گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
[سوره آل عمران ( 3): آیات 67 تا 69




اشاره
راهِیمَ لَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُ وَ 􀀀 اَلنّ بِإِبْ
اسِ􀀀 أَو ک مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ ( 67 ) إِنَّ لَْی انَ 􀀀 ا 􀀀 و م ک حَنِیفاً مُسْلِماً انَ 􀀀 کِن 􀀀ل رانِیا وَ 􀀀 لا نَصْ 􀀀 یَه وَ راهِیمُ وُدِیا 􀀀 ک إِبْ انَ 􀀀 ا 􀀀م
ا􀀀 إِلاّ أَنْفُسَ هُمْ وَ م
􀀀
ا یُضِ لُّونَ 􀀀 ابِ لَوْ یُضِ لُّونَکُمْ وَ م 􀀀 طائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ اَلْکِت 􀀀 اَللّ وَلِیُّ اَلْمُؤْمِنِینَ ( 68 ) وَدَّتْ
􀀀
ذَا اَلنَّبِیُّ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ هُ 􀀀ه
( یَشْعُرُونَ ( 69
(1)
ترجمه:
ابراهیم یهودي و نصرانی نبود ولی حنیف و مسلم بود و از مشرکان نبود.
همانا برترین مردم بابراهیم کسانیند که از او پیروي کنند و این پیامبر است و مؤمنان(به او)و خدا ولیّ مؤمنان است.
دسته اي از اهل کتاب دوست دارند که شما را گمراه کنند و گمراه نکنند مگر خود را و نمیفهمند.
ص : 114
1) سوره آل عمران آیه 67 تا 69 جزء 3 سوره 3 -1
68- بیان آیه 67
اشاره
لغت:
دربارة اصل یهود و نصاري و حنیف در سورة بقره بحث کردیم.
اولی بر وزن افعل(افعل التفضیل که برتري را میرساند.)تثنیه و جمع ندارد زیرا معناي فعل را در بر ندارد و معنی اینکه این کار
از دیگر کارها بهتر است یعنی براي انجام دادن شایسته تر می باشد و زید اولی است از دیگران یعنی بر حالت و کیفیتی است
که بآن حال از دیگران سزاوارتر است.
اتباع:رفتن شخصی یا چیزي بدنبال شخص یا چیز دیگر(نه بطور اتفاق) بلکه از نظر پسند روش و طریق او.مثل مدلولی که
بدنبال دلیل میرود و راه او را می پیماید و یا از نظر صحت مثل اوست که اگر دلیل صحیح باشد مدلول نیز بواسطه صحت او
صحیح است و همچنین است مأمومی که راه امام را می پیماید.
تفسیر:
سپس خداوند یهود و نصاري را تکذیب میکند و میفرماید:
رانِیا 􀀀 لا نَصْ 􀀀 راهِیمُ یَهُودِیا وَ 􀀀 کانَ إِبْ 􀀀 ا 􀀀م
:(ابراهیم یهودي و نصرانی نبود)خدا ابراهیم را از ایندو نام تنزیه میکند این هر دو صفت مذموم است که قرآن و اجماع بر آن
دلالت دارد و این سخن نیز دلیل است که موسی هم یهودي نبود و عیسی هم نصرانی نبود و دین واقعی در نزد خداوند
اسلامست.و یهودیت ملتی هستند که از شرع موسی منحرف شده اند و ملت نصرانیت هم از شرع عیسی انحراف جسته اند و
ایندو صفت مذموم است که بر ایندو فرقه گمراه گفته شده و قرار گرفته.
کانَ حَنِیفاً 􀀀 کِنْ 􀀀 وَ ل
(ولی حنیف بود) حنیف یعنی مایل از باطل به حق.یعنی ابراهیم از این هر دو دین و همۀ ادیان دیگر جدا و مایل باسلام بود،و
گفته اند حنیف یعنی در دین خود مستقیم بود.
ص : 115
مُسْلِماً
(و بر دین اسلام بود).
کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
(و مشرك نبود).گفته اند که این آیه متضمن این معنی است که دین یهود و نصاري شرك است و گفته اند که معنی اینست
که چنان که اعراب مشرك ادعا می کنند ابراهیم مشرك نبود.
راهِیمَ 􀀀 النّ بِإِبْ
اسِ􀀀 أَو إِنَّ لَْی
-(سزاوارترین مردم بنصرت ابراهیم)با استدلال و علم یا با کمک اقتصادي و پولی. لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ -(آنانند که او را پیروي
کردند)در زمان خود و او را با یاري بر ضد دشمن کمک کردند تا دینش آشکارا و غالب گشت.
ذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀 وَ ه
:(و این پیامبر و کسانی که به وي ایمان آوردند)نصرت او را از آن جهت که بر حق است به علم و استدلال به عهده میگیرند و
دامن او را از هر عیبی بري میدارند و پاك میسازند.مراد اینست که اینها کسانی هستند که سزاوار است بایشان گفته شود بر
اللّ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ :(خداوند ولیّ مؤمنان
􀀀
دین ابراهیم میباشید و نسبت باو ولایت دارند (یا ابراهیم بر آنها ولایت دارد.) وَ هُ
است)زیرا نصرت آنها را به عهده دارد و مؤمن ولیّ خداست بعین همین معنی،یعنی چون او را یاري میکند ولیّ اوست و اینکه
فقط اسم پیغمبر اکرم را در قرآن جداگانه برده است براي تعظیم قدر و مقام امر و بزرگداشت اوست چنان که قبلا گذشت که
جبرئیل و میکائیل را جداگانه نام برده.
و گفته اند اسم او را ذکر کرده براي اینکه او را داخل در ولایت(و اولویّت) بابراهیم بنماید و ضمیر صلۀ و الذین آمنوا باو
برگردد یعنی این پیامبر و مؤمنان بوي.
و در این آیه دلیل است که ولایت با پیامبر بوسیلۀ دین و ایمان باو ثابت میشود نه با نسب و مؤید آن فرمایش امیر
مؤمنان(ع)است که فرمود:
اولی و سزاوارترین مردم بانبیاء عالمترین ایشان است بدین و احکام آنان.و بعد همین آیه را تلاوت کرد و نیز فرمود:
همانا ولیّ محمد(ص)کسی است که از او اطاعت کند اگر چه نسبتش از او دور باشد و همانا
ص : 116
دشمن محمد(ص)کسی است که خدا را عصیان کند گرچه قرابتش با وي نزدیک باشد.
عمر بن یزید گوید:حضرت صادق(علیه السلام)فرمود:بخدا قسم شما از آل محمد هستید.گفتم از خود ایشان؟.فرمود آري
بخدا از خود آنان و سه بار این جمله را تکرار کرد.سپس نگاهی به من کرد و فرمود اي عمر خدا در قرآن فرماید:
این حدیث را علی بن ابراهیم از پدرش از ابی عمیر از منصور بن یونس نقل کرده. .« ان اولی الناس بابراهیم »
ص : 117
بیان آیه 69
اشاره
لغت:
ود:آرزو(ي همراه با دوستی)است و از اینرو براي گذشته و حال و آینده هر سه صلاحیت دارد و بهمین جهت با لو میتواند
استعمال شود ولی محبت و اراده چنین نیست زیرا آنها فقط بآینده تعلق میگیرند.و لذا جایز نیست گفته شود و ارادوا لو
یضلونکم(یعنی با لو بکار رود)زیرا اراده در حکم خواستن و انجام حتمی فعل است و جاري مجراي علت فعل و کار است(و با
لو که تردید را میرساند نمیسازد)ولی تمنی آرزو و تصور قلب است نسبت بچیزي بنحوي که موجب لذت و تمتع نفس انسانی
اینست که دومی براي استقبال است و اوّلی نه. « ود لو تضلوا و بین ود ان تضلوا » شود و فرق بین
تفسیر:
سپس خداوند بیان میدارد که این طایفه هاي کافر علاوه بر گمراهی خود دیگران را هم بگمراهی میخوانند.
وَدَّتْ
:(تمنی و اراده دارند).
طائِفَهٌ 􀀀
:(جماعت و دسته اي).
ابِ􀀀 مِنْ أَهْلِ الْکِت
:(از یهود و نصاري)و گفته اند فقط یهود.
لَوْ یُضِلُّونَکُمْ
:(کاش میتوانستند شما را با گمراه کردن هلاك میکردند)و ضلال بمعنی هلاك نیز بکار میرود.
إِلاّ أَنْفُسَهُمْ
􀀀
ا یُضِلُّونَ 􀀀 وَ م
:(و وبال و ضرر گمراه کردن بر نمیگردد مگر بخود آنها)زیرا مسلمانان که دعوت آنها را نپذیرفتند اسلام را نیز بخاطر دین
آنها رها نخواهند کرد ولی گناه دعوت بسوي کفر بگردن آنها یعنی کفار خواهد ماند.گفته اند مراد اینست که هلاك
نخواهند کرد مگر خود را زیرا هلاکی که نصیب دیگران میشود
ص : 118
در جنب وبال و هلاك حاصل بر ایشان ناچیز خواهد بود.
ا یَشْعُرُونَ 􀀀 وَ م
(و نمیدانند)که وبال و خسران اینکار فقط بخودشان بر میگردد و گفته اند یعنی نمیدانند که خداوند مؤمنان را بر گمراهی
خودشان و تصمیم بر گمراه ساختن دیگران خبر میدهد.و ابی علی جبایی گوید:یعنی از ضلال خود بیخبرند چون جاهلند.
ص : 119
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 70 تا 71
اشاره
اطِلِ وَ تَکْتُمُونَ اَلْحَقَّ وَ أَنْتُمْ 􀀀 ابِ لِمَ تَلْبِسُونَ اَلْحَقَّ بِالْب 􀀀 ا أَهْلَ اَلْکِت 􀀀 اَللّ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ( 70 ) ی
􀀀
اتِ هِ 􀀀 ابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآی 􀀀 ا أَهْلَ اَلْکِت 􀀀ی
( تَعْلَمُونَ ( 71
(1)
ترجمۀ
اي اهل کتاب چرا بآیات خدا کافر میشوید و حال آنکه آنها را مشاهده میکنید.
اي اهل کتاب چرا حق را بباطل می آمیزید و حق را پنهان میدارید در حالی که حق را میدانید.
ص : 120
1) سورة آل عمران آیۀ 70 و 71 جزء 3 سوره 3 -1
71- بیان آیه 70
اشاره
تفسیر:
سپس خداوند هر دو فرقه را مخاطب کرده گوید:
ابِ لِمَ تَکْفُرُونَ 􀀀 ا أَهْلَ الْکِت 􀀀ی
(اي اهل کتاب چرا کافر می شوید)به آنچه بر شما تلاوت میشود.
اللّ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 بِآی
یعنی قرآن.
وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ
(یعنی میدانید و مشاهده میکنید)دلیل صحت آن و وجوب اقرار بآن یعنی تورات و انجیل را زیرا در آن دو کتاب ذکر نبی
اکرم و خبر صدق نبوت حضرت و بیان صفات وي آمده و گفته اند یعنی چرا بآیات و بشارات خدا و دلایل نبوت او که در
تورات و انجیل هست کافر میشوید در حالی که آنها را مشاهده میکنید و معانی دیگري نیز گفته شده: 1-مراد از آیات آنچه
در کتب آسمانی ایشان است که ابراهیم حنیف و مسلم بود و دین همانا اسلامست و حال اینکه آنها را مشاهده میکنید.
-2 مراد از آیات اخبار غریبی است که مردم از آن بیخبرند و پیغمبر(ص)بر آنها میخواند و خبر میدهد که در کتبشان هست و
میدانند که راست میگوید.(از ابی مسلم).
-3 یعنی دلایلی که بر نبوت محمد(ص)دلالت دارد و وقتی با خود به خلوت میروید مشاهده میکنید و میدانید که دین اسلام
صحیح و حقیقت است.
اطِلِ 􀀀 ابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْب 􀀀 ا أَهْلَ الْکِت 􀀀ی
-(اي اهل کتاب چرا حق را بباطل میآمیزید).و در اینجا دربارة مراد از آمیختن حق بباطل چند قولست:
-1 مراد تحریف توراه و انجیل است بدست ایشان(از حسن و ابن زید) 2-اظهار اسلام است بزبان و نهان داشتن نفاق و کفر
یعنی یهودیت و نصرانیت
ص : 121
در دلشان زیرا آنها بظاهر در اول روز تظاهر به اسلام کردند در حالی که در دل کافر بودند و عصر از آن بازگشتند تا مردم را
بشک و دو دلی اندازند(از ابن عباس و قتاده) 3-مراد ایمان بموسی و عیسی و کفر بمحمد(ص)است.
-4 مراد علم قلبی آنهاست که میدانستند پیامبر بر حق است که با کفر ظاهري خود مخلوط کرده بودند(از جبایی و ابی مسلم).
وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ
-یعنی نبوت محمد(ص)را که حق است انکار میکنید و بشارتهایی را که بر نبوت و صفات اوست پنهان میدارید و علامتهایی
که از او در کتب خود دارید ندیده میگیرید.
وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
-و میدانید که او بر حق است.و این آیه درباره جمعی از علماي یهود و نصاري است زیرا کتمان حقایق کتاب بر عده اي
اندك ممکن است که بر آن عالمند نه بر همه یا اکثر و گفته اند یعنی شما میدانید اموري که تکلیف شدن بآن از طرف حق
صحیح است و قول اولی صحیح تر است چون در آیه ذم و توبیخ بر کتمان حق وجود دارد و با معنی اول سازگارتر است.
ص : 122
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 72 تا 74
اشاره
إِلاّ
􀀀
لا تُؤْمِنُوا 􀀀 ارِ وَ اُکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ( 72 ) وَ 􀀀 ابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَی اَلَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ اَلنَّه 􀀀 طائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ اَلْکِت 􀀀 الَتْ 􀀀 وَ ق
اَللّ یُؤْتِیهِ مَنْ
􀀀
حاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ قُلْ إِنَّ اَلْفَضْلَ بِیَدِ هِ 􀀀 ا أُوتِیتُمْ أَوْ یُ 􀀀 ی أَحَ دٌ مِثْلَ م 􀀀 اَللّ أَنْ یُؤْت
􀀀
ي هُدَي هِ 􀀀 لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ قُلْ إِنَّ اَلْهُد
( اَللّ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَظِیمِ ( 74
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 اسِعٌ عَلِیمٌ ( 73 ) یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَ 􀀀 اَللّ و
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 یَ
(1)
ترجمه:
گروهی از اهل کتاب گفتند:در اول روز بآنچه بر مؤمنان نازل شده ایمان آورید و در آخر روز بدان کافر شوید تا آنها نیز از
آن برگردند.ایمان نیاورید و باور مدارید مگر کسی را که دین شما را پیروي کند بگو(اي پیغمبر)هدایت،هدایت الهی است.(و
هیچکس)داده نشده مثل آنچه بشما داده شده،یا نزد پروردگارتان با شما محاجه نتوانند کرد،بگو برتري بدست پروردگار
است بهر کس بخواهد عنایت می کند و خداوند وسعت دهندة داناست.هر که را بخواهد خاص رحمت خود گرداند و خدا
داراي بخشش و کرم بزرگ است.
ص : 123
1) سوره آل عمران آیه 72 تا 74 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 72 تا 74
اشاره
لغت:
طائفه:یعنی جماعت و در اصل این لغت دو قول است:
-1 طائفه در اصل مثل رفعت و بلندي است که شأن آن گردش دور شهرها است در سفري که بر آن اجتماع واقع میشود.
-2 جماعتی که از آنها حلقه اي تشکیل گردد که برگرد آن حلقه طواف و دور زده شود.
وجه النهار:اول روز وجه خوانده شده چون اولین قسمتی است از روز که با انسان مواجه میشود چنان که به اول جامه وجه
جامه گفته شود و گفته اند از اینرو اول روز را وجه روز خوانده اند که مثل وجه انسان اشرف و بهترین قسمت روز است.
شأن نزول:
حسن و سدي گویند: 12 نفر از احبار یهود خیبر و عرینه با هم توطئه کردند که اول صبح اظهار اسلام کنند با زبان نه ایمان
قلبی و آخر روز از آن برگردند و اظهار کفر نمایند و بگویند علت بازگشت ما از اسلام این بود که در کتب خود جستجو
کردیم و با دانشمندان خویش هم گفته و مشاوره نمودیم و دانستیم که محمد(ص)پیامبر موعود در تورات نیست و در نتیجه
کذب و بطلان او بر ما معلوم گشت و غرضشان این بود که با اینکار در دل اصحاب محمد(ص)دو دلی پدید آید و گویند
اینها که اهل کتابند و داناتر از ما هستند حق را بهتر میشناسند و در نتیجه از دین او بدین ما باز خواهند گشت-مجاهد و مقاتل
گویند این مطلب و آیه درباره قبله بود که چون قبله اسلام از بیت المقدس بکعبه برگشت بر یهود گران آمد.کعب الاشراف
یهودي بیاران یهودي خود گفت اول صبح بمحمد اظهار ایمان کنید و با او نماز گزارید و آخر روز از وي
ص : 124
برگردید شاید این کار شما موجب تردید اصحاب او شود.
تفسیر:
ابِ -(جماعتی از اهل کتاب 􀀀 طائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِت 􀀀 الَتْ 􀀀 چون خداوند از مکر کفار نام برد در پی آن این مکر را بیان داشت که وَ ق
بیکدیگر گفتند):
آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا
-(یعنی به پیغمبر اسلام و اصحابش ایمان آرید).
ارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ 􀀀 وَجْهَ النَّه
-در معناي این آیه چند قول است:
-1 اول صبح اظهار ایمان کنید و آخر روز برگردید و این کار بهتر میتواند آنها را از اسلام بگرداند(از حسن و جماعتی) 2-اول
روز بکعبه نماز گزارید و آخر روز برگردید تا از دینشان برگردند (از مجاهد).
-3 اول روز اظهار اسلام کنید و اقرار بصفات و علامتهاي او در تورات کنید و آخر روز برگردید تا اصحابش گمان کنند که
شما اول اشتباه کرده اید و بعد بکذب او پی برده اید.
لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
-یعنی از اسلام برگردند(از ابن عباس و جماعتی).
لا تُؤْمِنُوا 􀀀 وَ
-یعنی تصدیق او نکنید در دل.
إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ
􀀀
-یعنی یهودیت را و در معنی این آیه بچند قول رفته اند:
-1 تصدیق نکنید که هیچکس را باندازه و مانند شما علم و حکمت و بیان و دلیل آمده باشد مگر اهل کتاب که پیرو دین شما
هستند.این را یهود خیبر بیهود مدینه گفتند که نکند آنها بعظمت و نبوت محمد(ص)اعتراف نمایند و موجب ملامت آنها
شود.
نیز کلام یهود است و قُلْ « حاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ 􀀀 أَوْ یُ » و گفته اند:یعنی اعتراف بحقانیت هیچکس جز پیروان دین خود نکنید و
ي... تا آخر آیه جواب خداست بایشان یعنی بگو اي محمد(ص)همانا هدایت هدایت الهی است و فضل و برتري 􀀀 إِنَّ الْهُد
بدست
ص : 125
خداست و درست نیست که یهود انکار کند که خداوند بدیگري همانند کتاب و حکمتی که به ایشان داده نیز بدهد-این قول
حسن و ابی علی فارسی است.
و معنی چنین خواهد بود که اي مسلمین همانا هدایت « اللّ
􀀀
من ه » إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ کلام یهود است تا آخر
􀀀
تُؤْمِنُوا 􀀀 -2 وَ لا
اللّ لَکُمْ أَنْ تَضِ لُّوا یعنی ان لا تضلوا-بیان میکند
􀀀
یُبَیِّنُ هُ » هدایت الهی است که بکسی داده شود مثل آنچه بشما داده شده مثل
او یحاجوکم یعنی ان لا یحاجوکم تا اینکه نتوانند با شما مخاصمه و احتجاج کنند چون « خدا حق را بر شما که هلاك نشوید
است.این قول سدي و ابن « ا أُوتِیتُمْ 􀀀 مِثْلَ م »« ی أَحَ دٌ 􀀀 أَنْ یُؤْت » بدل الهدي است و خبر « اللّ
􀀀
هُدَي هِ » دلیلی ندارند و در اینصورت
جریح است.
ابو العباس مبرد گوید:در اینجا لا محذوف نیست ولی اضافه معلومست و اولی حذف شده و دومی جاي آن نشسته است و
تقدیر چنین است:
که » چون کراهت دارند « بگو همان هدایت هدایت خدا است » یعنی « ا أُوتِیتُمْ 􀀀 ی أَحَ دٌ مِثْلَ م 􀀀 أَنْ یُؤْت » کراهه « اللّ
􀀀
قل الهدي هدي ه »
زیرا خداوند کاذب و کافر را دوست ندارد و لذا هدایت خدا از غیر مؤمن دور است. « خداوند بدیگران بدهد آنچه بشما داده
بعضی گفته اند مراد از آیه اینست:بگو اي محمد همانا هدایت بخیر هدایت خدا است پس اي یهود انکار مکنید که خداوند
بدیگري هم نبوتی را که بشما داده بدهد.
حاجُّوکُمْ 􀀀 أَوْ یُ
-(باین امر بشما محاجه کند) عِنْدَ رَبِّکُمْ -(اگر این را از او قبول نکنید)از قتاده و ربیع و جبایی.
ی􀀀 أَنْ یُؤْت » یعنی همانا حق چیزي است که خدا بآن امر کرده و بعد هدي را تفسیر کرده بجمله « اللّ
􀀀
ي هُدَي هِ 􀀀 إِنَّ الْهُد » : و گفته اند
پس آنچه آمده و داده شده شرع است و آنچه بوسیله آن احتجاج و استدلال شود عقل « حاجُّوکُمْ 􀀀 ا أُوتِیتُمْ أَوْ یُ 􀀀 أَحَ دٌ مِثْلَ م
میباشد و تقدیر کلام چنین است:همانا هدایت الهی چیزي است که از طرف او تشریع شده یا چیزیست که عقل آن را پذیرفته
پس قول دوم چهار قول و چهار شق میشود.
-3 از اول تا آخر آیه کلام خدا است یعنی:اي مؤمنان ایمان نیاورید مگر
ص : 126
بکسی که دین شما(اسلام)را پیروي کند و قبول و تصدیق نداشته باشید که باحدي داده شده باشد مثل دینی که بشما داده
شده است زیرا که پیامبري پس از پیامبر شما نخواهد بود و دینی پس از دین شما نخواهد آمد تا روز قیامت و باور نکنید که
احدي را علیه شما دلیل و حجتی در نزد حق باشد زیرا دین شما بهترین ادیان است و هدایت همانا هدایت الهی است و فضل و
بخشش بدست خداست...بنا بر این معنی تمام آیه خطاب بمؤمنین است که از طرف خداوند متعال در موقعی که یهود مکر و
تلبیس بکار بردند نازل شد تا مؤمنان نلغزند.و دلیل این معنی قول ضحاك است که یهود گفتند ما با مخالفین دین خود نزد
حق احتجاج خواهیم کرد.و خداوند در این آیه بیان فرموده که آنها مغلوب و کوبیده خواهند بود و مؤمنان غالب خواهند شد.
اللّ
􀀀
قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ هِ
(یعنی بگو نبوت بدست خداست)و گفته اند یعنی آیات و دلایلی که به پیامبر و پیروانش داده شده.
یعنی در ملک خداست و اوست قادر باعطاء آن و عالم است به محلی که « اللّ
􀀀
بید ه » و گفته اند یعنی نعمتهاي دین و دنیا و
مستحق و شایسته آن میباشد.
شاءُ 􀀀 یُؤْتِیهِ مَنْ یَ
:در این آیه دلالت است که نبوت استحقاقی نیست و همچنین امامت زیرا خداوند آنها را بخواست خود معلق و مشروط کرده.
اسِعٌ 􀀀 اللّ و
􀀀
وَ هُ
:(رحمت خدا وسیع و جود او بسیار است)و گفته اند مقدورات او وسیع است هر چه بخواهد انجام میدهد.
عَلِیمٌ
:بمصالح خلق است و گفته اند یعنی میداند که چه کسی را پیغمبر کند.
اللّ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَ
.( :تفسیر آن در سوره بقره گذشت(در بین آیه هاي 100 تا 110
و در این آیات معجزه اي آشکار براي پیغمبر ما وجود دارد زیرا در آن از باطن و پنهانی هایی از کفار و قوم خبر داده که جز
علام الغیوب از آن خبر ندارد و هم در آن دفع کیدها و مکرهاي آنهاست و هم لطفی نسبت بمؤمنان است که ایشان را بر
عقایدشان ثابت نگهمیدارد.
ص : 127
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 75 تا 76
اشاره
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ 􀀀 ائِماً 􀀀 ا دُمْتَ عَلَیْهِ ق 􀀀 إِلاّ م
􀀀
لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ 􀀀 ارٍ 􀀀 طارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِین 􀀀 ابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْ 􀀀 وَ مِنْ أَهْلِ اَلْکِت
اَللّ یُحِبُّ اَلْمُتَّقِینَ
􀀀
ی فَإِنَّ هَ 􀀀 ی بِعَهْدِهِ وَ اِتَّق 􀀀 ی مَنْ أَوْف 􀀀 اَللّ اَلْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 75 ) بَل
􀀀
ا فِی اَلْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَی هِ 􀀀 الُوا لَیْسَ عَلَیْن 􀀀ق
(76)
(1)
ترجمه:
و از اهل کتاب کسی است که اگر او را بر مال بسیار امین شماري آن را بتو رد میکند،و از آنها نیز کسی است که اگر او را
بدیناري امین شماري بتو رد نخواهد کرد مگر آنکه پیوسته در طلب او باشی و این از آن جهت است که گویند بدویان را بر
ما تعرض و حق باز خواستی نیست و بر خدا دروغ می بندند بلکه هر کس بعهد خود وفا کند و تقوي پیشه گیرد خدا متقیان را
دوست دارد.
ص : 128
1) سوره آل عمران آیه 75 و 76 جزء 3 سوره 3 -1
76- بیان آیه 75
اشاره
قرائت:
خوانده اند و دیگران بکسر و « هاء » یؤده را حمزه و ابو بکر از عاصم بسکون هاء خوانده اند و ابو جعفر و یعقوب بکسر
اشباع(اشباع:کسره را بکشند تا تولید یاء شود)خوانده اند.
لغت:
-1 قنطار:اختلاف اقوال در مقدار قنطار در اول سوره گذشت.
-2 دینار:اصل آن دنّار با دو نون که یکی از آن دو بواسطۀ کثرت استعمال و خفت و آسانی تلفظ تبدیل بیاء شده.جمع دینار
دنانیر است.
-3 دُمْتَ و دِمْتَ دو لغت(دو لهجه)است مثل مُتَّ و متَّ ولی هر کس دال را (در دمت)و میم را(در مت)مکسور خوانده در
مضارع تمات و تدام خوانده است.
-4 وفی و اوفی دو لغت(لهجه)هستند.میگویند اوفیت و اهل نجد میگویند وفّیت.
مورد و شأن نزول:
اللّ سلام است که مردي 1200 اوقیه طلا در نزدش امانت
􀀀
عبد ه « طارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ 􀀀 مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْ » در « من » ابن عباس گوید:مراد از
اللّ همه را سالم بصاحبش رد کرد و خداوند به این کار او را مدح گفته.
􀀀
نهاد،عبد ه
نحاص بن عازورا بود که مردي قرشی دیناري باو امانت سپرده بود و او در « یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ 􀀀 ارٍ لا 􀀀 مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِین » در « من » و مراد
آن خیانت نمود.
نصاري هستند و مراد از کسانی که امانت را رد نمیکنند یهود « مَنْ إِنْ ... یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ » و در بعضی تفاسیر است که مراد از
میباشند.
ص : 129
تفسیر:
ابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ یعنی اگر او را امین قرار دهی بر قنطار یعنی 􀀀 سپس خداوند عیوب اهل کتاب را بیان میدارد که وَ مِنْ أَهْلِ الْکِت
در مورد مطالبه صاحبش رد میکند و خیانت روا نمیدارد. « یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ » ( مال بسیاري(یکی از معانی قنطار
ارٍ 􀀀 وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِین
:یعنی او را بر مالی اندك امین سازي.
لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ 􀀀
:(در موقع مطالبه رد نمیکند)و اینان به اجماع،کفار از یهود هستند.
ائِماً 􀀀 ا دُمْتَ عَلَیْهِ ق 􀀀 إِلاّ م
􀀀
:یعنی مگر دائماً بر او ملازم و همراه او باشی و طلبکاري کنی(از حسن و ابن زید):یعنی مگر آنکه همواره مطالبه و تقاضا
داشته باشی(از قتاده و مجاهد).ابن عباس گوید:یعنی مگر دائماً و با اصرار و الحاح طلبکاري نمایی.
ذلِکَ􀀀
:(این)خیانت.
ا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ 􀀀 الُوا لَیْسَ عَلَیْن 􀀀 بِأَنَّهُمْ ق
:این قسمت بیان علت خیانت و عدم رد کردن یهودیان است و اینکه مایل بخیانت میباشند و مراد اینست که یهود گویند:ما را
در تصرف و غصب اموالی که از عرب بدستمان افتد مانعی و گناهی نیست زیرا آنها مشرکند(از قتاده و سدي).
و گفته شده:یهود گفتند که چون اعراب از دین خود برگشتند و لذا حق ایشان را که در نزدشان بود ندادند باین دلیل که وقتی
با شما معامله کردیم و بدهکار شدیم شما بدین ما بودید و اکنون که از آن دست برداشتید حقتان ساقط شد و ادعا کردند که
این حرف در کتاب ایشان دستور داده شده و خداوند این سخن را رد میکند و میفرماید:
ی􀀀 بَل
-این کلمه نفی ما قبل و اثبات ما بعد است گویا میگوید که:
خداوند به این کار امر نکرده و آن را دوست نمیدارد بلکه وفاء بعهد و اداء امانت را واجب دانسته است.
ص : 130
ی بِعَهْدِهِ 􀀀 مَنْ أَوْف
و معنی چنین خواهد بود که هر کس بعهد خدا وفا « اللّ الْکَ ذِبَ
􀀀
یَقُولُونَ عَلَی هِ » در « اللّ
􀀀
عَلَی هِ » :ممکنست هاء بعهده برگردد به
هر کس که بعهد خود » کند.و عهد خدا به بندگان همان اوامر و نواهی اوست و ممکنست که این ضمیر به من برگردد.یعنی
زیرا عهد گاهی بعهد کننده متعلق و مرتبط میشود و گاه بامر مورد عهد. « وفا کند
ی􀀀 وَ اتَّق
اللّ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (خدا او را دوست دارد)و اینکه بجاي وافی بعهد متقی را ذکر کرد
􀀀
(از خیانت و شکستن عهد بپرهیزد) فَإِنَّ هَ
براي اینست که صفتی را که موجب محبوبیت در نزد خدا است و از صفات مؤمن است ذکر نماید کأنه میگوید:خدا مؤمنان را
دوست دارد و یهود را دوست نمیدارد.
و از پیغمبر(ص)حدیث است که:چون این آیه را تلاوت کردند،فرمودند:
دشمنان حق دروغ گفتند هیچ امري در جاهلیت نبود جز اینکه زیر پا نهاده ام مگر امانت را که بر هر خوب و بد و برّ و
فاجر،لازم است.و نیز از پیغمبر است که:سه چیز است که در هر کس باشد او منافق است اگر چه نماز بخواند و روزه بدارد و
خود را مؤمن بداند:
کسی که در کلامش دروغ باشد و در وعده اش خلاف کند و در امانت خیانت روا دارد.
و نیز از آن حضرت است که هر که امانتی را که باو سپرده اند بصاحبش رد کند در حالی که میتواند رد نکند خداوند هر
حوري که بخواهد در بهشت باو تزویج فرماید.
ص : 131
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 77 تا 78
اشاره
لا􀀀 امَهِ وَ 􀀀 لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 اَللّ وَ
􀀀
لا یُکَلِّمُهُمُ هُ 􀀀 لاقَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَهِ وَ 􀀀 لا خَ 􀀀 ئِکَ 􀀀 مانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا أُول 􀀀 اَللّ وَ أَیْ
􀀀
إِنَّ اَلَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ هِ
ابِ وَ 􀀀 ا هُوَ مِنَ اَلْکِت 􀀀 ابِ وَ م 􀀀 ابِ لِتَحْسَ بُوهُ مِنَ اَلْکِت 􀀀 وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِت (ÙΙęЙ ř̠( ذابٌ 77 􀀀 یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَ
( اَللّ اَلْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 78
􀀀
اَللّ وَ یَقُولُونَ عَلَی هِ
􀀀
ا هُوَ مِنْ عِنْدِ هِ 􀀀 اَللّ وَ م
􀀀
یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ هِ
(1)
ترجمه:
آنان که عهد خدا و قسمهاي خویش را ببهایی اندك میفروشند آنان در آخرت نصیبی ندارند و خداوند در قیامت با آنها
سخن نخواهد گفت و به سوي ایشان نظر رحمت نخواهد کرد و پاکشان نخواهد ساخت و براي ایشان عذابی دردناك است.
و همانا از آنها دسته اي هستند که زبانهاي خود را بخواندن کتاب میگردانند که آن را از کتاب(تورات)پندارید ولی از
کتاب(تورات)نیست و گویند که آن از جانب خداست ولی از جانب خدا نمیباشد و بر خدا دروغ می بندند در حالی که
میدانند.
ص : 132
1) سوره آل عمران آیه 77 و 78 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 77
اشاره
مورد و شأن نزول:
این آیه درباره جمعی از احبار و پیشوایان یهود آمده که عبارتند از:ابی رافع، کنانه بن ابی الحقیق،حی بن احطب و کعب بن
الاشراف.اینها نبوت محمد ص را که در تورات خبر داده شده بود پنهان داشتند و چیز دیگري بجاي آن در تورات معنی
کردند و نوشتند و قسم خوردند که آن از طرف خداست براي اینکه موقعیت در بین قومشان و ریاستشان محفوظ بماند(از
عکرمه) و گفته اند که درباره اشعث بن قیس و خصم او بود بر سرزمینی که اشعث برخاست که قسم دروغ خورد و چون این
آیه آمد اشعث از قسم خودداري کرد و بحق اعتراف نمود و زمین را بصاحبش برگردانید(از ابن جریح) و گویند درباره مردي
نازل شد که قسم دروغ خورد براي ندادن متاعی که فروخته بود(از مجاهد و شعبی).
معنی و مقصود:
سپس خداوند عذاب و وعید خود را بر افعال زشت آنها بیان میدارد که:
إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ
یعنی تبدیل میکنند.
