گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیستم
آيات 36-22 سوره مطففين


ان الابرار لفى نعيم (22) على الارائك ينظرون (23) تعرف فى وجوههم نضره النعيم (24) يسقون من رحيق مختوم (25) ختامه مسك و فى ذلك فليتنافس المتنافسون (26) و مزاجه من تسنيم (27) عينا يشرب بها المقربون (28) ان الذين اجرموا كانوا من الذين امنوا يضحكون (29) و اذا مروا بهم يتغامزون (30) و اذا انقلبوا الى اهلهم انقلبوا فكهين (31) و اذا راوهم قالوا ان هولاء لضالون (32) و ما ارسلوا عليهم حافظين (33) فاليوم الذين امنوا من الكفار يضحكون (34) على الارائك نظرون (35) هل ثوب الكفار ما كانوا يفعلون (36)



ترجمه آيات
محققا ابرار غرق در نعمتند(22).
بر اريكه ها تكيه زده تماشا مى كنند (23).
در سيمايشان طراوت تنعم مشاهده مى شود (24).
از شراب بى غش و صافى به ايشان مى نوشانند (25).
شرابى كه مهر و مومش مشك است و شايسته است كه مردم نسبت به چنين زندگى مسابقه بگذارند (26).
شرابى كه ممزوج با چشمه تسنيم است (27).
منظور چشمه اى است خاص مقربين كه جز از آن نمى نوشند (28).
امروز مجرمين همواره به كسانى كه ايمان آورده اند مى خندند (29).
و وقتى به آنان بر مى خورند با اشاره چشم به استهزاى ايشان مى پردازند (30).
و چون به همفكران خود مى رسند خوشحالانه برمى خورند (31).
و چون به مؤ منين برمى خورند به يكديگر مى گويند اينها گمراهانند (32).
و خداى تعالى اين مجرمين را نگهبان و مسؤ ول مؤ منين نكرده (33).
و چون در دنيا چنين بودند امروز مؤ منين به كفار مى خندند (34).
و بر اريكه هاى خود تكيه زده تماشا مى كنند (35).
ببينند آيا كفار در برابر كرده هايشان چه جزايى مى بينند (36).
بيان آيات
جلالت قدر ابرار و نعمت هاى بهشتى ايشان
در اين آيات تا حدودى جلالت قدر ابرار، و عظمت مقام آنان نزد خداى تعالى ، و خرمى زندگى در بهشتشان را بيان نموده ، مى فرمايد: اين ابرار كه امروز مورد استهزاء و طعنه كفارند، به زودى به كفار خواهند خنديد، و عذابى را كه به ايشان مى رسد تماشا خواهند كرد.



ان الابرار لفى نعيم




كلمه (نعيم ) به معناى نعمت بسيار است ، و اگر اين كلمه را نكره آورد خواست بفهماند عظمت آن شناختنى نيست . و معناى آيه اين است كه ابرار در نعمت بسيارى قرار دارند، كه آن نعمت در وصف نمى گنجد.



على الارائك ينظرون




كلمه (ارائك ) جمع اريكه است ، كه به معناى جايگاهى است كه در حجله يعنى اطاق مخصوص عروس درست مى كنند، و اينكه جمله (ينظرون ) را مطلق آورد، و هيچ قيدى براى آن ذكر نكرد، خود مويد اين است كه مراد نظر كردنشان به مناظر زيبا و خرم بهشت و نعمت هاى دائمى موجود در آن است . ولى بعضى گفته اند: مراد نظر كردن به كيفر كفار است ليكن اين گفتار درست نيست .



تعرف فى وجوههم نضره النعيم




كلمه (نضره ) به معناى بهجت و رونق است ، و خطاب در اين جمله به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است ، اما نه به اين اعتبار كه پيامبر است ، بلكه به اين اعتبار كه مى تواند نظر كند و بشناسد، پس اين حكم شامل هر كسى است كه بتواند نظر كند و بشناسد، و معنايش اين است كه هر كس به چهره هاى بهشتيان نظر كند، رونق و خرمى ناشى از برخوردارى از نعمت هاى بهشت را در چهره هايشان مى شناسد.



يسقون من رحيق مختوم




كلمه (رحيق ) به معناى شراب صاف و خالص از غش است ، و به همين مناسبت آن را به وصف مختوم توصيف كرده ، چون همواره چيزى را مهر و موم مى كنند كه نفيس و خالص از غش و خلط باشد، تا چيزى در آن نريزند و دچار ناخالصيش نكنند.



ختامه مسك و فى ذلك فليتنافس المتنافسون




بعضى گفته اند: كلمه (ختام ) به معناى وسيله مهر زدن است ، مى فرمايد وسيله مهر زدن بر آن رحيق بجاى گل و لاك و امثال آن - كه در دنيا بوسيله آنها مهر و موم مى كنند - مشك است . بعضى گفته اند: منظور از ختام ، آخرين طعمى است كه از آن شراب در دهان مى ماند، مى فرمايد آخرين طعم آن بوى مشك است .
(و فى ذلك فليتنافس المتنافسون ) - كلمه (تنافس ) به معناى زورآزمايى افراد در ربودن چيزى از دست يكديگر است ، ولى در مورد آيه و مقامى كه دارد به معناى مسابقه است . همچنان كه همين معنا را در آيه زير به صراحت ، خاطرنشان كرده مى فرمايد: (سابقوا الى مغفره من ربكم و جنه )، پس در آيه بشر را ترغيب مى كند تا بشتابد به سوى آن نعمتى كه با عبارت رحيق مختوم توصيفش كرده .
توجيه نحوى توالى دو حرف عطف در (و فى ذلك فليتنافس المتنافسون ...)
بعضى در تفسير اين آيه اشكال كرده اند به اينكه : در اين آيه حرف عطف بر سر حرف عطفى ديگر در آمده ، چون تقدير كلام (و فليتنافس فى ذلك ...) است ، يعنى كلمه (فى ذلك ) در واقع بعد از فعل امر قرار دارد.
بعضى هم از اين اشكال پاسخ داده اند به اينكه حرف شرطى در تقدير كلام است ،
و حرف (فاء) در جواب شرط واقع شده ، و ظرف (فى ذلك ) مقدم آمده تا عوض از شرط باشد، و تقدير كلام : (و ان اريد تنافس فليتنافس فى ذلك المتنافسون - اگر قرار است تنافس و مسابقه اى بشود بايد مسابقه گران در اين رحيق مختوم تنافس كنند) مى باشد.
ممكن هم هست گفته شود جمله (و فى ذلك ) عطف است بر يك ظرفى ديگر كه متعلق بوده به جمله (فليتنافس )، ولى حذف شده ، چون مقام دلالت بر آن مى كرده ، و چون كلام در وصف نعيم بهشت بوده ، مى فهماند كه جمله (و فى ذلك ) ترغيب موكد است به تخصيص بعد از تعميم ، يعنى ترغيب به خصوص رحيق مختوم ، بعد از ترغيب به همه نعمت هاى بهشتى ، و معنايش اين است كه مسابقه گران و زورآزمايان بايد بر سر همه نعمت هاى بهشتى ، و مخصوصا بر سر رحيق مختوم مسابقه بگذارند، كه نوشيدنى خاص ‍ آنان است ، آن وقت آيه شريفه مثل اين مى ماند كه بگوييم : همه مؤ منين را احترام كن خصوصا صالحان از ايشان را.
چشمهاى در بهشت بنام (تسنيم )



و مزاجه من تسنيم




كلمه (مزاج ) به معناى وسيله مخلوط كردن است ، و كلمه (تسنيم ) - به طورى كه آيه بعدى تفسيرش مى كند - به معناى چشمه اى است در بهشت ، كه خداى تعالى نامش را تسنيم نهاده ، و از اين ماده كلماتى به معناى بلند كردن و پر شدن نيز آمده ، وقتى گفته مى شود: (سنمه )، معنايش اين است كه آن چيز را بلند كرد، و (سنام الابل ) به معناى كوهان شتر است . و نيز گفته مى شود: (سنم الاناء) يعنى ظرف را پر كرد.



عينا يشرب بها المقربون




دو عبارت (شربه ) و (شرب به ) هر دو به يك معنا است ، و كلمه (عينا) مفعول فعلى تقديرى است كه يا (اخص ) و يا (امدح ) است و معنايش اين است كه (مزاج آن شراب از چشمه تسنيم است ، كه من آن را اختصاص مى دهم و يا مدح مى كنم به چشمه اى كه ...) و جمله (يشرب بها المقربون ) وصف آن چشمه ، و مجموع ، تفسير براى تسنيم است .
و مفاد آيه اين است كه مقربين صرفا تسنيم را مى نوشند، همچنان كه مفاد جمله و مزاجه من تسنيم اين است كه : آنچه در قدح ابرار از رحيق مختوم هست با تسنيم مخلوط مى شود.
و اين معنا به دو نكته دلالت مى كند، اول اينكه تسنيم از رحيق مختوم گرانقدرتر است ، چون رحيق مختوم با آميخته شدن با تسنيم لذت بخشتر مى شود. دوم اينكه مقربين در درجه بالاترى از ابرار قرار دارند.



ان الذين اجرموا كان وا من الذين امنوا يضحكون




از سياق چنين به دست مى آيد كه : مراد از جمله (آنان كه ايمان آوردند) همان ابرار باشند، كه در اين آيات مورد گفتارند، و اگر اينطور تغبير كرد براى اين بود كه بفهماند علت خنديدن كفار به ابرار و استهزاء كردن آنان تنها ايمان آنان بود. همچنان كه تعبير از كفار به جمله (آنانكه جرم مى كردند) براى اين بوده كه بفهماند علت مسخره كردن كفار مسلمانان ابرار را اين بود كه مجرم بودند.



و اذا مروا بهم يتغامزون




اين آيه عطف است بر جمله (يضحكون )، يعنى وقتى به مؤ منين برمى خورند با اشاره به چشم يكديگر را به استهزاى آنان وا مى دارند.



