گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد نهم
آيات 110 - 107 سوره توبه


والذين اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤ منين و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و ليحلفن ان اردنا الا الحسنى و الله يشهد انهم لكذبون (107)
لا تقم فيه ابدا لمسجد اسس على التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه فيه رجال يحبون ان يتطهروا و الله يحب المطهرين (108)
افمن اسس بنينه على تقوى من الله و رضون خير ام من اسس بنينه على شفا جرف هار فانهار به فى نار جهنم و الله لا يهدى القوم الظلمين (109)
لا يزال بنيانهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم الا ان تقطع قلوبهم و الله عليم حكيم (110)



ترجمه آيات
و كسانى كه مسجدى براى ضرر زدن و (تقويت ) كفر و تفرقه ميان مؤ منان و به انتظار كسى كه از پيش با خدا و رسولش ستيزه كرده ساخته اند، و قسم مى خورند كه جز نيكى منظورى نداريم ، و حال آنكه خدا گواهى مى دهد كه دروغ گويند (107)
هرگز در آن مايست ، مسجدى كه از نخستين روز، بنيان آن بر اساس پرهيزكارى نهاده شده ، سزاوارتر است كه در آن بايستى ، در آنجا مردانى هستند كه دوست دارند پاكيزه خوئى كنند، و خدا پاكيزه خويان را دوست دارد (108)
آيا آنكه بناى خويش بر پرهيزكارى خدا و رضاى او پايه نهاده بهتر است ، يا آن كسى كه بناى خويش بر لب سيلگاهى نهاده كه فرو ريختنى است ، كه با وى در آتش جهنم سقوط كند، و خدا قوم ستمكار را هدايت نمى كند (109)
بنيانى كه ساخته اند همواره مايه اضطراب دلهاى ايشان است ، تا وقتى كه دلهايشان پاره پاره شود و خدا داناى شايسته كار است (110)
بيان آيات
اين آيات عده ديگرى از منافقين را يادآور ميشود كه مسجد ضرار را ساخته بودند، و وضع ايشان را با وضع مؤ منين كه مسجد قبا را ساخته بودند مقايسه مى كند.
داستان بناى مسجد ضرار توسط منافقين و نهى خداوند پيامبر صلى الله عليه و آلهرا از نمازگزاردن در آن




و الذين اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا...



كلمه (ضرار) به معناى ضرر رساندن است ، و (ارصاد) به معناى كمين گرفتن و در انتظار حمله نشستن است .
اگر اين آيه با آيات قبل كه راجع به منافقين بود نازل شده باشد، قهرا عطف بر همانها و مربوط به همان منافقينى خواهد بود كه در آن آيات مكرر مى فرمود: (و منهم ، و منهم ) و تقدير اين آيه نيز چنين مى شود: (و منهم الذين اتخذوا مسجدا ضرارا و بعضى از ايشان كسانى اند كه مسجد ضرار را ساختند).
و اگر جداى از آن آيات نازل شده باشد قهرا (واوى ) كه در صدر آن است واو استينافيه ، و جمله (الذين اتخذوا) مبتداء و خبر آن جمله (لا تقم فيه ابدا) خواهد بود، هر چند بنا بر تقدير قبلى هم اين وجه را جارى كنيم . البته ساير مفسرين در اعراب آيه و اينكه آيا جملات مذكور مبتداء و خبرند يا خير وجوه ديگرى ذكر كرده اند، كه چون دلچسب و خالى از تكلف نيست لذا از نقل آن خوددارى شد.
خداوند در اين آيه غرضى را كه اين طائفه از منافقين از ساختن مسجد داشتند بيان داشته و فرموده كه مقصودشان از اين عمل اين بوده كه به ديگران ضرر بزنند و كفر را ترويج نموده ، ميان مؤ منين تفرقه بيندازند و پايگاهى داشته باشند، تا در آنجا عليه خدا و رسولش كمين گرفته ، از هر راهى كه ممكن شود دشمنى كنند، و بطور مسلم اغراض مذكور مربوط به اشخاص معينى بوده ، و آيه راجع به يك داستان و واقعه اى خارجى نازل شده ، و آن داستان بطورى كه از روايات مورد اتفاق برمى آيد اين بوده كه جماعتى از بنى عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته ، از رسول خدا (صلى الله و عليه و آله ) خواستند تا در آنجا نماز بخواند. رسول خدا (صلى الله و عليه و آله ) هم مسجد را افتتاح نموده ، در آنجا به نماز ايستاد. بعد از اين جريان ، عده اى از منافقين بنى غنم بن عوف حسد برده در كنار مسجد قبا مسجد ديگرى ساختند تا براى نقشه چينى عليه مسلمين پايگاهى داشته باشند، و مؤ منين را از مسجد قبا متفرق سازند و نيز در آنجا متشكل شده ، در انتظار ابى عامر راهب كه قول داده بود با لشكرى از روم به سوى آنها بيايد بنشينند، و رسول خدا (صلى الله و عليه و آله ) را از مدينه بيرون كنند.