اللّ
􀀀
بِعَهْدِ هِ
یعنی امر خدا و وفاي لازم بآن را.و گفته اند:یعنی کسانی که بر شکستن عهد خدا و واژگون ساختن آن اقدام میکنند.
مانِهِمْ 􀀀 وَ أَیْ
(و با قسمهاي دروغ) ثَمَناً قَلِیلًا -(بهاي اندك و ناچیز)و اینکه آن را قلیل شمرده چون در برابر ثوابی که از دست میدهند و
عذابی که نصیبشان میشود خیلی اندك است.
گفته اند مراد از عهد چیزیست که خدا بر انسان واجب فرموده که عبارت است
ص : 133
از اطاعت و خودداري از گناه و گفته اند مراد از عهد آنچه است که عقل بر آن دلالت و امر میکند یعنی منع از باطل و انقیاد
حق.
لاقَ لَهُمْ 􀀀 لا خَ 􀀀 ئِکَ 􀀀 أُول
اللّ -در اینجا دو قول است:
􀀀
لا یُکَلِّمُهُمُ هُ 􀀀 -(آنهایند که نصیبی از نعمتهاي آخرت ندارند) وَ
-1 خداوند هنگام حساب ایشان بچیزي که موجب خوشحالی آنها باشد سخن نمیگوید بلکه بآنچه موجب ناراحتی و بدي حال
آنهاست حرف میزند(از جبایی).
-2 اصلا با آنها حرف نمیزند و حساب آنان با کلام ملائکه است و خدا ملائکه را امر میکند که آنها را ذلیل و خوار بدارند.
امَهِ 􀀀 لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِی 􀀀 وَ
-(یعنی بر آنها عطوفت و ترحم نمیآورد)و این کلام مثل اینست که کسی بدیگري گوید بمن نظري کن یعنی رحمت کن.
در این کلام دلالت است که نظر وقتی با الی متعدي شود معنی دیدن را نمیدهد زیرا قطعاً و بلا خلاف در اینجا نمیتوان گفت
که خدا آنها را نمی بیند.
لا یُزَکِّیهِمْ 􀀀 وَ
(آنها را پاك نخواهد کرد)و یا اینکه آنها را بجاي پاکان نخواهد نهاد(از جبایی)و گفته اند:یعنی آنها را از چرك و وبال
گناهان با آمرزش پاك نخواهد کرد بلکه عقابشان خواهد نمود.و نیز گفته اند یعنی دربارة آنها حکم پاکان روا نخواهد نمود
ذابٌ أَلِیمٌ (یعنی عذابی درد آور).در تفسیر کلینی از ابن 􀀀 بلکه آنها را محکوم بکفر و فجور خواهد کرد(از قاضی) وَ لَهُمْ عَ
مسعود است که از پیغمبر اکرم(ص)شنیدم که میفرماید:
هر که قسم دروغ خورد که بوسیله آن مال برادر مسلمانش را بخورد خداوند را با خشم و غضب ملاقات خواهد کرد و این
آیه را خواند.
و مسلم بن حجاج در صحیح باسناد خودش از طرق مختلفی از ابی ذر غفاري نقل کرده از نبی اکرم(ص)که فرمود:سه کسند
که خداوند در قیامت با آنها سخن نگوید و هرگز بایشان نظر ننماید و آنان را پاکیزه نگرداند و براي آنها عذابی الیم خواهد
بود:اول آدم منت گزاري که چیزي بکسی ندهد مگر با منت-دوم-کسی که متاع
ص : 134
خود را با قسم دروغ بفروشد و سوم آنکه لباس خود را نازك و بدن نما کند.
اللّ بن مسعود از نبی اکرم حدیث است که:هر که قسم دروغ بخورد که بوسیله آن دست مسلمانی را از مالش کوتاه
􀀀
و از عبد ه
سازد خدا را در حال خشم ملاقات خواهد کرد و این حدیث را مسلم نیز در صحیح آورده.
ص : 135
بیان آیه 78
اشاره
لغت:
-1 اصل لیّ:فتل یعنی بافتن و پیچاندن:لویت یده یعنی پیچاندم دستش را و از اینست لویت الفریم لویاً و لیاناً.
-2 السنه جمع لسان مثل حمار و احمره.
-3 فرق بین حسبت و زعمت اینست که دومی ممکن است بمعنی یقین و گمان هر دو باشد و اولی احتمال یقین هرگز نمیدهد.
مورد و شأن نزول:
گفته شده که آیه درباره جمعی از احبار یهود آمده که بدست خود چیزهایی در باره صفات پیغمبر اکرم و غیره نوشتند و
بتورات اضافه کردند که در تورات نبوده.
و گفته اند درباره عده اي از یهود و نصاري آمده که تورات و انجیل را تحریف کرده اند و کتاب خدا را بهم زدند و
چیزهایی که از خدا نبود بآن افزودند و دین حنیف را از آن انداختند(از ابن عباس)
معنی و مقصود:
وَ إِنَّ مِنْهُمْ
لَفَرِیقاً -یعنی طائفه اي هستند که یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ «.... ابِ مَنْ إِنْ 􀀀 وَ مِنْ أَهْلِ الْکِت » -یعنی اهل کتاب و اینجمله عطف است به
ابِ -یعنی کتاب را با زبان خود از مجراي خود تحریف میکنند و آن را از مقصد اصلی بر میگردانند و خداوند تحریف 􀀀 بِالْکِت
کتاب را از جهت و مجراي خود بگردش زبان قرار داده(قول مجاهد و قتاده و ابن جریح)و ربیع گفته یعنی بخلاف حق تفسیر
میکنند.
ص : 136
ابِ􀀀 لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِت
-(که شما اي مسلمین گفتۀ آنها را از کتاب خدا حساب میکنید)و حال آنکه از کتاب نازل شده بر موسی نیست بلکه اختراع و
بدعت آنهاست که بنام خدا و کتاب خدا نسبت میدهند.
اللّ
􀀀
ا هُوَ مِنْ عِنْدِ هِ 􀀀 وَ م
-در این آیه دلیل است که معاصی از جانب خدا و فعل خدا نیست زیرا اگر فعل او بود بطور مسلم از جانب او بود و جایز نبود
که نفی از خدا کنیم و بگوئیم که از جانب او نیست و هم چنان که به هیچ وجه نمیتوان آن را از کتاب دانست زیرا نفی آن از
کتاب در این آیه بطور مطلق است که هیچ چیز آن از کتاب نیست همچنین جایز نیست از نزد حق باشد زیرا نفی از جانب خدا
بودن(در آیه)مطلق است.
اللّ الْکَذِبَ
􀀀
وَ یَقُولُونَ عَلَی هِ
-در نسبت دادن اینها را بکتاب دروغ میگویند وَ هُمْ یَعْلَمُونَ و میدانند که این دروغ است و میدانند که در برابر اینکار عقاب
خواهند شد.
ص : 137
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 79 تا 80
اشاره
ما کُنْتُمْ 􀀀 رَبّ بِ
انِی 􀀀 ل کُونُوا یِّنَ کِن 􀀀 اَللّ وَ 􀀀
اداً لِی مِنْ دُونِ هِ 􀀀 لِلنّ کُونُوا عِب
اسِ 􀀀 ی ابَ وَ اَلْحُکْمَ وَ اَلنُّبُوَّهَ ثُمَّ قَُولَ 􀀀 اَللّ اَلْکِت
􀀀
کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ هُ 􀀀 ا 􀀀م
اباً أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ 􀀀 لائِکَهَ وَ اَلنَّبِیِّینَ أَرْب 􀀀 لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا اَلْمَ 􀀀 ما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ( 79 ) وَ 􀀀 ابَ وَ بِ 􀀀 تُعَلِّمُونَ اَلْکِت
(80)
(1)
ترجمه:
هیچ بشري را نمیرسد که باو کتاب و حکمت و نبوت داده شود سپس بمردم بگوید بجاي خدا بندة من باشید ولی گوید
راستان و مصلحان در دین باشید از آن رو که کتاب آسمانی تعلیم میداده اید و براي اینکه تدریس می نمودید(یا درس
میآموختید).و شما را وا نمیدارد که فرشتگان و انبیاء را ارباب و خدایان گیرید آیا پس از آنکه مسلمان شدید شما را بکفر وا
میدارد؟!
ص : 138
1) سورة آل عمران آیۀ 79 و 80 جزء 3 سوره 3 -1
80- بیان آیه 79
اشاره
لغت:
-1 بشر بر کم و زیاد هر دو گفته شود و بمنزله مصدر است مثل خلق که بیک نفر خلق و بشر گفته شود و به افراد هم گفته
شود و اینکه مصدر بکم و زیاد هر دو گفته شود از اینروست که جنس فعل میباشد و حکم اسم جنس را دارد(و اسم جنس
مشترك بین یک و بیشتر است).
-2 ربانی:رب(و تربیت کننده)که مردم را اداره میکند به اینکه تدبیر و اصلاح آن را انجام میدهد.
گفته شود:فلان رب امره(اسم فاعل ربّان):یعنی تدبیر و اصلاح امر او کرد.
وزن فعلان(مثل ربّان)بیشتر از باب(فعل یفعل)آید.
و عالم را ربّانی گویند چون با علم خود کار را اصلاح و تدبیر میکند و گفته اند ربانی یعنی کسی که داراي علم رب یعنی
علم دین است که اضافه(علم رب)بصورت ربانی تغییر کرده چنان که در اضافه به بحر(بحرانی)گویند و به بزرگ
لحیه(لحیانی)گویند و لذا بصاحب علم دین که به آن امر کرده ربانی گویند.
شأن نزول:
گویند ابا رافع قرضی یهودي و رئیس وفد نجران(جمعی که بر پیغمبر وارد شدند)گفتند یا محمد آیا دوست داري ترا بپرستیم
اللّ که جز خدا کسی مورد پرستش قرار گیرد و خداوند مرا بچنین چیزي که می گویید مبعوث و
􀀀
و خدا بدانیم.فرمود معاذ ه
مأمور نکرده خداوند این آیه را در این مورد فرستاد(از ابن عباس و عطاء) و گفته اند درباره نصاراي نجران آمده(از ضحاك و
اللّ ما ترا سلام میکنیم هم چنان که بدیگران سلام میکنیم آیا بر تو سجده
􀀀
مقاتل) و گفته اند مردي گفت یا رسول ه
نکنیم؟فرمود هیچکس جز خدا نباید سجده شود و جز براي
ص : 139
او سجده جایز نیست ولی پیامبر خود را اکرام کنید و حق را براي اهل حق بشناسید.
و این آیه آمد.
تفسیر:
چون ذکر اهل کتاب و آنچه از عقاید ساختۀ خود که بانبیاء نسبت داده اند گذشت خداوند پیامبران را از آنها منزه میسازد و
میفرماید:
کانَ لِبَشَرٍ 􀀀 ا 􀀀م
:سزاوار نیست هیچ بشري را.
اللّ
􀀀
أَنْ یُؤْتِیَهُ هُ
که خدا باو کتاب داده است.
ابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ 􀀀 اَلْکِت
-یعنی علم یا رسالت بخلق.
اللّ
􀀀
اداً لِی مِنْ دُونِ هِ 􀀀 لِلنّ کُونُوا عِب
اسِ􀀀 ی ثُمَّ قَُولَ
-یعنی مرا بجاي خدا بپرستید یا با او بپرستید(از جبایی) و گفته اند مراد اینست که این صفت از انبیاء بدور است پیغمبرانی که
خداوند آنها را برسالت خود مخصوص ساخته و براي نبوت اختیار کرده و کتابهاي خود بر آنها فرستاده و آنها را حکیمان و
و» عالمان قرار داده،که مردم را بعبادت خود بخوانند و اینجمله براي تنزیه انبیاء از اینکار آمده نه اینکه در مقام نهی آنها باشد
عباداً(در آیه)از عبادت است-قاضی گوید:و عبید خلاف آنست چون عبید بمعنی « خلاصه جمله اخباري است نه انشایی
عبودیت(غلامی)است و ممکنست عبید غیر خدا باشند ولی ممکن نیست عباد غیر خدا باشند(عبید درباره غلام مردم هم بکار
میرود ولی عباد فقط بمعنی بنده خدا بکار میرود).
رَبّ
انِی 􀀀 ل کُونُوا یِّنَ کِن 􀀀 وَ -در اینجا حذفی در کلام است.یعنی پیامبر شایسته نیست که گوید مرا عبادت کنید ولی سزاوار است که گوید ربانیین باشید و
در اینجا چند قول است:
-1 یعنی علما و فقها باشید(از علی و ابن عباس و حسن) 2-علما و حکماء باشید(از قتاده و سدي و ابن ابی رزین)
ص : 140
-3 حکماء متقی باشید(از سعید بن جبیر) 4-مدبر امور مردم باشید به اینکه ولایت و سرپرستی آنها را با اصلاح امورشان انجام
دهید(از ابن زید) 5-از علم خود بمردم بیاموزید و معلم آنها باشید(از زجاج)و از پیغمبر اکرم حدیث است که:هیچ مرد و زن
مؤمن و آزاد و مملوکی نیست مگر اینکه خدا بر گردن او حق واجبی دارد به اینکه علم آموزد و تفقه در آن نماید.
ابو عبیده گوید:مردي را شنیدم که میگوید ربانی کسی است که بحرام و حلال و امر و نهی و گذشته و آینده عالم باشد و ابو
عبیده گوید عرب معنی ربانی را نفهمیده ولی این قول درست نیست چون قرآن بزبان عرب آمده و از محمد بن حنفیه آمده
.« ربانی این امت فوت کرد »: که در روز فوت ابن عباس گفت
ابَ􀀀 ما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِت 􀀀بِ
: یعنی قرآن.
ما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ 􀀀 وَ بِ
را بتشدید راء خوانده متعدي است یعنی آن را درس میدهید و چنین میفهماند که « تدرسون » :یعنی فقه درس میگرفتید و آنکه
هم میدانند و هم تعلیم بدیگران میدهند ولی با تخفیف راء فقط عالم بودن آنها را می رساند نه تعلیم را.
در بما کنتم براي یکی از سه چیز است: 1-یعنی با علم خود معلم مردم باشید. 2-در علم و دراست خود ربانی باشید و باء « باء » و
در این صورت در جاي فی است.
-3 از کسانی باشید که استحقاق اسم و صفت عالم را داشته باشید یعنی به علم خود عمل کنید زیرا انسان وقتی واقعاً استحقاق
لا یَأْمُرَکُمْ :در اینجا چند 􀀀 وَ « ماءُ 􀀀 ادِهِ الْعُلَ 􀀀 اللّ مِنْ عِب
􀀀
ما یَخْشَ ی هَ 􀀀 إِنَّ » توصیف و مدح به عالم بودن را دارد که عامل باشد و دلیل آن
قول است: 1-یعنی خدا امر نمیکند.(از زجاج) 2-و گفته اند:یعنی محمد(ص)امر نمیکند(از ابن مریم) 3-عیسی امر نمیکند.
میداند یعنی براي این « ان یؤتی » و آنکه بنصب یأمر خوانده یا آن را عطف به
ص : 141
پیغمبر نیست که شما را امر کند که:
اباً 􀀀 لائِکَهَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْب 􀀀 أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَ
:یعنی ملائکه و پیامبران را خدا بگیرید مثل صابئون و نصاري.
أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
:همزه انکار در اصل براي استفهام است و از اینرو بمعنی انکار بکار برده شده که اگر مخاطب این استفهام را اقرار کند و انکار
نکند مفتضح و رسوا میشود لذا همزه بصورت سؤال آمده ولی غرض دانستن جواب نیست بلکه انکار جواب است و معنی
چنین است:همانا خداوند پیامبر را براي دعوت مردم بایشان فرستاد و بنا بر این وي هرگز مسلم را بکفر دعوت نمیکند.
ص : 142
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 81 تا 82
اشاره
الَ أَ أَقْرَرْتُمْ 􀀀 ما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُ رُنَّهُ ق 􀀀 جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِ 􀀀 ابٍ وَ حِکْمَهٍ ثُمَّ 􀀀 ما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِت 􀀀 اقَ اَلنَّبِیِّینَ لَ 􀀀 اَللّ مِیث
􀀀
وَ إِذْ أَخَ ذَ هُ
اسِقُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْف 􀀀 ذلِکَ فَأُول 􀀀 تَوَلّ بَعْدَ
􀀀
اَلشّ ( 81 ) فَمَنْ ی
􀀀
الَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ اهِدِینَ 􀀀 ا ق 􀀀 الُوا أَقْرَرْن 􀀀 ذلِکُمْ إِصْرِي ق 􀀀 ی 􀀀 وَ أَخَذْتُمْ عَل
(82)
(1)
ترجمه:
و چون خداوند از پیامبران پیمان گرفت که بحق این کتاب و حکمت که بشما داده ام چون پیغمبري بسوي شما آید و آنچه را
با شماست تصدیق کند بدو ایمان آرید و وي را یاري کنید.گفت آیا نپذیرفتید و تکلیف مرا بگردن گرفتید؟گفتند پذیرفتیم.
گفت گواه باشید و من نیز با شما گواهم.و کسانی که پس از این روي بگردانند آنهایند که بد کارانند.
ص : 143
82 جزء 3 سوره 3 1) سوره آل عمران آیه 81 -1
82- بیان آیه 81
اشاره
تفسیر:
چون ذکر انبیاء گذشت خداوند بدنبال آن ذکر پیغمبر ما را آورد و پیمانی که براي او بر همه آنها گرفت یاد فرمود که:
اقَ النَّبِیِّینَ 􀀀 اللّ مِیث
􀀀
وَ إِذْ أَخَذَ هُ
عامل از(اذکر)محذوف است یعنی بیاد آور وقتی را که...
است...و از امیر مؤمنان روایت است که خداوند میثاق و پیمانی « لائِکَهُ 􀀀 الَتِ الْمَ 􀀀 إِذْ ق » و گفته شده که(اذ)عطف بر گذشته یعنی
از انبیاء قبل از پیغمبر ما گرفت که بامت خود از بعثت و صفات و خصوصیات وي خبر و بشارت دهند و آنها را به تصدیق
پیغمبري وي امر نمایند.
طاووس گوید:خداوند میثاق بر نبیین گرفت یعنی همه انبیاء اعم از انبیاء پیشین و از نبی آخرین.از اول ها پیمان گرفت که
باخري و دین او ایمان آورند.
حضرت صادق فرمودند:تقدیر آیه چنین است که:خداوند عهد و میثاق از امم نبیین بر تصدیق پیغمبران خود و عمل بشریعت
آنها گرفت ولی آنها پس از پیغمبر خود مخالفت با آنها کردند و بشرع خود وفا ننمودند و بسیاري از آن را تحریف کردند و
بسیاري را پشت سر نهادند.
ما آتَیْتُکُمْ 􀀀لَ
:بفتح لام و ما موصوله:یعنی چیزي که آن را براي شما فرستادم و اعطا کردم.
جاءَکُمْ رَسُولٌ 􀀀 ابٍ وَ حِکْمَهٍ ثُمَّ 􀀀 مِنْ کِت
اللّ علیه و آله)آمد.
􀀀
:رسول یعنی پیغمبري و گفته اند یعنی محمد(صلی ه
ما مَعَکُمْ 􀀀 مُصَدِّقٌ لِ
:یعنی کتابی که براي شما آمده تصدیق میکند.
ص : 144
لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ
:یعنی که به پیغمبر ایمان آورید و یاریش نمایید یا بآنچه بر شما فرستادیم ایمان آرید و پیغمبر را یاري کنید و بنا بر این معنی
چنین میشود:خداوند میثاق و عهد بر انبیاء گرفت که همدیگر را تصدیق کنند و بایمان بیکدیگر امر نمایند و در این صورت
نصرت پیغمبران با تصدیق و دلیل حاصل خواهد شد-این قول از حسن،سعید بن جبیر و طاووس نقل شده.
در آیه شرط آمدن کتاب و « هر گاه آمد براي شما کتاب ایمان خواهید آورد » و اگر(یا)براي جزاء باشد تقدیر چنین است
حکمت است براي ایشان(ایتاءه ایاهم الکتاب و الحکمه مجیء الرسول)و جزاء قسم و مورد قسم است و عبارتست از جمله
. « لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ »
یعنی آنچه که براي شما فرستادم که « ما » و « خاتم من فضه » براي تبیین و بیان معنی است مثل من در « من کتاب » کلمه من در
عبارتست از کتاب و...و روي این معنی تقدیر آیه چنین است که خداوند باهل کتاب میفرماید:هر گاه کتاب و حکمتی براي
اللّ قسم باو ایمان میآورید و او را یاري
􀀀
شما آمد پس از آن رسولی بیاید که تصدیق میکند کتاب و حکمتی که با شماست و ه
میکنید.
باین امر اقرار کردند و عهد و میثاق را براي وي از ایشان بگرفت.این مطلب و تفسیر شبیه تر است به آنکه گفته شد که از انبیاء
اللّ علیه و آله)را درك کردند او را تصدیق
􀀀
عهد و میثاق گرفته شد که از امتهاي خود عهد بگیرند که اگر بعثت محمد(صلی ه
و یاري نمایند و این معنی از علی(علیه السلام)و ابن عباس،سدي،قتاده روایت شده و ابو علی جبائی و ابو مسلم نیز آن را اختیار
جاء امتکم و اتباعکم است یعنی...بر امت و اتباع شما آمد و اینکه بجاي امم تبیین را « جاءکم » نموده اند و در این صورت معنی
را بفتح لام « لما » گفته چون هر چه بر آنها لازم باشد بر امم ایشان هم لازم است تا اینجا هر چه گفته شد در صورتی است که
را بکسر لام بخوانیم لام بمعنی تعلیل است و معنی چنین میشود:خداوند از انبیاء میثاق گرفت به علت این که « لما » بخوانیم و اگر
است یعنی خداوند میثاق « اخذ المیثاق » متعلق « لتؤمنن » کتاب و حکمت بآنان داده شد و
ص : 145
گرفت...که بوي ایمان آرید و خلاصه آن معنی شرط و جزا میشود.
الَ 􀀀ق
:یعنی خداوند بانبیاء فرمود که:
أَ أَقْرَرْتُمْ
ذلِکُمْ إِصْرِي .یعنی عهد مرا بر این امر پذیرفتید؟و گفته اند مراد اینست که آیا 􀀀 ی 􀀀 .آیا اقرار و تصدیق بآن کردید؟ وَ أَخَذْتُمْ عَل
الُوا :یعنی انبیاء و امم انبیاء گفتند: 􀀀 عهد بر این مطلب را از امم خود گرفته اید؟ ق
ا􀀀 أَقْرَرْن
:یعنی بآنچه امر کردي که اقرار کنیم اقرار کردیم.
الَ 􀀀ق
:یعنی خداوند فرمود:
فَاشْهَدُوا
:یعنی بر امت خود بر این امر شاهد باشید.
الشّ
􀀀
وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ اهِدِینَ
:در اینجا چند تفسیر آمده:
-1 شاهدم بر شما و بر امم شما(از علی علیه السلام).
-2 گفته اند فاشهدوا یعنی بدانید که من از شما عالمترم(از ابن عباس)و گفته اند یعنی بهمدیگر گواه باشید.
-3 و گفته شده:یعنی خداوند بملائکه گفت که شما گواه بر ایشان باشید(از سعید بن مسیب).
این آیه از مشکلات آیات قرآن است و نحویان در وجوه اعراب و ترکیب آن به غموض و پیچیدگی رفته و افتاده اند و در
تدقیق در آن مو شکافی کرده اند.
ولی در هیچ جا مطلب را کوتاهتر و پر فائده تر و مهذب تر از آنچه من در اینجا گفته ام نخواهی یافت و توفیق از خداست.
ذلِکَ􀀀 تَوَلّ بَعْدَ
􀀀
فَمَنْ ی
:یعنی هر که از ایمان به محمد(ص)بعد از اینهمه دلایل و حجج و بعد از میثاق گرفتن از انبیاء گذشته رو بگرداند.
از علی علیه السلام روایت شده که:خداوند هیچ پیغمبري را از آدم و بعد از او مبعوث نکرد مگر اینکه بر او عهد گرفت که
اگر بعثت محمد(ص)را دریافت باو
ص : 146
ایمان آرد و او را نصرت کند و نیز پیغمبران را امر فرمود که از امت خود نیز این عهد را بگیرند.
اسِقُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْف 􀀀 فَأُول
:فاسق گفت و کافر نگفت زیرا مقصود اینست که خارج شوند بسوي کفر آنهم در بدترین مراتب کفر بواسطه تمرد از پیغمبر
و از میثاق خود زیرا اصل فسق خروج از امر خداست بیک حالت بسیار بد و کافر این مطلب در همه حال بد است و در حال
کفر بدتر.
ص : 147
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 83 تا 85
اشاره
ا􀀀 ا وَ م 􀀀 ا أُنْزِلَ عَلَیْن 􀀀 بِاللّ وَ م
􀀀
آمَنّ هِ
ا􀀀 ی ( 83 ) قُلْ اتِ وَ اَلْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ رُْجَعُونَ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی اَلسَّ
􀀀
أَ فَغَیْرَ دِینِ هِ
لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ 􀀀 ی وَ اَلنَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ 􀀀 ی وَ عِیس 􀀀 ا أُوتِیَ مُوس 􀀀 اطِ وَ م 􀀀 حاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ اَلْأَسْب 􀀀 ماعِیلَ وَ إِسْ 􀀀 راهِیمَ وَ إِسْ 􀀀 ی إِبْ 􀀀 أُنْزِلَ عَل
( خاسِرِینَ ( 85 􀀀 لامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی اَلْآخِرَهِ مِنَ اَلْ 􀀀 وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ( 84 ) وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اَلْإِسْ
(1)
ترجمه:
آیا جز دین خدا را میجویند و حال اینکه آنچه در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه تسلیم اوست و بسوي وي باز میگردند
بگو خدا و آنچه بر ما نازل شد و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل شد و آنچه به موسی و عیسی و
انبیاء از طرف آفریدگارشان داده شده ایمان آورده ایم و فرق بین هیچیک از آنها قائل نیستیم و ما تسلیم او(خدا)هستیم و هر
کس جز اسلام دینی دیگر انتخاب کند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود.
ص : 148
1) سوره آل عمران آیه 83 تا 85 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 83 تا 85
اشاره
مورد و شأن نزول:
از ابن عباس است که اهل کتاب درباره آنچه با هم اختلاف داشتند(یعنی درباره دین ابراهیم)نزد پیغمبر(ص)بمخاصمه رفتند و
هر فرقه اي گمان میکرد که او بدین ابراهیم اولی است پیغمبر(ص)فرمود:هر دو فرقه(یهودي و نصاري)از دین ابراهیم بري و
جدایید.همگی در غضب شدند و گفتند بخدا قسم باین قضاوت تو راضی نیستیم و دینت را قبول نکنیم.پس این آیه آمد.
تفسیر:
چون خداوند بطلان یهود و دیگر ملت هاي غیر از اسلام را بیان فرمود در پی آن میفرماید:که هر که جز اسلام را بپذیرد و
گردن نهد گمراه است و فرمود:
اللّ یَبْغُونَ
􀀀
أَ فَغَیْرَ دِینِ هِ
اتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً -در اینجا 􀀀 ماو 􀀀 -یعنی پس از اینهمه آیات و حجج دینی جز اسلام طلب میکنند؟ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّ
در طوعاً و کرهاً چند قولست:
-1 یعنی هر کس در زمین و آسمانهاست با حالت ناطقه خود تسلیم شد(از ابن عباس) 2-اقرار بعبودیت کردند گرچه در میان
آنها مشرك هم بوده بدلیل آیه شریفه:
(اگر از ایشان بپرسی که خلق کرده است؟گویند خدا)و معنی آن اینست که خداوند دعوت باقرار خدایی خود را در عقل
خلایق قرار داده براي اینکه بدلالت خرد و با ادراك عقل خود نسبت بربوبیت وي توجه و تنبه پیدا کنند(از مجاهد و ابی
العالیه) 3-مؤمن طوعاً و اختیاراً تسلیم شد و کافر کرهاً و اجباراً در موقع مرگ تسلیم
ص : 149
از قتاده.و بلخی نیز )« ایمان ایشان در موقع مرگ و دیدن عذاب آخرت بحالشان نفعی نخواهد داشت » میشود مثل این آیه شریفه
آن را اختیار کرده) 4-یعنی با انقیاد اطاعت و ذکر خدا تسلیم او شده اند(یعنی تسلیم ایشان همان انقیاد و ذکر حق است)(از
جبائی و شعبی و زجاج) 5-اقوامی با اکراه مسلمان شدند و اقوامی دیگر با رغبت(از حسن)و مروي از امام ششم(علیه السلام)و
امام فرمود:کرهاً یعنی با شمشیر.
حسن و مفضل گویند:طوع و رغبت فقط مال اهل آسمانهاست ولی اهل زمین بعضی طوعاً و بعضی کرهاً اسلام آورده اند.
وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ
-یعنی بسوي پاداش او برمیگردند پس بدین او دست یازید و با اسلام مخالفت نکنید.
بِاللّ
􀀀
آمَنّ هِ
ا􀀀 قُلْ
اللّ علیه و آله است که از طرف خود و امتش میگوید ایمان آوردیم بخدا.
􀀀
-خطاب به پیغمبر صلی ه
ا􀀀 ا أُنْزِلَ عَلَیْن 􀀀 وَ م
-خطاب در این آیه مثل اینست که برئیس جمعیتی خطاب میشود که از طرف خود و رعیت خود بگوید یعنی پیغمبر از طرف
خود و امت خود بگو...
معنی این آیه در سوره بقره گذشت.
ما بخدا تسلیم هستیم ایمان را میرساند پس اقرار بایمان در جمله پیش یعنی چه؟گوئیم - « وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ » اگر گوئید معنی
مراد اینست که ما تسلیم و مسلمانیم به اینکه نسبت بهر آنچه بما امر و نهی شده اطاعت و انقیاد داریم و همچنین آوردن کلمه
مسلمون پس از آمنا از اینروست چون اهل ادیان مخالف اسلام همگی بایمان اقرار دارند ولی بلفظ اسلام اقرار نمیکنند و لذا
فرموده:
وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
-ما مسلمانیم.
لامِ􀀀 وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْ
-یعنی هر که طلب کند غیر از اسلام.
دِیناً
-دینی که بآن متدین و معتقد شود.
ص : 150
فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ
-قبول نخواهد بود بلکه بر آن عقاب خواهد شد و دلیل این معنی بقیه آیه است.
خاسِرِینَ 􀀀 وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْ
-و او در آخرت اهل هلاك خواهد بود زیرا خسران از بین رفتن سرمایه است و در این آیه دلالت است که هر که جز اسلام
دینی طلب کند از او قبول نخواهد شد و نیز این مطلب دلالت دارد که دین اسلام و ایمان یکی هستند و دو عبارتند که از یک
حقیقت تعبیر میکنند.
ص : 151
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 86 تا 89
اشاره
ئِکَ􀀀 اَلظّ ( 86 ) أُول
􀀀
لا یَهْدِي اَلْقَوْمَ الِمِینَ 􀀀 اَللّ
􀀀
اتُ وَ هُ 􀀀 جاءَهُمُ اَلْبَیِّن 􀀀 مانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ اَلرَّسُولَ حَقٌّ وَ 􀀀 اَللّ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِی
􀀀
کَیْفَ یَهْدِي هُ
لا هُمْ یُنْظَرُونَ ( 88 ) إِلَّا 􀀀 ذابُ وَ 􀀀 لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ اَلْعَ 􀀀 ا 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 اَلنّ أَجْمَعِینَ ( 87 )
اسِ 􀀀 و اَلْمَلا ئِکَهِ 􀀀 و اَللّ 􀀀
زاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَهَ هِ 􀀀 جَ
( اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 89
􀀀
ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ هَ 􀀀 ابُوا مِنْ بَعْدِ 􀀀 اَلَّذِینَ ت
(1)
ترجمه:
چگونه خداوند هدایت کند مردمی را که پس از ایمان کافر شدند و پس از آنکه شهادت داده اند که پیغمبر بر حق است
و(نیز پس از آنکه)دلایل روشن بر ایشان آمده است و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمیکند.
جزاي آنان اینست که لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر ایشان است و در آن لعن مخلد و ابدي خواهند بود و عذاب از ایشان
کم نشود و مهلت داده نشوند مگر کسانی که پس از آن توبه کنند و اصلاح شوند پس خداوند غفور و رحیم است.
ص : 152
1) سوره آل عمران آیات 86 تا 89 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیه 86 تا 89
اشاره
لغت:
خلد فلان فی الحبس-فلانی در » -1 خلود در لغت:زیادي مکث و درنگ است و فرق بین خلود و دوام اینست که خلود در مثل
مقتضی طول مکث است ولی دوام چنین اقتضایی ندارد. « حبس مخلد شد
ولی خلافی بین امت اسلامی نیست که مراد از خلود درباره کفار در جهنم ابدیت است.
-2 انظار تأخیر کردن در کار بنده است براي اینکه در کار آن نظر و تأمل کند و فرق آن با امهال(مهلت دادن)اینست که تأخیر
در مهلت براي آسان شدن انجام تکلیف است.
شأن نزول:
گفته شده که آیه درباره مردي از انصار بنام حارث بن سوید نازل شد که محذر بن زیاد را بحیله کشت و گریخت و مرتد شد
و بمکیان ملحق گشت.بعداً پشیمان شد و بقوم خود پیغام داد که از پیغمبر اکرم(ص)بپرسند که آیا توبه او قبول خواهد بود و
یکی از مردان قومش این آیه را برایش برد حارث گفت میدانم که تو راستگویی و پیغمبر . « ابُوا 􀀀 إِلَّا الَّذِینَ ت » این آیه نازل شد تا
از تو راستگوتر و خدا از پیغمبر راستگوتر است و بمدینه برگشت و مسلمانی نیکو شد-از مجاهد و سدي و نیز از امام صادق
اللّ علیه و آله باو
􀀀
علیه السلام روایت شده و گفته اند که درباره اهل کتاب نازل شده آنهایی که قبل از بعثت پیغمبر صلی ه
ایمان داشتند ولی بعد از بعثت از روي حسد و سرکشی کافر شدند (از حسن و جبایی و ابی مسلم).
ص : 153
تفسیر:
چون خداي متعال فرمود که اسلام تنها دین نجات است در پی آن حال مخالفان آن را بیان میفرماید که:
مانِهِمْ 􀀀 اللّ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِی
􀀀
کَیْفَ یَهْدِي هُ
-در مقصود و مراد این آیه چند وجه گفته شده:
-1 یعنی چگونه خداوند با آنها معامله هدایت شدگان را بنماید به اینکه بآنها ثواب دهد و مدح و تعریف ایشان کند و حال
اینکه پس از ایمان کافر شدند.
-2 آیه در مقام استبعاد مطلب یعنی دور و ناممکن دانستن آنست چنان که بکسی گویی چگونه ترا براه رهبري کنم و حال
آنکه آن را ترك کردي و مراد اینست که:
هیچ راهی نیست که آنها را بایمان هدایت کند مگر از همان راهی که خداوند هدایت و رهبریشان فرموده و آنها خود آن راه
را رها کردند و راهی دیگر هم وجود ندارد.
-3 چگونه خداوند آنها را به بهشت رهبري کند و بدیشان ثواب دهد و حال اینکه بر این منوال هستند.
وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ
مانِهِمْ) است و عطف به(کفروا) نیست و تقدیر اینست که:بعد از اینکه ایمان آوردند و شهادت دادند که 􀀀 حق-عطف به (بَعْدَ إِی
پیغمبر بر حق است.
اتُ􀀀 جاءَهُمُ الْبَیِّن 􀀀 وَ
اللّ
􀀀
-و بینات یعنی براهین و حجتها و دلیلها بر ایشان آمد.و گفته اند یعنی قرآن آمد-و گفته اند بشارت بر بعثت محمد(صلی ه
علیه و آله)در کتب ایشان آمده.
الظّ
􀀀
لا یَهْدِي الْقَوْمَ الِمِینَ 􀀀 اللّ
􀀀
وَ هُ
-و خداوند ستمگران را هدایت نخواهد کرد.
یعنی ایشان را براه مهتدین و بهشت نخواهد برد و بایشان ثواب نیک نخواهد داد.زیرا مراد از هدایت در اینجا هدایت ممتد
مهتدین است نه هدایت عامه اي که در این آیه:
یَهْدِي...) 􀀀 اللّ لا
􀀀
اهُمْ) مراد است که هدایت در آن بمعنی عام و راه نشان دادن است و هدایت آیه (وَ هُ 􀀀 أَمّ ثَمُودُ فَهَدَیْن
ا􀀀 و )َ
بمقصود(بهشت و ثواب)رساندن است(هدایت بمعنی عام
ص : 154
و راه نشان دادن درباره ظالمین هم هست که راه حق را بآنها هم نشان میدهند ولی هدایت بمعنی خاص و رساندن بمقصود و
اللّ -جزاي اعمال آنان لعنت خدا یعنی دور ساختن از رحمت و
􀀀
زاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَهَ هِ 􀀀 ئِکَ جَ 􀀀 بهشت فقط مال مؤمن است) أُول
نصرت خود است.
النّ أَجْمَعِینَ
اسِ􀀀 و الْمَلا ئِکَهِ 􀀀 و َ
-لعنت فرشتگان و مردم دعا کردن و از خدا خواستن است که ایشان را از رحمه خود دور دارد.
ا􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀
:یعنی در لعنت الهی مخلدند زیرا در عذابی که بواسطه لعنت مستحق آن شده اند مخلد ابدي هستند.
ذابُ 􀀀 لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَ 􀀀
:یعنی عذاب بر ایشان آسان نشود.
لا هُمْ یُنْظَرُونَ 􀀀 وَ
:یعنی براي توبه مهلت داده نخواهد شد و عذابشان بتأخیر نخواهد افتاد و نفی مهلت براي توبه از اینروست که خداوند می داند
بعلاوه مهلت دادن و نگهداري ایشان بر «... ادُوا 􀀀 وَ لَوْ رُدُّوا لَع » : که در صورت مهلت هم توبه نخواهند کرد چنان که فرمود
خداوند واجب نیست اگر چه بداند که در صورت بقاء توبه خواهند کرد(بگفته اکثر متکلمان).
ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا 􀀀 ابُوا مِنْ بَعْدِ 􀀀 إِلَّا الَّذِینَ ت
:یعنی مگر کسانی که پس از کفر توبه کرده بایمان برگردند و دلهاي خود را پاك کنند و بر ثبات در راه اسلام مصمم شوند.
این قول بهتر است از قولی که گوید یعنی اعمال خود را پس از توبه اصلاح کنند و نماز و روزه هاي خود را بگیرند زیرا اینها
شرط صحت توبه نیست و اگر کسی قبل از انجام صالحات و پس از توبه بمیرد مؤمن مرده اجماعاً.
اللّ غَفُورٌ
􀀀
فَإِنَّ هَ
:خداوند گناهانشان را می بخشد.
رَحِیمٌ
:و جنت را بر ایشان واجب میکنند.
ذکر مغفرت دلالت دارد که اسقاط عقاب پس از توبه تفضل خداست زیرا اگر از راه استحقاق بود مؤاخذه نداشت و چیزي
که مؤاخذه ندارد درباره اش مغفرت معنی ندارد و آنچه مغفرت میخواهد مؤاخذه دارد و جایز است عقاب بر آن.
ص : 155
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 90 تا 91
اشاره
کُفّ
􀀀
اتُوا وَ هُمْ ارٌ 􀀀 اَلضّ ( 90 ) إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ م
􀀀
ئِکَ هُمُ الُّونَ 􀀀 دادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُول 􀀀 مانِهِمْ ثُمَّ اِزْ 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِی
( اصِرِینَ ( 91 􀀀 ا لَهُمْ مِنْ ن 􀀀 ذابٌ أَلِیمٌ وَ م 􀀀 ئِکَ لَهُمْ عَ 􀀀 ي بِهِ أُول 􀀀 فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ اَلْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ اِفْتَد
(1)
ترجمه:
آنان که پس از ایمانشان کافر شدند و بر کفر خود افزودند هرگز توبه ایشان پذیرفته نخواهد شد و ایشانند که گمراهند.
کسانی که کافر شدند و در حال کفر بمردند اگر باندازه گنجایش زمین طلا فدیه دهند از هیچکدام آنان پذیرفته نخواهد
شد.آنهایند که بر ایشان عذابی دردناك خواهد بود و یاوري نخواهند داشت.
ص : 156
1) سوره آل عمران آیه 90 و 91 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیۀ 90
اشاره
مورد و شأن نزول:
گویند آیه درباره اهل کتاب آمده آنان که قبل از بعثت پیغمبر باو ایمان داشتند و پس از بعثت کافر شدند(از حسن) گفته اند
درباره 11 نفر از همراهان حرث بن سوید است که با وي مرتد گشتند و بمکه رفتند و گفتند در مکه بحال کفر میمانیم تا آیه
اي درباره ما نازل شود چنان که درباره حرث نازل شد و هم چنان ماندند تا پیغمبر مکه را فتح کرد.عده اي از آنها که زنده
بودند مسلمان شدند و درباره آنها که بر کفر مرده بودند این آیه آمد.
تفسیر:
چون ذکر توبه مقبوله گذشت خداوند به دنبال آن توبه نامقبول را ذکر میفرماید:
دادُوا کُفْراً 􀀀 مانِهِمْ ثُمَّ ازْ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِی
:اختلاف درباره شأن نزول آیه را بیان داشتیم و معنی و تفسیر بهمان طریق فرق میکند و بهمان محور دور میزند.
و گفته اند یعنی هر آیه اي که نازل میشود بدان کافر میشود و این کفر بر کفر قبلی ایشان افزوده میشود.
لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ
زیرا اگر توبه واقعی میکردند « الضّ
􀀀
ئِکَ هُمُ الُّونَ 􀀀 أُول » :توبه ایشان قبول نیست چون از روي اخلاص نمیباشد و دلیل آن جمله
مهتدین بودند نه ضالین.
و گفته اند:یعنی توبه ایشان در موقع یأس از زندگی و دیدن مرگ قبول نیست و معنی اینست که جز در موقع رسیدن مرگ
توبه نخواهند کرد(از حسن و جبایی) و گفته اند:آنها اسلام را با توریه اظهار میکنند(یعنی لفظاً نه قلباً)و خداوند
ص : 157
با این آیه پیغمبر اکرم(ص)را بر دل ایشان آگاه کرده(از ابن عباس) روایات دلالت دارد که واجب است قبول توبه اگر با
شرایط باشد و بر این نیز اجماع امت اسلامیست.
الضّ
􀀀
ئِکَ هُمُ الُّونَ 􀀀 وَ أُول
:یعنی در راه حق و ثواب گمراهند.
و گفته اند:یعنی معذب و هالکند.
ص : 158
بیان آیه 91
اشاره
لغت:
-1 ملء:در اصل ملأ است بمعنی پر و لبریز و ملأ اشراف(که باشراف ملأ گویند)بهمین معنی است چون هیبت و جلالت ایشان
چشمها را پر میکند و ملأ اسم است براي مقداري که پر میکند و ملأ مصدر است.
-2 فدیه:بدل از هر چیز براي بر طرف کردن اذیت و ضرر از آن و فدیۀ اسیر بهمین معنی است زیرا کشتن و اسارت را از او بر
طرف میکند.
فداء:با همزه ممدوده است اگر فا مکسور باشد و با الف مقصور(فدا)است اگر(فا)مفتوح باشد میشود(فدي لک)و(فداء لک)و
افتداء باب افتعال از فدیه است.
معنی و مقصود:
کُفّ
􀀀
اتُوا وَ هُمْ ارٌ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ م
:یعنی در حال کفر بمیرند.
فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً
:یعنی مقدار گنجایش زمین از زر.
ي بِهِ 􀀀 وَ لَوِ افْتَد
:اگر آن را بعنوان عوض(خود و عذاب)بذل کنند و معنی و مراد اینست که اگر کافري که بکفر خود معتقد است اگر چه
اظهار ایمان نماید انفاق و بخشش او هر چند زیاد باشد برایش سودي نبخشاید یعنی موجب ثواب براي او نخواهد بود.
گفته شده:مراد اینست اگر در آخرت براي او قدرت چنین کاري و بذل چنین مالی باشد از او پذیرفته نخواهد شد.
قتاده گوید:روز قیامت کافر را بیاورند و باو گویند آیا در اینجا میتوانستی باندازه گنجایش زمین طلا بپردازي که از عذاب
نجات یابی نمیپرداختی؟!جواب گوید آري.
انس نیز این را از پیغمبر(ص)روایت کرده است.
اصِرِینَ 􀀀 ا لَهُمْ مِنْ ن 􀀀 ذابٌ أَلِیمٌ وَ م 􀀀 ئِکَ لَهُمْ عَ 􀀀 أُول
:معناي این جمله گذشت.
ص : 159
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 92 تا 94
اشاره
ا حَرَّمَ 􀀀 إِلاّ م
􀀀
رائِیلَ 􀀀 کانَ حِ  لا لِبَنِی إِسْ 􀀀 امِ 􀀀 اَللّ بِهِ عَلِیمٌ ( 92 ) کُلُّ اَلطَّع
􀀀
ا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ هَ 􀀀 مِمّ تُحِبُّونَ وَ م
ا 􀀀 ح تُنْفِقُوا تَّ
ی􀀀 اَلْبِر تَن الُوا 􀀀 لَنْ
اَللّ اَلْکَ ذِبَ مِنْ بَعْدِ
􀀀
ي عَلَی هِ 􀀀 صادِقِینَ ( 93 ) فَمَنِ اِفْتَر 􀀀 ا إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 اهِ فَاتْلُوه 􀀀 اهُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْر 􀀀 ی نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ اَلتَّوْر 􀀀 رائِیلُ عَل 􀀀 إِسْ
( اَلظّ ( 94
􀀀
ئِکَ هُمُ الِمُونَ 􀀀 ذلِکَ فَأُول 􀀀
(1)
ترجمه:
به نیکی نمیرسید مگر از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید خدا می داند.
همه طعامها بر بنی اسرائیل حلال است مگر آنچه اسرائیل قبل از نزول تورات بر خود حرام کرده بگو تورات را بیاورید و
بخوانید اگر راستگویید پس هر که پس از این بخدا دروغ ببندد ستمکار میباشد.
ص : 160
1) سوره آل عمران آیه 92 تا 94 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیۀ 92
اشاره
لغت:
-1 بِر:در اصل از سعه است و از همین معنی بَرّ خلاف بحر(خشکی)و فرق بین بِرّ و خیر اینست که برّ نفعی است که بغیر
برسانی در صورتی که با قصد نفع این کار کنی و خیر بهر حال خیر است و نفع گر چه سهواً انجام شود.ضد برّ عقوق است و
ضد خیر شر.
تفسیر:
اشاره
الُوا الْبِرَّ 􀀀 لَنْ تَن
:یعنی به برّ خداوند نخواهید رسید.
در معنی برّ در این آیه اختلاف است:
-1 ابن عباس و مجاهد گویند مراد بهشت است.
-2 طاعت و تقوي(مقاتل و عطا).
-3 یعنی از نیکان و ابراز یعنی صالحان و اتقیاء نخواهید بود(از حسن).
مِمّ تُحِبُّونَ
ا􀀀 ح تُنْفِقُوا تَّ
ی􀀀
:یعنی مال انفاق کنید-و اینکه با این لفظ از مال کنایه آورده چون همه مردم مال را دوست دارند و گفته اند مراد اینست که
آنچه از اموال نفیس و ارزشمند شما که مورد محبت شماست بدهید نه اموال وازده و بی ارزش و گفته اند مراد زکاه واجب و
دیگر حقوقی است که خداوند در اموال مردم واجب کرده (از ابن عباس و حسن) و گفته اند مراد جمیع چیزهایی است که
انسان در اموال خود در راه خیرات انفاق میکند(از مجاهد و عده اي) از ابی الطفیل روایت شده که علی(علیه السلام)جامه اي
خرید که خیلی مورد پسند حضرتش شد آن را صدقه داد و فرمود از پیغمبر خدا شنیدم که:هر که مالی را دوست بدارد و در
راه خدا بدهد در روز قیامت خدا باو گوید:مردم در دنیا نیکیهاي
ص : 161
همدیگر را جبران و مکافات میکردند و من در اینجا خود ترا با بهشت مکافات دهم.
و نیز روایت شده که ابا طلحه در موقع نزول این آیه بستانی را که محبوبترین اموالش بود بین اقوامش قسمت کرد.پیغمبر
فرمود:-مبارك باد بر تو که این مال سود بخشی بود براي تو.زید بن حارثه اسبی داشت که بسیار باو علاقمند بود آن را نزد
نبی اکرم(ص)آورد که آن را در راه خدا انفاق نماید پیغمبر آن را به اسامه پسر زید داد.زید که دید اسب را به پسرش بخشیده
بخاطرش گذشت که من قصد تصدق این اسب را داشته ام.پیغمبر فرمود:خداوند صدقه ترا پذیرفت.ابن عمر کنیزي داشت که
سخت باو علاقه مند بود در راه خدا آزاد کرد.و این آیه را بخواند و گفت اگر نبود اینکه من آنچه در راه خدا داده ام پس
نمیگیرم او را ازدواج میکردم.ابو ذر کسی را مهمان کرد و بمهمان گفت من مشغول کاري هستم شترانی دارم برو و بهترین
آنها را بیاور تا براي تو نحر کنم.مهمان رفت و ناقه اي لاغر جدا کرد و بیاورد.ابو ذر بوي گفت بمن خیانت کردي که لاغر
بیاوردي.مهمان گفت بهترین شترانت شتري نر و قوي بود آن را براي روز مبادا و نیازمندیت گذاشتم.ابو ذر گفت روز حاجت
من روزي است که مرا در گور نهند و خدا فرماید:هرگز بخیر نایل نشوید مگر از آنچه دوست دارید انفاق کنید و به دنبال آن
گفت:
در مال انسان سه کس شریکند: 1-قضا و قدر که از تو اجازه نمیگیرد که خوبش را ببرم یا بدش را و بهلاك بگیرم یا
مرگ. 2-وارث منتظر است که به بستر مرگ روي تا از آن بهره برد و حسابش بر گردن تو بماند. 3-خودت هستی بکوش که
و این شتر قوي و نر محبوبترین اموالم بود خواستم که براي خود «... الُوا 􀀀 لَنْ تَن » : عاجزترین این سه کس نباشی خداوند فرماید
پیش فرستم.
الُوا الْبِرَّ) یعنی خوبی من بشما نمیرسد مگر 􀀀 بعضی گفته اند خداوند با این آیه مردم را بفتوت دلالت میکند و فرمود که (لَنْ تَن
به اینکه شما ببرادران مسلمان خود نیکی کنید و از مال و جاه خود بآنان انفاق و تفویض نمایید.
اللّ بِهِ عَلِیمٌ
􀀀
ا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ هَ 􀀀 وَ م
جواب است براي شرط « فان » در « فا »-
ص : 162
« ا تُنْفِقُوا 􀀀م»
بمعنی:و خداوند بهمه چیز داناست.درباره مراد این آیه چند وجه گفته اند:
-1 باین تقدیر که آنچه انفاق کنید خداوند پاداش شما را میدهد کم باشد انفاقتان یا زیاد زیرا بر همه انفاقات شما عالمست.
-2 خدا از نیت شما در انفاق با خبر است.
اگر گویید که چگونه خداوند رسیدن به بر را منحصر در انفاق نموده با اینکه فقیر قدرت انفاق ندارد و به برّ و بهشت هم نایل
میشود؟ جواب گوییم که آیه در مقام بر انگیختن مردمست بر انفاق و البته انفاق مقید است بقدرت و اینکه بدون این قید در
آیه ذکر شده براي تأکید و ترغیب بیشتر است.
و اولی اینست که مراد آیه این باشد که به برّ کامل نمیرسید مگر با انفاق از آنچه دوست دارید.
و روایت شده که ابن عمر از پیغمبر درباره این آیه سؤال کرد حضرت فرمود:
مراد اینست که بنده مال خود را انفاق کند در حالی که بخیل است و بدنیا آرزومند است و از فقر میترسد.
نظم آیات:
توجه ارتباط این آیه بما قبل اینست که مضمون آیه قبل(که فرموده باندازه گنجایش زمین طلا نمیتواند فدیۀ کافر براي نجات
او از جهنم واقع شود)موجب سستی مردم در انفاق نشود و معلوم باشد که آن مطلب مربوط بکفار است در آخرت ولی بر
مؤمن انفاق در دنیا واجب و وسیله رسیدن بسعادت است.
ص : 163
94- بیان آیه 93
اشاره
لغت:
-1 افتراء:دروغ گفتن و در اصل بمعنی بریدن مقداري از سفره.فري(یفري فریاً)برید.
-2 علی براي استعلاء و برتري و بلندي است و معنی آن در اینجا نسبت کذب پیغمبر که باو نسبت داده اید امر کردن چیزي را
فرق است که اولی دروغ بستن بکسی است در چیزي که از آن کراهت دارد « کذب له » و « کذب علیه » که خدا امر نکرده و بین
و دومی دروغ بستن ممکن است در چیزي باشد که خود طرف نیز بدان مایل است.
مورد نزول:
یهود حلال دانستن پیغمبر اکرم گوشت شتر را انکار کردند و مکروه دانستند حضرت فرمود:همه اینها براي ابراهیم حلال
بود.یهود گفتند.هر چه ما حرام دانیم بر نوح و ابراهیم و همچنین تا زمان ما حرام بوده.پس این آیه آمد(از کلبی و ابی روق)
تفسیر:
اشاره
امِ 􀀀 کُلُّ الطَّع
-یعنی همه خوردنیها.
کانَ حِ  لا 􀀀
-یعنی حلال بود.
رائِیلَ 􀀀 لِبَنِی إِسْ
-اسرائیل یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم است.
ی نَفْسِهِ 􀀀 رائِیلُ عَل 􀀀 ا حَرَّمَ إِسْ 􀀀 إِلاّ م
􀀀
-درباره این طعام اختلاف شده است:
-1 گفته اند یعقوب بدرد عرق النساء گرفتار شد و نذر کرد که اگر خداوند او را شفا دهد،همه عروق و گوشت شتر را که از
همه غذاها بیشتر دوست داشت بر خود حرام کند(از ابن عباس و قتاده و مجاهد و ضحاك).
-2 اسرائیل گوشت شتر را بعنوان تعبد و بندگی خدا و زهد حرام کرد و از خدا
ص : 164
خواست که این تحریم را امضاء کند پس خداوند آن را بر فرزندانش حرام کرد(از حسن) 3-گفته اند که کبد و کلیه و پیه را
بر خود حرام کرد(مگر پیه پشت گرده را) (از عکرمه) درباره اینکه چگونه بر خود حرام کرده اختلاف است: 1-با اجتهاد و
تشخیص 2-با نذر 3-با نص و امر خدا 4-حرام کرد مثل زاهدانی که لذایذ را بعنوان استفاده از مذاق دین بر خود حرام
میکنند.
اهُ 􀀀 مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْر
-یعنی همه طعام ها قبل از آمدن توراه بر بنی اسرائیل حلال بود و تورات تحریم بعضی چیزها را که بر بنی اسرائیل حلال بود
در بر داشت.در باره چیزهایی که پس از نزول تورات حرام شده اقوالی است:
-1 چیزهایی که قبل از تورات بنی اسرائیل به پیروي از یعقوب بر خود حرام کرده بودند 2-خداوند در تورات حرام نکرده بود
لکن پس از تورات حرام کرد بواسطه ظلم و کفر ایشان.و رسم چنین بود که وقتی بنی اسرائیل گناهی بزرگ میکردند خداوند
غذایی لذیذ بر ایشان حرام می نمود و عذاب مرگ بر ایشان میبارید و اشاره باین است آیه شریفه(و بر یهود حرام کردیم
غذاهاي لذیذي که بر ایشان حلال بود)-از کلبی 3-هیچکدام از اینها در تورات بر ایشان حرام نشده بود بلکه خودشان براي
اقتداء بپدر بر خود حرام کردند و بعد تحریم را نسبت بخدا دادند(از ضحاك)و خداوند آنها را تکذیب فرمود که:بگو اي
محمد(ص):
ا􀀀 اهِ فَاتْلُوه 􀀀 فَأْتُوا بِالتَّوْر
-تورات را بیاورید و بخوانید تا معلوم شود که مطلب آنست که من گفتم نه آنچه شما گویید.
صادِقِینَ 􀀀 إِنْ کُنْتُمْ
-اگر در ادعاي خود راستگویید-قرآن با یهود بخود تورات احتجاج فرموده و امر کرده آن را بیاورند و بخوانند که در تورات
است که آنها بر انبیاء حلال بود و فقط یعقوب آنها را بر خود حرام کرده بود.و یهود با این دعوت قرآن جرأت آوردن تورات
نکردند زیرا میدانستند که پیغمبر بر تورات عالم است و راست میگوید و خودشان دروغگویند و این مطلب دلیلی روشن است
بر نبوه نبی ما محمد
ص : 165
(ص)که تورات نخوانده میدانست.
ذلِکَ􀀀 اللّ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ
􀀀
ي عَلَی هِ 􀀀 فَمَنِ افْتَر
-یعنی کسانی که بر خداوند بعد از این دلیل و بینۀ روشن دروغ ببندند.
ئِکَ􀀀 فَأُول
-آنان بر خدا دروغ بسته اند.
الظّ
􀀀
هُمُ الِمُونَ
-و بخود ستمکارند زیرا کاري کرده اند که عقاب را بر خود واجب ساخته اند.
اینکه فرموده(بعد ذلک)و حال آنکه وعده عذاب بر دروغ بخدا بهر حال لازمست مراد اینست که مؤاخذه خدا پس از اقامه
حجت و دلیل است و هر که درباره چیزي دروغ ببندد که دلیلی درباره راستی آن نیامده مثل کودکی است که بدروغ او
استحقاق عقاب پیدا نمیکند.
نظم آیات:
ربط این آیه بقبل اینست که: 1-تفصیل اجمال قبل است زیرا آیۀ قبل ترغیب بانفاق است از چیزهاي محبوب و طعام از
آنهاست لذا حکمش را بیان فرمود(از علی بن عیسی) 2-چون قبلا درباره ملت ابراهیم محاجه بود و یکی از انکاراتشان بر
پیغمبر ما حلال دانستن جزور بود و آنها مدعی تحریم آن براي ابراهیم بودند و آن را از تورات میدانستند خداوند این آیه را
براي تکذیب آنها فرستاد.
ص : 166
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 95 تا 97
اشاره
ارَکاً وَ هُديً 􀀀 لِلنّ لَلَّذِي بِبَکَّهَ مُب
اسِ 􀀀 و ک مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ ( 95 ) إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ ضُِ عَ انَ 􀀀 ا 􀀀 و م راهِیمَ حَنِیفاً 􀀀 اَللّ فَاتَّبِعُوا مِلَّهَ إِبْ
􀀀
قُلْ صَ دَقَ هُ
طاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ 􀀀 اَلنّ حِجُّ اَلْبَیْتِ مَنِ اِسْتَ
اسِ􀀀 ع لِلّ لََی
􀀀
کانَ آمِناً وَ هِ 􀀀 راهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ 􀀀 امُ إِبْ 􀀀 اتٌ مَق 􀀀 اتٌ بَیِّن 􀀀 الَمِینَ ( 96 ) فِیهِ آی 􀀀 لِلْع
( الَمِینَ ( 97 􀀀 اَللّ غَنِیٌّ عَنِ اَلْع
􀀀
هَ
(1)
ترجمه:
بگو اي محمد:خدا راست گوست از ملت حنیف(مایل بحق)ابراهیم پیروي کنید و ابراهیم مشرك نبود.
همانا اولین خانه اي که براي مردم بنا شده در مکه است که مایه برکت و هدایت جهانیانست.در آن است آیاتی روشن و مقام
ابراهیم.و هر که داخل آن شود در امان خواهد بود.و زیارت آن بر گردن کسانی که بآن راه توانند یافت واجب است و هر که
انکار کند خداوند از جهانیان بی نیاز است.
ص : 167
1) سوره آل عمران آیه 95 تا 97 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 95
اشاره
لغت:
اتباع:ملحق شدن شخص دومی بشخص اولی براي تعلقی که باولی دارد.
که قوت از آن اولی است و دومی از او استمداد میکند.و تابع دومی است که با تدبیر اولی کار میکند و تحت تصرف و اثر او
واقع میشود.
-2 حنیف:در اصل بمعنی استقامت است.
خوانده میشود. « احنف » کسی که در موقع راه رفتن پا را(بطرف داخل بدن)کج می نهد
و گفته اند اصل آن بمعنی میل است.و حنیف مایل بحق و مایل بشریعتی که ابراهیم بر آن بود.
تفسیر:
سپس خداي متعال خبر میدهد که صدق در خبري است که خدا میدهد:
اللّ
􀀀
قُلْ صَدَقَ هُ
-خدا راستگوست در اینکه همه طعامها بر بنی اسرائیل حلال بوده مگر آنهایی را که اسرائیل بر خود حرام کرده بود و اینکه
محمد(ص)بر دین ابراهیم است و دین ابراهیم اسلامست.
راهِیمَ 􀀀 فَاتَّبِعُوا مِلَّهَ إِبْ
-پس در حلال بودن گوشت شتر و لبنیات آن از وي متابعت کنید.
حَنِیفاً
-به استقامت بر دین یعنی شریعت ابراهیم از حج و پاکی طعام او شریعت اوست که حنیف است و مستقیم و گفته اند حنیف
یعنی روگردان از ادیان دیگر که باطل است و مایل بدین اسلام.
کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
-خداوند ابراهیم را از نسبتهایی که یهود و نصاري
ص : 168
بگمان باطل بوي میدادند و خود را پیرو دین او میدانستند بري و بیزار میداند و همچنین درباره مشرکین عرب ابراهیم را از آنها
بري میداند.
و صحیح اینست که پیغمبر ما(ص)به هیچ یک از ادیان و شرایع گذشته انبیاء معتقد نبود ولی شریعت او با شریعت ابراهیم
موافقت دارد و لذا خداوند فرماید(از ملت ابراهیم متابعت کنید)و گرنه خداوند خود شریعت اسلام را باو وحی کرده و اینکه
خداوند ترغیب میکند بشریعت اسلام بعنوان اینکه شریعت ابراهیم میباشد براي اینست که وقتی مصالح(دین)با عقل و اطمینان
دل موافقت داشته باشد بیشتر موجب رغبت و میل مردم قرار میگیرد و طبق این منطق چون مشرکان به پیروي ابراهیم مایل
بودند این مطلب بایشان گفته شد.
ص : 169
97- بیان آیه 96
اشاره
قرائت:
اهل کوفه جز ابو بکر و أبی جعفر حج بکسر(حا)خوانده و بقیه(حج)بفتح آن قرائت کرده اند.
لغت:
-1 اول هر چیزي ابتدا و آغاز آنست و چیزي که اول و ابتدا دارد ممکنست آخر هم داشته باشد(مثل همه اشیاء)و ممکنست
نداشته باشد مثل خود واحد که اول است (در عدد)ولی آخر ندارد(اعداد نامتناهی است)و نعمتهاي بهشت اول دارد و آخر
ندارد.
-2 اصل بکه:بک است بمعنی زحم.و تباك الناس:یعنی ازدحموا(ازدحام کردند)پس بکه محل ازدحام مردم است براي طواف
و عبارت است از اطراف کعبه در داخل مسجد الحرام.
گفته اند بکه گفته شده چون گردن جبارانی را که در آن ستم پیشه کنند درهم میشکند و بایشان مهلت نمی دهد و بک
بمعنی شکستن گردن است.
-3 مکه ممکن است اشتقاق آن مثل بکه باشد و میم ابدال از با باشد چنان که گویی ضربه لازب و لازم که هر دو(لازم-
لازب)یکی است و ممکنست مشتق باشد از امتک الفصیل:(یعنی بچه ناقه هر چه در پستان ناقه بود بشدت مکید بطوري که
هیچ باقی نماند)و مکه را باین نام نامیده اند بواسطه کم آبی(گویا آبش مکیده شده) 4-و برکه در اصل بمعنی ثبوت است
مشتق از(برك.بروکاً و برکاً)یعنی بحال خود ثابت است و برکت ثبوت و ماندن خیر است در حال نمو.
برکه-گودال شبیه حوض که آب را در خود نگهمیدارد از همین ماده است که
ص : 170
اللّ ) براي اینکه اوست که ثابت است
􀀀
بواسطه ثبوت آب در آن باین نام خوانده شده و از همین ماده است گفته مردم(تبارك ه
ازلا و ابداً.
شأن نزول:
مجاهد گوید یهود و نصاري با هم فخر فروشی کردند.یهود گفت بیت المقدس از مکه افضل و اعظم است زیرا هجرتگاه
پیامبران و سر زمین مقدس است.مسلمین گفتند کعبه افضل است.خداوند این آیه را فرستاد.
تفسیر:
اشاره
لِلنّ
اسِ􀀀 و إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ ضُِعَ
-یعنی اول خانه اي که براي مردم بنا شد و پیش از آن خانه اي بنا نشده بود و زمین از زیر آن وسعت گرفت و مسطح شد و
اول خانه اي است که موقع آفرینش آسمانها و زمین بر روي آب ظاهر شد.خداوند آن را 1000 سال پیش از زمین آفرید که
بر روي آب کف سفید رنگی بود(از مجاهد-قتاده-سدي) و از امام ششم(علیه السلام)روایت شده که درّي سپید بود.
ابو خدیجه از امام صادق(ع)روایت کند که در اصل دري سپید بود که خداوند بآسمان برد و اساس آن باقی ماند و در آنجا
هر روز 70 هزار ملک آن را طواف میکنند و میروند که دیگر بآن بر نمیگردند و خداوند ابراهیم و اسماعیل را فرمود که آن
را بر پایه ها(ي پیشین)بنا کنند.
گفته شده که اول خانه ایست که براي عبادت بنا شده و قبل از آن خانه اي که حج آن کنند نبود.قبل از آن خانه فراوان بود
ولی آن اولین خانه ایست که مبارك و هدایتگاه است که براي مردم بنا شده(از علی(ع)و حسن) گفته اند:یعنی اولین بیتی
است که مورد رغبت قرار گرفت و از آن طلب برکت شد(از ضحاك) اصحاب ما(امامیه)روایت کرده اند که اول چیزي از
زمین که خدایش آفرید جایگاه کعبه بود.سپس زمین از زیر آن گسترش پیدا کرد.
ابو ذر روایت کند که از پیغمبر(ص)پرسیدند اول مسجدي که براي مردم بنا شده
ص : 171
کدام بود؟فرمود:مسجد الحرام.سپس بیت المقدس.
لَلَّذِي بِبَکَّهَ
-گفته اند:بکه یعنی مسجد و مکه یعنی همه حرم که بیوت مسجد الحرام را هم شامل است(از زهري و ضمره بن ربیعه)و
مروي از حضرت باقر(ع).
و گفته اند بکه بطن مکه است(از ابی عبیده) و گفته اند بکه موضع خانه و محل طواف بیت است و مکه اسم شهر است و اکثر
بر این قولند.
ارَکاً -یعنی پر خیر و برکت و 􀀀 گفته اند بکه همان مکه است و عرب گاهی میم را به با تبدیل میکند(از مجاهد و ضحاك) مُب
گفته اند مبارك است چون دائماً در آن عبادت میشود و حتی نقل است که طواف آن هرگز منقطع نمیشود.
و گفته اند مبارك است چون ثواب عبادت در آن مضاعف است(از ابن عباس)و حدیثی طویل در این باره نقل شده و گفته
اند:چون گناهان در آن بخشوده میشود-و ممکنست بهمه این معانی باشد و با هم منافاتی ندارند.
الَمِینَ 􀀀 وَ هُديً لِلْع
-در آن موجبات دلالت و هدایت بسوي خداست که بعضی از آنها عبارت است از:
-1 هر جباري که خواسته یا بخواهد آن را ویران کند و مورد تجاوز قرار دهد هلاك شده و خواهد شد چنان که اصحاب فیل
شدند.
-2 با وجود سگ و گرگ زیادي که در آن سرزمین است آهوي فراوان در آن زندگی میکنند و بعلاوه آهوان آن بخلاف هر
جاي دیگر از درندگان آنجا هرگز هراس ندارند.
-3 آن همه سنگریزه که با رمی حجاج جمع میشود محو میگردد و گرنه باید کوه ها از سنگریزه جمع شده باشد.
ص : 172
-4 پرندگان در آنجا با مردم انس میگیرند.
-5 اینکه مردم در خانه کعبه شفا میگیرند.
-6 هیچ مرغی براي بزرگداشت آن بر فراز آن پرواز نمیکند و غیر اینها از دلایل الهی در آن موجود است.
و گفته اند مبارکست از اینرو که جهت نماز و قبله مردم است که بواسطه آن بجهتی براي نماز خود هدایت میشوند و گفته اند
بوسیلۀ حج و طواف آن ببهشت هدایت میشوند.
اتٌ􀀀 اتٌ بَیِّن 􀀀 فِیهِ آی
خوانده. « آیه مبینه » -در آن خانه دلالات روشنی است-از ابن عباس روایت است که
راهِیمَ 􀀀 امُ إِبْ 􀀀 مَق
-و مقام ابراهیم را بتنهایی همان آیه دانسته و گفته که اثر پاهاي وي در مقام آیتی روشن است و بقرائت اول(آیات
بینات)مفسرین گفته اند که آیات روشن عبارت است از:مقام ابراهیم،حجر الاسود،حطیم،زمزم،مشعرها،ارکان بیت، ازدحام
جمعیت و بزرگداشت آن.و ذکر مقام ابراهیم در سوره بقره گذشت.
از حضرت صادق(ع)سؤال شد دربارة حطیم.فرمود بین حجر الاسود و در خانه است.و پرسیدند چرا حطیم خوانده شده؟فرمود
چون مردم بر یکدیگر(از کثرت جمعیت)پاي می نهند و هم را پایمال میکنند و در آن موضع بود که توبه آدم پذیرفته
شد.سپس حضرت فرمود اگر میتوانی همه نمازهاي واجب و مستحبّ را آنجا بجاي آري بجاي آر که برترین بقعه هاي زمین
است و پس از آن نماز در نزد حجر الاسود افضل است.
از ابی حمزه ثمالی روایت شده که حضرت زین العابدین بما فرمود که کدام بقعه از همه برتر است؟گفتیم خدا و پیغمبر و
فرزند پیغمبر بهتر از ما میدانند.فرمود افضل از همه بین رکن و مقام است و اگر مردي بقدر عمر نوح 950 سال خدا را در بین
رکن و مقام عبادت کند روزها روزه بدارد و شبها نماز بجا آرد ولی خدا را بغیر ولایت ما ملاقات کند آن همه عبادت باو
نفعی نخواهد بخشید.
حضرت صادق فرمود:رکن یمانی از ما است که از آن ببهشت میرویم.
ص : 173
و روایت است هر که از آب زمزم سیر شود مرضهایش شفا یابد. مفسران گفته اند که:از آن آیاتست مقام ابراهیم و در آن
دلالت و نشانه اي روشن(بر قدرت حق)است که بر آن سنگ سخت جاي پاي وي باقیست و هیچکس جز خدا نمیتواند سنگ
را چون گل بزیر پا نرم کند.
از ابن عباس است که حرم همه اش همان مقام ابراهیم است.
وَ مَنْ دَخَلَهُ
کانَ آمِناً -یعنی داخل همه حرم شود در امن است و در اینجا چند قولست: 􀀀 (اي دخل مقام ابراهیم)
-1 خداوند دلهاي عرب را باین مطلب معطوف داشت که به پناهنده بحرم تعرض نکنند اگر چه گناهش بسیار باشد و اسلام
این عطوفت را شدیدتر کرد.
-2 جمله خبریه است بمعنی امر یعنی:هر که حد بر او واجب شود و بحرم پناهنده شود باو چیزي نفروشند و از او چیزي نخرند و
با او معامله اي نکنند تا از حرم خارج شود و حد در بیرون حرم بر او جاري شود-از ابن عباس و ابن عمرو مروي از حضرت
.« هر که داخل آن شود او را ایمن شمارید و امان دهید »: باقر(ع)و حضرت صادق(ع)-پس تقدیر چنین است
-3 هر که داخل آن شود با معرفت بجمیع واجبات در آخرت از عذاب ابدي در امان خواهد بود و این از حضرت امام پنجم ع
روایت شده و امت اجماع دارند که هر کس در خود حرم موجبات حد را انجام دهد باید حد بر او جاري شود.
و چون خداوند فضیلت بیت را یاد کرد بدنبال آن وجوب حجه الاسلام را بیان کرد که:
طاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا 􀀀 النّ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَ
اسِ􀀀 ع لِلّ لََی
􀀀
وَ هِ
-یعنی براي خداست بگردن کسی که استطاعت راه یافتن بکعبه را دارد حج بیت کند یعنی میتواند با نفس یا مال خود بآن
راهی پیدا کند.
دربارة استطاعت اقوالیست:
-1 زاد و راحله است(از ابن عباس)
ص : 174
-2 آنچه امکان رفتن بحج میدهد بهر وجه که ممکن باشد(از حسن) 3-از ائمه ما(ع)روایت است که استطاعت زاد و راحله و
نفقه زیر دستانی است که نفقه آنها بر گردن انسان لازمست و نیز پس از بازگشت وسیله اداره زندگی مثل ثروت یا ملک یا
شغلی داشته باشد و بعلاوه قدرت بدنی و عدم مانع در راه نیز شرط است.
وَ مَنْ کَفَرَ
-یعنی هر کس انکار کند وجوب حج را(از ابن عباس و حسن).
الَمِینَ 􀀀 اللّ غَنِیٌّ عَنِ الْع
􀀀
فَإِنَّ هَ
-یعنی خداوند از جهانیان بی نیاز است و براي حاجت خود حج را بر آنها واجب نکرده بلکه براي مصالح خودشان واجب
فرموده.
نازل شد یهود گفتند ما مسلمانیم پس « لامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ 􀀀 وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْ » و گفته اند:مراد یهود است که چون آیه
هر کس حج را ترك کند از « من ترك » یعنی « مَنْ کَفَرَ » خداوند آنها را بحج امر فرمود و آنها انجام ندادند و باین تفسیر معنی
این یهودیان او کافر است.
نقل کرده که هر کس بدون عذري مثل مرض یا منع سلطان جائر ترك حج کند و بمیرد باید یا یهودي « ص» ابی امامه از پیغمبر
بمیرد یا نصرانی.
است که پیغمبر فرمود: حج و عمره فقر و گناهان را درو میکند چنان که سوهان زنگ آهن را. « ع» و از امام صادق
و در این آیه دلالت است بر بطلان قول کسانی که گویند استطاعت همراه با فعل حج پیدا میشود.زیرا خداوند حج را فقط بر
و گرنه اگر استطاعت همراه با فعل باشد هر کس » مستطیع واجب کرد نه بر غیر مستطیع و این ممکن نیست مگر پیش از حج
«. حین فعل مستطیع است دیگر غیر مستطیع معنی ندارد
نظم و ارتباط:
اللّ است لذا از
􀀀
ارتباط آیه بما قبل اینست که خداوند اهل کتاب را باطاعت ملت ابراهیم امر فرموده و یکی از آنها تعظیم بیت ه
بیت و فضیلت و احترام و آنچه بدان متعلق است یاد فرموده امر بواجبات نکرده است بلکه براي مصلحت خود آنها واجب
کرده.
ص : 175
نازل شد گفتند ما مسلم هستیم.خداوند امر فرمود حج بجا «... و من یبتغ غیر الاسلام » و گفته اند مراد یهودیان است.که چون آیه
آرند.ولی آنان سر باز زدند و باین شرح معنی چنین است که:هر کس از یهود حج را ترك کند کافر است.
روایت کرده که « ص» و گفته شده مراد کفران نعمت است زیرا انجام امر خداوند شکر نعمت است و ابی امامه از پیغمبر
فرمود:مستطیعی که عذر مسلمی مثل مرضی زمین گیر و یا منع سلطانی برایش نباشد و حج را ترك کند،یهودي میمیرد یا
نصرانی از دنیا میرود.
ص : 176
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 98 تا 99
اشاره
اَللّ مَنْ آمَنَ
􀀀
ابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 ا أَهْلَ اَلْکِت 􀀀 ا تَعْمَلُونَ ( 98 ) قُلْ ی 􀀀 ی م 􀀀 اَللّ شَهِیدٌ عَل
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 ابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآی 􀀀 ا أَهْلَ اَلْکِت 􀀀 قُلْ ی
( عَمّ تَعْمَلُونَ ( 99
ا􀀀 افِلٍ 􀀀 اَللّ بِغ
􀀀
داءُ وَ مَا هُ 􀀀 ا عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَ 􀀀 تَبْغُونَه
(1)
ترجمه:
اي اهل کتاب چرا بآیات الهی کافر میشوید در حالی که خدا بر اعمال شما شاهد است.بگو اي اهل کتاب چرا از راه خدا باز
میگردانید کسی را که ایمان آورده است؟میخواهید راه خدا را از طرف حق منحرف کنید و حال آنکه شما عاقلید و خدا از
کردة شما غافل نیست.
ص : 177
1) سوره آل عمران آیه 98 و 99 جزء 4 سوره 3 -1
99- بیان آیه 98
اشاره
لغات:
بغیه:طلب(بغی و ابغی هر دو گفته شود.) ابغنی بکذا:یعنی فلان چیز را برایم طلب کن که در اصل ابغ لی بوده و لام در کثرت
استعمال افتاده.
ابغنی:(بفتح همزه:کمک کن مرا در طلب آن.) عوج:(بکسر عین)کج شدن از راه مستقیم در دین و در گفتار و در زمین و از
این معنی است:(لا تري فیه عوجاً و لا امتاً).
تفسیر:
خداوند دوباره باحتجاج با اهل کتاب برگشت نمود:
ابِ􀀀 ا أَهْلَ الْکِت 􀀀 قُلْ ی
:بگو(یا محمد)اي اهل کتاب.
مراد یهود و نصاري است و گفته اند فقط یهود است.
اللّ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 لِمَ تَکْفُرُونَ بِآی
و علامتهایی که در او هست و قبلا در تورات دیده اید و همچنین بشارات تورات که با او « ص» :یعنی چرا بمعجزات محمد
کاملا مطابقت دارد کافر میشوید.
اینکه ایشان را اهل کتاب گفته با اینکه بتورات و انجیل عمل نمیکنند و مثل چنین امري درباره اهل قرآن جایز نیست به دو
علت است:
-1 قرآن اسم مخصوص کتاب خداست ولی کلمه کتاب اسم خاص نیست بلکه ممکنست مراد این باشد اي اهل کتابی که آن
را از واقع خود تحریف کردید.
-2 احتجاج با آنها بکتاب براي اینست که آنها بکتاب(تورات و انجیل) ایمان داشتند و آیه در حکم اینست که:اي کسانی که
اقرار دارید که اهل کتاب خدایید
ص : 178
چرا بآیات خدا کافر میشوید.
لفظ استفهام است ولی مراد توبیخ میباشد زیرا سؤالی است که آنها را از عذر آوردن عاجز مینماید.گویا میگوید:اگر میتوانید
ا تَعْمَلُونَ :یعنی خداوند اعمال شما را حفظ میکند و آنها را شماره 􀀀 ی م 􀀀 اللّ شَهِیدٌ عَل
􀀀
عذر خود بگوئید(و نخواهید توانست.) وَ هُ
مینماید تا پاداش آنها را بشما باز دهد.
و گفته اند یعنی خداوند باعمال شما عالم است.
ابِ براي اینست که در اولی چون می خواهد 􀀀 ا أَهْلَ الْکِت 􀀀 ابِ و در جاي دیگر فرموده قُلْ ی 􀀀 ا أَهْلَ الْکِت 􀀀 و اینکه در یک جا فرموده ی
آنها را بایمان بخواند بقصد نرمی و لطف ایشان را مورد خطاب قرار داده و در دومی از خطاب بایشان خودداري کرده.و
بوسیله پیغمبر بآنها خطاب میکند براي تحقیر ایشان که شایسته خطاب نیستند از آنجا که مردم را از حق باز گردانیدند.
قُلْ
:بگو اي محمد.
اللّ مَنْ آمَنَ
􀀀
ابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 ا أَهْلَ الْکِت 􀀀ی
:یعنی چرا مؤمنان را از اسلام که دین و راه خداست باز میگردانید.در چگونگی بازگرداندن از ایمان چند وجه ذکر شده:
-1 یهود اوس و خزرج را با تذکر بگذشته ها و مفاخر و جنگهاي جاهلی مغرور میکردند و غرورشان را بر میانگیختند تا آنها را
بعصبیت جاهلیت برگردانند(از زید بن اسلم)باین معنی مراد فقط یهود است.
-2 آیه درباره یهود و نصاري است و مراد اینست که چرا با تکذیب پیغمبر مردم را از دین بر میگردانید با اینکه صفات او در
ا عِوَجاً :یعنی میخواهید راه خدا را از طرف حق منحرف 􀀀 کتاب آسمانی هست(از حسن) 3-با تحریف کتب(از اصم) تَبْغُونَه
کنید گویا میگوید:با شبهه هایی که بر مردم وارد میسازید می خواهید مردم را گمراه کنید.
ص : 179
و گفته شده مراد اینست که راه حق را بطور راست و مستقیم نمی پوئید یعنی بر غیر وجهی که مطلوب است میروید.
داءُ 􀀀 وَ أَنْتُمْ شُهَ
-در اینجا دو قولست:
در کتب شما ذکر شده چگونه طالبان دین او را از راه میگردانید و « ص» -1 می دانید و می بینید که قبلا بشارت درباره محمد
میخواهید گمراه کنید.
و شهید را « أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ یعنی عاقل » -2 در حالی که شما عاقلید و شهید یعنی عاقل چنان که در آیه دیگر هست
بمعنی عاقل گفته اند چون آنچه را که در دین تمیز بین حق و باطل می دهد مشاهده میکند.
عَمّ تَعْمَلُونَ
ا􀀀 افِلٍ 􀀀 اللّ بِغ
􀀀
وَ مَا هُ
:این جمله تهدید ایشان است بکفرشان.
ص : 180
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 100 تا 101
اشاره
ی􀀀 کافِرِینَ ( 100 ) وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْل 􀀀 مانِکُمْ 􀀀 ابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِی 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِت 􀀀ی
( راطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 101 􀀀 ی صِ 􀀀 بِاللّ فَقَدْ هُدِيَ إِل
􀀀
اَللّ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ هِ
􀀀
اتُ هِ 􀀀 عَلَیْکُمْ آی
(1)
ترجمه:
اي کسانی که ایمان آورده اید اگر دسته اي از اهل کتاب را اطاعت کنید شما را پس از ایمان کافر خواهند کرد.چگونه کافر
میشوید و حال آنکه آیات خدا بر شما خوانده میشود و پیامبر او میان شماست و هر کس بخدا چنگ زند محققاً براه مستقیم
هدایت یافته.
ص : 181
1) سوره آل عمران آیه 100 و 101 جزء 4 سوره 3 -1
101- بیان آیه 100
اشاره
لغت:
-1 طاعت موافقت کردن است با اراده اي که جذب کننده است فعل را از روي رغبت 2-اجابت موافقت کردن با اراده ایست
که دعوت میکند بسوي فعل و بهمین جهت خداوند جایز است که اجابت کننده بنده باشد یعنی خواستۀ او را انجام دهد زیرا با
اراده و خواست بنده به فعل موافقت کرده ولی جایز نیست که مطیع عبد خوانده شود.
اللّ - یعنی در قیامت مانعی از امر خدا نیست.
􀀀
و لا عاصم الیوم من امر ه .« عصمه یعصمه منعه » -3 اعتصام:در اصل امتناع
عصام:ریسمان،زیرا مانع از افتادن میشود.
مورد و شأن نزول:
آیه درباره اوس و خزرج است وقتی که یهود ایشان را با یاد آوري جنگهاي داخلی بر انگیخت تا آنها را از اسلام بگرداند(از
زید بن اسلم و سدي).
و گفته اند درباره مشرکین عرب است(از حسن).
معنی و مقصود:
سپس خداوند مؤمنان را از پذیرش قول کفار بر حذر می دارد:
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
:یعنی اي کسانی که خدا و رسول را تصدیق کرده اید.
مورد خطاب اوس و خزرجند ولی آیه بواسطه عمومیت لفظ شامل دیگر مؤمنین هم میشود.
ابَ􀀀 إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِت
:اگر از این یهود اطاعت کنید و گفتۀ آنها را بپذیرید و کینه هاي دیرینه و جاهلیت را از نو در خود زنده کنید.
ص : 182
کافِرِینَ 􀀀 مانِکُمْ 􀀀 یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِی
:یعنی شما را پس از ایمان بکفر بر میگردانند سپس براي تأکید و بزرگی این مطلب فرمود:
کَیْفَ تَکْفُرُونَ
:با چه حالتی کفر از شما واقع میشود.
اللّ
􀀀
اتُ هِ 􀀀 ی عَلَیْکُمْ آی 􀀀 وَ أَنْتُمْ تُتْل
:این جمله براي استبعاد وقوع کفر از مؤمن ها است که اینکار از ایشان خیلی بعید است زیرا آیات خدا را خوب میشناسند و
پیغمبري در میانشان هست که بخدا دعوتشان میکند.
گفته شده که در مقام تعجب است یعنی هرگز سزاوار نیست که کفر پیشه کنید با اینکه قرآن مجید و آیات روشن بر یگانگی
بر شما خوانده میشود. « ص» حق و نبوت محمد
وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ
بین شماست که معجزاتش را می بینید و کفر اگر چه بهر حال زشت و بسیار قبیح است ولی با اینحال و در « ص» -یعنی محمد
چنین موقعیتی بدتر و زشت تر است.
ممکنست مراد قوم خود پیغمبر باشد که معاصر او بودند و ممکنست همه امت او تا قیامت باشد « و فیکم رسوله » اما قول خداوند
زیرا آثار و نشانه هاي نبوت او از قرآن و غیره در میان ما هست و بمنزله وجود خود اوست.
بِاللّ
􀀀
وَ مَنْ یَعْتَصِمْ هِ
-یعنی هر کس بکتاب و آیات و دین او چنگ زند.
و گفته اند:یعنی هر کس با عبادت خدا از بندگی دیگران امتناع ورزد به اینکه کسی را شریک او در عبادت قرار ندهد.
و گفته شده کسی که با ایمان بخدا و رسولش از کفر و هلاك خودداري نماید.
راطٍ مُسْتَقِیمٍ 􀀀 ی صِ 􀀀 فَقَدْ هُدِيَ إِل
-یعنی براه روشن هدایت شده اند.قتاده گوید در این آیه دو نشانه روشن الهی است یکی کتاب خدا دوم پیغمبر الهی اما
اللّ که از بین ما رفت ولی کتاب خدا را ایزد متعال براي رحمتی که ببندگان دارد باقی نگهداشته که در او حلال و
􀀀
رسول ه
حرام و طاعت و معصیت بیان شده.
یعنی در وجود حضرتش معجزات بسیاري « پیغمبر نشانه خدا بود » و گفته اند
ص : 183
وجود داشت از آن جمله: 1-از پشت مثل جلو میدید 2-در موقع خواب چشمش خواب بود و دلش بیدار 3-بر زمین سایه
نداشت 4-مگس بر او نمی نشست 5-زمین فضولات حضرتش را می بلعید که هرگز بول و غایط وي دیده نشده 6-هر کس با
او همدوش میرفت از او کوتاهتر مینمود گرچه از او در واقع بلندتر بود 7-بین دو شانه اش مهر نبوت نقش بود 8-از هر راه که
میگذشت از بوي خوش بدنش مردم عبور او را می- فهمیدند 9-در شب تار نوري از پیشانیش تلالؤ داشت 10 -ختنه شده
متولد گشت و جز اینها نشانه هاي بسیار و با هر در وجود مبارك حضرتش بود.
ص : 184
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 102 تا 103
اشاره
لا تَفَرَّقُوا وَ اُذْکُرُوا 􀀀 اَللّ جَمِیعاً وَ
􀀀
إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ( 102 ) وَ اِعْتَصِ مُوا بِحَبْلِ هِ
􀀀
لا تَمُوتُنَّ 􀀀 اتِهِ وَ 􀀀 اَللّ حَقَّ تُق
􀀀
ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا هَ 􀀀ی
ذلِکَ􀀀 ا کَ 􀀀 اَلنّ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْه
ارِ 􀀀 مِن ا حُفْرَهٍ 􀀀 ی شَ ف 􀀀 واناً وَ کُنْتُمْ عَل 􀀀 داءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْ بَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْ 􀀀 اَللّ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْ
􀀀
نِعْمَتَ هِ
( اتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( 103 􀀀 اَللّ لَکُمْ آی
􀀀
یُبَیِّنُ هُ
(1)
ترجمه:
اي کسانی که گرویده اید از خدا آن طور که شایسته ترسیدن است بترسید و هرگز نمیرید مگر اینکه مسلمان باشید.و همگی
بریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بیاد آرید آن هنگام که دشمن یکدیگر بودید و خداوند بین
دلهایتان الفت افکند و با نعمت او برادر شدید و بر کنار گودالی از آتش دوزخ بودید خداوند شما را از آن نجات داد خداوند
باینسان آیات خود را بر شما بیان میکند تا هدایت یابید.
ص : 185
1) سوره آل عمران آیه 102 و 103 جزء 4 سوره 3 -1
103- بیان آیه 102
اشاره
لغت:
-1 تقاه از وقیت است:زجاج گوید در آن سه وجه است تقاه و وقاه و اقاه حبل:وسیله اي که انسان بوسیله آن به ته چاه میرسد
مثل ریسمانی که بآن متمسک میشود تا از چاه و امثال آن نجات یابد و از همین معنی است حبل و ریسمان امان زیرا سبب
نجات است-اعشی گوید:
و اذا تجوزها حبال قبیله
اخذت من الأخري الیک حبالها
آمده « جمع حبل » یعنی وقتی امان قبیله اي از او فوت شود بتو*متوسل میشود براي امان دیگر که در این شعر حبال بمعنی امانها
و نیز از همین است حبل بمعنی حمل در شکم.
و حمل در اصل بمعنی بافته شده است.
-2 شفا:(با الف مقصور)لبه و کناره،تثنیه آن شفوان و جمع آن اشفاء.
اشفی علی الشیء:اشرف علیه(یعنی بر آن مشرف شد)و اشفی المریض علی- الموت یعنی مریض مشرف بموت شد.
مورد و شأن نزول:
مقاتل گوید:دو مرد از قبیله اوس و خزرج از اوس ثعلبه و از خزرج اسعد بن زراره با هم بفخر فروشی پرداختند.اولی گفت
خزیمه بن ثابت ذو الشهادتین از ما است و نیز حنظله غسیل الملائکه و عاصم بن ثابت و سعد بن معاذ که عرش رحمان بخاطر
او بجنبش آمد و خداوند بحکم او در بنی قریظه خشنود گردید از ما هستند.
خزرجی گفت:از ما چهارتنند که قرآن را محکم و استوار کردند:ابی بن کعب، و معاذ بن جبل،و زید بن ثابت و ابو زید.و نیز
از ما است سعد بن عباده رئیس و خطیب
ص : 186
انصار.و بالآخره سخن میان آن دو بسیار رد و بدل شد تا آتش خشم در وجودشان شعله کشید و مفاخره شدت یافت و هر یک
قبیله خود را ندا دادند و بکمک خواستند.اوسیان بسوي مرد اوسی و خزرجیان بطرف خزرجی شتافتند و همه مسلح و آماده
پیکار بودند این خبر به پیغمبر اکرم رسید.حضرت سوار الاغ گشت و بنزد ایشان شد و خداوند این آیه در این مورد فرستاد.
تفسیر:
چون خداي متعال از پذیرفتن سخن کافران مسلمین را نهی فرموده در این آیه آنچه را که پذیرفتنش واجبست بیان میفرماید:
اتِهِ 􀀀 اللّ حَقَّ تُق
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا هَ 􀀀ی
-یعنی اي مؤمنان از عذاب خدا بترسید یعنی چنان که باید خود را از آن حفظ کنید و بطاعت او عذاب را از خود بگردانید.
اتِهِ چند وجه ذکر شده: 􀀀 درباره حَقَّ تُق
-1 یعنی خدا اطاعت شود و نافرمانیش نکنند و سپاسگزاري شود و نعمتهایش مورد کفران قرار نگیرد و همواره مورد نظر و در
یاد باشد و فراموش نگردد.این قول از ابن عباس و حسن و قتاده و ابن مسعود و نیز مروي از حضرت امام ششم(ع)است.
-2 ابو علی جبایی گوید:پرهیز از همه گناهان اوست.
-3 مراد مجاهده در راه خدا است که در راه جهاد ملامت هیچکس در جهاد کننده اثر نکند و اقامه عدل کند چه در حال
خوف و چه در حال ایمنی-مجاهد این قول را گفته است.
و نیز از جهت دیگر در این کلام بر دو قول رفته اند:
اللّ مَا اسْتَطَعْتُمْ) یعنی باندازه قدرت خود از خدا بترسید و اطاعت کنید(از قتاده و ربیع و
􀀀
-1 این آیه منسوخ است به (فَاتَّقُوا هَ
سدي)و نیز مروي از حضرت صادق(ع)و حضرت باقر(ع).
-2 منسوخ نیست(از ابن عباس و طاووس) ابو علی جبایی نسخ آیه را انکار میکند باین دلیل که در صورت نسخ بعضی گناهان
ص : 187
مباح میشود.
اتِهِ) باین مقصود باشد که در هر حال اعم از حال 􀀀 اللّ حَقَّ تُق
􀀀
ریّانی گوید:آنچه بنظر من میرسد اینست که قول خداوند (اتَّقُوا هَ
امن یا خوف حق را بپا دارید.و اشکال جبایی بر نسخ آیه وارد نیست زیرا عقلا مانعی ندارد که خداوند اول واجب کرده باشد
که بهر حال و در هر حال از خدا بترسند و واجب را ترك نکنند و بعد ترك واجب را در زمینه خوف بر جان مباح کرده
یعنی...کسی که در : « مانِ 􀀀 إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِی
􀀀
» باشد(و همین مطب نسخ آیه است)چنان که در جاي دیگر فرموده
حال اکراه خلاف حق بگوید ولی دلش مؤمن باشد اشکال ندارد.
إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
􀀀
لا تَمُوتُنَّ 􀀀 وَ
-در سوره بقره درباره این جمله گفتیم مراد اینست که اسلام را ترك نکنید و بر آن پایدار باشید تا آن دم که مرگ شما در
رسد.
بظاهر نهی از مرگ نموده بجاي اینکه نهی از ترك اسلام نماید(و فرموده نمیرید مگر مسلمان)یا اینکه مرگ حتمی و غیر
اختیاري است ولی در واقع مراد نهی از ترك اسلام است و این امر از اینروست که نکند مرگ فرا رسد و دستشان از بازگشت
باسلام کوتاه گردد.در اینجا کلامی را از راه استعاره در موضع کلام دیگر نهاده و بجاي آن بکار برده.
و از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده که انتم مسلمون یعنی مسلّمون یعنی تسلیم و منقاد باشید در برابر آنچه
آورده است. « ص» پیغمبر
اللّ
􀀀
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ هِ
-یعنی بآن چنگ زنید.و گفته اند:یعنی بریسمان اسلام چنگ زنید و از تمسک به دیگر چیزها امتناع و خودداري کنید.
اللّ چند قول گفته شده:
􀀀
در معنی حبل ه
( اللّ و قتاده و سدي و بطور مرفوع روایت شده. ( 1
􀀀
اللّ مراد قرآنست-از ابی سعید خدري و عبد ه
􀀀
-1 حبل ه
-2 مراد دین اسلام است(از ابن عباس و ابی زید).
ص : 188
1) حدیث مرفوع حدیثی است که رواه آخر سند ذکر نشده باشد و بیواسطه از معصوم نقل شده باشد. -1
وَ» : اللّ هستیم که خدا فرمود
􀀀
نقل میکند که امام فرموده:که ما آن حبل ه « ع» هستند.ابان بن تغلب از حضرت صادق « ع» -3 ائمه
. « اللّ جَمِیعاً
􀀀
اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ هِ
نقل کرده که « ص» بهتر است که آیه را بهمه این معانی حمل کنیم و مؤید آن روایتی است که ابو سعید خدري از پیغمبر اکرم
فرمود:
یعنی اي مردم من دو ریسمان محکم براي شما یادگار «... ایها الناس انی قد ترکت فیکم حبلین ان اخذتم بهما لن تضلوا ابدا »
نهاده ام که اگر بهر دوي آنها چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد یکی از دیگري بزرگتر است و آن کتاب خدا قرآنست که
از آسمان بزمین کشیده شده و دیگري عترت و اهل بیت من.و این دو از هم جدا نخواهند شد تا بر حوض(کوثر)بر من در
آیند.
لا تَفَرَّقُوا 􀀀 وَ
:یعنی پراکنده نشوید از دین خدا که در آن باجتماع و ائتلاف بر طاعت حق مأمور گشته اید و بر آن ثابت بمانید.(از ابن
پراکنده میشوید(از حسن) و گفته اند:یعنی از قرآن جدا مشوید یعنی « ص» مسعود و قتاده) و گفته اند:یعنی از گرد پیغمبر اکرم
عمل بآن را ترك نکنید.
داءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ 􀀀 اللّ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْ
􀀀
وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ هِ
گفته اند:مراد آیه شریفه جنگهایی بود که « نعمت حق را که بین دلهایتان پس از دشمنی الفت انداخت بخاطر داشته باشید »:
120 سال بین اوس و خزرج طول کشیده بود تا وقتی که خداوند بوسیله اسلام بین دلهاي ایشان الفت انداخت و کینه هاي
گذشته را نابود ساخت(از ابن عباس).
گفته اند:مراد جنگ هاي طولانی است که میان مشرکان عرب وجود داشت(از حسن) و مراد و معنی آیه اینست که منت و
نعمتهاي خدا را بوسیله اسلام و ائتلاف و رفع نزاعهاي موجود بین خودتان حفظ کنید و نفع اینکار در همین دنیا بشما بر
میگردد علاوه بر ثواب جزیلی که در آخرت نصیب شما خواهد شد، که دشمن هم بودید و بین دلهایتان الفت انداخت به
اینکه شما را اطراف پرچم اسلام گرد آورد و بغض و کینه ها را از قلوبتان برداشت.
ص : 189
واناً 􀀀 فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْ
:یعنی بنعمت خدایی.
واناً 􀀀 إِخْ
:برادران یکدیگر و دوستان صمیمی پس از آنکه با هم دشمن خونین و با هم بجنگ بودید و پس از آن چنان گشتید که هر
کدام مراد(و محبوب)دیگري شدید.زیرا اصل(اخ)بمعنی قصد و طلب و اراده چیزي کردن است.
النّ
ارِ 􀀀 مِن ا حُفْرَهٍ 􀀀 ی شَف 􀀀 وَ کُنْتُمْ عَل
:یعنی اي اصحاب محمد در کنار گودالی از دوزخ بودید که بین شما و جهنم جز مرگ فاصله اي نبود و خدا شما را از آن
نجات داد به اینکه پیغمبر برایتان فرستاد که شما را بایمان هدایت کرد تا با پذیرفتن دعوت او نجات یافتید و اینکه فرموده
یعنی خداوند شما را از آن بیرون کشید. « ا􀀀 فَأَنْقَذَکُمْ مِنْه »
براي اینکه آنها غیر از کسانی بودند که در جهنم قرار داشته اند از این جهت که مستحق دخول در آن بودند.
اللّ لَکُمْ
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 کَ
یعنی بمثل این بیانی که بر شما خوانده شد خداوند بیان می دارد.
اتِهِ 􀀀 آی
یعنی دلالت و حجج خود را در اوامر و نواهی خود.
لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ
تا هدایت شوید و بحق و صواب ره یابید.
ص : 190
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 104 تا 105
اشاره
لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ( 104 ) وَ 􀀀 وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَی اَلْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ أُول
( ذابٌ عَظِیمٌ ( 105 􀀀 ئِکَ لَهُمْ عَ 􀀀 اتُ وَ أُول 􀀀 جاءَهُمُ اَلْبَیِّن 􀀀 ا 􀀀 تَفَرَّقُوا وَ اِخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ م
(1)
ترجمه:
باید دسته اي از شما باشند که به نیکی بخوانند و امر بمعروف و نهی از منکر کنند آنهایند که رستگارانند و مانند کسانی که
بر ایشان فرستاده شده اختلاف و پراکندگی پیش گرفتند نباشید و آنها را عذابی « هدایت » پس از آنکه حجتها و نشانه هاي
بزرگ در پیش است.
ص : 191
105 جزء 4 سوره 3 - 1) سوره آل عمران آیه 104 -1
بیان آیه 104
اشاره
لغت:
امه مشتق از امّ بمعنی قصد و به 8 معنی بکار میرود:
-1 جماعت 2-پیروي انبیاء چون بر مقصد و هدف واحد اجتماع دارند 3- قدرت چون جماعت بقدرت میگراید 4-دین و ملت
یعنی پس از « وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّهٍ » : -5 حین و زمان چنان که در آیه دیگر میفرماید « ی أُمَّهٍ 􀀀 ا عَل 􀀀 اءَن 􀀀 ا آب 􀀀 إِنّ وَجَدْن
􀀀
ا » مثل قول خداي تعالی
مدتی متذکر شد 6-قامت و اندام:رجل حسن الامه-یعنی حسن القامه یعنی خوش اندام 7-نعمت 8-ام یعنی مادر.
اعراب:
براي تبعیض است یعنی بعض شما باید امر بمعروف کنند و نهی از منکر زیرا این دو واجب کفایی است و با « در منکم » من
انجام دادن عده اي از گردن دیگران ساقط است و کسی که قائل بواجب عینی بودن این دو است من اینجا را براي تبیین می
داند.
تفسیر:
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ
:(باید جماعتی از شما) یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ :(به دین دعوت کنند) وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ :(امر باطاعت کنند) وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ :
ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ :(اینهایند که رستگارند) در معنی معروف و منکر چند قول ذکر کرده اند: 􀀀 (نهی از معصیت نمایند) أُول
-1 هر چه را خدا و رسول او امر فرموده اند معروف است و هر چه را نهی کرده اند منکر میباشد.
ص : 192
-2 معروف چیزي است که حسن و نیکی آن از نظر شرع و عقل شناخته و معلوم است و منکر چیزي است که عقل و شرع آن
را بد شمارد.این معنی در واقع به معناي اول برمیگردد.
و در بیان آیۀ دیگر نیز بجاي کُنْتُمْ خَیْرَ « وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ -ائمه اي باید از شما باشند » روایت شده که « ع» از حضرت امام ششم
در این آیه دلالتی روشن است بر وجوب امر بمعروف و نهی از منکر و اهمیت «... کنتم خیر ائمه » لِلنّ فرموده
اسِ... 􀀀 أُخ أُمَّهٍ رِْجَتْ
و موقعیت آن دو از نظر دین،زیرا خداوند رستگاري مسلمین را به این دو مربوط دانسته.
بیشتر متکلمان ایندو را واجب کفایی میدانند و بعضی هم واجب عینی شمرده اند و این قول را شیخ ابو جعفر اختیار کرده.
و نیز قول صحیح اینست که وجوب ایندو فریضۀ نقلی است که باید از قرآن و سنت وجوب آن دانسته شود ولی عقل دلالت بر
وجوب آن ندارد مگر در زمینه اي که از راه دفع ضرر باشد.
ابو علی جبایی گوید:وجوب آنها عقلی است و دلیل سمعی تأکید حکم عقل است.
از ادلۀ نقلی که در این باره آمده روایات زیر است:
-1 حسن از پیغمبر(ص)روایت کرده است که:هر که امر بمعروف و نهی از منکر کند خلیفه خدا و پیغمبر و قرآنست در زمین.
اللّ بهترین مردم
􀀀
-2 دره بن ابی لهب گوید:شخصی خدمت پیغمبر اکرم آمد در حالی که حضرت بر منبر بود پرسید:یا رسول ه
کیست؟فرمود آنکه مردم را امر بمعروف و نهی از منکر کند و آنها را از خدا بترساند و باو علاقه مند سازد.
-3 ابو درداء گوید:البته و حتماً باید امر بمعروف و نهی از منکر کنید و گرنه خداوند بر شما پادشاهی ستمکار مسلط کند که
نه ببزرگان شما احترامی گذارد و نه بر خردان شما رحم آورد و اخیار و خوبان شما دعا کنند و مستجاب نخواهد شد و یاور
می جویید و یاري نخواهید شد و فریادرس می طلبید و کسی بفریاد شما نمیرسد،آمرزش
ص : 193
می طلبید ولی آمرزیده نمیشوید.
-4 حذیفه گوید:زمانی آید که مردار یک الاغ براي مردم آسانتر و بهتر است از وجود یک مؤمنی که ایشان را امر بمعروف و
نهی از منکر نماید.
سپس خداوند مردم را باجتماع و دوري از تفرقه و پراکندگی امر میفرماید:
لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا 􀀀 وَ
-(شبیه کسانی که در دین پراکنده و دسته دسته شدند یعنی یهود و نصاري نشوید-(خلاصه یعنی مثل یهود و نصاري نشوید).
وَ اخْتَلَفُوا
-دربارة اختلاف بعضی گفته اند مراد همان تفرقه است و براي تأکید میباشد و بعضی گفته اند معنی چنین است:کالذین تفرقوا
بالعداوه و اختلفوا فی الدیانه:
یعنی مثل کسانی که بواسطه دشمنی دسته دسته شدند و در دین راه اختلاف پیمودند.
اتُ􀀀 جاءَهُمُ الْبَیِّن 􀀀 ا 􀀀 مِنْ بَعْدِ م
-(پس از آمدن حجت ها و کتابهاي آسمانی،روشن شد راه براي ایشان).
ذابٌ عَظِیمٌ 􀀀 ئِکَ لَهُمْ عَ 􀀀 وَ أُول
-(بر ایشان عقوبت بزرگی است) بعنوان پاداش تفرق و اختلافشان پس از آمدن آیات و بینات.این آیه دلالت دارد بر تحریم
اختلاف در دین و اینکار خیلی مذموم و قبیح است و منهی عنه میباشد.
ص : 194
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 106 تا 109
اشاره
ما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ ( 106 ) وَ أَمَّا 􀀀 ذابَ بِ 􀀀 مانِکُمْ فَذُوقُوا اَلْعَ 􀀀 یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا اَلَّذِینَ اِسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِی
الَمِینَ 􀀀 اَللّ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْع
􀀀
ا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ مَا هُ 􀀀 اَللّ نَتْلُوه
􀀀
اتُ هِ 􀀀 خالِدُونَ ( 107 ) تِلْکَ آی 􀀀 ا 􀀀 اَللّ هُمْ فِیه
􀀀
اَلَّذِینَ اِبْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ هِ
( اَللّ تُرْجَعُ اَلْأُمُورُ ( 109
􀀀
ا فِی اَلْأَرْضِ وَ إِلَی هِ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
108 ) وَ هِ )
(1)
ترجمه:
روزي که چهره هایی سپید و روشن و چهره هایی سیاه و تیره خواهد بود.و اما کسانی که چهره هاشان سیاه است(بایشان گفته
شود)آیا پس از ایمان کافر شدید،پس عذاب را بواسطه کفر و انکاري که داشتید بچشید و اما کسانی که صورتهاشان سپید
است در رحمت الهی ابدي و جاودان خواهند بود.
این آیات الهی است که آنها را بحق بر تو می خوانیم و خداوند بر جهانیان قصد ستم ندارد آنچه در آسمانها و زمین است
فقط از آن خداست و همه امور فقط باو باز میگردد.
ص : 195
1) سوره آل عمران آیۀ 106 تا 109 جزء 4 سوره 3 -1
107- بیان آیه 106
اشاره
تفسیر:
یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ
-خداوند وقت آن عذاب را بیان مینماید و مراد اینست که:عذاب بر ایشان ثابت است در روزي که باین صفت است که چهرة
مؤمنان سپید و نورانی است بپاداش و نتیجه ایمان و اطاعتشان و سیماي کافران سیاه و تیره است بعقوبت کفر و گناهان ایشان
بدلیل ما بعد آیه.
فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ
(بسیه رویان گفته می شود آیا پس از ایمان کافر شدید)درباره آنان که پس از ایمان آوردن کافر شدند اقوالیست:
-1 یعنی کسانیند که پس از اظهار ایمان با پیشه کردن نفاق کافر شدند(یعنی منافقان که بزبان مؤمن و بدل کافرند) 2-مراد
همه کفار است زیرا از اقرار بتوحید خداوند که بر ایشان واجب شده و در عالم ذر و میثاق آن را پذیرفته اند سر باز زده اند که
ی .یعنی قبل از این عالم خداوند از بنی آدم پرسید که آیا 􀀀 الُوا بَل 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ ق 􀀀 در آیه دیگر میفرماید: أَشْهَدَهُمْ عَل
من رب شما نیستم؟گفتند چرا(از ابی بن کعب) 3-آنها عبارتند از اهل کتاب که به پیغمبر کافر شدند پس آنان که بوي ایمان
آورده بودند یعنی قبل از بعثت او به صفات و نشانه هاي او که در کتب آسمانی ذکر شده بود ایمان آورده بودند(از عکرمه و
و نظیر این قول از قتاده نقل شده (« ع» از علی )« ص» زجاج و جبایی) 4-مراد اهل کتاب بدعت و هوا و هوسهاست از امت محمد
که آنان کسانیند که ارتداد پیش گرفتند یعنی پس از اسلام کافر شدند.
از پیغمبر روایت شده که فرمود قسم به آنکه جانم بدست اوست دسته اي از اصحاب
ص : 196
من در حوض کوثر بر من وارد شوند که چون ایشان را ببینم که بمن نزدیک میشوند میگویم:
اصحابم،اصحابم!ولی از طرف خدا بمن گفته شود تو نمیدانی که پس از ایمان چه کردند.
به پشت و قهقرا یعنی روش جاهلیت بازگشتند(این حدیث را ثعلبی در تفسیرش آورده) 5-ابو امامه باهلی گوید:مراد خوارجند
و از پیغمبر حدیث میکند که خوارج از دین بیرون میروند مثل تیري که از پیکان بیرون میجهد.(همزه)در أکفرتم در اصل براي
و گفته اند مراد تقریر است:یعنی همانا کافر شدید. « لم کفرتم-چرا کافر شدید » استفهام است و مراد در اینجا تقریع است یعنی
ما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ 􀀀 ذابَ بِ 􀀀 فَذُوقُوا الْعَ
-اینکه بلفظ ذوق یعنی چشیدن ذکر کرده توسع و مجاز است و مراد اینست که بنگرید بسرنوشت خود یعنی عذاب الهی که
بواسطه کافر شدن گرفتارش شدید.
وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ
-که عبارتند از مؤمنان.
اللّ
􀀀
فَفِی رَحْمَتِ هِ
-یعنی در ثواب الهی و بعضی گفته اند یعنی در بهشت خدایی هستند.
خالِدُونَ 􀀀 ا 􀀀 هُمْ فِیه
ابدیت « خالِدُونَ 􀀀 ا 􀀀 فِیه » داخل شدن ایشان ببهشت را برساند و « اللّ
􀀀
فَفِی رَحْمَتِ هِ » را تکرار کرده براي اینست که « فی » -اینکه کلمه
ایشان را در بهشت بیان نماید و خداوند ثواب را رحمت نامیده و رحمت نعمتی است که استحقاق سپاسگزاري دارد و هر
نعمتی تفضل خدایی است وجه آن هم اینست که علت ثواب که تکلیف است خود تفضل میباشد باین وجه ثواب از راه تفضل
است اگر چه خود باستحقاق در مقابل عمل باشد.
و گفته اند جایز است ثواب تفضل باشد زیرا ثواب بمنزله وفاي بعهد است و خود عهد کردن خداوند به اینکه ثواب و پاداش
دهد تفضل است زیرا بر چنین وعده اي مجبور نبود چرا اکنون که وعده داده لازمست وفا کند چون خلف وعده قبیح است
ولی در عین حال تفضل است.
اما راجع بسپیدي روي دسته هاي مذکور مراد سرور و درخشش چهره هاست از خوشحالی که از درك ثواب و بهشت پیدا
میشود.
و مراد از سیاهی روي گناهکاران و کفار آثار حزن و المیست که بواسطه دیدن عذاب ظاهر میشود.
ص : 197
109- بیان آیه 108
اشاره
تفسیر:
اللّ
􀀀
اتُ هِ 􀀀 تِلْکَ آی
ا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ (که اي محمد(ص)بحق بر تو و امت تو 􀀀 (آنچه گفته شد حجت ها و نشانه ها و دلایل روشن الهی است) نَتْلُوه
میخوانیم)و براي تو یاد میکنیم و آنها را بتو می شناسانیم و قصه میکنیم.
بِالْحَقِّ
الَمِینَ (خداوند بر جهانیان ستم نخواهد کرد)به اینکه عقابی را که استحقاق ندارند 􀀀 اللّ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْع
􀀀
(با حکمت و صواب) وَ مَا هُ
متوجه ایشان کند و یا ثوابشان را از مقدار استحقاق کم سازد.
زیرا آن کس که ستم میکند یا از اینروست که قبح و زشتی ظلم را نمیداند یا بجهه نیازي است که بستمگري دارد به اینکه از
این راه از خود دفع ضرر کند یا نفعی را بخود جلب نماید و خداوند از جهل و نیاز و هر صفت نقصی پاك و منزه است و
چگونه ممکنست بمردم ستم کند و حال آنکه خود همه آنها را آفریده و نعمتها بدیشان ارزانی داشته و نعمتهایی بس بزرگتر
و عالیتر از این نعمتهاي دنیا یعنی آخرت را بدیشان وعده نموده و مورد دسترسی ایشان قرار داده و خداوند جهت بی نیازي
خود را از ظلم بیان میفرماید:
ا فِی الْأَرْضِ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
وَ هِ
اللّ تُرْجَعُ الْأُمُورُ -درباره بازگشت همه چیز بسوي حق چند معنی گفته شده:
􀀀
-(ملک و ملک آفرینش همه از اوست) وَ إِلَی هِ
-1 همه چیز فانی میشود و خداوند دو باره همه را براي پاداش زنده میسازد و باز میگرداند.
-2 خداوند در دنیا اموري را تملیک بندگان کرده و بآنها اختیار تصرف در آن امور را داده ولی در آخرت همه اینها زایل
میشود و بسوي خدا باز میگردد و علت
ص : 198
گفته دو قولست: « اللّ
􀀀
الی ه » اینکه بجاي الیه
-1 هر یک از دو جمله بتنهایی وافی و ساري در معنی باشد.
-2 در ذکر اسم ظاهر بجاي ضمیر بزرگداشت و تفخیم مطلب است و مورد نیز تفخیم میباشد.
ص : 199
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 110 تا 112
اشاره
کانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ 􀀀 ابِ لَ 􀀀 بِاللّ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ اَلْکِت
􀀀
لِلنّ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ هِ
اسِ 􀀀 أُخ کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ رِْجَتْ
لا یُنْ َ ص رُونَ ( 111 ) ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ 􀀀 ارَ ثُمَّ 􀀀 اتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ اَلْأَدْب 􀀀 إِلاّ أَذيً وَ إِنْ یُق
􀀀
اسِقُونَ ( 110 ) لَنْ یَضُ رُّوکُمْ 􀀀 اَلْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ اَلْف
کانُوا یَکْفُرُونَ 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ 􀀀 اَللّ وَ ضُ رِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلْمَسْکَنَهُ
􀀀
اؤُ بِغَضَبٍ مِنَ هِ 􀀀 اَلنّ وَ ب
اسِ􀀀 مِن اَللّ وَ حَبْلٍ 􀀀
إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ هِ
􀀀
ا ثُقِفُوا 􀀀 اَلذِّلَّهُ أَیْنَ م
( کانُوا یَعْتَدُونَ ( 112 􀀀 ما عَصَوْا وَ 􀀀 ذلِکَ بِ 􀀀 اءَ بِغَیْرِ حَقٍّ 􀀀 اَللّ وَ یَقْتُلُونَ اَلْأَنْبِی
􀀀
اتِ هِ 􀀀 بِآی
(1)
ترجمه:
شما بهترین امتی هستید که بر مردم نمودار شده اید که امر بمعروف و نهی از منکر میکنید و بخدا ایمان میآورید و اگر اهل
کتاب مؤمن میشدند بر ایشان بهتر بود بعضی از ایشان مؤمنند و اکثرشان فاسقند.
هرگز بشما ضرري نزنند مگر آزار اندکی و اگر با شما بجنگند بشما پشت کنند و نصرت نشوند هر کجا باشند خواري بر آنها
مقرر است مگر ریسمانی(دستاویزي) از خدا و دست آویزي از مردم داشته باشند و مسکنت بر ایشان مقرر شده و این از آن
جهت است که بآیات خدا کافر میشدند و انبیاء را بنا حق میکشتند و براي آنکه گناه و تجاوز میکردند.
ص : 200
1) سوره آل عمران آیات 110 تا 112 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 110
اشاره
تفسیر:
بدنبال ذکر امر و نهی،کسانی که باید ایندو را بپا دارند یاد نموده،و ایشان را به این کار مدح گفته تا دیگران نیز بدیشان اقتدا
کنند.
لِلنّ
اسِ􀀀 أُخ کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ رِْجَتْ
-در اینجا چند تفسیر گفته شده:
-1 شما بهترین امت هایید و بلفظ ماضی(کنتم)گفته چون در کتب آسمانی ذکر این امت آمده(از حسن)و مؤید این قول
حدیث نبوي است که فرمود:شما 70 امت را پشت سر نهاده اید که از همه آنها بهترید.
-2 بهترین امت هایید در لوح محفوظ(از فراء) 3-کان تامه و بمعنی خلق است یعنی بهترین امت هایید که خلق شده اید.
اذا » -4 کان زایده است و براي تأکید میباشد زیرا مضارع را بصیغه ماضی آوردن دلالت حتمی بودن وقوع آنست،چنانچه در
چون حتمی الوقوع است. « واقع شد قیامت » با اینکه قیامت آینده است بصورت گذشته آورده که « وقعت الواقعه
مثل قول شاعر: « گردید » -5 بمعنی صادر
و قد کان الدّماء
له خماراً
:یعنی صار الدماء.
و معنی آیه چنین است:شما بهترین امت هایی گشته اید که من آفریده ام بواسطۀ اینکه امر بمعروف و نهی از منکر میکنید و
ایمان بخدا دارید.و روي این قول این صفات شرط برتري آنهاست.
از یکی از صحابۀ نبی اکرم روایت است که هر کس می خواهد بهترین این امت باشد شرط خدا را در این برتري بجاي آورد
یعنی ایمان بخدا و امر بمعروف و نهی از منکر را.
ص : 201
درباره اینکه مورد خطاب آیه کیست اختلافست:
-1 گفته اند مهاجرانند فقط(از ابن عباس و سدي).
-2 گفته اند دربارة ابن مسعود و ابی بن کعب و معاذ جبل و سالم مولی ابی حذیفه است(از عکرمه).
هستند(از ضحاك). « ص» اللّ
􀀀
-3 مراد فقط اصحاب رسول ه
میباشند ولی آیه شامل دیگران هم میشود. « ص» -4 مورد خطاب صحابه پیغمبر
سپس خداوند بذکر مناقب آنها می پردازد و میفرماید:
تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ
.« امر بطاعت می کنید »:
وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ
.« و نهی از معاصی مینمائید »:
گاهی سؤال میشود که کار قبیح نیز براي انسان معلوم و معروف است پس چرا فقط خوبی را معروف نامیده؟ جواب اینست که
قبیح و زشتی از نظر پستی بمنزله گمنام و ناشناس قرار داده شده و خوبی هم جلیل القدر شناخته شده که بواسطه روشنی و
جلوه اش جلالت قدرش معروف و شناخته شده است.
بِاللّ
􀀀
وَ تُؤْمِنُونَ هِ
.« بتوحید و عدل و دینش ایمان میآورید »:
ابِ􀀀 وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِت
.« اگر پیغمبر اسلام و آنچه بر او نازل شده تصدیق میکردند »:
کانَ خَیْراً لَهُمْ 􀀀لَ
زیرا در دنیا بواسطۀ ایمان از قتل نجات پیدا میکنند و در آخرت « این ایمان در دنیا و آخرت براي ایشان خیر و سعادت است »:
از عذاب به بهشت نایل می شوند.
مِنْهُمُ
.« بعضی از اهل کتاب »:
اَلْمُؤْمِنُونَ
اللّ بن سلام و
􀀀
که عبارت است از صفات پیغمبر ما و بشارت به بعثت او مثل عبد ه « معترفند بآنچه کتابشان بر آن دلالت دارد »:
اصحاب و دوستان یهودي او که ایمان آوردند و مثل نجاشی و اصحاب او از نصاري.
ص : 202
اسِقُونَ 􀀀 وَ أَکْثَرُهُمُ الْف
.« بیشترشان از طاعت خدا خارجند » -یعنی
و اینکه آنها را بفسق توصیف کرده نه بکفر و بی ایمانی که بدتر از فسق است زیرا مراد اشعار و تنبیه باین مطلب است که آنان
است بیرون رفته اند. « ص» از موجبات کتاب خود که اقرار بحق و نبوت محمد
و گفته اند این مطلب از اینجهت است که آنها در میان کافران بمنزلۀ فساق و گناهکارانند از اینرو که بحالتی سخت زشت
بیرون شده اند که بدتر و شنیع تر است.
ص : 203
112- بیان آیه 111
اشاره
مورد و شأن نزول:
اللّ بن سلام و اصحاب
􀀀
مقاتل گوید:سران یهود مثل کعب و ابی رافع و ابی یاسر و کنانه و ابن صوریا به مؤمنان خود مثل عبد ه
او که اسلام را پذیرفته بودند طعن و سرزنش کردند پس این آیه آمد:
معنی و مقصود:
اشاره
لَنْ یَضُرُّوکُمْ
:خداوند مؤمنان را وعده داد که:منصور و پیروز خواهند بود و اهل کتاب بر ایشان قدرت پیدا نخواهند کرد و از ایشان ضرري
اختلاف شده بعضی گفته اند « اذي » بآنها نخواهد رسید مگر اذیت و رنجی ناچیز از زبان ایشان.درباره معنی این اذیت اندك
همان دروغ بستن بخدا و تحریف کتاب الهی است و بعضی گفته اند کلام هاي گزنده اي بوده که به مؤمنان میگفتند.
اتِلُوکُمْ 􀀀 وَ إِنْ یُق
.« اگر اذیت آنها از زبان تجاوز کند و بچنگ بکشد »:
ارَ􀀀 یُوَلُّوکُمُ الْأَدْب
.« منهزم خواهند شد »:
لا یُنْصَرُونَ 􀀀 ثُمَّ
.« یاري نخواهند شد » :بواسطه کفرشان
زیرا آنچه خبر داده بی کم و کاست واقع شده زیرا یهود مدینه از بنی « ص» در این آیه دلالتی است بر صحت نبوت پیغمبر ما
قریظه و بنی المصطلق و بنی قینقاع و یهود خیبر که با پیغمبر اکرم و مسلمین جنگیدند نتوانستند در برابر آنها پایداري نمایند و
شکست خورده پراکنده گشتند و به مسلمین از ایشان رنجی جز دشنام نرسید.
ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ
-ذلت بر ایشان ثابت خواهد بود و احاطه خواهد داشت.
و ضرب بمعنی(خیمه)زدن است و در اینجا بطور استعاره بکار رفته زیرا همانطور که خیمه سرپا و ثابت می ایستد ذلت هم بر
ایشان ثابت خواهد بود(از ابی مسلم)
ص : 204
یعنی لازم و همبسته با ذلت شده اند چنان که ذلت بر ایشان ثابت خواهد ماند و مشتق « ضُ رِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ » و گفته شده که
یعنی فلانی جیره و مقرري همیشگی براي غلامش قرار داد. « ضرب فلان الضریبه علی عبده » از
حسن گوید:ذلت بر یهود ثابت و حتمی شده و تا ابد نخواهند توانست آن را از خود برطرف سازند.
و گفته اند مراد اینست که جزیه(که خود علامت خواري است)بر آنان واجب شده و در هیچ جا نباید مسکن کنند مگر با
پرداخت جزیه و قبل از اسلام هم بمجوس جزیه میدادند.
ا ثُقِفُوا 􀀀 أَیْنَ م
-یعنی هر جا یافت شوند.
و گفته اند یعنی هر گاه مغلوب گردند.
اللّ
􀀀
إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ هِ
􀀀
-مگر با عهدي از خدا.
النّ
اسِ􀀀 مِن وَ حَبْلٍ -و عهدي از مردم به اینکه ذمی باشند یا بیکی دیگر از راههاي امان متوسل شوند(از ابن عباس و قتاده و مجاهد و حسن) و
عهد را در آیه از اینجهت حبل نامیده که بوسیله عهد امان بسته میشود چنان که با ریسمان چیزي را می بندند.
اللّ
􀀀
اؤُ بِغَضَبٍ مِنَ هِ 􀀀 وَ ب
-یعنی بلعن و عقاب خدا بازگشتند.
و گفته اند یعنی مستوجب غضب خدا شده اند.
وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَهُ
-یعنی ذلت بر آنها زده شد چون مسکین ذلیل است (از ابی مسلم).
و گفته اند مراد از مسکنت فقر است زیرا یهود همواره در فقر و نکبت بسر میبرند و اگر ثروتمند هم باشند زندگی و وضعشان
فقیرانه است و یا اظهار فقر میکنند و خود را فقیر نشان میدهند-تفسیر باقی آیه را در سوره بقره آوردیم.
نظم آیات:
وجه ارتباط این آیه بما قبل اینست که مژده دادن مؤمنان به پیروزي با امر کردن
ص : 205
ایشان بجهاد ارتباط و اتصال دارد.
و گفته اند:وجه ارتباط اینست که چون در آیه قبل گفته شده که اگر کفار فاسقند بدنبال آن در این آیه خبر داده که
ضرر(فسق)آنها بمسلمین نخواهد رسید تا این خبر موجب آرامش خاطر آنها گردد.
ص : 206
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 113 تا 114
اشاره
بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ
􀀀
اءَ اَللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ ( 113 ) یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀 اَللّ آن
􀀀
اتِ هِ 􀀀 ائِمَهٌ یَتْلُونَ آی 􀀀 ابِ أُمَّهٌ ق 􀀀 واءً مِنْ أَهْلِ اَلْکِت 􀀀 لَیْسُوا سَ
( اَلصّ ( 114
الِحِین 􀀀 أُول مِنَ ئِکَ􀀀 و راتِ 􀀀 سارِعُونَ فِی اَلْخَیْ 􀀀 بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ یُ
(1)
ترجمه:
یکسان نیستند از اهل کتاب(از ایشان)مردمی راستند که آیات خدا را در اثناي شب می خوانند و سجده می نمایند.بخدا و روز
جزا ایمان می آورند و امر بمعروف و نهی از منکر میکنند و بخیرات می شتابند و آنانند که از صالحان می باشند.
ص : 207
114 جزء 4 سوره 3 - 1) سوره آل عمران آیه 113 -1
114- بیان آیه 113
اشاره
لغت:
-1 آناء جمع و در مفرد آن دو قولست:
الف:انی مثل نحی(نحی یعنی خیک روغن.جمع:انحاء.) ب:انی مثل لعی.
اخفش انو(بواو)نقل کرده.
مسارعت:مبادرت و پیشدستی مشتق از سرعت.
فرق بین سرعت و عجله اینست که سرعت سبقت و پیشی جستن است در کاري که جایز و پسندیده و محمود باشد و ضد
سرعت کندي(ابطاء)است که مذموم و زشت است ولی عجله پیشی جستن در جائیست که پیشی سزاوار نیست و هم مذموم
میباشد و ضد عجله تأنی و اناه است و خوب و محمود میباشد.
مورد و شأن نزول:
اللّ سلام با جمعی مسلمان شد یهود گفتند که به محمد ایمان نیاورده اند مگر
􀀀
گفته اند سبب نزول آیه اینست که چون عبد ه
از ابن عباس و قتاده و ابن جریح) و گفته اند درباره ) « الصّ
الِحِین 􀀀 مِنَ » اشرار ما و خداوند این آیه را در این مورد نازل فرمود تا
40 تن از اهل نجران و 32 نفر از مردم حبشه و 80 نفر از مردم روم نازل شده که مسیحی بودند و مسلمان گشتند.
تفسیر:
واءً 􀀀 لَیْسُوا سَ
:در تقدیر این کلام اختلافست و قول صحیح آنست که جمله کامل است و به آن وقف میشود و جمله بعد یعنی مِنْ أَهْلِ
ابِ ابتداء کلامست و معنی چنین است: 􀀀 الْکِت
ص : 208
اللّ بن سلام و اصحابش یا آنهایی که ایمان
􀀀
آنهایی که از اهل کتاب یاد کردیم مساوي نیستند-یعنی مؤمنان ایشان مثل عبد ه
نیاوردند در یک درجه نمیباشند سپس فرق و تفاوت آنها را بیان میفرماید:
ائِمَهٌ 􀀀 ابِ أُمَّهٌ ق 􀀀 مِنْ أَهْلِ الْکِت
:با این بیان افتراق و جدایی(میان ایمان آورندگان و تکذیب کنندگان از اهل کتاب)بیان شده.(که خداوند اهل کتاب را دو
دسته کرده و صفات یک دسته را بیان کرده و بقرینه،حال دستۀ دیگر روشن میشود)و این بیان مثل اینست که از حال قوم و
ملتی خبر دهی و گویی فلان ملت چنین و چنانند و پشت سر آن بگویی البته همه یکسان نیستند بلکه بین ایشان افرادي هستند
که کارهاي خوبی انجام می دهند و همچنین ملتی را ذم و سرزنش کنید که بخیل و جبانند و در پی آن شخص دیگري
گوید:همه آنها مساوي نیستند بلکه بعضی از آنها جواد و سخی و شجاع میباشند که سخن دومی ابتداء کلام است و جمله اي
مستأنفه و مستقل.
یعنی بعضی از ایشان مردم و امتی هستند که قائم « منهم امه قائمه و امه غیر قائمه »: فراء گوید:معنی و تقدیر آیه چنین است
هستند باین صفات که آیات خدا را می خوانند.و بعضی از ایشان امتی هستند بر غیر اینحالت،که به ذکر حال و صفات دسته
اول اکتفاء کرده از اینرو حال دسته دوم بقرینه آن معلوم میشود.
یعنی مساوي نیستند امت هدایت شده « لا یستوي امه هادیه و امه ضاله »: روي این قول امه مرفوع است بفعل و تقدیر چنین است
و امت گمراه گشته که یستوي امه را به فاعلیت نصب داده و بنا بقول اول امه مرفوع است بواسطه ابتدائیت و منهم خبر آن.
زجاج این معنی را قبول ندارد و می گوید احتیاج بتقدیر(امه غیر قائمه) نداریم زیرا خداوند قبلا آنها را به دو دسته (مِنْهُمُ
اسِقُونَ) تقسیم کرده است و پس از آن فرموده: 􀀀 الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْف
« واءً 􀀀 لَیْسُوا سَ »
این دو دسته مساوي نیستند و صفت دسته فاسق(غیر قائمه)قبلا گذشت که فرمود
ص : 209
«... اءَ بِغَیْرِ حَقٍّ 􀀀 اللّ وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِی
􀀀
اتِ هِ 􀀀 یَکْفُرُونَ بِآی »
و لذا اینجا فقط دسته قائم و صفات آنها را ذکر کرده.
ائِمَهٌ) چند وجه است: 􀀀 در جمله (أُمَّهٌ ق
-1 یعنی دسته اي بر اطاعت و امر حق ثابتند(از ابن عباس و قتاده و ربیع) 2-یعنی دسته اي عادلند(از حسن و مجاهد و ابن
یعنی صاحب راهی مستقیم(از زجاج) وي این شعر « ذو امه قائمه »: جریح) 3-قائم بر اطاعت حق(از سدي) 4-تقدیر چنین است
نابغه را دلیل سخن خود آورده:
و هل یأتمر ذو امه و هو طائع:که امه در این شعر بمعنی طریق است.
اللّ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 یَتْلُونَ آی
:(کتاب خدا-قرآن-را می خوانند).
اءَ اللَّیْلِ 􀀀 آن
:(ساعات و اوقات شب)-از حسن و ربیع-و گفته اند مراد دل شب است(از سدي)و گفته اند مراد وقت نماز عشاء است چون
اهل کتاب نماز عشاء نمی خوانند.خداوند میفرماید:نماز عشاء می خوانند که نشانه اسلام آنهاست.
(از ابن مسعود).
و گفته اند مراد بین مغرب و عشاء است(از ثوري)و آن ساعتی است که ساعت غفلت نام دارد.
وَ هُمْ یَسْجُدُونَ
یعنی علاوه بر تلاوت « و هم مع ذلک یسجدون »: :گفته اند مراد سجدة معمول در نماز است در اینصورت معنی چنین میشود
قرآن سجده هم میکنند.
و او براي عطف جملۀ دوم بر جملۀ اول است.
و گفته اند مراد از سجده نماز است که از نماز بسجده تعبیر کرده است به این جهت که سجده مهمترین ارکانی است که
تواضع را میرساند(از زجاج و فراء و بلخی)و دلیل آنها اینست که واو براي حال است یعنی آیات قرآن را می خوانند در حالی
که سجده میکنند یعنی در سجده قرآن می خوانند و خواندن آیات در سجده نیست پس مراد از سجده نماز است.
ص : 210
بِاللّ
􀀀
یُؤْمِنُونَ هِ
-(بتوحید و صفات او ایمان آورند) وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ -(روز متأخر از دنیا)یعنی زنده شدن در روز قیامت.
راتِ􀀀 سارِعُونَ فِی الْخَیْ 􀀀 وَ یُ
-(بانجام خیرات و طاعات سرعت و پیشدستی میکنند) از ترس اینکه مرگ در رسد و فرصت انجام از دستشان برود.
گفته اند مراد اینست که اعمال صالح را بدون کسالت و سنگینی و تأخیر انجام میدهند چون جلالت قدر و منزلت و حسن
عاقبت صالحات را میشناسند.
الصّ
الِحِین 􀀀 أُول مِنَ ئِکَ􀀀 و َ
-این آیه در مقام نفی قول اهل کتابست که میگفتند اشرار ما به پیغمبر ایمان آورده اند.
و این آیه دلالت بر عظمت مقام نماز شب دارد.
و روایت صحیح از نبی اکرم است که دو رکعت نماز در دل شب بهتر است از همه دنیا و آنچه در آن است و اگر بر امت من
مشکل نبود نماز شب را بر ایشان واجب میکردم.
و از حضرت صادق(ع)است که خانه هایی که در آن نماز شب و تلاوت قرآن برگزار شود براي اهل آسمان چون ستارگان
میدرخشد.
و نیز از آن حضرت است که بر شما باد نماز شب که سنت پیغمبر شما و پیشه مردم صالح قبل از شما بوده و دردها را از
بدنهایتان دور میسازد.
ص : 211
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 115 تا 117
اشاره
اَللّ شَیْئاً وَ
􀀀
لادُهُمْ مِنَ هِ 􀀀 لا أَوْ 􀀀 والُهُمْ وَ 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ ( 115 ) إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْ
􀀀
ا یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ یُکْفَرُوهُ وَ هُ 􀀀 وَ م
صابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا 􀀀 ا صِ رٌّ أَ 􀀀 ا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیه 􀀀 اهِ اَلدُّنْی 􀀀 ذِهِ اَلْحَی 􀀀 ا یُنْفِقُونَ فِی ه 􀀀 خالِدُونَ ( 116 ) مَثَلُ م 􀀀 ا 􀀀 اَلنّ هُمْ فِیه
ارِ 􀀀 أَص حابُ 􀀀 أُول ْ ئِکَ􀀀
( کِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ( 117 􀀀 اَللّ وَ ل
􀀀
ا ظَلَمَهُمُ هُ 􀀀 أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ وَ م
(1)
ترجمه:
هر چه خوبی کنند هرگز ناسپاسی نشوند و خدا بمتقیان عالمست.
کسانی که کافرند مال و فرزندان ایشان را نزد خداي سودي نبخشد و آنانند اصحاب آتش و در آن ابدي خواهند بود.مثل
آنچه را که در زندگی دنیا خرج میکنند مانند بادیست همراه با سرمایی سخت که بر زراعت قومی ستمکار بخود رسیده و آن
را نابود کرده خدا ستمشان نکرد ولی خود بخویشتن ظلم کردند.
ص : 212
1) سوره آل عمران آیه 115 تا 117 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 115
اشاره
تفسیر:
ا یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ 􀀀 وَ م
-یعنی بر طاعتی که میکنند.
فَلَنْ یُکْفَرُوهُ
-یعنی پاداش آنها از شما منع نمیگردد.
در اینجا پاداش ندادن و منع جزا کردن بطور مجاز کفر نامیده شده از اینرو که منع پاداش کسی بمنزله انکار و پرده پوشی
عمل اوست و معنی آیه اینست که اطاعت شما مورد انکار نخواهد بود و پرده پوشی نخواهد شد و پاداش آن بشما داده
خواهد شد.
و این نظیر آنجاست که خداوند خود را شکر گزار بندگان نامیده با اینکه در حقیقت باطاعت بندگان جزاء سپاسگزاران و
شاکران بر نعمت عنایت میکند و چون براي ثواب شکر استفاده شود براي نقیض آن معنی منع ثواب کفر بطور استعاره بکار
میرود زیرا شکر در اصل بمعنی اعتراف بنعمت است و کفر پرده پوشی نعمت میباشد به اینکه حق آن تضییع شود.
اللّ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ
􀀀
وَ هُ
-یعنی خداوند باحوال متقیان عالم است و ایشان را پاداش خواهد داد.
و اینکه فقط متقیان را ذکر کرده با اینکه بر همه کس عالمست از اینروست که اینجا کلام مقتضی ذکر پاداش متقیان است.
