گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد نوزدهم
آيات 11 - 9 سوره منافقون


يـا ايـهـا الذيـن امـنـوا لا تـلهـكـم امـوالكـم و لا اولادكـم عـن ذكـر اللّه و مـن يـفـعـل ذلك فـاولئك هـم الخـاسـرون (9) و انـفـقـوا مـمـا رزقـنـاكـم مـن قـبـل ان يـاتـى احـدكـم المـوت فـيـقـول رب لو لا اخـرتـنـى الى اجـل قـريـب فـاصدق واكن من الصلحين (10) و لن يوخر اللّه نفسا اذا جاء اجلها و اللّه خبير بما تعملون (11)



ترجمه آيات
هـان اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورديـد امـوال و اولادتـان شـمـا را از يـاد خـدا بـه خـود مشغول نسازد و هر كس چنين كند زيانكار است چون زيانكاران افرادى اينچن ينند (9).
و از آنـچه ما روزيتان كرده ايم انفاق كنيد و تا مرگ شما نرسيده فرصت را از دست ندهيد و گرنه بعد از رسيدن مرگ خواهد گفت پروردگارا چه مى شد تا اندك زمانى مهلتم مى دادى صدقه دهم و از صالحان باشم (10).
و ليـكـن خـداى تعالى هرگز به كسى كه اجلش رسيده مهلت نخواهد داد و خدا از آنچه مى كنيد با خبر است (11).
بيان آيات
در ايـن چـند آيه مؤ منين را تذكر مى دهد به اينكه از بعضى صفات كه باعث نفاق در قلب مى شود بپرهيزند،
يـكـى از آنـهـا سـرگـرمـى بـه مـال و اولاد و غـافـل شـدن از يـاد خـداسـت ، و يـكـى ديگر بخل است .
نـــهـــى از دو صـــفـــت نـــفـــاق آور: ســـرگـــرمـــى بـــه مـال و اولاد، وبخل ورزى
(يا ايها الذين امنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر اللّه ...)
كـلمـه (تـلهـى ) از مـصـدر (الهـاء) گـرفـتـه شـده ، و ايـن كـلمـه بـه مـعـنـاى مـشـغـول و سـرگـرم شـدن بـه كـارى و غـفـلت از كـارى ديـگـر است ، و منظور از (الهاء امـوال و اولاد از ذكـر خـدا) ايـن اسـت كـه اشـتـغـال بـه مال و اولاد انسان را از ياد خدا غافل كند، چون خاصيت زينت حيات دنيا همين است كه آدمى را از تـوجـه بـه خـداى تـعـالى بـاز مـى دارد هـمـچـنـان كـه فـرمـود: (المـال و البـنـون زيـنـه الحـيـوه الدنـيـا) و اشـتـغـال بـه ايـن زيـنـت دل را پـر مـى كـنـد، و ديـگـر جايى براى ذكر خدا و ياد او باقى نمى ماند، و نيز غير از گـفـتـار بـى كـردار، و ادعـاى بـدون تـصـديـق قـلبـى بـرايـش نـمـى ماند، و فراموشى پـروردگـار از ناحيه عبد باعث آن مى شود كه پروردگارش هم او را از ياد ببرد، همچنان كـه فـرمـود: (نـسـوا اللّه فـنسيهم ) و اين خود خسرانى است آشكار، همچنان كه باز در صفت منافقين فرمود: (اولئك الذين اشتروا الضلاله با لهدى فما ربحت تجارتهم ).
و در آيـه مـورد بـحـث بـه هـمـيـن مـعـنـا اشـاره نـمـوده ، مـى فـرمـايـد: (و مـن يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون ).
در ايـن آيـه شـريـفـه مـال و اولاد را نـهـى كـرده و فـرمـوده : مـال و اولادتـان شـمـا را از يـاد خـدا غافل نسازد در حالى كه بايد فرموده باشد: (شما سـرگـرم بـه مـال و اولاد نشويد) و اين به خاطر آن بوده كه اشاره كند به اينكه طبع مـال و اولاد ايـن اسـت كـه انـسـان را از يـاد خـدا غـافـل سـازد، پـس مـؤ مـنـيـن نـبايد به آنها دل بـبـنـدنـد، و گـرنـه مـؤ مـنـيـن هـم مـانـنـد سـايـريـن از يـاد خـدا غافل مى شوند، پس نهى در آيه نهى كنايه اى است ، كه از تصريح موكدتر است .



و انفقوا مما رزقنا كم من قبل ان ياتى احدكم الموت ...



