گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد نوزدهم
آيات 12 - 10 سوره تحريم


ضـرب اللّه مـثـلا للذيـن كـفـروا امـرات نـوح و امـرات لوط كـانـتـا تحت عبدين من عبادنا صـالحـيـن فـخـانـتـاهـمـا فـلم يـغـنـيـا عـنـهـمـا مـن اللّه شـيـا و قيل ادخلا النار مع الدخلين (10) و ضرب اللّه مثلا للذين امنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابـن لى عـندك بيتا فى الجنه و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين (11) و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من القانتين (12)



ترجمه آيات
خـداى تعالى براى كسانى كه كافر شدند مثلى زده و آن همسر نوح و همسر لوط است كه در تـحـت فـرمـان دو نـفر از بندگان صالح ما بودند، و اين دو زن به آن دو بنده صالح خـيـانـت كـردند و همسريشان با پيامبران هيچ سودى برايشان نكرد و از عذاب خدا جلوگير نـشـد و بـه ايـشـان گـفـتـه شـد داخـل آتـش شـويـد هـمـانـطـور كـه بـيـگـانـگـان بـا انبيا داخل مى شوند (10).
و نيز خداى تعالى براى كسانى كه ايمان آوردند مثلى مى زند و آن داستان همسر فرعون اسـت كه گفت : پروردگارا نزد خودت برايم خانه اى در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از مردم ستمكار برهان (11).
و داسـتـان مـريم دختر عمران است كه بانويى پاك بود، و ما در او از روح خود دميديم و او كلمات پروردگار خود و كتب او را تصديق كرد و از خاشعان بود (12).
بيان آيات
تـــعـــريـــض شـــديـــد بـــه دو هـــمـــســـر پـــيــامـبـر (حـفـضـه و عـايـشـه ) بـا ذكـر دومثال بيانگر اينكه هيچ سبب و نسبتى ملاك كرامت و برترى نيست
ايـن آيـات كـريـمـه مـتـضـمـن دو تـا مـثـل اسـت ، يـكـى مـثـلى كـه خـدا بـه وسـيـله آن حـال كـفـار را مـجـسـم مـى كـنـد، و يـكـى هـم مـثـلى كـه بـيـانـگـر حـال مـؤ مـنـين است ، مثل اول وضع كفار را در شقاوت و هلاكت روشن نموده ، بيان مى كند كه اگـر چـنـيـن شـدند به خاطر خيانتى بود كه به خدا و رسولش كردند، و سرانجام خيانت بـه خـدا و رسول همين است ، از هر كس كه مى خواهد سر بزند، هر چند از كسى سر بزند كـه وابـسـتـه و مـتـصـل بـه انـبـيـا بـاشـد، و مـثل دومى بيانگر اين حقيقت است كه سعادت و رسـتـگـارى مـؤ مـنـيـن هـم تـنـهـا بـه خـاطـر ايـمـان خـالصـشـان بـه خـدا و رسـول و قـنـوتـشـان و حـسـن اطاعتشان بوده ، و اتصال و خويشاوندى كه با كفار داشتند ضـررى بـه حـالشـان نـداشـت ، پس معلوم مى شود ملاك كرامت نزد خدا تنها و تنها تقوى است و بس .
و بـراى مـجـسـم كـردن ايـن مـعـنـا نـخـسـت حـال ايـن طـايـفـه اول را به حال دو تا زن تاريخ مثل مى زند، كه هر دو همسر دو پيامبر بزرگوار بودند، دو پـيـامـبرى كه خداى تعالى عبد صالحشان ناميده - و چه كرامتى بزرگتر از اين - و با اين حال دو زن به آن دو بزرگوار خيانت كردند، و در نتيجه فرمان الهى رسيد كه با سـايـر دوزخـيـان داخـل دوزخ گردند، پس اين دو زن همسر و هم بستر دو پيامبر بزرگوار بـودنـد، امـا همسرى آنان سودى به حالشان نبخشيد، و بدون كسب كمترين امتيازى در زمره هالكان به هلاكت رسيدند.
و طـايـفـه دوم را بـه دو زن ديـگر تاريخ مثل مى زند، يك ى همسر فرعون است ، كه درجه كـفـر شـوهـرش بـدانـجـا رسـيـد كـه در بـيـن مـردم مـعـاصـر خـود (بـا كمال بى شرمى و جنون ) فرياد زد: (رب اعلاى شما منم )، اما اين همسر به خدا ايمان آورد، و ايـمـانـى خـالص آورد، و خـداى تـعـالى او را نـجـات داد و داخـل بـهـشتش كرد، و قدرت همسرى چون فرعون و كفر او نتوانست به ايمان وى خدشه اى وارد سـازد، دومـى مـريم دختر عمران است ، مريم صديقه و قانته كه خدايش به كرامت خود گراميش داشت ، و از روح خود در او بدميد.
و در ايـن تـمـثـيـل تـعـريـض و چـوبـكـارى سـخـتـى بـه دو هـم سـر رسـول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) شده ، كه آن دو نيز به آن جناب خيانت كردند و سر او را فاش ساخته ، عليه او دست به دست هم دادند و اذيتش كردند، و مخصوص ا وقتى مى بينيم سخن از كفر و خيانت و فرمان (داخل دوزخ شويد) دارد، مى فهميم كه تعريض تا چه حد شديد است .



ضـرب اللّه مـثـلا للذيـن كـفـروا امـرات نـوح و امـرات لوط كـانـتـا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما...



راغب مى گويد: كلمه (خيانت ) و كلمه (نفاق ) هر دو به يك معنا است ، با اين تفاوت كه خيانت را در خصوص نفاقى بكار مى برند كه در مورد عهد و امانت بورزند، و نفاق را در خـصـوص خـيـانـتـى بـكـار مى برند كه در مورد دين بورزند، اين معناى اصلى و موارد اسـتـعـمـال اصـلى ايـن دو كـلمـه بـود، ولى بـعـدهـا درهم و برهم شد، پس خيانت به معناى مـخـالفـت بـا حـق بـه وسـيـله نـقـض سـرى عـهـد اسـت ، و مـقـابل خيانت امانت است ، هم گفته مى شود: (خنت فلانا - من به فلانى خيانت كردم ) و هم گفته مى شود: (خنت امانه فلان - من به امانت فلانى خيانت كردم ).
سرانجام بد همسر نوح (ع ) و همسر لوط(ع ) با اينكه همسر پيامبر بودند
دربـاره جـمـله (للذيـن كـفـروا) دو احـتـمـال هـسـت ، يـكى اينكه اين جمله متعلق باشد به مـثـل ، كـه در آن صـورت مـعـنـا چـنـيـن مـى شـود: خـداى تـعـالى مـثـلى زده كـه بـا آن حـال كـسـانـى را كـه شـدنـد مـمثل كند، و بفهماند كه خويشاونديشان به بندگان صالح سـودى بـه حـالشـان نـدارد، هـمـچـنـان كـه سـودى بـه حـال هـمـسـر نـوح و هـمـسـر لوط نـداشـت . و احـتـمـال دوم ايـنـكـه مـتـعـلق بـه فعل (ضرب ) باشد، كه در آن صورت معنا چنين مى شود: خداى تعالى زن نوح و لوط و سـرگـذشـت آنـان را مـثـل زده بـراى كـفـار تـا عـبـرت بـگـيـرنـد، و بـفـهـمـنـد كـه اتـصال و خويشاوندى با صالحان از بندگان خدا سودى به حالشان نداشت ، اينها نيز بـا خـيـانـتـى كـه نـسـبـت بـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم ) كـردنـد اهل آتش خواهند بود.
دو كـلمـه (امـرات نـوح و امـرات لوط) مـفـعـولنـد بـراى فعل (ضرب )، و منظور از اينكه فرمود: اين دو زن در تحت دو نفر از بندگان صالح ما بودند اين است كه همسر آن دو بودند.
(فـلم يـغـنـيـا عنهما من اللّه شيئا) - ضمير تثنيه اولى به كلمه (عبدين )، و تثنيه دومـى بـه كـلمه (امراتين ) برمى گردد، و معناى جمله است كه آن دو بنده صالح ما ذره اى از عذاب خدا را كه متوجه آن دو زن شداز آنان دور نكردند.
(و قـيـل ادخـلا النـار مـع الداخـليـن ) - يـعـنـى بـه ايـشـان گـفـتـه شـد، داخـل آتـش شـويـد هـمـانـطـور كـه سـايـريـن و بـيـگـانـگـان از انـبـيـا داخل مى شوند. و منظور از (داخلين ) قوم نوح و قوم لوط است ، همچنان كه آيه زير هم كه درباره همسر نوح است به اين معنا اشاره دارد، مى فرمايد: (حتى اذا جاء امرنا و فار التـنـور قـلنـا احـمـل فـيـهـا مـن كـل زوجـيـن اثـنـيـن و اهـلك الا مـن سـبـق عـليـه القول )، و آيه اى ديگر كه راجع به هم سر لوط است ، و مى فرمايد: (فاسر باهلك بقطع من الليل و لا يلتفت منكم احد الا امراتك انه مصيبها ما اصابهم ،
مـمـكـن هـم هـسـت مـنـظور از جمله (مع الداخلين )، خصوص كفار از قوم نوح و لوط نباشد، بـلكـه عـمـوم كفار باشد (ولى به هر حال لطف اين جمله را از نظر دور مدار، كه مى خواهد اشـاره كند: شما با همه اتصالى كه با نوح و لوط داشتيد، امروز با ساير دوزخيان هيچ فرقى نداريد، و اتصال و همسرى با انبيا خردلى در سرنوشت شما دخالت ندارد).
و اگر اين خطاب را در قالب قيل - گفته شد آورد، و نيز داخلين را مطلق ذكر كرد، براى اين بود كه به بى مقدارى آن دو زن ، و همه كفار اشاره كند، و بفهماند نزد خدا هيچ ارزش و كـرامـتـى نـدارنـد، و خداى تعالى هيچ باك و پروايى ندارد، كه آن دو در كجا و به چه سرنوشتى هلاك مى شوند.



و ضرب اللّه مثلا للذين امنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنه ...



بحثى كه بايد درباره جمله (للذين امنوا) داشته باشيم ، همان بحثى است كه در جمله (للذين كفروا) داشتيم .
شـــرح دعـــاى هـــمـــســـر فـــرعـــون و در خـــواســـت هـــايـــش از پـروردگـارمتعال
و در جمله (اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنه )، خداى سبحان تمامى آرزوهايى را كـه يـك بـنـده شايسته در مسير عبوديتش ‍ دارد خلاصه نموده ، براى اينكه وقتى ايمان كـسـى كـامـل شـد ظـاهـر و بـاطـنش هماهنگ ، و قلب و زبانش هماواز مى شود، چنين كسى نمى گـويـد مـگـر آنـچـه را كـه مـى كـنـد، و نـمـى كـنـد مـگـر آنـچـه را كـه مـى گـويـد، و در دل آرزويـى را نـمـى پروراند، و در زبان درخواست آن را نمى كند، مگر همان چيزى را كه با عمل خود آن را مى جويد.
و چـون خـداى تـعـالى در خـلال تـمثيل حال اين بانو، و اشاره به منزلت خاصه اى كه در عبوديت داشت ، دعايى را نقل مى كند كه او به زبان رانده ، همين خود دلالت مى كند بر اين كـه دعـاى او عـنـوان جـامـعـى بـراى عـبـوديـت او اسـت ، و در طـول زنـدگـى هـم هـمـان آرزو را دنـبـال مى كرده ، و درخواستش اين بوده كه خداى تعالى بـرايـش در بـهـشـت خـانـه اى بـنـا كـنـد، و از فـرعـون و عـمـل او و از هـمـه سـتـمـكـاران نـجـاتـش دهد. پس همسر فرعون جوار رحمت پروردگارش را خـواسته ، خواسته است تا با خدا نزديك باشد، و اين نزديكى با خدا را بر نزديكى با فرعون ترجيح داده ،
بـا ايـن كـه نـزديـكـى بـا فـرعـون همه لذات را در پى داشته ، در دربار او آنچه را كه دل آرزو مـى كـرده يـافت مى شده ، و حتى آنچه كه آرزوى يك انسان بدان نمى رسيده ، در آنـجـا يـافـت مى شده ، پس معلوم مى شود همسر فرعون چشم از تمامى لذات زندگى دنيا دوخته بوده ، آن هم نه به خاطر اينكه دستش به آنها نمى رسيده ، بلكه در عين اينكه همه آن لذات بـرايـش فراهم بوده ، مع ذلك از آنها چشم پوشيده ، و به كراماتى كه نزد خدا اسـت ، و بـه قـرب خـدا دل بـسـتـه بـوده ، و به غيب ايمان آورده ، و در برابر ايمان خود استقامت ورزيده ، تا از دنيا رفته است .
و ايـن قـدمـى كـه هـمـسـر فـرعـون در راه بندگى خدا برداشته ، قدمى است كه مى تواند بـراى هـمـه پـويـنـدگـان ايـن راه ، مـثـل بـاشـد، و بـه هـمـيـن خـداى سـبـحـان حال او و آرزوى او و عمل در طول زندگى او را در دعايى مخ تصر خلاصه كرد، دعايى كه جـز اين معنا نمى دهد كه او از تمامى سرگرمى هاى دنيا و هر چيزى كه آدمى را از خدا بى خـبـر مـى كـنـد قـطع رابطه كرده ، و به پروردگار خود پناهنده شده ، و جز اين آرزويى نـداشـتـه كـه بـا خـدا نـزديـك بـاشـد، و در دار كـرامـت او منزل گزيند.
مـى فـرمـايـد: (امـرات فـرعـون )، بـراى مـؤ مـنـيـن هـمـسـر فـرعـون را مثل مى زند، نام آن جناب به طورى كه در روايات آمده آسيه بوده : (اذ قالت رب ابن لى عـنـدك بيتا فى الجنه )، در اين دعا خانه اى درخواست كرده كه هم نزد خدا باشد و هم در بـهشت ، وبدان است كه بهشت دار قرب خدا و جوار رب العالمين است ، همچنان كه خود خداى تـعـالى فـرمـوده : (احـيـاء عـنـد ربـهـم يـرزقون ) علاوه بر اين ، حضور در نزد خداى تعالى و نزديكى او كرامتى است معنوى ، و استقرار در بهشت كرامتى است صورى ، پس جا دارد كه بنده خدا هر دو را از خدا بخواهد.
(و نـجنى من القوم الظالمين ) - منظورش از قوم ظالمين همان قوم فرعون است و دعا در حـقـيـقـت بـيـزارى ديـگـرى است از فرعونيان ، و از خداى تعالى درخواست مى كند، او را از جـامـعـه اى سـتـمـكـار نـجـات دهـد، هـمـچـنـان كـه جـمـله قبلى درخواست نجات از مجتمع خاص خانوادگى بود.



و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا...



اين آيه عطف است به جمله (امرات فرعون )، و تقديرش اين است كه : (و ضرب اللّه مثلا للذين امنوا مريم ... - خداوند مريم را مثل زده براى كسانى كه ايمان آورده اند...).