.( و میفرماید که هیچ مقدار از عمل خوب آنها باطل نخواهد شد بر خلاف قائلین باحباط ( 1
ص : 213
1) بحث راجع به احباط و رد آن بطور اختصار گذشت. -1
117- بیان آیه 116
اشاره
لغت:
-1 اغنی عنه:ضرري را از او دفع کرد.
اغناه عن کذا:او را از آن بی نیاز کرد.
غنی درباره خداوند باین معنی است که خداوند مخصوص بقدرتی است که هیچکس و هیچ چیز او را عاجز نتواند کرد و خدا
غنی است یعنی احتیاج بر او جایز نیست.
-2 اصحاب النار-اصحاب النار یعنی همیشه ملازم آتش هستند چنان که به صحرا نشینان اصحاب صحرا گویند چون همیشه در
آنجا ساکنند و اصحاب زمین و ده بمعنی مالک زمین و ده میباشد.
و اصحاب مرد یعنی اعوان و اتباعش و اصحاب عالم یعنی شاگردانش.
-3 اصل مصاحبت یعنی ملازمت و همراه بودن.
-4 نار:اصل آن نور است که جسم لطیفی است که در آن حرارت و نور می باشد.
-5 ریح جمع آن ریاح است و روح آدمی از همین ماده است چون بواسطه روح ریح طیب در نفس آدمی داخل میشود.
و نیز ارتیاح،تروّح:راحت از تعب و رنج از این ماده مشتق است و نیز از اینست روح زیرا در لطافت مثل ریح است و همچنین
است رائحه چون ریح آن را به شامه میرساند.
-6 صرّ:سرماي شدید اصل آن از صریر است که بمعناي صوت میباشد.زجاج گوید:صرّ صوت و صداي شعله هاي آتش است
که باد در آن وزد و ممکنست بمعناي صداي باد تند باشد.
و صرّه از صفات باد شمال است که آن را چنین وصف میکنند که در آن قعقعه است
ص : 214
و صرّه:شدت فریاد میباشد.
تفسیر:
چون وصف مؤمنان گذشت به دنبالش خداوند حال کافران را بیان می دارد که:
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ
:یعنی از ایشان دفع نمیگرداند.
لادُهُمْ مِنَ 􀀀 لا أَوْ 􀀀 والُهُمْ وَ 􀀀 أَمْ
اَللّ شَیْئاً :خدا چیزي را.
􀀀
:مال و فرزندانشان از عذاب هِ
و اینکه از اموال و اولاد اسم برده براي اینست که این دو همواره تکیه گاه مردم و عزیزترین اشیاء آنها است پس وقتی این دو
نتوانند به هیچ وجه انسان را بی نیاز کنند و عذاب را بگردانند دیگر چیزها بطریق اولی نخواهند توانست.
النّ
ارِ 􀀀 أَص حابُ 􀀀 أُول ْ ئِکَ􀀀 و َ
:یعنی اینانند ملازم آتش.
خالِدُونَ 􀀀 ا 􀀀 هُمْ فِیه
:یعنی دائم و ابدي در آن خواهند بود.
پس خداوند مثالی براي انفاق آنها میزند:
ا یُنْفِقُونَ 􀀀 مَثَلُ م
:شبیه انفاق ایشان از اموال.
ا􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 ذِهِ الْحَی 􀀀 فِی ه
:گفته اند مراد چیزهایی است که بکفار انفاق میکنند در راه دشمنی با پیغمبر و گفته شده آنچه ابی سفیان و اصحاب او در
جنگ بدر و احد بکار بردند و خرج کردند براي مبارزه با پیغمبر(ص)و گفته اند مراد جمیع صدقات و انفاقات کفار است در
دنیا.
.« مثل اهلاك ما ینفقون »: در آیه حذفی است و کلمه اهلاك در تقدیر است و تقدیر جمله چنین است
کَمَثَلِ
:اهلاك و نابود کردن.
ا صِرٌّ 􀀀 رِیحٍ فِیه
:کلمه اهلاك افتاده براي دلالت کردن آخر کلام بر آن.در آیه تقدیر دیگري نیز گفته شده(مثل ما ینفقون کمثل مهلک
ریح)پس انفاق کفار در زراعت تشبیه بریح مهلک است.
ص : 215
ا صِرٌّ 􀀀 فِیه
:ابن عباس و قتاده و جماعتی گویند سرماي شدید و ابن عباس نیز گفته بمعنی باد سموم بسیار گرم و کشنده.
صابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ 􀀀 أَ
:یعنی بزراعت مردمی برسد.
ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ
:که با ارتکاب گناه بخود ظلم کردند که ظلمشان مقتضی هلاك و نابودي زراعت ایشان باشد براي عقوبت و مکافات
عملشان.
و گفته اند یعنی بخود ظلم کردند از اینرو که در زمینی نامناسب و در غیر وقت زراعت کردند و باد آمد.
فَأَهْلَکَتْهُ
نمودند. « وضع شیء در غیر ما وضع له » :آنها را براي تأدیب هلاك کرد که چیزي را در جاي غیر مناسب نهادند و
اللّ
􀀀
ا ظَلَمَهُمُ هُ 􀀀 وَ م
:خداوند در نابود شدن زراعتشان بایشان ستم نکرد بلکه خود با ستم خویش مستوجب آن گشتند.
و گفته اند:در کشته شدن و اسیر گشتن ظلم نشدند بلکه بواسطه کفر خود مستوجب آن شدند.
کِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ 􀀀 وَ ل
:بلکه خود بخویشتن ستم کردند چون کارهایی که مستحق این عذاب است انجام دادند.
ص : 216
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 118 تا 119
اشاره
ا تُخْفِی صُدُورُهُمْ 􀀀 واهِهِمْ وَ م 􀀀 ضاءُ مِنْ أَفْ 􀀀 ا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ اَلْبَغْ 􀀀 الًا وَدُّوا م 􀀀 لا یَأْلُونَکُمْ خَب 􀀀 طانَهً مِنْ دُونِکُمْ 􀀀 لا تَتَّخِ ذُوا بِ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
الُوا 􀀀 ذا لَقُوکُمْ ق 􀀀 ابِ کُلِّهِ وَ إِ 􀀀 لا یُحِبُّونَکُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِت 􀀀 ءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ 􀀀 ا أَنْتُمْ أُولا 􀀀 اتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ( 118 ) ه 􀀀 بَیَّنّ لَکُمُ اَلْآی
ا􀀀 قَد أَکْبَرُ ( ذاتِ اَلصُّدُورِ ( 119 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ بِ
􀀀
امِلَ مِنَ اَلْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ هَ 􀀀 ذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ اَلْأَن 􀀀 آمَنّ وَ إِ
ا􀀀
ترجمه:
اي کسانی که گرویده اید از غیر خود(کفار)محرم راز خود مگیرید که در تباهی شما کوتاهی نکنند و دوست دارند که
بسختی و رنج افتید و دشمنی آنها با شما از کلماتشان آشکارا شد و آنچه از دشمنی که در دل دارند بیشتر است آیات را بر
شما بیان کردیم اگر تعقل کنید.
(1)
ترجمه:
حال شما آنها را دوست میدارید ولی آنان بشما محبت ندارند شما بهمه کتابها گرویده اید و چون(کفار)شما را ملاقات کنند
گویند ایمان آورده ایم و چون بخلوت روند از خشم انگشتان خود را به دندان گزند.بگو(اي پیغمبر)از خشم خود بمیرید که
خدا از نهفته هاي سینه ها و دلها با خبر است.
ص : 217
1) سوره آل عمران آیه 118 و 119 جزء 3 سوره 3 -1
بیان آیۀ 118
اشاره
لغت:
-1 بطانه:خاصان یک مرد که کارهاي سرّي خود را بآنها گوید و آنها پنهان می دارند و این کلمه مأخوذ است از بطانه یعنی
ثوب و جامه اي که بتن می چسبد بواسطه نزدیکی بتن.بطانت نقیض طهاره(آشکاري)است و مفرد و جمع و مذکر و مؤنث آن
بهمین لفظ نامیده میشود.شاعر گوید:
اولئک خلصایی
نعم و بطانتی
:یعنی آنها خواص من و مخصوص جان منند که در این شعر بطانت صفت جمع آمده.
-2 لا یألونکم:یعنی در کار شما کوتاهی نمیکنند و از کوشش خود چیزي فروگزار نمی نمایند.
گفته میشود(ألا یألو الواً):ضعیف و سست و کوتاه گردید.
ما ألوته:یعنی کوتاهی در این کار نکردم.
-3 خبال:شر و فساد و از آنست خبل(بفتح و سکون با)بمعنی جنون زیرا بمعنی فساد عقل است.
-4 و رجل مخبل الرأي:یعنی مرد فاسد عقل و از اینست:
استخبال:طلب اعاده مال از بدهکار براي فاسد بودن زمانه(و عدم امانت).
-5 عنت:در اصل بمعنی مشقت(عنت،یعنت،عنتاً)و داخل شدن مشقت بر کسی.
اعنت فلان فلاناً:یعنی فلانی فلان کس را بمشقت شدید انداخت در چیزي که از او مطالبه میکرد و از این ماده است قول
اللّ لَأَعْنَتَکُمْ) اگر خدا میخواست شما را بمشقت میافکند.
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 خداوند (وَ لَوْ
ص : 218
مورد و شأن نزول
این آیه درباره مردانی مسلمان آمده که با رجالی از یهود پیوستگی و رفت و آمد داشتند بواسطه سابقه دوستی و خویشی و
همسایگی و یا هم پیمانی و شیر خوارگی که بین ایشان بود(از ابن عباس) و گفته اند دربارة عده اي از مؤمنان که با منافقان
دوستی و آمیزش میکردند آمده(از مجاهد).
تفسیر:
خداوند مؤمنان را از دوستی و آمیزش با کفار نهی فرموده براي ترس از فتنه ایشان بر مسلمین:
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
:یعنی اي کسانی که تصدیق کرده اید خدا و پیغمبر را.
طانَهً مِنْ دُونِکُمْ 􀀀 لا تَتَّخِذُوا بِ 􀀀
:یعنی کافران را بجاي مؤمنان دوست و از خواص خود قرار مدهید که اسرار خود را نزد آنها افشاء سازید.
من دونکم:یعنی از غیر اهل ملت و دین خودتان.
سپس خداوند علت منع دوستی و رفت و آمد با آنها را بیان میفرماید:
الًا􀀀 لا یَأْلُونَکُمْ خَب 􀀀
:یعنی آنها هرگز در کارهایی که موجب فساد امر شما شود کوتاهی نخواهند کرد و از هیچ کوششی در راه ضرر زدن بشما باز
نخواهند ایستاد.
زجاج گوید:یعنی در بضرر افکندن شما پرهیز نخواهند داشت و بعد گوید:اصل خبال رفتن شیء است.
ا عَنِتُّمْ 􀀀 وَدُّوا م
:یعنی آرزو دارند که شما را بمشقت افکنند،گفته اند:یعنی تمناي گمراه ساختن شما را از اسلام دارند(از سدي)و گفته اند
آرزومندند شما را در دین خودتان بسختی افکنند(از ابن عباس).
واهِهِمْ 􀀀 ضاءُ مِنْ أَفْ 􀀀 قَدْ بَدَتِ الْبَغْ
:یعنی نشانه دشمنی شما بر زبانها و از لابلا و فحواي گفته هایشان ظاهر گشته.
ا تُخْفِی صُدُورُهُمْ 􀀀 وَ م
:آنچه از دشمنی شما که در دلشان است.
ص : 219
أَکْبَرُ
:بیشتر و بزرگتر است از آنچه بزبان آشکار میکنند.
اتِ􀀀 بَیَّنّ لَکُمُ الْآی
ا􀀀 قَد ْ
:یعنی دلایل واضح و روشنی که به آن دشمن را از دوست باز شناسید بر شما ظاهر کردیم.
إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ
:اگر بدانید تفاوت بین دوست و دشمن را-و گفته اند یعنی اگر بدانید مواعظ خداوند و منافع آن را-و بعضی چنین معنی
کرده اند که:اگر عاقل باشید خداوند بیان کافی فرموده است.
ص : 220
بیان آیۀ 119
اشاره
لغت
-1 عض:گزیدن(بدن)بدندان.
رجل عض:یعنی مرد سختگیر بر دشمن.
انامل:سرانگشتان و اصل آن از نمل است(مورچه)زیرا سر انگشتان از نظر نازکی شبیه مورچه است و از همین است رجل نمل
یعنی مرد نمام زیرا خبرهاي مکروه و بد را نقل میکند(که منقولاتش)از نظر کثرت و مخفی بودن چون مورچگان است.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان آنچه از عداوت که در دل کفار است براي تأکید در نهی از دوستی و رابطه با ایشان بیان فرموده:
لاءِ تُحِبُّونَهُمْ 􀀀 ا أَنْتُمْ أُو 􀀀ه
:یعنی اي کسانی که آنها را دوست میدارید ولی آنها شما را دوست ندارند از اینرو که دینشان با شما مخالفت دارد.
و گفته اند:یعنی شما کفار را دوست دارید زیرا می خواهید آنها مسلمان شوند و ببهشت دعوتشان می کنید.
لا یُحِبُّونَکُمْ 􀀀 وَ
:و آنها شما را دوست ندارند زیرا کفر و گمراهی شما را که موجب هلاك است دوست میدارند.
ابِ کُلِّهِ 􀀀 وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِت
:در اینجا کتاب مفرد بمعنی جمع است چون جنس کتاب اراده شده چنان که درهم در این جمله(درهم در دست مردم بسیار
است)مراد یک درهم نیست بلکه درهمهاي بسیار است.
و ممکنست مصدر باشد و به آن کتابهاي آسمانی اراده شده باشد و در مفرد آوردن آن لفظ کتاب نوعی ایجاز است و هم
اشاره است بتفصیل اعتقاد مسلمین و معنی آن
ص : 221
اینست که شما تصدیق دارید بطور اجمال(بهمه کتب آسمانی)و بطور تفصیل ایمان دارید به آنچه بر ابراهیم و موسی و عیسی
و محمد(ص)و سایر انبیاء نازل شده ولی آنها (کفار)بکتاب شما تصدیق ندارند.
آمَنّ
ا􀀀 الُوا 􀀀 لَقُوکُم ق إِذ ا􀀀 و َ
:یعنی چون شما را می بینند گویند تصدیق میکنیم.
ذا خَلَوْا 􀀀 وَ إِ
:و چون با خود خلوت می کنند.
امِلَ 􀀀 عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَن
-یعنی سر انگشتان را بدندان میگزند.
مِنَ الْغَیْظِ
-از غضب و کینه و بغض از اینکه می بینند که مؤمنین با هم ائتلاف و اجتماع کلمه دارند و خداوند آنها را یاري میکند.
عض بالانامل(سر انگشت بدندان گزیدن)مثل است نه اینکه واقعاً انگشتان خود را گاز گیرند.مثل قول شاعر:
عضوا منا الغیظ
اطراف الأباهیم
یعنی از شدت خشم سر انگشتهاي ابهام خود را بدندان گزیدند.
قُلْ
-بگو اي محمد بایشان مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ -لفظ صیغه امر است و معنی نفرین میباشد گویا میفرماید خداوند شما را از غیظی که
دارید بمیراند و در اینجمله ذم آنهاست زیرا چنین نفرینی جایز نیست مگر در صورت استحقاق به ذم ایشان بواسطه گناه و
کارهاي ناشایسته.
و گفته اند:یعنی:غیظ شما از عظمت و پیشرفت اسلام همیشگی باد تا بمیرید.
ذاتِ الصُّدُورِ 􀀀 اللّ عَلِیمٌ بِ
􀀀
إِنَّ هَ
-خداوند آنچه را که از روي نفاق و غیظ بر مسلمین در دل دارید میداند.
ص : 222
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 120 تا 122
اشاره
ما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ هَ 􀀀 ا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا 􀀀 إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَ نَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِه
اَللّ
􀀀
لا وَ هُ 􀀀 انِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَ 􀀀 طائِفَت 􀀀 اَللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 121 ) إِذْ هَمَّتْ
􀀀
الِ وَ هُ 􀀀 اعِدَ لِلْقِت 􀀀 120 ) وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ اَلْمُؤْمِنِینَ مَق )
( اَللّ فَلْیَتَوَکَّلِ اَلْمُؤْمِنُونَ ( 122
􀀀
ما وَ عَلَی هِ 􀀀 وَلِیُّهُ
(1)
ترجمه:
اگر خوبی و حسنه اي بشما رسد ایشان را بد حال کند و اگر مکروهی بر شما فرود آید از آن دلخوش شوند و اگر صبر و
تقوي پیشه کنید کید ایشان بشما هیچ ضرري نرساند خداوند بکارهاي شما احاطه دارد.
و چون صبحگاه از نزد اهل خود بیرون شدي تا مؤمنان را در سنگرگاههاي جنگ جاي دهی و خداوند شنوا و داناست.
وقتی که دو دسته از شما سر ترسیدن داشتند و خداوند ولی و یاورشان بود و باید مؤمنان فقط بخدا توکل کنند.
ص : 223
1) سوره آل عمران آیه 120 تا 122 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 120
اشاره
لغت:
کید و مکیده و مکر کاریست که فردي با رفیقش از راه حیله انجام میدهد تا او را در مکروه و ناملایمی افکند و اصل آن
بمعنی مشقت است.
و مکایده نیز از این ماده است بمعنی وارد ساختن چیزي که مشقت دارد.
تفسیر:
اینک خداوند از حال کسانی که ذکرشان گذشت خبر میدهد:
إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ
-یعنی اي مؤمنان اگر نعمتی مثل الفت و دوستی با اجتماع و یگانگی و پیروزي بر دشمن از طرف خداي منان نصیب شما شد.
تَسُؤْهُمْ
-کفار را محزون می سازد.
ا􀀀 وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِه
-اگر محنت و رنجی بواسطه دشمن مثل اختلاف و تفرقه بشما برسد خوشحال می شوند(از حسن و قتاده و ربیع و جمعی از
مفسران).
وَ إِنْ تَصْبِرُوا
-اگر بر اذیت کفار و اطاعت خدا و پیغمبر و جهاد در راه خدا پایداري کنید.
وَ تَتَّقُوا
-و با امتناع از گناهان و انجام طاعات از خدا بترسید.
لا یَضُرُّکُمْ 􀀀
-ضررشان بشما نرسد(اي موحدان) کَیْدُهُمْ -یعنی مکر ایشان(منافقان) شَیْئاً -نه کم و نه زیاد زیرا خداوند شما را یاري میکند
و شرشان را از سر شما می گرداند.
ما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ 􀀀 اللّ بِ
􀀀
إِنَّ هَ
-یعنی خداوند بر این مطالب از جمیع جهات آگاه
ص : 224
و داناست و بر همه آنها تواناست.
معنی کردیم(نه بمعنی لغوي آن)از اینروست که محیط بچیزي در لغت « داناي بر جمیع جهات » و علت اینکه محیط را بمعنی
یعنی دور زننده بر گرد آن چیز و این معنی از صفات اجسام است و شایسته شأن خداوند نیست.
ص : 225
122- بیان آیه 121
اشاره
لغت:
تبوء:جا گرفتن براي دیگري(بوّأت القوم و بوّأت لهم منازلهم)یعنی ایشان را در منزلهایشان مسکن دارم.
تبوءوا:توطن گزیدند.
-2 فشل:جبن.(فشل.یفشل.فشلا) فشل:مرد ضعیف.
تفسیر:
اشاره
وَ
اعِدَ -براي مؤمنان جایگاه آماده 􀀀 بیاد آورد اي محمد إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ -وقتی از مدینه بیرون شدي تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَق
میساختی و سنگر میگرفتی.
الِ 􀀀 لِلْقِت
-یعنی در سنگرگاههاي جنگ آنها را مینشاندي تا در آنها توقف کنند و از جاي خود جدا نشوند.
در اینکه این مطلب در چه روزي بود اختلافست.ابن عباس و مجاهد و سدي و ابن ابی الحق گویند روز احد بوده و این مطلب
نیز از حضرت باقر(ع)روایت شده.
و گفته اند روز احزاب بوده(از مقاتل)و حسن آن را جنگ بدر دانسته.
اللّ سَمِیعٌ
􀀀
وَ هُ
- یعنی آنچه را پیغمبر میگوید شنواست.
عَلِیمٌ
:داناست بآنچه در دل پنهان میدارند زیرا آنها در اینکه در مدینه بمانند یا براي مقابله با دشمن بیرون مدینه روند اختلاف
کردند و در این معنی خداوند پاکان و کسانی که نیت خالص دارند تزکیه و تعریف میکند و گمراهان و بد سیرتان را
ص : 226
تهدید مینماید.
بعضی گفته اند مراد اینست که خداوند گفتۀ افرادي که طرف مشورت پیغمبرند و اظهار رأي میکنند میشنود و از دل آنان با
خبر میباشد.بعضی دیگر گفته اند یعنی:
بهمه شنیدنیها شنواست و بر همه دانستنیها داناست.
إِذْ هَمَّتْ
:یعنی عزم و قصد کردند.
انِ 􀀀 طائِفَت 􀀀
:دو فرقه و دو طائفه.
مِنْکُمْ
:از شما مسلمین.
لا􀀀 أَنْ تَفْشَ
:که بترسند و راه جبن پیش گیرند.
اللّ و حسن و
􀀀
دو طائفه یکی بنو سلمه بود و دیگري بنو حارثه که دو طائفه از قبیله انصار بودند (از ابن عباس و جابر بن عبد ه
.(« ع» قتاده و مجاهد و حضرت صادق و حضرت باقر
اللّ بن ابی سلول در
􀀀
جبایی گوید:دو طایفه یکی از مهاجران و یکی از انصار بودند و علت تصمیم آنها بر نزاع این بود که عبد ه
روز احد آنان را گفت که دست از جنگ با مشرکان بردارند و بمدینه بازگردند و آنها نیز باین کار تصمیم گرفتند ولی انجام
ندادند.
ما􀀀 اللّ وَلِیُّهُ
􀀀
وَ هُ
:و خدا ناصر آنان است.
اللّ ولیهما در این آیه
􀀀
اللّ گوید:آیه درباره ما(انصار)نازل شده و نازل نشدن آن هم محبوب ما نبود زیرا و ه
􀀀
جابر بن عبد ه
است(که مدح ما را میرساند).بعضی از محققان گفته اند که این همّ و اراده خاطره اي بود که بفکرشان گذشت نه عزم و اراده
قطعی زیرا خداوند آنها را در عین این تصمیم مدح گفته و اگر همّ و تصمیم قطعی بود ذمّ آنها اولی از مدح بود.
اللّ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
􀀀
وَ عَلَی هِ
:مؤمنان فقط بر خداوند در جمیع احوال و امور توکل کنند.
ص : 227
ذکر غزوة احد:
از حضرت صادق(ع)روایت است که:سبب غزوه احد این بود که قریش چون از جنگ بدر بازگشتند و 70 کشته و 70 اسیر
بمسلمین دادند،ابو سفیان گفت اي مردم قریش زنان خود را اجازه ندهید بر کشتگان خود بگریند که اشکهایشان چون فرو
ریزد اندوه و دشمنی محمد(ص)را از دلهایشان ببرد و پس از جنگ احد بزنان اجازه گریه و ندبه دادند.بهر حال براي جنگ
احد 3 هزار سوار و 2 هزار پیاده از مکه بیرون شدند و زنان را نیز با خود بردند چون این خبر به پیغمبر(ص)رسید اصحاب را
جمع فرمود و بر جهاد تشویق و تحریکشان نمود.
اللّ از مدینه بیرون نمیرویم تا در کوچه هاي مدینه با دشمن بجنگیم تا همه اهل مدینه از
􀀀
اللّ بن ابی سلول گفت یا رسول ه
􀀀
عبد ه
خرد و کلان و زن و مرد و پیر و جوان و قوي و ضعیف همه در راه و از پشت بامها با دشمن جنگ کنند و تا کنون با هیچ
دشمنی در داخل مدینه و اندرون حصارهاي خود نجنگیدیم مگر اینکه پیروز شدیم و در هر جنگی که از مدینه بیرون رفتیم
شکست خوردیم.
اللّ تا کنون کسی از طوائف عرب بر پیروزي ما طمع
􀀀
سعد بن معاذ و دیگر اوسیان برخاستند و عرضه داشتند که یا رسول ه
نکرده در حالی که مشرك بودیم و اکنون که تو در بین مایی چگونه طمعی توانند کرد حتماً بسوي دشمن بیرون میرویم هر
کس از ما کشته شود شهید است و هر کس بماند ثواب مجاهد را دریابد.پیغمبر اکرم رأي ایشان را پسندید و با جمعی از
. «... وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ » : اصحاب براي سنگر گرفتن بیرون شد چنان که خداي تعالی فرماید
اللّ بن أبی سلول از رفتن با پیغمبر خودداري کرد و جمعی از قبیله خزرج هم با او از جنگ کناره کردند.
􀀀
عبد ه
اللّ بن جبیر را با 50
􀀀
قریش به احد رسیدند و پیغمبر اکرم قبلا با اصحاب سنگر گرفته بود که جمعاً 700 تن بودند و عبد ه
اللّ بن جبیر و یارانش فرمود اگر
􀀀
تیرانداز بر جلو و عقب شکاف کوه احد گماشت که کفار از آنجا حمله نکنند و به عبد ه
دیدید
ص : 228
که ما کفار را حتی تا پشت دروازه مکه فراري دادیم هرگز از اینجا بر مخیزید و سنگر را خالی مسازید و اگر دیدید که آنها
ما را شکست دادند و تا مدینه تعقیب کردند باز از جاي خود مجنبید و در مراکز خود ثابت بمانید.
ابو سفیان هم خالد بن ولید را با 200 سوار در کمین نهاد و گفت وقتی دیدید که بهنگام جنگ درهم شدیم از این شکاف بر
ایشان در آیید و از پشت حمله آرید.
پیغمبر اکرم دستور داد اصحاب موضع گرفتند و پرچم را به دست علی داد انصار بر مشرکان قریش حمله بردند و آنان را
شکستی مفتضحانه دادند و اصحاب پیامبر (ص)در خیمه و مرکز سپاه و متعلقات آنها قرار گرفتند.
اللّ بن جبیر حمله ور شدند ولی با تیرباران آنها مواجه گشتند و پاي بمراجعت نهادند.
􀀀
خالد با 200 سوار بطرف عبد ه
اللّ گفتند رفقاي ما
􀀀
اللّ بن جبیر که دیدند یاران پیغمبر اثاث و خیمه هاي مشرکان را غارت میکنند به عبد ه
􀀀
اصحاب عبد ه
اللّ گفت از خدا بترسید پیغمبر قبلا بما فرمود جاي خود را هرگز رها نکنیم ولی
􀀀
بغنیمت دست یافته و ما بی نصیب ماندیم.عبد ه
آنان سخن وي را نپذیرفتند و یکی یکی جاي خود را رها کردند و بجمع کردن غنیمت روي آوردند تا سنگرگاهشان خالی
اللّ جبیر با 12 تن باقی بماند.پرچمدار قریش طلحه بن ابی طلحه عبدي از بنی عبد الدار بود.علی(ع)او را
􀀀
شد و عبد ه
بکشت.پرچم وي را ابو سعید بن ابی طلحه بگرفت علی(ع)او را هم بکشت و پرچم بیافتاد.مسافع بن ابی طلحه آن را بگرفت
علی(ع)او را هم بکشت و بهمین منوال نه تن از بنی عبد الدار بر سر پرچم به دست علی(ع) کشته گشتند تا اینکه بنده اي از
آنان بنام ثواب آن را بگرفت و بسوي علی(ع)رفت حضرت دست راستش بینداخت وي پرچم به دست چپ بگرفت حضرت
دست چپش نیز برید پرچم را با باقیمانده دو دست بریده بسینه چسبانید و رو بابی سفیان کرد و گفت آیا وظیفه خود را نسبت
به عبد الدار بانجام رسانیدم.علی(ع)ضربتی بفرقش بزد و او را بکشت و پرچم بیفتاد.پرچم را عمره بنت علقمه کنانی برداشت
اللّ جبیر حمله برد اصحابش جز چند تن فرار کردند خالد آنها را بکشت
􀀀
و بلند کرد.خالد بطرف عبد ه
ص : 229
و از آن شکاف از پشت بمسلمین حمله آورد.قریش که در حال فرار بودند چون دیدند که پرچمشان بلند شد بازگشتند و به
آن پناهنده شدند و بر مسلمین حمله آوردند.
اصحاب پیغمبر(ص)که از جلو و عقب محاصره شده و سرگرم غنایم بودند شکستی سخت بخوردند و رو بفرار نهادند و به
دامنۀ شکافهاي کوه پناهنده میشدند.
پیغمبر اکرم چون فرار مسلمین را ملاحظه نمود عمامه از سر برداشت و فرمود بسوي من آیید من پیغمبر خدایم بسوي من
شتابید کجا فرار میکنید از خدا و پیغمبرش میگریزید.
از آن طرف هند دختر عتبه زن ابی سفیان بنزد هر مردي از مشرکان که فرار میکرد، میل و سرمه دانی می افکند و میگفت تو
زنی بیش نیستی بگیر و خود را بیاراي.
حمزه عموي پیغمبر بر مشرکان حمله میکرد مشرکان چون او را میدیدند سخت از جلویش میگریختند و هیچ کس را قدرت
ماندن پیش روي او نبود.
هند به وحشی غلام خود وعده داده بود که اگر پیغمبر یا حمزه یا علی را بکشد چنین و چنان بوي جایزه بخشد و پاداش دهد.
وحشی قبلا بنده جبیر بن مطعم بود وي نقل میکند که اما بر محمد(ص)قدرت پیدا نکردم و اما علی را دیدم که باطراف خود
سخت مواظبت دارد و امیدي بر قتل او نیست.ولی براي حمزه کمین کردم و دیدم که مردم را چون شیر پیش انداخته و بر آنها
حمله میبرد.از کنار من گذشت و پاي بر کنار نهري نهاد پایش فرو رفت و بسر در آمد من در اینموقع حربه خود بر سر دست
بتکان آوردم و بسویش پرتاب کردم.حربه بر تهیگاه حمزه نشست و از جلویش بیرون شد و برو در افتاد من جلو رفتم و
شکمش را بشکافتم و جگرش را در آورده و براي هند بردم و گفتم که این جگر حمزه است.هند آن را در دهان نهاد و در
آن بگردانید ولی خداوند آن را بدهانش چون سنگ سخت گردانید بناچار آن را از دهان بیرون افکند.
پیغمبر فرمود خداوند فرشته اي را مأمور ساخت تا جگر حمزه را بجاي خود باز نهاد.
ص : 230
هند نزدیک جنازه حمزه شد و گوش و دست و پاي او را برید.با پیغمبر جز دو کس نماند.علی علیه السلام و ابو دجانه سماك
بن خرشه.هر گاه جمعی به پیغمبر(ص) حمله میکردند علی بجلو میشتافت و آنها را دفع میکرد تا شمشیرش بشکست.پیغمبر
شمشیر خود ذو الفقار را بدو داد.پیغمبر بگوشه اي از دامنه احد رفت و بایستاد و جنگ و حمله مشرکان منحصر بیکطرف شد
و علی(ع)همواره با مشرکان بجنگید تا 70 جراحت بسر و روي و شکم و دست و پایش رسید.علی بن ابراهیم در تفسیر خود
چنین آورده:
اللّ الحق این فداکاري علی مواسات با تست.حضرت فرمود من از علیم و علی از
􀀀
جبرئیل به پیغمبر(ص)عرضه داشت یا رسول ه
منست جبرئیل گفت من نیز از شمایم.
حضرت صادق ع فرماید:پیغمبر بجبرئیل نظر افکند که بر میان زمین و آسمان بر کرسی اي نشسته و همی گوید
(لا سیف الا ذو الفقار و لا فتی الا علی) یعنی شمشیري نیست جز ذو الفقار و جوانمردي نیست جز علی.
ابن ابی اسحاق و سدي و واقدي و ابن جریر و دیگران روایت کنند که مشرکان روز چهار شنبه به احد وارد شدند(در شوال
سال سوم هجري)و پیغمبر(ص)روز جمعه بجلوي ایشان رفت و جنگ روز شنبه نیمه شهر واقع شد.
در این جنگ دندان پیغمبر بشکست و صورتش مجروح شد.سپس مهاجرین پس از شکست بازگشتند و از مسلمین 70 نفر
کشته شدند.و کفار بدنهاي عده اي از شهیدان را مثله کرده بودند که حمزه بیش از همه مثله شده بود و دست طلحه مضروب
گشت و سعد بن ابی وقاص جلوي روي پیغمبر تیر میانداخت و حضرت میفرمود پدر و مادرم فدایت بیانداز.
نظم آیات:
چون خداوند مسلمین را بصبر امر فرمود (إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا) دنبال آن در آیه قبل یاري خود را از مسلمین و همچنین پایداري
ایشان را در روز بدر ذکر کرد و سپس در این آیه امتحان و وعده هایی که بایشان در روز احد داده و اینکه از عهده امتحان
ص : 231
ان تصبروا ینصرکم کما نصرکم یوم بدر و ان لم »: بر نیامده و صبر نکردند یاد فرموده و گفته اند نظم و ارتباط آیات اینست که
یعنی اگر صبر کنید شما را چنان که روز بدر یاري کردم «( اللّ (ص
􀀀
تصبروا انزل بکم ما نزل یوم احد حیث خالفتم امر رسول ه
یاري خواهم کرد و اگر صبر ننمائید بر شما همان رود که در روز احد در اثر مخالفت امر پیغمبر بسر شما آمد.
کانَ لَکُمْ آیَهٌ فِی فِئَتَیْنِ) چنان که ذکر آن گذشت. 􀀀 ابو مسلم گوید که این قسمت متصل است بقول خداوند (قَدْ
ص : 232
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 123 تا 126
اشاره
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 123 تا 126
لاثَهِ 􀀀 اَللّ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 123 ) إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَ
􀀀
اَللّ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا هَ
􀀀
1)وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ هُ )
لائِکَهِ 􀀀 فٍ مِنَ اَلْمَ 􀀀 ذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلا 􀀀􀀀 ی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ ه 􀀀 لائِکَهِ مُنْزَلِینَ ( 124 ) بَل 􀀀 فٍ مِنَ اَلْمَ 􀀀 آلا
( اَللّ اَلْعَزِیزِ اَلْحَکِیمِ ( 126
􀀀
إِلاّ مِنْ عِنْدِ هِ
􀀀
ي لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا اَلنَّصْرُ 􀀀 إِلاّ بُشْر
􀀀
اَللّ
􀀀
ا جَعَلَهُ هُ 􀀀 مُسَوِّمِینَ ( 125 ) وَ م
ترجمه:
خداوند در بدر یاریتان کرد در حالی که زبون بودید پس از خدا بترسید تا سپاسگزار باشید.آن وقت که(اي محمد)بمؤمنان
میگفتی که آیا شما را کافی نیست که خداوند بسه هزار فرشته فرود آمده یاریتان کند.بلی اگر صبر و تقوي پیشه کنید و
دشمنان از این هیجان و غیظ بر شما بتازند پروردگارتان شما را به پنجهزار فرشته نشانگزار مدد کند.و خداوند آن را جز مژده
اي براي شما قرار نداد تا دلهایتان آرام شود و نصرت نخواهد بود مگر از طرف خداي عزیز حکیم.
