گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
[سوره آل عمران ( 3): آیات 141 تا 143




اشاره
جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ 􀀀 اَللّ اَلَّذِینَ
􀀀
لَمّ یَعْلَمِ هُ
ا 􀀀 و اَلْک ( 141 ) أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا اَلْجَنَّهَ افِرِین 􀀀 اَللّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَ قَ 􀀀
وَ لِیُمَحِّصَ هُ
( اَلصّ ( 142 ) وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ اَلْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ( 143
ابِرِین 􀀀 َ
(1)
ترجمه:
تا خداوند مؤمنان را تصفیه کند و کافران را نقصان دهد.
گمان کردید که ببهشت میروید پیش از آنکه خداوند جهاد کنندگان شما را (با انجام جهاد)باز شناسد و معلوم بدارد و صبر
کنندگان شما را(با صبر در جهاد) معلوم سازد.
شما بودید که پیش از آنکه مرگ(و میدان جهاد را)ببینید آرزوي مرگ میکردید ولی آن را دیدید و تماشایی شدید(و از
جهاد باز ایستادید).
ص : 270
1) سوره آل عمران آیه 141 تا 143 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیۀ 141
اشاره
لغت:
تمحیص در اصل تخلیص و خالص گردانیدن است.
خلیل گوید:محص یعنی خلوص از عیب(محصه-امحصه-محصاً)او را از هر عیبی خالص گردانید.
اللهم محص عنا ذنوبنا-یعنی خداوندا پاك کن گناهان ما را.
-2 محق در اصل نابود ساختن چیزي بتدریج و از اینرو معنی نقصان در آن خوابیده.
(انمحق الشیء و تمحق)یعنی اندك اندك برکت آن برفت.
محاق:آخر ماه چون نور ماه کم کم از بین میرود و پایان می پذیرد.
تفسیر:
اینک خداوند مصلحت در جابجا کردن روزگار(و اقبال)را بین مردم بیان میکند:
اللّ الَّذِینَ آمَنُوا
􀀀
وَ لِیُمَحِّصَ هُ
:در معنی آیه چند قول گفته شده:
-1 یعنی براي اینکه خداوند مؤمنان را امتحان کند.
کافِرِینَ 􀀀 وَ یَمْحَقَ الْ
:یعنی آنها را نقصان دهد(از ابن عباس و مجاهد).
-2 یعنی تا خداوند گناهان مؤمنان را برطرف کند(زجاج).
-3 خداوند مؤمنان را با آزمایش و ابتلاء نجات دهد و کافران را در موقع امتحان هلاك سازد(از علی بن عیسی).
و آیه دلالت دارد که خداوند اقبال و دنیا را بین مردم جابجا میکند(و هر روزي دنیا را بکام کسی میچرخاند)تا گناه مؤمنان را
پاك سازد و کافران را نابود گرداند و نقصان بخشد.
ص : 271
و علت اینکه به این وسیله آنها را از گناه میسترد و پاك مینماید دو چیز است:
-1 در اینکه کافران را آزاد میگزارد و قدرت را از ایشان نمیگیرد تا بر مسلمین بتازند و بآنها مصیبت وارد کنند براي اینست که
آنها را در معرض صبر و بردباري که وسیله اجر عظیم است در آورد و وزر و وبالهاي بسیاري از ایشان فرو ریزد.
-2 در اینکار لطفی است که آنها را بیاد خدا اندازد و به این وسیله از ارتکاب گناه محفوظ می دارد.
ص : 272
143- بیان آیه 142
اشاره
لغت:
فرق بین تمنی و اراده اینست که اراده از افعال قلوب است و تمنی همان قول گوینده است که گوید کاش چنین و چنان بود و
کاش چنین و چنان نبود.
و گفته اند تمنی معنی قلبی(و حالت خواهش درونی)است که با این گفته مطابقت داشته باشد ولی معنی صحیح همان اولی
است.
تفسیر:
چون خداوند مردم مؤمن را بجهاد ترغیب فرمود،اکنون بر این سخن میافزاید که ببهشت نمیرسید مگر با آزمایش و امتحان و
میفرماید:
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ
جاهَدُوا 􀀀 اللّ الَّذِینَ
􀀀
لَمّ یَعْلَمِ هُ
ا􀀀 و :مراد استفهام انکاري است.یعنی اي مردم مؤمن گمان میکنید که داخل بهشت خواهید شد؟! الصّ :یعنی در حالی که هنوز مجاهدان جهاد نکرده اند تا خداوند جهادشان را بداند و نیز صابران هنوز صبر
ابِرِین 􀀀 مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ خود بکار نبرده اند تا صبرشان در جهاد معلوم گردد.
و نیز ممکنست مراد این باشد که آیا گمان میکنید هنوز جهادي واقع نشده وارد بهشت خواهید شد منتهی براي اختصار باین
و لما لم یکن المعلوم من جهاد الذي اوجب علیکم-یعنی هنوز جهاد »: عبارت نقل شده و بنا بر این تقدیر عبارت چنین است
.« واجب بر شما واقع و انجام نشده
وَ لَقَدْ کُنْتُمْ
:یعنی اي اصحاب محمد(ص).
تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ
:آرزوي مرگ میکردید.این جمله اشاره است بکسانی که در جنگ بدر زنده مانده بودند و آرزوي شهادت داشتند ولی اکثر
آنها در جنگ احد
ص : 273
فرار کردند اینست که خداوند ایشان را مورد عتاب قرار داده(از حسن و مجاهد و ربیع).
مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ
بمرگ بر میگردد یعنی قبل از اینکه اسباب مرگ را که جنگ است ببینید آرزوي شهادت میکردید « رأیتموه » و« تلقوه » :ضمیر در
و اکنون دیدید.
و مراد از دیدن موت دیدار اسباب و مقدمه موت یعنی جنگ و جهاد است چون مرگ دیدنی نیست.
وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
:گفته شده که اینجمله تأکید رؤیت است چنان که گویی آن را با چشم خود دیدم که کلمه با چشم خود تأکید دیدم میباشد و
این تأکید براي اینست که معلوم شود مراد رؤیت با قلب نیست بلکه دیدن با چشم است.
و گفته اند یعنی:در حالی که محمد(ص)را می بینید و در جمله محذوفی است.
(فلم انهزمتم:یعنی چرا فرار کردید)در حالی که محمد(ص)را می بینید.
اگر سؤال شود چگونه مؤمنان آرزو داشتند که مشرکان آنان را بکشند تا به درجه شهادت نایل شوند؟و اصلا چنین آرزویی
جایز است؟ جواب گوییم جایز نیست زیرا قتل مشرکین ایشان را گناه است و آرزوي معصیت جایز نیست چنان که خداوند
هم چنین اراده اي نمیکند و بچنین کاري امر نمیفرماید پس مراد اینست که مؤمنان تمنی شهادت داشتند به اینکه آن قدر در
جهاد مقاومت کنند تا جان خود را فدا نمایند.
ص : 274
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 144 تا 145
اشاره
اَللّ شَیْئاً وَ
􀀀
ی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ هَ 􀀀 ابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَل 􀀀 ی أَعْق 􀀀 اتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَل 􀀀 إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ أَ فَإِنْ م
􀀀
ا مُحَمَّدٌ 􀀀 وَ م
وابَ􀀀 ا وَ مَنْ یُرِدْ ثَ 􀀀 ا نُؤْتِهِ مِنْه 􀀀 وابَ اَلدُّنْی 􀀀 اباً مُؤَجَّلًا وَ مَنْ یُرِدْ ثَ 􀀀 اَللّ کِت
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ 􀀀 ا 􀀀 اَلشّ ( 144 ) وَ م
􀀀
اَللّ اکِرِینَ
􀀀
سَیَجْزِي هُ
( اَلشّ ( 145
􀀀
ا وَ سَنَجْزِي اکِرِینَ 􀀀 اَلْآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْه
(1)
ترجمه:
محمد(ص)نیست مگر رسول(الهی)که قبل از او نیز پیامبرانی بوده اند اگر وفات یابد یا کشته شود به پشت خود بر میگردید و
هر کس بازگشت کند خدا را هیچ زیانی نرسد و خداوند شاکران را جزا و پاداش خواهد داد.
هیچ نفسی را نرسد که بی اجازة خدا بمیرد.نوشته و ثبتی است مدت دار و هر کس پاداش دنیا خواهد از آن دهیمش و هر که
پاداش اخروي خواهد از آن دهیمش و سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد.
ص : 275
145 جزء 4 سوره 3 - 1) سوره آل عمران آیه 144 -1
بیان آیۀ 144
اشاره
-1 محمد:از حمد است و تحمید بالاتر از حمد است و معناي محمد(از تحمید) یعنی مستغرق در همۀ محامد میباشد زیرا
مستوجب تحمید نیست مگر آن کس که در کمال مستولی باشد.
اللّ علیه و
􀀀
خداوند عز اسمه پیامبرش را به دو اسم مشتق از اسم خود گرامی داشت که یکی محمد است و یکی احمد(صلی ه
آله)و بهمین معنی اشاره کرده است حسان بن ثابت:
نبی اتانا بعد یأس و فتره
من الدین و الاوثان فی الارض تعبد
و شق له من اسمه لیجله
فذو العرش محمود و هذا محمد
یعنی پیامبري که براي ما آمد پس از نومیدي ما از اصلاح و پس از مدت زمانی که نور دین خاموش شده بود در سراسر زمین
بتها مورد پرستش واقع گشته بودند و خداوند نام او را از نام خود مشتق ساخت تا او را تجلیل و تکریم کرده باشد و نام
خداوند محمود است و نام پیغمبر محمد(ص).
مورد و شأن نزول:
مفسران گویند:سبب نزول این آیه اینست که چون روز احد به دروغ شایع کردند که پیغمبر اکرم کشته شده عده اي گفتند که
اگر پیغمبر بود کشته نمیشد و گروهی دیگر گفتند ما در راه همان هدفی که حضرتش می جنگید خواهیم جنگید تا بوي
ملحق شویم و عده اي راه ارتداد پیمودند و گروهی راه فرار گزیدند.
(و این آیه نازل شد)و علت اصلی شکست مسلمین فرار تیر اندازان شکاف احد بود و داستان از اینقرار است:
اللّ بن جبیر در تنگه
􀀀
پیغمبر اکرم(ص)پس از گماردن سربازان اسلام در سنگرگاههاي خود پنجاه تیرانداز ماهر را بریاست عبد ه
کوه احد مستقر ساخت و فرمود جاي
ص : 276
خود را بهیچ وجه خالی نکنید که ما همواره پیروز خواهیم بود تا زمانی که شما در جایگاه خود ثابت بمانید.
قریش آمدند در حالی که خالد بن ولید در میمنه سپاه و عکرمه بن ابی جهل در میسره لشگر بود و زنانشان از عقب آنان را
بدرقه میکردند و دف و نی مینواختند و سرود می خواندند و پایکوبی میکردند.
تنور جنگ افروخته شد پیغمبر(ص)فرمود کیست که این شمشیر بستاند و چنان که شایسته است آن را بر سر دشمنان فرود آرد
چندان که کج شود.
ابو دجانه سماك بن خرشه انصاري آن را بگرفت و عمامه اي سرخ بر سر نهاد و با تبختر راه میرفت و چنین رجز می خواند:
انا الذي عاهد فی خلیلی
ان لا اقیم الدهر فی الکیول
اللّ و الرسول
􀀀
اضرب بسیف ه
یعنی:منم آنکه خلیلم از من عهد گرفته که تا آخرین صف دشمن را باقی نگزارم اینک با شمشیر خدا و پیغمبر می جنگم.
پیغمبر فرمود:اینگونه راه رفتن را خدا و پیامبر دشمن دارد مگر در چنین جایگاهی(که برابر دشمن است).
سپس پیغمبر و اصحابش بمشرکین حمله بردند و آنها را شکست و فراري دادند و امیر مؤمنان علی بن-ابی طالب-چنان که
گذشت پرچمداران-را بکشت و خداوند نصرت خود را بر مسلمانان فرو فرستاد.
زبیر گوید:هند و همراهانش را دیدم که پا بفرار نهاده اند و از کوه بالا میروند و خدام خود را صدا میزنند که بیاریشان بشتابند
و جز بنگهداري آنها بکاري نپردازند.
در اینوقت چون تیراندازان دیدند که دشمن عقب نشینی کرد و مسلمین بغارت اموال ایشان پرداخته اند آنها نیز قصد غارت
کردند و در میانشان اختلاف پدید آمد دسته اي گفتند که امر پیغمبر(ص)را پشت سر منهید.گروهی گفتند دیگر کاري بما
نیست (و جنگ بنفع ما خاتمه یافته)و براي جمع غارت بسپاه ملحق شدند.
ص : 277
در اینوقت خالد متوجه شد که اکثر تیراندازان سنگر را خالی کرده و مسلمین بجمع غنیمت سرگرم شده و از پشت سر حامی
اللّ بن قمیه حارثی
􀀀
ندارند، سواران خود را صدا زد و از عقب بر یاران پیغمبر حمله آورد و آنها را شکست داد و بکشت و عبد ه
سنگی بطرف پیغمبر پرتاب کرد و بینی و دندان پیشین حضرت را بشکست و او را برو در انداخت.اصحاب که این دیدند از
اللّ بقصد قتل حضرتش حمله ور گشت،مصعب بن عمیر پرچمدار پیغمبر در بدر و احد به دفاع
􀀀
اطرافش پراکنده شدند و عبد ه
اللّ بن قمیه رفت نام پرچم پیغمبر عقاب بود که به دست داشت ولی به دست وي شهید شد وي پس از قتل
􀀀
از وي بجلوي عبد ه
مصعب پیغمبر را که بآن حال دید کشته پنداشت و فریاد برآورد که من محمد را بکشتم و ندایی دیگر بسیار بلند برخاست که
محمد کشته شد و گویند این منادي شیطان بود در نتیجه مردم بکلی از پیغمبر گریختند و از گرد او پراکنده شدند حضرت
مرتب مردم را بخود میخواند و میفرمود اي بندگان خدا بسوي من بشتابید تا اینکه 30 مرد گردش جمع گشتند و از وجود
مقدسش حمایت کردند تا مشرکان را از اطرافش پراکنده ساختند و دور کردند.سعد بن ابی وقاص چندان به مشرکین تیر
اللّ آسیب دید و خشک گشت و چشم قتاده بن نعمان از
􀀀
انداخت که زه کمانش باریک و ساییده شد و دست طلحه بن عبید ه
حدقه در آمد تا اینکه پیغمبر آن را بجاي خود برگردانید و بهتر از اول شد.
چون پیغمبر بازگشت ابی بن خلف جمحی باو رسید و به پیغمبر گفت نجات نیابم اگر ترا سالم رها کنم!یاران پیغمبر گفتند یا
رسید. « ص» اللّ اجازه فرمایید یکی از ما باو حمله بریم.پیغمبر فرمود واگذاریدش او را رها کردند تا نزدیک پیغمبر
􀀀
رسول ه
ابی قبل از این چون پیغمبر را می دید میگفت اسبی نجیب و قوي دارم که هر روز 16 رطل علف باو میخورانم تا بر آن سوار
اللّ من ترا خواهم کشت.
􀀀
شوم و ترا بقتل رسانم و پیغمبر میفرمود بلکه انشاء ه
در اینوقت که ابی به پیغمبر نزدیک شد حضرت حربه اي از حرث بن صمه گرفت و باو روي آورد و بگردنش ضربه اي
نواخت تا خراشی در آن پدید آمد و بدون فاصله از
ص : 278
اسب بزیر افتاد و همچون گاو بانگ بر میآورد و فریاد میکرد که محمد مرا کشت.یارانش او را از معرکه بیرون بردند و
میگفتند بر تو عیبی نمی بینیم.وي گفت اگر این ضربه بر افراد دو قبیله ربیع و مضر فرود میآمد همگان را میکشت مگر محمد
مرتب مرا بقتل تهدید نمیکرد و پس از یک روز بمرد.
اللّ بن ابی میفرستادیم که براي ما از ابی
􀀀
بهر حال خبر شهادت پیغمبر منتشر گشت جمعی مسلمین گفتند کاش رسولی نزد عبد ه
سفیان امان گیرد و گروهی از منافقان گفتند اگر محمد کشته شده بدین پیشین خود بازگردید.
انس بن نصر عموي انس بن مالک گفت اي مردم اگر محمد(ص)کشته شد صداي محمد زنده است زندگی پس از مرگ
محمد(ص)چه لطف و ثمري دارد در راه همان هدفی که رسول اکرم میجنگید شما هم بجنگید و در همان راه بمیرید.
سپس دست بدعا برداشت و گفت خداوندا من از گفته این جمع مسلمان از تو پوزش می طلبم و از آنچه ایندسته منافقان
آورده اند بیزاري میجویم سپس شمشیر بکشید و بجنگید تا شربت شهادت بنوشید.
سپس پیغمبر به پناه صخره اي رفت و مردم را بخواند اول کسی که پیغمبر را شناخت کعب بن مالک بود.او گوید چشمان
حضرت را از زیر کلاه خود بشناختم که میدرخشد و با بلندترین صدا فریاد برآوردم اي معشر مسلمین بشارت باد که این
اللّ است که ایستاده حضرت بمن اشاره کرد که ساکت باش.عده اي از اصحاب بسویش شتافتند حضرت آنها را بر فرار
􀀀
رسول ه
اللّ پدران و مادران فدایت باد بما خبر رسید که شما شهید شده اید و دلهاي ما از
􀀀
ملامت گفت.در پاسخ گفتند:یا رسول ه
اینخبر بوحشت افتاد و در نتیجه فرار اختیار نمودیم در اینجا خداوند این آیه فرستاد و ما محمد الا رسول...
تفسیر:
اشاره
اکنون خداوند بیان میفرماید که هیچگاه نباید امر الهی متروك بماند چه پیغمبر بین آنها باشد و چه نباشد:
إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ
􀀀
ا مُحَمَّدٌ 􀀀 وَ م
:یعنی محمد بشریست که
ص : 279
خداوند او را براي رسالت خود برگزید که قبل از او نیز پیامبرانی بودند که رسالت خود را به انجام رسانیدند و از دنیا رفتند و
بعضی از آنها نیز کشته شدند و محمد(ص)نیز مانند پیغمبران گذشته وفات خواهد کرد و مرگ و شهادت براي او محال
نیست.
و گفته اند مراد اینست که اصحاب انبیاء پس از مرگ و یا قتل پیغمبر خود مرتد نشدند شما نیز بآنها اقتدا کنید.
سپس خداوند این سخن را تأکید میفرماید:
ابِکُمْ 􀀀 ی أَعْق 􀀀 اتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَل 􀀀 أَ فَإِنْ م
-یعنی اگر خدا او را بمیراند یا کافران او را بکشند شما پس از ایمان مرتد و کافر میشوید.
و اینکه ارتداد را انقلاب و بازگشت به پشت سر،که رجوع بقهقرا و عقب عقب رفتن است نامیده از اینروست که رده خروج
از اسلام و رفتن بسوي بدترین ادیانست چنان که انقلاب(عقب عقب رفتن)زشتترین صورت راه رفتن است و همزه در (أَ فَإِنْ
اتَ...) براي انکار است که بصورت استفهام میباشد مثل اینجمله(أ تختار الفساد علی الصلاح-یعنی فساد را بر صلاح اختیار 􀀀م
میکنی)که در مقام انکار است یعنی چنین کاري نباید کنی.
