گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
اشاره




ص : 2
ادامه

ادامه سوره آل عمران
اشاره
[ [سوره آل عمران ( 3): آیه 20
اشاره
ابَ وَ اَلْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اِهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا 􀀀 لِلّ وَ مَنِ اِتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِت
􀀀
فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ هِ
( ادِ ( 20 􀀀 اَللّ بَصِیرٌ بِالْعِب
􀀀
لاغُ وَ هُ 􀀀 ما عَلَیْکَ اَلْبَ 􀀀 فَإِنَّ
(1)
ترجمه
اگر با تو محاجه و مخاصمه کردند بگو من وجه(همه چیز)خود و کسانی را که پیرو من شده اند تسلیم خدا کرده ام و بکسانی
که کتاب داده شده و به بی کتابان بگو آیا اسلام آورده اید پس اگر اسلام آوردند هدایت شده اند و اگر پشت کردند،بر تو
رساندن باشد و بس و خدا بر بندگان بینا است.
ص : 3
1) سوره آل عمران آیه 20 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 20
اشاره
قرائت:
عاصم و حمزه و کسایی(یاء)در من اتبعنی را حذف کرده و بکسره نون که دال بر یاء است کفایت نموده اند و دیگران حذف
نکرده اند.
تفسیر:
چون خداوند ذکر ایمان و اسلام را قبلا فرمود به نبی خود خطاب کرد که:
فَإِنْ حَاجُّوكَ
:یعنی اگر نصارا با تو مخاصمه کردند(ایشان وفد نجران بودند.) فَقُلْ :بگو(اي محمد).
لِلّ
􀀀
أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ هِ
:دربارة مقصود از این قسمت چند وجه گفته شده:
-1 در امر خدا و اخلاص در توحید و پرستش او بیکتایی منقاد و مطیع شده ام و دلیل حجتی که در این جاست اینست که
خداوند آنها را بخالقیت حق که خود اقرار دارند ملزم ساخته که امر او را متابعت کنند و جز او را نپرستند.
-2 مراد اینست که از هر معبودي جز خدا اعتراض نمودم و قصد خود را براي عبادت او خالص گردانیدم.در این مطلب اصلی
را ذکر کرده که همه مکلفین الزام دارند که بآن اقرار کنند زیرا در عمل بچیزهاي لازم در دین که طریق نجات از جهنم به
بهشت است تبعیض نمیتواند باشد و معنی وجه در اینجا نفس و خود است و اسلام را اضافه بوجه کرده زیرا وجه
انسان(چهره)اشرف اعضاي اوست زیرا همه حواس در آنست و نشانه اندوه و نشاط در او ظاهر میشود.و کسی که وجه خود را
هر چیز جز وجه او هلاك ) « إِلاّ وَجْهَهُ
􀀀
الِکٌ 􀀀 کُلُّ شَیْءٍ ه » تسلیم کند همه وجود خود را تسلیم کرده است.و بهمین معنی است
خواهد شد.)
ص : 4
وَ مَنِ اتَّبَعَنِ
:یعنی مسلمانانی که بوسیله من هدایت یافته اند اسلام آورده اند چنان که من اسلام آورده ام.
وَ قُلْ
:(اي محمد)بگو.
ابَ􀀀 لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِت
:یعنی یهود و نصاري.
وَ الْأُمِّیِّینَ
وَ مِنْهُمْ » :و امیان یعنی کسانی که کتاب ندارند-از ابن عباس و غیره که مشرکین عرب هستند و تفسیر امی و اشتقاق آن در آیه
گذشت. « أُمِّیُّونَ
أَ أَسْلَمْتُمْ
:آیا خالص شده اید چنان که من شده ام.لفظ استفهام است ولی بمعنی تهدید است و متضمن معنی امر است و معنی چنین
فَهَلْ أَنْتُمْ » : و نظیر این است قول خداوند « اسلام آورید که خداوند موانع را برطرف کرده و راهها را روشن ساخته »: است
آیا باز داشته نمیشوید)یعنی خود را باز دارید(از گناه). ) « مُنْتَهُونَ
فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا
:یعنی براه حق هدایت شده اند.
وَ إِنْ تَوَلَّوْا
(و اگر پشت کردند):یعنی کافر شدند و اسلام را نپذیرفتند و از آن اعراض کردند.
لاغُ􀀀 ما عَلَیْکَ الْبَ 􀀀 فَإِنَّ
:یعنی فقط بر تست که تبلیغ کنی و حجت و دلیل برایشان اقامه نمایی و بر تو نیست که آنها را از اعراض کردن بازداري.
ادِ 􀀀 اللّ بَصِیرٌ بِالْعِب
􀀀
وَ هُ
:(خدا بصیر به بندگان است)در اینجا مراد اینست که:
هیچ مقدار از اعمال ایشان از علم حق فوت نخواهد شد بلکه آنها را بر همه اعمال پاداش خواهد داد زیرا خداوند بر ایشان و
باطن ایشان بصیر یعنی عالم است و هیچ امري مخفی بر او پنهان نیست.
و گفته اند مراد اینست که:بر تبلیغ تو و ایمان و کفر ایشان عالم است.
ص : 5
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 21 تا 22
اشاره
( ذابٍ أَلِیمٍ ( 21 􀀀 اَلنّ فَبَشِّرْهُمْ بِعَ
اسِ 􀀀 مِن اَللّ وَ یَقْتُلُونَ اَلنَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَ قٍّ وَ یَقْتُلُونَ اَلَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ 􀀀
اتِ هِ 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآی
( اصِرِینَ ( 22 􀀀 ا لَهُمْ مِنْ ن 􀀀 ا وَ اَلْآخِرَهِ وَ م 􀀀 مالُهُمْ فِی اَلدُّنْی 􀀀 ئِکَ اَلَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْ 􀀀 أُول
(1)
ترجمه:
کسانی که بآیات خدا کافر شدند و انبیاء را بناحق می کشند و کسانی را که به عدل فرمان میدهند میکشند بعذابی دردناك
بشارتشان ده.همین مردمند که اعمالشان در دنیا و آخرت هدر شد و یاورانی ندارند.
ص : 6
. 1) سوره آل عمران آیه 21 و 22 جزء 3 سوره 3 -1
22- بیان آیه 21
اشاره
مقصود و تفسیر:
چون خداوند احتجاج با اهل کتاب را ذکر کرد و وعدة نیکو بایشان داد اگر مسلمان شوند و وعدة عذاب فرمود اگر از اسلام
ابا کنند،در این آیه کفرشان را بتفصیل بیان میدارد که:
اللّ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآی
انبیاء را میکشند)گویند اینان یهودند.از ابی عبیده جراح ) « وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ » :یعنی کسانی که دلایل و بینات حق را انکار میکنند
روایت شده که به پیغمبر گفتم کدام مردم در قیامت عذابشان از همه سخت تر است فرمود مردمی که پیغمبر یا آمر بمعروف و
سپس پیغمبر فرمود اي ابا عبیده بنی- اسرائیل 43 «... وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ » ناهی از منکر را بکشند و بعد این آیه را خواند
پیغمبر را در ساعت اول روز کشتند و 112 مرد از عابدان بنی اسرائیل به امر بمعروف و نهی از منکر قاتلان انبیاء قیام کردند
همه آنها را نیز در آخر همان روز بکشتند و اینست که خداوند فرماید:
ذابٍ أَلِیمٍ 􀀀 فَبَشِّرْهُمْ بِعَ
:یعنی بآنها خبر ده که عذابی پر درد در انتظارشان است.و اینکه کلمه بشارت که براي خبر خوب بکار میرود در این مورد بر
سبیل استعاره بکار برده شده بتناسب این است که خبر بعذاب کفار،در برابر بشارت بهشت به مؤمنین است و دیگر اینکه
بشارت از بشره مشتق است و بشرة وجه تغییر آنست با سرور در خیر و یا با اندوه در شر.
اشکال میشود که چرا به یهود زمان نزول قرآن بشارت عذاب داده و حال آنکه اجدادشان انبیاء را کشته اند نه خودشان.جواب
اینست که ایشان باعمال گذشته اجداد خشنود و راضی بودند و به آنها اقتدا نمودند و لذا با ایشان در عذاب شریکند.
ص : 7
و گفته اند که مراد اینست که خداوند باینان بشارت داد که اجدادشان گرفتار عذاب الیم میباشند(نه خودشان).
و اینکه فرموده بغیر حق مراد این نیست که قتل انبیاء صورت حق هم دارد بلکه مراد اینست که قتل ایشان نخواهد بود مگر
بناحق.مثل اینکه گفته میشود فلان کس امیدي بخیرش نیست یعنی خیري در او وجود ندارد.
و بنا بر این قتل پیغمبران بچیزي توصیف شده که بناچار در آن هست که عبارت است از ناحق بودن آن و همچنین است دعا
اللّ را توصیف کرده که نمیباشد
􀀀
انَ لَهُ بِهِ) که خواندن خداهاي غیر از ه 􀀀 لا بُرْه 􀀀 هاً آخَرَ 􀀀 اللّ إِل
􀀀
در قول خداي متعال (وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ هِ
مگر بدون برهان.
علی بن عیسی باین آیه استدلال کرده که جایز است انکار و نهی از منکر در جایی که ترس جان و خوف قتل باشد و نیز
برترین جهادها کلمه حق است در نزد سلطان ستمکار که بواسطه » استدلال کرده بخبري که حسن(ع)از پیغمبر روایت کرده که
در این استدلال نظر است.زیرا از شروط نیکو بودن نهی از منکر اینست که در آن مفسده اي نباشد و «. آن انسان کشته شود
چون بقتل بیانجامد این شرط منتفی میشود پس قبیح میشود و وجه آیه و اخبار بمعناي آن اینست که در مورد نهی از منکر ظن
غالب باشد که نهی از منکر بفساد کشیده نمیشود آن وقت نیکو بلکه واجب میگردد گرچه به دنبال آن قتل هم واقع شود زیرا
شرط نهی از منکر علم بعدم فساد نیست بلکه ظن به آن کافیست.
ئِکَ الَّذِینَ 􀀀 أُول
:کسانی که بآیات حق کافر شده اند و انبیاء و آمرین بمعروف را بناحق کشته اند.
ا وَ الْآخِرَهِ 􀀀 مالُهُمْ فِی الدُّنْی 􀀀 حَبِطَتْ أَعْ
:مراد از اعمال اینجا ادعاي ایشان است که متمسک و عامل به شریعت موسی و بتورات هستند.و مراد از باطل شدن اعمالشان
در دنیا اینست که با این عمل بتورات اموال و خونشان محفوظ نماند و بمدح و ثناء
ص : 8
نایل نشوند بواسطه این اعمال و در آخرت مستحق ثوابی نخواهند بود پس گویا هیچ عمل نکرده اند زیرا حبوط عمل واقع
ساختن آنست بغیر وجه صحیح و در غیر جایی که مستحق ثواب و اجر و مدح و نیکویی باشد و طاعتی که خلاف وجه مأمور
به واقع شود مورد حبط و هدر واقع میشود که گویا انجام نشده.
اصِرِینَ 􀀀 ا لَهُمْ مِنْ ن 􀀀 وَ م
:یعنی یاوري ندارند که عذاب را از آنها بگرداند.
ص : 9
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 23 تا 25
اشاره
ذلِکَ􀀀 یَتَوَلّ فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ ( 23 )
􀀀
اَللّ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ ی
􀀀
ابِ هِ 􀀀 ی کِت 􀀀 ابِ یُدْعَوْنَ إِل 􀀀 أَ لَمْ تَرَ إِلَی اَلَّذِینَ أُوتُوا نَصِ یباً مِنَ اَلْکِت
رَیْبَ فِیهِ وَ 􀀀 اهُمْ لِیَوْمٍ لا 􀀀 ذا جَمَعْن 􀀀 کانُوا یَفْتَرُونَ ( 24 ) فَکَیْفَ إِ 􀀀 ا 􀀀 داتٍ وَ غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ م 􀀀 أَیّ مَعْدُو
اماً 􀀀 إِلاّ
􀀀
اَلنّ
ار 􀀀 ق لَنْ تَمَسَّنَا الُوا 􀀀 بِأَنَّهُم ْ
( لا یُظْلَمُونَ ( 25 􀀀 ا کَسَبَتْ وَ هُمْ 􀀀 وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ م
(1)
ترجمه:
آیا نمی بینی کسانی را که نصیبی از کتاب بایشان داده شد بکتاب خدا دعوت میشوند که میان آنها حکم کند ولی گروهی از
ایشان پشت میکنند در حالی که اعراض- گرانند.اعراضشان از اینرو است که گویند آتش بما نرسد مگر روزي چند.دروغشان
ایشان را در دینشان فریب داده است.
چگونه خواهند بود وقتی که آنها را در روزي که شک در وقوع آن نیست جمع کنیم و هر کس را بآنچه کرده جزاء کامل
دهیم و ستم نبینند.
ص : 10
1) سوره آل عمران آیات 23 تا 25 جزء 3 سوره 3 -1
24- بیان آیه 23
اشاره
لغت:
-1 نصیب:بهره از چیزي و آن قسمتی است که براي شخص گزارند.
-2 دعاء:استدعاء فعل که گاه بصیغه امر است و گاه با خبر،و گاه بدلالت.
-3 حکم:خبري که بین حق و باطل جدا میکند و از حکمت مأخوذ است.
-4 غرور:طمع در چیزي که صحیح نیست(غرّ یغرّ غرور)(مغرور)و غرور:
یعنی شیطان چون مردم را مغرور میکند.
غارّ:غافل چون مثل آدم غافل و فریب خورده است.
غرّاره یعنی دنیا که اهل خود را فریب میدهد.
غرّ(غمر)کسی که در کارها تجربه کار نیست،چون شأن چنین آدم اینست که فریب خورد و غرور پذیرد و مصدر آن غراره
است.
غرر:خطر.
افتراء:دروغ.و فري شق و فریه:شکافته شده فریت الارض سرتها و قطعتها(پیمودم زمین را)
تفسیر:
چون خداي متعال ذکر کسانی که با پیغمبر مخاصمه کنند یاد کرد بیان میفرماید که اگر دلیل و حجت ایشان را محکوم کند
آیا نمیدانی، إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً -کسانی را که « أَ لَمْ تَرَ » : بناله و ضجه گرایند.و از احتجاج و مخاصمه اعراض کنند و فرمود
ابِ -از کتاب خدا. 􀀀 حظی داده میشود، مِنَ الْکِت
اللّ
􀀀
ابِ هِ 􀀀 ی کِت 􀀀 یُدْعَوْنَ إِل
-در اینجا چند وجه ذکر شده:
ص : 11
اللّ تورات است که یهود را بآن دعوت کرده و ایشان آن دعوت را نپذیرفتند چون میدانستند بواسطه وجود
􀀀
-1 مراد از کتاب ه
دلایل بر نبوت و صدق محمد(ص)در آن محکوم و مجاب خواهند شد(از ابن عباس)و اینکه گفته نصیبی از کتاب بایشان داده
شده چون جز بعضی از تورات را نمیدانستند.
گفته شده که مراد از کتاب قرآن است و یهود را بقرآن دعوت کرده زیرا چیزهایی از آن با تورات موافق است که عبارت
است از ارکان شریعت و اصول دیانت و صفت پیغمبر(ص)که بشارت آن در تورات هم آمده.
لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ
-سه احتمال در معنی این کلام میرود:
-1 ابی مسلم و جماعتی گویند یعنی:در نبوت محمد(ص)بین ایشان حکم نماید.
از ابن عباس روایت شده که زن و مردي از اشراف یهود زنا کردند و حد آن در تورات سنگسار است ولی ایشان از سنگسار
نمودن آن دو خودداري داشتند براي اینکه از اشراف بودند و امید داشتند که قانون پیغمبر(ص) اجازة رهایی و عدم رجم آنها
باشد لذا حکم آن دو را نزد پیغمبر(ص)آوردند حضرت امر بسنگسارشان فرمود.نعمان و بحري(دو عالم یهود)گفتند یا محمد
حکم آنها رجم نیست.حضرت فرمود حکم بین ما و شما تورات باشد.آنان گفتند انصاف دادي.حضرت پرسید کیست که
تورات را بهتر از همه بداند گفتند مردي یک چشم که ساکن فدك است بنام ابن صوریا.او را خبر کردند تا بمدینه آمد
جبرئیل او را براي پیغمبر وصف کرده بود.حضرت باو گفت تو ابن صوریا هستی؟گفت آري-فرمود:تو اعلم یهودي؟گفت
چنین می پندارند.پیغمبر قسمتی از تورات را که حکم رجم در آن بود بخواست و به وي گفت بخوان.ابن صوریا تورات را
اللّ از حکم
􀀀
خواند و چون بآیه رجم رسید دست بر آن نهاد و از آن بگذشت و ما بعدش را بخواند.ابن سلام گفت:یا رسول ه
رجم گذشت و برخاست و دست ابن صوریا را از آیه رجم برداشت و خود براي پیغمبر و یهود خواند که زن و مرد همسردار
اگر زنا کنند و بینه بر ایشان اقامه شود باید سنگسار شوند و اگر زن آبستن است باید صبر کرد تا بچه اش را بدنیا آرد حضرت
امر فرمود تا دو نفر یهودي زنا کار رجم شدند.
ص : 12
یهود از اینکار در غضب شدند و خداوند این آیه فرستاد.
یَتَوَلّ فَرِیقٌ مِنْهُمْ
􀀀
ثُمَّ ی
-یعنی عده اي از ایشان روي بگردانند.
وَ هُمْ مُعْرِضُونَ
-از پیروي حق معرض و روگردانند.
ذلِکَ􀀀
-(یعنی حال ایشان اینست)خداوند علت اعراض ایشان را بیان داشته و سبب جرأت ایشان را بر انکار به اینکه بدان معرفت
دارند ذکر کرده:
النّ
ار 􀀀 ق لَنْ تَمَسَّنَا الُوا 􀀀 بِأَنَّهُم ْ
-یعنی آتش بما نمیرسد.
داتٍ􀀀 أَیّ مَعْدُو
اماً 􀀀 إِلاّ
􀀀
-در این باره دو قولست:
-1 باندازه روزهایی که گوساله پرستیدند یعنی 40 روز(از ربیع و قتاده و حسن).
-2 مراد روزهایی چند و محصور(از جبایی).
وَ غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ
-یعنی ایشان را بطمع انداخت در جایی که طمع شایسته نیست.
کانُوا یَفْتَرُونَ 􀀀 ا 􀀀م
-یعنی دروغشان.درباره دروغی که ایشان را مغرور کرده دو قول است: 1-عقیده ایشان به اینکه پسران و دوستان خدایند(از
قتاده) 2- اینکه عقیده دارند که آتش جز چند روزي بایشان نرسد(از مجاهد) و این آیه دلالت بر مخالفت عقیده ما ندارد که
عفو و اخراج عقاب شوندگان از نمازگزاران را از آتش جایز میشمریم زیرا ما معتقدیم که عقاب کسانی که بواسطه ایمان
ثواب دائمی بر ایشان ثابت است منقطع و تمام شدنی است اگر چه مقدار عقابش را ندانیم و نمیگوییم که روزهاي عقاب او
باندازه روزهاي گناه اوست چنان که یهود گفتند و بین قول ما و یهود فرقی روشن است.
ص : 13
بیان آیۀ 25
اشاره
لغت:
کیف:براي سؤال از حال و کیفیت است و در اینجا تنبیه بر حال کسانیست که بآتش میروند و در این جمله بلاغت و اختصار
بسیار است و تقدیر چنین است:چگونه خواهد بود حال کسانی که به ادعاهاي باطل مغرور شده بحدي که آنها را بخلود در
.« من ترا اگر هم نیایی اکرام میکنم پس چگونه خواهد بود اکرامم بتو اگر بیایی » آتش کشانده مثل اینکه گویی
چگونه خواهد بود حالشان در وقت اجتماعشان در قیامت. «... فکیف حالهم اذا » و تقدیر آیه چنین است
تفسیر:
سپس خداوند آنچه را قبلا گفته تأکید فرموده که:
فَکَیْفَ
اهُمْ -یعنی روز گرد آوردنشان و محشور شدنشان. 􀀀 ذا جَمَعْن 􀀀 -حال ایشان چگونه است؟ إِ
لِیَوْمٍ
لا رَیْبَ فِیهِ -روزي که شک در آن نیست براي کسی که بدلایل قیامت بنگرد و اگر بجاي لیوم میفرمود فی 􀀀 -یعنی روز قیامت
یوم جزاء نمیشد و لام دلالت بر جزاء دارد مثل جئت لیوم الخمیس(یعنی لما یکون یوم الخمیس:چون روز خمیس بود) وَ
ا کَسَبَتْ -در اینجا دو قول است: 􀀀 وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ م
-1 یعنی براي هر کس جزاء اعمالش از ثواب و عقاب فراوان داده شود.
لا یُظْلَمُونَ -یعنی ثواب عملشان کم 􀀀 -2 یعنی داده شود جزاء هر کس چنان که گویی:فلانی کسب کرد مال را با زراعت وَ هُمْ
نشود و جزاء گناهانشان بیش از حد استحقاق نباشد.
ص : 14
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 26 تا 27
اشاره
ی􀀀 شاءُ بِیَدِكَ اَلْخَیْرُ إِنَّکَ عَل 􀀀 شاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَ 􀀀 شاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَ 􀀀 شاءُ وَ تَنْزِعُ اَلْمُلْکَ مِمَّنْ تَ 􀀀 الِکَ اَلْمُلْکِ تُؤْتِی اَلْمُلْکَ مَنْ تَ 􀀀 اَللّ م
􀀀
قُلِ هُمَّ
ارَ فِی اَللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ اَلْحَیَّ مِنَ اَلْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ اَلْمَیِّتَ مِنَ اَلْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ 􀀀 ارِ وَ تُولِجُ اَلنَّه 􀀀 کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 26 ) تُولِجُ اَللَّیْلَ فِی اَلنَّه
( سابٍ ( 27 􀀀 شاءُ بِغَیْرِ حِ 􀀀 تَ
(1)
ترجمه:
بگو اي خداي صاحب ملک بهر که خواهی میدهی و ملک از هر که خواهی میستانی،هر که را خواهی عزیز میکنی و هر که
را خواهی ذلیل میگردانی.همه خوبیها بدست توست که تو بر همه چیز توانایی.شب را بروز در میکنی و روز را بشب در
میکنی،زنده را از مرده پدید می آوري و مرده را از زنده بوجود می آوري و هر که را خواهی بدون حساب روزي میدهی.
ص : 15
1) سورة آل عمران آیۀ 26 و 27 جزء 3 سوره 3 -1
27- بیان آیه 26
اشاره
فضیلت آیه:
حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام)از پدرش از اجدادش از نبی اکرم روایت فرموده که:چون خداوند خواست سوره(فاتحه
الِکَ الْمُلْکِ...) را تا بغیر حساب فرو فرستد این آیات بعرش 􀀀 اللّ م
􀀀
اللّ ) و (قُلِ هُمَّ
􀀀
الکتاب)و(آیه الکرسی)و آیه (شَهِدَ هُ...
پروردگار در آویختند چنان که بین آنها و بین خدا هیچ پرده اي نبود و گفتند پروردگارا آیا ما را به سراي پر گناه و به
بندگان عصیانگر میفرستی در حالی که ما بعرش و بپاکی آویخته ایم؟خداوند فرمود:بعزت و جلالم قسم که:هیچ بنده اي شما
را بعد از هر نماز واجب قرائت نکند مگر اینکه در حظیره القدس(بهشت)جاي دهم و با دیده مکنون خود روزي 70 بار بر او
نظر(رحمت و عنایت)افکنم و در هر روزي هفتاد حاجت از وي بر آورم که کمترین آنها آمرزش باشد و او را از شر هر
دشمنی نگهدارم و جز مرگ از داخل شدنش به بهشت مانعی نخواهد بود.
اللّ
􀀀
معاذ گوید:روزي نتوانستم با پیامبر نماز جمعه بخوانم.پیغمبر فرمود:اي معاذ چه مانع شد تو را از نماز جمعه؟گفتم:یا رسول ه
یوحناي یهودي پیمانه اي از گندم از من طلب داشت و پیوسته بر در خانه ام در کمین من بود و ترسیدم که اگر بیرون آیم مرا
اللّ
􀀀
در برابر طلب خود حبس کند.پیامبر ص فرمود:معاذ،میخواهی خداوند بدهیت را ادا کند؟گفتم آري فرمود:بخوان قُلِ هُمَّ
سابٍ و(یا رحمان الدنیا و رحیمهما تعطی منها ما تشاء و تمنع منها ما تشاء اقض عنی دینی) پس اگر بقدر 􀀀 الِکَ ...تا بِغَیْرِ حِ 􀀀م
کره زمین طلا مقروض باشی خدا قرض ترا ادا خواهد کرد.
قرائت:
« یاء » بتشدید « نافع،حمزه،کسایی،حفض و یعقوب »، کلمه میت را در آیه
ص : 16
.« یاء » خوانده اند و دیگران بتخفیف
حجت:
مبرد گوید:میان علماء بصره اختلافی نیست که هر دو میت با تشدید یاء و بی- تشدید مساوي است و باین شعر شاعر استدلال
کرده که:
لیس من مات فاستراح بمیت
انما المیت میت الاحیاء
که میت اول و دوم بسکون و سومی بتشدید یاء است و هر سه بیک معنی است.
