گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
آيات 152 150 نساء


ان الذين يكفرون باللّه و رسله و يريدون ان يفرقوا بين اللّه و رسله و يقولون نومن ببعض و نكفر ببعض و يريدون ان يتخذوا بين ذلك سبيلا(150) اولئك هم الكافرون حقا و اعتدنا للكافرين عذابا مهينا(151) و الذين آمنوا باللّه و رسله و لم يفرقوا بين احد منهم اولئك سوف يوتيهم اجورهم و كان اللّه غفورا رحيما(152)0





ترجمه آيات
كسانى كه (از اهل كتاب ) به خدا و پيامبرانش كفر مى ورزند و مى خواهند ميان خدا و پيامبرانش فرق گذاشته بگويند: من به خداى موسى و يا خداى عيسى ايمان دارم و به خداى محمد (صلى الله عليه وآله و سلم ) ايمان نمى آورم و مى خواهند (از پيش خود) راهى ميانه داشته باشند(150)0
اينان همان كافران حقيقى هستند و ما براى كافران عذابى خوار كننده آماده كرده ايم (تا كيفر استكبارشان باشد)(151)0
و كسانى كه به خدا و همه پيامبرانش ايمان آورده و بين احدى از آنان فرق نمى گذارند، خدا پاداششان را خواهد داد، چون غفور و رحيم بودن ، صفت خدا است (152)0
بيان آيات
اين آيات ، انعطاف و توجهى به حال اهل كتاب كرده ، حقيقت كفر آنان را بيان مى كند و عده اى از مظالم و گناهان و سخنان فاسدشان را شرح مى دهد0
ايمان به خدا مستلزم ايمان به همه رسولان است و تفرقه انداختن بين خدا و رسولانشكفر حقيقى است


ان الذين يكفرون باللّه و رسله ...