در ايـن جـمـله مـؤ مـنـيـن را امـر مـى كـند به انفاق در راه خير، اعم از انفاق واجب مانند زكات و كفارات ، و مستحب مانند صدقات مستحبى . و اگر قيد (مما رزقناكم ) را آورد براى اعلام ايـن حـقـيـقـت بـود كـه دستور فوق درخواست انفاق از چيزى كه مؤ منين مالكند و خدا مالك آن نـيست نمى باشد، چون آنچه را كه مؤ منين مى كنند عطيه اى است كه خداى تعالى به آنان داده ،
و رزقـى اسـت كـه رازقـش او اسـت ، و مـلكـى اسـت كـه او به ايشان تمليك فرموده ، آن هم تـمـليـكـى كـه از مـلك خـود او بـيـرون نـرفـتـه پـس در هـر حال منت خداى تعالى راست .
پيش از مرگ انفاق كنيد كه چون اجل آمد آرزوى بازگشت اجابت نمى شود
(مـن قـبـل ان يـاتـى احـدكـم المـوت ) - يـعـنـى قبل از آنكه قدرت شما در تصرف در مال و انفاق آن در راه خدا تمام شود.
(فـيقول رب لولا اخرتنى الى اجل قريب ) - اين جمله عطف است بر جمله قبلى ، و اگر كلمه (اجل ) را مقيد به قيد قريب كرد، براى اين بود كه اعلام كند به اينكه چنين كسى قـانـع اسـت بـه مـخـتـصـرى عـمـر، بـه مـقـدارى كـه بـتـوانـد مـال خـود را در راه خـدا انـفـاق كـند، تقاضاى اندكى مى كند تا اجابتش آسان باشد. و نيز بـراى ايـن اسـت كـه اجـل و عـمـر هـر قـدر هـم كـه بـاشـد انـدك اسـت هـمـچـنـان كـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم ) فـرمـود: (كل ما هو ات قريب - هر آنچه خواهد آمد نزديك است .)
(فـاصدق و اكن من الصالحين ) - در اين جمله كلمه (اصدق ) به نصب قاف خوانده مى شود تا جواب تمناى چه مى شد مرا تا مدتى اندك مهلت مى دادى باشد، و كلمه (اكن ) بـه سـكـون نـون خـوانـده مـى شـود تـا جـزاى شرطى تقديرى باشد، و تقدير (ان اتصدق اكن من الصالحين - اگر تصدق دهم از صالحان خواهم بود) مى باشد.



و لن يوخر الله نفسا اذا جاء اجلها




در ايـن جـمـله آرزومـنـدان نـامـبـرده را از اجـابـت دعايشان و هر كس ديگر را كه از خدا تاخير اجـل را بـخـواهـد مـايـوس كـرده مـى فـرمـايـد: وقـتـى اجل كسى رسيد، و نشانه هاى مرگ آمد، ديگر تاخير داده نمى شود، و اين معنا در كلام خداى تـعـالى مـكـرر آمده كه اجل يكى از مصاديق قضاى حتمى است ، از آن جمله مى فرمايد: (اذا جاء اجلهم فلا يستاخرون ساعه و لا يستقدمون ).
(و اللّه خـبير بما تعملون ) - اين جمله حال است از ضمير (احدكم ) ممكن هم هست عطف بـر آغاز كلام باشد، و فايده تعليل را دارد، و معنايش اين است كه از خدا بى خبر نشويد و انـفـاق كـنـيـد، بـراى ايـنـكـه خـدا بـه اعـمـال شـمـا دانـا اسـت ، طـبـق هـمـان اعمال جزايتان مى دهد.
(چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )
در كـتـاب فـقـيـه آمـده كـه شخصى از امام (عليه السلام ) از كلام خدا پرسيد، آنجا كه مى فـرمـايـد: (فاصدق و اكن من الصالحين )، فرمود: (اصدق ) از صدقه است ، يعنى تا صدقه دهم ، و منظور از جمله (و اكن من الصالحين ) حج است ، يعنى تا حج خانه خدا كنم .
مـؤ لف : ظـاهـرا ذيـل حـديـث از قـبـيل اشاره به بعضى از مصاديق صلاح باشد، نه اينكه بخواهد صلاح را منحصر در حج كند.
و در مـجـمـع البـيـان از ابـن عـبـاس نـقـل كـرده كـه گـفـتـه اسـت : هـيـچ كـس از كـسانى كه مال زكات نداده دارند، و استطاعت حج داشتند و نرفته اند، از دنيا نمى رود مگر اينكه هنگام مرگ از خدا درخواست بازگشتن به دنيا مى كند.
شنوندگانش گفتند: اى ابن عباس از خدا بترس ، اين چه حرفى است كه مى گويى ؟
مـا ايـن افراد كافر را هم مى بينيم كه درخواست برگشتن به دنيا را مى كنند؟ گفت : من از قـرآن برايتان دليل مى آورم ، آنگاه اين آيه را خواند: (يا ايها الذين امنوا لا تلهكم ... من الصـالحين ) آنگاه گفت : صلاح در اينجا حج است . صاحب مجمع البيان اين معنا را از امام صادق (عليه السلام ) نيز روايت كرده .
مؤ لف : الدر المنثور هم آن را از عده اى از ارباب كتب حديث از ابن عباس روايت كرده است .
و در تفسير قمى به سند خود از ابى بصير از امام باقر (عليه السلام ) روايت آورده كه در ذيـل كـلام خـدا كـه فـرموده : (و لن يوخر اللّه نفسا اذا جاء اجلها ) فرموده : نزد خدا كـتـابها و مقدراتى است موقوف و غير حتمى ، هر كدام را بخواهد عملى مى كند، تا شب قدر بـرسـد، در آن شـب هـمـه چـيـزهـايـى را كـه تـا سـال بـعـد بـايـد رخ دهـد نـازل مـى كـنـد، اين است معناى آيه (و لن يوخر اللّه نفسا اذا جاء اجلها) يعنى وقتى كه خـدا آن مقدر را در شب قدر نازل كرده باشد، و نويسندگان آسمانها آن را نوشته باشند، و اين همان مقدرى است كه ديگر تاخير داده نمى شود.