بعضی گفته اند که میت با تشدید کسی است که هنوز نمرده(و بعداً میمیرد چنان که گویی که فلانی میت خواهد بود)و میت
با سکون کسی است که مرده است ولی قول صحیح همان اولی است(که فرقی بین این دو نیست).
لغت:
تنزع مشتق از نزع است.
نزع:کندن چیزي است از چیزي.
نزع فلان الی اخواله،یعنی فلانی بواسطه شباهتی که با دایی هاي خود دارد گویا از آنها جدا شده و بمنزله یکی از آنها گشته.
نزاع:بمعنی ناله هم آمده.
نزوع از چیزي یعنی ترك آن.
تولج:مشتق است از مصدر ایلاج.
یعنی داخل کرد آن را پس داخل شد. « اولجه فولج »: ایلاج:داخل کردن،گفته میشود
داخل شد. « ولوجاً و ولجاً و لجّه » ولج
اعراب:
است زیرا یاء و میم هرگز در کلام عرب با هم دیده نشده و از اینجا دانسته « یاء » عوض از « میم مشدده » اللّ است و
􀀀
اللهم:بمعنی یا ه
میشود که میم آخر کلمه بمنزله یا در اول آنست.این قول سیبویه و خلیل است.
ص : 17
اللّ ام بخیر بوده و همزه از اول ام افتاده و اللهم شده.
􀀀
فراء گوید:اللهم در اصل ه
الِکَ الْمُلْکِ :بیشتر نحویان گویند که منصوب است از این جهت که مناداي مضاف میباشد و زجاج گوید محتملست 􀀀 کلمه م
که مالک صفت اللهم باشد.
جمله تُؤْتِی الْمُلْکَ :فعل و فاعل و مفعول است و جمله در محل نصب است بعنوان حالیت و عامل در آن حرف نداء است و ذو
شاءُ (ان تؤتیه) وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ 􀀀 مفعول دوم است و تقدیر جمله چنین است تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَ « من تشاء » الحال اللهم است و
شاءُ (ان تنزعه منه). 􀀀 تَ
است و ذو الحال ضمیر مستتر در « تؤتی و تنزع و تعز و تذل » مبتدا خبر در موضع حال است و عامل در آن « بِیَدِكَ الْخَیْرُ » و جمله
آنهاست.
مورد و شأن نزول:
اللّ علیه و آله مکه را فتح کرد و بامت خود وعده سلطنت فارس و روم را داد منافقان و یهود گفتند
􀀀
چون رسول اکرم صلی ه
هیهات،محمد کجا و ملک فارس و روم کجا،آیا مکه و مدینه براي او کافی نیست که طمع در روم و فارس بسته در این موقع
این آیه فرود آمد(این قول ابن عباس و انس بن مالک است).
اللّ علیه و آله در سال احزاب براي حفر خندق حدي معین فرمود و آن را خط کشی
􀀀
بعضی گفته اند که پیغمبر اکرم صلی ه
کرد و بهر 10 نفر چهل زراع از آن واگذار کرد که حفر کنند:مهاجران و انصار درباره سلمان فارسی که مردي نیرومند بود
اللّ علیه و آله فرمود:سلمان از ما اهل بیت است.
􀀀
اختلاف کردند و هر کدام او را براي کمک خود میخواستند.پیامبر صلی ه
عمر بن عوف گوید که 40 زراع بمن و سلمان و حذیفه و نعمان بن مقرن قرنی با 6 نفر از انصار واگذار شده بود و ما مرتب
زمین را میکندیم تا آنکه از دل خندق سنگی سخت بدر آمد که کلنگ پولادین ما را بشکست و کار بر ما سخت شد.بسلمان
گفتیم اینک نزد رسول گرامی شو و جریان این صخره را بازگو یا فرمان میدهد که از آن صرفنظر کنیم که بهتر و یا اینکه
فرمانی دیگر می دهد و ما مایل نیستیم از حد و مرز
ص : 18
رسول اکرم تجاوز کنیم.
اللّ علیه و آله رسانیدند که صخره و سنگی بزرگ و سخت و سپید در دل خندق
􀀀
اللّ صلی ه
􀀀
مسلمانان جریان را بسمع رسول ه
پیدا شده که آلات ما را شکسته و هیچ از آن کنده نمیشود.بهر چه میدانی فرمان ده که از حد و مرزي که شما مقرر فرموده
اید تجاوز روا نمیداریم.
نبی اکرم با سلمان بخندق فرو شدند و کلنگ از دست وي بستد و ضربتی بر آن سنگ زد که شکافته شد و برقی از آن جستن
کرد که همه جا را روشن کرد گویی چراغی درخشان در شب تیره افروخته شد.رسول اکرم تکبیر بگفت و همه مسلمانان با
وي تکبیر گفتند و ضربتی دیگر بر آن نواخت که سنگ را در هم شکست و برقی دیگر از آن جستن کرد که همه جا را
روشن ساخت که گویی چراغی نور افشان در شبی ظلمانی بود.باز نبی اکرم تکبیر فتح گفت و مسلمین همه تکبیر گفتند.
پس ضربت سوم را بر آن سنگ فرود آورد و آن را بشکست و برقی دیگر از آن بدرخشید که همه جا را روشن کرد باز هم
حضرت تکبیر فتح بگفت و همگان با وي تکبیر گفتند.
اللّ پدر و مادرم فدایت امروز چیزي از شما دیدم که قبلا ندیده
􀀀
سپس رسول خدا از خندق بالا رفت سلمان پرسید:یا رسول ه
اللّ :ضربت اول که بر سنگ
􀀀
بودم.پیامبر اکرم رو بجمعیت کرد و فرمود:آیا گفته سلمان را شنیدید؟گفتند:آري،یا رسول ه.فرمود
نواختم برقی را که همه مشاهده کردید از آن بیرون شد که در آن کاخهاي حیره و مدائن چون دندان سگان بر من روشن و
نمودار شد پس جبرئیل بمن خبر داد که امت من بر آنها غلبه خواهند کرد.سپس ضربت دوم را نواختم و برقی از آن جستن
کرد که مشاهده کردید و در آن قصرهاي سرخ فام روم بر من روشن و عیان جلوه کرد که چون نیشهاي سگان بود.جبرئیل
خبر داد که امت من بر آنها دست خواهند یافت.سر انجام ضربت سوم را نواختم برقی که دیدید از آن بجست و در میان آن
صنعاء نیز چون دندان کلاب در برابر دیده ام روشن و آشکار شد.جبرئیل بمن خبر داد که
ص : 19
امتم بر آنها پیروزي خواهند یافت.پس اي مسلمانان شما را مژده باد.
مسلمانان از این گفتار خدا را سپاس گفتند که وعده اي راست بما داده شد و خداوند وعده داد ما را که پس از تنگی و
سختی یاري و پیروزي بما عنایت فرماید.
ولی منافقان گفتند آیا از این آرزوهاي پوچ و وعده هاي باطل که بشما میدهد تعجب نمیکنید که بشما میگوید که از مدینه و
یثرب کاخهاي حیره و مدائن کسري را می بیند و فتح آنها را بشما وعده میدهد در حالی که شما از ضعف و عجز خندق
میکنید و قدرت مبارزه و مواجهه با دشمن ندارید پس(در این موقع)قرآن نازل شد که:
افِقُونَ... 􀀀 وَ إِذْ یَقُولُ الْمُن
یعنی چون منافقان و آنان که دلشان مریض است(بمرض کفر و نفاق)میگویند خدا و رسولش جز وعده دروغ بما نمیدهند.و
الِکَ الْمُلْکِ...) را نازل فرمود چون خداوند سبحان کیدها و نقشه هاي اهل کتاب را برسول اکرم یاد کرد 􀀀 اللّ م
􀀀
بعد (قُلِ هُمَّ
طریق احتجاج و بحث با ایشان را بوي باز نمود که در هنگام سؤال و جواب با ایشان چگونه پاسخ دندانشکن بایشان دهد و در
این باره میفرماید:
قُلِ
الِکَ الْمُلْکِ -یعنی اي آنکه مالک هر ملک(یعنی دارایی)و هر ملک (یعنی سلطنت)هستی که 􀀀 اَللّ م
􀀀
-(بگو)اي محمد(ص) هُمَّ
هر مالکی جز تو در مسیر نیستی قرار دارد و هر پادشاهی غیر از تو فنا می پذیرد.
زجاج گوید یعنی:مالک همه بندگان و آنچه دارا هستند.
و نیز گفته اند یعنی:مالک امر دنیا و آخرت.
مجاهد و سعید بن جبیر گویند:مالک نبوت.
شاءُ 􀀀 تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَ
-یعنی بهر که خواهی سلطنت دهی.در اینجا جمله اي محذوف و در تقدیر است تؤتی الملک من تشاء ان تؤتیه یعنی بهر که
خواهی پادشاهی دهی پادشاهی میدهی.
شاءُ 􀀀 وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَ
-و سلطنت را باز می ستانی از هر کس بخواهی یعنی
ص : 20
بر طبق مصلحت و مقتضاي حکمت،پادشاهی هر که را بخواهی قطع میکنی و بپایان میرسانی.در معناي آیه اختلاف کرده اند:
اللّ علیه و آله)و اصحاب و امت او عنایت میکنی و
􀀀
-1 یکی میگوید:یعنی سلطنت و ابزار پیروزي و فتح جهان را بمحمد(صلی ه
از بزرگان قریش و امپراطوران روم و شاهنشاهان ایران باز می ستانی و قیامت نخواهد آمد مگر اینکه مسلمانان کشور و
مملکت آنها را فتح خواهند کرد.
-2 و نیز گفته اند:نبوت و امامت را بهر که خواهی میدهی و ولایت و تصرف در خلق و بلاد خود را باو می سپري و(باین معنی
و سیاق)ملک و سلطنت را از جباران باز می ستانی به اینکه ایشان را مقهور می سازي و قدرتشان را نابود میکنی بنا بر این کافر
و فاسق اگر چه غلبه کند یا پادشاهی یابد آن سلطنت الهی و آسمانی که خدا بعنایت خود به او داده باشد نخواهد بود و دلیل
یعنی(عهد من بظالمین نمیرسد)چگونه ممکنست « الظّ
􀀀
الُ عَهْدِي الِمِینَ 􀀀 لا یَن 􀀀» ، این مطلب آیه شریفه و قول خداي متعال است که
پادشاهی کافر و فاسق الهی باشد و حال آنکه خداوند خود(بندگان را)بنا بود ساختن قدرت و سلطنت آنها فرمان داده است.
شاءُ 􀀀 وَ تُعِزُّ مَنْ تَ
شاءُ -و هر که را بخواهی ذلیل میگردانی با کفر و معصیت.در 􀀀 -هر که را بخواهی عزیز میسازي(بایمان و اطاعت) وَ تُذِلُّ مَنْ تَ
معنی دو جملۀ فوق اقوال زیر گفته شده است:
-1 عزیز میگردانی مؤمن را به بزرگداشت و ثنا گفتن وي و ذلیل میسازي کافر را با جزیه گرفتن و لعن کردن.
-2 محمد و اصحابش را عزیز میسازي و ابو جهل و امثالش از کشته شدگان جنگ بدر را ذلیل می نمایی.
-3 هر که از اولیاء خود را بخواهی بانواع عزت در دین و دنیا عزیز میداري و هر که از دشمنانت را اراده کنی در دنیا و آخرت
ذلیل میگردانی زیرا خداي متعال اولیاء و دوستان خود را ذلیل نمینماید و اما اگر ایشان را فقیر کند و یا مبتلی گرداند
ص : 21
از راه ذلت دادن نیست بلکه براي اینست که با این گرفتاریها و نداریها در آخرت(که زندگی جاوید و ابدي و حقیقی
است)گرامیشان بدارد و آخرین درجه جلال و عزت را بآنها عطا فرماید.
بِیَدِكَ الْخَیْرُ
-تنها بدست تو است همه خیرات و خوبیها.(ال)در الخیر براي جنس است(و معنی مطلق میدهد)یعنی همه و جنس خیرات
بدست تست و از ناحیه تست.
علت اینکه در این آیه فقط از خیر اسم برده و شر را یاد نکرده(با اینکه شرها نیز همه بدست او میباشد)این است که آیه براي
ترغیب و توجه مؤمنان بخداست و در چنین حال و براي چنین منظوري جز ذکر خیر شایسته نیست و ترغیب و توجه مردم فقط
در خیر و بسوي خیر خواهد بود و بس.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 إِنَّکَ عَل
-(تو بر همه چیز توانایی)یعنی تو بر همه اشیاء دست توانا داري و هیچ چیز ترا عاجز نتواند کرد و بر ایجاد چیزهایی که هنوز
بوجود نیامده و نیز بر نابود ساختن آنچه وجود یافته قادري و همچنین میتوانی موجودات فانی شده را باز گردانی.
ارَ فِی اللَّیْلِ 􀀀 ارِ وَ تُولِجُ النَّه 􀀀 تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّه
-در معنی این آیه دو قول است:
-1 از شب میکاهد و مقدار کم شده را بروز افزون میسازد و از روز میکاهد و مقدار کم شده را بشب افزون میسازد.این قول از
ابن عباس و مجاهد و عموم مفسرین است.
-2 داخل میکند هر یک(از روز و شب)را در دیگري به اینکه آن را عوض دومی و بجاي دومی میآورد و این قول ابی علی
جبایی است.
وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ
-(زنده را از مرده بیرون میآوري)یعنی:زنده را از نطفه بیرون میآوري که نطفه مرده است بدلیل گفته خداوند(مرده بودید زنده
ساختیم شما را) ( 1)وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ -(و مرده را از زنده بیرون میآوري)یعنی نطفه مرده را از انسان زنده میسازي و
همچنین است آوردن مرغ از تخم مرغ و تخم مرغ از
ص : 22
. 1) سوره بقره،آیه 28 -1
.( مرغ.این قول ابن عباس و ابن مسعود و مجاهد و قتاده و سدي است ( 1
و نیز گفته اند مراد آیه اینست که مؤمن را از کافر و کافر را از مؤمن بیرون میآوري (مراد از حی مؤمن است و از میت کافر
است).
این قول از حسن است و نیز از امام ششم حضرت صادق(علیه السلام)و از امام پنجم حضرت باقر علیه السلام روایت شده.
سابٍ 􀀀 شاءُ بِغَیْرِ حِ 􀀀 وَ تَرْزُقُ مَنْ تَ
-و هر که را بخواهی بی حساب روزي میدهی یعنی بدون بخل و امساك و سختگیري روزي میدهی و این آیه چون این مثال
است که فلان کس بی حساب انفاق میکند یعنی خیلی سخاوتمندانه و خالی از بخل زیرا عادت بخیل و سختگیر از خرج
اینست که در خرج و انفاق خیلی حسابگر و دقیق است.این قول زجاج است.و گفته اند که معنی آیه اینست که بدون ترس از
کم بود و نقصان دارایی خود می بخشد و روزي میدهد چون قدرت و ملک خدا حد و نهایت ندارد و آنچه از آن برداشته
شود موجب نقصان آن نمیگردد.
ص : 23
1) امروز ثابت شده است که نطفه زنده است و سلولهایی زنده دار است که همان سلولهاي داراي حیات رشد میکنند و -1
انسان میشوند باین ترتیب که از نطفه سلول زنده اي بنام اسپرماتوزوئید در مرد و در زنها سلول زنده اي بنام اوول با هم ترکیب
میگردند و جنین را تشکیل میدهند.بنا- بر این ممکنست در ذهن کسی اشکال شود مفسرین(و یا آیه)نطفه را مرده حساب
کرده اند: جواب اینست که آیه شریفه درباره میت اسم هیچ چیزي را نبرده و مراد از میت را بیان نکرده و این مفسران هستند
که این تفسیر را کرده اند و معمولا مفسران مطالبی را که درباره تفسیر آیه میگویند استنباطی است که بفکر خود از قرآن
میکنند و چون قرآن همیشه بصورت کلی و قانون عمومی سخن میگوید که میتواند بر مصداقها و افراد و معانی بسیار دلالت
کند(و عظمت و دلیلی بر اعجاز قرآن هم همین است)لذا هر مفسري طوري استنباط میکند و آنچه میگوید کاملترین مصداقی
است براي آیه بنظر خودش و لذا گاهی حتی یک مفسر معانی و مصادیق مختلفی براي یک آیه ذکر میکند پس این معانی
مسلم و صد در صد مال قرآن نیست و یا تنها معنی آیه نیست و اگر بعداً بطلان آن روشن شد می فهمیم استنباط مفسر اشتباه
بوده نه آیه قرآن. و اگر تفسیرهاي مختلفی را هم از معصوم نقل کرده اند باین معنی است که امام میخواسته مصادیق مختلفی
را درباره آیه معین کند با توجه به اینکه بین معانی متعددي که از معصوم رسیده هرگز تضاد و تناقضی وجود ندارد و یا با
مسائل علمی مسلم مخالفتی ندارد مترجم
هر که را بخواهی) اهل بهشتند زیرا خداوند بهشتیان را چندان رزق میدهد که بحساب نمیآید )« من تشاء » و نیز گفته اند مراد از
و حد و شماره ندارد زیرا بهشت محدود و متناهی نیست و نهایت ندارد و آیه باین معنی مثل آیه شریفه زیر است:
سابٍ -یعنی(آنها به بهشت در آیند و بی حساب روزي داده شوند). 􀀀 ا بِغَیْرِ حِ 􀀀 ئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیه 􀀀 فَأُول
ص : 24
[ [سوره آل عمران ( 3): آیه 28
اشاره
[ [سوره آل عمران ( 3): آیه 28
اهً وَ 􀀀 إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُق
􀀀
اَللّ فِی شَیْءٍ
􀀀
ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ هِ 􀀀 اءَ مِنْ دُونِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ 􀀀 کافِرِینَ أَوْلِی 􀀀 یَتَّخِ ذِ اَلْمُؤْمِنُونَ اَلْ 􀀀 1)لا )
( اَللّ اَلْمَصِیرُ ( 28
􀀀
اَللّ نَفْسَهُ وَ إِلَی هِ
􀀀
یُحَذِّرُکُمُ هُ
ترجمه:
نباید مؤمنان کافران را بجاي مؤمنان اولیاء خود گیرند.و هر که چنین کند با خدا کاري ندارد،مگر که از آنها ترسی داشته
باشید.خدا شما را از خود میترساند و سرانجام سوي اوست.
ص : 25
1) سوره آل عمران آیه 28 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 28
اشاره
قرائت:
خوانده اند و دیگر قراء تقاه قرائت کرده اند. « تقیه » حسن و مجاهد و یعقوب و سهل
اعراب:
ابتداء غایت است و تقدیر جمله چنین است: « دون المؤمنین » معنی من در کلمه
یعنی آغاز و سرچشمه ولایت خود را مکانی غیر از مؤمنان قرار مدهید و کلمه « لا تجعلوا ابتداء الولایه مکاناً دون المؤمنین »
دون(پایین تر)مکانی و محسوس نیست بلکه بمعنی پست تر و پایین تر که رتبۀ معنوي است میباشد چنان که وقتی می گویی
زید دون تست غرض این نیست که زید در زمینی پست و پایین ایستاده و تو در مکانی بالا بلکه معنی اینست که زید مقام و
جار و متعلق بفعل محذوف است و عامل آن همان عامل « اللّ فِی شَیْءٍ
􀀀
فَلَیْسَ مِنَ هِ » رتبه اش کمتر از تست و کلمه من در جمله
در محل جر است به باء محذوف یا در محل نصب بحذف حرف جر(منصوب بنزع « أَنْ تَتَّقُوا » در(فی شیء)است و جمله
خافض).
تفسیر:
چون خداوند در آیات قبل بیان فرمود که مالک دنیا و آخرت و قادر بر عزیز و ذلیل کردن است مؤمنان را از دوستی و
ولایت(آقا قرار دادن)دشمنان خدا که هیچگونه عزت و ذلتی بدست آنها نیست نهی فرموده تا همواره مایل و راغب بچیزهایی
که نزد خدا و اولیاء خدا و مؤمنان است باشند نه بدانچه نزد دشمنان خدا و کافران است پس فرمود:
اءَ􀀀 کافِرِینَ أَوْلِی 􀀀 لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْ 􀀀
-(مؤمنان کافران را دوست و اولیاء خود
ص : 26
نگیرند)یعنی براي مؤمنان شایسته نیست که کفار را اولیاء خویشتن قرار دهند و از ایشان یاري بخواهند و بدانان پناه برند و با
بِاللّ وَ الْیَوْمِ
􀀀
لا تَجِ دُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀» - آنان اظهار محبت کنند چنان که این معنی در جاهاي مختلف قرآن آمده مثل آیات زیر: 1
1)یعنی هرگز نخواهی دید مردمی که بخدا و روز قیامت ایمان دارند با کسانی که با ) «... اللّ وَ رَسُولَهُ
􀀀
وادُّونَ مَنْ حَادَّ هَ 􀀀 الْآخِرِ یُ
خدا و پیامبرش مبارزه و منازعه دارند دوستی پیش گیرند.
.( -2 یهودیان و نصاري را اولیاء خود مگیرید ( 2
-3 دشمنان من و خودتان را اولیاء خود قرار ندهید.
مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ
:بجاي مؤمنان.
یعنی:واجب است موالاه با مؤمنان باشد و این آیه نهی از موالاه با کفار و همکاري با آنهاست علیه مؤمنان.
ابن عباس گفته که معنی اینست که:از ملاطفت با کفار نهی نشده.
اولیاء جمع ولی است و ولی کسی است که امور و کارهاي کسی را که رضایت دهد بدست میگیرد و سرپرستی میکند به
اینکه او را کمک و نصرت مینماید و این بر دو وجه است:
-1 کمک کننده و یاري دهنده(معین)(اسم فاعل).
-2 کمک گیرنده و یاري شونده(معان اسم مفعول).
اللّ ولی الذین آمنوا...) ( 3)بمعناي اسم فاعل(معین) است و وقتی گفته میشود مؤمن ولی خداست
􀀀
و کلمه(ولی)در آیه شریفه( ه
یعنی مورد نصرت او و کمک گیرنده از او است(معان).
ذلِکَ􀀀 وَ مَنْ یَفْعَلْ
:هر که چنین کند یعنی کافران را بجاي مؤمنین اولیاء خود گیرد.
اللّ فِی شَیْءٍ
􀀀
فَلَیْسَ مِنَ هِ
:یعنی از اولیاء خدا نیست و خداوند از او بري و بیزار
ص : 27
. 1) سوره مجادله آیه 22 -1
. 2) سوره مائده آیه 51 -2
. 3) سوره بقره آیه 257 -3
است و گفته اند که مراد اینست که این کس به هیچ وجه از ولایت خدا بهره ندارد و نیز گفته شده که مراد اینست که این
عمل سازش و ارتباط با دین خدا ندارد.
سپس خداوند از این حکم که فرمود موردي را استثناء فرمود که:
اهً 􀀀 إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُق
􀀀
:مگر اینکه از آنان ترس داشته باشید یعنی کفار غالب و مؤمنان مغلوب باشند و مؤمنان بترسند که اگر با کفار اظهار موافقت
نکنند و حسن معاشرت نداشته باشند گرفتار خطر گردند پس در این مورد جایز است براي مؤمنین که بزبان اظهار دوستی
کنند و تظاهر بمودت نمایند و از راه تقیه و براي دفع شرشان با آنان راه خدا را پیش گیرند ولی هرگز دل بدوستی ایشان
نبندند و بولایت ایشان تن در ندهند و در این آیه دلالت است که تقیه در دین جایز است البته در صورتی که انسان نسبت
بجان و نفس خود خائف باشد(یعنی فقط ترس از مرگ باشد)ولی اصحاب ما(یعنی شیعه دوازده امامی)آن را در هر حال جایز
شمرده اند و تقیه گاهی براي نوعی اصلاح طلبی واجب است.
ولی تقیه در بعضی از افعال به هیچ وجه جایز نیست مثل اینکه کشتن مؤمن و یا عملی که علم و ظن غالب است که آن عمل
موجب فساد در دین است نمیتوان و لو در مورد تقیه مرتکب شد.
شیخ مفید تقیه را چهار تقسیم کرده:
-1 گاهی واجب میشود در این هنگام فرض است که مراعات شود.
-2 بعضی اوقات و در جاهایی جایز است ولی وجوب آور نیست.
-3 در مواردي فعل تقیه از ترك آن برتر است.
-4 گاهی ترکش از فعلش افضل است اگر چه فاعل آن معذور و مورد عفو است و میتوان از ملامت او چشم پوشید.
شیخ طوسی فقیه بزرگ شیعه گوید:ظاهر روایات دلالت بر وجوب آن دارد در مورد ترس بر جان و روایت شده که در مورد
بیان حق و پرده برداري از حق ترك تقیه رخصت داده شده.
