گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیستم
سوره بيّنه آيات 8-1


سوره بينه مدنى است و هشت آيه دارد

بسم اللّه الرحمن الرحيم لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين منفكين حتى تاتيهم البينه (1) رسول من اللّه يتلوا صحفا مطهره (2) فيها كتب قيمه (3) و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءتهم البينه (4) و ما امروا الا ليعبدوا اللّه مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوه و يوتوا الزكوه و ذلك دين القيمه (5) ان الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين فى نار جهنم خالدين فيها اولئك هم شر البريه (6) ان الذين ءامنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه (7) جزاوهم عند ربهم جنات عدن تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلك لمن خشى ربه (8)


ترجمه آيات
به نام اللّه رحمان و رحيم . به هيچ وجه كفار، چه مشركين و چه اهل كتاب رها نخواهند شد تا آنكه حجت نبوت خاتم الانبياء (صلوات اللّه عليه ) و حقيقت دعوتش و قرآنش بر آنان تمام شود (1).
رسولى از ناحيه خدا كه صحيفه هايى منزه از باطل را بر آنان تلاوت كند (2).
صحيفه هايى كه در آنها كتابهايى گرانبها هست (3).
و اگر اهل كتاب دعوت او را نپذيرفتند و از مسلمانان جدا و متفرق گشتند بارى بعد از تماميت حجت عليه شان جدا شدند (4).
با اينكه رسالت اين رسول جز اين نبود كه به مشركين و اهل كتاب بفهماند از طرف خدا مامورند اللّه تعالى را به عنوان يگانه معبود خالصانه بپرستند و چيزى را شريك او نسازند و نماز را بپا داشته زكات را بدهند و دين قيم هم همين است (5).
از اهل كتاب و مشركين ، آنها كه كافر شدند در آتش جهنم خواهند بود آن هم براى هميشه و ايشان بدترين خلق خدايند (6).
و كسانى كه ايمان آورده اعمال صالح كردند ايشان بهترين خلق خدايند (7).
جز ايشان نزد پروردگارشان عبارت است از بهشت هاى عدن كه نهرها در زير درختانش روان است و ايشان تا ابد در آنند در حالى كه خدا از ايشان راضى و ايشان هم از خدا راضى باشند اين سرنوشت كسى است كه از پروردگارش بترسد (8).
بيان آيات

اين سوره رسالت محمد بن عبد اللّه خاتم النبيين (صلوات اللّه عليه ) را براى عوام از اهل كتاب و مشركين مسجل مى كند، و به عبارتى ساده تر براى عموم اهل ملت و غير اهل ملت و باز ساده تر بگويم : براى عموم بشر تسجيل مى كند، و مى فهماند كه آن جناب از ناحيه خدا به سوى عموم بشر گسيل شده ، و اين عموميت رسالت آن جناب مقتضاى سنت الهى ، يعنى سنت هدايت است ، همان سنتى كه آيات زير بر آن اشاره دارد، و مى فرمايد: (انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا)، (و ان من امه الا خلافيها نذير) و به بيانى كه ان شاء اللّه به زودى مى آيد بر عموميت دعوت آن جناب استدلال كرده ، به اينكه دعوت آن حضرت متضمن صلاح مجتمع انسانى است ، عقايد و اعمال افراد و جوامع را صالح مى سازد، و اين سوره هم با نزول در مكه مى سازد و هم نزول در مدينه ، هر چند كه از نظر سياق به مدنى بودن شبيه تر است .
تفسير آيه : (لم يكن الّذين كفروا من اهل الكتاب ...) كه گفته شده ازمشكل ترين آيات قرآنى است




لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين منفكين حتى تاتيهم البينه