ی عَقِبَیْهِ 􀀀 وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَل
اللّ شَیْئاً -دلیل بر وعید است و حاصل آیه چنین است:هر که مرتد شود ضررش
􀀀
-یعنی هر کس از دینش برگردد فَلَنْ یَضُ رَّ هَ
بخودش بازگردد و هر کس شکر نماید ایمن باشد و نفع آن بخودش برسد.
فصل:در بیان آنچه درباره اسم محمد(ص)آمده.
کفار قریش پیغمبر را(مذمم)مینامیدند و این کلمه را می گفتند و پشت سر آن لعن می فرستادند.ابو هریره از حضرت حدیث
میکند که فرمود:
آیا نمی بینید که خداوند چگونه لعن قریش را از من بگردانید و آنها را دشنام داد.آنان مذمم را دشنام میدهند و نام من محمد
است.
در حدیث حضرت علی بن موسی الرضا(ع)بطور مسند ( 1)از اجداد از خود پیغمبر اکرم نقل شده که:وقتی نام فرزندتان را
محمد گزارید او را گرامی بدارید و در مجالس جا
ص : 280
1) مسند حدیثی است که نام راویان آن تا معصوم ذکر شده باشد -1
برایش باز کنید و بر او اخم مکنید و هیچ مردمی نیستند که مجلس مشورتی تشکیل دهند که محمد نام یا احمد نام در میان
ایشان باشد جز اینکه اگر او را طرف مشورت قرار دهند برایشان خیر پیش خواهد آمد.
از انس بن مالک است که روزي پیغمبر در بازار بود مردي صدا زد و گفت یا ابو القاسم حضرت متوجه او شد.مرد گفت
مرادم آن دیگري است.پیغمبر فرمود مرا همیشه باسم یعنی محمد صدا کنید و بکنیه یعنی ابو القاسم صدا مکنید.
از ابی هریره است که پیغمبر فرمود اسم و کنیه من هر دو را بر یک نفر منهید.
خدا میدهد و من تقسیم مینمایم(چون ابو القاسم یعنی پدر تقسیم کننده)،سپس این مطلب را فقط براي علی(ع)و فرزندش
اجازه داد.
ص : 281
بیان آیه 145
اشاره
تفسیر:
اشاره
اللّ
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
ا) یعنی نبود براي شما 􀀀 کانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَه 􀀀 ا 􀀀 -یعنی هیچ نفسی و جانداري جز باجازه خدا نخواهد مرد مثل آیه شریفه (م
که شاخه درختش را برویانید که معنی و مراد اینست(ما کنتم لتنبتوا شجرها یعنی درختش را شما نرویانیدید)و تفنن در عبارت
براي اینست که رویاندن تحت اختیار بشر نیست و در آیه اخبار باین مطلب است که مرگ جز با اجازه خدا نخواهد بود و این
سخن تسلیت مؤمنان است بمرگ پیغمبر که این نیز باجازه خداست و هیچکس پس از مرگ او نباید از دینش برگردد و بر
این امر عذري ندارد.
و گفته اند این سخن تحریک بر جهاد است که مسلمین چون بدانند که بی اجازه خدا نمیمیرند از جنگ هراس بخود راه
اللّ دو
􀀀
ندهند که جهاد اجل نرسیده را جلو نیندازد و ترس و فرار از جهاد مرگ رسیده را عقب نیاندازد.در معنی جملۀ باذن ه
احتمال است:
-1 بعلم خدا.
-2 بامر خدا.
ابو علی جبایی گوید:در آیه دلالت است که هیچکس جز خدا بر موت قدرت ندارد چنان که بضد مرگ یعنی حیات قدرت
ندارد و گرنه(مرگ باذن خدا است) معنی نداشت.
اباً مُؤَجَّلًا 􀀀 کِت
:یعنی خداوند براي هر زنده اي مدتی معین از حیات و مرگی معین مقدر کرده که جلو و عقب نخواهد شد.
و گفته اند:یعنی حکم لازم و مبرم و حتمی است.
ص : 282
ا􀀀 ا نُؤْتِهِ مِنْه 􀀀 وابَ الدُّنْی 􀀀 وَ مَنْ یُرِدْ ثَ
:در معناي این جمله چند قولست:
-1 یعنی هر که براي دنیا کار کند از قسمت دنیائیش محروم نخواهیم کرد ولی از آخرت بهره اي نخواهد داشت(ابن اسحاق).
-2 هر کس از جهاد خود قصد اجر دنیوي یعنی غنیمت داشته باشد باو می دهیم.
و آیه بیان می دارد که به دنیا رسیدن جاي حسرت ندارد زیرا که دنیا به خوب و بد داده شود(جبایی).
-3 هر کس با عمل بمستحبات قصد پاداش دنیوي داشته باشد در حالی که گناهان کبیره را انجام می دهد در دنیا باو پاداش
می دهیم ولی در آخرت محروم است زیرا اعمال او با گناهانش از بین میرود و این قول بعقیده قائل باحباط صحیح است(و ما
ا :هر کس با جهاد و اعمال خود ثواب آخرت بجوید باو آخرت می 􀀀 وابَ الْآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْه 􀀀 احباط را قبول نداریم.) وَ مَنْ یُرِدْ ثَ
دهیم و سزاوار نیست که کسی از اعمال خود غیر از ثواب خدا چیزي بخواهد.
و قریب بهمین معنی و آیه است حدیث نبوي که:
هر کس با عمل آخرت دنیا بطلبد در آخرت نصیبی نخواهد داشت.
کلمۀ من(در نؤته منها)ممکنست زائد باشد و ممکنست براي تبعیض باشد یعنی بعضی از آنها را باو می دهیم زیرا ثواب بقدر
عمل خواهد بود.
الشّ
􀀀
وَ سَنَجْزِي اکِرِینَ
:یعنی بشاکران ثواب شکر و پاداش می دهیم.
در تکرار این جمله دو قول است:
-1 براي تأکید و اشاره ببزرگی مقام شاکران است.
-2 یعنی بشاکر نعمت دنیا نیز بعنوان پاداش می دهیم که گمان نرود که شاکر از نعیم دنیا که بکافر داده میشود محروم است(از
ابن اسحاق).
ابان بن عثمان از امام باقر(ع)روایت میکند که:به علی(ع)در روز احد 60 جراحت رسید و پیغمبر به ام سلیم و ام عطیه دستور
داد او را مداوا کنند.گفتند یا
ص : 283
اللّ هر جاي از بدنش را معالجه و پانسمان میکنیم جاي دیگري از بدنش گشاده میشود و از بسیاري و شدت جراحت ها
􀀀
رسول ه
بر جان او ترسانیم.پیامبر(ص)با مسلمین به عیادت وي آمدند در حالی که یک زخم دیگر براي علاج مانده بود.پیغمبر دست
خود بر آن بمالید و فرمود مردي که در راه خداوند باین مصیبت مبتلی شود معذور است و زخمی که حضرت بر آن دست
مالیده بود بهبود یافت و علی(ع)فرمود:شکر خدا را که از جنگ فرار ننمودم.خداوند علی(ع)را در دو مورد از قرآن سپاس
بگفت:
.« الشّ
􀀀
وَ سَنَجْزِي اکِرِینَ » دوم « الشّ
􀀀
اللّ اکِرِینَ
􀀀
وَ سَیَجْزِي هُ » اول
ابو علی جبایی گوید:در آیه دلالت است بر اینکه اجل انسان یک اجل بیش نیست و همان وقت مرگ اوست زیرا با مرگ از
اجل موت که خداوند برایش قرار داده جدا نمیشود.
ابن اخشید گوید:
آیه بر این مطلب دلالت ندارد زیرا انسان دو اجل دارد:اجلی که بآن میمیرد و اجلی که موهبت الهی است و با این حال جز در
موقع و اجلی که خداوند آن را اجل موت او قرار داده نمیمیرد.و قول اول قویتر است.
نظم و ارتباط آیات:
بما قبل متصل است زیرا براي تحریک بر جهاد است که در مقابل ذکر شده. «... کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ 􀀀 ا 􀀀 وَ م » آیه
و گفته اند وجه ارتباط اینست که مردم را به مرگ پیامبر که در آیه قبل اسم برده شده تسلیت می دهد.
و گفته اند وجه ارتباط اینست که حال و تکلیف مردم با موت پیامبر تغییر نمی- پذیرد پس باید در زمان حیات و بعد از
وفاتش باو امرش متمسک بود.
ص : 284
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 146 تا 148
اشاره
اَلصّ ( 146 ) وَ
ابِرِین 􀀀 اَللّ یُحِبُّ 􀀀
کانُوا وَ هُ 􀀀 ا ضَعُفُوا وَ مَا اِسْتَ 􀀀 اَللّ وَ م
􀀀
صابَهُمْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 ما أَ 􀀀 ما وَهَنُوا لِ 􀀀 اتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَ 􀀀 وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ ق
اَللّ
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 کافِرِینَ ( 147 ) فَآت 􀀀 ا عَلَی اَلْقَوْمِ اَلْ 􀀀 ا وَ اُنْصُ رْن 􀀀 دامَن 􀀀 ا وَ ثَبِّتْ أَقْ 􀀀 ا فِی أَمْرِن 􀀀 رافَن 􀀀 ا وَ إِسْ 􀀀 ا ذُنُوبَن 􀀀 الُوا رَبَّنَا اِغْفِرْ لَن 􀀀 إِلاّ أَنْ ق
􀀀
کانَ قَوْلَهُمْ 􀀀 ا 􀀀م
( اَللّ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ ( 148
􀀀
وابِ اَلْآخِرَهِ وَ هُ 􀀀 ا وَ حُسْنَ ثَ 􀀀 وابَ اَلدُّنْی 􀀀ثَ
(1)
ترجمه:
چه بسیار پیامبرانی که پیروان زیادي با آنها جنگیدند و از مصیباتی که در راه خدا بآنها رسید سست نشدند و زبونی نشان
ندادند و خداوند صابران را دوست دارد.
و گفتۀ ایشان نبود جز اینکه:پروردگارا گناهان ما و زیاده روي ما را در کارمان ببخش و بر کافران پیروزیمان ده.خدا پاداش
دنیا و پاداش نیک آخرت بآنها داد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
ص : 285
1) سوره آل عمران آیۀ 146 تا 148 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 146 تا 148
اشاره
لغت:
-1 وهن:ضعف و ضعف یعنی نقصان و کم شدن نیرو.
-2 استکانه:اصلش از کینه که حالتی بد و سیئ میباشد.بات بکینه:یعنی با نیت سوء شب را بسر آورد.
-3 اسراف:تجاوز از مقدار.
-4 افراط:نیز بمعنی اسراف و تجاوز از مقدار است و ضد این دو لغت تقتیر است.
و گفته اند:اسراف بمعنی تجاوز از حق است بباطل بکم کردن یا زیاد نمودن و معنی اول ظاهرتر است.
.« بواسطه سهو » اسرفت الشیء:یعنی آن را فراموش کردم زیرا از آن شیء بسوي غیر تجاوز کردم
تفسیر:
اکنون خداوند گذشته را تأکید میکند و میفرماید:
وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ
:یعنی چه بسیار پیغمبرانی که.
اتَلَ 􀀀ق
:جنگیده یا کشته شدند.
مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ
:درباره ربیون اقوالیست:
-1 یعنی علما و فقهاء صابر(از ابن عباس و حسن).
-2 جمعیت هاي بسیار(از مجاهد و قتاده).
-3 یعنی منسوبین به رب یعنی متمسکین به عبادت خدا(از اخفش).و دیگران گفته اند:یعنی منسوبین به علم رب.
ص : 286
-4 ربیون ده هزار نفر است(از زجاج).و همین قول مروي از حضرت باقر است.
-5 ربیون یعنی تابعان و ربانیون یعنی والیان(از ابن زید).
را به نبی نسبت دهیم معنی چنین میشود: « قتل » و اگر ضمیر در کلمه
چه بسیار انبیایی که کشته شدند در حالی که جماعتی بسیار با او بودند و پس از او در راه دین او جنگیدند.
ما وَهَنُوا 􀀀 فَ
:یعنی سست نشدند.
اگر ضمیر قتل را نسبت به ربیون دهیم مراد اینست که چه بسیار انبیایی که ربیون با آنها کشته شدند و ما بقی از آنها که زنده
ماندند،پس از مقتول شدن آنها سست نشدند-حسن همین قول را قبول کرده زیرا معتقد است که هیچ پیغمبري تا کنون در
سست « ما وَهَنُوا 􀀀 فَ» میدان جنگ کشته نشده و قتاده و ربیع و ابن اسحاق قول اول را پذیرفته اند و باین معنی نبی مقتول است
نشدن مال پیروان آنهاست و خداوند بیان میفرماید که اگر پیغمبر چنان که در احد به دروغ منتشر شد کشته میشد لازم نبود
که مسلمین ضعیف و سست شوند چنان که همراهان انبیاء گذشته با قتل آنها سست نگشتند و این معنی مروي است از حضرت
.« ع» باقر
ابن عباس گوید یعنی:با قتل پیغمبر خود سست نشدند و دست از دین بر نداشتند.
یعنی از جهاد دشمن نترسیدند. « ما وَهَنُوا 􀀀 فَ» : و گفته اند
کانُوا 􀀀 وَ مَا اسْتَ
:یعنی در برابر دشمن خاضع نشدند(از زجاج).
الصّ
ابِرِین 􀀀 اللّ یُحِبُّ 􀀀
وَ هُ
:و خداوند صابران در جهاد را دوست دارد-ابن انباري گوید:یعنی واجبست که در امر پیغمبرتان قتال و جهاد کنید اگر کشته
شد چنانچه امم انبیاء پیشین پس از قتل آنها با دشمن جنگیدند و از دین خود باز نگردیدند.
کانَ قَوْلَهُمْ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
ا -یعنی گفتۀ آنها نبود مگر استغفار و اغفر لنا 􀀀 ا ذُنُوبَن 􀀀 الُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَن 􀀀 إِلاّ أَنْ ق
􀀀
-و سخن آنها هنگام دیدار و برخورد با دشمن نبود،
ذنوبنا-یعنی گناهان ما را بر ما پرده بپوش به اینکه ما را بدانها عقاب نکنی.
ص : 287
ا􀀀 ا فِی أَمْرِن 􀀀 رافَن 􀀀 وَ إِسْ
-قدمهاي ما را در راه جهاد با دشمن ثابت بدار بوسیلۀ تقویت دلهاي ما و ایجاد اسبابی که بوسیله آنها ثبات قدم پیدا میکنیم...
و گفته اند مراد اینست که قدمهاي ما را در راه دین ثابت بدار.
ا􀀀 وَ انْصُرْن
-ما را کمک کن.
کافِرِینَ 􀀀 عَلَی الْقَوْمِ الْ
-بر کافران بافکندن رعب در دل آنها و ما را بفرشتگان یاري ده.
سپس خداوند آنچه را که پس از دعا بایشان عنایت فرموده بیان میدارد که:
اللّ
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 فَآت
-خداوند بآنها که وصفشان گذشت عطا فرمود.
ا􀀀 وابَ الدُّنْی 􀀀ثَ
-که نصرت ایشان بود تا بر دشمن غالب شدند و از ایشان غنیمت گرفتند.
وابِ الْآخِرَهِ 􀀀 وَ حُسْنَ ثَ
-یعنی مغفرت و بهشت.
ممکن است آنچه در دنیا از نصرت و پیروزي بایشان داده ثوابی است که بواسطه اطاعت الهی استحقاق آن را داشته اند.
و ممکنست که این بخشش و عطیه الهی از راه تفضل باشد در اینصورت مجازاً ثواب نامیده شده.
و ثواب عبارت است از نفع خالص که مورد استحقاق و همراه با تعظیم و بزرگداشت باشد.
اللّ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
􀀀
وَ هُ
-خدا محسنین را در رفتار و کردارشان دوست میدارد.
محسن فاعل حسن و بجاي آرندة حسن.و گفته اند:محسن کسی است که با اطاعت حق بخویشتن نیکی میکند و گفته
اند:یعنی احسان کننده بدیگري.
ص : 288
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 149 تا 151
اشاره
اَلنّ
اصِ رِین 􀀀 مَوْلا وَ هُوَ خَیْرُ کُم 􀀀 اَللّ 􀀀
خاسِرِینَ ( 149 ) بَلِ هُ 􀀀 ابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا 􀀀 ی أَعْق 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا اَلَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَل 􀀀ی
( اَلظّ ( 151
􀀀
اَلنّ وَ بِئْسَ مَثْوَي الِمِینَ
ار 􀀀 اهُمُ 􀀀 سُلْط وَ مَأْو اناً 􀀀 ی بِهِ ا لَمْ نَُزِّلْ 􀀀 بِاللّ م
􀀀
ما أَشْرَکُوا هِ 􀀀 150 ) سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اَلرُّعْبَ بِ )
(1)
ترجمه:
اي کسانی که ایمان آورده اید اگر از کافران پیروي و اطاعت کنید شما را به عقب بر میگردانند(یعنی بدین باطل پیش از
اسلام)و زیانکار خواهید شد.بلکه خداوند است که مولاي شماست و اوست بهترین یاوران.
در دل کافران هراس خواهیم افکند از اینرو که چیزهایی را که خداوند بر آنها دلیلی نفرستاده شریک خدا قرار دادند.جایشان
دوزخ است و جایگاه ستمگران که چه بد است.
ص : 289
1) سوره آل عمران آیه 149 تا 151 جزء 4 سوره 3 -1
150- بیان آیه 149
اشاره
لغت:
-1 طاعت:موافقت با اراده اي که انسان را بکار ترغیب میکند و با کلمه ترغیب اطاعت با اجابت فرق پیدا میکند (چون اجابت
ممکنست از غیر رغبت هم باشد ولی موافقت با اراده و میل حاصل است)بعضی از مردم گویند طاعت یعنی موافقت کردن با
امر ولی قول اول صحیحتر است زیرا هر که کاري را که عقل به وجوب و حسن آن حکم میکند انجام دهد مطیع است اگر چه
در مورد آن امري نباشد.
مورد و شأن نزول:
از علی(ع)روایت است که این آیه در باب منافقان است که بمسلمین پس از شکست در احد گفتند بدین گذشته خود
برگردید.
و گفته اند در باب یهود و نصاري نازل شده.
تفسیر:
اکنون خداوند سبحان بمؤمنین امر میکند که از کفار در باب پشت کردن بجهاد اطاعت نکنند:
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
-یعنی اي کسانی که خدا و پیغمبر را تصدیق دارید.
إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا
-یعنی اگر بقول یهود و منافقان گوش فرا دهید که بعشائر و قبیله هاي خود برگردید که محمد کشته شده.
ابِکُمْ 􀀀 ی أَعْق 􀀀 یَرُدُّوکُمْ عَل
-شما را بسوي کفر بر میگردانند هم چنان که قبلا بودید.
فَتَنْقَلِبُوا
-برمیگردید.