ص : 28
را بگرفت و بیکی از آن دو گفت که آیا شهادت « ص» حسن روایت کرده که مسیلمه کذاب دو تن از اصحاب رسول اکرم
اللّ است؟گفت آري.باز پرسید که آیا برسالت من هم شهادت میدهی؟گفت آري.پس او را آزاد
􀀀
میدهی که محمد رسول ه
کرد.سپس دومی را بخواست و گفت آیا برسالت محمد(ص)شهادت میدهی؟گفت آري.سپس پرسید آیا برسالت من هم
شهادت میدهی؟جواب داد من گنگ و لالم.مسیلمه سه بار این سؤال را تکرار کرد و همان جواب شنید پس گردن او را
رسید فرمود: « ص» زد.این مطلب بسمع مبارك پیامبر اکرم
اما آنکه کشته شد بر صدق و یقین خود شهید شد و بفضیلت و مقام خود نایل شد پس گوارا باد بر او این مقام و پاداش عالی.
و اما دیگري اجازه و رخصت خدا را(بر تقیه)پذیرفت و بر او گناهی نیست بنا بر این تقیه رخصت است(یعنی واجب و حرام
نمیباشد و اختیار عمل بدان با مکلف است)و بیان و اداء حق نیز فضیلت میباشد.
اللّ نَفْسَهُ
􀀀
وَ یُحَذِّرُکُمُ هُ
:خداوند شما را از خود بر حذر میدارد و میترساند. یعنی خداوند شما را از عقاب و عذاب خود بر ولی گرفتن کافر و دیگر
معاصی نیز میترساند و مراد ترس از خدا ترس از عقاب اوست چنان که وقتی می گویی بترس از شیر یعنی از قوت و
درندگیش نه از خودش.
اللّ الْمَصِیرُ
􀀀
وَ إِلَی هِ
:(بازگشت فقط بسوي خداست)یعنی:بازگشت بپاداش خدا و یا حکم خداست.
ص : 29
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 29 تا 30
اشاره
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 29 ) یَوْمَ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
ا فِی اَلْأَرْضِ وَ هُ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 اَللّ وَ یَعْلَمُ م
􀀀
ا فِی صُ دُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ هُ 􀀀 قُلْ إِنْ تُخْفُوا م
اَللّ رَؤُفٌ
􀀀
اَللّ نَفْسَهُ وَ هُ
􀀀
ا وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ هُ 􀀀 ا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَه 􀀀 ا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْ َ ض راً وَ م 􀀀 تَجِ دُ کُلُّ نَفْسٍ م
( ادِ ( 30 􀀀 بِالْعِب
(1)
ترجمه:
بگو اگر آنچه در دل شما است پنهان کنید یا آشکار سازید خدایش میداند و میداند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و
خداوند بهر چیز قادر است.
روزي که(روز قیامت)همه مردم آنچه عمل خیر کرده اند حاضر و جلو چشم می یابند دوست دارند که کاش بین آنها واو
فاصله اي بسیار دور بود و خداوند شما را از خود میترساند و خدا به بندگان رؤوف است.
ص : 30
1) سوره آل عمران آیۀ 29 و 30 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 29
اشاره
لغت:
معنی صدر معلوم است(سینه)و در اصل بمعنی بلندترین قسمت جلوي هر چیز است و صدر انصراف از آب است.
صدار:لباسی است که زن پوشد و باین اسم خوانده میشود چون کوتاه بوده فقط سینه و محاذي آن را می پوشاند.
اعراب:
یعلم ما فی » و جمله « اللّ کان او لم یکن
􀀀
اللّ یعلمه ه
􀀀
و ان کان ه » اللّ :مجزوم است زیرا جواب شرط است باین تقدیر
􀀀
یعلمه ه
استیناف است. « السماوات
تفسیر:
چون خداوند از پذیرفتن کفار را بعنوان اولیاء منع فرمود آنها را از پنهان داشتن این معنی(در دل)بترسانید و فرمود:
قُلْ
:بگو(اي محمد).
إِنْ تُخْفُوا
ا فِی صُدُورِکُمْ :آنچه در سینه شماست و مراد از سینه دل است و سینه را بجاي دل آورده چون جایگاه دل 􀀀 :اگر پنهان کنید، م
است.
أَوْ تُبْدُوهُ
:یا ظاهر سازید.
اللّ
􀀀
یَعْلَمْهُ هُ
ا فِی 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 یَعْلَمُ م » با اینهمه خداوند « و» :خدا میداند.پس پنهان کردن دوستی کفار در دل بشما نفعی نمی- بخشد
آنچه در زمین و آسمانها است میداند.و علت اینکه این مطلب(علم زمین و آسمانها)را یاد فرموده اینست که علم و « الْأَرْضِ
احاطه خود را بر موجودات بتفصیل بیان کند تا بیشتر و بنحو کامل
ص : 31
موجب تحذیر مردم شود زیرا آن کس که بر همه موجودات بتفصیل دانا باشد از دلها(بطریق اولی)خبر دارد.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
وَ هُ
:خداوند بهر چیز تواناست پس قادرست که شما را بگیرد و مجازات کند.
ص : 32
بیان آیه 30
اشاره
لغت:
امد:غایت و انتها که چیزي به آن پایان می یابد.
اعراب:
وجوهی ذکر شده: « یوم » درباره نصب کلمه
و در این صورت معنی چنین می « اللّ نفسه یوم تجد
􀀀
یحذّرکم ه »: -1 نصب آن به یحذّرکم است و تقدیر چنین می شود
اللّ
􀀀
الی ه »: -2 نصب آن به مصیر است و تقدیر چنین می شود «... خداوند شما را از خود میترساند در آن روز (قیامت)که »: شود
روز قیامت...بازگشت هر چیزي بخدا است. « المصیر یوم تجد
یعنی بیاد آور روزي که (روز قیامت). « اذکر یوم تجد »: -3 منصوب به اذکر است و چنین است
اما در جمله ما عملت بمعنی الذي است چون مفعول تجد است و ممکنست با کلمه بعد از خود رویهم مصدر باشد یعنی(تجد
عملها)روزي که هر کس عمل خود را حاضر می بیند و کلمه جزاء قبل از آن در تقدیر است یعنی جزاء عمل خود را می
اگر تجد را به معنی یافتن و مشتق از و جدان بگیریم حال براي تجد است (و معنی چنین می شود:روزي که « محضراً » بیند.کلمه
هر کسی عمل خود را می یابد و بجزاء آن می رسد در حالی که حاضر است)و اگر تجد را به معنی میداند بدانیم محضراً
مفعول آن می شود (یعنی روزي که هر کسی عمل خود را حاضر می بیند).جواب(لو)در آیه محذوف است باین تقدیر(تود ان
بینها و بینه امداً بعیداً لو ثبت ان بینها و بینه امداً بعید)یعنی دوست میدارد که بین او و عمل حاصله دوري باشد اگر ممکن بود
که بین او و عملش فاصلۀ دوري
ص : 33
باشد و ذکر جملۀ(ان...)دلالت بر مفعول محذوف تودّ دارد و لفظ تود دلالت بر جواب لو مینماید و این مطلب اکنون بخاطرم
اللّ واضح است.
􀀀
رسید و بحمد ه
تفسیر:
چون خداوند مردم را از عقاب ترسانید و بر حذر داشت(در آیه قبل)در این آیه وقت عذاب و عقاب را بیان می دارد و
میفرماید:
ا عَمِلَتْ 􀀀 یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ م
-روزي که هر کسی آنچه عمل کرده است(در دنیا)می یابد.
مِنْ
-(در)طاعت و خَیْرٍ مُحْضَراً -(خیر حاضر).
آنچه عمل کردند در برابر خود حاضر می یابند و می بینند و همچنین « و وجدوا ما عملوا حاضراً »: و نظیر این آیه آیۀ زیر است
هر کس و هر نفسی آنچه حاضر کرده خواهد دانست). )-« و علمت نفس ما احضرت » این آیه
سپس در کیفیت وجود عمل و حضور عمل اقوالی گفته شده:
-1 ابی مسلم و غیر او گفته اند که یعنی صحیفه ها و نامه هاي اعمال حسنه و سیئه را می بیند و می گیرد.و این قول،اختیار
قاضی نیز هست.
-2 یعنی جزاء عمل هاي خود را که عبارتست از ثواب یا عقاب(بهشت یا دوزخ) می یابند و میگیرند ولی خود اعمال اعراض و
خیرهایی بوده که باطل شده و دیگر اعادة آنها جایز و درست نیست و بیمعنی است پس محال است که خود آنها حاضر،یافت
شود.
ا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ 􀀀 وَ م
-(و آنچه بدي که بجاي آورده)یعنی هر انسانی آنچه گناه کرده حاضر می یابد.
ا وَ بَیْنَهُ 􀀀 تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَه
-(دوست دارد که بین خود و گناهانش) أَمَداً بَعِیداً -(فاصلۀ دور و بسیاري باشد)یعنی آنها اعمال او نباشند.
سدي گوید:مراد مکان و فاصله بسیار است.و مقاتل گوید:مراد فاصلۀ بین مشرق و مغرب است. « امداً بعیداً » درباره
ص : 34
اللّ نَفْسَهُ
􀀀
وَ یُحَذِّرُکُمُ هُ
-(خدا شما را از خود یعنی عذاب خود بر حذر می دارد).
ادِ 􀀀 اللّ رَؤُفٌ بِالْعِب
􀀀
وَ هُ
-(خداوند بر بندگانش رحیم است).
حسن گوید:یکی از نعمتهاي کامل و رحمت او بر بندگان اینست که ایشان را از عقاب خود بر معصیت ترسانده است.
ص : 35
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 31 تا 34
اشاره
اَللّ وَ اَلرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ
􀀀
اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 31 ) قُلْ أَطِیعُوا هَ
􀀀
اَللّ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ هُ
􀀀
اَللّ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ هُ
􀀀
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ هَ
ا مِنْ بَعْضٍ وَ 􀀀 الَمِینَ ( 33 ) ذُرِّیَّهً بَعْضُه 􀀀 رانَ عَلَی اَلْع 􀀀 راهِیمَ وَ آلَ عِمْ 􀀀 ی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْ 􀀀 اَللّ اِصْ طَف
􀀀
کافِرِینَ ( 32 ) إِنَّ هَ 􀀀 لا یُحِبُّ اَلْ 􀀀 اَللّ
􀀀
هَ
( اَللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 34
􀀀
هُ
(1)
ترجمه:
بگو(اي پیغمبر)اگر خدا را دوست میدارید مرا اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید خداوند غفور
و رحیم است.
بگو(اي پیغمبر)خدا و پیامبر(ص)را اطاعت کنید پس اگر پشت کردید خداوند کافرین را دوست ندارد.
خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را از اهل دنیا برگزید نژاد آنها بعضی از بعض دیگر است و خدا شنوا و دانا
است.
ص : 36
1) سوره آل عمران آیات 31 تا 33 جزء 3 سوره 3 -1
32- بیان آیه 31
اشاره
لغت:
محبت یعنی اراده ولی اراده اي که مضاف و مربوط بیک مراد باشد یا چیزي از متعلقات بمراد چنان که گویی زید را دوست
دارم و اکرام زید را دوست دارم که در اولی مورد اراده و خواست تو خود زید است و در مثال دوم متعلق و چیزي از زید که
اکرام وجود اوست.
ارید »: ولی در اراده خود مراد مورد توجه نیست بلکه فقط چیزي و متعلقی از او مورد توجه است چنان که نمیتوان گفت
.« ارید اکرام زید » بلکه فقط میتوان گفت « زیداً
و این مطلب از این جاست که محبت در جاي میل و علاقه طبایع است که جاري مجراي شهوت و خواست(تمایل)میباشد و در
مقام اضافه به چیزي یا کسی همان معامله می شود.
و محبت خداي تعالی نسبت به بنده اراده اینست که بوي ثواب دهد و محبت عبد نسبت بخدا خواستن اوست در مقام اطاعت و
با اطاعت.
طاعت:متابعت کردن دعوت کننده در چیزي که بدان دعوت میکند و لذا گاهی انسان مطیع شیطان است اگر چه قصد اطاعت
وي نداشته باشد زیرا اگر بمعصیتی که دل میخواهد میل پیدا کند و توجه کند اطاعت شیطان را که نیز داعی بمعصیت است
نموده.
شان نزول:
محمد بن جعفر بن زبیر گوید:این دو آیه درباره وفد نجران(مسیحیانی که از نجران بر پیامبر وارد شدند)نازل شده در آن وقت
که گفتند:ما مسیح را خیلی بزرگ
ص : 37
میشماریم بجهت محبت خدا.
تفسیر:
سپس خداوند بیان میدارد که ایمان بوي فایده ندارد مگر اینکه با ایمان به پیغمبرش(ص)همراه باشد پس میفرماید:
قُلْ
:(بگو)اي محمد.
اللّ
􀀀
إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ هَ
:(اگر خدا را دوست دارید)چنان که گمان میکنید.
اللّ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ
􀀀
فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ هُ
:از من(که پیغمبرم)اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید.) ابن عباس گوید:مراد اینست که
اگر(دین)خدا را دوست دارید(مراد از دوستی خدا دوستی دین خداست.) دیگري گفته یعنی:اگر در ادعاي دوستی خدا
راست میگویید مرا اطاعت کنید و اگر چنین کنید خداوند شما را دوست خواهد داشت و شما را خواهد آمرزید.
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
وَ هُ
:(خداوند غفور و رحیم)یعنی:کثیر الرحمه و کثیر- المغفره است.
اللّ وَ الرَّسُولَ
􀀀
قُلْ أَطِیعُوا هَ
:(بگو خدا و رسولش را اطاعت کنید)یعنی:
بگو اي محمد اگر خدا را دوست دارید چنان که ادعا میکنید پس علامت صدق خود را با اطاعت او و پیامبر ظاهر سازید که
این علامت صدق ادعاي شماست.
فَإِنْ تَوَلَّوْا
:(پس اگر پشت کردند.) یعنی:اگر از اطاعت خدا و پیامبرش اعراض نمودند.
کافِرِینَ 􀀀 لا یُحِبُّ الْ 􀀀 اللّ
􀀀
فَإِنَّ هَ
:(خداوند(در نتیجه)کافران را دوست ندارد).
یعنی:خداوند آنها را دشمن دارد و ثواب براي آنها نخواهد خواست و از نفی (لا یحب) بر اثبات(بغض و دشمنی)دلالت
آورده و این طریق ابلغ است و بر معنی بیشتر دلالت میکند زیرا اگر میفرمود:یبغضهم یعنی آنها را دشمن دارد ممکنست توهم
شود که از جهتی آنها را دشمن دارد و از جهتی دیگر دوست چنان که جایز است که
ص : 38
چیزي از جهتی معلوم باشد(پس معنی آیه اینست که آنها را مطلقاً و از هیچ جهت دوست ندارد بدلیل اطلاق آیه)و به همین
که می گویند خداوند کفار را از جهت کافر بودنشان دوست ندارد و « مجبّره » جهت در این آیه دلالتی است بر بطلان مذهب
به همین جهت بایشان ثواب نمیدهد(بلکه خودشان و کفرشان را دشمن دارد.)
ص : 39
بیان آیه 33
اشاره
لغت:
-1 اصطفاء:برگزیدن.و اصطفاء و اجتباء و اختیار نظیر همند.اصطفاء از باب افتعال و مشتق از صفوه است.
و اصطفاء بهترین مثال بیانی است که میتوان چیز معلوم و آشکار پیش چشم را بدان مثال زد و بیان نمود و مجسم ساخت زیرا
صافی،آب یا هر چیزي است که کاملا پاك و خالص از هر کدورت و تیرگی باشد و خداوند خلوص این مردم(مذکور در
آیه) را از فساد تشبیه کرده است به خلوص چیز صاف و پاکیزه از آلودگی ها و تیرگی ها و بدین اسم نامیده است.
-2 آل:معنی آل در آیۀ شریفه(و اذ انجیناکم من آل فرعون ( 1)...)گذشت.
اعراب:
ذریه:منصوب است و در علت نصب آن دو احتمال است:
-1 حال است و عامل آن اصطفی-و معنی چنین میشود(برگزید ذریه اي را که..) 2-بدل از مفعول اصطفی است-و معنی چنین
میشود(برگزید آل ابراهیم...
که ذریه اي هستند...)
تفسیر:
اشاره
ی􀀀 اللّ اصْطَف
􀀀
إِنَّ هَ
آدم و نوح را با نبوت خود). ) « آدَمَ وَ نُوحاً » ( :(خدا برگزید
الَمِینَ 􀀀 رانَ عَلَی الْع 􀀀 راهِیمَ وَ آلَ عِمْ 􀀀 وَ آلَ إِبْ
:(آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان)یعنی بر مردم جهان زمان خودشان به اینکه انبیاء را از آنان قرار دارد.
و اسئل »: معانی دیگري نیز در اینجا گفته شده: 1-دین آنها را برگزید.مثل
ص : 40
1) سوره بقره آیه 49 -1
اهل القریه ي است(سؤال کن از قریه یعنی از اهل قریه)و این قول فراء است 2-یعنی اختیار کرد ایشان را به اینکه آنها را
فضیلت بخشید بر دیگران بواسطه نبوت و امور بزرگ دیگري که به آنها عنایت فرموده و مصالح خلق را بر آنها مترتب
گردانید. 3-آدم را برگزید به اینکه او را بیواسطه آفرید و در بهشت سکنی داد،فرشتگان را گفت تا بر او سجده آرند و او را بر
آدمیان و فرشتگان فرستاد و نوح را برگزید به اینکه طول عمر و نبوت داد و دعایش را مستجاب کرد و قوم ستمکارش را غرق
گردانید و او را با گشتی نجات داد و ابراهیم را برگزید به اینکه باو مقام خلت داد و آتش را بر وي سرد کرد و نمرود را
هلاك نمود.دربارة آل ابراهیم و آل عمران نیز چند قول آمده:
-1 مراد از آل ابراهیم و آل عمران خود آن دو هستند و چنان که آیه شریفۀ زیر (و آنچه آل عمران و آل هارون یادگار
گزاردند)یعنی خود آن دو یادگار گزارده اند.
-2 آل ابراهیم اولاد اوست یعنی اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط که در اسباط است داود و سلیمان و یونس و زکریا و
یحیی و عیسی و در آل ابراهیم است پیامبر ما محمد(ص)که از فرزندان اسماعیل است.
-3 آل ابراهیم مؤمنان متمسک بدین او یعنی دین اسلام میباشند و این قول ابن- عباس و حسن است.
یعنی(ذریه اي « ا مِنْ بَعْضٍ 􀀀 ذُرِّیَّهً بَعْضُ ه » و اما آل عمران،گفته اند که آنها نیز از آل ابراهیم میباشند چنان که درباره آنها فرموده
که بعضی از بعض دیگر بوجود آمده اند.) و آل عمران موسی و هارون دو پسر عمران میباشند و عمران نسبش اینست عمران
بن یصهر بن فاهث بن لاوي بن یعقوب.
و بعضی گفته اند مراد از آل عمران مریم و عیسی است(عمران پدر مریم است)باین نسب:عمران بن هشم بن امون از فرزندان
سلیمان بن داود زیرا آل مرد اهل بیت اوست که منسوب باوست.این قول حسن و وهب است.
و گفته اند که:آل ابراهیم همان آل محمد(ص)هستند که اهل او هستند.
و واجب است کسانی را که خداوند گزیده مطهر و معصوم و منزه از زشتی ها باشند.
ص : 41
زیرا خداوند بر نخواهد گزید مگر کسی را که این چنین باشد و ظاهرش نیز همانند باطنش پاك باشد،در طهارت و
عصمت.بنا بر این برگزیده شدن مختص است بکسانی و افرادي از آل ابراهیم و آل عمران که معصوم باشند،خواه بعنوان پیامبر
و خواه بعنوان امام برگزیده شده باشند.
و گفته شده که اصطفاء دو گونه است:
-1 خداوند او را براي خود برگزیده یعنی او را خالص گردانیده براي خود که بخودش اختصاص داشته باشد.
-2 او را بر دیگران برگزیده یعنی او را به تفضیل و برتري بر دیگران اختیار کرده.
و اگر(بنا بر معنی دوم)اشکال شود که چرا خداوند آنها را قبل از اینکه عملی انجام دهند تفضیل و برتري بخشوده جواب
اینست که:وقتی خدا میداند که صلاح مکلفین جزء بوسیلۀ آنها انجام نپذیرد پس باید قبلا مردم را به(برگزیده بودن)ایشان
بشارت دهد و از حسن اخلاق و افعال و شمایل آنها خبر دهد چنان که جلالت قدر و پاکی وجود ایشان را عنایت فرمود تا
موجب جذب مردم و قبول گفته آنها و انقیاد نسبت به آنها باشد.
که خداوند انبیاء را بر آنها فضیلت داده شامل ملائکه و غیر « العالمین » و نیز در آیه دلالت است بر برتري انبیاء بر فرشتگان زیرا
ملائکه و بالجمله همه مخلوقات میباشد.
ذُرِّیَّهً
ا مِنْ بَعْضٍ :بعضی آنها از بعض دیگرند. 􀀀 :اولاد و فرزندانی که، بَعْضُه
درباره این عبارت چند وجه گفته اند:
-1 حسن و قتاده گویند:یعنی بعضی از بعض دیگرند در همکاري و معاونت در راه حق و علیه گمراهی.
-2 یعنی در توالد و تناسل که آنان که در آیه ذکر شده اند در درجه اول ذریه
ص : 42
آدمند و در درجه دوم ذریه نوح و سپس ابراهیم-از حضرت صادق علیه السلام-زیرا میفرماید:این برگزیدگان الهی بعضی از
نسل بعضی دیگرند.
اللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
􀀀
وَ هُ
:یعنی خدا شنوا و دانا است.
در معنی و مقصود این آیه دو قولست:
-1 شنواست بآنچه آنان(ذریه)گویند و داناست بآنچه در دل پنهان میدارند و بهمین جهت آنها را برتري بخشیده که:استقامت و
صدق قلبی و عملی آنها را میداند.
-2 شنواست سخنان دختر عمران را در نذري که کرده و داناست بآنچه در دل پنهان داشته.
نظم آیات:
وجه ارتباط این آیه بما قبل اینست که چون درباره ابراهیم و عیسی بین یهود و نصاري نزاع واقع شد خداوند بیان میفرماید که
هر که مطیع پیغمبر اکرم(ص)است باید گفتۀ او را درباره آن دو بپذیرد.
و گفته اند که وجه اتصال اینست که چون مشرکان از امر خدا درباره اطاعت پیغمبر سرباز زدند خداوند بیان فرمود که
همانطور که قبلا انبیاء را برسالت برگزیده محمد(ص)را نیز برگزیده پس دلیلی ندارد که رسالت گذشتگان از رسل را بپذیرند
و رسالت او را انکار کنند.
ص : 43
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 35 تا 36
اشاره
الَتْ رَبِّ 􀀀 ا ق 􀀀 فَلَمّ وَضَعَتْه
ا􀀀 اَلْع ( 35 ) ا فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ اَلسَّمِیعُ لَِیمُ 􀀀 رانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ م 􀀀 ق اِمْرَأَتُ عِمْ الَتِ 􀀀 إِذْ
طانِ 􀀀 ا مِنَ اَلشَّیْ 􀀀 ا بِکَ وَ ذُرِّیَّتَه 􀀀 ا مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُه 􀀀 ی وَ إِنِّی سَمَّیْتُه 􀀀 ما وَضَ عَتْ وَ لَیْسَ اَلذَّکَرُ کَالْأُنْث 􀀀 اَللّ أَعْلَمُ بِ
􀀀
ی وَ هُ 􀀀 ا أُنْث 􀀀 إِنِّی وَضَ عْتُه
( اَلرَّجِیمِ ( 36
(1)
ترجمه:
چون همسر عمران گفت:بار خدایا نذر کرده ام که آنچه در شکم دارم محرر گردانم پس از من بپذیر.همانا تو شنوا و دانایی و
چون دختر بزایید گفت:خدایا من دختر زائیدم.و خدا عالمتر است بآنچه زایید و پسر مثل دختر نیست و من آن را مریم نامیدم
و او و ذریه اش را از شر شیطان بتو می سپارم.
ص : 44
1) سوره آل عمران آیه 35 و 36 جزء 3 سوره 3 -1
36- بیان آیه 35
اشاره
لغت:
-1 در معنی محرر از نظر لغت دو احتمال است:
اول:آزاد شده مشتق از حریت.حررته(تحریراً)یعنی او را آزاد کردم.
دوم:مشتق از تحریر کتابست:یعنی خالص گردانیدن کتاب از فساد و صالح گردانیدن آن.
-2 تقبل:پذیرفتن چیزي را با رضایت خاطر مثل قبول هدیه.اصل تقبل به معنی مقابله است.
وضع:در اصل بمعنی حط و پستی.
وضع زن حمل خود را:یعنی زاییدن.
موضع:مکان وضع و مکان نهادن.
ضعه:پستی:چون قدر و مقام صاحب خود را پست میکند.
شیطان رجیم:تفسیر آن در اول کتاب گذشت.
