که خداوند پرهیزکاري را از تمام مردم خواسته است .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 188
اشاره
( اَلنّ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 188
اسِ􀀀 أَم والِ 􀀀 اَلْحُکّ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ ْ
􀀀
ا إِلَی امِ 􀀀 اطِلِ وَ تُدْلُوا بِه 􀀀 والَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْب 􀀀 لا تَأْکُلُوا أَمْ 􀀀 وَ
[ترجمه]
از روي نادانی بباطل مالهاي یکدیگر را مخورید و نبرید آنها را نزد قاضیان که قسمتی از مالهاي مردم را از راه گناه بخورید.
ص : 224
شرح لغات:
باطل:چیزي که از بین می رود و بعضی گفته اند باطل چیزي است که بر خلاف واقع و حقیقت باشد.
حَکَم:کسی که بین طرفین دعوا و نزاع حکم کند.
تدلوا:و بیاندازید که در اینجا بمعناي اقامه و آوردن دلیل است :
تفسیر
پس از آن که در آیات پیش قسمتی از احکام اسلام را در مورد حلال و حرام بیان کرد در اینجا نیز یکی از دستورات اسلامی
را بیان می نماید.
اطِلِ... 􀀀 والَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْب 􀀀 لا تَأْکُلُوا أَمْ 􀀀 وَ
لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَ کُمْ یعنی بعضی مر بعضی 􀀀 -نباید بوجه غیر حلال مانند غضب و ستم نمودن مالهاي یکدیگر را بخورید مانند
دیگر را نکشید و بعضی گفته اند مراد این است که مالهاي یکدیگر را بوسیله لهو و لعب مانند قمار و بازیهاي دیگر نگیرید.
و از امام محمّد باقر علیه السلام نقل شده که فرمود قریش همسر و مالهاي شخصی را بسا قمار کرده میگرفتند آن گاه خداوند
آنان را از این کار نهی نمود و بهتر این است مراد از آیه تمام اینها باشد چه همه آنها را شامل می شود.
الْحُکّ
􀀀
ا إِلَی امِ... 􀀀 وَ تُدْلُوا بِه
-آنها را نزد قاضیان ببرید.در معنا و مراد از این جمله از آیه چند احتمال داده شده است.
و دلیل بر آنها نیست(ابن عباس-حسن- قتاده). « بیّنه » -1 ودیعه ها و چیزهایی که
-2 مال یتیمان که در دست اوصیاء آنها است که وقتی از آنان مطالبه می شود نزد قاضیان می برند که قسمتی را بگیرند و در
ظاهر راهی براي آنها بود(جبائی) 3-مالهایی که به گواهی و شهادت دروغ گرفته می شود(کلبی)و بهتر آن است که همه آنها
مراد باشد.
ص : 225
النّ بِالْإِثْمِ...
اسِ􀀀 أَم والِ 􀀀 لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ ْ
-یعنی تا این که قسمتی از مالهاي مردم را بنحوي که موجب گناه است بخورید مثل این که مالی را می دانید از خود شما
نیست ولی نزد قاضی برده و او حکم کند که از شما است اگر چه آن مال در ظاهر از شما می شود ولی در حقیقت مال مردم
است و شما می خورید و داراي کیفري سخت می باشد.
و از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود خدا میدانست که بزودي در میان این امّت قاضیانی خواهند آمد که بر خلاف
حق و واقع حکم می کنند از این جهت مردمان با ایمان را نهی می کرد که به این گونه قاضیان که میدانند بر خلاف حق
حکم می کنند مراجعه ننمایند.
و از این آیه استفاده می شود که اقدام بر گناه با علم و اطلاع از آن یا در صورتی که امکان علم و اطلاع برایش باشد گناه
بیشتري است .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 189
اشاره
ی وَ أْتُوا اَلْبُیُوتَ مِنْ 􀀀 کِنَّ اَلْبِرَّ مَنِ اِتَّق 􀀀 ا وَ ل 􀀀 لِلنّ وَ اَلْحَجِّ وَ لَیْسَ اَلْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا اَلْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِه
اسِ􀀀 م واقِیتُ 􀀀 یَسْئَلُونَکَ عَنِ اَلْأَهِلَّهِ قُلْ هِیَ َ
( اَللّ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ( 189
􀀀
ا وَ اِتَّقُوا هَ 􀀀 وابِه 􀀀 أَبْ
[ترجمه]
از ماههاي نو از تو سؤال می کنند بگو آنها وقت ها است براي مردم و حج.نیکی آن نیست که از پشت، بخانه ها درآئید بلکه
نیکی آن است که پرهیزکاري نمایید و از درها بخانه ها بروید و از خدا بترسید شاید رستگار گردید
شرح لغات
اهلّه:جمع هلال است و هلال بمعناي ماه شب اول می باشد.
توقیت:معین کردن وقت و هر چیزي که نهایت آن معین شده باشد موقت می گویند و میقات بمعناي آخر وقت است
همانطوري که آخرت،میقات مخلوقات می باشد و دیدن هر ماه،آخر ماه(گذشته)است.
حجّ:معناي آن در پیش گفته شده است.
البرّ:فایده و نفع نیکو.
ظهر:پشت.
ص : 226
باب:محل ورود(درب).
