گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
سوره آل عمران آيات 101 - 98


قل يا اهل الكتاب لم تكفرون بايات اللّه و اللّه شهيد على ما تعملون (98) قل ياهل الكتاب لم تصدون عن سبيل اللّه من آمن تبغونها عوجا و انتم شهداء و ما اللّه بغفل عما تعملون (99) يا ايها الذين آمنوا ان تطيعوا فريقا من الذين اوتوا الكتاب يردوكم بعد ايمانكم كافرين (100) و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم آيت اللّه و فيكم رسوله و من يعتصم باللّه فقد هدى الى صرط مستقيم (101)




ترجمه آيات
بگو، اى اهل كتاب ، چرا به آيات خدا كفر مى ورزيد، با اينكه خداى تعالى بر آنچه مى كنيد ناظر و شاهد است . (98)
بگو، اى اهل كتاب چرا كسى را كه ايمان آورده ، از راه خدا جلوگيرى مى كنيد و آن راه را كج و معوج مى خواهيد، با اينكه خود شما شاهد بر حقانيت آنيد، و خدا به هيچ وجه از آنچه مى كنيد غافل نيست . (99)
اى كسانيكه ايمان آورده ايد، شما اگر طايفه اى از اهل كتاب را (كه راه خدا را كج و معوج مى خواهند اطاعت كنيد، شما را بعد از آنكه ايمان آورديد، از دينتان بر مى گردانند (ومثل خودشان ) كافر مى سازند. (100)
و چگونه كفر مى ورزيد با اينكه آيات خدا بر شما تلاوت مى شود و فرستاده او در بين شما است . و هركس خود را بخدا بسپارد، به سوى صراط مستقيم هدايت مى شود(101)
بيان آيات
اين آيات بطورى كه ملاحظه مى كنيد با اتصالى كه در سياق دارد، دلالت دارد بر اينكه اهل كتاب (البته طايفه اى از ايشان ، يعنى يهود و يا طايفه اى از يهود) كفر به آيات خدا داشته اند و مؤ منين را از راه خدا باز مى داشته اند، به اين طريق كه راه خدا را در نظر مؤ منين كج و معوج جلوه داده و راه ضلالت و انحراف را در نظر آنان ، راه مستقيم خدا جلوه گر مى ساختند. براى مؤ منين القاى شبهه ها مى كردند، تا به اين وسيله حق را كه راه آنان است ، باطل و باطل خود را حق جلوه دهند.
آيات قبلى هم دلالت داشت بر انحراف ديگر آنان . و آن اين بود كه حليت همه طعامها قبل از آمدن تورات را منكر بودند، و مساءله نسخ شدن حكم قبله و برگشتن آن از بيت المقدس به كعبه را انكار مى كردند.
بيان ارتباط اين آيات با آيات سابق مربوط به يهود
پس اين آيات ، متمم آيات سابق است كه متعرض مساءله حليت طعام ، قبل از نزول تورات بود و اينكه كعبه اولين بيت عبادت به شمار مى آمد.
پس اين آيات به دنبال همان بيانات مى خواهد يهود و يا طايفه اى از ايشان را توبيخ كند كه چرا القاى شبهه مى كنند؟ و چرا مؤ منين را در دينشان دچار سرگيجه مى سازند؟ و نيز مى خواهد مؤ منين را تحذير كند، از اينكه يهوديان را در دعوتشان اطاعت كنند و بفهماند كه اگر اطاعت كنند كارشان به كفر به دين حق مى انجامد و نيز مى خواهد ترغيب و تشويقشان كند به اينكه متمسك بخدا گردند، تا به سوى صراط ايمان راه يافته هدايتشان دوام بپذيرد.