تفسیر:
چون خداي سبحان برگزیده بودن آل عمران را یاد فرمود در پی آن ذکر مریم را آورده که:
رانَ 􀀀 الَتِ امْرَأَتُ عِمْ 􀀀 إِذْ ق
:سخن درباره عمران گذشت که بگفته ابن عباس عمران بن ماثان است یا عمران بن هشم از نسل سلیمان و این غیر از عمران
پدر موسی است و بین آن دو عمران 1800 سال فاصله است.
همسر عمران مادر مریم و جده عیسی است.و بنام حنه موسوم است و خواهري داشت که همسر زکریا بود که اشیاع نام
داشت.پس یحیی و عیسی پسر خالۀ
ص : 45
یکدیگرند.
ا فِی بَطْنِی 􀀀 رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ م
:پروردگارا نذر یعنی واجب کردم براي تو که آنچه در شکم دارم) مُحَرَّراً :یعنی خادم بیعه(که نام معبد یهود است)تا خدمت
عابدان کند.
درباره محرر چند معنی دیگر گفته شده:
-1 آزاد و خالص براي عبادت(از شعبی) 2-آزاد و خالص براي اطاعت تو یعنی او را هرگز براي کارها و انجام حوائج خود
بکار نگمارم(از محمد بن جعفر).
-3 در بنی اسرائیل طفلی را که محرر میشد در کنیسه منزل میدادند تا در آنجا خدمت کنیسه کند و امور آن را انجام دهد و
معتکف در آن باشد تا زمانی که بالغ گردد و پس از بلوغ مخیر بود که در آنجا بهمین سان بماند یا اینکه بهر جا خواهد برود.
گفته اند که حنه عقیم بماند و چندان فرزند نیاورد که مأیوس شد تا اینکه روزي زیر درختی نشسته بود که مرغی را دید که
غذا در دهان جوجه هاي خود می نهد وي از مشاهدة آن علاقه بفرزند در دلش بجنبید و همان دم از خدا بخواست که
کودکی باو عنایت کند و به مریم حامله شد.
از امام ششم روایت است که خداوند به عمران وحی کرد که من فرزند مبارك بتو ارزانی خواهم کرد که کوران و کران و
پیس ها را شفا دهد و مردگان را باذن حق زنده گرداند و او را بر بنی اسرائیل پیامبر میگردانم.وي همسر خود حنه را از این
- « فَتَقَبَّلْ مِنِّی » مطلب خبر داد.و چون حنه به مریم حامله شد گفت خدایا من نذر کردم که فرزند شکم خود را محرر گردانم
(پس از من بپذیر)یعنی نذر مرا بدیدة رضا قبول فرما.
إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ
:(همانا تو شنوایی)بدانچه می گویم.
اَلْعَلِیمُ
:(دانایی)بآنچه نیت منست و از اینرو اطمینان بتو بجاست.
ا􀀀 فَلَمّ وَضَعَتْه
ا􀀀
:گفته اند که عمران پیش از زاییدن همسرش وفات یافت و حنه
ص : 46
مایل بود پسر بزاید و چون مریم را زایید شرمنده گشت.
الَتْ 􀀀ق
-در حالی که سر از شرم بزیر داشت(گفت).
ی􀀀 ا أُنْث 􀀀 رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُه
-در معنی این آیه دو قول آمده:
-1 در مقام اعتذار اینست که نمیتواند بنذر خود عمل کند(چون دختر را در بنی اسرائیل محرر نمیکردند و نمیتوانستند بکنند)
-2 چون می خواهد براي مریم دعا کند و او را بخدا بسپارد اول زمینه را آماده میکند که خدایا زن مثل مرد نیست زیرا که عقل
او ناقصتر و سعی او ناچیزتر است.
ما وَضَعَتْ 􀀀 اللّ أَعْلَمُ بِ
􀀀
وَ هُ
-در این آیه خداوند خبر میدهد که او بحال مریم عالمتر است از مادر مریم.
زیرا که مریم را آفریده و صورت بخشیده.این معنی با قرائت اول که سکون تاء باشد صحیح تر است و با قرائت دیگر که تاء
بخوانیم آیه بیان خطاب مریم است بخدا یعنی پروردگارا تو از من بآنچه زاییدم عالمتري. « وضعت » مضموم
ی􀀀 وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْث
-(و فرزند پسر چون فرزند دختر نمیباشد)زیرا آنچه را مرد شایسته است زن شایسته نیست و از آن جمله در آنان(بنی
اسرائیل)فقط تحریر و بخدمت کنیسه گماردن را براي مرد جایز میشمردند و بر زن جایز نمیدانستند زیرا بعلت عادت حیض و
نفاس و وجوب پوشیدن خود از ضرر و خودداري از رفتن میان مردم صلاحیت تحریر و ماندن در کنیسه و خدمت عابدان و
معتکفان را ندارد.
قتاده گوید: اختصاص تحریر بمردان صرف جریان عادت نبوده و گفته اند که مراد حنه از این سخن این بوده که خدایا مرد
رویهمرفته از زن افضل است و براي کارها صلاحیت بیشتري دارد.
ضمیر(ها)در(وضعتها)کنایه از(ما فی بطنی)و یا کنایه از معلومی است که از کلام فهمیده میشود.
ا􀀀 وَ إِنِّی سَمَّیْتُه
مریم-مریم در لغت ایشان بمعنی عابده و خادمه است.مریم بهترین و جلیل ترین زنان زمان خود بود.
ص : 47
ثعلبی باسنادش از ابی هریره نقل میکند که رسول اکرم(ص)فرمود:از زنان عالم چهارتن کافی هستند(کامل هستند): 1-مریم
بنت عمران 2-آسیه دختر مزاحم 3-خدیجه دختر خویلد 4-فاطمه دختر محمد(ص).
طانِ الرَّجِیمِ 􀀀 ا مِنَ الشَّیْ 􀀀 ا بِکَ وَ ذُرِّیَّتَه 􀀀 وَ إِنِّی أُعِیذُه
-مادر مریم از آفاتی که ممکن بود مریم را تهدید کند ترسان بود و از اینرو ایندعا نمود.گفته اند استعاذة مادر مریم از
شیطانیست که وقت ولادت کودك با اوست و صداي نوزاد از اوست.
در نتیجۀ این دعا خدا مریم و عیسی را از شر شیطان حفظ کرد.ابی هریره از پیغمبر اکرم(ص)روایت میکند که:هیچ مولودي
نیست جز اینکه شیطان هنگام ولادت او را مس می کند و کودك از آن است که صدا بگریه بلند مینماید مگر مریم و پسرش.
و گفته اند مریم را از شر اغواء شیطان بخدا سپرد.
ص : 48
[ [سوره آل عمران ( 3): آیه 37
اشاره
أَنّ
􀀀
ا مَرْیَمُ ی 􀀀 الَ ی 􀀀 ا رِزْقاً ق 􀀀 رابَ وَجَ دَ عِنْدَه 􀀀 ا زَکَرِیَّا اَلْمِحْ 􀀀 ما دَخَلَ عَلَیْه 􀀀 زَکَرِیّ کُلَّ
ا􀀀 ا 􀀀 و کَفَّلَه اتاً حَسَ ناً 􀀀 ا نَب 􀀀 ا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَه 􀀀 ا رَبُّه 􀀀 فَتَقَبَّلَه
( سابٍ ( 37 􀀀 شاءُ بِغَیْرِ حِ 􀀀 اَللّ یَرْزُقُ مَنْ یَ
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
الَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ هِ 􀀀 ذا ق 􀀀􀀀 لَکِ ه
(1)
ترجمه:
پس خداوند او را بخوبی قبول کرد و بنیکویی پرورش داد و زکریا را سرپرست او کرد هر گاه زکریا بمحراب نزد مریم می
شد نزد او روزي می یافت و میگفت اي مریم این از کجا برایت آمده.مریم میگفت این از طرف خدا است که خدا هر که را
بخواهد بیحساب روزي میدهد.
ص : 49
1) سوره آل عمران آیه 37 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیۀ 37
اشاره
لغت:
مصدر تقبل(در آیه)قبول آمده(در صورتی که باید تقبل باشد)از اینرو که در تقبل معنی قبول است مثل تکرم کرماً که تکرم
بمعنی کرم است و نظیر آنست که در انبت معنی نبت است.
ابو عمرو گوید:مصدرهاي بر وزن قبول هیچیک بفتح فا نیامده بلکه همه بضم فا آمده مثل دخول و خروج.
سیبویه گوید:فقط پنج فعل است که مصدر آنها فعول است(بفتح فا) 1-قبول 2-طهور 3-وضوء 4-وقود 5-ولوغ.
قبیل یعنی کفیل:بمعنی ضامن است.
کفل و اکفل(کفلا و کفولا و کفالا)بمعنی بعهده گرفتن معونه و خرجی کسی.
اسم فاعل کافل است.
مکفول عنه در اصطلاح کسی است که بدهی بگردن دارد و مکفول به خود بدهی است و مکفول یعنی طلبکار.
محراب:جاي امام در مسجد.اصل محراب یعنی بهترین و شریفترین مکان در یک مجلس.
زجاج گوید:محراب در اصل مکان عالی و شریف است و گاه بمسجد نیز محراب گفته شود.
و نیز گفته اند:محراب مشتق از حرب(جنگ)است یعنی جاي حرب و جنگ زیرا در محراب انسان با شیطان می جنگد.
ص : 50
تفسیر:
اشاره
ا􀀀 ا رَبُّه 􀀀 فَتَقَبَّلَه
-یعنی با اینکه دختر بود خداوند بنذر مادرش رضایت داد که در بیت المقدس بخدمت گمارده شود با اینکه قبل از او هیچ
زنی را باین مقام نپذیرفته بود.
گفته شده:(تتقبلها ربها)یعنی خداوند تربیت و انجام امور او را بعهده گرفت (از حسن).
و قبول خداوند مریم را این بود که هیچوقت علت(حیض)بر او عارض نشد.
بِقَبُولٍ حَسَنٍ
-اینجا قبول بمعناي تقبل بکار رفته.ابن عباس گوید:مراد اینست که خداوند او را براه سعداء برد.
اتاً حَسَناً 􀀀 ا نَب 􀀀 وَ أَنْبَتَه
-یعنی پرورش و رشد او را نیکو ساخت.در این باره دو قول دیگر گفته اند:
-1 یعنی خداوند خلقت او را بسیار معتدل و نیکو قرار داد که در هر روز باندازة یک سال دیگران رشد میکرد.این قول ابن
عباس است.
-2 روزي و غذاي او را(از غیب)میرسانید تا بسر حد بلوغ و کمال رسید و این قول ابن جریح است.
ابن عباس گوید:چون مریم بسن 7 سالگی رسید روزها را روزه میگرفت و شبها را عبادت میکرد تا در عبادت از احبار و
پیشوایان دین جلو افتاد.
زَکَرِیّ
ا􀀀 ا 􀀀 و کَفَّلَه َ
-(و زکریا را کفیل او ساخت)یعنی خداوند او را ضمیمه (اهل بیت)زکریا قرار داد و او را کفیل و سرپرست او کرد تا بتربیت
وي قیام کند و اگر (کفلها-بتخفیف فا)بخوانیم یعنی زکریا خود تربیت او را بعهده گرفت و او را ضمیمه اهل بیت خود کرد.
گفته اند که حنه مریم را پس از ولادت در پارچه اي پیچید و او را به مسجد آورد و بساکنان آن گفت این نذر بیت المقدس
است بگیرید و نگهدارید.احبار و روحانیون یهود درباره او بگفتگو پرداختند(و هر کس او را بعهدة خود میخواست)از اینرو
که
ص : 51
مریم دختر امامشان بود.
زکریا گفت من از شما بوي اولیترم زیرا خاله اش همسر و در خانه منست.احبار گفتند اگر بنا باشد بسزاوارترین کس سپرده
شود این کس مادر اوست پس بهتر که بنا بر قرعه گزاریم باین قرار کنار نهري آمدند و همگی که 25 تن بودند قلمهاي خود
بآب افکندند.همه قلمها در آب فرو رفت مگر قلم زکریا که در سطح آب بحرکت در آمد و بجاي بماند(از ابن اسحاق).
و گفته شده که همه قلمها را جریان آب با خود ببرد مگر قلم زکریا را که ثابت در جاي خود بماند.
زکریا رئیس احبار بود از نسل سلیمان و در لفظ زکریا سه لغت آمده:زکریاء (با الف ممدود)و زکریا(با الف مقصور)و زکري
با یاء مشدد.
چون زکریا مریم را گرفت خانه اي برایش ساخت و دایه برایش مقرر کرد و گویند او را بخاله اش مادر یحیی سپرد و مریم تا
سن جوانی و رشد نزد او بود.پس از آن برایش محرابی در مسجد بساخت و در آن را در وسط قرار داد که جز با نردبان
ممکن نبود بر او وارد شد مثل باب کعبه و جز او کسی نزد مریم نمیرفت که خود براي بردن غذا بنزدش میرفت.
ا رِزْقاً 􀀀 رابَ وَجَدَ عِنْدَه 􀀀 ا زَکَرِیَّا الْمِحْ 􀀀 ما دَخَلَ عَلَیْه 􀀀 کُلَّ
-یعنی میوه هاي تازه و گوارا و غیر موسمی نزد او میدید چنان که در زمستان میوه تابستانی و بعکس (از ابن عباس و مجاهد).
و گفته اند:مراد اینست که مریم هرگز در دنیا از کس شیر نخورد بلکه روزیش از بهشت میرسید.
ذا􀀀􀀀 أَنّ لَکِ ه
􀀀
ا مَرْیَمُ ی 􀀀 الَ ی 􀀀ق
اللّ :یعنی مریم میگفت از بهشت میآید و این امر کرامتی بود براي
􀀀
الَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ هِ 􀀀 ؟زکریا می پرسید که اینها از کجاست؟ ق
مریم و اگر چه خرق عادت است ولی نزد ما(شیعه)جایز است که خداوند آیات خارق العاده خود را بر غیر انبیاء یعنی اولیاء و
اصفیاء خود نیز ظاهر سازد ولی
ص : 52
معتزله که این مطلب را قبول ندارند در اینجا دو قول براي توجیه حرف خود گفته اند:
-1 این عمل براي مریم مقدمه تأسیس نبوت عیسی بود(از بلخی).
-2 این روزي غیبی بدعاي زکریا بود پس معجزه اوست(از جبایی).
سابٍ 􀀀 شاءُ بِغَیْرِ حِ 􀀀 اللّ یَرْزُقُ مَنْ یَ
􀀀
إِنَّ هَ
:تفسیر این آیه گذشت.
نظم آیات:
وجه ارتباط این قسمت به ما قبل اینست که قول مریم را ذکر میکند و بنا بر این(بغیر حساب)یعنی استحقاق از ناحیه عمل است
زیرا این کار تفضلی بوده که خداوند بطور ابتدایی بهر کس بخواهد میدهد و در این صورت جمله عطف بما قبل است.
و محتمل است که(یرزق من یشاء)اخبار خداوند باشد برزاقیت بیحد خود و جمله استینافی باشد.
ص : 53
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 38 تا 39
اشاره
ائِمٌ یُ َ ص لِّی فِی 􀀀 ئِکَهُ وَ هُوَ ق 􀀀 ادَتْهُ اَلْمَلا 􀀀 اءِ ( 38 ) فَن 􀀀 الَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ اَلدُّع 􀀀 زَکَرِیّ رَبَّهُ ق
ا􀀀 ا 􀀀 الِکَ دَع 􀀀 هُن
( اَلصّ ( 39
الِحِین 􀀀 اَللّ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیا مِنَ 􀀀
ی مُصَدِّقاً بِکَلِمَهٍ مِنَ هِ 􀀀 اَللّ یُبَشِّرُكَ بِیَحْی
􀀀
رابِ أَنَّ هَ 􀀀 اَلْمِحْ
(1)
ترجمه:
در این موقع زکریا پروردگار خود را بخواند و گفت خداوندا مرا فرزندي پاك از نزد خود ده که تو شنواي دعایی.فرشتگان
او را که در محراب بنماز ایستاده بود ندا دادند که خدا ترا به یحیی بشارت میدهد که تصدیق کننده کلمه اي از خداست که
آقا و پارسا و پیغمبري از صالحان است.
ص : 54
1) سوره آل عمران آیه 38 و 39 جزء 3 سوره 3 -1
39- بیان آیه 38
اشاره
لغت:
-1 هبه:تملیک چیزي بکسی است بی عوض.
-2 سید:از سواد(املاك)است و سید قوم یعنی مالک سواد اعظم آنها و کسی که اطاعتش بر اهل سواد لازم است و این معنی
درباره سید وقتی است که بصورت مضاف یا با قیدي بکار رود ولی بطور مطلق استعمال آن جز براي خداوند سزاوار نیست.
-3 حصور:آنکه از جماع و آمیزش جنسی ممنوع است و گفته اند حصور کسی است که از برداشتن نفقه خود در موقع همراه
بودن با دوستان ممنوع باشد.
و نیز بآنکه خوشحالی خود را کتمان کند حصور گویند.
تفسیر:
الِکَ 􀀀 هُن
:در آن هنگام که(زکریا)میوه هاي غیر موسمی را دید.
زَکَرِیّ رَبَّهُ
ا􀀀 ا 􀀀 دَع
:زکریا دعا کرد.
الَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً 􀀀ق
:(خداوندا بمن فرزندي پاك ده)یعنی بطمع افتاد که از زن خود که بسن نازایی رسیده بود بچه دار شود و آن را از خدا
مسئلت نمود.
طیبه یعنی مبارك(از سدي)و نیز گفته اند یعنی پاك و سالم از نظر جسم و روح و ظاهر و باطن.
اءِ 􀀀 إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّع
بهمین معنی است یعنی خداوند دعاي سپاسگزاران خود « اللّ لمن حمده
􀀀
سمع ه » :یعنی تو قبول کننده و مستجاب کنندة دعایی و
را مستجاب کند.
و اینکه سمع بمعنی استجابت بکار میرود اینست که آن کس که شایستگی
ص : 55
داشته باشد که حرفش را گوش فرا دهند و بشنوند صلاحیت استجابت و پذیرفتن حرف او نیز هست.
و نیز کسی که بسخنش اعتنا نشود چنانست که سخنش را نشنیده اند.
لائِکَهُ 􀀀 ادَتْهُ الْمَ 􀀀فَن
:(فرشتگان ندایش دادند).گویند منادي جبرئیل بوده در این صورت ملائکه یعنی جنس ملائکه و مراد اینست که ندا از طرف
جنس فرشته و ملائکه بود.
و نیز گفته اند دسته اي از فرشتگان او را ندا دادند.
رابِ􀀀 ائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْ 􀀀 وَ هُوَ ق
:یعنی در مسجد و یا در محراب مسجد نماز میخواند.
ی􀀀 اللّ یُبَشِّرُكَ بِیَحْی
􀀀
أَنَّ هَ
:خداوند یحیی را قبل از ولادت باین اسم نامید و در اینکه چرا این اسم را بر او نهاده اند اقوالی است:
-1 زیرا خداوند رحم نازاي مادر را باو زنده و احیاء کرد.(از ابن عباس).
-2 خداوند او را بایمان زنده کرد.(از قتاده).
-3 قلبش را به نبوت احیا کرد.
اللّ
􀀀
مُصَدِّقاً بِکَلِمَهٍ مِنَ هِ
:یعنی تصدیق کننده بود عیسی را و این معنی را همه اهل تفسیر و تأویل قبول دارند مگر ابی عبیده که گوید مراد اینست که
مصدق کتاب خدا بود و کلمه بمعنی کتاب آمده چنان که مرسوم است گویند کلمه فلان کس را انشاء کردم یعنی قصیده او
را و مسیح را کلمه خدا گویند چون بی پدر و از کلام الهی(کن- فیکون)بوجود آمده و بعضی گفته چون مردم باو هدایت
اللّ نامیده شده که مردم
􀀀
اللّ نامیده شده هم چنان که مردم بکلام خدا هدایت شده اند و نیز همانطور که روح ه
􀀀
یافته اند کلمه ه
در دین بواسطه او احیاء گشته اند چنان که به روح خود حیات یافته اند.
و یحیی 6 ماه از عیسی بزرگتر بود و نبوت وي را تصدیق کرد و اول مصدق او بود و شهادت داد که عیسی کلمه و روح
خداست.
و این خود یکی از معجزات عیسی و قویترین اسباب نشر و ظهور نبوت او بود
ص : 56
زیرا مردم قول یحیی را بواسطۀ زهد و راستیش می پذیرفتند.
وَ سَیِّداً
:آقا بود در علم و عبادت(از قتاده).حسن گوید:در تقوي و علم و حسن خلق.
حصور بود یعنی نزد خدا ارجمند و گرامی بود(از ابن عباس).
فقیه و عالم بود(از سعید بن مسیب.) مطیع پروردگار بود(از سعید بن جبیر.) مطاع بود(از خلیل.) جبایی گفته سید بود یعنی
سید و آقاي مؤمنان بود به اینکه برایشان ریاست داشت.
و همه این معانی بیک چیز بر میگردد و آن اینست که اهل بیت و لیاقت داشت که ریاست و تدبیر امور مردم بوي واگذار شود
بواسطه زهد و تقوي و...
وَ حَصُوراً
:یعنی خوددار از آمیزش زنان بود(از ابن عباس،ابن مسعود، حسن،قتاده)و نیز مروي از حضرت صادق(ع)و بنا بر این قول مراد
اینست که نفس خود را از شهوات محصور و ممنوع میدارد.
-2 حصور کسی است که بکارهاي لعب و باطل نمی پردازد(از مبرد).
-3 یعنی عنین(آنکه قدرت آمیزش ندارد)(از ابن مسیب و ضحاك)ولی این معنی درست نیست زیرا عنین بودن نقص است و
بر انبیا نقص جایز نیست بعلاوه که کلام در مورد مدح است نه ذم.
الصّ
الِحِین 􀀀 وَ نَبِیا مِنَ :یعنی پیامبري شریف و بلند مرتبه از جمله انبیا است.
زیرا انبیاء همه صالح بودند.
این آیه دلالت دارد که زکریا از دیدن آن معجزات(بر مریم)بطمع فرزند افتاد که خداوند از راه خرق عادت بوي فرزند دهد و
اگر چه قبل از این هم بقدرت خدا بر این کار ایمان داشت ولی فکر میکرد که روي مصالحی نخواهد کرد ولی چون خرق
عادت
ص : 57
را درباره مریم مشاهده نمود دانست که خداوند باز هم در صورت اقتضاي حکمت چنین کاري خواهد کرد.
و نیز آیه دلالت دارد که فرزند صالح نعمت الهی است و از اینرو به زکریا بشارت داد بفرزند(چون بشارت در مورد نعمت و
امور خیر است.)
ص : 58
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 40 تا 41
اشاره
الَ 􀀀 الَ رَبِّ اِجْعَلْ لِی آیَهً ق 􀀀 شاءُ ( 40 ) ق 􀀀 ا یَ 􀀀 اَللّ یَفْعَلُ م
􀀀
ذلِکَ هُ 􀀀 الَ کَ 􀀀 اقِرٌ ق 􀀀 مٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ اَلْکِبَرُ وَ اِمْرَأَتِی ع 􀀀 أَنّ یَکُونُ لِی غُلا
􀀀
الَ رَبِّ ی 􀀀ق
( کارِ ( 41 􀀀 إِلاّ رَمْزاً وَ اُذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ اَلْإِبْ
􀀀
أَیّ
امٍ 􀀀 لاثَهَ 􀀀 اَلنّ ثَ
اس􀀀 أَلاّ تُکَلِّمَ 􀀀
آیَتُکَ
(1)
ترجمه:
پروردگارا چگونه مرا پسري باشد در حالی که پیر شده ام و زنم نازاست؟فرمود خدا همین طور هر چه بخواهد میکند.
گفت خداوندا بر من نشانه اي قرار ده-گفت نشانه ات اینکه سه روز با مردم سخن نگویی مگر باشارة لب و خدایت را بسیار
یاد کن و او را صبح و شام تسبیح گوي.
ص : 59
1) سوره آل عمران آیه 40 و 41 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 40
اشاره
لغت:
مرد عاقر:آنکه فرزندش نشود و زن عاقر یعنی نازا(از عقر یعقر)و عقر مصدر است.
لبید گوید:أ عاقر مثل ذات رحم.
یعنی:آیا زن نازا چون زنیست که بسیار می زاید(و رحم زنده و سالم دارد.) عقر:دیه فرج زن که غصب شده باشد.
بیضه عقر:آخرین بیضه.
عقر:محله هر قومی و نیز اصل هر چیز.
غلام:جوان.
غلمه و اغتلام بشدت و بسیار طالب زن و نکاح بودن و بهمین مناسبت بجوان که در چنین سنی است غلام گویند.
تفسیر:
الَ 􀀀ق
:(گفت)زکریا.
رَبِّ
:بار پروردگارا:بخدا گفت نه بجبرئیل که او را ندا داده بود.
لامٌ􀀀 أَنّ یَکُونُ لِی غُ
􀀀
ی
:چگونه فرزندي خواهم داشت؟ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ :یعنی پیري و سستی بر من مستولی شده.
و اینکه گویند پیري بمن رسیده چون پیري بمنزله طلب کنندة انسان است که بانسان وارد میشود.