آيات اين سوره در سياقى است كه به قيام حجت عليه كافران به دعوت اسلامى اشاره مى كند، چه از اهل كتاب و چه مشركين ، و نيز عليه عده اى از اهل كتاب كه بعد از آمدن حجت به خاطر اختلافهاى ناشى از منيت حجت خدا را رها كردند.
و با در نظر داشتن اين سياق از ظاهر آيات بر مى آيد كه منظور اشاره به اين معنا است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از مصاديق حجت بينه اى است كه عليه مردم قيام شده ، و سنت الهى كه در بندگان جارى است اقتضا كرده اين حجت قائم گشته ، و اين رسول مبعوث شود، چون سنت جارى خدا ايجاب مى كرد بينه و حجت روشنگرش به سوى اين طوايف نيز بيايد، همانطور كه به طوايف و اقوام گذشته قبل از اختلافشان همين اقتضا را كرد و بر ايشان حجت فرستاد، چيزى كه هست خودشان از آن حجت استفاده نكردند، و با يكديگر اختلاف راه انداختند.
بنابر اين ، مراد از جمله (الذين كفروا) در آيه شريفه ، همه كافران از دعوت اسلامى است ، چه از اهل كتاب و چه مشركين ، و كلمه (من ) در جمله (من اهل الكتاب ) تبعيض را مى رساند، نه تبيين را، و كلمه (و المشركين ) عطف است بر كلمه (اهل الكتاب )، و مراد از (مشركين )، غير اهل كتاب است حال چه بت پرست باشند، و چه اصناف ديگر مشركين .
و كلمه (منفكين ) از ماده انفكاك است ، كه به معناى جدايى دو چيز است كه به شدت به هم متصل بوده اند، و مراد از آن - به طورى كه از جمله (حتى تاتيهم البينه ) استفاده مى شود - جدا شدن از مقتضاى سنت هدايت و بيان است ، گويا سنت الهى دست بردار از آنان نبوده ، تا حجت و بينه بيايد، همينكه آمد آن وقت رهاشان مى كند، و به حال خودشان واگذار مى كند، همچنان كه در جاى ديگر به اين معنا اشاره نموده مى فرمايد: (و ما كان اللّه ليضل قوما بعد اذ هديهم حتى يبين لهم ما يتقون ).
(حتى تاتيهم البينه ) - اين جمله به همان معناى ظاهريش معناى مى شود، يعنى منظور از كلمه (تاتيهم ) كه صيغه مضارع است همان آينده است ، و كلمه (بينه ) به معناى دليل روشن است . و معناى آيه شريفه اين است كه : خداى تعالى كسانى را كه به رسالت و يا دعوت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) كافر شدند، و يا به قرآن كفر ورزيدند، رها نخواهد كرد، تا آنكه بينه و دليل روشن كه همان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است براى آنان بيايد، (و ساده تر آنكه خداى تعالى دست از هدايت اين كفار بر نمى دارد تا زمانى كه حجت بر آنان تمام شود، و خودشان يقين كنند كه محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) رسول خدا است ، و راست مى گويد، و لجاج و عناد وادار به كفرشان ساخته ).
و اما مفسرين در تفسير آيه و معانى كلمات آن اختلافى عجيب به راه انداخته اند، به طورى كه بعضى از آنان - آنطور كه مى گويند - گفته اند: اين آيه از مشكل ترين آيات قرآن است ، هم از نظر نظم و هم از نظر تفسير.
ولى معنايى كه ما براى آيه كرديم با سياق آيات سوره سازگار است ، و هيچ تناقضى بين مفردات و جمله هاى آن رخ نمى دهد، و از خوانندگان هر كس بخواهد به طور مفصل به آن قيل و قالها واقف شود بايد به تفاسير مطول مراجعه كند.