ليكن بطورى كه صاحب المنار، در جلد چهارم ، در تفسير سوره آل عمران در ذيل همين آيه نقل كرده ، سيوطى ، در كتاب لباب النقول ، از زيد بن اسلم روايت كرده كه گفته : (شاش بن قيس ) (كه مردى يهودى بوده ) به چند نفر از قبيله اوس و خزرج برخورد كرد ديد، اين دو قبيله كه سالها با هم جنگ داشتند، با يكديگر صحبت مى كنند، گل مى گويند و گل مى شنوند، بسيار ناراحت شد و به جوانى كه همراهش بود گفت برو ميان اين دو طايفه را تيره كن ، پهلوى اين دو طايفه بنشين و كشته گانى را كه در جنگ بعاث به دست آن طايفه ديگر از دست دادند، بيادشان بياور. از آنجا برخيز نزد آن طايفه ديگر برو و كشته گان آنان را نيز كه در آن جنگ از دست دادند، بيادشان بياور. آن جوان چنين كرد و دوباره آن دو طايفه را واداشت تا با يكديگر بگو مگو كنند. اين به آن افتخار كند و آن به اين فخر بفروشد تا آنكه در آخر يكى از اين دو طايفه و يكى ديگر از آن طايفه بجان هم افتادند، از اوس مردى بنام اوس بن قرظى و از خزرج مردى بنام جبار بن صخر، رو در روى هم به يكديگر بد و بيراه گفتند.
و در نتيجه همه اوسيان و همه خزرجيان پر از خشم شده ، برخاستند كه به جان هم بيفتند. در اين ميان خبر به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) رسيد، خودش برخاست و به ميان ايشان آمده موعظتشان كرد و بينشان صلح برقرار ساخت ، هر دو طايفه شنيدند و اطاعت كردند و خداى تعالى درباره آن دو نفر يعنى اوس و جبار اين آيه را نازل كرد:
(يا ايها الذين آمنوا ان تطيعوا فريقا من الذين اوتوا الكتاب ...)
و درباره شاش بن قيس ، اين آيه را فرستاد: (يا اهل الكتاب لم تصدون عن سبيل اللّه ...)
و اين روايت خلاصه روايتى است كه الدر المنثور آنرا از زيد بن اسلم بطور مفصل نقل كرده و قريب به آن ، از ابن عباس و غيره نقل شده است .
و به هر حال آيات مورد بحث با بيانى كه ما كرديم بيشتر انطباق دارد، تا با آنچه در اين روايت آمده ، و اين براى خواننده روشن است علاوه بر اينكه آيات مورد بحث ، سخن از كفر و ايمان و شهادت يهود و تلاوت آيات خدا بر مؤ منين و امثال اين مطالب دارد، كه همه آنها با بيان ما مناسب تر است و مويد گفتار ما كه گفتيم : (اين آيات متمم آيات قبل است )، آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: (ود كثير من اهل الكتاب لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم ...)