و اینکه گویند انسان به پیري میرسد بگذشت سال ها و زمانها بآن میرسد.
ولی اگر گفته شود که شهر بمن رسید(بلغنی البلد)باین معنی که من بشهر
ص : 60
رسیدم(مثل اینکه پیري بمن رسید)درست نیست زیرا که بلد نزد انسان نمی آید بخلاف پیري.
ابن عباس گوید:زکریا در روز بشارت بفرزند 120 ساله بود و زنش 98 سال داشت.
اقِرٌ 􀀀 وَ امْرَأَتِی ع
:اگر سؤال شود که چرا زکریا این سخن بگفت با اینکه خداوند بشارت فرزند باو داده بود؟گوییم:این سؤال براي کیفیت
آمدن فرزند بود که آیا خود و زنش جوان میشوند یا در حال پیري بچه دار میگردند(از حسن).
و ممکنست براي این بوده باشد که بداند از همین زن پیر بچه دار شود یا باید زن جوان گیرد و لذا در جوابش فرمود:
ذلِکَ􀀀 کَ
:یعنی بر همین حالت و از همین زن.
شاءُ 􀀀 ا یَ 􀀀 اَللّ یَفْعَلُ م
􀀀
هُ
:این کار بر او آسان است چنان که شما خود نبودید و خلقتان کرد.
و نیز گفته اند وي در مقام تعجب و بزرگداشت نعمت و مقدور الهی این سؤال کرده تعجبی که معمولا در مواقع ظهور آیات
بزرگ حق پیدا میشود مثل اینکه کسی در برابر بخشش رفیقش می گوید چگونه چنین مال گزافی را بمن دادي؟یعنی چقدر
نسبت بمن بزرگی کرده اي و چه جود و سخاوتی در تو وجود دارد؟همین طور زکریا میخواهد بگوید که خداوند چقدر باو
لطف کرده!و چگونه او مستحق چنین نعمتی بزرگ گشته؟! اما این قول که سؤال وي از وسوسه شیطان بوده یا از این جهت
که گمان میبرده که ندا کننده شیطان است درست نیست زیرا انبیاء باید سخن فرشته را از صداي شیطان باز شناسند و نباید
شیطان بتواند آنها را ببازي گیرد بطوري که راه تشخیص و فهم را بر آنها ببندد.
ص : 61
بیان آیۀ 41
اشاره
لغت:
رمز:بلب اشاره و گاهی در اشاره بچشم و ابرو و دست هم بکار رود ولی اغلب در همان معنی اول بکار رود.جوبه گوید:
کان تکلم الأبطال رمزاً:که رمز را براي اشاره بلب بکار برده.
-2 عشی:از ظهر تا غروب.
عشاء:از غروب خورشید تا گذشت قسمت اول شب.
عشاء:غذاي سر شب.
عشا(مقصور با الف کوتاه)ضعف چشم و در اصل بمعنی تاریکی است.
ابکار:از طلوع فجر تا ظهر و اصل آن بمعنی تعجیل در کار است.
تفسیر:
سپس زکریا از خداوند درخواست کرد که براي وقت حمل زن نشانه اي بوي دهد تا بیشتر او را سپاس گوید و عبادت کند و
یا زودتر خوشدل شود.
الَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَهً 􀀀ق
:خدایا برایم نشانه اي قرار ده یعنی علامتی براي وقت حمل زن.خداوند فرمود آن علامت باز ایستادن زبان توست(بی آنکه
آفتی پیدا کند):
الَ آیَتُکَ 􀀀ق
-یعنی خدا گفت نشانۀ تو،یا جبرئیل گفت.
إِلاّ رَمْزاً
􀀀
أَیّ
امٍ 􀀀 لاثَهَ 􀀀 النّ ثَ
اس􀀀 أَلاّ تُکَلِّمَ 􀀀
-و درباره این رمز چند قولست:
-1 مطلق اشاره(از قتاده) 2-حرکت لبها.
-3 روزه سه روز چون مردم در آن وقت وقتی روزه داشتند سخن نمی گفتند(از عطا).
ص : 62
وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً
-(و پروردگارت را بسیار یاد کن)یعنی در این سه روز.و معنی آیه اینست که چون در آیۀ قبل،از سخن گفتن منع شده بود
تنزیه کن)یعنی ) « وَ سَبِّحْ » . بداند که از ذکر و تسبیح خداوند ممنوع نیست و این مطلب معجزه را بلیغ تر و آشکاراتر میسازد
خداوند را بپاکی و تنزیه(از عجز و صفات مخلوق)یاد کن و مراد تسبیح معروف است و گفته اند مراد نماز است چنان که
عرب وقتی از نماز فارغ میشود میگوید از تسبیح فارغ شدم.
کارِ 􀀀 بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْ
-(شبانگاه و صبحگاه)یعنی در آخر روز و اول روز.
ص : 63
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 42 تا 44
اشاره
ا مَرْیَمُ اُقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اُسْجُدِي وَ 􀀀 الَمِینَ ( 42 ) ی 􀀀 ساءِ اَلْع 􀀀 ی نِ 􀀀 اكِ عَل 􀀀 اكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اِصْ طَف 􀀀 اَللّ اِصْ طَف
􀀀
ا مَرْیَمُ إِنَّ هَ 􀀀 لائِکَهُ ی 􀀀 الَتِ اَلْمَ 􀀀 وَ إِذْ ق
ا کُنْتَ 􀀀 لامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ م 􀀀 ا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْ 􀀀 اءِ اَلْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَ م 􀀀 ذلِکَ مِنْ أَنْب 􀀀 اَلرّ ( 43 )
اکِعِینَ 􀀀 اِرْکَعِی مَعَ
( لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ ( 44
(1)
ترجمه:
چون فرشتگان گفتند:اي مریم خداوند تو را برگزید و پاك گردانید و بر زنان جهان برگزیده ساخت.اي مریم براي
پروردگارت قنوت و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع نما.
اینها از خبرهاي غیب است که بتو وحی میکنیم و آن دم که(احبار)قلم هاي خود را بآب افکندند که کدام سرپرستی مریم
کنند نزدشان نبودي و نیز آن دم که کشمکش میکردند پیش ایشان نبودي.
ص : 64
1) سوره آل عمران آیه 42 تا 44 جزء 3 سوره 3 -1
43- بیان آیه 42
اشاره
تفسیر:
خداوند قبلا ذکر دختر عمران و نیز برتري دخترش مریم را بر همگان یاد کرد اکنون تفصیل آن اجمال را بیان میفرماید:
لائِکَهُ 􀀀 الَتِ الْمَ 􀀀 وَ إِذْ ق
و ممکنست جملۀ مستأنفه و چنین باشد(اذکر اذ « رانَ 􀀀 الَتِ امْرَأَتُ عِمْ 􀀀 إِذْ ق » در این آیه عطف است به « اذ »( -(چون فرشتگان گفتند
قالت الملائکه) و مراد از ملائکه فقط جبرئیل است.
اكِ􀀀 اللّ اصْطَف
􀀀
ا مَرْیَمُ إِنَّ هَ 􀀀ی
-(اي مریم خداوند ترا برگزید)یعنی ترا اختیار نمود و بتو لطف و عنایت خاص کرد تا در عبادت و انجام موجبات خشنودي
وي فراغت و توفیق داشته باشی.و گفته اند یعنی:براي ولادت مسیح ترا برگزید و اختیار کرد (از زجاج).
وَ طَهَّرَكِ
-(و ترا پاك گردانید)بوسیله ایمان از کفر و بوسیله طاعت حق از معصیت او.(از حسن و سعید بن جبیر) و گفته شده:از اخلاق
زشت و سجایاي ناروا و پست.
الَمِینَ 􀀀 ساءِ الْع 􀀀 ی نِ 􀀀 اكِ عَل 􀀀 وَ اصْطَف
-(و بر زنان جهان برتري داد)یعنی بر زنان زمان خودت زیرا سید زنان همه جهان فاطمه دختر محمد(ص)است و این قول
حضرت امام باقر است و از نبی اکرم روایت شده که:خدیجه بر همه زنان امت من برتر است چنان که مریم بر زنان
جهان(زمان خودش)برتر بود.
امام پنجم فرمود:یعنی ترا از ذریۀ پیامبران انتخاب کرد و از زنا پاك گردانید و نیز برتري داد ترا بواسطه ولادت عیسی(ع)بدون
شوهر و برگزیده ساخت و باین تقریر کلمه اصطفاء دوم تکرار نیست زیرا مراد و معنی آن غیر از مراد اصطفاء اول است.
ص : 65
ا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ 􀀀ی
-(اي مریم براي خدایت قنوت کن)یعنی او را عبادت کن و در عبادت خالص باش.
الرّ
اکِعِینَ 􀀀 وَ اسْجُدِي وَ ارْکَعِی مَعَ
(و سجده نما و با رکوع کنندگان رکوع کن) یعنی بنحوي که راکعان و ساجدان عمل میکنند و مراد آیه این نیست که رکوع
و سجده را همراه با آنها و در جماعت انجام دهد.و اما سجده را بر رکوع مقدم داشت با اینکه رکوع مقدم است زیرا و او
ترتیب را نمیرساند بلکه بر اشتراك معطوف و معطوف علیه دلالت دارد و واو در عطف اشیاء مختلف بهم مثل تثنیه آوردن دو
چیز همانند هم است (چنان که دو چیز همانند اگر با صیغۀ تثنیه ذکر شود مثلا رجلین دو مرد،تقدم یکی را بر دیگري
یعنی نماز بگزار با نماز « ارکعی » نمیرساند،عطف واو هم چنین است)و گفته اند معنی اینست:براي خدا سجدة شکر کن و
گزاران و جبائی گفته:یعنی با جماعت نماز بگزار.
ص : 66
بیان آیه 44
اشاره
لغت:
-1 انباء-اخبار و مفرد آن نبأ است.
ایحاء:القاء معنی بدیگري بطور مخفی.و ایحاء:فرستادن بسوي انبیاء.
اللّ الیه یعنی ارسل الیه(فرستاد بسوي او فرشته اي را).و ایحاء الهام،و از آنست قول خداوند:و اوحی ربک الی
􀀀
و اوحی ه
یعنی خداي تو معنایی که اراده داشت باو القاء « ا 􀀀 ی لَه 􀀀 بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْح » النحل(پروردگار تو بزنبور عسل وحی فرمود)و آیه
کرد.عجاج گوید:
و او هم پایداري نمود. « القا کرد » اوحی لها القرار فاستقرت.یعنی قرار و پایداري را باو
و ایحاء اشاره،گفته اند:فاوحت الینا و الانامل رسلها(و اشاره کرد بما و انگشتانش فرستادة او بودند)و باین معنی است گفتۀ
ی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَهً وَ عَشِیا (اشاره کرد بایشان که...) و وحی:کتابت و نوشتن نیز هست.رؤبه گوید: 􀀀 حقتعالی: فَأَوْح
فی سور من ربنا موحیه در سوره هایی:از پروردگار ما نوشته است.
قلم:آنچه بدان نویسند و قلم چیزي است که هر انسانی میان قوم خود بجولان و حرکت میآورد و قلم چیدن ناخن-مقالم نیزه-
کعب هاي آن.و اصل قلم:بریدن کنار چیزي.
اعراب:
متعلق به یختصمون است و ممکنست « لائِکَهُ 􀀀 الَتِ الْمَ 􀀀 إِذْ ق » در « اذ » ابو علی گوید:اذ در آیه(اذ یلقون)متعلق است به کنت و کلمه
و در نزد من این قول وقتی درست است که اذ ثانی بدل از «... و نبودي وقتی که ملائکه گفتند »: متعلق به کنت باشد باین تقدیر
اذ اولی باشد.
ص : 67
تفسیر:
ذلِکَ􀀀
-(این)اشاره بآنچه درباره مریم و زکریا و یحیی گفته شد.
اءِ الْغَیْبِ 􀀀 مِنْ أَنْب
-(از خبرهاي غیبی)یعنی اخباري که از تو و قوم تو پنهان بود.
نُوحِیهِ إِلَیْکَ
-(وحی میکنیم بتو)یعنی از راه اعجاز و براي تذکر و موعظه و عبرت بتو القاء مینمائیم و وجه معجزه بودن آن اینست که انسان
گذشته و غایب را یا از راه مطالعه کتاب و یا تعلم از دیگري میآموزد و راه دیگر منحصر بوحی الهی است و چون نبی اکرم
اسلام،نه کتاب خوانده و نه از کسی درس گرفته-زیرا نشو و نماي او در سر زمین پر از جهل و نادانی مکه بود که نه اهل
کتاب بودند و نه با سواد-خداوند بیان میدارد که این وحی اوست بوي و در این سخن دلیل نبوت او نیز هست.
ا کُنْتَ 􀀀 وَ م
-(و نبودي)اي محمد.
لَدَیْهِمْ
افکندند قلمهایشان را)که به آن تورات را می نوشتند یا ظرفهاي قرعه خود را « در آب » مَهُمْ :(وقتی 􀀀 :(نزد ایشان.) إِذْ یُلْقُونَ أَقْلا
که در آن علامتهایی نهادند تا از روي آنها با قرعه بفهمند که چه کسی باید تکفل مریم را به عهده گیرد.
أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ
:(کدامیک مریم را سرپرستی کند)در این جمله چیزي افتاده و در تقدیر است یعنی تا ببینند قرعه بنام کدامیک ظاهر میشود
براي سر پرستی مریم و این کلام در مقام تعجب و شگفت آوري است و براي اینست که خداوند پیامبرش را از شدت حرص
و علاقه آنها بر کفالت مریم بشگفت آرد(از قتاده).
ا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ 􀀀 وَ م
:(و نزد ایشان نبودي آن دم که مخاصمه میکردند) این آیه میرساند که مشاجره احبار بر سر کفالت مریم بحد خصومت رسیده
و در وقت این مشاجره دو قول است:
-1 موقع ولادت او و آوردن مادر او را بکنیسه و بر سر تربیت و پرورش و مخارج او مشاجره بود و این قول اکثر مفسران است.
-2 موقع بزرگی و بلوغ مریم و عجز زکریا از تربیت وي بوده است و این آیه
ص : 68
فرمود:هیچ قومی نیست « علیه السلام » دلالت دارد بر اینکه قرعه براي تمیز حقوق مردم مدخلیت و موردي دارد و حضرت صادق
که قرعه بزنند و کار خود را در آن بخدا واگذارند الا اینکه سهم صاحب حق از قرعه در آید و نیز فرمود:چه قضیه اي از قرعه
یعنی درباره یونس قرعه زدند و او بحکم «... ساهَمَ 􀀀 فَ» : عادلتر است وقتی که کار بخداي تعالی واگذار شود؟!و خداوند میفرماید
قرعه بدریا افتاد و حضرت باقر فرمود:اول کسی که درباره اش قرعه زدند مریم بود و این آیه را خواند.سپس درباره یونس
اللّ بود که عبد المطلب را 9 پسر روزي شد و با خداوند نذر کرد که اگر دهمین فرزند باو
􀀀
قرعه زده شد و سومین کس عبد ه
اللّ بدنیا آمد بواسطه اینکه نبی اکرم در صلب او بود نمیتوانست او را ذبح کند لذا 10
􀀀
داده شود او را ذبح کند و چون عبد ه
اللّ در آمد 10 شتر دیگر براي
􀀀
اللّ قرعه زد که کدام را ذبح کند و سهم(نشانه قرعه)بنام عبد ه
􀀀
شتر آورد و در بین آنها و عبد ه
اللّ آمد و بهمین منوال تا بصد شتر رسید تا در صد شتر قرعه بنام شتر در آمد عبد المطلب گفت:من با
􀀀
قرعه افزود باز بنام عبد ه
خدایم انصاف نکردم و در آخر سه بار قرعه را تکرار کرد و هر سه بار بنام شتر در آمد.در این موقع گفت:
اللّ بشتران راضی است و آنها را نحر کرد.
􀀀
الان دانستم که خدا بجاي عبد ه
ص : 69
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 45 تا 47
اشاره
( ا وَ اَلْآخِرَهِ وَ مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ ( 45 􀀀 اَللّ یُبَشِّرُكِ بِکَلِمَهٍ مِنْهُ اِسْمُهُ اَلْمَسِیحُ عِیسَی اِبْنُ مَرْیَمَ وَجِیهاً فِی اَلدُّنْی
􀀀
ا مَرْیَمُ إِنَّ هَ 􀀀 لائِکَهُ ی 􀀀 الَتِ اَلْمَ 􀀀 إِذْ ق
ا􀀀 اَللّ یَخْلُقُ م
􀀀
ذلِکِ هُ 􀀀 الَ کَ 􀀀 أَنّ یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ ق
􀀀
الَتْ رَبِّ ی 􀀀 اَلصّ ( 46 ) ق
الِحِین 􀀀 اَلنّ فِی اَلْمَهْدِ وَ کَهْلًا وَ مِنَ اس􀀀 وَ یُکَلِّمُ ( ما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ( 47 􀀀 ی أَمْراً فَإِنَّ 􀀀 ذا قَض 􀀀 شاءُ إِ 􀀀 یَ
(1)
ترجمه:
وقتی را که ملائکه گفتند:اي مریم خدا ترا بشارت میدهد بکلمه اي از خود که اسم او مسیح عیسی بن مریم است و در دنیا و
آخرت وجیه و از مقربان است و با مردم در گهواره و در بزرگی سخن گوید و از صالحان می باشد.
گفت پروردگارا چگونه براي من فرزندي خواهد بود و حال آنکه هیچ بشري با من نزدیکی نکرده؟گفت اینچنین خداوند هر
چه بخواهد میآفریند و چون چیزي را حکم کند و مقرر نماید،باو گوید:باش پس خواهد بود.
ص : 70
1) سوره آل عمران آیه 45 تا 47 جزء 3 سوره 3 -1
46- بیان آیه 45
اشاره
قرائت:
بیان کردیم. « یبشرك » قرائت این آیه را در کلمه
لغت:
مسیح:بر وزن فعیل بمعنی مفعول است و اصل آن بمعنی اینکه از آلودگیها مسح و صاف و پاك شده و مسیح نیز کسی را
گویند که یکی از دو قسمت چهره اش ممسوح است و(از گوشت پوشیده و صاف است)و نه چشم دارد و نه ابرو و بهمین
دلیل دجال نیز باین اسم نامیده شده-گفته شده که مسیح(بفتح میم و تخفیف سین)اسم عیسی است که بمعنی صدیق است و
مسیح بکسر میم و تشدید سین بر وزن شرّیر اسم دجال است (از ابراهیم نخعی)و دیگران این قول را انکار کرده اند.شاعر
گوید:
که عیسی مسیح و دجال مسیح خوانده شد. « اذ المسیح یقتل المسیحا:وقتی که مسیح بکشد مسیح را »
وجیه:کریم در نزد کسی که از او مسئلت و خواهشی مینماید که آن شخص مسئول او را بواسطه آبرویی که در نزدش دارد رد
نمیکند بخلاف کسی که آبرویش را براي سؤال میریزد و دست رد بسینه اش می خورد.
یعنی در نزد مردم داراي وجاهت و منزلت است. « یوجه وجاهه »: وجه الرجل
جاه:مقام بلند و رفیع.
کهل:سن بین جوانی و پیري و از این لغت است اکتهل النبت:درخت بکهولت رسید یعنی قوي و بلند شد.شاعر گوید:
امارس الکهله و الصبیا:بترتیب و ممارست کودك و بزرگ مشغول میشوم(کهله
ص : 71
بمعنی کامل مرد بکار رفته.) و از این لغت است کاهل بمعنی بین کمر و گردن-و گفته اند کهولت سن 43 سالگی است.
اعراب:
خداوند ترا بشارت میدهد باین فرزند در حالی که وجیه است و(یکلم)نیز جمله » وجیهاً:منصوب است و حال،و معنی چنین است
بر اسم فاعل جایز است. « یفعل » حالیه و عطف بر وجیه میباشد و عطف فعل مضارع
تفسیر:
لائِکَهُ 􀀀 الَتِ الْمَ 􀀀 إِذْ ق
:(چون ملائکه گفتند).ابن عباس گوید مراد جبرئیل است.
اللّ یُبَشِّرُكِ
􀀀
ا مَرْیَمُ إِنَّ هَ 􀀀ی
:(اي مریم خداوند ترا بشارت میدهد)یعنی ترا بچیزي خوشحال کننده بشارت میدهد.
بِکَلِمَهٍ مِنْهُ
:(بکلمه اي از او)در اینجا دو قول است:
-1 مراد مسیح است که خداوند او را کلمه نامیده(از ابن عباس و قتاده و جماعتی از مفسران).و درباره اینکه کلمه نامیده شده
چند قول است:
إِنَّ مَثَلَ » و بیواسطۀ پدر بوجود آمده و دلیل این معنی آیه شریفه «... کن فیکون-باش و ایجاد شو » -1 زیرا با یک کلمه الهی
اللّ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ...
􀀀
ی عِنْدَ هِ 􀀀 عِیس
-2 گفته اند:کلمه نامیده شده زیرا خداوند در کتب آسمانی قبل از او «... همانا داستان عیسی چون قصه آدم است در خلقت
حرف من انجام » بشارت او را داده بود چنان که چیزي را وقتی بکسی خبر می دهیم و بعداً واقع شود گوییم کلام من آمد
و از بشارت هاي درباره عیسی این جملۀ تورات است، بترجمۀ ما:خداوند از سینا بنزد ما آمد و از ساعیر درخشید و از کوه « شد
فاران آشکار شد.
و ساعیر جایی است که مسیح از آنجا مبعوث شد.
-3 زیرا مردم بواسطه او هدایت میشوند چنان که با کلام خدا و بنا بمعنی دوم کلمه بمعنی بشارت است.
ص : 72
اِسْمُهُ الْمَسِیحُ
ی􀀀 ا إِل 􀀀 اه 􀀀 اللّ وَ کَلِمَتُهُ أَلْق
􀀀
إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ هِ » :(نام او مسیح است).معنی اول قویتر است و مؤید آنست آیه شریفه
مَرْیَمَ -همانا مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا و کلمه اوست که خداوند او را بر مریم القاء کرد)و اما اینکه ضمیر(اسمه) را
مذکر آورد با اینکه به کلمه بر میگردد(که مؤنث است)از اینروست که معنی کلمه عیسی و مذکر است گرچه لفظ آن مؤنث
است.
درباره نامیده شدن او بنام مسیح اقوالی است:
-1 از حسن و قتاده و سعید:چون ببرکت و مبارکی مسیح شده.
-2 بپاکی از گناه مسح شده.
-3 زیرا بروغن زیتون با برکت مسح شده و پیامبران همه بدان مسح میشدند.
(از جبایی).
-4 زیرا جبرئیل او را در وقت ولادت ببالهاي خود مسح کرد تا از شر شیطان در امان بماند.
-5 زیرا سر یتیمان را مسح میکرد و دست میمالید.
-6 چون چشم نابینایان را مسح میکرد و بینا میشدند(از کلبی) 7-زیرا هیچ مبتلا و مریضی را مسح نمیکرد مگر اینکه شفا می
یافت(از ابن عباس در روایت عطا و ضحاك) ابو عبیده گوید:مسیح در لغت سریانی مشیح است که معرب شده(عیسی بن
مریم) نسبت او را بمادر داده براي رد عقیده نصاري که او را پسر خدا میدانند.
وَجِیهاً
ا وَ الْآخِرَهِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ :(در دنیا و آخرت و از مقربان است) بسوي 􀀀 -(با منزلت و وجیه و داراي جاه و قدر و شرف) فِی الدُّنْی
ثواب الهی و کرامت او.
النّ فِی الْمَهْدِ
اس􀀀 وَ یُکَلِّمُ :(و با مردم در گهواره سخن میگوید)یعنی در حال کودکی.و مهد چیزي و جاییست که براي خواب کودك ساخته و پرداخته
شده و سخن عیسی در گهواره براي تبرئه کردن مادر بود از زنا و نیز براي نشان دادن جلالت خود
ص : 73
بمعجزه و تکلم در کودکی.
وَ کَهْلًا
-(در بزرگی و کهولت)یعنی در بزرگی با وحیی که خداوند باو میکند سخن میگوید.و با این آیه خداوند باو اعلام میکند که
تا سن کهولت زنده است و در این کلام نیز اعجاز است که آنچه خبر داده بود عیناً واقع شد.و گفته شده در این آیه از ذکر
کودکی و کهولت مراد رد نصاري است که عیسی را خدا میدانند و این تغییر و تحول و کودکی و پیري منافی با خدایی است
بلکه صفت مخلوق است.
الصّ
الِحِین 􀀀 وَ مِنَ :(و از صالحان است)یعنی از انبیاء است مثل ابراهیم و موسی.
دعوت مردم بخداست و مراد از کهولت زمان فرود آمدن از آسمان است(در دولت « یکلمهم فی المهد » گفته اند مراد از
اللّ تعالی فرجه)براي کشتن دجال.زیرا عیسی در سن 33 سالگی بآسمان شد و این قبل از کهولت است-
􀀀
حضرت مهدي عجل ه
(از زید بن اسلم).
و درباره ظهور معجزه در گهواره از عیسی دو قول است: 1-آن معجزه همراه با نبوت مسیح بود زیرا خداوند عقل وي را در آن
حال کامل کرده بود و او را پیامبر کرده و آنچه سخن گفت وحی بود(از جبایی) و گفته اند:تکلم در گهواره بعنوان
ارهاص(خارق عادتی که از پیامبر قبل از بعثت ظاهر شود) و مقدمۀ نبوت بود(از ابن اخشید)و در نزد ما هر دو وجه جایز است
و ممکن است که معجزه براي مریم و دلیل طهارت او بوده و مانعی از این تکلم در گهواره نیست و دلایل واضح بر جواز آن
دلالت دارد و مسیحیان این مطلب را انکار میکنند با اینکه معجزه و نشانه نبوت او بود زیرا تکلم او عقیده نصاري را(که عیسی
تا جایی که قول «... که من بنده خدایم که کتاب بر من خواهد آمد » خدا است) باطل میکند زیرا کلام وي در گهواره این بود
کسانی که شاهد تکلم وي بودند(و در تاریخ درج شده بود)انکار کردند.
ص : 74
بیان آیۀ 47
اشاره
تفسیر:
الَتْ 􀀀ق
أَنّ یَکُونُ لِی وَلَدٌ :(خدایا چگونه خواهد بود براي من پسري.
􀀀
(گفت)مریم رَبِّ ی
وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ
:(و حال آنکه بشري با من تماس نگرفته)مریم این سخن را از جهت انکار و یا استبعاد قدرت حق نگفت بلکه بنظر سؤال و
بزرگداشت قدرت الهی گفت زیرا بشر طبعاً و فطرتاً از خرق عادت و چیزهاي غیر عادي تعجب میکند-و گفته اند:این جمله
سؤال بود که آیا بهمین حال بی شوهري از روي خرق عادت خواهد زایید یا شوهري روزي او شده و بطور عادي از او بچه
دار میشود.
شاءُ 􀀀 ا یَ 􀀀 اللّ یَخْلُقُ م
􀀀
ذلِکِ هُ 􀀀 الَ کَ 􀀀ق
:(گفت اینچنین خدا هر چه بخواهد خواهد آفرید)یعنی خدا ترا بهمین حالت دختري و بی شوهري فرزند خواهد داد.
ی أَمْراً 􀀀 ذا قَض 􀀀إِ
:(چون چیزي را اراده کند)یعنی وقتی آفرینش چیزي را اراده کند و یا مقدر گرداند.
ما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ 􀀀 فَإِنَّ
:(فقط باو میگوید:باش پس وجود می یابد) در معناي این آیه دو قول است: 1-اخبار است بسرعت حاصل شدن مراد حقتعالی
در هر چیز که هر چه خدا اراده کند بی واسطه زمان و بی تکلف ایجاد سبب و یا حرف انجام میشود.و اینکه با کلمۀ کن از
نمیآید. « کُنْ فَیَکُونُ » اراده خداوند کنایه آورده چون در فهم و وهم انسان چیزي زودتر از
-2 این کلمه اي است که خداوند علامت قرار داده براي ملائکه در آنچه را که اراده ایجاد آن را کرده بواسطه مصلحتی که
دارد.و اینکه لفظ امر بکار برده(کن)و حال اینکه امري نیست براي دلالت بر اینکه فعل خداوند بمنزله فعل مأمور است به اینکه
براي آمر مشقتی ندارد.
ص : 75
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 48 تا 49
اشاره
رائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ 􀀀 ی بَنِی إِسْ 􀀀 اهَ وَ اَلْإِنْجِیلَ ( 48 ) وَ رَسُولًا إِل 􀀀 ابَ وَ اَلْحِکْمَهَ وَ اَلتَّوْر 􀀀 وَ یُعَلِّمُهُ اَلْکِت
ا􀀀 ما تَأْکُلُونَ وَ م 􀀀 اَللّ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِ
􀀀
ی بِإِذْنِ هِ 􀀀 اَللّ وَ أُبْرِئُ اَلْأَکْمَهَ وَ اَلْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ اَلْمَوْت
􀀀
اَلطِّینِ کَهَیْئَهِ اَلطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ هِ
( ذلِکَ لَآیَهً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 49 􀀀 تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی
(1)
ترجمه:
و او را میآموزد کتاب و حکمت و تورات و انجیل و پیامبري است بسوي بنی اسرائیل همانا آمده ام شما را با آیه و نشانه اي از
آفریدگار شما و من از گل چون شکل مرغی میسازم و در آن میدمم که باذن خدا مرغی میگردد و کور مادرزاد و پیس و
مبروص را شفا میدهم و با اجازه خدا مردگان را زنده میگردانم و شما را از آنچه میخورید و در خانه هاتان ذخیره مینمایید
خبر میدهم و در این براي شما نشانه و دلیلی(بر نبوت من و قدرت خدا)است اگر مؤمن باشید.
ص : 76
1) آیه 48 و 49 سوره آل عمران جزء 3 سوره 3 -1
49- بیان آیه 48
اشاره
اهل کوفه تا آخر تورات و انجیل را یک آیه شمرده اند و بنی اسرائیل را نشمرده اند بلکه مربوط بآیه بعد است زیرا در
آیۀ جدا و جمله استینافی باشد و استیناف به أن مفتوحه «... أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ » اینصورت که آیه مستقل باشد لازمست که آیه بعد
الهمزه خیلی دور از فصاحت است و دیگران بنی اسرائیل را آیه نشمرده اند براي اینکه صفت مسیح بآن تمام شود چون در آن
صورت تقدیر آیه چنین میشود:و معلوم و رسول است.
قرائت:
و أنی را نافع بکسر الف و دیگران بفتح الف « نعلمه » اهل مدینه و عاصم و یعقوب و سهل و یعلمه خوانده است و دیگران
را اهل مدینه و یعقوب طائراً خوانده اند و ابو جعفر الطائر با الف و لام خوانده و دیگران طیراً بی الف و لام « طیر » خوانده اند و
خوانده اند.
لغت:
حکمت و حکم بمعنی واحد است مثل ذلت و ذل.
یعنی خانه را گل اندود کردم. « تطییناً » طین:گل.وطنت الکتاب یعنی برنامه گلی نهادم تا بدان نامه را مهر کنم و طیّنت البیت
نفخ:دمیدن:نفخ ینفخ نفخاً و نفاخه. « هاء یهاء هیئه » هیئت:حال و کیفیت ظاهري هر چیز
کمه-عمی و کوري سوید بن ابی کاهل گوید:
کمهت عیناه حتی ابیضتا:دو دیده اش نابینا شد بطوري که سفید گشت.
بذال منقوط نیز جایز دانسته اند. « یذخرون » ادخار:از باب افتعال:از ذخر:ذخیره کردن و نحویان
ص : 77
اعراب:
است و ممکن است موضعی از اعراب نداشته باشد چون عطف بر جمله ایست « وجیهاً » جمله یعلمه:در موضع نصب و عطف به
یکلمهم » مقدر.زجاج گوید معنی چنین است « نجعله » و رسولا منصوب است به « اللّ
􀀀
جمله کذلک ه... » که وضعی از اعراب ندارد
و تفصیل بیشتر آن را در « رسولا بانی قد جئتکم-در حالی که پیامبر است با آنها سخن میگوید که من پیامبر آمده ام شما را
بما تأکلون ممکن است موصول باشد یعنی آنچه را میخورید خبر میدهم و ممکن است مصدري « مترجم » ضمن تفسیر گفته ام
باشد یعنی از خوردن و ذخیره کردنتان خبر میدهم و معنی اول بهتر است.
تفسیر:
ابَ􀀀 وَ یُعَلِّمُهُ الْکِت
:مراد از کتاب کتابت و نوشتن است-از ابن جریح.وي گوید که خداوند 9 جزء خط نویسی را به عیسی داد و بدیگر مردم یک
مثل زبور- (از ابی علی « غیر از تورات و انجیل » جزء داده و گفته شده مراد بعضی از کتبی است که خداوند بر انبیاء فرستاده
جبائی)و این معنی بظاهر کلام شایسته تر است.
وَ الْحِکْمَهَ
روایت شده که بمن قرآن « اللّ علیه و آله
􀀀
صلی ه » :(و حکمت)یعنی فقه و علم حلال و حرام(از ابن عباس)چنان که از نبی اکرم
داده شد و دو مثل قرآن.و گفته شده که مراد بآن سنن و احکام است و گفته اند مراد جمیع چیزهایی است که خداوند بوي
آموخته از اصول دین.
اهَ وَ الْإِنْجِیلَ 􀀀 وَ التَّوْر
:(و تورات و انجیل)علت ذکر جداگانه از ایندو با اینکه در کلمه حکمت هر دو داخلند براي توجه دادن بجلالت آن دو است
که جبرئیل و میکائیل را دوباره ذکر کرده براي بزرگی مقام آن دو- در اینجا « کالَ 􀀀 ئِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِی 􀀀 وَ مَلا » مثل آیه
خداوند متعال داستان مریم را قطع کرده و بقیه داستان در سوره مریم خواهد آمد و ابتدا کرده بداستان عیسی و فرموده:
رائِیلَ 􀀀 ی بَنِی إِسْ 􀀀 وَ رَسُولًا إِل
:(قرار دادیم او را پیامبري براي بنی اسرائیل) یعنی قرار دادیم او را پیامبري براي بنی اسرائیل یا اینکه با آنان تکلم میکرد در
حالی که رسول
ص : 78
در آیه قبل است و معنی چنین خواهد بود. « وجیهاً » یا اینکه رسولا عطف بکلمه «... به اینکه آمدم بسوي شما » بود
اي مریم خدا ترا بشارت میدهد به عیسی در حالی که وجیه است...و در حالی که رسول بر بنی اسرائیل خواهد بود.
أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ
:(من بسوي شما آمده ام):یعنی عیسی پس از بعثت با مردم چنین تکلم کرد که من بسوي شما آمده ام.
بِآیَهٍ
:(بنشانه اي)یعنی با برهان و دلیلی.
مِنْ رَبِّکُمْ
که دلیل بر نبوت من است. « از طرف پروردگار شما »:
أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ
:(من خلق میکنم براي شما از گل مثل صورت و هیئت مرغ)یعنی این نشانه و آیه نبوت من است که خلق میکنم مثل صورت
طیر.
فَأَنْفُخُ فِیهِ
:(و در آن میدمم)یعنی در مرغ گلی میدمم(پس باذن حق مرغی راستین و زنده خواهد شد)باذن خدا یعنی بقدرت خدا و گفته
اللّ را در آخر آیه و پس از فَیَکُونُ طَیْراً آورده چون این قسمت که مرغ زنده شود و حیات
􀀀
اند یعنی بامر خدا و اما اینکه بِإِذْنِ هِ
یابد و گوشت و پوست برآورد جز براي خدا مقدور نیست و لذا گفته است باجازه خدا تا معلوم شود که آن کار خدا است
بخلاف ساختن صورت مرغ از گل که مقدور انسان نیز می باشد.
وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ
:(و کور مادر زاد را شفا میدهم) اکمه:کور مادر زاد یا مطلق کور وَ الْأَبْرَصَ :(برص زده را).وهب گوید:گاهی در یک روز
پنجاه هزار مریض نزد عیسی جمع میشدند هر کس که میتوانست خود را بعیسی میرسانید و اگر نه عیسی بنزد او میرفت و آنها
را با دعا بشرط ایمان آوردن شفا میداد.
اللّ
􀀀
ی بِإِذْنِ هِ 􀀀 وَ أُحْیِ الْمَوْت
:(و مردگان را باذن خدا زنده میگردانم.)عیسی احیاء مردگان را بخود نسبت داده(من زنده میگردانم)بطور مجاز و توسع و
باین جهت
ص : 79
که خداوند مردگان را در موقع دعاء وي زنده میکرد.
گفته اند که عیسی 4 نفر را زنده کرد:
اول-عازر که دوست وي بود و سه روز پس از مرگش بسر قبر او رفت و گفت (بار خدایا پروردگار آسمانها و زمین تو مرا
بسوي بنی اسرائیل فرستادي که آنها را بدین تو دعوت کنم و بایشان خبر دهم که مردگان را زنده خواهم کرد اینک عازر را
زنده گردان.) پس عازر زنده شد و برخاست و بعداً هم صاحب فرزندي گردید.
دوم-ابن عجوز بود.عیسی جنازه او را بر دوش مردم دید که با تابوت میبرند.
پس دعا کرد تا او زنده گشت و از دوش مردم بزیر آمد و لباس پوشید و بخانه برگشت و بعداً صاحب فرزند شد.
سوم-دختري ده ساله را که یک روز پس از مردن زنده ساخت تا بخانه خود برگشت و شوهر کرد و بچه آورد.
چهارم-سام بن نوح که اسم اعظم خدا را خواند و دعا کرد و زنده شد سپس عیسی باو گفت باید بمیري وي شرط کرد که
خدا مرا از سکرات موت و رنج جانکندن در امان نگهدارد عیسی در این باره دعا کرد و دعایش مستجاب شد.کلبی گوید
عیسی مردگان را ببرکت و کمک یا حی یا قیوم زنده مینمود و علت اینکه عیسی به این گونه معجزات مخصوص گردیده
اینست که در زمان وي علم طب سخت پیشرفت کرده و باوج خود رسیده بود خداوند معجزه او را از جنس دانش زمان قرار
داد تا بر دانشمندان غالب آید و نبوتش ثابت گردد(و چون دانشمندان ایمان آرند عوام مردم پیروي از ایشان کنند) چنان که
در زمان موسی بن عمران سحر بسیار دامن گسترده و اوج گرفته بود خداوند معجزه عصا را بوي داد تا سحر آنها را باطل کند
و ایشان را از آوردن نظیر آن عاجز گرداند.و علم و هنر مردم زمان پیامبر ما محمد(ص)بلاغت و فصاحت بود لذا خداوند
معجزه قرآن را بایشان نمودار کرد که عجایب نظم و شگفتیهاي بیان و اسلوب آن ایشان را عاجز گرداند.
بالجمله خداوند هر پیامبري را بر طبق علم و دانشی که بر آن خوب واقف بودند
ص : 80
معجزه میداد که بدانند این کار بشري نیست و اگر در علمی که بر آنها مجهول بود معجزه میداد ممکن بود بخاطرشان بگذرد
که بشر می تواند نظیر آن را بیاورد ولی فعلا بدان راه ندارد.
ا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ 􀀀 ما تَأْکُلُونَ وَ م 􀀀 وَ أُنَبِّئُکُمْ بِ
:(شما را خبر میدهم بدانچه میخورید و بآنچه در خانه هایتان ذخیره می نهید)-عیسی بمردم گفت امروز فلان غذا خورده اید و
فلان مقدار و فلان چیز ذخیره کرده اید و عین واقع بود.
ذلِکَ􀀀 إِنَّ فِی
:(همانا در این)یعنی آنچه از معجزات گفتم.
لَآیَهً
:(دلالت و معجزه اي است).
لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
:(براي شما اگر ایمان آرید)بخدا زیرا علم پیدا کردن بمدلول معجزه(نبوت)صحیح و ممکن نیست مگر براي معتقد بخدا زیرا
علم و ایمان بخدا و فرستنده پیامبر باید قبل از ایمان برسول باشد و در آیه دلالتی است که بنده میتواند ایجاد کند و انجام دهد
و خلق نماید بخلاف عقیده مجبّره ولی خالق مطلق خدا است.
ص : 81
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 50 تا 51
اشاره
اَللّ
􀀀
اَللّ وَ أَطِیعُونِ ( 50 ) إِنَّ هَ
􀀀
اهِ وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ اَلَّذِي حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَ جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَاتَّقُوا هَ 􀀀 ما بَیْنَ یَدَيَّ مِنَ اَلتَّوْر 􀀀 وَ مُ َ ص دِّقاً لِ
( راطٌ مُسْتَقِیمٌ ( 51 􀀀 ذا صِ 􀀀􀀀 رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ ه
ترجمه:
و تصدیق کننده ام آنچه پیش از من بوده(تورات)و تا حلال گردانم بعضی از چیزهایی که بر شما حرام بوده و با معجزه اي از
پروردگارتان بسوي شما آمده ام پس،از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید.همانا خدا پروردگار من و پروردگار شماست پس او
( را بپرستید این است راه راست. ( 1
ص : 82
1) سوره آل عمران آیات 50 و 51 جزء 3 سوره 3 -1
51 بیان آیۀ 50
اشاره
لغت:
فرق بین تصدیق و تقلید اینست که تصدیق فقط در موردي خواهد بود که بر تصدیق کننده با برهان و دلیل ثابت شده باشد و
تقلید غیر برهانی میباشد و از اینرو ما مقلد پیامبر(ص)نیستیم و گر چه مصدق او هستیم.
احلال کاري:آزاد کردن و مجاز کردن آنکار به اینکه آن را خوبش بداند و تحریم منع از کاري به اینکه او را زشت بشمرد.
استقامت:راست بودن،خلاف اعوجاج و کژي.
اعراب:
مصدقاً منصوب است و حال براي جئتکم(آمد شما را در حالی که تصدیق کننده ام)و به هیچ وجه عطف نیست چون گفته
.« لما بین یدیه » و نگفته « ما بَیْنَ یَدَيَّ 􀀀لِ »
کل میباشد و این قول از دو وجه مردود است: « بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ » در « بعض » ابو عبیده گوید:مراد از
-1 بعض بمعنی کل نمیباشد.
-2 جایز نیست که همه محرمات حلال شود زیرا همه محرمات شامل دروغ و زنا و ظلم و قتل...هم میشود.
تفسیر:
ما بَیْنَ یَدَيَّ 􀀀 مُصَدِّقاً لِ
:(تصدیق کننده ام آنچه برابر منست)یعنی آنچه قبل از من که عبارت است از تورات و بشارات او دربارة من و انبیاء قبل از
من.
وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَیْکُمْ
:(و تا حلال گردانم براي شما بعض چیزهایی را که بر شما حرام شده) گفته اند چیزهایی که عیسی حلال کرد عبارتست
ص : 83
از گوشت شتر و بعضی آشامیدنیها و بعض پرندگان و ماهیان که بر بنی اسرائیل حرام بود (از قتاده،ربیع،ابن جریح و وهب) وَ
جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ :(با آیه اي از پروردگارتان بسوي شما آمده ام) یعنی با حجت و دلیل و معجزه اي که براستی من گواه
است.
اللّ
􀀀
فَاتَّقُوا هَ
:(پس از خدا بترسید)در مخالفت و تکذیب من.
وَ أَطِیعُونِ
:(و مرا اطاعت کنید)چنان که خدا بشما امر فرموده.
اللّ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ
􀀀
إِنَّ هَ
:(همانا خداوند آفریدگار من و شماست)یعنی مالک من و شماست و این قسمت آیه رد قول مسیحیان است که مسیح را پسر
خدا میدانند و معنی آیه اینست که مرا بوي نسبت فرزندي ندهید که من عبد اویم چنان که شما عبدید.
فَاعْبُدُوهُ
:(او را بپرستید)فقط او را.
راطٌ مُسْتَقِیمٌ 􀀀 ذا صِ 􀀀􀀀ه
:(اینست راه راست)یعنی دین خدا و عبادت او (بیکتایی)دین مستقیم است و درباره صراط مستقیم و رب در سوره حمد کاملا
بحث کردیم.
ص : 84
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 52 تا 54
اشاره
ا􀀀 بِأَنّ مُسْلِمُونَ ( 52 ) رَبَّن
􀀀
بِاللّ وَ اِشْهَدْ ا
􀀀
آمَنّ هِ
ا􀀀 اَللّ
􀀀
صارُ هِ 􀀀 وارِیُّونَ نَحْنُ أَنْ 􀀀 الَ اَلْحَ 􀀀 اَللّ ق
􀀀
صارِي إِلَی هِ 􀀀 الَ مَنْ أَنْ 􀀀 ی مِنْهُمُ اَلْکُفْرَ ق 􀀀 فَلَمّ أَحَسَّ عِیس
ا 􀀀
( ماکِرِینَ ( 54 􀀀 اَللّ خَیْرُ اَلْ
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
اَلشّ ( 53 ) وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ هُ
􀀀
ا مَعَ اهِدِینَ 􀀀 ما أَنْزَلْتَ وَ اِتَّبَعْنَا اَلرَّسُولَ فَاکْتُبْن 􀀀 آمَنّ بِ
ا􀀀
(1)
ترجمه:
چون عیسی از ایشان احساس کفر کرد گفت:کیانند یاران من در راه خدا حواریون گفتند مائیم انصار خدا،بخدا ایمان آوردیم
و شاهد باش که ما تسلیم شوندگانیم.خدایا به آنچه فرستادي ایمان آوردیم و پیغمبر را متابعت کردیم و ما را از شاهدان
بنویس.و مکر نمودند و خدا هم مکر کرد و خدا بهترین مکر کنندگان است.
ص : 85
1) سوره آل عمران آیه 52 تا 54 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 52 تا 54
اشاره
لغت:
-1 احساس:درك با حواس.
-2 حس:یعنی قتل زیرا الم و درد آن درك میشود.
-3 حس:نیز بمعنی عطوفت است که در آن احساس رقت می باشد.
-4 انصار:جمع نصیر:یاور.
-5 حواري:در اصل حور یعنی شدت سپیدي و حواري طعام از اینست(بواسطۀ بسیاري سپیدي آن)حرث بن حمزه گوید:
در اینجا حواریات « مراد زنانند که سپید پوست می باشند » فقل للحواریات یبکین غیرنا:به سپیدتنان بگو بر غیر ما گریه کنند
بمعنی سفیدها است.
-6 شاهد:کسی که چیزي را از روي مشاهده و دید بچیزي خبر میدهد و حق بودن آن را اعلام می کند.
و گفته میشود:برهان شاهدي است حقیقه یعنی بمنزله کسی است که از روي مشاهده خبر میدهد.
-7 مکر:التفات و از همین معنی است که بنوعی از درخت مکر گویند چون خم میشود.
-8 زن ممکور:آنکه اخلاقش قابل انعطاف است.و تعریف مگر:خدعه اي است که انسان به آن فریب میخورد و بضرر میافتد و
فرق بین مکر و حیله اینست که دومی براي اظهار کردن فعل مشکلی است بدون قصد ضرر زدن بکسی و مکر حیله است
بکسی براي اینکه او را گرفتار دامی کند.
ص : 86
اعراب:
ذود سه شتر » یعنی ذود با ذود میشود ابل -« الذود الی الذود ابل » گفته اند که الی بمعنی مع(یعنی با)است مثل گفتۀ عرب که
که الی بمعنی مع است. « است تا 9 شتر
زجاج گوید:درست نیست که بعضی حروف بمعنی بعضی دیگرند بلکه معنی این کلام اینست که اگر مثلا در مثال
بکار رود معنی را میرساند نه اینکه الی بمعنی مع باشد و حروف گاهی در افادة معنی بهم نزدیکند ولی آنکه علمش « مع » بالا
بلغت ضعیف است چنین پندارد که معناي آنها یکیست.
تفسیر:
فَلَمّ أَحَسَّ
ا􀀀
:(چون احساس کرد)یعنی یافت و دانست.
ی مِنْهُمُ الْکُفْرَ 􀀀 عِیس
:(عیسی از ایشان کفر را)و اینکه بر کفر خود اصرار میورزند پس از ظهور این همه معجزات،مؤمنان را امتحان کرد به اینکه چه
کسی حاضر است او را کمک کند.
اللّ
􀀀
صارِي إِلَی هِ 􀀀 الَ مَنْ أَنْ 􀀀ق
:(گفت کیست یاران من بسوي خدا)و گفته اند چون تصمیم قومش را بر قتل خود دید گفت کیست یاران من و در اینجا چند
قول است:
-1 کیست که مرا علیه این کافران کمک کنند با کمک الهی(از سدي و ابن جریح).
-2 کیست یاران من در راه خدا(از حسن).
-3 کیست یاران من در راه بپا داشتن دینی که مردم را بخدا مقرب میسازد و به ثواب او نایل میگرداند.و از پرسشهایی که
میشود اینست که چرا عیسی یاور میطلبد و حال آنکه مأمور بجنگ نبود؟جواب اینست براي دفاع خود از کافرانی که قصد
قتلش را داشتند(از مجاهد و حسن)گفته شده ممکن است طلب نصرت وي براي تمکن از اقامه حجت و تمیز دادن موافق از
مخالف بوده.
وارِیُّونَ 􀀀 الَ الْحَ 􀀀ق
:(حواریان گفتند)در علت نامگذاري آنها بحواریان اقوالی است:
ص : 87
-1 چون لباسهایشان سخت پاکیزه بود(از سعید بن جبیر) 2-چون رختشوي بودند و لباسها را از چرك پاك و سپید
میساختند(از ابن ابی نجیح از ابی ارطاه).
-3 چون صیاد بودند و ماهی شکار میکردند(از ابن عباس و سدي) 4-چون از مخصوصین انبیاء بودند(از قتاده و ضحاك)و این
قول از همه بهتر است چون این اسم در مقام مدح ایشان است و از پاکی دلشان گواهی میدهد مثل پاکی لباس شسته شده و
سپید شده برنگ سپید.
روایت است که: زبیر پسر عمه من و حواري من است.حسن گوید حواري یعنی ناصر و کمککار و « ص» و از نبی اکرم
اللّ مبارك گوید حواري نامیده
􀀀
حواري:انصار-کلبی گوید:حواریان یعنی اصفیاء و برگزیدگان عیسی که 12 تن بودند.عبد ه
شدند چون نورانی بودند و اثر نور و حسن عبادت در آنها آشکار بود.
اللّ
􀀀
صارُ هِ 􀀀 نَحْنُ أَنْ
:(مائیم یاران خدا)یعنی اعوان رسول خدا و دین خدا علیه کافران.
بِاللّ
􀀀
آمَنّ هِ
ا􀀀
:(بخدا گرویده ایم)یعنی تصدیق وحدانیت حق نموده ایم.
وَ اشْهَدْ
:(شاهد باش)اي عیسی.
بِأَنّ مُسْلِمُونَ
􀀀
ا
روز » :(که ما تسلیم شوندگانیم)یعنی شاهد اسلام ما باش در قیامت چون در قیامت انبیاء شهیدان بر مردمند چنان که فرماید
ما أَنْزَلْتَ :بآنچه فرستادي(بر عیسی)ایمان داریم. 􀀀 آمَنّ بِ
ا􀀀 ر :(بار پروردگارا) ا􀀀بََّن « قیامت از هر امتی شاهدي بر میانگیزیم
الشّ
􀀀
ا مَعَ اهِدِینَ 􀀀 وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْن
:(و پیامبرت را پیروي میکنیم پس ما را از شاهدین بنویس)تا مثل آنان رستگار شویم.و بمقامات آنها نایل شویم.ابن عباس
النّ :یعنی شهادت
اسِ􀀀 ع داءَ لََی 􀀀 گوید یعنی ما را با محمد(ص)و امت وي قرار ده که خداوند آنها را شهداء نامیده (لِتَکُونُوا شُهَ
دهندگان بحق در نزد تو)این بود داستان حواریین عیسی و آنها بدنبال
ص : 88
عیسی رفتند و هر گاه گرسنه میشدند بوي خبر میدادند عیسی دست بزمین میزد و براي هر نفر دو گرده نان بیرون میشد و چون
اللّ کدامیک از ما برترین ما است که تو بهمه ما
􀀀
تشنه میگشتند دست بزمین میزد آب برایشان می جوشید پرسیدند:اي روح ه
مساوي نان و آب میدهی.عیسی گفت آن کس از همه برتر است که بدست خود کار کند و از کسب بازو نان خورد از آن
پس حواریان برختشویی زندگی خود را تأمین میکردند.
وَ مَکَرُوا
:(مکر کردند)یعنی کفار بنی اسرائیل بر قتل عیسی تصمیم گرفتند.
اللّ
􀀀
وَ مَکَرَ هُ
:(خدا نیز مکر کرد)یعنی آنها را بر مکرشان مجازات نمود و مجازات بر مکر نیز مکر نامیده میشود-در تفسیر آمده که چون
قومش او را بیرون کردند پس از چندي با حواریان بسوي ایشان برگشت و آنها را بدین خود خواند و مردم بنی اسرائیل بقتل
او کمر بستند و اسباب ریختن خونش را فراهم ساختند و این بود مکر آنها و مکر خدا این بود که آن فردي را که خواست
مباشر قتل عیسی شود بصورت عیسی در آورد تا او را بجاي عیسی حساب کردند و بدارش آویختند و عیسی بآسمان رفت.
ابن عباس در این باره گوید:چون شاه بنی اسرائیل تصمیم بر کشتن عیسی گرفت عیسی بغرفه و بالا خانه خود رفت و جبرئیل
او را از آنجا بآسمان برد شاه مردي ناپاك را بکشتن وي فرستاد و چون مرد وارد خانه عیسی شد خداوند او را شبیه عیسی
کرد.وي چون عیسی را نیافت بیرون آمد تا بآنها خبر دهد که عیسی در خانه نیست مردم پنداشتند که عیسی است پس او را
گرفتند و بدار زدند.
وهب گوید:عیسی را اسیر کردند و داري تعبیه نمودند تا بدارش آویزند فضا تاریک شد و خداوند فرشتگان را فرستاد تا بین
او و مردم حائل شدند و عیسی را ندیدند و بجایش یهودا را که جاي عیسی را بآنها نشان داده بود گرفتند.باین ترتیب که
عیسی حواریان را در همانشب جمع کرد و وصیت خود بدیشان باز گفت و خبر داد که یکی از شما قبل از اذان بمن کافر
خواهد شد و مرا ببهایی اندك خواهد فروخت. حواریان متفرق شدند.(عیسی بآسمان رفت).و یهود پی عیسی میگشتند یکی از
حواریان(یهوذا) نزد ایشان شد که چند بمن مزد میدهید تا مکان عیسی را بشما بنمایم گفتند 30 درهم
ص : 89
وي 30 درهم را بگرفت و جاي او را بآنها نشان داد و چون داخل خانه عیسی شد خداوند هم شباهت عیسی را بر او انداخت.و
چون بیرون آمد که بایشان خبر دهد عیسی در خانه نیست مردم او را عیسی پنداشتند و بدارش زدند.پس از 7 روز خداوند
بعیسی فرمود:
بنزد مریم فرود آي تا حواریان جمع شوند و آنها را براي تبلیغ باطراف فرستی.عیسی برگشت و کوه را نور فرا گرفت.حواریان
گرد او جمع شدند و عیسی آنها را براي دعوت مردم باطراف پراکنده ساخت و دوباره عیسی را خدا بآسمان برد و این شب
همان شب است که نصاري در آن دود و آتش میافروزند.چون صبح شد حواریان هر کس بزبان آن مردمی که از طرف
. « اللّ
􀀀
وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ هُ » عیسی مأمور تبلیغ آنها بود سخن میگفت و اینست معنی
ماکِرِینَ 􀀀 اللّ خَیْرُ الْ
􀀀
وَ هُ
:(خدا بهترین مکر کنندگان است)یعنی منصف و عادلترین مکر کنندگان است زیرا مکر آنها ظلم است و مکر او عدل و
انصاف و اما اینکه خداوند بخود نسبت مکر داده از باب مزاوجت(که یکی از وجوه بلاغت است) میباشد چون قبلا اسم مکر
با اینکه دومی اعتداء « اگر کسی بشما اعتداء و تجاوز کرد شما مانند آن بوي اعتداء و تجاوز کنید »: برده شده مثل آیه شریفه
نیست بلکه مجازات است بلفظ اعتداء ذکر کرده اند و این یکی از وجوه بلاغت است.مثلا مجانست و مقابله که اولی مثل
بنصب خیراً که با سؤال مطابقه کند و مقابله « الُوا خَیْراً 􀀀 ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ ق 􀀀 ا 􀀀م» و دومی مثل آیۀ شریفۀ « صارُ 􀀀 تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْ »
« اقِرَهٌ 􀀀 ا ف 􀀀 اسِرَهٌ تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِه 􀀀 اظِرَهٌ وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ب 􀀀 ا ن 􀀀 ی رَبِّه 􀀀 اضِرَهٌ إِل 􀀀 وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ن » مثل
ص : 90
[ [سوره آل عمران ( 3): آیه 55
اشاره
ی یَوْمِ 􀀀 جاعِلُ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوكَ فَوْقَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا إِل 􀀀 افِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ 􀀀 ی إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ ر 􀀀 ا عِیس 􀀀 اَللّ ی
􀀀
الَ هُ 􀀀 إِذْ ق
( ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ( 55 􀀀 امَهِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِی 􀀀 اَلْقِی
(1)
ترجمه:
و چون خداوند فرمود اي عیسی من ترا از زمین برمیدارم و بسوي خود بالا میبرم و ترا از کافران پاك میگردانم و کسانی را که
پیروي تو کنند بالا و فوق کافران قرار میدهم تا روز قیامت سپس بازگشت شما بسوي من خواهد بود و میان شما درباره آنچه
اختلاف داشتید حکم خواهم کرد.
ص : 91
1) سوره آل عمران آیه 55 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 55
اشاره
اعراب:
ماکِرِینَ است یعنی خدا بهترین مکر کنندگان است وقتی گفت:...و ممکنست 􀀀 اللّ خَیْرُ الْ
􀀀
اللّ وَ هُ
􀀀
وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ هُ « اذ » عامل در
اللّ آن واقع شد وقتی خداوند گفت:...)و عامل اذ(واقع)محذوف است و کلمه(عیسی) در
􀀀
تقدیر چنین بوده اذاك واقع اذ قال ه
موضع ضمه است چون منادي مفرد معرفه است و غیر منصرف است بواسطه عجمه و معرفه بودن.
تفسیر:
چون خداي سبحان مکر قوم عیسی و تصمیم آنها را بر قتل وي بیان داشت بدنبال آن لطف تدبیر و حسن تقدیر خود را نسبت
بعیسی بیان میفرماید:
ی إِنِّی مُتَوَفِّیکَ 􀀀 ا عِیس 􀀀 اللّ ی
􀀀
الَ هُ 􀀀 إِذْ ق
-(چون خدا گفت اي عیسی ترا برمیدارم) در معناي اینجمله اقوالی است:
-1 مراد اینست که من ترا بر میگیرم به اینکه ترا زنده از زمین به آسمان بلند میسازم(از حسن و کعب،و ابن جریح و ابن زید و
کلبی و دیگران)و باین معنی براي متوفی دو تأویل است اول:مأخوذ و مشتق از توفیت کذا یعنی آن را بتمام و کمال گرفتم که
مراد این است که من ترا بسوي خود بلند می کنم که بتو دست نیابند.دوم:ترا تسلم می نمایم(بعنوان تسلیم می پذیرم).
یَتَوَفّ
􀀀
-2 من ترا میمیرانم میراندن خواب و در خواب ترا بآسمان بلند میکنم(از ربیع)و دلیل این معنی آیه شریفه وَ هُوَ الَّذِي اکُمْ
بِاللَّیْلِ -یعنی اوست که شما را بشب میمیراند یعنی خواب میکند چون خواب برادر مرگ است مرگ نامیده شده.
-3 یعنی ترا میمیرانم میراندن خواب(از ابن عباس و وهب).سپس گویند
ص : 92
خداوند او را 3 ساعت میرانید.ولی نحویان گویند تقدیم و تأخیري در معنی آیه است یعنی ترا بلند میکنم از زمین و میمیرانم
زیرا و او ترتیب را نمیرساند.مثل فکیف کان عذابی و نذر-که نذر یعنی ترساندن از عذاب آخرت را بعد گفته و حال اینکه
ترساندن قبل از عذاب کردن است-این قول از ضحاك است و دلیل آن روایتی است از نبی اکرم(ص) که فرمود:عیسی بن
مریم نمرده و قبل از روز قیامت بسوي شما بر میگردد و نیز این حدیث صحیح از نبی اکرم(ص)است که:چگونه خواهید بود
وقتی عیسی بن مریم بر شما فرود آید و امام شما از خود شماست-این حدیث را مسلم و بخاري نقل کرده اند و باین معنی
.« من ترا بآسمان بلند میگردانم و پس از فرود آمدن بزمین(در آخر الزمان)میمیرانم » تقدیر آیه چنین میشود
افِعُکَ إِلَیَّ 􀀀 وَ ر
-(ترا بسوي خود بالا میبرم)در اینجا نیز دو قول است:
-1 یعنی ترا بآسمان بلند میکنم و اینکه فرموده بسوي خودم براي تعظیم مقام اوست.
-2 یعنی ترا بسوي کرامت و بزرگواري و عزت خود بلند میگردانم.
وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا
:(و ترا از کافران پاك میسازم).در این آیه نیز دو قول است:
-1 با بیرون بردن تو از میان آنها ترا پاك میسازم زیرا آنها پلیدند و زندگی میان آنها که ضروري و مورد نیاز است مثل
برخورد با پلیدي و نجاست است.
-2 تطهیر عیسی منع کردن و حفظ کردن او بود از عمل پلید و کفر آمیزي که دربارة او تصمیم داشتند یعنی کشتن او زیرا این
عمل یک نوع پلیدي بود که خداوند او را از آن پاك و محفوظ نگهداشت(از جبایی).
امَهِ 􀀀 ی یَوْمِ الْقِی 􀀀 جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِل 􀀀 وَ
:(یعنی آنان را که بتو ایمان آورده اند بالا و فوق کسانی که ترا تکذیب کردند و عزت و پیروزي ترا دروغ پنداشتند قرار
خواهم داد)و گفته شده کسانی که ترا در معجزات و براهین تکذیب نمودند.
ص : 93
و مراد از پیروان او نصاري هستند(از ابن زید)و لذا همه جا و همه وقت یهود را ذلیل تر از نصاري می بینیم و نیز از همین
جاست که ملک و سلطنت از دست یهود گرفته شده و در دست نصاري ثابت مانده(در اروپا و روم و...)و نصاري عزیزتر از
ایشان بوده و تا قیامت فوق آنها قرار خواهند داشت-جبایی گفته:که در این آیه دلالت است که یهود تا قیامت مملکتی
را تابع عیسی نامیده یا بعنوان « ص» است و اما اینکه امت محمد « ص» نخواهد داشت و گفته اند مراد از تابعین عیسی امت محمد
اینست که از نظر زمان پس از امت عیسی هستند.و وقتی گفته شود فلانی به تبع فلانی آمد یعنی بدنبال او و پس از او آمد و یا
تصدیق عیسی و کتاب او را نموده و کسی که دیگري را تصدیق کند گویند تبعیت او را « ص» از اینجهت است که پیامبر ما
کرده.بعلاوه که شریعت پیامبر ما با دیگر انبیاء در ابواب توحید که اصل و ریشۀ دین است متحد میباشد و بنا بر این پیغمبر
اکرم متبع اوست یعنی بعقیدة او معتقد است و این قول بهتر است چون اولا موجب ترغیب نصاري باسلام میشود و ثانیاً دلالت
او را « نصاراي فعلی » و امتش تا قیامت پیروز و فوق کافران خواهند بود.و ثالثاً بیان میدارد کسانی که « ص» دارد بر اینکه محمد
خدا میدانند تابع حقیقی او نیستند بلکه تابع حقیقی مسلمین هستند که توحید یعنی عقیده واقعی عیسی را قبول دارند.
ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ
:(سپس بسوي من خواهد بود بازگشت شما)و مصیر و سرنوشت شما.
فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ
(پس حکم میکنم بین شما).
ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ 􀀀 فِی
:(در آنچه اختلاف داشتید)از امر عیسی.
ص : 94
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 56 تا 58
اشاره
اَلصّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اصِ رِینَ ( 56 ) وَ أَمَّا اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا 􀀀 ا لَهُمْ مِنْ ن 􀀀 ا وَ اَلْآخِرَهِ وَ م 􀀀 عَذ شَدِیداً فِی اَلدُّنْی اباً 􀀀 فَأُع فَأَمَّا اَلَّذِینَ کَفَرُوا َذِّبُهُمْ
( اتِ وَ اَلذِّکْرِ اَلْحَکِیمِ ( 58 􀀀 ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ اَلْآی 􀀀 اَلظّ ( 57 )
􀀀
لا یُحِبُّ الِمِینَ 􀀀 اَللّ
􀀀
فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ هُ
(1)
ترجمه:
و اما کسانی که کافر شدند عذابشان خواهیم کرد عذابی سخت و شدید در دنیا و آخرت و نخواهم بود یاور ایشان.اما آنان را
که ایمان آوردند و کارهاي صالح انجام دادند پاداششان را کامل خواهیم کرد و خدا ستمکاران را دوست ندارد اینکه بر تو
میخوانیم از آیات و اندرز حکمت آموز است.
ص : 95
1) سوره آل عمران آیۀ 56 تا 58 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 56 تا 58
اشاره
قرائت:
« فنوفیهم » را با یاء خوانده و دیگران با نون « فیوفیهم »
حجت:
در آیه بعد نیکو « نتلوه » اگر به نون بخوانیم مثل فاعذبهم خواهد بود(یعنی من ترا خواهم میرانید)و این قول از جهت تناسب با
در آیه قبل گذشته بود در اینجا بطور صیغه غیبت باو نسبت داده « اللّ
􀀀
ذکر ه » بخوانیم یا از این جهت است که « یوفیهم » است و اگر
شده و یا از جهت برگشت از خطاب بغیبت است.
اعراب:
و من الآیات در « الذي نتلوه » و یا صله ذلک بمعنی الذي خواهد بود و تقدیر چنین است « ذلک » در موضع رفع خبر « نتلوه » جمله
موضع خبر ذلک مثل قول شاعر:
« و هذا تحملین طلیق »
-هذا یعنی الذي-کسی که...
تفسیر:
ا وَ الْآخِرَهِ 􀀀 ذاباً شَدِیداً فِی الدُّنْی 􀀀 فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَ
:(و اما کسانی که کافر شدند پس آنها را عذابی شدید خواهم کرد در دنیا و آخرت)عذاب دنیا ذلیل نمودن آنها است با کشته
شدن و اسیر گشتن و جزیه دادن و آنچه از اهانت و استخفاف که بایشان متوجه شود و عذاب آخرت آتش دوزخ است.
اصِرِینَ 􀀀 ا لَهُمْ مِنْ ن 􀀀 وَ م
:(و براي ایشان کمکی نخواهد بود)یعنی اعوانی که عذاب خدا را از آنها گرداند نخواهند داشت.
الصّ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع وَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
:(و اما مؤمنان که عمل صالح کنند پس بطور کامل پاداش آنها داده خواهد شد)یعنی جزاي اعمالشان.
ص : 96
الظّ
􀀀
لا یُحِبُّ الِمِینَ 􀀀 اللّ
􀀀
وَ هُ
:(خداوند ستمکاران را دوست ندارد)یعنی بآنها ثوابی نخواهد داد و رحم و لطف بایشان نخواهد کرد.
این آیه دلیل است بر رد قائل به احباط(احباط یعنی گناه ثواب و پاداش اعمال خوب را از بین میبرد و لازمه اش اینست که
آنچه که اضافه بماند جزا داده شود)و آیه میگوید همه پاداشهایشان بطور کامل داده خواهد شد و این منافی با احباط است.
ذلِکَ􀀀
:(این)اشاره باخبار از زکریا و یحیی و غیرهم.
نَتْلُوهُ عَلَیْکَ
:(بر تو میخوانیم).گفته اند یعنی بجبرئیل امر میکنیم که آن را بر تو بخواند(از جبایی).
اتِ􀀀 مِنَ الْآی
:(یعنی از جملۀ آیات)و حجتهایی است که دلالت بر صدق نبوت تو میکند زیرا بمردم خبر میدهی از چیزهایی که جز
خوانندگان کتاب یا معلمان و دانش- پژوهان از آنها خبر ندارند و تو هیچکدام از ایندو نیستی پس از طریق دیگر که وحی
الهی است خبردار شده اي.
وَ الذِّکْرِ الْحَکِیمِ
:(و پند حکیمانه)یعنی قرآن محکم و آن را بحکیم توصیف نموده و به(حکم)وصف نیاورده زیرا با حکمتهایی که در بردارد
کأنه بحکمت سخن می گوید چنان که بدلالت،دلیل گویند بواسطه بیانی که در آن است که گویا نطق به بیان و برهان
مینماید.گرچه دلیل در حقیقت دالّ است.
ص : 97
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 59 تا 61
اشاره
تَکُنْ مِنَ اَلْمُمْتَرِینَ ( 60 ) فَمَنْ 􀀀 الَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ( 59 ) اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا 􀀀 رابٍ ثُمَّ ق 􀀀 اَللّ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُ
􀀀
ی عِنْدَ هِ 􀀀 إِنَّ مَثَلَ عِیس
ا وَ أَنْفُسَ کُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ 􀀀 ساءَکُمْ وَ أَنْفُسَ ن 􀀀 ا وَ نِ 􀀀 ساءَن 􀀀 اءَکُمْ وَ نِ 􀀀 ا وَ أَبْن 􀀀 اءَن 􀀀 الَوْا نَدْعُ أَبْن 􀀀 جاءَكَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَع 􀀀 ا 􀀀 حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ م
( کاذِبِینَ ( 61 􀀀 اَللّ عَلَی اَلْ
􀀀
لَعْنَتَ هِ
(1)
ترجمه:
همانا مثل عیسی در نزد خدا چون مثل آدمست که او را از خاك آفریده و سپس بوي گفت باش پس ایجاد شد.حق از طرف
پروردگار تست پس مباش از شک کنندگان.
پس اگر کسی با تو درباره قرآن احتجاج کرد بعد از علمهایی که بر تو آمده بگو بیائید بخوانیم ما پسران خود را و شما پسران
خود را و ما زنان خود را و شما زنان خود را و ما نفسهاي خود را و شما هم نفسهاي خود را و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر
دروغگویان بفرستیم.
ص : 98
1) سوره آل عمران آیات 59 تا 61 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 59 تا 61
اشاره
لغت:
مثل:عبارتست از گفته اي که در زبانها جاري و ساري است و چون در مورد چیزي بکار رود دلالت میکند که وضع و طریقه
آن چیز همان طرز و راه مثل است.
تعالوا:اصل آن علو است و اصل آن رفتن ببالا است الا اینکه در اثر کثرت استعمال بمعنی آمدن با عجله است.
دربارة ابتهال دو قول است اول بمعنی التعان:یکدیگر را لعن کردن و افتعال بمعنی تفاعل(دو نفر که هر دو نسبت بهم کاري را
انجام دهند)مثل اشتوروا بمعنی تشاوروا.
اللّ
􀀀
اللّ یعنی لعن ه.
􀀀
اللّ (خدا او را لعن کند)و علیه بهله ه
􀀀
اللّ :یعنی لعنه ه
􀀀
بهله ه
دوم:بمعنی نفرین براي هلاك کسی...گوید:نظر الدهر الیهم فابتهل-یعنی دهر بایشان نظر کرد و نفرین بهلاکشان نمود.
و بهل:لعن و لعن دوري از رحمت خدا بعنوان عقاب بر گناهست و لذا لعن غیر گنهکار جایز نیست مثل لعن طفل و حیوان.
مورد و شأن نزول:
از ابن عباس و قتاده و حسن:چون پیامبر اکرم نصاري را به مباهله دعوت کرد از وي تا صبح فردا مهلت خواستند و چون
با اهل و فرزند خود آمد « ص» ببزرگان خود مراجعه کردند و از آنها مشورت نمودند اسقف آنان گفت فردا بنگرید اگر محمد
از مباهله بپرهیزید و اگر با اصحاب خویش آمد پس مباهله کنید که کاري از او ساخته نخواهد شد.فردا صبح پیامبر آمد در
حالی که دست علی را گرفته بود و حسنین در جلویش میرفتند و فاطمه در پشت سر حضرتش میرفت و نصاري هم که اسقف
در جلویشان بود آمدند و
ص : 99
چون نبی اکرم(ص)را با این افراد دیدند از وي خواستند که آنها را معرفی کند حضرت فرمود این پسر عم و داماد من و
محبوبترین مردم در نزد منست و ایندو پسر نوة دختري من و از صلب علی هستند و این زن،فاطمه دختر منست و عزیزترین
مردم است نزد من.
پس پیامبر پیش رفت و بر دو زانو نشست.ابو حارثه اسقف آنها گفت بخدا قسم اینمرد مثل انبیاء نشسته پس بمباهله تن در
ندادند.سید که بزرگ نصاري بود گفت اي ابا حارثه جلو رو و مباهله کن.گفت بخدا قسم که مباهله نکنم که او را بر مباهله
پر جرئت می بینم و میترسم که راستگو باشد که در اینصورت بخدا هیچ نیرویی براي ما نباشد و در همۀ جهان یک نصرانی
زنده نخواهد ماند.پس اسقف به پیغمبر گفت اي ابو القاسم ما مباهله نمیکنیم لکن بمصالحه حاضریم با ما مصالحه کن پس
پیامبر با آنها مصالحه کرد به دو هزار حله هر حله اي بقیمت چهل درهم و اینکه سی زره و سی نیزه و سی اسب عاریه دهند
که اگر در یمن آشوبی و جنگی پیش آمد مسلمین بکار برند و رسول خدا ضمانت فرمود که سالم به آنها برگرداند و باین
قرار نامه اي نوشته شد.
روایت است که اسقف چون پیامبر و اهل بیت او را دید گفت چهره هایی می بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه ها را از
جاي بکند البته خواهد کند و با او مباهله نکنید که هلاك خواهید شد و بر روي زمین تا روز قیامت یک نصرانی نخواهد ماند
و نبی اکرم (ص)فرمود قسم به آنکه جانم بدست او است اگر با من مباهله میکردند همگی بصورت بوزینه و خوك مسخ می
شدند و بیابان بر آنها وادي آتش می شد و مجالی براي یک نصرانی نمیماند تا همگی هلاك میشدند و گفته اند که چون
نصرانیان بازگشتند سید و عاقب دو پیشواي آنها بنزد حضرت آمدند و مسلمان شدند و عاقب حله اي و عصایی و کاسه و
نعلینی بوي اهدا نمود.
تفسیر:
در اینجا خداوند عقیدة نصاري را دربارة عیسی که او را پسر خدا میدانند رد میکند و میفرماید:
اللّ کَمَثَلِ آدَمَ
􀀀
ی عِنْدَ هِ 􀀀 إِنَّ مَثَلَ عِیس
:(همانا مثل عیسی در نزد خدا چون مثل
ص : 100
آدمست)یعنی مثل آدم است در اینکه او را بی پدر خلق کردیم چنان که آدم را بی پدر آفریدیم پس خلقت عیسی عجیب تر
از خلقت آدم نیست پس چگونه آفرینش و بندگی و بشریت او را انکار کردند و آفرینش و بشر بودن آدم را اقرار نمودند.
خَلَقَهُ
:(یعنی ایجاد کردم آدم را).
رابٍ􀀀 مِنْ تُ
:(از خاك)یعنی آدم را از خاك و عیسی را از باد آفرید و کسی را قبل از او از باد نیافرید چنان که قبل از آدم کسی را از
خاك نیافرید.
الَ لَهُ 􀀀 ثُمَّ ق
:(سپس گفت بآدم و یا بعیسی).
کُنْ
:(باش زنده و انسان کامل).
فَیَکُونُ
:(یعنی بی فاصله همانطوري که خدا اراده کرد شد)و تفسیر این کلمه بتفصیل در سورة بقره گذشت.در این آیه دلیل است که
استدلال و تفکر استدلالی صحیح است زیرا خداوند در رد بر نصاري و همچنین براي جواز خلق عیسی از غیر راه پدر،
بآفرینش آدم بدون پدر و مادر دلیل آورده و استدلال کرده.
اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ
:(یعنی این همانا حق و از طرف خداست)و نسبت بخود داده براي تأکید و براي بیان دلیل و علت.یعنی این حق است بدلیل
اینکه از جانب حق است.
لا تَکُنْ 􀀀 فَ
(پس نباش)اي شنونده.
مِنَ الْمُمْتَرِینَ
:(از دو دلان)تفسیر این کلام در سوره بقره گذشت.
فَمَنْ حَاجَّکَ
.« ص» (آن کس که با تو مخاصمه و مجادله کرد)اي محمد
فِیهِ
:(در قضیۀ عیسی):
جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ 􀀀 ا 􀀀 مِنْ بَعْدِ م
(پس از علم و برهان واضح که بر تو آمد)بر اینکه عیسی بنده و رسول است(از قتاده)و گفته اند معنی اینست اگر با تو در
.« و ضمیر فیه بر میگردد به الحق من ربک » مطلب حق مخاصمه نمودند
فَقُلْ
الَوْا (بیائید)بسوي دلیل دیگري که مخاصمه را بخوبی قطع و فصل میکند و حق را روشن مینماید و 􀀀 :(پس بگو)اي محمد تَع
راستگو را از دروغگو نشان میدهد.
ص : 101
اءَکُمْ 􀀀 ا وَ أَبْن 􀀀 اءَن 􀀀 نَدْعُ أَبْن
:(فرزندان خودمان را بخوانیم)مفسران اجماع دارند که مراد از ابناء و پسران پیامبر حسنین هستند.ابو بکر رازي گوید:این آیه
اللّ هستند و فرزند دختر حقیقتاً فرزند انسان است و ابن ابی علان که یکی از ائمۀ معتزله
􀀀
دلیل است که حسنین پسران رسول ه
است گوید این آیه دلیل است که حسنین در آن حال مکلف بوده اند زیرا مباهله جز با بالغ جایز نیست.و
اصحاب(امامیه)گویند کمی سن از حد بلوغ منافات با کمال عقل ندارد و احتلام که در شرع حد بلوغ شناخته شده فقط براي
احکام شرعیه است و سن حسنین در حال مباهله بحدي بوده که مانع از کمال عقل آنها نیست بعلاوه دربارة ائمه جایز است
خرق عادت شود و اگر سن کودکی ایشان در آن وقت معمولا موقع کمال عقل در انسان نباشد ممکنست بحسنین استثنائاً و
بطور خرق عادت کمال عقل داده شده باشد براي مکان معنوي و امامت ایشان در نزد خداوند و مؤید این مطلب قول نبی اکرم
امامند قیام کنند یا نکنند. « حسنین » است که در موقع کودکی آنها فرمود:این دو پسرم
ا􀀀 ساءَن 􀀀 وَ نِ
است بدلیل اینکه جز او زنی در مباهله شرکت نکرد و آیه نیز دلیل بر فضیلت و « ع» :(زنان ما)همگی اتفاق دارند که مراد فاطمه
برتري اوست بر همۀ زنان جهان و مؤید آن خبر نبوي است که:فاطمه پارة تن منست و خبر دیگر که:
خداوند براي خشم فاطمه خشم میکند و از خشنودي او خشنود میگردد.
شنیدم که ملکی آمد و مرا بشارت داد که فاطمه سید زنان جهان است. « ص» و حدیث صحیح حذیفه است که گوید:از پیامبر
و خبر دیگري که شعبی از مسروق از عایشه حدیث میکند که پیغمبر بفاطمه چیزي سر بگوشی فرمود که حضرت زهرا از آن
خندید از وي پرسیدم پیغمبر چه فرمود؟گفت فرمود آیا خشنود نمیشوي که سید زنان این امت باشی لذا خندیدم.
ساءَکُمْ 􀀀 وَ نِ
است زیرا خود پیامبر « ع» ا :(و خودمان را)مراد از نفس پیغمبر فقط علی 􀀀 :(یعنی هر کس از زنان خودتان که میخواهید) وَ أَنْفُسَ ن
که نمیتواند مراد باشد زیرا او دعوت کننده است و معنی ندارد که انسان خود را دعوت
ص : 102
کند و همیشه داعی غیر از مدعو است و دعوت کننده نمیتواند دعوت شده باشد پس حتماً مراد غیر از نبی اکرم شخص
دیگري است و لذا حتماً اشاره بعلی علیه السلام است زیرا هیچکس نگفته که غیر از علی و فاطمه و حسنین کسی در مباهله
شرکت داشته است و این مطلب(که در آیه علی نفس پیغمبر خوانده شده)دلالت دارد بر علو مکان وي و درجه اي که
هیچکس بآن راه نیافته بلکه بنزدیک آنهم نرسیده است و مؤید آن از روایات یکی حدیث شریف صحیح نبوي است که
حاضر است حضرت فرمود من از نفس خود نپرسیدم که علی را نفس « ع» پیغمبر درباره یکی از صحابه پرسید کسی گفت علی
خود خوانده.
به بریده اسلمی فرمود:اي بریده علی را دشمن مدار که او از من است و من از اویم مردم از « ص» و حدیث دیگري که پیامبر
درخت هاي متفرق خلق شده اند و من و علی از شجره واحده آفریده شده ایم.
و دیگر قول نبی اکرم است که وقتی در جنگ احد علی پیامبر را با دفاعهاي سخت خود از شر مشرکان حفظ می کرد جبرئیل
به پیغمبر گفت علی واقعاً با تو مواسات کرد.حضرت فرمود اي جبرئیل،علی از من است و من از علیم.جبرئیل گفت من هم از
اللّ
􀀀
شمایم یا رسول ه.
وَ أَنْفُسَکُمْ
(یعنی هر که از مردانتان را که میخواهید بخوانید) ثُمَّ نَبْتَهِلْ :(پس تضرع کنیم)در دعاء(از ابن عباس)و گفته اند یعنی لعن کنیم
و بگوییم خدا لعنت کند دروغگو را.
کاذِبِینَ 􀀀 اللّ عَلَی الْ
􀀀
فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ هِ
:(و قرار دهیم لعنت خدا را بر دروغگوي از ما).
در این آیه دلالت است که آنها بحقانیت نبی اسلام معتقد بودند زیرا از مباهله خودداري کردند و با پذیرفتن جزیه بذلت و
خواري خود اقرار نمودند و اگر معتقد نبودند، مباهله را قبول میکردند و اگر رسول اکرم هم بر نزول عقاب بر نصاري و ایمنی
خود یقین نمیداشت فرزندان و خواص اهل بیت خود را با همه محبتی که بایشان داشت بمباهله نمیکشانید.
ص : 103
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 62 تا 64
اشاره
ا􀀀 اَللّ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ ( 63 ) قُلْ ی
􀀀
اَللّ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 62 ) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ هَ
􀀀
اَللّ وَ إِنَّ هَ
􀀀
هٍ إِلَّا هُ 􀀀 ا مِنْ إِل 􀀀 ذا لَهُوَ اَلْقَ َ صصُ اَلْحَقُّ وَ م 􀀀􀀀 إِنَّ ه
اَللّ فَإِنْ
􀀀
اباً مِنْ دُونِ هِ 􀀀 ا بَعْضاً أَرْب 􀀀 لا یَتَّخِذَ بَعْضُن 􀀀 لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَ 􀀀 اَللّ وَ
􀀀
أَلاّ نَعْبُدَ إِلَّا هَ
􀀀
ا وَ بَیْنَکُمْ 􀀀 واءٍ بَیْنَن 􀀀 ی کَلِمَهٍ سَ 􀀀 الَوْا إِل 􀀀 ابِ تَع 􀀀 أَهْلَ اَلْکِت
( بِأَنّ مُسْلِمُونَ ( 64
􀀀
تَوَلَّوْا فَقُولُوا اِشْهَدُوا ا
(1)
ترجمه:
اللّ خدایی نیست و خداوند عزیز و حکیم است.و اگر پشت کردند خداوند بر مفسدان عالم
􀀀
همانا این داستانی حق است و جز ه
است.
بگو اي اهل کتاب بیائید بسوي کلمه اي که بین ما و شما مساوي است که جز خدا را نپرستیم و چیزي را شریک او قرار ندهیم
و بعضی از ما بعضی دیگر را بجاي خدا ارباب خود نگیریم پس اگر پشت کردند بگو شاهد باشید که ما مسلم هستیم.
ص : 104
1) سوره آل عمران آیه 62 تا 64 جزء 3 سوره 3 -1
63- بیان آیه 62
اشاره
لغت:
-1 قصص:قصه(فعل بمعنی مفعول است) قصص(بکسر قاف)جمع قصه:اقتصصت الحدیث و قصصت الحدیث قصاً و قصصاً
یعنی:آن را بهمان حقیقت خود نقل و روایت کردم و اصل اقتصاص اثر: متابعت و دنبال- رویی از رد پاي کسی و قصاص از
همین معنی مشتق است.
-2 تولی از حق:اعتقاد داشتن بخلاف آن زیرا تولّی بمنزله پشت کردن بآنست پس از رو کردن بآن و اصل تولّی کسی بی
فاصله بدنبال دیگري آمدن و بودن.
-3 افساد:چیزي را در غیر جایی که مقتضی حکمت است بکار بردن و نهادن.
-4 اصلاح:چیزي را در جاي مقتضی خود نهادن.
فرق بین فساد و قبیح اینست که فساد تغییر دادن از مقداریست که حکمت اقتضا دارد و قبیح چنین نیست زیرا در آن معنی
مقدار نیست بلکه قبیح چیزي است که حکمت اصل آن را منع میکند چنان که حسن آنست که حکمت اقتضاي آن را دارد.
اعراب:
اللّ نفی میکند و من چون
􀀀
اللّ براي افاده کردن عموم نفی است که خدایی را از هر کس و هر چیز جز ه
􀀀
در ما من اله غیر ه « من »
ممکنست ضمیر فصل باشد که « لهو » براي ابتداي غایت است استغراق نفی را از ابتداي غایت تا انتهاي آن میرساند.و کلمه
باشد و قصص خبر آن. « لهو » محلی از اعراب ندارد و قصص خبر ان است و ممکنست مبتدا
تفسیر:
ذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ 􀀀􀀀 إِنَّ ه
:(یعنی آنچه دربارة عیسی و غیره بتو وحی کردم حدیث صدق و راست است)پس هر که با وضوح این امر با تو مخالفت کرد
معاند است.
ص : 105
اللّ
􀀀
هٍ إِلَّا هُ 􀀀 ا مِنْ إِل 􀀀 وَ م
اللّ و عیسی خدا نیست چنان که نصاري گمان برده اند بلکه رسول
􀀀
:(یعنی هیچکس از شما استحقاق نام خدایی ندارد مگر ه
اللّ -بدون من-افادة این معنی نمیشد.
􀀀
خدا و بنده اوست و اگر گفته میشد ما اله الا ه
اللّ لَهُوَ الْعَزِیزُ
􀀀
وَ إِنَّ هَ
(و خداوند اوست که عزیز-یعنی قادر مطلق-است) اَلْحَکِیمُ :(و حکیم-در افعال و تدبیر-است).
فَإِنْ تَوَلَّوْا
:(اگر اعراض کردند)از پیروي و تصدیق تو و براهین و بیناتی که بر تو آمده.
اللّ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ
􀀀
فَإِنَّ هَ
:(خداوند فاسدان و فتنه جویان از خلق را می شناسد) و آنها را بفسادشان پاداش خواهد داد.و این قسمت آیه براي ترساندن از
عذاب است و گرنه خدا صالح و فاسد همه را میشناسد و نظیر این است اینکه کسی بدیگري میگوید من بشر و فساد تو
عالمم.و گفته اند مراد این است که خداوند عالم است باین مجادله- کنندگان و داناست که آنها بمباهله با تو اقدام نخواهند
کرد چون بنبوت تو علم و معرفت دارند.
ص : 106
بیان آیه 64
اشاره
لغت:
زجاج گوید: 1-معنی کلمه کلامیست که در او شرح داستانی باشد و لذا عرب به قصیده کلمه گوید،روایت شده که چون به
یعنی قصیدة جوریده را بخوانم(که نام یکی از قصاید « کلمه جوریده » حسان بن ثابت گفتند قصیده اي براي ما انشاد کن گفت
او بود)که قصیده را کلمه نامیده.
-2 سواء:عدل و سوي نیز به همین معنی است.
و گفته اند سواء بمعنی مستوي است و مصدر بمعنی اسم فاعل است(یعنی الی کلمه مستویه)و در نزد زجاج سواء اسم است و
است که مضاف الیه است براي ذات مقدر(یعنی صاحب استواء).و « ذات سواء » صفت نیست و جرّ سواء در اینصورت بتقدیر
جایز است منصوب شود.
شأن نزول:
- گفته اند سبب نزول آیه چند قولست: 1-درباره نصاراي نجران آمده(از حسن و سدي و ابن زید و محمد بن جعفر بن زبیر) 2
دربارة یهود مدینه است(از قتاده و ربیع و ابن جریح و اصحاب ما نیز این را روایت کرده اند).
-3 بصورت ظاهر دربارة هر دو دسته اهل کتاب آمده(از ابی علی جبایی)و این معنی اولی است بواسطه عمومیت آن بر همه
اهل کتاب.
تفسیر:
چون احتجاج خداوند با اهل کتاب بپایان رسید آنها را بتوحید و پیروي از حقیقتی که مورد اتفاق همه است دعوت فرمود که:
ص : 107
قُلْ
الَوْا (اي اهل کتاب بیائید)بشتابید. 􀀀 :(بگو)اي محمد تَع
واءٍ 􀀀 ی کَلِمَهٍ سَ 􀀀 إِل
ا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ (یعنی:بر مبناي عدل است که هیچ کژي و اعوجاجی در آن نیست چنان 􀀀 (بسوي کلمه و مطلب عادلانه و حق) بَیْنَن
که وقتی گوئید رجل عدل یعنی مردي عادل که در او کژي نیست و گفته اند معناي آن کلمه مستوي بین ما و شما که عبارت
است از ترك عبادت براي غیر خدا یعنی:
اللّ
􀀀
اباً مِنْ دُونِ هِ 􀀀 ا بَعْضاً أَرْب 􀀀 لا یَتَّخِذَ بَعْضُن 􀀀 لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَ 􀀀 اللّ وَ
􀀀
أَلاّ نَعْبُدَ إِلَّا هَ
􀀀
در معنی این جمله اختلاف شده و چند قول است:
-1 عیسی را رب خود قرار ندهند که عیسی نیز یکی از ماست.
اباً 􀀀 انَهُمْ أَرْب 􀀀 ارَهُمْ وَ رُهْب 􀀀 اِتَّخَذُوا أَحْب » : -2 احبار را ارباب خود قرار ندهیم یعنی مثل ارباب از آنها پیروي نکنیم بدلیل آیه دیگر که
پیشوایان و رهبانان خود را بجاي خدا ارباب خود قرار دادند). ) « اللّ
􀀀
مِنْ دُونِ هِ
از امام ششم روایت است که فرمود آنها احبار خود را نمی پرستیدند ولی احبار هر چه را می خواستند براي آنها حلال
میکردند و هر چه را مایل بودند حرام مینمودند و قبول همین عمل از احبار،پذیرفتن آنها بعنوان ارباب بود و نیز روایت شده
اللّ ما آنها را نمی پرستیدیم حضرت فرمود آیا ایشان بدلخواه خود حرام و
􀀀
که چون این آیه آمد عدي بن حاتم گفت یا رسول ه
اللّ حضرت فرمود:ارباب بهمین معنی است.
􀀀
حلال درست نمیکردند و شما هر چه میکردند نمی پذیرفتید؟! گفت چرا یا رسول ه
فَإِنْ تَوَلَّوْا
(اگر اعراض و پشت کردند)از بندگی حق و توحید او.
فَقُولُوا
(بگوئید)اي مسلمین در برابر اعراض ایشان از حق و براي تجدید اقرار خود بحق و براي مخالفت با آنها.
بِأَنّ مُسْلِمُونَ
􀀀
اِشْهَدُوا ا
(شاهد باشید که ما مسلم هستیم)یعنی نسبت بحق با اخلاص هستیم و بتوحید اقرار داریم و گفته اند مسلمون یعنی تسلیم و
منقاد و مطیع آنچه از طرف خدا بر پیغمبر ما و انبیاء قبل آمده میباشیم و گفته اند:یعنی بر اسلام پابرجائیم.
ص : 108
و خداوند در این آیه در مقام تأدیب بندگان مؤمن است و نیز ایشان را تعلیم میدهد که در هنگام اعراض مخالفان از برهان
روشن چگونه با آنها رفتار کنند تا بدانند که مخالفت آنها اثري در حق اینها ندارد و نیز دلالت دارد که حق بهر حال باید
پیروي شود و کمی و زیادي پیروان و جمعیت آن هرگز اعتباري ندارد و نباید مورد توجه قرار گیرد.
ص : 109
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 65 تا 66
اشاره
ما􀀀 حاجَجْتُمْ فِی 􀀀 لاءِ 􀀀 ؤُ􀀀 ا أَنْتُمْ ه 􀀀 لا تَعْقِلُونَ ( 65 ) ه 􀀀 إِلاّ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَ
􀀀
اهُ وَ اَلْإِنْجِیلُ 􀀀 ا أُنْزِلَتِ اَلتَّوْر 􀀀 راهِیمَ وَ م 􀀀 ابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْ 􀀀 ا أَهْلَ اَلْکِت 􀀀ی
( لا تَعْلَمُونَ ( 66 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ
􀀀
ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ هُ 􀀀 لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِی
(1)
ترجمه:
اي اهل کتاب چرا درباره ابراهیم با من مخاصمه می کنید با اینکه تورات و انجیل نیامد مگر پس از او آیا تعقل نمیکنید.هان
شما اشخاص درباره چیزي که بآن علم ندارید محاجه کرده اید پس چرا درباره آنچه نمیدانید محاجه میکنید و خدا میداند و
شما نمیدانید.
ص : 110
66 جزء 3 سوره 3 1) سوره آل عمران آیه 65 -1
66- بیان آیه 65
اشاره
قرائت:
کوفیان ها انتم را بمد و همزه خوانده اند و اهل مدینه و ابو عمر بدون مد و همزه (هانتم).
لغت:
-1 فرق بین حجاج و جدال اینست که حجاج شامل دلیل است یا شبهه بصورت دلیل و جدال پیچاندن خصم است نسبت
بمذهبی با دلیل یا شبهه یا و هم و اصل آن از جدل است بمعنی شده پیچاندن و قتل.
-2 حجت:بیانی است که صحت و درستی گفتار آدمی را نشان دهد و حجت و دلالت بیک معنی است.
شأن نزول:
ابن عباس و حسن و قتاده گویند:احبار یهود و نصاراي نجران نزد رسول اکرم(ص) جمع شدند و درباره ابراهیم بنزاع
پرداختند.یهود گفتند ابراهیم جز یهودي نبود و نصاري گفتند حتماً نصرانی بوده خداوند در اینموقع این آیه را فرستاد.
تفسیر:
راهِیمَ 􀀀 ابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْ 􀀀 ا أَهْلَ الْکِت 􀀀ی
(اي اهل کتاب چرا درباره ابراهیم با هم احتجاج و نزاع میکنید)و ادعا میکنید که او بر دین ماست.
إِلاّ مِنْ بَعْدِهِ
􀀀
اهُ وَ الْإِنْجِیلُ 􀀀 ا أُنْزِلَتِ التَّوْر 􀀀 وَ م
(و حال اینکه تورات و انجیل جز بعد از ابراهیم نیامده).
لا تَعْقِلُونَ 􀀀 أَ فَ
(آیا فکر نمیکنید)یعنی ادعاي بدون برهان از نظر عقل جایز نیست پس چطور جایز میشمرید ادعایی را که فساد آن ظاهر
است.اگر اشکال شود که
ص : 111
اگر بعد بودن تورات و انجیل دلیل بر اینست که ابراهیم یهودي و نصرانی نبوده پس مسلمان هم نبوده زیرا قرآن هم پس از
وي آمده جواب گوییم که:همگی(حتی مخالف) قبول دارد که او خود را بنام مسلم نامیده جز اینکه یهود میگویند آن اسلام
همان یهودیت است و نصرانیها گویند اسلام همان نصرانیت است و تورات و انجیل پس از وي آمده و در آن دو نیز اسم
ابراهیم به اسلام برده شده و در آن دو هرگز ذکر نشده که وي بر دین یهود یا نصاري بوده ولی قرآن گرچه پس از وي آمده
ولی ابراهیم را بدین اسلام توصیف کرده است و یهودیت و نصرانیت را از وي نفی کرده است و در این امر بزرگترین حجت
و امت او که اسم اسلام دارند بوي اولی هستند از دیگران و نیز در توضیح این « ص» است به اینکه وي مسلم بوده است و محمد
آیه گفته اند که یهود مدعی بوده اند و هستند که یهودي اسم کسی است که متمسک و معتقد بتورات و شریعت آن باشد و
نصرانی اسم کسی است که بانجیل و شریعت و احکام آن مؤمن و متمسک باشد لذا خداوند طبق ادعاي خودشان آنها را رد
میکند که در زمان ابراهیم که تورات و انجیل نیامده بود پس چطور ابراهیم را یهودي و یا نصرانی یعنی معتقد و متمسک بآن
میدانید ولی ما می گوئیم:مسلمان تنها کسی نیست که بحکم قرآن متمسک باشد زیرا اسلام دینست نه احکام شریعت پس ما
او را به اسلام توصیف میکنیم چنان که خداوند او را باین اسم توصیف کرده.
اگر بپرسند که آیا ابراهیم متمسک بهمه شرایع و احکام اسلام که ما بر آن هستیم بود؟ پاسخ گوئیم که وي متمسک بدین
اسلام و بعضی احکام شریعت پیغمبر ما(ص) بود نه بهمه آن زیرا یکی از احکام شریعت قرائت قرآنست در نماز و این شریعت
وي نبود و او را مسلم می نامیم اگر چه متمسک به بعضی از احکام شریعت اسلام بود چنان که مسلمانان صدر اسلام مسلم
بودند قبل از آنکه همه احکام و شرایع اسلام آمده و همه قرآن نازل شده باشد و هر یک از ما مسلم است واقعاً اگر چه بهمه
احکام شرع عمل نکند.
ا أَنْتُمْ 􀀀ه
:(هان شما اي گروه یهود و نصاري)آیه ظاهراً تنبیه خود آنهاست
ص : 112
ولی منظور تنبیه بر حال آنهاست زیرا تنبیه نسبت بچیزي است که انسان از آن غافلست نه نسبت بآنچه علم دارد.
حاجَجْتُمْ 􀀀
ما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ :(در آنچه میدانستید).چون اسم او در تورات و انجیل بود. 􀀀 :(مجادله و مخاصمه کردید.) فِی
ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ 􀀀 فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِی
:(پس چرا مجادله میکنید دربارة چیزي که بآن علمی ندارید)(یعنی درباره شریعت و دین او که بدان جاهلید)خداوند مخاصمه
و احتجاج آنها را درباره معلوماتشان منکر نشمرده بلکه مخاصمه درباره چیزي را که نمیدانند منکر و ناپسند دانسته.
اللّ یَعْلَمُ
􀀀
وَ هُ
:(و خدا میداند)شأن و حال ابراهیم و هر چیزي که بر شما مجهول است.
لا تَعْلَمُونَ 􀀀 وَ أَنْتُمْ
:(و شما نمیدانید)پس دربارة او سخن نگویید و آنچه نمیدانید باو نسبت ندهید و علم آن را از اهلش بپرسید(یعنی از پیغمبر
بپرسید.)
ص : 113
[ [سوره