رسول من اللّه يتلوا صحفا مطهره فيها كتب قيمه




اين آيه بيانگر معناى بينه است ، مى فرمايد: منظور از بينه ، محمد رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است و اين معنا به طور قطع از سياق استفاده مى شود.
و كلمه (صحف ) جمع صحيفه است ، كه به معناى هر چيزى است كه در آن مى نويسند (از قبيل كاغذ، و لوح هاى سنگى و فلزى و امثال آن ) و منظور در اينجا اجزايى است كه از قرآن كريم نازل شده بود، و در كلام خداى تعالى اطلاق صحف بر اجزاى كتابهاى آسمانى ، و از آن جمله خود قرآن كريم مكرر آمده ، از آن جمله فرموده : (فى صحف مكرمه مرفوعه مطهره بايدى سفره كرام برره ).
و مراد از اينكه فرموده : (مى خواند صحفى مطهره را) اين است كه اجزاى قرآن از لوث باطل پاك است ، و شيطان در آن دست نينداخته ، و اين معنا نيز در قرآن كريم مكرر آمده كه خداى تعالى قرآن را از مداخله شيطانها حفظ مى كند، از آن جمله فرموده : (لا يمسه الا المطهرون ).
موارد استعمال واژه (كتاب ) و مراد از اينكه فرمود درصحف مطهّره اى كه پيامبر(صلى الله عليه و آله ) تلاوت مى كند (كتب قيمة ) هست
و در جمله (فيها كتب قيمه ) منظور از (كتب ) كه جمع كتاب است جرم كتاب نيست ، بلكه منظور مكتوب و مطالبى است كه در كتاب نوشته شده ، و كلمه (كتاب )، هم بر كاغذ و لوحهاى مختلف اطلاق مى شود و هم بر كلمات و الفاظ نوشته شده اى كه نقوش ‍ حك شده و يا با قلم سياه شده ، از آن الفاظ حكايت مى كند، و چه بسا بر معانى آن الفاظ هم اطلاق شود، به اين اعتبار كه آن معانى به وسيله الفاظ حكايت شده ، و نيز بر حكم حاكم و قضاى رانده شده نيز اطلاق مى گردد، مثلا مى گويند: (كتب عليه كذا بر فلانى چنين نوشتند يعنى حكم كردند كه بايد چنين و چنان كند،
در قرآن هم آمده كه : (كتب عليكم الصيام )، و نيز فرموده : (كتب عليكم القتال )، و ظاهرا مراد از كتبى كه در صحف است همين معناى آخر باشد، يعنى احكام و قضايايى الهى باشد، كه در مورد اعتقادات و اعمال صادر شده است ، دليلش توصيف كتاب است به صفت (قيمه )، چون كلمه (قيمه ) از قيام كردن به امر خيرى ، و حفظ و مراعات مصلحت آن ، و ضمانت سعادت آن است ، همچنان كه در قرآن كريم در مورد دين استعمال شده ، آنجا كه فرموده : (امر الا تعبدوا الا اياه ذلك الدين القيم )، يعنى دينى كه خدا آن را حفظ مى كند، و بقايش را ضمانت كرده است ، و معلوم است كه صحف آسمانى قيم اند، چون امر مجتمع انسانى را بپا مى دارند، و با دستورات و احكام و قضايايى كه متعلق به عقايد و اعمال است مصالح بشر را حفظ مى كنند.
پس معناى آيه مورد بحث اين مى شود كه آن حجت و بينه روشنى كه از ناحيه خداى تعالى براى آنان آمده ، عبارت است از رسولى از ناحيه خدا، كه براى مردم صحف آسمانى پاك را مى خواند، پاك از پليدى باطل ، صحفى كه در آن احكام و قضايايى است قائم به امر مجتمع انسانى ، و اداره كننده آن به بهترين وجه ، و حافظ مصالح آن .