پس از آنكه مسجد را بنا كردند نزد رسول خدا (صلى الله و عليه و آله ) آمده ، درخواست كردند كه آن جناب به آن مسجد آمده و آن را با خواندن نماز افتتاح فرمايد و آنها را به خير و بركت دعا كند، رسول خدا (صلى الله و عليه و آله ) كه در آن روز عازم جنگ تبوك بود وعده داد كه پس از مراجعت به مدينه به آن مسجد خواهد آمد، پس اين آيات نازل گرديد.
و چون مسجد آنها به منظور ضرر زدن به مسجد قبا و ترويج كفر به خدا و رسول و تفرقه ميان مؤ منينى كه در مسجد قبا جمع مى شدند و محل كمين براى رسيدن ابى عامر راهب (محارب خدا و رسول ) ساخته شده بود، لذا خداى تعالى از ايشان خبر داد كه قسم خواهند خورد بر اينكه ما مقصودى از ساختن اين مسجد نداريم مگر اينكه كار نيكى كرده باشيم ؛ يعنى با زياد كردن مساجد تسهيلاتى براى مؤ منين فراهم آورده باشيم ، و مؤ منين همه جا به مسجد دسترسى داشته باشند. آنگاه خداى تعالى گواهى داده بر اينكه دروغ مى گويند و فرموده : (و ليحلفن ان اردنا الا الحسنى و الله يشهد انهم لكاذبون ).



لا تقم فيه ابدا...



ابتداء نهى مى كند رسول خود را از اينكه در آن مسجد به نماز بايستد، و سپس مسجد قبا را اسم برده ، بعد از مدح و ثناى آن مسجد، نماز خواندن در آنجا را ترجيح داده و فرموده : (هر آينه ، آن مسجدى كه از روز اول بر اساس تقوا باشد سزاوارتر است به اينكه در آن به نماز بايستى ) و با اين بيان به مدح نيت بانيان آن از نخستين روز پرداخته ، و بدان جهت نماز گزاردن در آن را بر نماز در مسجد ضرار ترجيح داده است .
هر چند در جمله بالا نفرموده : متعينا بايد در مسجد قبا نماز بخوانى ، بلكه فرموده : (آنجا بخوانى سزاوارتر است ) ليكن همينكه نهى كرد از اينكه در مسجد ضرار نماز بخواند قهرا نماز در مسجد قبا را متعين كرده است .
و جمله (فيه رجال يحبون ان يتطهروا) بيان علت رجحان است ، و جمله (و الله يحب المطهرين ) متمم آن تعليل است ، و همين تعليل دليل بر اين است كه مقصود از مسجد نامبرده در آيه ، مسجد قبا است ، نه مسجد النبى و يا غير آن .
و معناى آيه اين است كه : تا ابد در مسجد ضرار براى نماز نايست ، كه من سوگند مى خورم مسجد قبا كه بر اساس تقوا و پرهيز از خدا از روز اول بنا نهاده شده ، سزاوارتر است به اينكه در آن به نماز بايستى ، زيرا در آن مسجد رجالى هستند كه دوست مى دارند خود را از گناهان پاك سازند - يا از پليديها و آلودگيها طاهر نمايند، و خداوند كسانى را كه در صدد پاك كردن خود باشند دوست مى دارد، و تو بايد در ميان چنين مردمى به نماز بايستى .
از همينجا معلوم ميشود كه جمله (لمسجد اسس ...) به منزله تعليلى است براى رجحان آن مسجد بر آن مسجد ديگر، و جمله (فيه رجال ...) به منزله تعليل براى رجحان اهل آن مسجد بر اهل اين مسجد است ، و جمله (افمن اسس بنيانه ) رجحان و مزيت ديگرى را بيان مى كند.
(افمن اسس بنيانه على تقوى من الله و رضوان خير...)
بيان تفاوت در اساس و پايه زندگى مؤ منين و منافقين در قالبمثل
كلمه (شفا) به معناى لبه هر چيز است ، مثلا (شفا البئر) به معناى لب چاه است ، و كلمه (جرف ) به معناى آب روفته و آن محلى است كه سيل زير آن را شسته باشد، بطورى كه بالاى آن هر لحظه در شرف ريختن باشد، و كلمه (هار) اصلش (هائر) بوده و با قلب بدين صورت درآمده ، و (انهار، ينهار، انهيارا) به معنى به آرامى افتاده است . پس اينكه فرمود: (على شفا جرف هار فانهار به فى نار جهنم ) استعاره اى است تخييلى كه حال منافقين مورد نظر را تشبيه مى كند به حال كسى كه بنائى بسازد كه اساس و بنيانش بر لب آب روفته اى باشد كه هيچ اطمينانى بر ثبات و استوارى آن نباشد، و در نتيجه خودش و بنايش در آن وادى فرو ريزد، و ته وادى ، جهنم باشد، و او و بنايش در قعر جهنم بيفتد. بخلاف كسى كه بناى خود را بر اساس پرهيز از خدا و اميد بخشنودى او بنا كند يعنى زندگيش بر روى دو پايه و اساس استوار باشد، يكى ترس از عذاب خدا و يكى اميد به خشنودى او.