ص : 233
1) سوره آل عمران آیه 123 تا 126 جزء 4 سوره 3 -1
126- بیان آیه 123
اشاره
و دیگران بدون تشدید خوانده اند. « زاء » ابن عامر منزّلین با تشدید
لغت:
-1 بدر جایی بین مکه و مدینه است زیرا در آنجا آبیست متعلق به مردي بنام بدر،که مکان را بنام صاحب آن نامیده اند.
واقدي گوید بدر اسم موضع مذکور است و بعلاوه هر چیزي که بحد کمال رسد بدر است و بماه آسمان در شب تمام(شب
14 )بدر گویند بعلت پري و کامل بودن آن.
عین بدره:چشمۀ پر و مملو از آب.
-2 کفاك:حسبک:یعنی کافی است ترا.فرق بین اکتفاء و استغناء اینست که اولی بس کردن بقدر حاجت و رفع نیاز است و
دومی وسعت در چیزي که رفع حاجت میکند میباشد.
-3 امداد:چیزي را پی در پی و حالًا بعد حال دادن.
مدّ در سیر یعنی استمرار و ادامه دادن در آن و استمر بهم الیسر:یعنی سیرشان طولانی شد.
و مد النهر:یعنی جاري شد.
در شر مدّ بکار رود(مدّ فی الشر)و در خیر امدّ(امدّه فی الخیر).
-4 فور:در اصل بمعنی جوشش دیگ است و از این ماده است فورة غضب:یعنی جوشش خشم چون شبیه بجوشش دیک است
و فواره(معمولی)از همین ماده است چون آب را بیرون میریزد چنان که دیگ جوشان محتوي خود را بیرون میریزد.
و نیز از این ماده است جاء علی الفور(فوري آمد)یعنی در همان ابتداء گرمی و حرارت قبل از آنکه دلش نسبت به آن سرد
شود و گرماي علاقه اش فرو نشیند آمد.
ص : 234
و گفته اند فور یعنی قصد چیزي کردن بسرعت و تندي.
تفسیر:
اشاره
سپس خداوند نصرتی را که در روز بدر بمسلمین فرموده بیان می دارد:
اللّ
􀀀
لَقَدْ نَصَرَکُمُ هُ
:اي مؤمنان خدا شما را یاري کرد، بِبَدْرٍ :در بدر با تقویت قلوب شما و با فرستادن فرشتگان و افکندن ترس در دل دشمنان.
وَ أَنْتُمْ أَذِلَّهٌ
:یعنی در حالی که ذلیل بودید(اذلاء جمع ذلیل است)و مراد اینست که از نظر عِده و عُده اندك بودید و تاب مقاومت
نداشتید.
از ابن عباس است که عدد مهاجران در جنگ بدر 77 تن و عدد انصار 36 تن بود که جمعاً 113 نفر بودند و مشرکان حدود
هزار نفر بودند.
از یکی از صادقین نقل شده که(و انتم ضعفاء)خوانده بجاي انتم اذله باین دلیل که توصیف ایشان بذلیل جایز نیست چون
پیغمبر در میان ایشان بوده است.
پرچمدار پیغمبر(ص)در روز بدر علی بن ابی طالب علیه السلام بوده و پرچمدار انصار سعد بن عباده و بقولی سعد بن معاذ
بود.
اللّ
􀀀
فَاتَّقُوا هَ
یعنی از گناهان و نواهی او بپرهیزید و بطاعاتش عمل کنید.
لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
:تا بشکر نعمت او قیام کرده باشید.
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ
خطاب به پیغمبر(ص)است یعنی اي محمد وقتی باصحاب مؤمن خود میگفتی:
لائِکَهِ 􀀀 لافٍ مِنَ الْمَ 􀀀 لاثَهِ آ 􀀀 أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَ
آیا براي شما کافی نیست که خداوند 3 هزار فرشته بیاریتان فرستد.
این آیه خبر می دهد که پیغمبر بیاران خود این سخن را گفته بود.ابن عباس و حسن و قتاده و دیگران گفته اند که فرستادن
ملائکه بکمک مسلمین در روز بدر بود و ابن عباس گوید:که:ملائکه جز در روز بدر هرگز جنگ نکردند بلکه بعنوان مدد و
پشتیبان مسلمین بودند.
ص : 235
حسن گوید:همه فرشتگان 5 هزار تن بودند و معنی اینست که خداوند شما را بهمگی پنجهزار فرشته کمک میکند.
دیگري گفته:معنی این آیه اینست که 8 هزار فرشته بودند(که سه هزار در آیه اول و پنج هزار در آیه دوم ذکر شده)معنی آیه
یعنی پنجهزار تن دیگر براي شما فرستاد. « بخمسه آلاف اخر » دوم اینست که
و گفته شده که وعده بکمک فرشتگان در روز احد است و خداوند بایشان وعده داد که اگر صبر کنند فرشتگان را بمددشان
فرستد(از عکرمه و ضحاك) مُنْزَلِینَ -یعنی خداوند فرشتگان را از آسمان فرستاد.
ی􀀀 بَل
-بلی تصدیق وعده است یعنی خداوند همانطور که بشما وعده داد عمل خواهد کرد.
إِنْ تَصْبِرُوا
-اگر بر جهاد و انجام امر خدا صبور باشید وَ تَتَّقُوا -و از گناهان و مخالفت پیغمبر بپرهیزید.
وَ یَأْتُوکُمْ
-و اگر مشرکین بسوي شما برگردند.
ذا􀀀􀀀 مِنْ فَوْرِهِمْ ه
-از همین راه-(از ابن عباس و حسن و ربیع و مجاهد و ضحاك) گویند یعنی از خشم خود که مشرکان در روز احد بخاطر
شکست روز بدر در خشم بودند.
لائِکَهِ 􀀀 لافٍ مِنَ الْمَ 􀀀 یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آ
-یعنی بشما نصرت خواهد داد و این سخن از آنجاست که قریش پس از بازگشت از جنگ پشیمان شدند که چرا مدینه را
نگرفتند و زود قصد مراجعت نمودند.
که اگر بشما » خداوند به پیغمبرش وحی فرمود که اصحاب را امر کند تا آماده رجوع بسوي مشرکان شوند و بایشان فرمود
و بعد فرمود اگر بر جهاد پایداري کنید و بسوي دشمن برگردید خداوند شما را به « جراحتی رسیده بکفار نیز مثل آن رسیده
پنجهزار ملک کمک میکند.پس مسلمین با این وعده با همه جراحاتی که داشتند براي تعقیب و اخراج کفار بیرون
شدند.کسی این خبر را بمشرکان رسانید مشرکین ترسیدند نکند در این
ص : 236
بار غلبه از آن مسلمانان باشد و کسانی که از جنگ خودداري کرده بودند بایشان پیوسته باشند و عدة دیگري هم بکمک آنها
ضمیمه شوند از اینرو نعیم بن مسعود را فرستادند تا براي مسلمین از عظمت لشگر قریش سخن گوید و ایشان را بترساند و خود
بسرعت بمکه بازگشتند و به این وسیله خداوند شرشان از سر مسلمین بگردانید و این داستان معروف است و از اینجهت بعضی
مفسران گفته اند که رویهم هشت هزار فرشته بوده و حسن گفته که پنجهزار بوده که 3000 تن از ایشان فرود آمده اند ولی
اللّ بِبَدْرٍ... است
􀀀
ظاهر کلام میرساند که کمک به 3000 فرشته بوده زیرا قول خداوند (إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ) متعلق به لَقَدْ نَصَرَکُمُ هُ
که معنی چنین میشود:خداوند شما را ببدر کمک کرد که بمؤمنین میگفتی آیا کافی نیست که خداوند سه هزار فرشته بکمک
شما بفرستد.
و خداوند پس از اینجمله داستان احد را یاد مینماید که(اگر صبر کنید...)خدا پنجهزار فرشته بکمک شما خواهد فرستاد(از
بلخی)اگر سؤال شود چرا مسلمین در دیگر جنگها بفرشتگان یاري نشدند جواب گوییم اینمطلب تابع مصلحت است که هر
گاه خدا مصلحت لازم دیده ملائکه را بکمک آنان فرستاده.
مُسَوِّمِینَ
-(بکسر واو)یعنی معلمین یعنی بخود تعلیم میدادند و بفتح واو یعنی خدا بایشان تعلیم داد(از ابن عباس و حسن و قتاده) عروه
گوید:فرشتگان در روز بدر بر اسبان ابلق نشسته بودند و عمامه هاي زرد بسر داشتند.
علی(ع)و ابن عباس گویند:عمامۀ سفید بسر داشتند.
سدي گوید:مسومین یعنی مرسلین و فرستاده شدگان از(الناقه السائمه)یعنی شتر فرستاده شده بچراگاه.
ي لَکُمْ 􀀀 إِلاّ بُشْر
􀀀
اللّ
􀀀
ا جَعَلَهُ هُ 􀀀 وَ م
-یعنی خداوند فرستادن ملائکه و وعده کمک به فرشتگان را قرار نداد مگر براي بشارت شما تا بدان دلخوش و شاد شوید و
دلهایتان آرام گیرد و از بسیاري سپاه دشمن و کمی عدد خود نهراسید.
وَ مَا النَّصْرُ
-یعنی یاري و کمک نخواهد بود.
ص : 237
اللّ
􀀀
إِلاّ مِنْ عِنْدِ هِ
􀀀
-یعنی نیاز بخدا در کمک همواره با شما هست و اگر فرشتگان را بکمک شما فرستاد از کمک او باز هم یک لحظه بی نیاز
نیستید که دل شما را قوي و قلوب دشمنان را هراسناك سازد.
و گفته اند مراد اینست که این کمک با فرستادن فرشتگان نیست مگر از جانب خداوند.
اَلْعَزِیزِ
-یعنی قادر بر انتقام از کفار بدست مؤمنان.
اَلْحَکِیمِ
-حکیم در تدبیر عالمیان.
و این سخن را گفته تا بدانند که جنگ با کفار براي اعزاز اسلام است.
و گفته اند:عزیز بمعنی منیع و بلند و با اقتدار و حکیم در تدبیر خلق است.
فصلی مختصر در غزوات رسول اکرم(ص)
مفسران گفته اند جمیع جنگهایی که نبی اکرم خود در آن شرکت داشته اند بیست و شش غزوه است و بترتیب چنین است:
-1 غزوه ایواء 2-غزوه بواط 3-غزوه العشیره 4-غزوه بدر اولی 5-غزوه بدر کبري 6-غزوه بنی سلیم 7-غزوه سویق 8-غزوه ذي
امر 9-غزوه احد 10 -غزوه اسد 11 -غزوه بنی النضیر 12 -غزوه ذات الرقاع 13 -غزوه بدر اخیر 14 -غزوه دومه الجندل 15 -غزوه
بنی قریظه 16 -غزوه بنی لحیان 17 -غزوه بنی قرد 18 -غزوه بنی المصطلق 19 -غزوه حدیبیه 20 -غزوه خیبر 21 -غزوه فتح مکه
( -22 غزوه حنین 23 -غزوه طائف 24 -غزوه تبوك ( 1
ص : 238
1) در متن کتاب 26 غزوه ذکر شده ولی در شمارش بیش از 24 غزوه ذکر نشده -1
در 9 غزوة از آنها جنگید:
-1 در غزوه بدر کبري در روز جمعه 17 ماه رمضان سال دوم هجرت 2-در احد در شوال سال سوم هجرت 3 و 4-در خندق و
بنی قریظه در سال چهارم هجرت 5 و 6-در بنی لحیان و بنی المصطلق در شعبان پنجم هجرت 7-در خیبر در سنه ششم 8-در
غزوه فتح در رمضان هفتم 9-حنین و طائف در شوال هشتم و اولین غزوه اي که بنفس شریف در آن شرکت داشت و جنگید
بدر بود و آخرین آنها تبوك بود.
و اما عدد سرایاي ( 1)آن حضرت 36 است.
ص : 239
1) سریه:سیر شبانه است. -1
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 127 تا 129
اشاره
ظالِمُونَ 􀀀 خائِبِینَ ( 127 ) لَیْسَ لَکَ مِنَ اَلْأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ 􀀀 لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا
( اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 129
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 شاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَ 􀀀 ا فِی اَلْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
128 ) وَ هِ )
(1)
ترجمه:
تا گروهی از کافران را نابود و سرکوب کند تا ناامید باز گردند.از این کار چیزي بدست تو نیست یا خداوند آنان را می
بخشد یا عذابشان میکند که ستمکارند.
آنچه در زمین و آسمانهاست فقط از آن خداست هر که را بخواهد می بخشد و هر که را بخواهد عذاب میکند و خدا آمرزنده
و بخشاینده است.
ص : 240
1) سوره آل عمران آیه 127 تا 129 جزء 4 سوره 3 -1
128- بیان آیه 127
اشاره
لغت:
-1 کبت:خزي و خواري.
خلیل گوید:کبت برو در افتادن چیزي و حقیقت کبت شدت و هن و سستی که بر قلب واقع شود.
خائب:آنکه بآرزو نرسد.و یأس و ناامیدي پیوسته پس از وجود آرزوست زیرا یأس نرسیدن بآرزوي موجود است.
یأس گاهی پس از آرزوست و گاهی قبل از آن.
یأس و رجاء نقیض یکدیگرند که در پی هم آیند چون یکی نباشد دیگري خواهد بود.
تفسیر:
لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا
-در وجه ارتباط این آیه بما قبل چند قولست:
و معنی چنین میشود: « اللّ
􀀀
إِلاّ مِنْ عِنْدِ هِ
􀀀
وَ مَا النَّصْرُ » -1 این قسمت متصل است به
خداوند این نصرت را بشما داد تا گروهی از کافران بدست شما با قتل و اسارت ریشه کن شوند.
یعنی خداوند شما را در جنگ بدر کمک کرد تا گروهی از کافران... « اللّ بِبَدْرٍ
􀀀
لَقَدْ نَصَرَکُمُ هُ » -2 متصل است به
-3 این کمک خدا بشما براي این بوده که طایفه اي از مشرکان هلاك شوند و بعضی گفته اند یعنی تا رکنی از ارکان شرك
با قتل و اسارت منهدم شود و اما روزي که خداوند در آن روز طائفه اي از مشرکان را از بین برد روز بدر بود که صنادید و
بزرگان و رؤسا و پیشروان مشرك کشته شدند(قول حسن،ربیع،قتاده)
ص : 241
و گفته اند که روز احد بوده که 18 تن از بزرگان آنها کشته شدند.
أَوْ یَکْبِتَهُمْ
-یعنی آنها را با خسران و ناامیدي از پیروزي بر شما ذلیل سازد (از قتاده و ربیع) و جبایی و کلبی گویند:یعنی آنها را با
شکست و هزیمت از شر شما رفع کند.
و گفته اند یعنی:خداوند آنها را بر وي در اندازد.
و گفته اند یعنی شما را بر آنها پیروز گرداند(از مبرّد) سدي گوید:یعنی خداوند لعن کند آنان را.
و ابی عبیده گوید یعنی:هلاك گرداند ایشان را.
خائِبِینَ 􀀀 فَیَنْقَلِبُوا
-یعنی بی آنکه به هیچ وجه بآرزوي خود برسند ذلیل و ناامید برگردند.
لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ
اللّ و معنی چنین است:خداوند شما را یاري کرد تا طائفه اي از ایشان
􀀀
إِلاّ مِنْ عِنْدِ هِ
􀀀
-گفته اند این آیه متصل است به وَ مَا النَّصْ رُ
هلاك و نابود شوند و براي تو و غیر تو از این نصرت چیزي نیست(از ابی مسلم و قتاده) بعضی گفته اند:جمله معترضه است و
میباشد و تقدیر چنین است و یا ایشان را هلاك کند یا توبه «... لِیَقْطَعَ طَرَفاً » که پس از اینجمله است متصل به « أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ »
کنند یا عذابشان نماید که مستحق عذابند(و لیس لک)یعنی براي تو نیست یکی از این چیزها بلکه مربوط بخداست.
در سبب نزول این آیه اختلافست:از انس و ابن عباس و حسن و قتاده و ربیع است که چون در روز احد آن جنایات از مشرکان
صادر شد از شکستن دندان پیغمبر و مجروح ساختن صورت مبارکش چنان که خون بر چهره اش دوید حضرت فرمود مردمی
که با پیغمبر خود این کنند چگونه رستگار گردند ولی با اینحال بر دعوت ایشان بسوي خدا حریص بود خداوند باو فهمانید
که رستگاري آنان بدست او نیست بلکه فقط بر اوست که آنها را تبلیغ کند و با آنان مجاهده نماید تا دین علنی شود و
رستگاري بدست خداوند است.
ص : 242
شکنندة دندان حضرت،عتبه بن ابی وقاص بود که حضرت بر او نفرین فرمود که قبل از پایان سال کافر بمیرد و هم چنان شد.
اللّ قمیه هذیلی بود که حضرت او را نیز نفرین کرد خداوند قوچی را بر او
􀀀
و آن کس که چهره اش را خونین کرده بود عبد ه
مسلط کرد تا بر او شاخی بزد و او را بکشت.
روایت است که پیغمبر اکرم(ص)خون از جبین خود میسترد و میفرمود:بار خدایا قوم مرا هدایت کن که نادانند.
و ممکنست در اینحال از عناد ایشان میترسید که بر کفر اصرار میورزیدند.و خداوند باو خبر داد که بر او نیست جز تبلیغ
رسالت و دعوت آنان بهدایت و این آیه نظیر آیۀ دیگر است:(تو داري خود را هلاك میکنی از اینکه ایمان نمیآورند!) و
بعضی گفته اند پیغمبر از خداوند در روز احد اجازه خواست که بر مشرکان نفرین کند این آیه آمد و حضرت بر ایشان نفرین
نکرد که بعذاب و نابودي دچار شوند و چون نزد حق معلوم بود که عده اي توبه خواهند کرد بوي اجازه چنین نفرینی نداد (از
اللّ بن مسعود گوید:پیغمبر خواست در جنگ احد بر مسلمانانی که فرار کردند نفرین کند خداوند او را
􀀀
ابی علی جبائی) عبد ه
از این کار نهی فرمود و توبه ایشان را قبول فرمود و این آیه آمد (لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ) یعنی نباید آنها را نفرین و لعن
کنی(از ابن مسعود) محمد بن اسحاق و شعبی گویند:چون پیغمبر اکرم(ص)اعمال وحشیانه مشرکین از قبیل مثله کردن
عمویش حمزه و اصحاب را دید فرمود اگر خداوند مرا بر آنها پیروز گرداند همین کارها را با آنها خواهم کرد و چنان آنها را
مثله کنم که تا کنون در عرب کس نکرده باشد پس این آیه آمد(که این کار را نباید بکنی)و گفته اند درباره اهل بئر معونه
آمده که 70 تن بوده اند و از قاریان اصحاب پیغمبر بودند بریاست منذر بن عمرو که حضرت آنها را به بئر معونه فرستاد(در
ماه صفر 4 هجري پس از چهار ماه از جنگ احد) تا بمردم قرآن و علم آموزند.عامر بن طفیل همه را بکشت
از مقاتل). ) «... لَیْسَ لَکَ مِنَ » پیغمبر(ص)سخت ناراحت شد و یک ماه بر ایشان نفرین کرد پس این آیه آمد که
ص : 243
صحیح این است که این آیه در احد آمده بواسطه اینکه اکثر علماء بر این قولند و سیاق کلام نیز مقتضی همین امر است و اما
اینکه خداوند فرموده (لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ) با اینکه بر اوست دعوت آنان بسوي خدا و اداء تبلیغ خود زیرا مراد دفع این ها
نیست بلکه معنی اینست که:بر تو نیست(یعنی باختیار تو نیست)هیچ چیز از عقاب و استیصال و لعن و نفرین بر ایشان تا زمانی
که توبه کنند و اینکه آیه موجز است و مختصر چون معنی معلوم است و خداوند تدبیر پیغمبر را براي مردم در جنب تدبیر خود
ناچیز میشمارد گویا میفرماید:به هیچ وجه بر تو نیست(یعنی باختیار تو نیست)چیزي از کارهاي ایشان.
أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ
-در معناي اینجمله دو وجه است:
-1 یعنی بایشان لطف میکند و توفیق توبه بایشان میدهد پس توبه ایشان را بلطف خود می پذیرد.
-2 اگر توبه کنند قبول میفرماید.
و این مطلب جز براي خدا صحیح نیست زیرا اوست که مالک جزاء و ثواب یا عقاب است.
أَوْ یُعَذِّبَهُمْ
یعنی اگر توبه نکنند عذابشان کند.
ظالِمُونَ 􀀀 فَإِنَّهُمْ
یعنی بواسطه ستمشان مستحق عذابند.
این آیه دلالت دارد که آنچه مربوط است بنصر و پیروزي و قبول توبه و عذاب کردن فقط مربوط بخدا است و هیچ چیز از
آنها مربوط به پیغمبر(ص)نیست بلکه فقط هدایت و دعوت بحق مربوط باوست کأنه خداوند میفرماید:شمشیر را از میان آنها
برمدار تا توبه کنند و خداوند توبۀ ایشان بپذیرد یا بکفر خود بمانند و بستم خود عذاب شوند.
ص : 244
بیان آیه 129
اشاره
لغت:
ا فِی...) زیرا ما اعم از من است و شامل عاقل و غیر عاقل یعنی انسان و دیگر 􀀀 لِلّ م
􀀀
اینکه در آیه لفظ(ما)ذکر کرده و فرموده (وَ هِ
موجودات میشود بخلاف من که فقط شامل انسان میشود و اگر بخواهد شامل همه شود مجاز است.
تفسیر:
بدنبال آن این آیه را فرستاد که همه چیز از آن خداست. « لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ » چون خداوند به پیغمبر فرمود
ا فِی الْأَرْضِ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
وَ هِ
-یعنی ملک و سلطنت و ملک و ثروت و خلقت و قدرت بر همه موجودات فقط مال اوست هر چه بخواهد با آنها میکند،ایجاد
و نابودي و بازگرداندن بدست اوست.
شاءُ 􀀀 یَغْفِرُ لِمَنْ یَ
-گناه هر مؤمنی را که بخواهد می بخشد و بر آن عقابشان نمیکند و این البته از رحمت و فضل اوست.
شاءُ 􀀀 وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَ
-کافران را عذاب میکند و نیز هر یک از گنهکاران مؤمن را که بی توبه بمیرد عقاب مینماید و این نیز عدل است.دلیل این
شاءُ -خداوند شرك را نمی بخشد و بقیه گناهان را 􀀀 ذلِکَ لِمَنْ یَ 􀀀 ا دُونَ 􀀀 لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ م 􀀀 اللّ
􀀀
معنی آیۀ مبارکۀ إِنَّ هَ
براي هر که بخواهد می بخشد و اگر این آیه نبود عقلاً بخشش همه چیز را جایز میشمردیم.و اینکه آیه را مبهم فرستاده و
بخشوده شوندگان و عذاب شوندگان را بتفصیل بیان نکرده براي اینست که بندگان همواره بین خوف و رجاء و بیم و امید
باشند و از عذاب خدا ایمن نشوند و گناه نکنند و از رحمت او هم نومید نگردند مگر کافران و بهمین معنی توجه دارد.گفتار
حضرت صادق(ع):
ص : 245
.« اگر امید و ترس مؤمن با هم سنجیده شود بیک اندازه است و یکی را بر دیگري برتري نباشد »
و نیز اینکه غفران و عذاب را بر مشیت خود معلق و مشروط کرده از اینروست که مشیت حق بر وفق حکمت است و خداوند
جز بمقتضاي حکمت اراده نکند.
بعضی از بزرگان را پرسیدند که خداوند با این وسعت رحمت چگونه بندگانش را عذاب میکند؟پاسخ داد که رحمت حق بر
حکمتش پیشی نمیگیرد و غلبه نمیکند زیرا رحمت او مثل مهر ما بمعنی رقت قلب نیست(بلکه بر طبق حکمت است).
ابن عباس گوید،معنی اینست:هر که را بخواهد می بخشد و هر کس را که بخواهد عذاب میکند البته عذاب میکند غیر تائبین
را.
ص : 246
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 130 تا 134
اشاره
کافِرِینَ ( 131 ) وَ 􀀀 اَلنّ اَلَّتِی أُعِدَّتْ لِلْ
ار 􀀀 اَللّ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ( 130 ) وَ اِتَّقُوا 􀀀
ضاعَفَهً وَ اِتَّقُوا هَ 􀀀 افاً مُ 􀀀 لا تَأْکُلُوا اَلرِّبَوا أَضْ ع 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
اتُ وَ اَلْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ 􀀀 ماو 􀀀 ی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُ هَا اَلسَّ 􀀀 سارِعُوا إِل 􀀀 اَللّ وَ اَلرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ( 132 ) وَ
􀀀
أَطِیعُوا هَ
( اَللّ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ ( 134
􀀀
اَلنّ وَ هُ
اسِ􀀀 ع افِینَ نَِ 􀀀 اَلْک اَلْغَیْظَ وَ اَلْع اظِمِین 􀀀 اَلضَّرّ وَ اءِ 􀀀 اَلسَّر وَ ّ
اءِ 􀀀 133 ) اَلَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی )
(1)
ترجمه:
اي مؤمنان ربا را با فزونیهاي مکرر و مضاعف مخورید و از خدا بترسید.و از خدا و پیغمبرش اطاعت کنید تا مورد رحمت قرار
گیرید.
بشتابید بسوي آمرزش خداوند و بسوي بهشتی که پهناي آن بقدر وسعت زمین و آسمانهاست که براي متقیان آماده شده.
آنان اموال خود را در حالت وسعت و راحتی و در موقع زیان و سختی انفاق میکنند و خطاي مردم را عفو مینمایند و خداوند
نیکوکاران را دوست دارد.
ص : 247
1) سوره آل عمران آیات 130 تا 134 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 130 تا 132
اشاره
تفسیر:
اشاره
چون خداوند فرمود که عذاب و مغفرت بسته به مشیت و خواست اوست بدنبالش از کارهایی که موجب عذابست(ربا)نهی
میکند:
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
یعنی اي کسانی که خدا و پیغمبر را تصدیق کرده اید:
لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا 􀀀
گرچه هر نوع تصرفی در ربوا حرامست ولی فقط خوردن را ذکر کرده چون نفع عمده ربا(و غیر ربا)همان خوردنست.
ربا عبارتست از زیاد گرفتن از اصل مال در برابر مدتی که مال نزد کسی بوده و خلاصه در برابر مدت و زمانی که سرمایه نزد
دیگري قرض بوده پولی اخذ شود ( 1)و مجاهد گوید مراد رباي جاهلیت است.
ضاعَفَهً 􀀀 افاً مُ 􀀀 أَضْع
-درباره معنی اینجمله دو قولست:
-1 اینکه با تأخیر از مدت بمدت دیرتر مرتب دو چندان و یا بیشتر گرفته شود بطوري که هر وقت از وقتی بوقتی دیگر تأخیر
افتد بر سرمایه افزون شود.
-2 یعنی نباید بواسطه ربا اموال خود را زیاد و چند برابر کنید و بنا بر این معنی هر زیادتی که از راه حرام وارد مال شود شامل
است.
علت تحریم ربا مصلحتی است که خدا داند و در این باره وجوهی گفته اند:
بطور تقریب:
-1 براي فرق آن با خرید و فروش.
ص : 248
1) نوع دیگر ربا دو چیز همجنس را با هم عوض کردن کمتر را به بیشتر که آن یکی که بیشتر گرفته شود آن اضافه -1
1 تن برنج متوسط(مترجم) / رباست اگر چه یکی از ایندو عالیتر و گرانقیمت تر باشد مثل عوض کردن یک تن برنج خوب با 5
-2 ترك ربا انسان را بعدل میکشاند.
-3 مکارم اخلاق از قبیل جود و سعه صدر را که نتیجه قرض دادن و به بدهکار گرفتار مهلت دادن و بهره نگرفتن است در
انسان زنده میکند و این مطلب از حضرت صادق ع روایت است.
و بدو علت تحریم ربا را دوباره در اینجا ذکر فرموده با اینکه در سوره بقره نیز ذکر شده است که: 1-براي اینکه پس از خبر
دادن از حرمت آن صریحاً نهی کرده باشد چون در این کار و نهی صریح شدت تحذیر و برگردانیدن خطر وجود دارد.
-2 نهی این نوع مخصوص از ربا که بر قانون اضعاف مضاعفه جاري است.
اللّ
􀀀
وَ اتَّقُوا هَ
-از گناهان او بترسید،و یا از عقاب او بترسید یعنی معاصی را ترك کنید و گفته اند یعنی بپرهیزید از عقاب خدا با ترك
معاصی.
لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
-تا با رسیدن بآرزوهاي خود سعادتمند شوید و با رفتن ببهشت رستگار گردید.
النّ الَّتِی
ار 􀀀 وَ اتَّقُوا کافِرِینَ بکافران وعده داده شده و براي آنان آماده 􀀀 -از کارهایی که موجب رفتن بدوزخ و آتش است آتشی که أُعِدَّتْ لِلْ
گشته.علت اینکه کفار را بآتش تخصیص داده زیرا بیشتر اهل آتش را آنان تشکیل می دهند.و در اصل آتش براي آنها آماده
شده و دیگران یعنی مؤمنان گنهکار بعنوان فرع و تبع بدوزخ میروند چنان که در باره بهشت فرموده(بهشت آماده براي متقیان
شده)و حال آنکه غیر متقی نیز مثل کودك و دیوانه هم ببهشت راه پیدا میکند.
حسن گوید:تخصیص کفار بوعده آتش مانع از شرکت دیگران نیست چنان که خداوند فقط مرتدین را فرموده است که در
قیامت سیه رویند ولی این مانع نیست که دیگر کافران نیز سیه روي باشند چنان که خواهند بود.و خلاصه اگر چیزي را
خصوصاً ذکر کردیم و حالتی را باو نسبت دادیم دلیل آن نیست که غیر آن خلاف آن حالت را دارد.
اللّ
􀀀
وَ أَطِیعُوا هَ
-خدا را در آنچه بشما امر فرموده اطاعت کنید و پیغمبر را در
ص : 249
شریعتی که برایتان نهاده اطاعت نمایید.
لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ
-تا مورد رحمت قرار گیرید و عذاب نشوید.
اگر بپرسید چنانچه اطاعت پیغمبر در واقع اطاعت خداست پس تکرار اطاعت رسول براي چیست؟ جواب گوییم: 1-مقصود
اینست که آنچه پیغمبر(ص)گوید اطاعت کنید بقصد اینکه اطاعت خداست.
-2 براي اینست که مردم بدانند اطاعت پیغمبر اطاعت خداست.
نظم آیات:
در باره وجه ارتباط این آیه بما قبل دو قولست:
-1 براي اینکه ارتباط دهد بین امر باطاعت خدا را با نهی از خوردن ربا.
کأنه گوید:خدا را در آنچه نهی کرده یعنی اکل ربا اطاعت کنید.
-2 محمد بن اسحاق گوید:این آیه در مقام سرزنش کسانیست که در روز احد بر خلاف امر پیغمبر(ص) سنگرگاه خود را
براي جمع غنیمت رها کردند و موجب شکست لشکر اسلام شدند.
ص : 250
134- بیان آیه 133
اشاره
لغت:
-1 اصل کظم یعنی:محکم بستن سر مشک و خیک را بواسطه پر بودنش و کظیم و مکظوم:کسی که وجود او از غم لبریز است
و یا از غضب پر است و انتقام نگرفته است.
از اوس نقل کند که « غریب الحدیث » کظامه-قناتی که زیر زمین جاري است چون در زیر زمین پر است.ابی عبیده در کتاب
پیغمبر را دیدم که بسر کظم قومی رفت و وضو بساخت و مسح پا کرد یعنی بر سر قنات قومی رفت و...
اخذ بکظمه(کظم او را گرفت)یعنی مجراي نفس او را که جایگاهیست که با نفس پر میشود بگرفت.
فرق میان غیظ و غضب اینست که غضب ضد خشنودي است و غضب یعنی اراده و تصمیم بر عقاب کسی که مستحق عقابست
ولی غیظ اینجور نیست بلکه هیجان طبع است بواسطه کراهتی که از معاصی در او پیدا می شود و لذا در باره خداوند غضب
اطلاق میشود ولی غیظ گفته نمیشود.
تفسیر:
اشاره
چون خداوند مردم را از کارهاي موجب عقاب بر حذر داشت در پی آن ایشان را باعمال موجب ثواب تحریک و تشویق می
کند.
سارِعُوا 􀀀 وَ
-پیشدستی کنید.
ی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ 􀀀 إِل
-بسوي مغفرت خدا مبادرت کنید و مراد اینست که به اعمالی که موجب مغفرت است مبادرت جویید و در باره مقصود از این
اعمال اقوالیست:
-1 یعنی باسلام مبادرت جویید(ابن عباس).
-2 مراد اداء واجبات است(از علی علیه السلام).
ص : 251
-3 بسوي هجرت(باسلام و پیغمبر)-از ابی العالیه.
-4 بسوي تکبیر اولی(نماز)-از انس بن مالک.
-5 بسوي انجام اوامر الهی(از سعید بن جبیر).
-6 بسوي نمازهاي پنجگانه(از یمان).
-7 بسوي جهاد(از ضحاك).
-8 بسوي توبه(از عکرمه).
وَ جَنَّهٍ
اتُ وَ الْأَرْضُ -در معنی این جمله اختلاف است و چند قول آمده: 􀀀 ماو 􀀀 -یعنی بسوي بهشتی که عَرْضُهَا السَّ
-1 یعنی عرض آن بپهناي آسمانهاي هفتگانه و زمین هاي هفتگانه است که پهلوي هم جمع شده باشند(یعنی مجموع اینها)-از
ابن عباس و جبایی و بلخی.
و علت اینکه اینجا عرض بهشت را ذکر کرده نه طول آن را زیرا طول از عرض بزرگتر است و وقتی بزرگی عرض معلوم شد
بزرگی طول بطریق اولی معلوم است و در ذکر طول این مطلب نیست.