خاسِرِینَ 􀀀
-زیانکار بخود و چه زیانی بالاتر از اینکه کفر را بجاي ایمان گزینید
ص : 290
و جهنم را عوض بهشت انتخاب کنید.
لاکُمْ 􀀀 اللّ مَوْ
􀀀
بَلِ هُ
-یعنی خداوند اولی است که اطاعتش کنید و هم او بر نصرت شما اولی است.
النّ
اصِرِین 􀀀 وَ هُوَ خَیْرُ -او بهترین یاوران است.با اینکه نصرت دیگران نسبت بنصرت خدا مورد توجه نیست خداوند خود را بهترین ناصرین خوانده
که بگوید اگر نصرت دیگران فرضاً قابل توجه باشد باز او بهترین ناصر است چون مغلوبیت درباره او تصور نرود در حالی که
براي دیگران کاملا ممکن و عادي است و بعلاوه ناصر واقعی اوست که همه زمین و آسمانها از اوست و بهر چیز میتواند شما
را نصرت کند.
ص : 291
بیان آیه 151
اشاره
لغت:
-1 سلطان:در اینجا بمعنی دلیل و برهان است و در اصل بمعنی قوه است و به برهان سلطان گویند چون قوت بر دفع باطل دارد.
-2 سلاطه:حدت زبان 3-القاء:افکندن و در اصل براي اشیاء واقعی و اعیان موجود در خارج ذهن بکار میرود و استعمال در غیر
آنها مثل القاء رعب(که رعب امري قلبی است نه خارجی) مجازي و نظیر القاء است در این امر کلمه رمی که در انداختن تیر
یعنی نسبت زنا میدهند که رمی بمعنی نسبت زنا دادن است. « الذین یرمون ازواجهم » حقیقت است و در امور معنوي مجاز مثل
مثوي:منزل و اصل آن از ثوي است و ثوي بمعنی طول اقامت.
ام الثوي:صاحبخانه.
ثوي:مهمان،از اینرو که در خانۀ میزبان اقامت میگزیند.
مورد و شأن نزول:
سدي گوید:چون ابو سفیان و مشرکان روز احد رو بمکه نهادند در بین راه با خود گفتند بد کردیم که آنها را کشتیم و در
حالی که جز رمقی از ایشان باقی نماند رهاشان نمودیم برگردیم و بکلی آنها را ریشه کن سازیم.چون چنین تصمیم گرفتند
اللّ قصه را بعداً بیان خواهیم کرد)پس این آیه آمد.
􀀀
خداوند در دلشان ترسی افکند تا از قصد خود بازگشتند(و انشاء ه
تفسیر:
اکنون خداوند بیان می دارد که یکی از نصرتهاي او بمؤمنین رعب افکندن
ص : 292
در دل مشرکان است.
سَنُلْقِی
:خواهیم افکند.
فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ
:در دل کافران ترس و فزع.
بِاللّ
􀀀
ما أَشْرَکُوا هِ 􀀀بِ
:بواسطه اینکه بخدا شرك آوردند.
طاناً 􀀀 ا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْ 􀀀م
:چیزهایی را که در آن دلیلی بر ایشان قرار داده نشده یعنی بر شرك خود دلیلی ندارند.
اهُمُ 􀀀 وَ مَأْو
:جایگاهشان.
اَلنّ
ار 􀀀 ُ
:آتش است که بدان عذاب شوند.
الظّ
􀀀
وَ بِئْسَ مَثْوَي الِمِینَ
:جایگاه ظالمان بسیار بد است.
روایت است که کافران مثل مردم شکست خورده وارد مکه شدند از ترس اینکه مبادا پیغمبر و اصحابش بر آنها دوباره حمله
آرند و پیغمبر فرمود من باندازة مسافت یک ماه بوسیلۀ رعب نصرت شدم.
ص : 293
[ [سوره آل عمران ( 3): آیه 152
اشاره
ا تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ 􀀀 اکُمْ م 􀀀 ا أَر 􀀀 ازَعْتُمْ فِی اَلْأَمْرِ وَ عَ َ ص یْتُمْ مِنْ بَعْدِ م 􀀀 ذا فَشِلْتُمْ وَ تَن 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 تَح بِإِذْنِهِ اَللّ وَعْدَهُ إِذْ سُُّونَهُمْ
􀀀
وَ لَقَدْ صَ دَقَکُمُ هُ
( اَللّ ذُو فَضْلٍ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ ( 152
􀀀
ا عَنْکُمْ وَ هُ 􀀀 ا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ اَلْآخِرَهَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ لَقَدْ عَف 􀀀 یُرِیدُ اَلدُّنْی
(1)
ترجمه:
خداوند وعدة خود را با شما راست کرد آن گاه که به اذن او بکشتیدشان تا وقتی که سست شدید و در کار جنگ اختلاف
کردید و عصیان ورزیدید با اینکه خداوند آنچه دوست داشتید بشما نشان داده بود بعضی از شما دنیا طلب کردند و بعضی
دیگر آخرت آن گاه شما را از قتلشان باز داشت و از شما گذشت فرمود و خداوند بر مؤمنان فضل و کرم دارد.
ص : 294
1) سوره آل عمران آیات 152 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 152
اشاره
لغت:
حس:کشتن و وجهی که ریشه کن و نابود کند و اصل آن از احساس است و قتل را حس گویند چون حس را از بین میبرد.
شأن نزول:
ابن عباس و براء عازب و حسن و قتاده گویند:وعده مذکور در روز احد بود زیرا مشرکین را میکشتند تا موقعی که تیر اندازان
اللّ بن جبیر و همراهانش را بکشت و مشرکین دلگرم
􀀀
سنگر خود را خالی گزاردند و خالد از پشت بایشان حمله کرد و عبد ه
شده باز- گشتند و مسلمین را از عقب و جلو در میان گرفتند و هفتاد تن از مسلمین شهید شدند و کسی ندا داد که محمد
کشته شد.
در این موقع خداوند بر مؤمنان منت نهاد و کفار بازگشتند و آیه در این مورد آمده.اینک خداوند بیان می دارد که وعده
خویش را به عمل آورده و راست گردانید.
تفسیر:
اللّ وَعْدَهُ
􀀀
وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ هُ
ی إِنْ تَصْبِرُوا 􀀀 :یعنی خداوند بوعده اي که بشما داد درباره نصرت شما در برابر دشمنان وفا کرد وعده اي که قبلا فرموده بود (بَل
ذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ...) که تفسیرش گذشت و گفته اند این وعده گفتۀ پیغمبر بوده به تیر اندازان 􀀀􀀀 وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ ه
که تا موقعی که سنگر خود را خالی نکنید پیروز خواهید بود.
إِذْ تَحُسُّونَهُمْ
:وقتی که آنها را میکشتید.
بِإِذْنِهِ
:یعنی با علم خدا و لطف خدا.زیرا اصل اذن:آزادي دادن در انجام فعلی است و لطف آسان گردانیدن کاري است چنان که
اذن نیز چنین است پس بلطف اذن گفتن نیکو است.
ذا فَشِلْتُمْ 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀
:تا اینکه از دشمن بترسیدید و از جنگ خود داري کردید و
ص : 295
دست کشیدید.
ازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ 􀀀 وَ تَن
:یعنی راه اختلاف پیش گرفتید.
وَ عَصَیْتُمْ
:امر پیغمبر را در حفظ سنگر عصیان کردید.
ا تُحِبُّونَ 􀀀 اکُمْ م 􀀀 ا أَر 􀀀 مِنْ بَعْدِ م
:پس از آنکه نصرت خود و هزیمت کفار و دست یافتن به غنیمت را که محبوب شما بود بشما دادیم.اکثر مفسران:آنند که
همه آیه در باب احد است و ابو علی جبایی گوید:یعنی وقتی آنها را در بدر بکشتید تا اینکه در احد بترسیدید و در آن روز
اختلاف و عصیان پیش گرفتید پس از آنچه از فتح و نصرت که در بدر بشما دادیم.
و قول بهتر همان اولیست که درباره احد میباشد.
ذا فَشِلْتُمْ...) محذوف است:یعنی وقتی چنین و چنان کردید خداوند شما را امتحان کرد و نصرت خود از شما 􀀀 جواب از (إِ
برداشت.
ا􀀀 مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْی
:بعضی از شما دنیا یعنی غنیمت می خواهد و آنها کسانی بودند که براي جمع غنیمت سنگرگاه خود را در کوه رها کردند با
اینکه پیغمبر امر کرده بود که تا آخر معرکه آنجا را رها نکنند.
وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَهَ
اللّ جبیر و تیر اندازان بودند که بر جاي خود ثابت بماندند.
􀀀
:یعنی از جهاد نعمتهاي نزد خدا را میخواهند مراد عبد ه
ابن مسعود گوید:من نمی دانستم که یک تن از اصحاب پیغمبر طالب دنیا باشد تا اینکه این آیه در روز احد نازل شد.
ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ
:در اینکه خداوند انصراف مسلمین را بخود نسبت داده چند وجه است:
-1 مؤمنان دو دسته بودند یک دسته آنان که در فرار از معرکۀ جنگ گناهکار بودند.
دستۀ دوم آنان که گناهکار نبودند زیرا پس از شکست و فرار مسلمین اندك بودند و باذن خدا براي حفظ جان انصراف و
بازگشت از جنگ نمودند زیرا خداوند واجب کرده بود که در برابر دویست کافر اگر لا اقل صد نفر بودند ایستادگی کنند و
چون بکمتر
ص : 296
از این مقدار رسیده بودند وجوب ایستادگی برداشته شد و خداوند این دو دسته را چنین بیان میکند که شما را
بازگردانید(یعنی عده اي قلیل از شما را پس از فرار اکثر اجازه رفتن داد)از شما عفو فرمود(یعنی کسانی که در ابتدا فرار
کردند و یا جا خالی نمودند)-از ابو علی جبایی.
-2 نصرت را از شما برداشت و شما را بخود واگذار کرد بسبب اینکه با امر پیغمبر مخالفت ورزیدید و در نتیجه شکست
خوردید و منهزم شدید(از جعفر بن حرب).
-3 شما را امر نکرد که بلا فاصله دوباره بمشرکین حمله کنید تا شما را امتحان کند بوسیلۀ مظاهرت و پشت گرمی و انعام و
تخفیف دادن بر شما(از بلخی).
لِیَبْتَلِیَکُمْ
:یعنی براي اینکه شما را امتحان کند یعنی مثل معامله امتحان کننده با شما عمل بنماید چون خداوند بندگان را بآنچه میکنند
جزا می دهد نه بآنچه که می داند اگر امتحان شوند از آنها صادر میشود لذا امتحان میکند تا پاداش بر عمل باشد.
ا عَنْکُمْ 􀀀 وَ لَقَدْ عَف
:یعنی پس از اینکه امر پیغمبر را مخالفت کردید خداوند از شما گذشت کرد.
و گفته اند یعنی خداوند پس از اینکه امر کرده بود که(با همین حال جراحت و شکستگی)کفار را تعقیب کنید از این امر
صرفنظر کرد و شما را از این رنج عفو نمود (از بلخی).وي گوید:مسلمین چون براي تعقیب کفار به نقطه حمراء الاسد رسیدند
خداوند این حکم را از ایشان برداشت.
اللّ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ
􀀀
وَ هُ
:یعنی خداوند صاحب منت و نعمت است بر مؤمنان بنعمتهاي دنیا و دین.و گفته اند:یعنی بمغفرت گناهانشان و گفته اند:یعنی
منت و فضل او اینست که آنها را مستأصل نکرد.
واحدي باسناد خود از سهل ساعدي نقل میکند که پیغمبر اکرم(ص)روز احد در حالی که دندان پیشین او شکسته بود و
فاطمه(ع)خون هاي او را پاك میکرد بیرون آمد و علی(ع)بر آنها آب میریخت و چون فاطمه(ع)دید که آب جریان خون را
شدت می دهد قطعه اي حصیر برداشت و سوزانید و خاکستر آن را بر زخمها ریخت تا خون بند آمد.
ص : 297
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 153 تا 154
اشاره
صابَکُمْ وَ 􀀀 ا أَ 􀀀 لا م 􀀀 اتَکُمْ وَ 􀀀 ا ف 􀀀 ی م 􀀀 لا تَحْزَنُوا عَل 􀀀 ابَکُمْ غَ  ما بِغَمٍّ لِکَیْ 􀀀 راکُمْ فَأَث 􀀀 ی أَحَدٍ وَ اَلرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْ 􀀀 لا تَلْوُونَ عَل 􀀀 إِذْ تُصْ عِدُونَ وَ
بِاللّ
􀀀
طائِفَهٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ هِ 􀀀 طائِفَهً مِنْکُمْ وَ 􀀀 ی 􀀀 اساً یَغْش 􀀀 ما تَعْمَلُونَ ( 153 ) ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ اَلْغَمِّ أَمَنَهً نُع 􀀀 اَللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
هُ
کانَ 􀀀 لا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ 􀀀 ا 􀀀 لِلّ یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ م
􀀀
ا مِنَ اَلْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ اَلْأَمْرَ کُلَّهُ هِ 􀀀 جاهِلِیَّهِ یَقُولُونَ هَلْ لَن 􀀀 غَیْرَ اَلْحَقِّ ظَنَّ اَلْ
ا فِی صُدُورِکُمْ 􀀀 اَللّ م
􀀀
ضاجِعِهِمْ وَ لِیَبْتَلِیَ هُ 􀀀 ی مَ 􀀀 ا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ اَلَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ اَلْقَتْلُ إِل 􀀀 اهُن 􀀀 ا ه 􀀀 ا قُتِلْن 􀀀 ا مِنَ اَلْأَمْرِ شَیْءٌ م 􀀀لَن
( ذاتِ اَلصُّدُورِ ( 154 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ بِ
􀀀
ا فِی قُلُوبِکُمْ وَ هُ 􀀀 وَ لِیُمَحِّصَ م
(1)
ترجمه:
آن گاه که دور میشدید و بکسی اعتنا نمیکردید و پیغمبر از دنبالتان شما را میخواند و جزایتان را غمی بر غم داد و تا بر آنچه
از دستتان رفته و بر مصیباتی که بشما رسیده اندوه مخورید و خداوند بکرده هاي شما آگاه است.
ص : 298
1) سوره آل عمران آیه 153 و 154 جزء 4 سوره 3 -1
سپس بعد از اندوه آرامش و چرتی بر شما نازل فرمود خوابی که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی که غصه جان خود
داشتند و به خداوند گمان ناحق،گمان جاهلیت میبردند میگفتند:ما را در این کار اختیاري نبود.بگو اختیار کارها همگی به
دست خدا است در دل خود پنهان می دارند چیزهایی را که بر تو آشکار نمی سازند.میگویند اگر اختیاري در این امر می
داشتیم(و یا اگر وعده نصرت راست بود)در اینجا کشته نمیشدیم بگو اگر در خانه هایتان هم باشید کسانی که قتل بر آنها
مقرر گردیده به کشتنگاه خود میرفتند و تا خداوند آنچه در سینه دارید بیازماید و آنچه را در دل شماست پاك و تصفیه و
خالص گرداند و خداوند نهفته هاي سینه ها را می داند.
ص : 299
154- بیان آیه 153
اشاره
لغت:
-1 فرق بین اصعاد و صعود اینست که اصعاد در زمین هموار است و صعود در بلندي است.
وقتی گویی اصعدنا من مکه،یعنی سفر را از آنجا آغاز کردیم و از این معنی است قول شاعر:
هواي مع الرکب الیمانین مصعد یعنی میل و هواي من با راکب یمانی سفر آغاز کرده.
(از حسن)تصعدون(بفتح تا و عین)روایت شده و گفته که آنها بر کوه به عنوان فرار بالا میرفتند.
فراء گوید:اصعاد ابتداء هر سفري و انحدار رجوع از سفر.
-2 لا تلوون یعنی بالا نمیروید و ماده تلون جز با نفی بکار نمیرود مثلا(لویت علی کذا)گفته نمیشود.
و اصل آن از:لی الفتق است:یعنی التفات و توجه.
-3 نعاس:چرت.
ناقۀ نعوس:شتر خوب و پر شیر که خوب دوشیده شود.
تفسیر:
اینجا خداوند اصحاب فراري پیغمبر را ذکر میکند:
إِذْ تُصْعِدُونَ
:یعنی خدا از شما گذشت وقتی که در بیابان احد فرار میکردید (از قتاده و ربیع).
ی أَحَدٍ 􀀀 لا تَلْوُونَ عَل 􀀀 وَ
:یعنی بآنچه که در جنگ پشت سر نهاده بودید التفات
ص : 300
نمیکردید و هیچیک از شما براي دیگري توقف نمی نمود.
وَ الرَّسُولُ
:یعنی محمد(ص).
راکُمْ 􀀀 یَدْعُوکُمْ فِی أُخْ
:یعنی شما را از پشت سر صدا میکرد و میفرمود:
اللّ هستم.
􀀀
بندگان خدا بسوي من بازگردید من رسول ه
اگر گفته شود فلانی در آخر مردم و یا اخراي مردم آمد یعنی در پشت سر ایشان می آمد.
ابَکُمْ غَ  ما بِغَمٍّ 􀀀 فَأَث
-در اینجا چند قولست:
-1 یعنی عوض اینکه شما براي غنیمت پیغمبر را مغموم و اندوهناك ساختید یا اینکه او را عصیان کردید و امرش را زیر پا
نهادید خداوند هم شما را اندوهناك و گرفتار غم نمود به اینکه شما را شکست داد و مشرکین را پیروز گردانید غم اول در
اللّ است(زجاج) 2-یعنی غم پس از غم و غم روي غم و مراد
􀀀
آیه غم مؤمنین منهزم است در مقابل غم دوم که غم رسول ه
کثرت غم آنان بود بواسطه ندامت بر کرده هاي خود و بواسطه مصیبات و شدایدي که بایشان رسید و بواسطه اینکه نمیدانستند
چه عقابی از طرف خدا در انتظار آنان است.
-3 غم اول بر زخمها و کشته ها و غم دوم خبر دروغین شهادت پیغمبر بود(از قتاده و ربیع) 4-یعنی در احد غمی بشما رسید در
برابر غمی که در بدر بمشرکین روي آورد (از حسن).در این قول اشکالیست زیرا صحیح اینست که در برابر غمی که در بدر
از دست مسلمین بمشرکان رسید باید بمسلمین جزاي خوب و کرامت داده شود نه اندوه و غم.
-5 مراد غم و اندوه مشرکان است که از نیروي مسلمین بر تعقیب ایشان تا حمراء الاسد در آنان پدید آمد و این غم عوض
اندوه مسلمین بود از مصیبات وارده(از حسن بن علی مغربی).
و از اینرو در آیه به غم نسبت ثواب داده شده است زیرا معنی اصلی ثواب مجازات
ص : 301
بر فعل است چه طاعت و چه معصیت لکن بتدریج در جزاء طاعت زیاد بکار رفته و غم نیز پاداش معصیت آنها بوده مثل
صواب.
و گفته اند:این نسبت از اینجهت است که ثواب در جاي غیر خود(عقاب)بکار رفته چنان که بشارت(مژده بر نعمت)بجاي مژده
ذابٍ...) (و از این قبیل استعمالات بعنوان تحکم یا تأکید زیاد است). 􀀀 به عقاب مجازاً بکار رفته در این آیه (فَبَشِّرْهُمْ بِعَ
صابَکُمْ 􀀀 ا أَ 􀀀 لا م 􀀀 اتَکُمْ وَ 􀀀 ا ف 􀀀 ی م 􀀀 لا تَحْزَنُوا عَل 􀀀 لِکَیْ
-یعنی خداوند این غم را بر شما فرود آورد تا بر غنیمتهایی که از دست شما رفت اندوه مخورید و امر پیغمبر را ترك مگویید
و نیز براي اینکه بر شدائدي که در راه خدا بشما رسید اندوهناك مباشید و اندوه شما فقط بر عصیان و مخالفت شما با امر
پیغمبر باشد و تقدیر کلام چنین میشود:براي اینکه اشتغال شما بر اندوه عمل زشت و عصیانتان شما را از دیگر غمها باز دارد.
و گفته اند:مراد اینست که خداوند شما را عفو کرد که بر آنچه غنیمت از دست داده اید غمگین مباشید زیرا عفو خداوند همه
حزنها را میبرد.
ما تَعْمَلُونَ 􀀀 اللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
وَ هُ
-این جمله براي ترغیب بر اطاعت و ترساندن از معصیت است.
سپس خداوند نعمتی را که بعد از این بآنها ارزانی داشت یاد میکند تا مراجعت کنند و به پیغمبر روي آورده از او عذر خواهی
کنند.پس چرت و کسالت را در آن حالت بر ایشان فرستاد بطوري که بر زمین میافتادند و راحت چرت میزدند و منافقین
نمیتوانستند آرام گیرند و عقلهایشان از ناراحتی از سر بدر رفته بود.میفرماید:
اساً 􀀀 ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَهً نُع
-در اینجا انزال مجازاً بمعنی بخشیدن است یعنی اي مؤمنان خداوند پس از آنکه در احد غم و اندوه شما را فرو گرفته بود
خوابی آرام و پر امن بر شما مستولی کرد.
نعاس،یعنی خواب و در اینجا بدل اشتمال است از امنه چون خواب در صورتی بچشم انسان میآید که در حال امن باشد و آدم
خائف خوابش نمیبرد.
اینک ذیلا خداوند بیان میفرماید که این خواب آرام براي مخلصان و مؤمنان
ص : 302
بوده ولی منافقان در همان حال ترس و رعب بماندند.
طائِفَهً مِنْکُمْ 􀀀 ی 􀀀 یَغْش
-یعنی خواب فقط گروهی را که مؤمنان بودند بگرفت و علت این مطلب این بود که مشرکان مسلمین را تهدید ببازگشت
خود و جنگ دوباره کردند و مؤمنان آماده جنگ و دفاع ایستادند خداوند در اینوقت حالت امنی بر مؤمنان فرستاد تا خواب
راحتی بر چشمانشان مستولی شد بخلاف منافقان که ترس از بازگشت کفار آنها را بیتاب کرده بود(از ابن اسحاق و ابن زید و
طائِفَهٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ -و عده اي که بخود مشغول بودند و گفته اند:یعنی نفسشان آنها را بهم و اندوه وا 􀀀 قتاده و ربیع) وَ
بر هر آدم ترسانی که « أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ » داشته بود و معنی اینست که همتشان بر خلاص نفس خودشان بود و عرب این لفظ را
هم بر خلاص کردن خود او را بهراس افکنده باشد بطوري که از هر چیز دیگري منصرف باشد استعمال میکند.
جاهِلِیَّهِ 􀀀 بِاللّ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْ
􀀀
یَظُنُّونَ هِ
-یعنی مثل زمان جاهلیت خود گمان میکنند خداوند محمد(ص)و مسلمین را یاري نخواهد کرد.
و گفته اند:یعنی مثل اهل جاهلیت که کفار و مشرکین هستند فکر و گمان میکنند یعنی وعد و وعید حق را دروغ می پندارند.
و گفته اند:ظن آنها همان است که در جمله بعد توضیح داده شد که میفرماید:
ا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ 􀀀 یَقُولُونَ هَلْ لَن
-یعنی بعضی به بعضی دیگر گویند آیا ما را از فتح و نصرت حق نصیبی خواهد بود.و این سخن را از راه تعجب و انکار
میگفتند.
یعنی هیچیک از اینها براي ما نخواهد بود.و گفته اند معنی آن اینست که ما با اکراه از مدینه بیرون آمدیم و اگر اختیار با ما
بود بیرون نمیشدیم.
اللّ ابیّ و معتب بن قشیر و دار و دسته آن دو بودند(از زبیر بن عوام و ابن
􀀀
و گوینده این سخن بهر معنی که باشد از عبد ه
جریح).
قُلْ
لِلّ -همه امور بدست خداست.هر که را بخواهد یاري کند و هر کس را که بخواهد خوار گرداند
􀀀
-اي محمد بگو إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ هِ
هر که را او یاري کند کس نتواند که خوارش سازد و
ص : 303
هر که را او مخذول گرداند کس قدرت یاریش ندارد و یا اینکه گاه فتح سریع بمؤمن میدهد و گاه نصرت آنها را بتأخیر
میاندازد و این امر بر طبق حکمتست و هرگز در وعده او خلفی نخواهد بود و مراد از کلمه امر نصر و یاري است.
لا یُبْدُونَ لَکَ 􀀀 ا 􀀀 یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ م
-یعنی در دل خود شک و نفاق و آنچه را که قدرت اظهارش را ندارند پنهان میکنند.
ا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ 􀀀 کانَ لَن 􀀀 یَقُولُونَ لَوْ
-میگویند اگر همانطور که بما وعده داد ظفر و پیروزي براي ما بود.
ا􀀀 اهُن 􀀀 ا ه 􀀀 ا قُتِلْن 􀀀م
-ما اینجا کشته نمیشدیم و این جمله در مقام تکذیب و شک آنها درباره وعده الهی به پیغمبر به اینکه مسلمین حتماً بر شرك
پیروز خواهند شد میباشد.
قُلْ
-بگو اي محمد بایشان در جواب این سخن:
ضاجِعِهِمْ 􀀀 ی مَ 􀀀 لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِل
- در اینجا دو قولست:
-1 یعنی اي منافقان و شک آوران اگر در خانه هایتان بنشینید و از جهاد سر باز زنید مؤمنان که بر ایشان جهاد واجب شده با
صبر و بامید ثواب الهی بجنگ بیرون خواهند رفت و در راه خدا میکشند و کشته میشوند و تقدیر کلام اینست که اگر شما از
جهاد تخلف کنید مؤمنان تخلف نخواهند کرد.
-2 اگر شما در خانه ها بمانید کسانی که قتلشان مکتوب شده و اجلهایشان در لوح محفوظ براي این وقت معین گشته بخوابگاه
خود خواهند شتافت زیرا آنچه را که خدا واقع شدن آن را میداند البته واقع خواهد شد.و لازمه و معنی این سخن این نیست که
مشرکان قدرت بر قتال نخواهند داشت باین دلیل که خداوند این مطلب را درباره ایشان میداند و نوشته است زیرا علم خداوند
هم چنان که باین مطلب تعلق دارد که آنها از جهاد تخلف خواهند کرد باین مطلب نیز تعلق دارد که آنها قدرت بر جهاد
دارند و با داشتن قدرت تخلف خواهند نمود و خلاصه علم خدا بتخلف آنها از جهاد سلب قدرت آنها را از جهاد نمیکند.
ص : 304
ا فِی صُدُورِکُمْ 􀀀 اللّ م
􀀀
وَ لِیَبْتَلِیَ هُ
-یعنی خداوند آنچه را که در دل دارید بوسیله اعمال خودتان آزمایش میکند زیرا آنچه را بعلم غیب میدانست با اعمال شما
بطور شهود میداند زیرا مجازات فقط بر چیزهایی داده میشود که از روي مشاهده دانسته شود نه بر اعمالی که میداند انجام
خواهد داد ولی هنوز بدان عمل نشده(از زجاج) و گفته اند یعنی:خداوند با شما همانطور عمل میکند که:امتحان کنندگان
عمل میکنند.
ا فِی 􀀀 وَ لِیُمَحِّصَ م « ا فِی صُ دُورِکُمْ 􀀀 اللّ م
􀀀
ثُمَّ صَ رَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ و لِیَبْتَلِیَ هُ » و گفته شده که این جمله عطف است بر جملۀ
قُلُوبِکُمْ -یعنی تا خالص گرداند آنچه در دل شماست.
گفته اند:این جمله خطاب بمنافقین است،یعنی پیغمبر شما را بخروج بطرف میدان جنگ امر میکند ولی شما بیرون نمیروید و
به این وسیله دشمنی شما با مسلمین واضح میگردد و اسرارتان منکشف میشود در نتیجه مسلمین شما را از خود نمیشمرند.
و گفته اند،مراد اینست که:تا اولیاء خدا آنچه را در دل دارید آزمایش کنند.
یعنی تا در این احوال موافقت دل شما با ظاهر و زبان شما روشن شود و دلتان را با « امنه نعاساً » و گفته اند:جمله عطف است به
نشان دادن عجایب کارهاي خود از شک پاك گرداند.
و نیت هایتان را خالص گرداند.و البته این تمحیص و تخلیص مخصوص مؤمنان است نه کافران.
ذاتِ الصُّدُورِ 􀀀 اللّ عَلِیمٌ بِ
􀀀
وَ هُ
-یعنی خداوند براي این امتحانتان نمیکند که آنچه در دل دارید بداند زیرا آنها را از قبل میداند بلکه براي این امتحانتان میکند
که اسرار شما بر ملا شود و جزاء شما بر اعمالی که از شما بظهور رسد بوده باشد نه بر چیزي که هنوز انجام نداده و خدا
میداند.
ص : 305
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 155 تا 158
اشاره
ا􀀀 اَللّ غَفُورٌ حَلِیمٌ ( 155 ) ی
􀀀
اَللّ عَنْهُمْ إِنَّ هَ
􀀀
ا کَسَ بُوا وَ لَقَدْ عَفَا هُ 􀀀 طانُ بِبَعْضِ م 􀀀 انِ إِنَّمَا اِسْتَزَلَّهُمُ اَلشَّیْ 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ اِلْتَقَی اَلْجَمْع
ا قُتِلُوا 􀀀 اتُوا وَ م 􀀀 ا م 􀀀 ا م 􀀀 کانُوا عِنْدَن 􀀀 کانُوا غُ  زي لَوْ 􀀀 ذا ضَ رَبُوا فِی اَلْأَرْضِ أَوْ 􀀀 وانِهِمْ إِ 􀀀 الُوا لِإِخْ 􀀀 لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَ ق 􀀀 أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا
اَللّ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَهٌ
􀀀
ما تَعْمَلُونَ بَصِ یرٌ ( 156 ) وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
اَللّ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُ
􀀀
ذلِکَ حَسْرَهً فِی قُلُوبِهِمْ وَ هُ 􀀀 اَللّ
􀀀
لِیَجْعَلَ هُ
( اَللّ تُحْشَرُونَ ( 158
􀀀
مِمّ یَجْمَعُونَ ( 157 ) وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی هِ
ا􀀀 خَی اَللّ وَ رَحْمَهٌ رٌْ
􀀀
مِنَ هِ
(1)
ترجمه:
کسانی از شما که روز برخورد دو جماعت پشت کردند شیطان بسوي بعضی اعمال زشتی که کرده بودند بلغزانیدشان و خدا
آنها را عفو نمود و خدا آمرزنده و حلیم است.
اي کسانی که ایمان دارید چون کسانی مباشید که راه کفر پیش گرفتند و درباره برادران خود که سیر زمین(و قطع مسافت
براي شرکت در جهاد)نمودند و یا جنگ- آوران بودند،گفتند:اگر با ما(در شهر)میماندند نمی مردند و کشته نمی شدند-(مثل
آنها مباشید)-تا خداوند این را در دلشان حسرتی سازد و خداست که میمیراند و زنده میکند و خدا باعمال شما بینا است.و اگر
در راه خدا بمیرید یا کشته شوید آمرزش و رحمت خدا از آنچه جمع میکنید بهتر است.
ص : 306
1) سوره آل عمران آیه 155 تا 158 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 155
اشاره
تفسیر:
باز هم خداوند درباره کسانی که در احد فرار کردند سخن میگوید:
إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ
-یعنی کسانی که پشت بمشرکین کردند(از قتاده و ربیع) و گفتند مراد کسانیند که پس از عزیمت بمدینه فرار کردند(از
سدي).
انِ 􀀀 یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْع
-روز برخورد دو دسته(سپاه)دسته پیغمبر اکرم و اصحابش و ابو سفیان و همراهانش.
طانُ 􀀀 إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْ
-یعنی خواست ایشان را بلغزاند(از قتیبه)و گفته اند ازل و استزل بیک معنی است و بنا باین قول یعنی:لغزانید ایشان را.
ا کَسَبُوا 􀀀 بِبَعْضِ م
-بواسطه بعضی از گناهان گذشته ایشان که شومی آنها دامنشان را گرفت.
و گفته اند یعنی بواسطه محبت بغنیمت و حرص به بقاء در دنیا و زندگی دنیا- (از جبائی).وي گوید در اینجمله منع میکند از
سستی و آنچه موجب سستی در کارها میشود.
و گفته اند:آنها را بلغزش انداخت بواسطه ترس از گناهان گذشته خود و از کشته شدن پیش از آنکه توبه کنند و مظالمی که
بگردن داشتند برطرف نمایند کراهت داشتند (از زجاج).
اللّ عَنْهُمْ
􀀀
وَ لَقَدْ عَفَا هُ
-خداوند دوباره از عفو یاد میکند تا گناهکاران طمع بیشتر در عفو الهی داشته و از یأس و نومیدي بدور باشند و گمانشان
بخدا نیکو گردد.
اللّ غَفُورٌ حَلِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ
- معناي آن گذشت.
ابو القاسم بلخی گوید:در روز احد جز 13 تن با پیغمبر باقی نماندند که 5 نفر از
ص : 307
مهاجران بودند و هشت نفر از انصار.از مهاجران علی(ع)و ابی بکر و طلحه و عبد الرحمن ابن عوف و سعد بن ابی وقاص.ولی
درباره ماندن هر یک از اینها اختلاف است جز علی(ع)و طلحه که بیشک باقی مانده بودند.
از عمر بن خطاب روایت شده که گوید:همچون قوچ و بز کوهی از کوه بالا میرفتم و فرار میکردم و عثمان فرار کرد و بر
نگشت مگر پس از روز احد.
ص : 308
بیان آیه 156 تا 158
اشاره
لغت:
ضرب در زمین:سیر در زمین و اصل آن ضرب با دست است و گفته اند یعنی سرعت در سیر.
غزي:جمع غاز مثل ضارب و ضرّب و طالب و طلّب.
تفسیر:
اکنون خداوند سبحان مؤمنان را از اقتداء بمنافقان در گفتار و رفتار نهی فرموده که:
لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
اللّ بن ابی سلول و دار و دسته اوست- (از سدي و
􀀀
-اي مؤمنان چون کافران نباشید-مراد از کفار در اینجا منافقان یعنی عبد ه
مجاهد).گفته شده اعم از آنها و هر کافر دیگري است.
وانِهِمْ 􀀀 الُوا لِإِخْ 􀀀 وَ ق
-یعنی باهل نفاق گفتند.
ذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ 􀀀إِ
-یعنی اگر براي تجارت یا طلب معاش مسافرت میکردند و میمردند(از ابن اسحاق) و اینکه سفر زمینی را ذکر کرده براي
اینست که بیشتر مسافرتها در خشکی و زمین است و کمتر در دریا.
و گفته اند علت اکتفاء بذکر ارض و خشکی اینست که سفر دریا نیز ضمناً فهمیده میشود.
و گفته اند چون ارض شامل خشکی و دریا هر دو است.
کانُوا غُ  زي 􀀀 أَوْ
یعنی اگر جنگ آوران بودند.
ذلِکَ حَسْرَهً فِی قُلُوبِهِمْ 􀀀 اللّ
􀀀
ا قُتِلُوا لِیَجْعَلَ هُ 􀀀 اتُوا وَ م 􀀀 ا م 􀀀 ا م 􀀀 کانُوا عِنْدَن 􀀀 لَوْ
-
ص : 309
مراد اینست که این سخنان گفتند تا مؤمنان را از جهاد باز دارند و نتوانستند و مؤمنان به جنگ رفته غنیمت و فتح نصیبشان شد
و این امر موجب حسرت آنها گردید.
و گفته اند معنی آیه اینست که همچون این کفار مباشید و اینسخنان مگویید که خداوند این حرفها را موجب الزام حسرت و
حزن در قلوب ایشان قرار دهد چون آنچه گمان میکردند خلاف در آمد و بآرزویشان نرسیدند و عزت پیروزي و غنیمت را
نیز از دست دادند.
اللّ یُحْیِی وَ یُمِیتُ
􀀀
وَ هُ
-یعنی خداست که در سفر و حضر میمیراند و اجلی را که او مقدر کرده کس نتواند بتأخیر اندازد و یا جلو آرد و هیچکس
نتواند قضا و قدر او را بگرداند.
این جمله مردم را از تخلف از جهاد بواسطه ترس از قتل باز میدارد زیرا زنده کردن و میراندن بدست خداست.
ما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ 􀀀 اللّ بِ
􀀀
وَ هُ
-یعنی خداوند بینا است باعمال شما و گفته اند یعنی داناست و این جمله متضمن ترغیب بر اطاعت و ترساندن از معصیت
خداست.
سپس خداوند مسلمین را بر جهاد تحریک و تشویق میکند و میفرماید که شهادت در راه خدا از اموال و ثروت اینجهان بهتر
است که:
وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ
-اي مؤمنان اگر کشته شوید.
اللّ
􀀀
فِی سَبِیلِ هِ
-یعنی در جهاد.
أَوْ مُتُّمْ
-یا در راهی که به جهاد با کفار میروید بمیرید مستحق خواهید شد.
اللّ وَ رَحْمَهٌ
􀀀
لَمَغْفِرَهٌ مِنَ هِ
-مغفرت خدا یعنی گذشت او از گناهان شما و رحمت او را یعنی ثواب و بهشت را و اینها.
مِمّ یَجْمَعُونَ
ا􀀀 خَی رٌْ
-بهتر است از اموال و مقاصد دنیایی:این قسمت متضمن تسلیت بر مؤمنان است در مصیباتی که در راه خدا دیده اند و نیز
تقویت دلها و آسان کردن مرگ و شهادتست برایشان.
اللّ تُحْشَرُونَ
􀀀
وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی هِ
-یعنی چه بمیرید و چه کشته شوید
ص : 310
مساوي است و بهر حال بازگشت شما بسوي خداست و همه شما را بر طبق استحقاقی که دارید پاداش خواهند داد محسن را
بر نیکیش و بدکار را بر بدیش پس او را برگزینید و بدنیا دل مبندید و بهمین معنی است بیت منسوب بامام حسین(ع):
فان تکن الأبدان للموت انشئت
اللّ افضل
􀀀
فقتل امرئ بالسیف فی ه
یعنی اگر پیکرها براي مرگ خلق شده پس کشته شدن مرد در راه خدا با شمشیر بهتر است.
سؤال:اگر بپرسید که چگونه خداوند رحمت بی پایان خود را با حطام و لذات ناچیز دنیا سنجیده و حال آنکه تفاوت ایندو
بیش از زمین تا آسمان است و آخرت جاوید هرگز با دنیاي ناچیز قابل سنجش نیست که اولی را بهتر از دومی بدانیم و
هیچکس نگوید که شیر گوارا و خالص از پشکل بهتر است و ایندو را با هم نسنجد؟ جواب اینست که مردم دنیا را بر آخرت
بر می گزینند بحدي که جهاد در راه خدا را بخاطر جمع ثروت دنیا و بدست آوردن مقام اینجهان ترك میگویند و به این
جهت خداوند این مطلب را فرمود.
ص : 311
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 159 تا 160
اشاره
ذا􀀀 شاوِرْهُمْ فِی اَلْأَمْرِ فَإِ 􀀀 اَللّ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَ  ظا غَلِیظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ
􀀀
ما رَحْمَهٍ مِنَ هِ 􀀀 فَبِ
الِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا اَلَّذِي یَنْصُرُکُمْ مِنْ 􀀀 لا غ 􀀀 اَللّ فَ
􀀀
اَللّ یُحِبُّ اَلْمُتَوَکِّلِینَ ( 159 ) إِنْ یَنْصُ رْکُمُ هُ
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی هِ
( اَللّ فَلْیَتَوَکَّلِ اَلْمُؤْمِنُونَ ( 160
􀀀
بَعْدِهِ وَ عَلَی هِ
(1)
ترجمه:
بلطف و مرحمت خداوندي برایشان نرم و خوشخو شدي و اگر جفا پیشه و سنگدل بودي و در گفتار خشونت میکردي از
اطراف تو پراکنده می شدند.پس از ایشان در گذر و براي ایشان استغفار کن و در کار(جنگ)با آنها مشورت نما.پس وقتی
که عزم کردي و تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن خداوند توکل کنندگان را دوست میدارد.
اگر خداوند شما را یاري کند هیچکس بر شما پیروز نگردد و اگر خداوند شما را بخود واگذارد و کمک خود از شما باز
گیرد کیست که پس از خذلان خدا یاري نماید پس مؤمنان باید بپروردگار توکل کنند.
ص : 312
1) سوره آل عمران آیه 159 و 160 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیۀ 159
اشاره
لغت:
فظ غلیظ:جفا پیشه.سنگدل(فظّ یفظّ فظاظه)(فظّ اسم فاعل).
-2 فظاطه:خشونت در کلام.
-3 افتظاظ:آشامیدن آب ناگوار و گس چون بر طبع سخت و خشن است.
-4 اصل فظاظت:جفاست و فظ آب ناگوار و گس.
-5 فض(با ضاد)پراکنده کردن شیئی.
-6 انفضاض:تفرق.
-7 مشورت و بقولی مشورت بضم واو:اسم است و فعل آن(شاور یشاور مشاورة و شوار).
حسن الشوره و الصوره:نیکو هیئت و نیکو لباس.
مشورت:ضمیمه و محکم کردن رأي خود با رأي دیگري.
-8 نثرت الدابه:چهار پا را امتحان کردم و راه رفتن و هیأت او را دیدم،او را شناختم.
-9 و نثرت العسل:عسل را از کندو برداشتم و عسل مشور یا مشار است.
-10 عزمت علیک:اقسمت علیک.یعنی بتو قسم خوردم(از ابن درید)توکل:
اظهار عجز و اعتماد به دیگري.
توکل بر خدا و گزاري کارها باو اطمینان بحسن و تدبیر او واصل آن از اتکال است بمعنی اکتفاء در کاري که مورد احتیاج
است بکسی که کار باو مستند است.
و وکالت از همین است زیرا وکالت قرار بستن بر کفایت در نیابت دیگري است از خود یعنی کار خود را بدیگري سپردن که
امور تو را انجام دهد و بعهده گرفته کفایت نماید.
ص : 313
وکیل:آن کس که مورد اتکا است که کار باو تفویض و واگذار میشود.
تفسیر:
سپس خداوند بیان میفرماید که سهل گیري پیغمبر(ص)نسبت بایشان و گذشت او از گناه ایشان رحمتی است از طرف
خداوند که او را نرم خو و عطوف و خوش خلق قرار داده.
ما رَحْمَهٍ 􀀀 فَبِ
-یعنی بواسطۀ رحمت.
اللّ لِنْتَ لَهُمْ
􀀀
مِنَ هِ
-یعنی نرمی تو با آنها از چیزهاییست که موجب داخل شدن آنان در دین است زیرا تو با صفات کریم و اخلاق حسن و
سجایاي نیکو که داري برهان و دلیل بر ایشان میآوري.
وَ لَوْ کُنْتَ
-اي محمد اگر بودي.
فَ  ظا
-جفا پیشه و بد خلق.
غَلِیظَ الْقَلْبِ
-سنگدل و بی مهر و عطوفت.
لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ
-یعنی اصحاب تو از اطرافت پراکنده شده و از تو فرار میکردند.
و اینکه بین فظاظه و غلظت جمع کرده با اینکه هر دو قریب المعنی هستند براي اینست که فظاظت خشونت در کلام است پس
هم خشونت در کلام و هم قساوت و سختی دل را از او نفی فرموده.
فَاعْفُ عَنْهُمْ
-آنچه را بین تو و ایشان از کدورتهاست عفو نما.
وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ
-و آنچه بین من و آنهاست طلب آمرزش کن.
و گفته اند یعنی از فرار آنها در احد عفو نما و براي این گناهان طلب آمرزش کن.
شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ 􀀀 وَ
-یعنی آراء آنها را استخراج کن و از آنچه در نزد آنهاست با خبر باش.
در فایدة مشورت پیغمبر با اصحاب با وجود بی نیازي او از مشورت از این باب که با وحی خدا راه صواب را همواره میداند و
دیگر نیازي بر شناختن رأي صواب از
ص : 314
فکر بندگان نیست(با کثرت اشتباه بندگان و عدم اشتباه در وحی)اختلاف است و چند قول آمده:
-1 اینکار براي پاك ساختن نفوس ایشان و جلب الفت و رفع کدورت و نگرانی آنهاست و تا بدانند که پیغمبر بقول آنها
اعتماد دارد و بآراء آنها مراجعه می نماید.(از قتاده و ربیع و ابن اسحاق).
-2 تا امت در مشاورت باو اقتدا کنند و آن را براي خود نقص و ننگ ندانند.(از سفیان بن عیینه).
-3 اینکار براي تجلیل اصحاب بود.(از حسن و ضحاك).
-4 براي امتحان آنها بود تا با مشورت خیرخواه و بد اندیش را از هم باز شناسد.
-5 این مشورت در امور دنیا و نقشه هاي جنگ و کیفیت برخورد با دشمن است و در چنین اموري کمک گرفتن از فکر ایشان
جایز است.(از ابی علی جبایی).
ذا عَزَمْتَ 􀀀 فَإِ
است و بنا بر « عزیمت بضم عین »: -چون تصمیم قلبی بر انجام و امضاي کار گرفتی.و از حضرت امام صادق(ع)حدیث است که
این قرائت،معنی چنین است:
پس چون من براي تو عزم پدید آوردم و ترا براه صواب ارشاد کردم و توفیق بتو دادم و اراده و صلاح را بتو باز نمودم.
اللّ
􀀀
فَتَوَکَّلْ عَلَی هِ
-یعنی بخدا اعتماد کن و امر خود باو واگذار کن.
اللّ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ
􀀀
إِنَّ هَ
-یعنی خداوند کسانی که باو اعتماد دارند و از دیگري دل بر میدارند و امر خود را بلطف و تدبیر او میسپرند دوست دارد.
و در این آیه دلالت است بر اختصاص پیغمبر ما باخلاق کریمه و افعال حسنه و از عجائب حضرتش اینکه اسباب بزرگی را
بیش از همه دارا بود زیرا نسبش از همه عالیتر بود و مقاماتش از همه والاتر و اشجع و سخی ترین و پاکترین و فصیحترین آنها
بود ولی در عین حال از همه متواضعتر بود و از تواضع او این بود که لباس خود را خود وصله میزد و نعلین خود را پینه میکرد
و بر الاغ سوار میشد و دعوت بندگان و بردگان را اجابت
ص : 315
میفرمود و بر خاك می نشست و مردم را بدون خشم و اخم و رنجاندن خاطر بخدا میخواند.
چه نیکو مدح کرده آن کس که در مدح حضرتش میفرمود:
فما حملت من ناقه فوق ظهرها
ابرّوا و فی ذمه من محمد
ترجمه:هیچ ناقه(و مرکبی)بر پشت خود بهتر و با وفاتر از محمد(ص)سوار نکرده و در آیه نیز ترغیب مؤمنان است بر عفو از
گناهکار و نیز طلب آمرزش بر بدکار و نیز ترغیب است بر مشورت با یکدیگر در امور خود و همچنین نهی است از خشونت
در گفتار و غفلت در اخلاق و جفاي در عمل و نیز آنها را بتوکل بخدا و واگذاري کارها باو میخواند و نیز دلالت دارد بر
لطف الهی که اگر رحمت نبود و نرمی و تواضع از پیغمبر صادر نمیشد و اگر این نبود کسی دعوت او را نمی پذیرفت و نیز
بیان کرده که امور نفرت آور از پیغمبر ما و دیگر انبیاء و مردم مانند آنها و جانشینان آنها که حجت بر مردم هستند بدور است
و این آیه نیز آنها را از گناهان کبیره پاك میداند زیرا نفرت نسبت بگناهان کبیره بیشتر است.
ص : 316
بیان آیه 160
اشاره
تفسیر:
چون خداوند پیغمبر اکرم(ص)را امر بتوکل فرمود اینک معناي وجوب توکل بر خدا را بیان میدارد.
اللّ
􀀀
إِنْ یَنْصُرْکُمُ هُ
الِبَ لَکُمْ -هیچکس قدرت بر پیروزي شما را نخواهد داشت 􀀀 لا غ 􀀀 -اگر خداوند شما را بر مبارزه دهندگان علیه شما یاري کند فَ
اگر چه عدد دشمنان و مبارزان زیاد و جمعیت شما اندك باشد.
وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ
-یعنی اگر یاري خود را از شما باز گیرد و شما را در برابر دشمن بحال خود گزارد بواسطه گناهانی که کرده اید.
فَمَنْ ذَا الَّذِي یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ
اللّ )یعنی پس از خذلان خدا دیگر یاوري نخواهید داشت
􀀀
اللّ است با حذف مضاف آن(یعنی بعد خذلان ه
􀀀
:مرجع ضمیرها(بعده) ه
بنا بر این معنی(من)نفی است بصورت استفهام باین معنی که(کیست یاور شما؟)یعنی هیچکس نخواهد بود و اینکه حرف
استفهام معنی نفی را در بردارد براي اینست که جواب آن منفی است و با ذکر آن از ذکر جواب بی نیاز شده ایم و این کار
براي اقرار گرفتن از مخاطب بلیغ تر است.
اللّ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
􀀀
وَ عَلَی هِ
:مؤمنان باید بخدا توکل کنند.آیه متضمن ترغیب مؤمنین است بر طاعت خدا که به این وسیله استحقاق نصرت الهی را پیدا
میکنند.
و نیز متضمن تحذیر و دور داشتن از معصیت خداوند است که آنها را مستحق خذلان می- گرداند و نیز توکل بر خدا را
واجب مینماید که توکل مانع میشود از اینکه خداوند آنها را بخودشان واگذارد تا در نتیجه هلاك شوند.
ابو علی جبایی گوید:در آیه دلالتی است که اگر کسی مغلوب دشمنان خدا شد
ص : 317
مورد نصرت حق نبوده زیرا کسی را که خداوند یاري فرماید مغلوب نخواهد شد و غلبه بحسب مصالح بندگان که بر خدا
معلومست میباشد.بعلاوه براي اینکه مؤمنان با صبر و پایداري در راه جهاد در عین ترس از شهادت و عدم اطمینان بر غلبه خود
بمقامات ابرار نایل آیند البته این مطلب که گاه خداوند نصرت خود را از مؤمنان میگیرد در میدان جهاد و پیروزي در جنگ
است ولی در دلیل و برهان و حجت البته خداوند همواره مؤمنان را یاري مینماید که با ادله روشن و دلایل قطعی و محکم آنان
را بطریق حق هدایت میکند و غلبه بر خصم را نصیب ایشان میگرداند و اگر این نبود تکلیف از طرف خداوند حسنی نداشت.
ابو القاسم بلخی گوید:مؤمنان همواره از جانب حق منصور و مؤیدند اگر در جهاد پیروز شوند که منصور و غالبند و اگر در
جنگ مغلوب شوند از نظر منطق و حجت پیروزند و جایز نیست که خداوند به هیچ وجه کافر را غالب گرداند.
جبایی گوید:نصرت در مقام پیروزي در جهاد ثواب است(که بمؤمنین می دهد) زیرا جایز نیست که خداوند ستمکاران را
یاري کند از اینرو که استعلا و برتري آنها را بر دیگران بوسیله ظلم هرگز اراده نمیکند.
ابن اخشید گوید:بهر حال و در هر حال درست نیست،نصرت ظالمان و خذلان مؤمنان زیرا خداوند بما امر فرموده که دسته اي
را که مورد تجاوز واقع شده کمک کنیم گرچه احیاناً مستحق ثواب نباشند و اما خذلان و منع از یاري،خود عقاب است بلا
خلاف.و خذلان امتناع از کمک است بر ضد دشمن در موقع حاجت بکمک زیرا اگر بکسی که از یاري بی نیاز است یاري
نشود خذلان او نشده.
ص : 318
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 161 تا 163
اشاره
لا یُظْلَمُونَ ( 161 ) أَ فَمَنِ اِتَّبَعَ 􀀀 ا کَسَ بَتْ وَ هُمْ 􀀀 تُوَفّ کُلُّ نَفْسٍ م
􀀀
امَهِ ثُمَّ ی 􀀀 ما غَلَّ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
( ما یَعْمَلُونَ ( 163 􀀀 اَللّ بَصِیرٌ بِ
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
جاتٌ عِنْدَ هِ 􀀀 اهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ اَلْمَصِیرُ ( 162 ) هُمْ دَرَ 􀀀 اَللّ وَ مَأْو
􀀀
اءَ بِسَخَطٍ مِنَ هِ 􀀀 اَللّ کَمَنْ ب
􀀀
وانَ هِ 􀀀 رِضْ
(1)
ترجمه:
هیچ پیغمبري را نرسد که خیانت کند و هر کس خیانت کند با خیانت خود روز قیامت بیاید و سپس هر انسانی بعمل خود
جزاي کامل داده شود و آنها ستم نخواهند شد.
آنکه خشنودي خدا را پیروي کرده با کسی که با خشم خدا قرین گشته و جایگاهش دوزخ است برابر توان بود؟!آنها در نزد
خدا درجات مختلف دارند و خدا باعمال آنها بینا است.
ص : 319
1) سوره آل عمران آیه 161 تا 163 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 161
اشاره
لغت:
-1 اصل غلول از غلل است.یعنی داخل شدن آب در سوراخها و شکافهاي درخت و گفته میشود:یغل الماء فی اصول الشجر
یعنی آب وارد ریشه هاي درخت شد.
غلول:خیانت زیرا خیانت بطور مخفی نسبت به ملک و دارایی کسی از وجه غیر حلال انجام میشود مثل غلل(که آب بطور
نامحسوسی وارد اصول درخت میشود).
غل:یعنی حقد نیز از همین ماده است چون مثل غلل بطور نامحسوس در نفس انسان رسوخ میکند.
غلیل:حرارت عطش.
مورد و شأن نزول:
از ابن عباس و سعید بن جبیر روایت شده که این آیه درباره قطیفه سرخرنگی بوده که در روز بدر از غنایم گم شد.بعضی
گفتند شاید پیغمبر خود آن را برداشته.
در روایت ضحاك آمده که مردي سوزنی را از غنایمی که در جنگ هوازن به دست آمده بود برداشت پس این آیه آمد.
از مقاتل است که آیه درباره غنایم احد میباشد در موقعی که تیراندازان بخاطر غنیمت جا و سنگر خود را ترك کردند باین
فکر که پیغمبر(ص)دستور دهد که هر کس هر چه از غنایم بچنگش افتاده از خود اوست و به دیگران قسمت نمی شود چنان
که در جنگ بدر چنین شد پیغمبر فرمود شما گمان میکنید که ما خیانت خواهیم کرد و غنایم را بین شما تقسیم نمی نماییم
پس خداوند این آیه را فرستاد براي شناساندن حکم غنایم.
و گفته اند درباره اداء وحی آمده چون وقتی پیغمبر قرآن میخواند و آیاتی که
ص : 320
در آن عیب دین غیر مسلمین و سب آلهه مشرکان بود از او درخواست میکردند که آنها را عوض کند پس خدا این آیه را
فرستاد.
تفسیر:
چون ذکر جهاد گذشت اکنون در متعلقات آن مثل حکم غنایم و عدم خیانت در آن بحث میکند.
کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
-یعنی هیچ پیغمبري را نرسد که خیانت کند یعنی پیغمبري با خیانت یک جا جمع نشود.
و گفته اند یعنی پیغمبر حق ندارد چیزي از وحی را کتمان نماید.(از ابن اسحاق) و تقدیر چنین است که:حق ندارد که بامت
خود در تبلیغ وحی و آنچه بایشان میآموزد خیانت کند و یا مراد اینست که هیچ پیغمبري را نرسد که بامت خود خیانت کند
یعنی چیزي از غنیمت را پنهان دارد.بنا بر اقوالی که دربارة آیه گذشت.
و اینکه فقط درباره پیغمبر عدم امکان وجود از خیانت را ذکر کرده با اینکه بر هیچ امیر و امامی چنین چیزي جایز نیست بدو
جهت است:
که « انِ 􀀀 فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْث » : -1 براي اینکه خیانت پیغمبر بمراتب بزرگتر از خیانت دیگریست و این نظیر این آیه است
اجتناب از همه رجس ها و پلیدیها واجب است ولی بتها چون از همه پلیدتر است و شرك از همه بدتر آن را جداگانه نام برده.
-2 وقتی پیغمبر که صاحب امر و اختیاردار است حق خیانت در غنایم نداشته باشد دیگران بطریق اولی نخواهند داشت.
امَهِ 􀀀 ما غَلَّ یَوْمَ الْقِی 􀀀 وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِ
-یعنی هر که خیانت کند روز قیامت میآید در حالی که آنچه که بخیانت برداشته بر پشت اوست چنان که در حدیث طویلی
روایت شده که:هان مواظب باشید که کسی روز قیامت نیاید در حالی که شتري بر پشت او سوار است هان مواظب باشید
کسی از شما روز قیامت نیاید در حالی که باسبی غل شده و اسب بر پشت او سوار است و شیهه میکشد و این کس در شدت
ناراحتی هی میگوید:اي محمد اي محمد و من در پاسخ گویم من کاري نمیتوانم براي تو انجام دهم(از ابن عباس
ص : 321
و ابی حمید ساعدي و ابن عمرو قتاده).و جبایی گوید این امر براي اینست که در برابر دیدگان خلایق رسوا شود.و بلخی گوید
این خبر بر وجه مثل است چون وقتی کسی را خداوند در قیامت مفتضح کند چنان است که اسبی بر پشت او سوار و بگردن او
غل شده و شیهه میکشد.