و از ظاهر سياق برمى آيد كه جمله (افمن اسس بنيانه على تقوى ...) و جمله (ام من اسس بنيانه على شفا جرف هار...) هر يك مثلى است كه يكى اساس زندگى مؤ منين ، و ديگرى پايه زندگى منافقين را مجسم ميسازد، و آن اساس و پايه همان دين و روشى است كه دنبال مى كنند؛ دين مؤ من تقوا و پرهيز از خدا و طلب خشنودى اوست با يقين و ايمان به او، و دين منافق مبنى بر شك و تزلزل است .
و بهمين جهت دنبال اين دو مثال براى مزيد توضيح و بيان مى فرمايد: (لا يزال بنيانهم ) يعنى منافقين (الذى بنوا ريبة ) يعنى همواره آن بنائى كه بنا نهاده اند شك و تزلزل است (فى قلوبهم ) در دلهايشان ، و هيچوقت مبدل به يقين و آرامش نمى شود (الا ان تقطع قلوبهم ) و از بين نمى رود مگر آنكه دلهايشان متلاشى شود، و با متلاشى شدن آن ، تزلزل و ترديدشان هم متلاشى گردد، (و الله عليم حكيم ) و بهمين جهت كه او عليم و حكيم است آن طائفه را رفعت مى دهد و اين طائفه را پست مى گرداند.
بحث روايتى
رواياتى در مورد بناى مسجد ضرار و نزول آيات مربوطه ، سازندگان آن مسجد وكسانى كه به دستور پيامبر (ص ) آن را ويران ساختند...
در مجمع البيان مى گويد: مفسرين نقل كرده اند كه بنى عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته ، به نزد رسول خدا (صلى الله و عليه و آله ) فرستادند تا تشريف آورده ، در آن نماز بگزارد؛ رسول خدا (صلى الله و عليه و آله ) آن مسجد را افتتاح فرمود، جماعتى از منافقين از بنى غنم بن عوف برايشان حسد برده ، با خود گفتند: ما نيز مسجدى مى سازيم و در آن نماز مى گزاريم ، و ديگر به جماعت محمد (صلى الله و عليه و آله ) حاضر نمى شويم . و آنها دوازده نفر بودند، بعضى گفته اند پانزده نفر بودند، كه از جمله ايشان بود ثعلبه بن حاطب ، معتب بن قشير، و نبتل بن حارث ، پس مسجدى پهلوى مسجد قبا ساختند.
پس از آنكه از كار آن فارغ شدند نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آمده ، در حالى كه آن جناب آماده سفر به تبوك مى شد، بعرضش رساندند: يا رسول الله ! ما براى افراد مريض و كسانى كه كارشان زياد است و نمى توانند راه دورى طى نموده تا مسجد شما بيايند، و نيز براى شبهاى بارانى و شبهاى زمستان مسجدى ساخته ايم و ميل داريم بدانجا تشريف آورده ، در آن نماز بگزارى ، و براى ما به بركت دعا فرمائى . حضرت فرمود: من الان سر راه سفرم ، اگر ان شاء الله برگشتم به محله شما مى آيم و در مسجد شما نماز مى گزارم ؛ ولى وقتى از سفر تبوك برگشت اين آيات نازل شد، و وضع آن مسجد را روشن نمود
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) عاصم بن عوف عجلانى و مالك بن دخشم را كه از قبيله بنى عمرو بن عوف بود فرستاد و به ايشان فرمود: به اين مسجدى كه مردمى ظالم آنجا را ساختهاند برويد، و خرابش نموده آن را آتش بزنيد. و در روايت ديگرى آمده كه عمار ياسر و وحشى را فرستاد و آندو آن مسجد را آتش زدند، و دستور داد تا جاى آن را خاكروبه دان نموده ، كثافات محل را در آنجا بريزند.
مؤ لف : و در روايت قمى آمده كه : آن جناب مالك بن دخشم خزاعى ، و عامر بن عدى از قبيله بنى عمرو بن عوف را فرستاد، و مالك بدانجا شده به عامر گفت : صبر كن تا من از منزل آتشى بياورم ، پس به درون خانه خويش شده آتشى بياورد و به سقف مسجد كه از شاخ و برگ خرما پوشيده بود افكند، همچنين سوختنيهاى داخل مسجد را آتش بزد و مردم آن مسجد متفرق شدند، و زيد بن حارثه همچنان نشست تا مسجد به كلى بسوخت ، آنگاه دستور داد تا چهار ديوارش را خراب كردند.