جهت نزول آیه
اللّ علیه و آله و سلّم یهودیان زیاد از اهله (ماهها)از ما سؤال می
􀀀
اللّ صلّی ه
􀀀
نقل شده که معاذ بن جبل گفت:یا رسول ه
کنند.سپس این آیه فرود آمد.
اللّ علیه و آله و سلّم می گفتند:
􀀀
و قتاده می گوید.براي ما گفته اند که یهودیان به پیغمبر صلّی ه
چرا این ماهها را پدید آورده اي؟آن گاه این آیه نازل گشت.
تفسیر:
اشاره
ماه شب اول)و زیاد و کم شدن )« هلال » حکم دیگري را این آیات بیان میکند باین صورت که میفرماید:مردم از تو درباره
حجم آن می پرسند که چه فلسفه و حکمتی در آن نهفته است؟ در پاسخ بگو:این حالات مختلف ماه وسیله ایست براي تقدیر
و اندازه گیري زمان ها که در نتیجه آن در کارهاي دینی چون روزه ماه رمضان و افطار در ماه شوال و عدّه زنان و نیز از آن
در کارهاي دنیوي بهره برداري کرده و حساب کنید.
زیرا اگر ماه همیشه بیک حالت و مثلًا مدور بود این نتیجه بدست نمی آمد.
و حالات مختلف آن قرار داده میتوان فهمید که تنها دیدن ماه « هلال » از این آیه که معیار و ملاك اندازه گیري را
رمضان،ملاك واجب شدن روز و دیدن ماه شوال میزان افطار است و حساب روزها میزان نیست.
ا... 􀀀 لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِه
-نیکی آن نیست که از پشت دیوار بخانه ها درآئید.
در معناي این جمله سه قول گفته شده است:
-1 در جاهلیت رسم این بود که اگر کسی براي حجّ محرم می شد از در خانه اش وارد نمی شد تا حجّش تمام شود و سوراخ
هایی در پشت خانه ها باین منظور درست کرده بودند که در آنها در این هنگام داخل خارج میشدند و مسلمانان از عمل
ص : 227
باین کار نهی شدند(ابن عباس-قتاده-عطا-) و ابو الجارود نیز همین معنا را از امام محمّد باقر علیه السلام نقل کرده است.
که از نظر تعصب شدید و صلابت در عقیده « ثقیف و جشم »« قریش،کنانه،خزاعه »: برخی میگویند تنها قبیله هاي
بمعناي سختی است)چنین رفتاري را نداشتند.اگر چه بعقیده بعضی دیگر آنها نیز مانند سایر قبیله « حمس » میگفتند )« حمس » بآنها
ها داراي حسن عادتی بودند.
علت اینکه اینان در موقع احرام چنین روشی داشتند این بود که میخواستند میان آنها در آسمان چیزي حائل و حاجب نباشد.
-2 در کارها از راهش وارد شوید و منظور داخل شدن خانه ها نیست این معنا را جابر از امام باقر علیه السلام نقل کرده است.
-3 نیکی آن نیست که از افراد نالایق انتظار کار نیک داشته باشید بلکه نیکی در اینست که کارهاي خوب را از افرادي شایسته
طلب کنید.
ی... 􀀀 کِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّق 􀀀ل
-(نیکویی آنست که پارسا و پرهیزکار باشید)که قبلًا شرح این قسمت داده شد.
ا... 􀀀 وابِه 􀀀 وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْ
-(بهر کار و یا هر خانه از در آن داخل شوید).
امام باقر علیه السلام میفرماید اهل بیت پیامبر درهاي الهی و دعوت کنندگان و راهنمایان بسوي بهشت اند تا روز قیامت.
رسول اکرم فرمود من شهر علم و مطابق برخی روایات حکمتم و علی در آن شهر است و نمیتوان باین شهر جز از در آن داخل
شد.
اللّ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ...
􀀀
وَ اتَّقُوا هَ
-(تقوي پیشه کنید شاید رستگار شوید)یعنی از آنچه خداوند نهی کرده و فرمان به ترك آن داده پرهیز کنید باشد تا رستگار
شده بپاداش پرهیزکاران نائل شوید.
نظم آیات و تناسب آنها با هم
وجه اتصال این آیات (لَیْسَ الْبِرُّ...) به آیات قبلی (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّهِ...)
ص : 228
براي اندازه گیري وقت ها و حجّ است بدنبال آن،این قسمت از حکم احرام را « هلال » اینست که چون در آن آیات بیان شد که
بیان میکند که این عادت مردم پس از احرام و داخل نشدن از در خانه نمیتواند ملاك نیکی و خوبی باشد.
معیار و میزان شناسایی وقت و « ماه » بعضی گفته اند مناسبت این آیات با مطالب قبلی اینست که همانطوري که اختلاف شکل
زمان و سبب اندازه گیري است همچنین هر چیزي باید معیار و ملاك داشته باشد و روي آن تنظیم گردد و داخل شدن به
خانه از سوراخ هاي پشت خانه روي میزان منطقی و صحیح نیست و باید هر چیزي به محور فرمان الهی استوار گردد
چه،خضوع در برابر فرمان حق و ترك آنچه نخواسته بهتر است از دنباله روي کورکورانه از محیط و عمل به چیزهایی که خدا
نخواسته است.
[ [سوره