و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءتهم البينه




آيه اول سوره كه مى فرمود: (ما دست بردار از كفار اهل كتاب و مشركين نيستيم تا حجت بر آنان تمام شود)، به كفرشان به نبوت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و كتاب او، كه متضمن دعوت حق او است اشاره مى كرد، و آيه مورد بحث به اختلافى كه قبل از دعوت اسلامى داشتند اشاره مى كند، و در قرآن كريم در چند جا به اين اختلاف اشاره شده ، از آن جمله مى فرمايد: (و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم )، و از اين قبيل آياتى ديگر.
و منظور از آمدن بينه براى كفار همان بيانات كتب انبياى گذشته اى است كه در كتبشان آمده بود، و يا كلام انبياى آنان در توضيح و تفسير بيان الهى است ، همچنان كه در آيه زير بينه را به همين دو قسم بيان تفسير نموده ، مى فرمايد: (و لما جاء عيسى بالبينات قال قد جئتكم بالحكمه و لابين لكم بعض الذى تختلفون فيه فاتقوا اللّه و اطيعون ان اللّه هو ربى و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم فاختلف الاحزاب من بينهم ).
بيان اينكه كتب آسمانى براى عموم بشر آورده شده و آيه (و ما تفرق الذين اوتواالكتاب ...) حكايت حال مشركين نيز هست
در اينجا ممكن است اين سؤ ال پيش آيد كه : چرا در آيه مورد بحث متعرض اختلاف اهل كتاب در مذاهب خود شد، ولى اختلاف و تفرقه مشركين و اعراضشان از دين توحيد و انكارشان مساله رسالت را متعرض نگرديد؟
در پاسخ مى گوييم : بعيد نيست جمله (و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب )، شامل مشركين هم بشود، چون در آيه مورد بحث مى توانست بفرمايد: (و ما تفرق اهل الكتاب الا من بعد...)، ولى به جاى جمله (اهل الكتاب ) جمله (الذين اوتوا الكتاب ) را آورد، و تفاوت بين اين دو تعبير بر كسى پوشيده نيست ، چون تعبير اهل كتاب در عرف قرآن تنها شامل يهود و نصارى و صابئان و مجوسيان ، و يا تنها يهود و نصارى مى شود. ولى تعبير دوم يعنى (آنانكه كتاب برايشان نازل شده )، شامل مشركين هم مى شود، چون كتاب خدا براى عموم بشر نازل شده ، و در قرآن كريم تصريح فرموده به اينكه خداى تعالى در اولين روز تشكيل اجتماع بشرى ، و بروز اختلافهاى حيوانى در بينشان كتاب براى آنان نازل كرد، يعنى شريعت و قانونى بر ايشان تشريع كرد تا در اختلافهايى كه در امور زندگى و حيوانيشان رخ مى دهد حكومت كند، ولى بشر بعد از آمدن شريعت هم آن اختلافهاى قبلى را در شريعت خدا سرايت دادند، با اينكه حق برايشان روشن شده و حجت بر آنان تمام گشته بود، پس به حكم اين آيات ، عموم بشر مشمول كتب آسمانى بوده و هستند، چيزى كه هست در اثر اختلاف (ناشى از پيروى هواى نفس )، بشر چند طايفه شدند، بعضى ها به كلى فراموش كردند كه كتابى از ناحيه آفريدگارشان برايشان نازل شده ، و بعضى ديگر اين معنا را از ياد نبردند و ليكن هواى نفس را در دين خدا رخنه داده ، به دينى تحريف شده متدين شدند، طايفه اى ديگر دين خدا را بدون كم و كاست حفظ كرده ، بدان متدين شدند، اينك يكى از آن آيات از نظر خواننده مى گذرد: (كان الناس امه واحده فبعث اللّه النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البينات بغيا بينهم ، كه تفسيرش ‍ گذشت .
و در اين معنا است آيه اى ديگر كه مى فرمايد: (تلك الرسل فضلنا بعضهم ... و لو شاء اللّه ما اقتتل الذين من بعدهم من بعد ما جاءتهم البينات و لكن اختلفوا فمنهم من امن و منهم من كفر).
و كوتاه سخن اينكه : جمله (الذين اوتوا الكتاب ) اعم از اهل كتاب است ، و بنابر اين ، جمله (و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب ...) شامل مشركين مى شود، همانطور كه شامل اهل كتاب مى شود.



و ما امروا الا ليعبدوا اللّه مخلصين له الدين حنفاء...



ضمير در جمله (امروا) به همان (الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين ) بر مى گردد، مى فرمايد: رسالت رسول اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و (كتب قيمه ) كه در صحف وحى است اين كفار از اهل كتاب و مشركين را امر نمى كند مگر به عبادت خداى تعالى ، به قيد اخلاص در دين ، پس بايد كه چيزى را شريك او نگيرند.
كلمه (حنفاء) حال است از ضمير جمع در (ليعبدوا)، و اين كلمه جمع حنيف است ، كه از ماده حنف است كه به معناى متمايل شدن و انحراف از دو حالت افراط و تفريط به سوى حالت اعتدال است ، و خداى تعالى اسلام را بدين جهت دين حنيف خوانده كه خلق را دستور مى دهد به اينكه در تمامى امور حد وسط و حالت اعتدال را از دست ندهند، و از انحراف به سوى افراط و تفريط بپرهيزند.
و جمله (و يقيموا الصلواه و يوتوا الزكوه ) از باب ذكر خاص بعد از عام ، و يا ذكر جزء بعد از كل است ، كه در مواردى صورت مى گيرد، كه گوينده به آن فرد خاص عنايت بيشترى دارد، در اينجا نيز خداى تعالى بعد از ذكر كلى عبادت ، نماز و زكات را ذكر كرد، چون اين دو عبادت از اركان اسلامند، يكى توجه عبودى خاصى است به درگاه خداى تعالى ، و ديگرى انفاق مال است در راه رضاى او.
بيان مفاد جمله (و ذلك دين القيمه )
(و ذلك دين القيمه ) - يعنى اين است دين كتب قيمه - مفسرين چنين معنا كرده اند. و مراد از (كتب قيمه ) اگر همه كتابهاى آسمانى يعنى كتاب نوح و پايين تر از او از ساير انبيا (عليهم السلام ) باشد، معناى جمله اين مى شود كه : اين دعوت محمدى كه بشر به پذيرفتن آن مامور شده ، دينى است كه در همه كتابهاى قيم آسمانى مكلف بدان بودند، و دين نوظهورى نيست ، چون دين خدا همواره يكى بوده ، پس بناچار بايد به آن بگروند، براى اينكه قيم است .
و اگر مراد از كتب قيمه ، معارفى است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از صحف مطهره براى آنان خوانده ، معناى آيه چنين مى شود كه : مردم در دعوت اسلامى مامور نشده اند مگر به احكام و قضاهايى قيم ، احكام و قضايايى كه مصالح جامعه انسانى را تاءمين مى كند، پس با در نظر گرفتن اين معنا بر مردم واجب است به اين دعوت ايمان آورده ، و به اين دين متدين شوند.
پس آيه شريفه به هر حال اشاره دارد به اينكه دين توحيد (كه قرآن كريم متضمن آن است ، قرآنى كه مصدق كتب آسمانى قبل از خويش و به حكم آيه 48 از سوره مائده مهيمن و مافوق آنها است )، با دستوراتى كه به مجتمع بشرى مى دهد قائم به امر آنان و حافظ مصالح حياتشان است ، همچنان كه آيه زير اين معنا را با وافى ترين بيان خاطرنشان ساخته ، مى فرمايد: (فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت اللّه التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيم ).
و با اين آيه بيان عموميت رسالت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و شمول و فراگيرى دعوت اسلامى عموم بشر را، تكميل مى شود، پس اينكه فرمود: (لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين ...)، اشاره مى كند به اينكه از نظر سنت هدايت الهى ، بر خداى تعالى است كه همه عالم را هدايت نموده ، لازم است حجتش را بر هر كسى كه كافر شده و دعوت او را نپذيرفته تمام كند، چه كافر از اهل كتاب و چه از مشركين ، گو اينكه در روز نزول آيه كفار از اهل كتاب و از مشركين بعضى از كفار بودند نه همه آنان ولى اين معنا را به طور قطع مى دانيم كه در تعلق دعوت فرقى ميان بعضى با بعض ديگر نيست ، اگر در عصر نزول متعلق به بعضى شده ، بايد كه متعلق به كل كفار هم بشود.
و جمله (رسول من الله ) اشاره دارد به اينكه آن بينه عبارت است از محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و جمله (و ما تفرق ...) اشاره دارد به اينكه تفرقه و كفرى كه در سابق نسبت به حق داشتند نيز بعد از آمدن بينه بوده .
و جمله (و ما امروا الا ليعبدوا الله ...) مى فهماند كه آنچه بدان دعوت شده اند، و مامور به آن گشته اند، دينى است قيم ، كه مصالح اجتماع بشريشان را تاءمين مى كند، پس بر همه آنان لازم است به آن دين ايمان آورند و كفر نورزند.
بهترين مردم و بدترين مردم




ان الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين فى نار جهنم خالدين فيها اولئك هم شر البريه




بعد از آنكه از اشاره به كفرشان به بينه اى كه به موجب سنت الهى برايشان آمده بود، فارغ شد، و نيز بعد از آنكه بيان كرد كه دين قيم به چه چيز دعوت مى كند، شروع كرد به انذار و تهديد كفار، و وعده به مومنين . و كلمه (بريه ) به معناى خلق است ، مى فرمايد كسانى كه از اهل كتاب و مشركين به اين بينه كافر شدند، در آتش جهنم و به طور دائم خواهند بود، اين گونه افراد بدترين خلق خدايند (چون نعمت هدايت بالاترين نعمت هاى الهى است ، و كفران آن بدترين كفرانها است ).



ان الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه




در اين آيه خيريت را منحصر در مومنين كرده ، كه اعمال صالح مى كنند، همچنان كه در آيه قبلى شريت را منحصر در كفار مى كرد، (و اين انحصار از آوردن ضمير (هم ) استفاده مى شود، چون اگر فرموده بود: (اولئك شر البريه ) معنايش اين مى شد كه ايشان بدترين خلقند، و اين منافات نداشت با اينكه اشخاص ديگرى هم بدترين خلق باشند، ولى عبارتى كه در آيه آمده معنايش اين است كه ايشان ، آرى ايشانند بدترين خلق ).



جزاوهم عند ربهم ... ذلك لمن خشى ربه




كلمه (عدن ) به معناى استقرار و ثبات است ، پس جنات عدن به معناى بهشت هاى خالد و جاودانه است ، و توصيف دوباره اش به اينكه خير البريه در آن بهشت ها خالدند و ابدا خالدند تاءكيد همان جاودانگى است ، كه اسم (عدن ) بر آن دلالت داشت
(رضى اللّه عنهم ) - خدا از ايشان راضى است ، و رضايت خدا از صفات فعل خداست و مصداق و مجسم آن همان ثوابى است كه به ايشان عطا مى كند، تا جزاى ايمان و اعمال صالحشان باشد.
(ذلك لمن خشى ربه ) - اين جمله علامت بهشتيان و آنانكه به سعادت آخرت مى رسند را بيان مى كند، مى فرمايد: علامت خير البريه و آنهايى كه به جنات عدن مى رسند اين است كه از پروردگار خود ترس دارند. در جاى ديگر هم فرموده : (انما يخشى اللّه من عباده العلماء)، پس علم به خدا خشيت از خدا را به دنبال دارد، و خشيت از خدا هم ايمان به او را به دنبال دارد، يعنى كسى كه از خدا مى ترسد، قهرا در باطن قلبش ملتزم به ربوبيت و الوهيت او است ، و در ظاهر هم ملازم با اعمال صالح است .
اين را هم بدان كه مفسرين در تفسير مفردات اين آيات به شدت اختلاف كرده ، اقوالى بسيار دارند كه چون فايده اى در تعرض آنها نبود از نقل آنها و پاسخ دادن و اشكال كردن به آنها صرفنظر شد، خواننده مى تواند به تفسيرهاى مطول مراجعه نمايد.
بحث روايتى
(چند روايت درباره اينكه مراد از (خيرالبريّه - بهترين مردم ) اميرالمؤ منين (عليهالسلام ) و شيعيان اويند)
بحث روايتى
در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از امام ابى جعفر (عليه السلام ) آمده كه فرمود: منظور از كلمه (بينه ) رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) محمد (صلوات اللّه عليه ) است .
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از عايشه روايت كرده كه گفت : به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) عرضه داشتم : يا رسول اللّه گرامى ترين خلق نزد خداى عزوجل كيست فرمود: اى عايشه مگر آيه شريفه (ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه ) را نمى خوانى .
و در همان كتاب است كه ابن عساكر از جابر بن عبد اللّه روايت كرده كه گفت : نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بوديم كه على (عليه السلام ) از راه رسيد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: به آن خدايى كه جانم به دست او است ، اين مرد و پيروانش ( شيعيانش ) تنها و تنها رستگاران در قيامتند، آنگاه اين آيه نازل شد: (ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه )، از وقتى كه اين آيه نازل شد اصحاب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) هر وقت على را مى ديدند كه دارد مى آيد مى گفتند: خير البريه آمد.
مؤ لف : الدر المنثور اين معنا را از ابن عدى از ابن عباس نيز نقل كرده ، و نيز از اين مردويه آورده .
و نيز تفسير برهان آن را از موفق بن احمد - در كتاب المناقبش - از يزيد بن شراحيل انصارى كاتب على (عليه السلام ) از آن جناب روايت كرده و در عبارت يزيد بن شراحيل چنين آمده : من از على شنيدم مى فرمود: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از دنيا مى رفت در حالى كه سر آن جناب را به سينه ام تكيه داده بودم ، در آن حال فرمود: يا على مگر نشنيدى كلام خداى عزوجل را كه مى فرمايد: (ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه )، اين (خير البريه ) شيعيان تواند، موعدم و موعد شما حوض است ، وقتى كه تمامى امت ها براى حساب جمع مى شوند، شيعيان تو بنام و لقب پيشانى سفيدان خوانده مى شوند. و در مجمع البيان از مقاتل بن سليمان از ضحاك از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير كلمه هم خير البريه گفته است : اين آيه شريفه در باره على و اهل بيتش نازل شده .