و اين قصه به طرق بسيارى از طرق اهل سنت وارد شده ، و روايات همه ، مضمونشان قريب به هم نقل شده ، جز اينكه در اسامى افرادى كه ماءمور به تخريب مسجد شدهاند اختلاف دارند.
و در الدر المنثور است كه ابن منذر و ابن ابى حاتم از ابن اسحاق روايت كرده اند كه گفت : اشخاصى كه مسجد ضرار را ساختند دوازده نفر بودند به نامه اى : 1 - خذام بن خالد بن عبيد بن زيد 2 - ثعلبة بن حاطب 3 - هلال بن اميه 4 - معتب بن قشير 5 - ابو حبيبة بن ازعر 6 - عباد بن حنيف 7 - جارية بن عامر 8 و 9 - و دو پسرانش مجمع و زيد 10 - نبتل بن حارث 11- بخدج بن عثمان 12 - وديعة بن ثابت .
و در مجمع البيان در تفسير جمله (و ارصادا لمن حارب الله و رسوله ) گفته است : اين جمله در شان ابو عامر راهب است ، و از جمله داستانش اين بوده كه وى در ايام جاهليت به رهبانيت درآمده ، لباس خشن به تن مى كرد، و چون در مدينه خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) رسيد نسبت به وضع آن جناب حسد برد و شروع كرد عليه آنحضرت تحريك كردن ، و آنگاه بعد از فتح مكه به سوى طائف گريخت و پس از آنكه اهل طائف مسلمان شدند به شام گريخت و از آنجا به روم رفت و به كيش نصرانيت درآمد، و اين مرد پدر حنظله غسيل الملائكه است ، كه در جنگ احد در حالى كه جنب بود در ركاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شهيد شد و ملائكه او را غسل دادند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) ابو عامر را فاسق ناميد، او از شام به منافقين پيغام فرستاده بود كه خود را آماده كنند، و مسجدى بسازند كه من نزد قيصر ميروم و از او لشكرى گرفته به سوى شما خواهم آمد و محمد را از مدينه بيرون خواهيم كرد، به همين جهت اين عده از منافقين منتظر آمدن ابو عامر بودند، ولى او قبل از رفتن نزد قيصر مرد.
مؤ لف : در اين معنا چند روايت آمده است .
در كافى به سند خود از حلبى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : من از آنحضرت پرسيدم آن مسجدى كه بر اساس ‍ تقوى بنا نهاده شده كدام مسجد بود، حضرت فرمود: مسجد قبا بود.
مؤ لف : اين روايت را عياشى در تفسير خود آورده ، و نيز در كافى به سند خود از معاوية بن عمار از امام صادق (عليه السلام ) در اين معنا روايتى آمده است . و در الدر المنثور به چند طريق از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) روايت كرده كه فرموده (مقصود از آن مسجد اين مسجد من است ) و ليكن اين حرف مخالف با ظاهر آيه و مخصوصا با جمله (فيه رجال ...) است ؛ براى اينكه گفتار در اين آيه در مقايسه ميان دو مسجد قبا و ضرار، و قياس ميان اهالى آندو است ، وقتى زمينه كلام اين باشد، آيه چه ربطى مى تواند با مسجد الرسول داشته باشد.
و در تفسير عياشى از حلبى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : من از قول خداى تعالى كه فرموده : (فيه رجال يحبون ان يتطهروا) پرسش نمودم كه آنها چه كسانى هستند؟ فرمود كسانيند كه با آب استنجاء مى كنند، آنگاه فرمود: اين آيه درباره اهل قبا نازل شده است .
و در مجمع البيان در تفسير آيه مورد بحث گفته است : دوست مى دارند كه مخرج بول و غائط خود را با آب شستشو كنند، و اين معنا از دو سيد بزرگوار امام باقر و امام صادق (عليه السلام ) روايت شده . و از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) روايت شده كه آنحضرت از مردم محله قبا پرسيدند مگر شما در طهارت خود چه مى كنيد كه خداى تعالى طهارت شما را ستوده ؟ گفتند: ما اثر غائط را با آب شستشو مى دهيم . فرمود: خداوند درباره شما فرموده : (و الله يحب المطهرين ).
و نيز در مجمع البيان درباره قرائت جمله (الا ان تقطع قلوبهم ) گفته است : يعقوب و سهل (الى ان ) قرائت كرده اند كه در اين صورت (الى ) را حرف جر دانسته اند، و اين قرائت حسن ، قتاده ، جحدرى و جماعتى ديگر است ، و برقى اين قرائت را از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده است