گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سيزدهم
سوره كهف ، آيه 109


قل لو كان البحر مدادا لكلمت ربى لنفد البحر قبل أ ن تنفد كلمت ربى و لو جئنا بمثله مددا (109)



ترجمه آيه
بگو اگر دريا مركب كلمات پروردگار من باشد پيش از آنكه كلمات پروردگارم تمامى گيرد دريا تمامى پذيرد و گر چه نظير آن را نيز به كمك آوريم (109).
بيان آيه
اين آيه بيان مستقلى است براى وسعت كلمات خداى تعالى ، و اينكه كلمات او نابودى پذير نيست ، و به همين جهت بعيد نيست كه تنها نازل شده باشد نه در ضمن آيات قبل و بعدش ، ليكن اگر در ضمن آيات ديگرى نازل شده باشد، آن وقت مربوط به تمامى مطالبى است كه در اين سوره مورد بحث قرار گرفته است .
بدين خاطر كه در اول اين سوره اشاره شده كه حقايقى الهى را خاطرنشان مى سازد، و نخست پيغمبر خود را كه از اعراض مردم از ذكر ناراحت شده بود تسليت داد كه همگى نسبت به تنبه به اين حقايق در خواب و غفلتند و به زودى از خواب خود بيدار مى شوند، و براى ايضاح اين معنا مثالى از داستان اصحاب كهف آورد.
آنگاه امور ديگرى را خاطرنشان ساخته و براى مزيد ايضاح در ذيل آن ، داستان موسى و خضر را آورد كه چگونه موسى از او اعمال عجيبى مشاهده كرد و نتوانست تاويل كند، و ظاهر آن اعمال وى را از باطن آنها غافل ساخت تا آنكه خود خضر تاويل كارهاى خود را شرح داده اضطراب موسى را از بين برد. و سپس داستان ذو القرنين و سدى كه به امر خدا و براى جلوگيرى از مفسدين - از قبيل ياجوج و ماجوج - ساخته بيان كرد.

و به طورى كه ملاحظه مى كنيد اينها امورى است كه در ذيلش حقايق و اسرارى قرار دارد، و در حقيقت كلماتى است كاشف از مقاصدى ، و بياناتى است كه از حقايقى نهفته كه ذكر حكيم به سوى آنها دعوت مى كند پرده برمى دارد. و اين آيه ، از اين امور كه كلمات خدا است خبر مى دهد و كلمات خدا از مقاصدى كه زوال ناپذير است خبر مى دهد، و آيه شريفه در اينكه در جائى قرار گرفته كه غرض سوره استيفاء شده و بيانش تمام گشته و مثالهايش زده شده نظير گفتار كسى مى ماند كه خيلى حرف زده و در آخر گفته باشد حرفهاى ما تمامى ندارد لذا به همين مقدار كه گفتيم اكتفاء مى كنيم - و خدا داناتر است .



قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربى ...



اشاره به معناى (كلمه خدا) و بيان مقصود از اينكه اگر درياها مركب باشد كلماتخدا را با آن نتوان نوشت
لفظ (كلمة ) هم بر جمله اطلاق مى شود و هم بر مفرد نظير آيه شريفه (قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله ) و در قرآن كريم بيشتر در گفتار خدا و حكم او استعمال شده مانند آيه (و تمت كلمة ربك الحسنى على بنى اسرائيل بما صبروا) و آيه (كذلك حقت كلمة ربك على الذين فسقوا انهم لا يؤ منون ) و آيه (و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم ) و آيات بسيار زياد ديگرى از اين قبيل .
و معلوم است كه خداى تعالى تكلمش به دهان باز كردن نيست ، بلكه تكلم او همان فعل او است و افاضه وجودى است كه مى كند، همچنان كه فرموده : (انما قولنا لشى ء اذا اردناه ان نقول له كن فيكون ).
و اگر قرآن فعل خدا را (كلمه ) ناميده براى اين است كه فعل او بر وجود او دلالت مى كند. از همينجا است كه مسيح ، كلمه خدا ناميده مى شود، و قرآن كريم مى فرمايد: (انما المسيح عيسى ابن مريم رسول الله و كلمته ) و نيز از اينجا روشن مى شود كه هيچ عينى از اعيان خارجى و هيچ واقعهاى از وقايع به وجود نمى آيد مگر آنكه از اين جهت كه بر ذات خداى تعالى دلالت دارد، كلمه او است . چيزى كه هست در عرف و اصطلاح قرآن كريم مخصوص امورى شده كه دلالتش بر ذات بارى عز اسمه ظاهر باشد، و در دلالتش خفاء و بطلان و تغييرى نباشد، همچنانكه فرموده : (و الحق اقول ) و نيز فرموده : (ما يبدل القول لدى ) و چنين موجودى مثال روشنش عيسى بن مريم (عليهماالسلام ) و موارد قضاى حتمى خدا است . و نيز از همينجا روشن مى شود اينكه مفسرين (كلمات ) در آيه را حمل بر معلومات و يا مقدورات و يا ميعادهايى كه به اهل ثواب و اهل عقاب داده شده نموده اند، صحيح نيست .
پس معناى اينكه فرمود: (قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربى ) اين است كه اگر درياها مركب باشد و با آن ، كلمات خدا را كه دلالت به خدا مى كنند بنويسم هر آينه آب دريا تمام مى شود و كلمات پروردگار تمام نمى شود.
و معناى (و لو جئنا بمثله مددا) اين است كه حتى اگر غير درياهاى دنيا درياى ديگرى هم تهيه كنيم آن نيز خشك خواهد شد، قبل از اينكه كلمات پروردگار من تمام شود.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از (بمثله ) جنس مثل است ، نه يك مثل ، چون كلمه مثل هر وقت اضافه به اصل شود از تناهى بيرون نمى رود، و چون كلمات خداى تعالى - يعنى معلوماتش - غير متناهى است ، لذا متناهى نمى تواند غير متناهى را ضبط كند - اين خلاصه گفتار مفسر مذكور است .
اين گفته در جاى خود صحيح است ليكن نه به خاطر تناهى و عدم تناهى ، و اينكه كلمات خدا غير متناهى است . بلكه به اين جهت است كه حقايقى كه كلمات بر آن دلالت مى كند از حيث دلالتش غلبه بر مقادير دارد، و چگونه چنين نباشد با اينكه هر ذره از ذرات دريا هر قدر هم بسيار فرض شود وافى نيست كه دلالتهايش را بر جمال و جلال خدا در طول وجود خودش ثبت كند تا چه رسد به اينكه غير درياها از موجودات ديگر هم به درياها اضافه شود.
و اينكه كلمه (بحر) در آيه شريفه تكرار شده ، و همچنين كلمه (ربى )كه اسم ظاهر است در جاى ضمير به كار رفته تثبيت و تاكيد را مى رساند. و همچنين اينكه از اسامى خداى تعالى فقط (رب ) ذكر شده و به ضمير متكلم اضافه گرديده نيز تاكيد را مى رساند به اضافه اينكه به مضاف اليه شرافت هم مى دهد.
بحث روايتى
(روايتى در ذيل آيه گذشته )
در تفسير قمى به سند خود از ابى بصير از امام صادق (عليهالسلام ) روايت آورده كه در ذيل اين آيه فرموده : به تو خبر مى دهم كه كلام خدا نه آخر دارد و نه غايت ، و تا ابد انقطاع نمى پذيرد.
مؤ لف : اينكه كلمات خداى را به كلام تفسير فرموده گفتار گذشته ما را تاييد مى كند.