قل يا اهل الكتاب لم تكفرون بايات اللّه ...




مراد از آيات به قرينه وحدت سياق ، همان حليت طعام قبل از نزول تورات و برگشتن قبله در اسلام به سوى كعبه است .


قل يا اهل الكتاب لم تصدون عن سبيل اللّه ...




كلمه (صد) به معناى برگرداندن است . و جمله (تبغونها) به معناى (تطلبون السبيل ) و كلمه (عوج ) به معناى متمايل و نيز به معناى تحريف شده است . مى خواهد بفرمايد: چرا راه خدا را معوج و غير مستقيم مى خواهيد و در جستجوى اين كاريد.


و انتم شهداء...




يعنى ، شما مى دانيد كه قبل از نزول تورات طعام ها همه حلال بود، و نيز مى دانيد كه يكى از خصائص نبوت پيامبر آخر الزمان برگشتن قبله او از بيت المقدس بطرف كعبه است ، همه اينها را در كتاب آسمانى خود يافته ايد.
در اين جمله شهادت يهود را محاذى شهادت خدا در آيه قبل قرار داده كه مى فرمود: خداى تعالى شاهد بر عمل يهود و كفر ايشان است و در اين محاذى قرار دادن دو شهادت ، لطفى است كه بر خواننده پوشيده نيست . چون از يك سو فرموده يهوديان خود شاهد بر حقيقت همان چيزى هستند كه انكارش مى كنند.و از سوى ديگر مى فرمايد: خداى تعالى هم شاهد است بر انكار و كفر ايشان .
و چون در اين آيه ، شهادت را به يهود نسبت داد، آخر آيه قبلى را در اين آيه تكرار نكرد و نفرمود: (و انتم شهداء و اللّه شهيد على ما تعملون )، بلكه به جاى آن فرمود: (و ما اللّه بغافل عما تعملون ) تا مفاد كلام چنين شود: شهادت سندى مستقل در حقانيت اسلام ، و بطلان عقائد ايشان است . بطورى كه ديگر، گوئى احتياج ندارد كه با شهادت خدا، سنديتش تكميل گردد.


يا ايها الذين آمنوا... و فيكم رسوله ...




مراد از (فريق ) همانطور كه در سابق گفتيم يا همه يهوديان است و يا طايفه اى از ايشان و در جمله و (انتم تتلى عليكم آيات اللّه و فيكم رسوله ...) در اين مقام است كه بفهماند چگونه به تحريك يهوديان كافر مى شويد با اينكه رسول در بين شما است و تمسك به حق را براى شما ممكن مى سازد، چون اگر شما در هنگامى كه آن جناب آيات را بر شما تلاوت مى كند، خوب گوش فرا دهيد. و در آن تدبر كنيد و اگر تدبرتان كم بود و يا نتوانستيد ابتدا به رسول مراجعه كنيد، و خلاصه اگر به خاطر اين جهت پاره اى از حقايق براى شما مجهول باقى ماند، به رسول كه هميشه در بين شما است و از شما دور نيست و هيچگاه بين شما و او حائل و دربانى نبوده مراجعه كنيد تا حق را برايتان روشن كند.
و اين عمل يعنى رجوع به پيغمبر و ابطال شبهه هايى كه يهود القا كرده و تمسك به آيات خدا و دست به دامن رسول شدن ، خود اعتصام به خدا و رسول است . و اعتصام به خدا و رسول هم در حقيقت اعتصام بخدا است . و كسى كه به خدا اعتصام كند و به دامن او چنگ بزند، به سوى صراط مستقيم هدايت شده است .
پس مراد از (كفر) در جمله (و ييف تكفرون كفر) بعد از ايمان است . و جمله (و انتم تتلى عليكم ...) كنايه است از امكان اعتصام به آيات خدا و به رسول در اجتناب از كفر.
و جمله (و من يعتصم باللّه ) به منزله كبراى كلى است براى اين مطلب و همه مطالب نظير آن .
و مراد از (هدايت به سوى صراط مستقيم )، راه يافتن به ايمانى ثابت است . چون چنين ايمانى صراطى است كه نه اختلاف مى پذيرد و نه تخلف ، صراطى است كه سالكان خود را در وسط خود جمع مى كند و نمى گذارد از راه منحرف شده و گمراه كردند.
و در اينكه با تعبير ماضى محقق (فقد هدى ) مطلب را محقق نمود و فاعل را حذف كرد، دلالتى است بر اينكه اين فعل خود بخود محقق ، و اين هدايت حاصل مى شود. چه فاعلش متوجه باشد، و چه نباشد، به عبارت واضح تر: مى فهماند كه هركس به خدا تمسك و اعتصام جويد، هدايتش قطعى است ، چه خودش متوجه باشد و چه نباشد.
و از آيه شريفه اين معنا روشن مى شود كه كتاب و سنت در دلالت و روشنگرى هر حقى كه ممكن است اشخاص درباره آن گمراه كردند، كافى است . چون مى فرمايد: تمسك به خدا كه همان تمسك به كتاب خدا است ، و اعتصام به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) كه همان تمسك به سنت آن جناب است ، نمى گذارد در هيچ موردى حق و باطل بر كسى مشتبه گردد.