یعنی این متاع را براي فروش « عرضت هذا المتاع للبیع »: -2 یعنی قیمت آن باندازه ارزش همه آسمانها و زمین است و گویند
عرضه کردم و از آن عظمت قدر و گرانی آن را قصد کنند که هیچ چیز نمیتواند ارزش آن قرار گیرد(از ابی مسلم اصفهانی)
این وجه لطیف است جز اینکه در آن تعسف و دشواري است.
-3 مراد از عرض وسعت و عظمت آنست نه عرض اصطلاحی مقابل طول و عرب هر چیزي را که خواهد بوسعت توصیف کند
بعرض توصیف میکند.امرؤ القیس گوید:
بلاد عریضه و ارض اریضه یعنی شهرهاي پر وسعت و پهناور و سرزمینی خرم(در این شعر عریض بمعنی وسیع آمده و در
فارسی هم معمولا پهناور مشتق از پهنا:بمعنی وسیع است) و ذو الرمه گوید:
ص : 252
فاعرض فی المکارم و استطاله یعنی در مکارم اخلاق وسعت و عظمت یافته است(یعنی بسیار پیشرفت کرده)که اعرض بمعنی
توسع آمد.
اگر سؤال شود که اگر وسعت بهشت به پهناي زمین و آسمانها یعنی همه جهان است پس جهنم در کجاست؟گوییم این سؤال
اللّ وقتی روز میآید شب کجاست؟و این پاسخ معارضه بمثل است کنایه از آنکه خدایی که قادر
􀀀
از نبی اکرم شد فرمود سبحان ه
است شب را هر گاه و هر جا بخواهد بیاورد قادر است جهنم را هر مکان که بخواهد و هر زمان که اراده کند بیافریند و بیاورد.
و نیز سؤال میشود که اگر بهشت در آسمان است چگونه باندازه آنها میباشد (و حال آنکه باید ظرف از مظروف کوچکتر
باشد تا در آن بتواند بگنجد)در اینجا چند جواب گفته اند:
-1 انس گوید:بهشت فوق آسمانهاي هفتگانه است و زیر عرش.
-2 قتاده گوید:بهشت فوق آسمانها و دوزخ زیر زمین واقع است.
-3 اینکه گویند بهشت در آسمانهاست یعنی در جهت و طرف آسمانها(و خلاصه در طرف بالا)است نه اینکه در خود آنها
گنجیده باشد و مانعی ندارد که خدا در بالا عوالمی بوسعت آسمانها بیافریند.اگر گویید در خبر آمده که در آسمان چهارم
واقع است گوییم اگر خبر درست باشد مثل اینست که گویی خانه ام در باغ واقعست و حال اینکه ممکنست کنار و سر باغ
واقع باشد و چند برابر باغ هم وسعت داشته باشد که مراد اینست که متصل بباغ و یا در کنار باغ است یا مثلا درش بباغ باز
میشود.
-4 مراد اینست که در قیامت به پهناي آسمانهاست نه الان و در زمان حال(از احمد بن علی).
أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ
-یعنی آماده شده است براي مطیعین خدا و رسول خدا که از زشتیها دوري می کنند و طاعات و امر الهی را انجام میدهند و
اینکه فقط بهشت را از متقیان دانسته با اینکه فاسقانی که مورد عفو قرار گیرند و همچنین اطفال و مجانین داخل
ص : 253
آن میشوند با اینکه متقی بر آنها صدق نمیکند براي اینست که مقصود اصلی از آمادگی بهشت متقیان هستند و بقیه بتبع وارد
میشوند.
و نیز گفته اند:مقصود اینست که اگر متقیان نبودند بهشت خلق نمیشد چنان که اگر گویی سفرة مهمانی را براي امیر انداخته
ام گرچه دیگران هم بر آن می نشینند و براي دیگران هم بر آن غذا نهاده شده مراد اینست که غرض اصلی از این سفره امیر
است و دیگران بطفیل او دعوت شده اند و اگر او نبود مهمانی نمیکردم.
این جمله دلالت دارد که بهشت اکنون موجود است زیرا چیزي که آماده شده باشد حتماً مخلوق و آفریده شده است.
الضَّرّ
اءِ 􀀀 السَّر وَ ّ
اءِ 􀀀 اَلَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی
-این جمله صفت متقیان است و در معنی سراء و ضراء دو قول است:
اول:یعنی در حال تنگدستی و گشادگی و وسعت(از ابن عباس).
دوم:در حال خوشی و اندوه یعنی این حالات روحی هرگز مانع بخشش آنها نمیشود.
کاظِمِینَ الْغَیْظَ 􀀀 وَ الْ
-یعنی کسانی که هنگام جوشش خشم آن را فرو میبرند و از کسانی که اذیت و ضرر دیده اند انتقام نمیگیرند بلکه صبر پیشه
میسازند.
النّ
اسِ􀀀 ع افِینَ نَِ 􀀀 وَ الْع
-یعنی کسانی که از گناه مردم نسبت بخود میگذرند البته در حدي که گذشت جایز باشد و اخلال در حق خدا نشود.
و گفته اند مراد عفو کنندگان از غلام و کنیز میباشند.
اللّ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
􀀀
وَ هُ
-یعنی هر که چنین باشد که گفته شد محسن است و خداوند نیکوکاران را دوست دارد به اینکه بآنان ثواب میدهد و
ممکنست احسان صفت جداگانه در ردیف صفات قبلی باشد که شرط تقوي است.
ثوري گوید:احسان اینست که نیکی نمایی بآنکس که بتو بد کند ولی نیکی بکسی که بتو احسان کرده تجارت و مقابله بمثل
است.
ص : 254
فصل:
اول چیزي را که خداوند از صفات بهشتیان بر شمرده سخاوت است و مؤید آن از اخبار خبریست در باره سخاوت از انس بن
مالک روایت که پیغمبر اکرم(ص)فرمود:
سخاوت درختی است در بهشت که شاخسارهایش بدنیا سرکشیده هر کس بیکی از آنها در آویزد او را ببهشت خواهد
کشانید و بخل درختی است در دوزخ که شاخه هایش بدنیا سر برآورده و هر کس که بشاخه اي از آن دست گیرد او را
بدوزخ برد.و علی(ع) فرمود:بهشت خانه سخاوتمندان است.
و نیز فرمود:سخی بخدا و بهشت و مردم نزدیک است و از دوزخ بدور میباشد و بخیل از بهشت و مردم بدور است و بدوزخ
نزدیک پس از سخاوت کظم غیظ را از صفات متقیان شمرده و از اخباري که در این باب آمده عبارتست:
-1 ابو امامه گوید پیغمبر فرمود:هر کس خشم خود را فرو برد در حالی که میتواند بآن ترتیب اثر دهد(و انتقام گیرد)خداوند
در قیامت وجود او را یکپارچه سرور و خشنودي سازد و در خبر دیگر است که خداوند وجودش را در قیامت در مهد امن و
ایمان نگهدارد.
و نیز فرمودند:فرو برنده خشم چون شمشیر زننده در میدان جهاد است بروي دشمنان خدا و خداوند دلش را سرشار از شادي
گرداند.
و نیز فرمود:قهرمان آن نیست که در کشتی پیروز شود بلکه قهرمان و پهلوان کسی است که بهنگام غضب مالک نفس خود و
خویشتن دار باشد.
آیه شریفه پس از کاظمین عفو کنندگان را یاد میکند.روایت شده که پیغمبر اکرم(ص)فرمود:این دسته از مردم(عافین)در امت
من خیلی اندکند مگر آنکه خدا او را نگهدارد ولی در امت هاي پیشین بسیار بوده اند و در این سخن دلیل روشنی است که
گذشت از گناه مردم مورد رغبت خدایی است و هم اگر چه واجب نیست از مستحباتست.
پیغمبر فرمود:هیچ مردي از مظلمه اي عفو و گذشت نکرد مگر آنکه خداوند بوسیله آن عزتی باو عنایت فرمود.
ص : 255
سپس خداوند میفرماید که محسنین را دوست دارد و محسن بمعناي کسی است که بدیگري نعمتی دهد بر وجهی که خالی از
هر گونه زشتی باشد و محسن بمعنی انجام دهنده کارهاي نیک نیز میباشد البته بقصد اطاعت امر خداوند و تقرب بذات اقدس
الهی-روایت شده که کنیزي از حضرت علی بن الحسین(ع)بدست حضرت آب میریخت ابریق از دست کنیزك افتاد و
حضرت فرمود خشم « کاظِمِینَ الْغَیْظَ 􀀀 وَ الْ » : حضرت را بسوزانید امام سر برداشت و به کنیز نگاهی کرد کنیز گفت خدا میفرماید
حضرت فرمود:خداوند ترا عفو فرماید. « النّ
اسِ􀀀 ع افِینَ نَِ 􀀀 وَ الْع » : خود فرو خوردم.کنیز گفت
امام فرمود برو که در راه خدا آزادي. « اللّ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
􀀀
وَ هُ » : کنیزك گفت
ص : 256
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 135 تا 136
اشاره
ا فَعَلُوا وَ 􀀀 ی م 􀀀 اَللّ وَ لَمْ یُصِ رُّوا عَل
􀀀
اَللّ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ إِلَّا هُ
􀀀
احِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَ هُمْ ذَکَرُوا هَ 􀀀 ذا فَعَلُوا ف 􀀀 وَ اَلَّذِینَ إِ
( امِلِینَ ( 136 􀀀 ا وَ نِعْمَ أَجْرُ اَلْع 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
ات􀀀 زاؤُهُمْ مَغْفِرَهٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ 􀀀 ئِکَ جَ 􀀀 هُمْ یَعْلَمُونَ ( 135 ) أُول
(1)
ترجمه:
آنان که چون گناهی بزرگ انجام دهند یا بخویشتن ستم نمایند بیاد خدا افتد و بر گناهان خود استغفار نمایند و کیست جز
خدا که گناهان را ببخشاید و بر کرده هاي خود اصرار و ادامه روا ندارند در حالی که می دانند.
آنانند که جز ایشان مغفرت پروردگار و باغهایی است از بهشت که در آن جویبارها روان است و در آن خالد و جاویدان
خواهند بود و اجر عمل کنندگان چه نیکو است.
ص : 257
1) سوره آل عمران آیه 135 و 136 جزء 4 سوره 3 -1
136- بیان آیه 135
اشاره
لغت:
-1 اصل فاحشه از فحش است و فحش یعنی قبح و گناه بزرگ مرتکب شدن و از اینرو به کسی که بحد افراط بلند باشد
فاحش الطول گویند.
افحش فلان:صریحاً فحش بزبان آورد.
-2 اصرار در اصل:بستن از شدت سرما و گویا این معنی گناه را با ادامه دادن ارتباط می دهد.
گفته اند:در اصل بمعنی پایداري است بر چیزي.
مورد و شأن نزول:
اللّ بنی اسرائیل نزد خداوند از ما گرامیترند که چون یکی از آنان گناهی
􀀀
روایت است که جمعی از مؤمنان گفتند یا رسول ه
و این کفاره « گوش و بینیت بریده باد هر چه خواهی کن »: میکرد صبحگاهان که بر می خاست بر در خانه اش نوشته بود
.( گناهشان بود ( 1
پیغمبر فرمود:آیا بشما خبر بدهم بهتر از آنچه براي بنی «... ذا فَعَلُوا 􀀀 وَ الَّذِینَ إِ » پیغمبر(ص)سکوت فرمود پس آیه آمد که
اسرائیل بود بشما عنایت شد و آیه را برایشان بخواند(از ابن مسعود).
بنا بر این نقل در این آیه تسهیل است بر مسلمین زیرا استغفار را بدل از آن رسوایی بنی اسرائیل که راستی کفاره سختی بود
قرار داد.
ص : 258
1) مراد سائل اینست که خداوند بجاي عذاب آخرت او را در دنیا رسوا میکرد و این آسانتر است از عقاب آخرت ولی ما -1
را در دنیا رسوا نمیکند و بعذاب آخرت که سخت تر است عقاب مینماید (مترجم)
و بعضی گفته اند که آیه درباره بنهان تمار آمده که زنی خواست از او خرما بخرد بنهان گفت در خانه خرماي بهتر دارم و
باین بهانه زن را بخانه خود برد و او را در آغوش کشید و صورتش را بوسید زن گفت از خدا بترس.بنهان از شنیدن نام خدا
متذکر شد و از کرده پشیمان گشت و زن را رها کرد و خدمت پیغمبر اکرم(ص)شرفیاب گردید و بگناه خود اعتراف نمود و
چاره اي خواست پس این آیه آمد(از عطا).
تفسیر:
اشاره
احِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ 􀀀 ذا فَعَلُوا ف 􀀀 وَ الَّذِینَ إِ
:در معنی و مراد از فاحشه و ستم بنفس چند قول ذکر کرده اند:
-1 فاحشه یعنی زنا،و ستم بنفس یعنی دیگر گناهان(از سدي و جابر).
-2 قاضی عبد الجبار بن احمد همدانی گوید که فاحشه گناهان کبیره است و ظلم بنفس گناهان صغیره.
-3 علی بن عیسی گوید:فاحشه اسم هر گناه ظاهر و پنهانی است الا اینکه معمولا جز در مورد کبیره اطلاق و استعمال نمیشود.
-4 و گفته اند مراد از فاحشه فعل بد است و از ظلم گفتار بد.
اللّ
􀀀
ذَکَرُوا هَ
:یعنی بیاد وعیدهاي الهی افتند و در نتیجه از گناه خودداري کنند.
فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ
:یعنی بر گناهان آمرزش طلبند و این ذکر پس از نسیان است و خداوند ایشان را مدح فرموده از اینرو که متذکر حق شده اند.
بار خدایا گناهان ما را ببخش که ما توبه کننده و پشیمانیم و دیگر گرد گناه نخواهیم » و گفته اند ذکر آنها اینست که گویند
.« گشت
اللّ
􀀀
وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا هُ
:این از نهایت فضل الهی و بسیاري کرم و بزرگی منت اوست و غرض از ترغیب گناهکاران بتوبه و طلب مغفرت ایجاد حسن
ظن در مذنبین و تقویت امید مجرمین میباشد و این مطلب چنانست که آقایی ببنده اش که جرمی بزرگ مرتکب شده گوید:از
من عذر بخواه و جز من کیست که عذر تو را بپذیرد؟! اگر اشکال شود که بخشش و غفران در بین بندگان هم هست که از
گناه و تقصیر
ص : 259
یکدیگر در میگذرند و اختصاص بخدا ندارد جواب اینست که گناهانی را که موجب استحقاق عقاب است نمی بخشد مگر
خداوند و همچنین خداوند گناهان کبیره را می- بخشد و تقصیرهاي ما نسبت بهم در قبال آنها ناچیز است.
ا فَعَلُوا 􀀀 ی م 􀀀 وَ لَمْ یُصِرُّوا عَل
:یعنی بر گناه ادامه ندهند و ملازم گناه نشوند.
حسن گوید:اصرار بر گناه اینست که مردم معصیت را انجام دهند و از آن توبه نمایند و این معنی نزدیک بمعنی اول است و
این گفته کافی نیست بر اینکه توبه مجرد استغفار باشد با اصرار بر گناه زیرا استغفار مؤثر است در صورتی که اصرار بر گناه
نباشد و از پیغمبر اکرم(ص)روایت شده که:هیچ گناهی با اصرار بر آن صغیره نیست و هیچ گناهی اگر استغفار(و توبه
واقعی)شود کبیره نیست:یعنی گناهان کبیره با توبه و استغفار بحال کبیره بودن باقی نمیماند و صغیره با اصرار بر آن بحال
صغیره باقی نمیماند.
در تفسیر ابن عباس آمده که اصرار بر گناه یعنی آرامش و عادت یافتن دل بگناه و آن اینست که گناهکار توبه و استغفار را
بکلی ترك گوید.
وَ هُمْ یَعْلَمُونَ
:در این جمله چند وجه محتمل است:
اول:یعنی می دانند خطاست و به خطا بودن آن نیز توجه دارند و در حال فراموشی و سهو و غفلت نباشند زیرا خداوند گناهانی
را که بنده از روي فراموشی و غفلت انجام دهد میبخشاید اگر چه از آنها بعینه توبه نکند(از جبایی و سدي).
دوم:بر دلیل گناه بودن آن واقفند زیرا اگر از گناه بودن آن بی خبر باشند و راهی هم به دانستن نداشته باشند گناه از ایشان
برداشته است مثل کسی که از روي نادانی با مادر رضاعی خود تزویج کند که گناهی بر او نیست-و اینست معنی قول ابن
عباس و حسن.
سوم:یعنی میدانند که خداوند است که بخشایش گناهان بدست اوست.
ئِکَ􀀀 أُول
:اشاره است بمتقیان که اوصافشان گذشت.
زاؤُهُمْ 􀀀 جَ
:پاداش ایشان بر اعمال و توبه.
ص : 260
مَغْفِرَهٌ مِنْ رَبِّهِمْ
:مراد پوشیدن گناهان ایشان است.
ا􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
ات􀀀 وَ :تفسیر این قسمت در سوره بقره گذشت.
امِلِینَ 􀀀 وَ نِعْمَ أَجْرُ الْع
یعنی پاداش عمل کنندگان که عبارتست از بهشت و انواع ثواب و مغفرت و بخشایش گناهان و پرده پوشی معاصی ایشان
بزرگ و نیکو پاداشی است و اینها تفضل و لطف الهی است زیرا برداشتن عقاب بواسطه توبه بخشش و تفضل است ولی
استحقاق ثواب با توبه عقلًا واجبست زیرا اگر توبه موجب چنین استحقاق نباشد تکلیف بتوبه قبیح است چون مشقت دارد.
نظم آیات:
گفته اند:وجه ارتباط آیه بما قبل اینست که توبه از صفات متقیان است و گفته اند اینان یعنی متقیان که قبلا گفته شده و توبه
کنندگان که در این آیه ذکر شده دو دسته جدایند که هر دو اهل بهشتند.
ص : 261
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 137 تا 140
اشاره
لِلنّ وَ هُديً وَ مَوْعِظَهٌ لِلْمُتَّقِینَ
اسِ􀀀 ب انٌ 􀀀 ذ یَ 􀀀ه ا􀀀 اَلْم ( 137 ) اقِبَهُ کَُذِّبِینَ 􀀀 ک ع انَ 􀀀 کَی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَانْظُروا فَْ
اَلْأَیّ
ام 􀀀 لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 139 ) إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ اَلْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ 􀀀 تَهِنُوا وَ 􀀀 و لا (138)
( اَلظّ ( 140
􀀀
لا یُحِبُّ الِمِینَ 􀀀 اَللّ
􀀀
داءَ وَ هُ 􀀀 اَللّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَ
􀀀
اَلنّ وَ لِیَعْلَمَ هُ
اسِ􀀀 ب ا یَْنَ 􀀀 داوِلُه 􀀀نُ
(1)
ترجمه:
پیش از شما ماجراها و کارهایی(در زمین)انجام شده بود پس در زمین بگردید و بنگرید که پایان کار تکذیب کنندگان(حق و
پیغمبران)چه(شوم)بوده.
این براي مردم بیانی و براي متقیان پند و موعظه اي است.
سستی مکنید و اندوه مخورید که اگر مؤمن باشید برتر و والاترید.اگر بشما زخمی رسیده آن قوم(مشرك)را نیز زخمی مثل
آن رسیده و این روزها را میان مردم جابه جا میکنیم تا خداوند مؤمنان را بشناسد و از شما گواهان گیرد و خدا ستمکاران را
دوست ندارد.
ص : 262
1) سوره آل عمران آیه 137 تا 140 جزء 4 سوره 3 -1
138- بیان آیه 137
اشاره
لغت:
-1 سنه:راه و مسیر قرار دادي که باید از آن پیروي شود و از این معنی است سنت پیغمبر(ص).لبید گوید:
من معشر سنت لهم آبائهم
و لکل قوم سنه و امامها
راهی که پدرانشان برایشان جعل کرده اند و هر قومی را روشی و سنتی و رهبري است.
اصل سنت بمعنی استمرار در جهتی است.
سن الماء:آب را ریخت تا حدي که ظرف لبریز شد و از سرش برفت.
و سنن:استمرار راه.
-2 عاقبه:آنچه که سبب جلو و قبلی بآن میانجامد و آخره به این معنی نیست چون ممکنست در شمارش اول قرار گیرد.
-3 موعظه:آنچه دل را نرم کند و انسان را بچیزي دعوت کند که آدمی را از انجام قبیح مانع شود و بکار نیکو وا دارد.
و گفته اند موعظه چیزي است که در انسان تشویق بحسنات را بر انگیزد و او را از سیئات باز دارد.
تفسیر:
چون خداوند رفتار خود را با مؤمن و کافر در دنیا و آخرت بیان داشت اکنون میفرماید که این روش عادت اوست درباره
آفریده ها.
قَدْ خَلَتْ
-یعنی گذشت.
مِنْ قَبْلِکُمْ
-قبل از شما اي اصحاب محمد(ص)و گفته اند خطاب است بفرار کنندگان در جنگ احد.
ص : 263
سُنَنٌ
-روشهایی است از خدا در امم پیشین که چون پیامبر خود را تکذیب میکردند خداوند آنها را بیچاره و نابود میساخت و آثار
آنان را باقی نگه میداشت تا موجب عبرت و پند دیگران شود(از حسن و ابن اسحاق) و گفته اند سنن یعنی امثال و نمونه ها و
مثل ها(از ابن زید).
و بعضی گفته اند:سنن یعنی امتها و سنت یعنی امت(از مفضل)و گفته اند یعنی اهل سنن.
و گفته اند معنی آیه اینست که براي هر امتی روش و طریقه اي بوده که متابعت آن کرده اند(از کلبی).
اقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ 􀀀 کانَ ع 􀀀 فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ
-یعنی سیر در زمین کنید و اخبار تکذیب کنندگان را و آنچه را بایشان رسیده با دیده عبرت بنگرید تا پند گیرید و دیگر مثل
اعمال آنها را تکرار منمایید و همچون آنها را تکذیب و انکار پیامبر را مپویید که نمونه آن عذابها که بر ایشان فرود آمده بر
شما نیز نازل شود.
مراد از مکذبین کسانی است که بعث و نشر در قیامت و ثواب و عقاب آخرت را انکار کنند که خداوند در دنیا بنابودي و
هلاك عذابشان کند و در آخرت بعذاب دردناك دوزخ و ذلت بیمانند گرفتارشان نماید.
ذا􀀀􀀀ه
-اشاره است بقرآن.
لِلنّ
اسِ􀀀 ب انٌ 􀀀یَ
-یعنی دلیل و بیانی است براي همگی ایشان(از حسن و قتاده.) و گفته اند اشاره است بقول خداوند(قد خلت من قبلکم سنن)از
ابن اسحاق و بلخی و طبري.
وَ هُديً
-علی بن عیسی گوید فرق بین بیان و هدي اینست که بیان روشن ساختن معنی چیزي است براي دیگري هر چه باشد ولی
هدایت روشن ساختن طریق رشد و سعادت که طرف بآن راه رود و براه گمراهی نرود.
وَ مَوْعِظَهٌ لِلْمُتَّقِینَ
-و اینکه فرموده این بیان قرآن براي متقین است و با اینکه قرآن بیان و هدایت و موعظه براي همه مردم میباشد از اینروست که
تنها متقین هستند که از آن بهره میبرند و بهدایتش هدایت میگردند و از مواعظش پند میگیرند.
ص : 264
140- بیان آیه 139
اشاره
لغت:
وهن-سستی.
-2 اعلون-جمع اعلی و مؤنث آن علیاء و جمع علیا(علیات و علی).
-3 فرق بین لمس و مس اینست که لمس چسبیدن بدن است بچیزي همراه با احساس آن چیز و مس صرف چسبیدن است.
-4 دوله-روي آوردن اقبال بجمعی به اینکه بمقصود برسند.
اللّ فلاناً من فلان-یعنی خداوند شانس و روي آوري آن را براي او قرار داده.
􀀀
-5 ادان ه
دوله به دو لغت آمده ضم دال(دوله)و فتح دال(دوله).
و گفته اند بضم دال درباره مال و بفتح آن درباره پیروزي جنگ بکار رود.
شأن نزول:
آیه براي تسلیت مؤمنان آمده بمناسبت رنجها و زحمتهایی که در احد بایشان رسید.(از زهري و قتاده و ابن نجیح).
و گفته اند که چون مسلمین در روز احد از شکاف کوه عقب نشینی کردند و خالد با سواران مشرکین آهنگ کوه کرد که
بآن شکاف بالا رود پیغمبر عرضه داشت:بار خدایا از بالا رفتن اینان جلو بگیر که ما را جز بتو قوتی نیست خداوندا در این شهر
جز این افراد اندك کسی ترا نمیپرستد.در اینوقت خداوند این آیه فرستاد و در پی آن جمعی از تیر اندازان بکوه بالا رفتند و
سواران مشرکین را تیر باران کردند تا آنها را بعقب نشینی وا داشتند و مسلمانان بر کوه صعود نمودند و اینست قول خداوند.
وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ
-از ابن عباس.
ص : 265
کلبی گوید:آیه پس از روز احد آمد هنگامی که پیغمبر(ص)اصحابش را امر کرد که دشمن را تعقیب کنند در حالی که
اصحاب زخمدار بودند و فرمود با ما همراه نشوند مگر کسانی که دیروز در احد با ما بودند و این فرمان بر مسلمین گران آمد
لا تَحْزَنُوا... یعنی بخود غم و سستی 􀀀 لا تَهِنُوا وَ 􀀀 پس خداوند این آیه را فرستاد و دلیل کلبی بر این سخن این قسمت آیه است وَ
راه ندهید که شما برتر و بالاترید...
تفسیر:
سپس خداوند مسلمین را ببزرگی و عظمت روح برمیانگیزد و از سستی و اندوه نهی میفرماید و وعده پیروزي عاجل و حسن
عاقبت و آجل بدیشان میدهد.
لا تَهِنُوا 􀀀 وَ
-یعنی در جهاد با دشمنان سستی مکنید.
لا تَحْزَنُوا 􀀀 وَ
-و از آنچه که به پیکرها و یا ثروت هاي شما میرسد اندوه مخورید.
و گفته اند یعنی:با جراحتهایی که بشما رسیده سست مشوید و بواسطه مصیباتی که متوجه شما گشته اندوهگین مباشید.
و گفته اند مراد اینست که از شکستی که بظاهر نصیب شما شده سست مشوید و براي غنیمتهایی که از کفتان رفته غم
مخورید.
وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ
-یعنی سرانجام شما پیروز و منصور خواهید بود و گفته اند یعنی شما از نظر مقام بالاترید.
إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
-اگر مؤمنید مراد اینست که کسی که بخدا ایمان دارد نباید بواسطه اعتماد و اطمینانی که بحق دارد حزن و سستی در او راه
پیدا کند.
و ممکنست مراد این باشد که اگر بوعده نصرت و پیروزي که من بشما داده ام مؤمنید هرگز غم و سستی بخود راه مدهید
سپس خداوند به تسلیت مؤمنان می پردازد.
إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ
-یعنی اگر بشما جراحتهایی رسیده بدشمنان شما نیز مانند آنها رسیده است(از ابن عباس).
و گفته شده مراد اینست که اگر در روز احد زخمهایی بشما رسیده نظیر آنها در جنگ بدر بدشمنانتان نیز رسیده است.
ص : 266
انس بن مالک گوید:در روز احد علی(ع)را نزد پیغمبر(ص)آوردند که شصت و چند زخم شمشیر و نیزه به پیکر مقدسش
رسیده بود.
پیغمبر دست مبارك بر زخمهاي وي بمالید و دستمالیدن همان و شفا یافتن باذن خدا همان چنان که گویی از اول زخمی نبود.
از ابن عباس است که در روز احد ابو سفیان بکوه بالا رفت.پیغمبر عرضه داشت خداوندا ابو سفیان را نرسد که بر ما بلندي
یابد ابو سفیان ساعتی درنگ کرد و فریاد بر آورد که:این روز تقاص آن روز(یعنی رنج و کشته شدگان و جراحات امروز شما
تقاص و در برابر جراحات و مقتولین روز بدر ما)همانا روزگار همواره در گردش و دگرگونی است(و هر روزي بکام کسی
است)و جنگ یک روز بنفع ماست و دیگر روز بزیان ما.
پیغمبر(ص)باصحاب فرمود پاسخش گویید اصحاب فریاد بر آوردند که مقتولین شما و ما یکسان نیستند که کشته شدگان شما
در دوزخند و از ما شهید و اهل بهشتند.
ابی سفیان فریاد بر آورد که(و لنا عزي و لا عزي لکم)یعنی ما عزي داریم و شما را عزّایی ( 1)نیست.
اللّ مولانا و لا مولی لکم،یعنی خدا مولاي ماست و شما را مولایی نیست.
􀀀
پیامبر فریاد بر آورد که: ه
اللّ اعلی و اجل(خدا بلندتر و بزرگتر است).
􀀀
ابو سفیان گفت:اعل هبل(هبل ( 2)بلند است و بزرگ) پیغمبر فرمود: ه
النّ
اسِ􀀀 ب ا یَْنَ 􀀀 داوِلُه 􀀀 الْأَیّ نُ
ام 􀀀 وَ تِلْکَ -یعنی ما روزگار را گاهی بکام و نفع مردم میچرخانیم و گاه دیگر بضررشان(از حسن و قتاده و ربیع و سدي و ابن اسحاق)و
همانا خداوند روزگار را بین مسلمانان و کفار بگردش میآورد گاه بکاستن رنج از مسلمین و گاه بافزودن رنج بر ایشان و البته
نه با پیروزي کفار علیه ایشان زیرا پیروزي علامت محبت داشتن است و خداوند بکفار هرگز محبتی ندارد و خداوند براي دنیا
دگرگونی
ص : 267
1) عزا نام بت بزرگ قریش که در خانه کعبه نصب شده بود. -1
2) هبل-نیز بت بزرگ عرب در خانه کعبه. -2
و اقبال را قرار داد براي اینکه مسلمین بدنیا و روزگار دل نبندند و اطمینان پیدا نکنند و در نتیجه رغبت و حرصشان نسبت بآن
اندك باشد چون همواره لذات دنیا رو بزوال است و زندگی آن آمیخته بشرنگ محنتها است.
و نیز براي اینکه براي جهان آخرت که خود ابدي و جاوید و نعمتهایش زوال ناپذیر است بکوشند.
و اینکه دولت و گردش روزگار را گاه بنفع مسلمین و گاهی بضررشان قرار میدهد اینست که ایمانشان بر وجه صحیح و طبق
منطق و حجت باشد چون اگر دنیا همواره بکام مسلمین بود بسیاري از مردم براي همین مطلب بعنوان تفأل باسلام میگراییدند.
و این نکته نیز معلوم باشد که پیغمبر در هر کار و هر موضعی پیروز بود یا پیروزي ابتدایی و یا در سرانجام کار و دائمی،نبودن
غلبه ظاهري پیغمبر(ص)بهمان مصلحتی بود که فوقاً بیان داشتیم.
اللّ الَّذِینَ آمَنُوا
􀀀
وَ لِیَعْلَمَ هُ
تلک الایام نداولها بین الناس لوجوه من المصالح و الحکمه و لیعلم »: -مفعول دیگر(لیعلم)محذوف است و تقدیر چنین است
یعنی روزگار را بین مردم میچرخانیم براي مصالح و حکمتهایی و براي اینکه خدا بشناسد مؤمنین را در حالی که بوسیله « اللّ
􀀀
ه...
ایمان از دیگران تمیز داده شده اند و ممتازند.و روي این معنی یعلم(میداند)بمعنی یعرف(میشناسد)نیست زیرا مراد این نیست
.( که خداوند ذات و شخص مؤمنین را بشناسد بلکه مقصود اینست که تمیز آنها را بواسطه ایمان بداند ( 1
و ممکنست مقصود این باشد که:خدا مؤمنان را بشناسد بواسطه صبر و پایداري که در راه جهاد با دشمن از خود نشان میدهند
یعنی با آنها مثل کسی که بصبر و پایداري شناخته شده اند رفتار خواهد کرد.خداوند پیش از اظهار ایمان حال آینده آنها را
میدانست.
ص : 268
1) فرق بین علم و معرفت اینست که معرفت بامور جزئی و ذوات و اشخاص تعلق میگیرد و علم بامور کلی و لذا در اینجا -1
اگر مراد شناخت خود و ذات مؤمنان باشد باید یعرف بکار رود و اگر مراد تمیز مؤمنین از کافر باشد یعلم بکار میرود.(مترجم)
چنان که پس از آن میداند با این تفاوت که قبل از اظهار ایمان میدانست که در آینده از کافران ممتاز خواهند شد و پس از
اظهار ایمان میداند که اکنون تمیز داده شده اند و ممتاز گشته اند پس تفاوت در علم خداوند نیست بلکه در معلوم است که
اظهار ایمان ایشان است که قبل از انجام یا بعد از آن تفاوت دارد پس در علم خدا تغییر نیست بلکه در معلوم یعنی خبري است
که مورد علم او واقع میشود.بعضی گفته اند مقصود آیه اینست که تا اولیاء خدا بدانند تمیز مؤمن از کافر را و اینکه علم را
بخود نسبت داد براي تجلیل و بزرگداشت اولیاء میباشد که دانستن آنها دانستن خداست.
و گفته اند مراد اینست که خداوند بداند صبر و شکیبایی صابران و بیتابی و سستی جزع کنندگان را.
و نیز گفته اند یعنی تا خداوند مؤمن را از منافق جدا کند و بشناسد و با ذکر مؤمن از ذکر منافق که بقرینه معلوم است بی نیاز
شد.
داءَ 􀀀 وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَ
-در اینجا دو قولست:
-1 تا بوسیله شهادت کسانی را که در یوم احد شهید شده اند گرامی سازد.(از حسن و قتاده).
-2 خداوند بواسطه جلالت قدر و بلندي مرتبه اي که دارید شما را بر گناهان مردم شاهد قرار دهد و شهداء جمع شاهد و شهید
است(از ابی علی جبایی)و از اینرو شهداء نامیده شوند که اعمالی را که شهادت میدهند و مشاهده کرده اند(این در صورتیست
که جمع شاهد باشد)و اما اگر جمع شهید باشد از اینرو شهداء نامیده میشوند که جان خود را از روي علم و دیدن و شهود
میدان جنگ و کشتار نثار کردند و فرار ننمودند.
الظّ
􀀀
لا یُحِبُّ الِمِینَ 􀀀 اللّ
􀀀
وَ هُ
-ظاهر معنی و فایده آن اینست که خداوند ظالمان را بواسطه محبوب بودنشان بر مؤمنان مسلط نمیکند و تمکن نمیدهد بلکه
براي مصالحی که گفته شد و هم براي آمرزش گناه مؤمنان چنان که در آیۀ بعد میگوید.
ص : 269
[ [سوره