در خبر دیگري از پیغمبر اکرم آمده که امر میفرمود منادي در میان مردم ندا کند که حتی یک سوزن و نخ اگر کسی از
غنیمت ها برداشته باز گرداند که غل در روز قیامت ننگ و نکبت خواهد بود.
و حمل غل بر گردن در قیامت نشانه اي است که خائن بدان شناخته خواهد شد و این حکم خداست در آن روز درباره هر
کس که معصیتی کرده و توبه ننموده و یا در باره کسی که خداوند بخواهد با او بعدل رفتار کند از گناهش بر او علامتی می
در آن »: نهد.که تناسب با معصیت او داشته باشد تا مردم او را بآن بشناسند و سبب استحقاق عقوبتش را بدانند چنان که فرموده
.« روز انس و جان درباره گناهانش سؤال نخواهند شد
(سوره الرحمن).
و همچنین است حکم خدا درباره کسی که طاعات را انجام داده که علامتی بر او می نهد که اطاعتش معلوم شود.
ا کَسَبَتْ 􀀀 تُوَفّ کُلُّ نَفْسٍ م
􀀀
ثُمَّ ی
-یعنی هر کس جزاء عمل خود را بطور کامل دریافت میکند.
لا یُظْلَمُونَ 􀀀 وَ هُمْ
-یعنی هیچکس بیش از استحقاق خود ثواب و یا عذاب نمی بیند.
در این آیه دلالت است بر فساد قول مجبّره که میگویند اگر خداوند اولیاء خود را عذاب کند ظلم نکرده چون آیه میگوید اگر
خداوند از پاداش مردم کم گزارد ظلم خواهد بود.
ص : 322
163- بیان آیه 162
اشاره
لغت:
-1 باء-یعنی برگشت بگناه خود(باء یبوء بوءا).
بوأته منزلا-آماده کردم خانه را براي او(چون بآن برمیگردد) سخط-درباره خدا اراده کردن عقاب درباره مستحق عقاب و لعن
و سخط مخالف غیظ است زیرا غیظ بهیجان آمدن طبع است و اطلاق آن درباره خدا جایز نیست چون خدا محل حوادث و
تحولات نیست.
مصیر-بازگشتن گاه(سرنوشت).
فرق مصیر با مرجع اینست که مرجع بازگشت چیزي است بحال اولیه و مصیر رفتن و انقلاب بحالی که غیر از حال اول است.
زیرا قبلا خزف نبود. « رجع الطین خزفاً »: یعنی گل سفال گردید ولی نمیشود گفت « صار الطین خزفاً »: میتوان گفت
درجه-رتبه.
درجات رفتن کودك براي پیمودن مراتب ترقی در علم درجه بدرجه.
مورد و شأن نزول:
چون خداوند امر فرمود که مسلمین براي احد بیرون شوند دسته اي از منافقان تخلف کردند و مؤمنان نیز از آنها پیروي کردند
پس خداوند این آیه را فرستاد.
تفسیر:
چون خداوند بیان فرمود که هر انسانی پاداش اعمال خود را از خوب و بد خواهد دید به دنبال آن حال کسانی را که کسب
خیر و شر میکنند میفرماید.
اللّ
􀀀
اءَ بِسَخَطٍ مِنَ هِ 􀀀 اللّ کَمَنْ ب
􀀀
وانَ هِ 􀀀 أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْ
:در معنی این جمله چند
ص : 323
قول است:
-1 آن کس که موجبات خشنودي حق را باطاعت خود متابعت میکند مثل کسی است که خشم او را با معصیت بر خود فرود
می آورد(از ابن اسحاق).
-2 آن کس که با ترك خیانت رضاي خدا را پیروي میکند چون فردي است که با عمل خیانتکارانه خود خداوند را بخشم می
آورد(از حسن و ضحاك و طبري).
-3 آن کس که با جهاد در راه حق رضاي حق را می جوید چون آن کسی است که موجبات سخط حق را با فرار از جنگ و
جهاد(از روي تنفر و ترس از جهاد)فراهم می آورد(از زجاج و جبایی)و این وجه با سبب نزول آیه که ذکرش گذشت تطبیق
میکند.
اهُ جَهَنَّمُ 􀀀 وَ مَأْو
:یعنی مصیر و سر نوشت او دوزخ خواهد بود.
وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ
:و بد سرنوشتی است و بد قرارگاهیست.
آیه بصورت استفهام تقریري است یعنی صورت جمله استفهام است و مراد اقرار گرفتن و اثبات معنی و حاصل معنی اینست
که این دو دسته یعنی تابعان رضاي حق و به خشم آرندگان خدا یکسان نیستند.
جاتٌ 􀀀 هُمْ دَرَ
:یعنی صاحب درجات و مقاماتی هستند.
اللّ
􀀀
عِنْدَ هِ
:نزد خدا پس مؤمنان داراي مقامات ارجمند و عالی هستند کافران در درجاتی پست و دانی.درباره معنی این جمله دو قولست:
-1 مراد اختلاف و تفاوت مرتبه اهل ثواب و اهل عقاب است که براي دسته اول نعمتهاي بهشتی و مقامات پر ارج و عالی
معنوي است و براي دسته دوم درکات جهنم و عقاب و خواري است و از اینها مجازاً درجات تعبیر شده.
-2 مراد اختلاف مراتب این دو فرقه است با یکدیگر زیرا بهشت طبقات مختلفی دارد که بعضی بالاتر از بعض دیگر است.
چنان که در خبر آمده است که اهل بهشت اهل علیین را همچون ستارگان در آسمان می بینند و نیز دوزخ را درکاتی است
که بعضی پست تر و سخت تر از دیگري است
ص : 324
و حذف مضاف(ذوو)در عرب زیاد است.
ما یَعْمَلُونَ 􀀀 اللّ بَصِیرٌ بِ
􀀀
وَ هُ
:یعنی خدا باعمالشان عالمست و در آیه ترغیب مردمست در پیروي از موارد خشنودي پروردگار متعال و بر حذر داشتن ایشان
از موجبات سخط او و نیز اخبار باینست که اسرار بندگان بر او آشکار است و نیز اطمینان می دهد به اینکه عمل هیچکس را
بی اجر نمیگذارد زیرا چیزي بر او پنهان نمی ماند بنا بر این بر هر طاعتی ثواب و بر هر گناهی عقاب خواهد داد.
ص : 325
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 164 تا 165
اشاره
کانُوا 􀀀 ابَ وَ اَلْحِکْمَهَ وَ إِنْ 􀀀 اتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ اَلْکِت 􀀀 اَللّ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آی
􀀀
لَقَدْ مَنَّ هُ
ی کُلِّ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
ذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ إِنَّ هَ 􀀀􀀀 أَنّ ه
􀀀
ا قُلْتُمْ ی 􀀀 صابَتْکُمْ مُصِ یبَهٌ قَدْ أَصَ بْتُمْ مِثْلَیْه 􀀀 لَمّ أَ
ا􀀀 و ضَلا مُبِینٍ ( 164 ) أَ لٍ􀀀 قَب لَفِی مِنْ لُْ
( شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 165
(1)
ترجمه:
خداوند بر مؤمنان منت نهاد آن گاه که براي ایشان پیغمبري از جنس خودشان فرستاد که آیات خدا را برایشان بخواند و آنها
را تزکیه نماید و کتاب و حکمت آموزد که قبل از بعثت او در گمراهی روشن و آشکاري بودند.
چرا وقتی مصیبتی بشما رسید که دو برابر آن را(بکفار)رسانیده بودید گفتید این از کجاست بگو(اي پیغمبر)این از ناحیه خود
شماست.خداوند بهر چیز تواناست.
ص : 326
165 جزء 4 سوره 3 - 1) سوره آل عمران آیه 164 -1
بیان آیه 164
اشاره
لغت:
من:در اصل بمعنی قطع است(منّ یمنّ منّا).
من:نعمت،زیرا بوسیلۀ نعمت از بلیه قطع و دور میشود.
(من فلان علیّ بکذا-فلانی باین مطلب بمن منت نهاد)یعنی مرا بواسطه آن از گرفتاریم نجات داد.
منه:فوت:زیرا موجب قطع نعمت می شود.
تفسیر:
و اکنون خداوند بزرگی نعمت وجود پیامبر اکرم(ص)و بعث او را بر خلق بیان میفرماید:
اللّ
􀀀
لَقَدْ مَنَّ هُ
:خدا نعمت داد و انعام فرمود.
عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا
:و اینکه خداوند فقط مؤمنان را یاد فرموده با اینکه محمد(ص)بر همه جهانیان مبعوث است براي اینست که نعمت پیغمبري
حضرتش بر مؤمنان اعظم.و بزرگتر است زیرا آنهایند که بوجود وي هدایت یافته اند و از بیاناتش بهره میگیرند و نظیر
اینجاست آنچه که درباره قول خداوند (هُديً لِلْمُتَّقِینَ) گذشت.
مِنْ أَنْفُسِهِمْ
:در این کلمه اقوالی است:
-1 مراد اینست که از قوم و قبیلۀ آنهاست که منشأ و خانواده و صدق و امانتش بر همگان ثابت و روشن است و همه می دانند
که امیّ است نه کتابی خوانده و نه خطی نوشته تا بدانند که آنچه از علوم و حقایق که آورده وحی آسمانی است و این امر
موجب شرافت ایشان و وسیله جلب آنان بایمان است.
ص : 327
-2 مراد اینست که بزبان آنها سخن میگوید و در نتیجه آموختن از محضر او برایشان آسانست پس آیه مخصوص عرب است.
یعنی جنس بشر و مردم است و فرشته و جن نیست و موضع « انفسهم » -3 کلام عام است و شامل همۀ مؤمنین میباشد و مراد از
منت اینست که کسی را فرستاده که از همه از امور و کار او با خبرند و شخصیت او را خوب می شناسند.
اتِهِ 􀀀 یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آی
یعنی قرآن را بر آنان بخواند.
ابَ وَ الْحِکْمَهَ 􀀀 وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِت
:بیان این جمله در سورة بقره گذشت.
لالٍ مُبِینٍ 􀀀 کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَ 􀀀 وَ إِنْ
:یعنی آنان در گمراهی روشنی بودند یعنی کافر بودند و کفرشان همان گمراهیشان بود و خداوند آنها را ببرکت پیغمبر نجات
داد.
ص : 328
بیان آیۀ 165
اشاره
تفسیر:
اکنون کلام بذکر جهاد باز میگردد:
ا􀀀 صابَتْکُمْ مُصِیبَهٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْه 􀀀 لَمّ أَ
ا􀀀 و أَ :وقتی بشما قتل و زخم رسید در برابر،قبل از آن از طرف شما به آنان(مشرکین)زخم رسید و این مطلب از اینقرار است که
مشرکان در احد هفتاد تن از مسلمین کشتند و مسلمین در بدر دو برابر این بسر مشرکان آوردند.یعنی 70 تن از مشرکان را
کشتند و 70 نفر را اسیر کردند(از قتاده و عکرمه و ربیع و سدي)یعنی از مسلمین در روز بدر دو برابر و دو مثل مصیبتی که بر
شما آمد بر سر آنها آوردید.
و گفته اند مراد از دو مثل و دو برابر 70 تن در بدر کشتید و 70 تن در احد(از زجاج)ولی این قول ضعیف است زیرا
مخالفست با آنچه که در تاریخ آمده که مسلمین در احد افرادي اندك از مشرکان کشتند نه 70 نفر پس این قول خلاف
اجماع است.
ذا􀀀􀀀 أَنّ ه
􀀀
قُلْتُمْ ی
:یعنی گفتند چرا این مصیبات بر ما وارد آمده در حالی که ما مسلمانیم و پیغمبر اکرم(ص)میان ماست و وحی از آسمان باو
میرسد ولی آنان مشرکند.
و گفته شده که مسلمین مصیبات را خیلی بعید و منکر شمردند زیرا پیغمبر خدا(ص)بآنها وعده داده بود اگر اطاعت حق کنند
نصرت حق بر آنها فرود می آید- (از جبایی).
قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ
:یعنی اي محمد بگو آنچه زخم و کشتار بشما رسید از جانب خود شماست یعنی بواسطه مخالفتی است که با خداي خود
کرده اید و ترك نمودید اطاعت امر پیغمبر را و در این مخالفت چند قولست:
ص : 329
-1 مخالفت با پیغمبر کردند و اینکه حضرتش فرمود بهتر است که در مدینه متحصن شویم و در آن سنگر گیریم تا مشرکان
اللّ در جاهلیت از اینکار امتناع داشتیم اکنون که شما در
􀀀
قصد ما کنند ولی اهل مدینه و اصحاب قبول نکرده و گفتند یا رسول ه
میان ما هستید سزاوارتر است که امتناع کنیم.
-2 مراد مخالفت تیراندازان بود با پیغمبر که جایگاه خود را رها کردند و به جمع غنیمت رفتند و پیغمبر فرموده بود که به هیچ
وجه و لو با فتح مسلمین از جاي خود بیرون نروند.
-3 این مصیبت اختیار خود آنها بود که وقتی در بدر اسیر گرفتند خواستند از آنها فدیه گیرند و آزادشان کنند پیغمبر فرمود
اگر فدیه گیرید در جنگ آینده افرادي که آزاد کنید و فدیه گیرید کشته خواهید داد.مسلمین قبول کردند و گفتند اکنون از
.(« ع» و عبیده سلمانی و حضرت باقر « ع» فدیه بهره مند میشویم و اگر در آینده کشته شویم شهید خواهیم بود(از علی
ص : 330
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 166 تا 167
اشاره
اَللّ أَوِ
􀀀
اتِلُوا فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 الَوْا ق 􀀀 افَقُوا وَ قِیلَ لَهُمْ تَع 􀀀 اَللّ وَ لِیَعْلَمَ اَلْمُؤْمِنِینَ ( 166 ) وَ لِیَعْلَمَ اَلَّذِینَ ن
􀀀
انِ فَبِإِذْنِ هِ 􀀀 صابَکُمْ یَوْمَ اِلْتَقَی اَلْجَمْع 􀀀 ا أَ 􀀀 وَ م
ما􀀀 اَللّ أَعْلَمُ بِ
􀀀
ا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ هُ 􀀀 واهِهِمْ م 􀀀 مانِ یَقُولُونَ بِأَفْ 􀀀 اکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِی 􀀀 الاً لَاتَّبَعْن 􀀀 الُوا لَوْ نَعْلَمُ قِت 􀀀 اِدْفَعُوا ق
( یَکْتُمُونَ ( 167
(1)
ترجمه:
آنچه روز تلاقی دو جماعت بشما رسید باذن خدا بود تا مؤمنان را معلوم دارد.
و نیز کسانی را که انفاق کرده اند معلوم کند(همان کسان)که(چون)گویندشان بیائید در راه خدا کارزار کنید یا بدفاع پردازید
گویند:اگر جنگ آزموده بودیم شما را پیروي میکردیم در آن لحظه ایشان بکفر از ایمان نزدیکترند.بزبانهایشان چیزهایی
میگویند که در دلهایشان نیست و خدا بآنچه نهان میکنند داناتر است.
ص : 331
1) سوره آل عمران آیه 166 و 167 جزء 4 سوره 3 -1
167- بیان آیه 166
اشاره
تفسیر:
انِ 􀀀 صابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْع 􀀀 ا أَ 􀀀 وَ م
-یعنی اي مؤمنان آنچه در روز جمع مسلمین و مشرکین یعنی روز احد بشما رسید از قتل و زخم.
اللّ
􀀀
فَبِإِذْنِ هِ
-یعنی بعلم خدا بود و اذن بمعناي علم است و نیز قول خداي متعال:
اللّ
􀀀
اللّ یعنی اعلام من ه.
􀀀
ذانٌ مِنَ هِ 􀀀أَ
و گفته اند:یعنی خداوند میان شما و ایشان را تخلیه میکند باین معنی که موانع رسیدن مصیبات را بشما برطرف میکند(چون
نصرت خود را بردارد و شما را بخود واگذارد مصیبات و آزار کفار میرسد) و گفته اند یعنی:بعقوبت خدا زیرا خداوند براي
هر گناهی عقوبتی قرار داده و این مصیبات وارده بر شما در جنگ احد عقوبت پشت سر نهادن امر پیغمبر(ص) میباشد.
و مراد از اذن خدا در آیه چنان که ظاهر آیه میرساند اجازه دادن و مباح کردن نیست زیرا مصیبات وارده بر مسلمین از طرف
کفار که عبارت از زخم و قتل مسلمین بود از معاصی بزرگ است و خداوند هرگز معاصی را مباح نمیکند و اجازه نمیدهد.
افَقُوا 􀀀 وَ لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ ن
-یعنی تا خداوند تمیز میان مسلمین و منافقان را بداند.
وَ قِیلَ لَهُمْ
اللّ -بیائید براي جهاد در راه خدا.
􀀀
اتِلُوا فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 الَوْا ق 􀀀 -بمنافقین گفته شد تَع
اللّ بن ابی و دار و دستۀ منافقش 300 نفر را از لشکر پیغمبر(ص) جدا کردند و گفتند چرا خود را بکشتن
􀀀
گفته اند که عبد ه
دهیم؟
ص : 332
اللّ بن عمرو بن حزام انصاري پاسخشان داد که بیائید در راه خدا بجنگید و از خدا بترسید و پیغمبر را غریب و بی یاور
􀀀
عبد ه
مگزارید.
أَوِ ادْفَعُوا
-یا اینکه اگر در راه خدا نمی جنگید لا اقل از جان و ناموس خود دفاع کنید.
و گفته اند مراد اینست که بمنافقان گفتند با ما همراه باشید و سیاهی لشکر ما را زیاد کنید.از اینجا معلوم میشود که تکثیر
سیاهی و ظاهر لشکر مجاهدان اسلام نیز بمنزله جهاد بشمار میرود و حکم قتال را دارد.
اکُمْ 􀀀 الًا لَاتَّبَعْن 􀀀 الُوا لَوْ نَعْلَمُ قِت 􀀀ق
-منافقان گفتند:اگر ما از جنگ علم و اطلاع میداشتیم بدنبال شما میآمدیم.اینجمله را براي عذر تراشی گفته اند که باین بهانه
اللّ بن عمرو مذکور در پاسخ این جواب منافقان گفت:خداوند شما را از خود دور گرداند و او ما را از
􀀀
بمدینه بازگردند.عبد ه
شما بی نیاز خواهد کرد.
و گفته اند طرف مکالمه و این گفت و شنود با منافقان خود پیغمبر(ص)بود.