در خـصـوص مـريـم (عـليـهـاالسـلام ) مـى بينيم كه به نام مباركش تصريح نموده ، ولى دربـاره همسر فرعون چنين كارى نكرد، اصولا در قرآن كريم جز مريم نام هيچ زنى برده نشده ، تنها آن جناب است كه در حدود بيست و چند سوره و در سى و چند آيه نام او را برده است .
اوصاف و فضائل مريم (ع )
(التـى احـصـنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا) - در اين قسمت از آيه مريم را به خاطر عـفتش مى ستايد، و ستايش مريم (عليهاالسلام ) در قرآن كريم مكرر آمده ، و شايد اين به خـاطـر رفـتـار ناپسندى باشد كه يهوديان نسبت به آن جناب رواداشته ، و تهمتى باشد كـه ايـشـان بـه وى زدنـد، و قـرآن كـريـم در حكايت آن مى فرمايد: (و قولهم على مريم بـهـتـانـا عـظـيما) و در سوره انبياء هم نظير اين قصه آمده مى فرمايد: (و التى احصنت فرجها فنفخنا فيها).
(و صـدقـت بـكـلمـات ربـهـا) - يـعـنـى مـريـم كـلمـات پـروردگـار خـود را كـه بـه قـول بـعـضى همان وحى انبيا باشد، تصديق كرد. بعضى ديگر گفته اند: مراد از كلمات خـداى تعالى در اينجا وعده و تهديد و امر و نهى خداست . ولى اين وجه درست نيست ، زيرا بـنـابـر ايـن ، ديگر احتياج نبود نام كتب خدا را ببرد، چون كتب آسمانى همان وعده و وعيد و امر و نهى است .
(و كـتبه ) - منظور از كتب خداى تعالى همان كتبى است كه شرايع خداى تعالى در آن اسـت ، شـرايـعـى كـه از آسـمـان نـازل شـده ، مـانـنـد كـتـاب تـورات و انـجـيـل ، و اصـطـلاح قـرآن هـم در كتب آسمانى همين است ، و شايد منظور از تصديق كلمات پـروردگـارش و تـصـديـق كـتب خداى تعالى اين باشد كه مريم (عليهاالسلام ) صديقه بـوده ، هـمـچـنـان كـه در آيـه زيـر فـرمـوده : (مـا المـسـيـح بـن مـريـم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقه ).
(و كـانـت مـن القـانـتـيـن ) - يـعـنـى مريم از زمره مردمى بود كه مطيع خدا و خاضع در بـرابـر اويـنـد، و دائمـا بـر ايـن حال هستند، و اگر مريم (عليهاالسلام ) را با اينكه زن بـود، فـردى از قـانـتـيـن خـوانـد با اينكه كلمه مذكور جمع مذكر است ، بدين جهت بود كه بيشتر قانتين مردان هستند.
مـؤ يـد ايـنـكـه قـنوت به اين معنا است اين است كه قنوت به همين معنا در آيه اى ديگر، در خصوص مريم (عليهاالسلام ) آمده ، آنجا كه ملائكه به حكايت قرآن كريم مريم را ندا داده مى گويند: (يا مريم اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين ).
ولى بعضى از مفسرين احتمال داده اند مراد از قانتين خصوص قوم و قبيله خود مريم باشد، چـون آن جـنـاب از خـانـدان و از بـيـتـى بـه وجـود آمـد كـه عـمـومـا اهـل صـلاح و طـاعـت بـودنـد. ولى ايـن احتمال بعيد است ، اولا به خاطر وجهى كه قبلا ذكر كـرديـم ، و ثـانـيـا بـه خـاطـر ايـنـكـه آيـه شـريـفـه در مقام تعريض به دو تن از زنان رسـول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، و در چنين مقامى مناسب آن است كه منظور از قانتين عموم اهل طاعت و خضوع براى خدا باشد.