منظور از اين كفار كه به خدا و پيامبران او كفر مى ورزند، اهل كتاب يعنى يهود و نصارا است كه يهود به موسى ايمان مى آورند ولى به عيسى و محمد (عليهما السلام ) كفر مى ورزند و نصارا به موسى و عيسى (عليهما السلام ) ايمان دارند ولى به محمد (صلى اللّه عليه و آله ) كفر مى ورزند و اين دو طائفه مى پندارند كه به خدا و به بعضى از رسولان او كفر نورزيده ، تنها به بعضى ديگر از رسولان او كفر ورزيده اند، در حالى كه در آيه مورد بحث بطور مطلق فرموده : اينها به خدا و همه رسولان خدا كفر ورزيده اند و به همين جهت مطلب احتياج پيدا كرده به اينكه منظور از اين اطلاق روشن شود0
و به همين خاطر جمله : (يريدون ان يفرقوا بين اللّه و رسله و يقولون نومن ببعض و نكفر ببعض ) را عطف كرد بر جمله مورد بحث كه فرمود: (ان الذين يكفرون ...) آن هم بطور عطف بيان عطف كرد، و تازه همين عطف بيان و تفسير ابعاضش يكديگر را تفسير مى كنند و حاصل بيان چنين است كه يهود و نصارا به خدا و همه رسولان او كافرند، براى اينكه مى گويند: ما به بعضى ايمان داريم و به بعضى ديگر كافريم ، مى خواهند بين خدا و رسولان او تفرقه انداخته ، به خدا و بعضى از رسولانش ايمان آورند و به بعضى ديگر از رسولانش كفر بورزند با اينكه آن بعض نيز فرستاده خدا است و رد او رد خداى تعالى است 0
آنگاه به بيانى ديگر و با عطف تفسير مطلب را روشن تر نموده ، مى فرمايد:(يريدون ان يتخذوا بين ذلك سبيلا) مى خواهند راهى متوسط، ميان ايمان به خدا و همه رسولانش و ميان كفر به خدا و همه رسولانش اتخاذ كنند، يعنى به بعضى از رسولان خدا ايمان آورده ، به بعضى ديگر كفر بورزند، در حالى كه به سوى خدا هيچ راهى نيست ، الا يك راه و آن عبارت است از ايمان آوردن به او و به همه رسولان او، چون رسول بدان جهت كه فرستاده خدا است چيزى از خودش ندارد و اختيارى هم ندارد، پس ايمان به رسول خدا، ايمان به خدا است و كفر به او ، كفر به خداى تعالى است ، كفرى خالص نه آميخته به مقدارى ايمان 0
پس كفر به بعضى و ايمان به بعضى ديگر از رسولان با ايمان به خود خداى تعالى چيزى جز تفرقه انداختن بين خدا و رسولان او و استقلال دادن به رسول نيست و معنايش اين است كه ايمان به آن رسول هيچ ربطى به ايمان به خدا ندارد0 كفر به او نيز ربطى به كفر به خداى تعالى ندارد، در نتيجه اين روش ، روشى وسط است و حال آنكه چيزى به جز پندارى باطل نيست ، براى اينكه چگونه صحيح است فرض كنيم رسالت كسى را كه ايمان به او هيچ ارتباطى به ايمان به خدا نداشته و كفر به او نيز هيچ ربطى با كفر به خداى تعالى نداشته باشد؟0
پس اين معنا به خوبى روشن شد و هيچ شكى در آن نماند كه ايمان به رسولى كه چنين وضعى دارد و خاضع شدن در برابر رسولى كه كفر و ايمان به وى هيچ ربطى به كفر و ايمان به خدا ندارد، در حقيقت خضوع در برابر غير خداى تعالى است و شركى است واضح و به همين جهت مى بينى كه خداى تعالى بعد از آنكه يهود و نصارا را توصيف كرد به اينكه مى خواهند با ايمان آوردن به بعضى و كفر ورزيدن به بعضى ديگر، بين خدا و رسولان او تفرقه انداخته ، راهى وسط اتخاذ كنند، اين معنا را خاطرنشان مى سازد كه اينها با اين روش خود كافر حقيقى هستند: (اولئك هم الكافرون حقا)، و سپس تهديدشان كرده و فرموده : (و اعتدنا للكافرين عذابا مهينا)0


و الذين آمنوا باللّه و رسله و لم يفرقوا بين احد منهم ...




تا آخر آيه سوم
بعد از آنكه يهود و نصارا را كه بين خدا و رسولانش تفرقه مى اندازند تكفير كرد و فرمود: كه اينها به خدا و رسولان او كفر مى ورزند، در مقابل آنان نام طائفه اى ديگر را مى برد كه مثل آنان نيستند تا تقسيم اطرافيان بحث تمام شود، و آنها كسانى هستند كه به خدا و همه رسولان او ايمان دارند و فرقى ميان اين رسول و آن رسول نمى گذارند0
و بايد توجه داشت كه در سه آيه مورد بحث چند التفات به كار رفته ، نخست در آيه اول كه خداى تعالى غايب فرض شده بود التفاتى از غيبت ، به تكلم با غير (ما) در آيه دوم كه مى فرمايد: (ما براى كافران چنين و چنان كرده ايم و سپس التفاتى به خطاب به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در جمله : (اولئك سوف يوتيهم اجورهم ) و بعيد نيست وجه اين التفات ها اين باشد كه خواسته است كيفر كفار را به خود گوينده (كه خداى تعالى است ) نسبت دهد تا از نظر لحن گفتار در دل شنونده موثر بيفتد، چون چنين لحنى موثرتر از آن است كه كيفر را به غائب نسبت دهد و بفرمايد: (خدا چنين و چنانشان مى كند)0
التفاتى هم كه در آيه دوم واقع شده ، اين فائده را افاده مى كند، چون خطاب را متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) كردن آنجا كه سخن از وعده جميل است و رسول علم دارد به اينكه اين وعده وفا مى شود خود مفيد اين معنا است كه وعده مذكور قريب الوقوع است 0