مانِ 􀀀 هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِی
-یعنی منافقان با اظهار این سخن بکفر نزدیکترند از ایمان چون پیش از این بظاهر حال بایمان نزدیکتر بودند تا اینکه پرده
دري کردند و مؤمنان از باطنشان که قبلا بیخبر بودند با خبر شدند.و لام در (للکفر)بمعنی الی است یعنی(الی الکفر اقرب...-
ا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ -بدهان میگویند آنچه در دل ندارند. 􀀀 واهِهِمْ م 􀀀 بسوي کفر نزدیکترند...) یَقُولُونَ بِأَفْ
ذکر افواه(دهانها)براي تأکید است و یا اینکه براي تفاوت بین قول زبانی با نوشتنی میباشد و آنچه را بدهان گفتند که در دل
است و آنچه در دل پنهان داشتند این بود که اگر جنگی هم در بین بود چنان که بود « اکُمْ 􀀀 الاً لَاتَّبَعْن 􀀀 لَوْ نَعْلَمُ قِت » ندارند جمله
اطاعت پیغمبر نمی نمودند و او را یاري نمیکردند.
و گفته اند مراد اینست که بدهان میگویند که بخدا و پیغمبر مؤمنیم ولی در دل ایمان ندارند بلکه در دل کافرند.
ما یَکْتُمُونَ 􀀀 اللّ أَعْلَمُ بِ
􀀀
وَ هُ
-خدا بآنچه که در دل پنهان میدارند از نفاق و شرك داناست.
ص : 333
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 168 تا 171
اشاره
لا تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا 􀀀 صادِقِینَ ( 168 ) وَ 􀀀 ا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ أَنْفُسِکُمُ اَلْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 ا م 􀀀 طاعُون 􀀀 وانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَ 􀀀 الُوا لِإِخْ 􀀀 اَلَّذِینَ ق
اَللّ مِنْ فَضْ لِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 ما آت 􀀀 اءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ( 169 ) فَرِحِینَ بِ 􀀀 واتاً بَلْ أَحْی 􀀀 اَللّ أَمْ
􀀀
فِی سَبِیلِ هِ
( لا یُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُؤْمِنِینَ ( 171 􀀀 اَللّ
􀀀
اَللّ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ هَ
􀀀
لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 170 ) یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَهٍ مِنَ هِ 􀀀 أَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ
􀀀
خَلْفِهِمْ
ترجمه:
کسانی که خود نشستند و درباره برادران خود گفتند اگر از ما اطاعت میکردند کشته نمیشدند بگو(اي پیغمبر)اگر راست
میگویید مرگ را از خود بگردانید.
(1)
ترجمه:
و کسانی را که در راه خداوند کشته شده اند مرده نپندار بلکه زندگانند و نزد پروردگارشان روزي می خورند.بآنچه خداوند
از فضل خود بآنها داده خوشدلند و بر آینده(پس از مرگ)کسانی که هنوز بآنها پیوسته اند شادمانی میکنند که بر آنها نه
ترسی خواهد بود و نه اندوهی.و از نعمت و کرم الهی شادمانند و از اینکه خداوند پاداش مؤمنان را ضایع نمیگرداند
خوشدلند.
ص : 334
1) سوره آل عمران آیه 168 تا 171 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 168
اشاره
لغت:
(درأ):دفع کردن.درأ عنه:دفع عنه:از او دفع کرد و برگردانید.
تفسیر:
الُوا 􀀀 اَلَّذِینَ ق
اللّ ابی و یاران اویند.
􀀀
وانِهِمْ -ببرادران نسبی خود نه دینی مراد عبد ه 􀀀 -منافقین که گفتند لِإِخْ
وَ قَعَدُوا
-یعنی همین کسانی که اینسخن گفتند از جنگ نشستند.(از جابر و سدي و ربیع).
ا􀀀 طاعُون 􀀀 لَوْ أَ
-یعنی اگر از ما اطاعت میکردند.و از مدینه بیرون نمیرفتند و در جنگ شرکت نمیکردند.
ا قُتِلُوا 􀀀م
-کشته نمی شدند.
قُلْ
-بگو اي محمد(ص).
فَادْرَؤُا
صادِقِینَ -اگر راست می گویید(در این ادعاي خود)مرگ را از خود.و نخواهید 􀀀 -بگردانید عَنْ أَنْفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ
توانست زیرا ممکنست دشمن در خانه هایتان بر شما دست یابد و شما را بکشد.
و اینکه خداوند میفرماید:اگر مرگ را از خود بگردانید راست میگویید در جواب گفتۀ آنهاست که میگفتند اگر از مدینه
بیرون نمیرفتند و در خانه میماندند کشته نمیشدند.خداوند میفرماید:این سخن را کسی میتواند بگوید که عالم بغیب باشد و
چنین کسی باید موجبات مرگ را از خود برطرف کند و از پیش آمدهاي سوء بواسطه اطلاعی که دارد بر کنار بماند.
در این آیه ترغیب بر جهاد است و بیان اینکه چون هر مرگی با اجل مقدر است و جهاد رفتن و نرفتن اثري در جلو و عقب
انداختن اجل ندارد پس نمیتواند ترس از مرگ موجب خوف از جهاد باشد زیرا چه بسیار مجاهد که سالم بماندند و چه بسیار
خانه نشین که بمردند و کشته شدند پس باید توکل بر خدا کرد.
ص : 335
بیان آیه 169 تا 171
اشاره
شان نزول:
گفته اند که آیه درباره شهیدان بدر آمده که 14 تن بودند:هشت نفر از انصار و 6 نفر از مهاجران.
و گفته اند:دربارة شهیدان احد آمده که هفتاد تن بودند چهار نفر از مهاجران(حمزه، مصعب بن عمیر،عثمان بن شماس،عبد
اللّ بن جحش)و بقیه از انصار بودند.(از ابن مسعود و قتاده و ربیع).
􀀀
ه
حضرت باقر(ع)فرمود و نیز بسیاري مفسران گفته اند که درباره هر دو دسته است.
و گفته اند:دربارة شهداء بئر معونه است و سبب آن اینست که محمد بن اسحاق باسنادش از انس بن مالک و غیره روایت
کرده که ابو براء عامر بن مالک که رئیس قبیلۀ بنی عامر بود در مدینه بر پیغمبر اسلام وارد شد و هدیه اي پیشکش حضرتش
نمود.پیغمبر(ص) از پذیرفتن آن امتناع ورزید و فرمود:من از مشرك هدیه نمی پذیرم مسلمان شو تا اگر خواستی هدیه ات را
قبول کنم و آیاتی از قرآن براي وي بخواند.عامر مسلمان نشد و از اسلام دوري هم نکرد و عرضه داشت:اي محمد این چیزي
که مردم را بآن میخوانی نیکو و جمیل است اگر یارانی چند از خود بنجد فرستی و آنها را بدین خود بخوانی امیدوارم که ترا
پاسخ مثبت گویند.
پیغمبر(ص)فرمود:من بر جان ایشان از نجدیان ترسناکم.
عامر گفت:من آنها را پناه میدهم بفرست تا مرد مرا بدین تو بخوانند.پیغمبر(ص) منذر بن عمرو از بنی ساعده را همراه با هفتاد
تن از نیکان مسلمین فرستاد که از جمله آنها بودند:حارث بن صحه،حرام بن ملحان و عروه بن اسماء سلمی و نافع بن بدیل و
رقاء خزاعی و عامر بن فهیره.این مطلب در ماه صفر چهارم هجري و چهارده ماه پس از جنگ
ص : 336
احد فرستادگان پیغمبر رفتند تا به بئر معونه رسیدند از هم پرسیدند کیست که رسالت پیغمبر را به این مردم برساند؟ حرام بن
ملحان گفت:من اینکار را خواهم کرد و با نامه پیغمبر بطرف عامر بن طفیل رفت ولی عامر بنامۀ پیغمبر وقعی ننهاد.
حرام بمردم گفت اي اهل بئر معونه من نماینده و فرستاده رسول خدایم براي شما.
اللّ -بخدا و پیامبرانش ایمان آرید.مردي پیش آمده و نیزه اي بر پهلویش بزد
􀀀
اللّ و اشهد ان محمداً رسول ه
􀀀
و اشهد ان لا اله الا ه
اللّ اکبر بخداي کعبه رستگار شدم.
􀀀
که از پهلوي دیگرش برآمد.حرام فریاد زد ه
در اینوقت عامر بن طفیل بنی عامر را علیه مسلمین بخواند ولی آنان سخنش را نپذیرفتند و گفتند ما با ابی براء نقض عهد
نمیکنیم.زیرا او بمسلمین پناه داده و با آنها پیمان بسته.عامر قبائلی از بنی سلم را علیه مسلمین بخواند آنها دعوتش را بپذیرفتند
و مسلمین را احاطه کردند مسلمین چون حال را بدین منوال دیدند شمشیر برآوردند و جنگ و دفاع کردند تا همگی جز
کعب بن زید کشته شدند مشرکین او را با رمقی که داشت در میان کشتگان رها کردند و او بهمان حال نجات یافت و تا
جنگ خندق زنده بود و در آن شهید شد.
عمرو بن امیه ضمري و مردي از انصار که از عقب و بدنبال اصحاب پیغمبر میآمدند از دور مرغانی را که اطراف لشگر و
میدان جنگ پرواز میکردند بدیدند و با خود گفتند که این مرغان از مطلبی خبر میدهند بسرعت نزدیک شدند اصحاب خود
را در خون غلطان یافتند و سواران دشمن و قاتلان آنها را در کنار کشتگان ایستاده دیدند.
انصاري بعمرو گفت چه کنیم؟عمرو گفت عقیده من اینست که به پیغمبر ملحق شده جریان را بوي گزارش دهیم ولی انصاري
گفت دیگر پس از قتل منذر بن عمرو میل بزندگی ندارم و شمشیر برآورد و چندان با مشرکان بجنگید تا کشته شد.عمرو بن
امیه نیز اسیر شد و عامر چون دانست که او از قبیله ضمّر است،پیشانی او را بعنوان غلام و اسیر داغ نهاد و آزادش کرد.عمرو
خدمت پیغمبر رسید و واقعه را باز گفت پیغمبر(ص)
ص : 337
فرمود:این کار بگردن ابا براء است که من از پیش ترسان بودم.چون قضیه بگوش ابا براء رسید عهد شکنی عامر و ناراحتی
اللّ بر او بسیار سخت آمد.حسان بن ثابت در تحریک ابا براء علیه عامر بن طفیل شعرهایی سرود.
􀀀
رسول ه
چون اشعار حسان بگوش قبیله ربیعه بن ابی براء رسید بر عامر بن طفیل حمله آورد و نیزه اي بر او زد و از اسبش بزیر انداخت
عامر گفت این از طرف ابی براء است اگر مردم ولیّ دم من عمویم باشد و اگر زنده ماندم خود با او دانم.خداوند متعال در
«... لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا 􀀀 وَ » : این مقام این آیه را فرستاد
تفسیر:
چون خداوند گفتۀ منافقان را در باب شهیدان اسلامی که بمنظور سستی مؤمنان در جهاد گفته بودند حکایت فرمود بدنبال آن
مقامات ارجمندي را که در بهشت براي شهیدان اختصاص داده بیان میدارد.
لا تَحْسَبَنَّ 􀀀 وَ
اللّ -کسانی که در
􀀀
-خطاب به پیغمبر(ص)است و یا تقدیر چنین است اي شنونده و اي انسان گمان مبر، اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ هِ
واتاً -مرده اند یعنی مثل کسی که در غیر جهاد مرده است می باشند. 􀀀 جهاد و در راه نصرت دین خدا کشته شدند، أَمْ
اءٌ􀀀 بَلْ أَحْی
گذشت. « واتٌ􀀀 اللّ أَمْ
􀀀
لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 وَ » -بلکه آنان زنده اند.تفسیر این کلام در سوره بقره در ذیل گفته خداوند
عِنْدَ رَبِّهِمْ
-در این کلمه دو وجه ذکر شده:
-1 نزد خدا هستند یعنی در مقامی قرار دارند که هیچکس جز خداوند نفع و ضرر ایشان را بدست ندارد و مراد از عند و نزد
خدا مکان(محسوس)و نزدیکی مسافت نیست زیرا مکان و قرب مسافت از صفات اجسام است و بر خدا محال میباشد.
-2 یعنی در نزد خدا(و علم خدا)زنده اند.
و چون خداوند از حیات آنها خبر دارد و مردم بیخبرند فرموده است زنده در
ص : 338
نزد خدا هستند.از جبایی،ابن عباس و ابن مسعود و جابر روایت شده که پیغمبر اکرم(ص) فرمود چون برادران مؤمن شما در
احد شهید شدند خداوند روح آنها را در حوصله مرغانی سبز نهاد و ببهشت فرستاد و در آنجا از میوه ها و نهرهاي بهشتی
متمتع میباشند.
و نیز از پیغمبر اکرم(ص)روایت شده که درباره جعفر بن ابی طالب پس از شهادت او در جنگ موته فرمود:او را دیدم که دو
بال دارد و با فرشتگان در بهشت پرواز میکند.
بعضی حدیث ارواح(و تنعم آنها را در بهشت)انکار کرده اند باین گمان که روح عرض است و بدون بدن قدرت تمتع
ندارد.ولی این مطلب خیال باطلی بیش نیست زیرا روح جسم رقیق و لطیف است و مشتق و مأخوذ از ریح میباشد.بدلیل اینکه
از بدن بیرون میرود و بآن باز میگردد و بدون بدن نیز حساس و فعال است.این قول علی بن عیسی است.
یُرْزَقُونَ
-صبح و شام از نعمتهاي بهشتی روزي میخورند و گفته اند یعنی در قبرها روزي میخورند.
اللّ مِنْ فَضْلِهِ
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 ما آت 􀀀 فَرِحِینَ بِ
-یعنی از انواع نعمتهاي بهشتی که خداوند بدانها ارزانی داشته خورسند و مسرورند و گفته اند یعنی از شهادت و پاداش بسیار
پر ارج شهادت که نصیبشان شده خوشحالند.
وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ
-یعنی از وضع برادران مؤمن خود که زنده در دنیا هستند و در راه خدا جهاد میکنند اظهار سرور مینمانید از اینرو که میدانند
که اگر آنان هم شهید شوند بایشان خواهند پیوست و سرانجامشان دار کرامت و مقامات عالیه اي است که خود بآن ها رسیده
اند و این مطالب را با هم بعنوان بشارت بازگو میکنند.(از ابن جریح و قتاده).
و گفته اند:نامه اي بشهیدان ارائه داده میشود که در آن نام برادران مؤمن خود که بمقام شهادت نایل میشوند و بایشان ملحق
میگردند ثبت است و با دیدن آن خوشحال میشوند و بیکدیگر بشارت میگویند مثل مردمی که در دنیا انتظار مقدم مسافر
ص : 339
خود را دارند(از سدي).
و گفته اند مراد از (بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا) یعنی مؤمنان در فضل و مقام بآنها نرسیده اند ولی بواسطه ایمان مقامی عظیم دارند.(از
زجاج).
لا هُمْ یَحْزَنُونَ 􀀀 أَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ
􀀀
است زیرا شهیدان در « بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ » : -یعنی بشارت میدهند که بیم و اندوهی بر ایشان نیست زیرا این جمله بدل از
نزد خدا در حال عدم حزنند.پس استبشار در اینجا براي نبودن حزن بر لاحقین میباشد و معنی آیه روي اینحساب چنین است:
یعنی شهداء براي بازماندگان خود ترسی ندارند زیرا خداوند سرپرستی آنها را بعهده دارد و بر اموالی که پشت سر نهاده اند
اندوهی نمی خورند زیرا خداوند در عوض آن اجر جزیل و بزرگتر بایشان خواهد داد.
و گفته اند:مراد اینست که از گناهان گذشته خوفی بر آنها نیست زیرا خداوند گناهانشان را با شهادت پاك میسازد و از
مفارقت دنیا اندوهی بخاطر ندارند چون از لقاء آخرت بی اندازه خرسند و شادمانند.
اللّ وَ فَضْلٍ
􀀀
یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَهٍ مِنَ هِ
-یعنی:اینان که شهیدان راه خدایند در نزد خدا روزي میخورند از نعمتهایی که خداوند از فضل خویش بآنها داده سخت
خوشحالند.
فضل و نعمت دو کلمه اند که براي معنی واحد تعبیر میشوند و درباره علت تکرار این هر دو کلمه دو قول است:
-1 نعمت آن چیزهایی است که بواسطه طاعت مستحق آنها گشته اند و فضل اضافاتی است که بطور مضاعف به آنها داده
میشود.
-2 براي تأکید و جا گرفتن معنی است در ذهن و براي مبالغه است.
لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 اللّ
􀀀
وَ أَنَّ هَ
:یعنی شهیدان می دانند و بهم بشارت می دهند که خداوند جزاي مؤمنان را بسیار زیاد میگرداند و علت اینکه این جمله را
ذکر کرده با اینکه غیر شهیدان هم می دانند که خداوند اجر مؤمن را ضایع نمیکند اینست
ص : 340
که شهداء این مطلب را پس از موت در برابر چشم می بینند و مشاهده میکنند و دیگران در این جهان تکلیف استدلالا آن را
می پذیرند و می دانند و استدلال هرگز جاي مشاهده را نمیتواند بگیرد و خبر دادن کجا و دیدن کجا و با دیدن و مشاهده
سرور افزون میشود.
بعلاوه در این جمله دلالت است که ثواب مورد استحقاق است و خدا هرگز آن را باطل نخواهد کرد و ثواب دادن جز از
طرف خداي متعال نمیباشد.و لذا خداوند نفی ضایع کردن را بخود لقب داده.
آنچه که در اخبار درباره ثواب شهیدان آمده قابل شماره نیست عالی ترین آن حدیثی است که حضرت علی بن موسی
الرضا(ع)از حسین بن علی(ع)روایت کرده به این قرار:
روزي در بین سخنرانی امیر مؤمنان براي مسلمین براي تحرك آنان بر جهاد جوانی بپا خاست و عرضه داشت یا امیر مؤمنان از
فضیلت مجاهدان در راه خدا برایم بفرما.