و اذا انقلبوا الى اهلهم انقلبوا فكهين




كلمه (فكه ) - به فتحه فاء و كسره كاف - به معناى غرور از خوشحالى است ، و معناى آيه اين است كه : بعد از آنكه به سوى اهل خود بر مى گردند از خنديدن به مؤ منين و با چشم و اشاره مسخره كردن ايشان و از عملى كه كردند خوشحال مى گردند. ممكن هم هست از فكاهت به معناى گفتگوى چند نفر دوست و مانوس با هم باشد، و معنا اين باشد كه چون به اهل خود برمى گردند، دور هم مى نشينند و تعريف مى كنند، كه من چه كردم و تو چه كردى .



و اذا راوهم قالوا ان هولاء لضالون




يعنى وقتى مجرمين مؤ منين و ابرار را مى بينند به عنوان شهادت و يا قضاوت به يكديگر مى گويند: اينها گمراهانند، البته احتمال دومى كه قضاء و داورى باشد به ذهن نزديك تر است .



و ما ارسلوا عليهم حافظين




يعنى خداى تعالى اين مجرمين را نفرستاده تا مؤ منين را حفظ نموده ، هر چه درباره آنان داورى كردند بپذيرد، و اين تعبير كه به زبان فارسى مى گويند: (فضولى ) موقوف نوعى مسخره كردن مسخره كنندگان مجرم است .
خنده مؤ منان به كفار در روز جزا در مقابل خنده آن مجرمان به مؤ منان در دنيا




فاليوم الذين امنوا من الكفار يضحكون




منظور از (يوم ) روز جزا است ، و اگر در اين آيه مجرمين در آيه قبل را كفار خوانده ، خواسته است به حقيقت حال آنان رجوع كرده باشد.
بعضى گفته اند: اگر نفرموده : (يضحكون من الكفار) و جمله (من الكفار) را جلوتر آورد، براى اين بود كه به اصطلاح ادبيات ، قصر قلب كرده باشد، و معناى آن اين شود: پس امروز كسانى كه ايمان آوردند به كفار مى خندند، نه اينكه كفار به مؤ منين بخندند همچنان كه در دنيا مى خنديدند.



على الارائك ينظرون هل ثوب الكفار ما كانوا يفعلون




(ثواب ) در اصل به معناى مطلق جزا بوده ، چه كيفر و چه پاداش ، ولى بعدها استعمالش در خصوص پاداش غلبه يافته است ، و جمله (على الارائك ) خبر بعد از خبر است براى مبتداى (الذين امنوا) و جمله (ينظرون ) خبر سوم آن است ، و جمله (هل ثوب ...) مربوط به جمله (ينظرون ) و قائم مقام مفعول آن است .
و معناى آيه اين است كه آنهايى كه ايمان آوردند بر بالاى تخت هايى در حجله قرار دارند، و به كيفر كفار تماشا مى كنند، كيفرى كه به جرم افعال نكوهيده بدان مبتلا شدند، كه يكى از آن افعال مسخره كردن و خنديدن به مؤ منين بود، و به اين اكتفاء ننموده وقتى نزد هم فكران خود برمى گشتند خوشحالى مى كردند كه من چنين و چنان كردم ، و تازه مؤ منين را گمراه مى خواندند.
بحث روايتى
( چند روايت حاكى از اينكه مراد از(الذين اجر موا) منافقين و از(الذين آمنو) اميرالمومنين( عليه السلام )
در تفسير قمى در ذيل آيه (و فى ذلك فليتنافس المتنافسون ) امام (عليه السلام ) فرموده : تنافس و مسابقه در آن ثوابهايى كه ما وعده داديم و مؤ منين در طلب آنند.
و در مجمع البيان در ذيل آيه (و اذا مروا بهم يتغامزون ) مى گويد: بعضى گفته اند اين آيه در شاءن على بن ابى طالب (و دفاع از آن جناب ) نازل شده ، و جريان از اين قرار بوده كه روزى آن جناب با چند نفر از مسلمانان نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى آمدند، منافقين ايشان را مسخره كردند و خنديدند، و به يكديگر اشاره ها كرده سپس نزد همفكران خود برگشته و گفتند: ما امروز اصلع (كسى كه جلو سرش مو ندارد، و منظورشان على ، (عليه السلام ) را ديديم و به او خنديديم . بدنبال اين جريان بود كه اين آيه نازل شد در حالى كه هنوز على و يارانش به نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نرسيده بودند، (نقل از مقاتل و كلبى ).
مؤ لف : صاحب كشاف هم اين روايت را نقل كرده . و باز در مجمع البيان است كه حاكم ابو القاسم حسكانى در كتاب (شواهد التنزيل لقواعد التفصيل ) خود به سندى كه به ابو صالح دارد، از ابن عباس روايت كرده كه گفت : منظور در آيه (ان الذين اجرموا) منافقين قريش است ، و منظور از آيه (الذين امنوا) على بن ابى طالب و ياران او است .
و در تفسير قمى در ذيل آيه (ان الذين اجرموا... فكهين ) آمده كه منظور اين است كه مسخره مى كردند.