بحث روايتى
در تفسير برهان از شرف الدين نجفى ، و او بدون ذكر سند از امام صادق (عليه السلام ) روايـت كرده كه در شاءن نزول آيه شريفه (ضرب اللّه مثلا للذين كفروا امرات نوح و امـرات لوط...) فـرمـوده : ايـن مـثـل را خـداى تعالى براى عايشه و حفصه زده ، كه عليه رسـول خـدا (صـلى اللّه عليه و آله وسلم ) و در دشمنى با آن جناب دست به دست هم داده ، سر او را فاش كردند.
(رواياتى پيرامون فضيلت فاطمه (ع )، خديجه ، مريم و آسيه
و در مـجـمع البيان از ابو موسى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) روايت كرده كـه فـرمـود: از مردان ، بسيارى به حد كمال رسيدند، ولى از زنان به جز چهار نفر به حـد كـمـال نرسيدند، اول آسيه دختر مزاحم همسر فرعون ، و دوم مريم دختر عمران ، و سوم خديجه دختر خويلد، و چهارم فاطمه دختر محمد (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بودند.
و در الدر المـنـثـور اسـت كـه احمد و طبرانى و حاكم ، (وى حديث را صحيح دانسته )، از ابن عـبـاس روايـت كـرده انـد كـه گـفـت : رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليه و آله وسلم ) فرموده : افـضـل زنـان اهـل بـهشت ، خديجه دختر خويلد، و فاطمه دختر محمد (صلى اللّه عليه و آله وسـلم )، و مريم دختر عمران ، و آسيه دختر مزاحم همسر فرعون است ، و در فضيلت او همين بـس كـه خـداى تـعـالى داسـتـانش را در قرآن براى ما ذكر كرده كه گفت : (رب ابن لى عندك بيتا فى الجنه ).
و در هـمـان كـتـاب آمـده كـه طـبـرانـى از سـعـد بـن جـنـاده روايـت كـرده كـه گـفـت : رسـول خـدا (صـلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: خداى تعالى مريم دختر عمران و همسر فرعون و خواهر موسى را در بهشت به ازدواج من در آورد.
درباره نحوه كشته شدن همسر فرعون )
مؤ لف : به طورى كه از روايات برمى آيد آسيه همسر فرعون به دست همسرش فرعون كـشـتـه شـد، چـون فـرعـون به دست آورده بود كه وى به خداى يگانه ايمان آورده ، و اما اينكه به چه صورت كشته شده ، روايات اختلاف دارند.
در بعضى از آنها آمده كه : وقتى فرعون مطلع شد كه همسرش به خدا ايمان آورده ، به او تـكـليـف كـرد كـه بـه كـفـر برگردد، و او زير بار نرفت و حاضر نشد جز خدا كسى را بپرستد، فرعون دستور داد سنگ بسيار بزرگى بر سرش بيفكنند، به طورى كه زير سنگ خرد شود، و مامورينش همين كار را كردند.
و در بـعـضـى ديـگر آمده كه : وقتى او را براى عذاب حاضر كردند، دعايى كرد كه خداى تعالى آن را در قرآن كريم حكايت نموده ، و آن اين بود كه گفت (رب ابن لى عندك بيتا فـى الجـنـه ...)، و خـداى تـعـالى دعـايـش را مـسـتـجـاب نـمـود، و قـبـل از شـهـادت خـانـه خـود را در بـهـشت ديد آنگاه جان شريفش از كالبد جدا شد، و سپس صخره بسيار بزرگى را بر جسد بيجانش انداختند.
و در بـعـضـى ديـگـر آمـده كه فرعون او را با چهار ميخ به زمين كوبيد، و از ناحيه سينه شـكـنـجـه اش داد، و در آخـر سـنـگ آسـيـائى روى سـيـنـه اش گذاشت ، و در برابر تابش خورشيد رهايش كرد - و خدا داناتر است .