حضرت فرمود در کنار پیغمبر که بر ناقۀ غضبا سوار بود و از غزوه ذات السلاسل بر میگشتیم میرفتم و همین سؤال ترا از او
پرسیدم فرمود:
مجاهدان وقتی تصمیم بجنگ گیرند خداوند برات آزادي از دوزخ را بر ایشان مینویسد و چون براي جنگ مجهز شوند
خداوند بدیشان بر ملائکه مباهات و فخر فروشی میکند و چون با اهل خود وداع میکنند،ماهیان و خانه ها برایشان میگریند و
چون ماري که پوست میاندازد گناهانشان میریزد و خداوند بر هر سربازي چهل فرشته می گمارد که او را از جلو و عقب و
راست و چپ نگه دارد و هر ثوابی که انجام دهد دو چندان نوشته شود و در هر روزي براي او ثواب عبادت هزار مرد نویسند
که هر کدام هزار سال عبادت کرده باشند که هر سال آن 360 روز باشد و هر روز بقدر عمر دنیا و چون در برابر دشمن قرار
گیرند علم جهانیان از ثواب آنها عاجز ماند و چون بمبارزه دست زنند و سنانها بحرکت آید و تیرها پرتاب شود و سربازان بر
دشمن هجوم برند
ص : 341
ملائکه بالهاي خود بر آنها پیچند و براي نصرت و ثبات قدم آنها دعا کنند و منادي فریاد کند که بهشت زیر سایه شمشیرها
است و زخم شمشیر و نیزه بر مجاهد و شهید از نوشیدن آب خنک در تابستان سوزان گواراتر باشد و چون شهیدي با ضرب
نی و با شمشیر از اسب در غلطد بزمین نرسد مگر اینکه خداوند همسر حور العین او را ببالینش فرستد تا نعمتها و مقامات عالی
و گرامی او را باو بشارت دهد و چون بزمین افتد زمین به او گوید مرحبا بروح پاکی که از پیکري پاك بیرون شد ترا بشارت
باد که براي تو نعمتها و مقاماتیست که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بهیچ دلی نگذشته و خداوند گویدش من
جانشین توام در بین اهل بیت تو هر که آنها را خشنود کند مرا خشنود کرده و هر کس که آنها را بخشم آرد مرا خشمگین
ساخته و خداوند روحش را در حوصله مرغ سبز نهد تا او را ببهشت برد و بهر مقام که خواهد پرواز کند و از میوه- هایش
تناول نماید و بقندیلهاي زرینی که به عرش آویخته است پناه گیرد و بهر مردي از شهیدان 70 غرفه بهشتی داده شود که هر
غرفه اي باندازه فاصله صنعاء یمن تا شام وسعت دارد و نورش شرق و غرب را روشن گرداند و در هر غرفه اي هفتاد در است
و بر هر دري 70 مصرع از طلاست و بر هر دري هفتاد پرده حریر و ظریف افتاده و در هر غرفه اي 70 خیمه است و در هر
خیمه اي 70 تخت زرین نصب است که پایه هایش از درّ و زبرجدي که مزین شده است بشاخه هاي زمرد و بر هر تختی 40
بستر است که کلفتی هر کدام 40 زرع است و بر هر بستري همسري از حور العین پر غنج و دلال و عرب و باکره قرار گرفته.
جوان پرسید یا امیر المؤمنین مرا از معنی عرب بازگوي حضرت فرمود عروبه (مصدر عرب)غنج و ناز و کرشمه روحبخش و
نشاط آور و اشتها انگیز است و سپید- رویند و تاجهاي لؤلؤ بسر نهاده اند و گردنبند بگردن و دست بند به دست دارند.
قسم بآنکه جانم به دست اوست در قیامت اگر پیامبران را چشم بر آنها افتد از بهاء و مقام رفیع آنها پا برهنه و پیاده شوند.
ص : 342
آن گاه شهیدان بسوي سفره هاي گهر نشان روند و بر آن نشینند و هر مردي از ایشان 70 هزار از اهل بیت و 480 همسایگان
خود شفاعت کند حتی اینکه همسایگان بر سر نزدیک نشستن با آنها با هم منازعه کنند.و ایشان در جوار من و ابراهیم بر مائده
خلد نشینند و هر صبح و شام بر خداي متعال نظر نمایند.
ص : 343
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 172 تا 174
اشاره
اَلنّ إِنَّ
اس􀀀 ق لَهُمُ الَ 􀀀 عَظِیم ( 172 ) اَلَّذِینَ صابَهُمُ اَلْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَ نُوا مِنْهُمْ وَ اِتَّقَوْا أَجْرٌ 􀀀 ا أَ 􀀀 لِلّ وَ اَلرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ م
􀀀
جابُوا هِ 􀀀 اَلَّذِینَ اِسْتَ
اَللّ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ
􀀀
اَللّ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ ( 173 ) فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ هِ
􀀀
الُوا حَسْبُنَا هُ 􀀀 ماناً وَ ق 􀀀 زادَهُمْ إِی 􀀀 اَلنّ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَ
اس􀀀 َ
( اَللّ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ ( 174
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
وانَ هِ 􀀀 سُوءٌ وَ اِتَّبَعُوا رِضْ
(1)
ترجمه:
آنان که خدا و پیامبرش را با همه زخمهایی که بایشان رسیده بود اجابت کردند نیکو کاران و پرهیزکارانشان پاداشی بزرگ
دارند.
کسانی که مردم گفتندشان که مردمان براي(پیکار)با شما گرد آمده اند از آنان بترسید(ولی)ایمانشان(از این سخن)افزون شد
و گفتند خداوند ما را بس است که نیکو تکیه گاهی است.
ص : 344
1) سوره آل عمران آیه 172 تا 174 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 172 تا 174
اشاره
لغت:
-1 استجاب و اجاب:هر دو بیک معنی است و گفته اند که اولی طلب اجابت است و دومی فعل اجابت.
-2 قرح:جراحت و اصل آن خلوص از کدورت است و ماء قراح یعنی آب خالص.و زمین قراح یعنی زمینی که خاکش از
خاشاك خالص باشد.قریحه:خالص الطبیعه.
-3 احسان:سود نیکو.
-4 افضال:نفع اضافه.
اللّ :یعنی خدا ما را کفایت میکند و اصل آن از حساب است زیرا کفایت بر حسب حاجت و بحساب نیازمندي است
􀀀
-5 حسبنا ه
و از این ماده است حسبان بمعنی گمان.
-6 وکیل:حافظ،و گفته اند یعنی ولیّ و اصل آن قیام کردن به تدبیر امر کسی و معنی وکیل درباره خدا یعنی متولی است در
قیام کردن تدبیر امور خلق زیرا که مالک خلق و رحیم بآنهاست.
شأن نزول:
رسیدند از تعجیل در بازگشت خود پشیمان شدند و همدیگر را ملامت « وحاء » چون ابو سفیان و یارانش از احد بازگشتند و به
کردند که چرا نه محمد را کشتید و نه زنانشان را اسیر کردید آنها را بکشتید وقتی که رمقی بیش از ایشان نماند رهایشان
کردید اکنون بازگردید و بکلی نابودشان کنید و ریشه کنشان سازید.
این خبر به پیغمبر(ص)رسید تصمیم گرفت دشمن را بترساند و از خود و یارانش نیرویی نشان و نمایش دهد لذا اصحابش را
براي خروج و تعقیب ابی سفیان
ص : 345
جمع کرد و فرمود آیا دسته اي یافت نمیشوند که براي خدا محکم باشند و شدت عمل بخرج دهند و دشمن او را تعقیب و
طلب نمایند که اینکار دشمن را ذلیل کند.
جمعی از صحابه با همه جراحت هایی که داشتند آماده اینکار گشتند و منادي پیغمبر(ص)ندا داد که با ما بیرون نشود مگر آن
کس که دیروز در احد با ما حاضر بود و مراد پیغمبر از اینکار ترساندن کفار بود که پندارند کشتار و زخمهایی که بر مسلمین
وارد آوردند بر ایشان اثري نداشته و موجب سستی آنان نشده پیغمبر با 70 تن بیرون شد تا به حمراء الاسد رسید که در 8 میلی
مدینه واقع است.
علی بن ابراهیم در تفسیر خود گوید:
پیغمبر اکرم(ص)فرمود آیا کسی حاضر است که خبري از مشرکان برایم بیاورد هیچکس جواب نداد جز علی(ع)که عرضه
داشت من بر این کار حاضرم.
حضرت فرمود بآنها نزدیک شو و بنگر اگر سوار اسب شده و شتران را رها کرده اند آهنگ مدینه دارند و در صورت عکس
قصد مکه کرده اند.
امیر مؤمنان با همه زخمهاي جانکاهی که داشت تا نزدیک مشرکان برفت و آنها را سوار شتر دید و برگشت و مطلب را
گزارش داد حضرت فرمود:که آنها قصد مراجعت بمکه دارند و چون حضرت بمدینه رسید جبرئیل آمد که یا
محمد(ص)خداوند امر میکند که بتعقیب ایشان بیرون شوي و هیچکس جز مجروحین با تو نیایند.مجروحان بمداواي خود
پس « در تعقیب مشرکان کوتاهی نکنید اگر بشما زخم رسیده بایشان نیز رسیده » مشغول شدند پس خداوند این آیه فرستاد که
از این مسلمین با همه جراحت ها با پیغمبر از مدینه بیرون رفتند.
اللّ بن خارجه روایت کند که مردي از اصحاب پیغمبر(ص) از بنی عبد الاشهل در احد حاضر
􀀀
محمد بن اسحاق از عبد ه
بود.وي گوید که من و برادرم در احد حاضر بودیم و مجروح و زخمدار بازگشتیم چون جارچی پیغمبر اعلام خروج(در طلب
دشمن)کرد گفتیم بخدا در هیچ جنگی از پیغمبر(ص)جدا نخواهیم شد و بخدا مرکب سواري نداشتیم و هر دو مجروح و بد
حال بودیم و در عین حال با پیغمبر بطلب دشمن خارج شدیم
ص : 346
و من از برادرم کم زخمتر بودم و برادرم مقداري بپاي خود راه میآمد و مقداري او را بدوش میبردم تا در حمراء الاسد به
اللّ رسیدیم.
􀀀
رسول ه
در آنجا معبد خزاعی گزارش به پیغمبر افتاد و قبیله خزاعه در آن موقع از مسلم و کافر و هم پیمان پیغمبر در تهامه بودند و از
او چیزي پنهان نمیداشتند.
معبد در آن روز مشرك بود و گفت یا محمد(ص)بخدا قسم مصیباتی که بر تو و اصحابت وارد شده بر ما سخت گران آمده
و دوست داشتیم که خداوند ترا بر آنها پیروز میکرد.این بگفت و از نزد حضرت دور شد تا در روحاء به ابی سفیان برخورد که
با سپاه مشرکان قصد بازگشت بسوي پیغمبر داشت.
چون ابو سفیان معبد را دید از وي پرسید چه خبر داري؟معبد جواب داد محمد (ص)با اصحابش در طلب شما می شتابند و
بقدري زیادند که تا کنون چنین جمعی ندیده ام و کسانی هم که قبلا از شرکت در جنگ تخلف ورزیده و در جمع ایشان
شرکت نکرده بودند خود پشیمان شده اند.
ابو سفیان گفت واي بر تو چه می گویی؟معبد گفت بخدا قسم چنین گمان میکنم چیزي نخواهد گذشت مگر اینکه پیشانی
اسبها را خواهی دید.ابو سفیان گفت ما همگان اتفاق کرده ایم که بسوي آنان برگردیم و آنها را ریشه کن سازیم.معبد گفت
بخدا ترا از این کار نهی میکنم و حتی اشعاري در این باره گفته ام و اشعاري را بر عظمت لشکر پیغمبر بخواند ابی سفیان و
اصحابش شعر او را ستودند.
در اینموقع سوارانی از عبد قیس را بر ایشان گذار افتاد-ابی سفیان پرسید قصد کجا داري؟ گفتند مدینه.ابی سفیان گفت آیا
پیام مرا بمحمد میرسانی تا فردا در بازار عکاظ بار همین شتران شما را از مویز پر کنم؟گفتند آري.گفت چون بنزد پیغمبر
رسیدید بایشان بگوئید ما همگی اتفاق داشتیم که بر اصحاب او دوباره حمله آریم تا جمع آنها را از بیخ و بن برکنیم و نابود
سازیم.
ابی سفیان این بگفت و راه مکه را پیش گرفت و سواران در حمراء الاسد به پیغمبر (ص)عبور کردند و گفتۀ ابو سفیان را بدو
بازگو نمودند.
ص : 347
اللّ و نعم الوکیل و پس از سه روز که گذشته بود راه مدینه را پیش گرفتند و این قول
􀀀
رسول اکرم و اصحاب گفتند:حسبنا ه
اکثر مفسرین است.
مجاهد و عکرمه گویند:این آیات در غزوه بدر صغري آمده و داستان از اینقرار است که:
ابو سفیان در روز احد موقعی که میخواست بمکه بازگردد گفت اي محمد موعد ما با شما موسم بدر صغراي آینده پیغمبر
فرمود همان موعد ما.چون سال بعد شد ابو سفیان با اهل مکه بیرون شد و در مجنه از نواحی ظهران فرود آمد خداوند رعبی بر
دل وي افکند و از کار خود پشیمان شد و نعیم بن مسعود اشجعی را که براي عمره آمده بود ملاقات کرد بدو گفت من با
محمد و اصحابش مواعده گزارده ام که امروز در بدر صغري با آنها برخورد کنم ولی اکنون سال خشکی است و جنگ بر ما
صلاح نیست مگر در سالی که باران زیاد و زمین سبز باشد که درختان را سیراب کنیم و شیر بسیار داشته باشیم و لذا از خروج
و جنگ در امسال پشیمانم ولی از طرفی نمیخواهم که محمد (ص)بجنگ ما بیرون آید و من نیایم که اینکار موجب جرأت
وي و مسلمین خواهد شد اینک بمدینه رو و آنها را از جنگ بترسان و بر حذر بدار و من 10 شتر پاداش بتو خواهم داد.
نعیم بمدینه آمد و مردم را دید که براي جنگ ابی سفیان آماده میشوند بمسلمین گفت این تصمیم شما بصواب نیست زیرا
اهل مکه بخانه ها و سرزمین شما آمدند و از شما جز رمقی باقی نگزاردند اکنون میخواهید شما بجلوي آنها بروید که همه
قدرت خود را بجنگ شما بسیج کرده اند و در قرارگاه بانتظار شمایند و بخدا قسم احدي از شما را باقی نخواهند گزارد.
پیغمبر فرمود بخدا قسم اگر تنها باشم بقرارگاه جنگ خواهم رفت و اکنون هر که میترسد بماند و هر کس شجاع است با من
آماده جنگ شود که خداوند ما را کفایت میکند و بهترین وکیل است و از مدینه بیرون شد تا به بدر صغري رسید(و بدر
صغري چاهیست از بنی کنانه و نیز بازار ایشان بود در جاهلیت)و در آنجا منتظر
ص : 348
ابو سفیان نشست.
ابو سفیان بمکه باز گشت و بنام لشکر سویق مشهور شد زیرا مردم به آنها میگفتند شما براي خاییدن سویق بیرون شدید و
خلاصه پیغمبر(ص)و یارانش با هیچ مشرك در بدر برخورد نکردند ولی در بازار بنی کنانه خرید و فروشی کردند و منافعی
بردند بطوري که سرمایه هاي مسلمین دو برابر شد و سالم و سودمند بمدینه بازگشتند.
این مطلب را ابو الجارود از حضرت باقر نقل کرده.
تفسیر:
لِلّ وَ الرَّسُولِ
􀀀
جابُوا هِ 􀀀 اَلَّذِینَ اسْتَ
:یعنی کسانی که اوامر خداوند را اطاعت کنند.
صابَهُمُ الْقَرْحُ 􀀀 ا أَ 􀀀 مِنْ بَعْدِ م
:پس از آنکه در احد جراحت یافتند.
لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ
:بکسانی که نیکی نمودند با اطاعت پیغمبر خدا و اجابت او براي رفتن بجنگ.
وَ اتَّقَوْا
:از معاصی خدا پرهیز کردند.
أَجْرٌ عَظِیمٌ
:یعنی ثوابی بزرگ است.
النّ
اس􀀀 ق لَهُمُ الَ 􀀀 اَلَّذِینَ
:در مراد از این ناس سه قول است:
-1 سوارانی که ابی سفیان پس از باز گشت از احد بطرف مسلمین فرستاد که ایشان را از تعقیب مشرکین منصرف کرده
بترسانند که قصه آنها گذشت-(از ابن عباس و ابن اسحاق).
.(« ع» -2 مراد نعیم بن مسعود اشجعی است-(از حضرت باقر و حضرت صادق
النّ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ :مراد از این(الناس)ابی سفیان و سپاه اوست یعنی ابو سفیان و سپاهش علیه
اس􀀀 -3 یعنی منافقان(از سدي) إِنَّ شما جماعتهاي بسیار گرد آورده اند و گفته اند ابزار جنگ و مردان جنگی علیه شما جمع آوري کرده اند.
فَاخْشَوْهُمْ
:از ایشان بترسید.
سپس خداوند میفرماید که این قول مزید ایمان و ثبات آنها در راه دین و
ص : 349
نصرت پیغمبر گردید.
اللّ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ
􀀀
الُوا حَسْبُنَا هُ 􀀀 ماناً وَ ق 􀀀 زادَهُمْ إِی 􀀀فَ
:یعنی گفتند که خداوند کفایت کننده و ولی و حافظ و متولی امور ماست و نیکو وکیل یعنی نیکو کفایت کننده و نیکو پناه و
معتمدي است که امور باو واگذار شود.
فَانْقَلَبُوا
:یعنی پیغمبر و همراهانش برگشتند.
اللّ وَ فَضْلٍ
􀀀
بِنِعْمَهٍ مِنَ هِ
یعنی با سلامت از هر ناراحتی و رنج و با تجارت سود بخش.
لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
:یعنی قتل(از سدي).
و گفته اند مراد از نعمت در اینجا ثبات قدم در راه دین و اطاعت خداست و مراد از فضل سود تجاري است-(از زجاج).
و گفته اند:حد اقل چیزي که خدا براي ضرورت بنده می دهد نعمت است و اضافه بر آن هر چه عنایت کند فضل او میباشد و
فرق بین نعمت و منفعت اینست که نعمت نعمت نخواهد بود مگر اینکه حسنه باشد ولی منفعت گاه حسن است و گاه قبیح
زیرا نعمت استحقاق شکر دارد و شکر بر قبیح جایز نیست.
اللّ
􀀀
وانَ هِ 􀀀 وَ اتَّبَعُوا رِضْ
:یعنی خشنودي خدا را با خروج خود بسوي دشمن تحصیل و پیروي کردند.
اللّ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ
􀀀
وَ هُ
:یعنی خداوند بر مردم مؤمن فضلی عظیم دارد.آیه باین مطلب تنبیه میکند که هر کس را گرفتاري بزرگی پیش آید که
مضطربش سازد باین کلمه پناه برد.
اللّ وَ
􀀀
حَسْبُنَا هُ » و روایت صحیح از حضرت صادق(ع)است که من در شگفتم از کسی که در موردي خائف است چرا نمیگوید
اللّ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ
􀀀
فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ هِ » : که من درباره پیغمبر خدا شنیدم که در پی هر خوف و ترس میفرمود « نِعْمَ الْوَکِیلُ
.« سُوءٌ
و پیغمبر شما نیز « اللّ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ
􀀀
حَسْبُنَا هُ » : و از ابن عباس روایت شده که آخرین سخن ابراهیم وقتی که بآتش میافتاد این بود
مثل همین را نیز فرمود سپس این آیه را تلاوت کرد.
ص : 350
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 175 تا 177
اشاره
سارِعُونَ فِی اَلْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ 􀀀 لا یَحْزُنْکَ اَلَّذِینَ یُ 􀀀 خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 175 ) وَ 􀀀 خافُوهُمْ وَ 􀀀 لا تَ 􀀀 اءَهُ فَ 􀀀 طانُ یُخَوِّفُ أَوْلِی 􀀀 ذلِکُمُ اَلشَّیْ 􀀀 ما 􀀀 إِنَّ
اَللّ
􀀀
مانِ لَنْ یَضُرُّوا هَ 􀀀 ذابٌ عَظِیمٌ ( 176 ) إِنَّ اَلَّذِینَ اِشْتَرَوُا اَلْکُفْرَ بِالْإِیْ 􀀀 أَلاّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَ  ظا فِی اَلْآخِرَهِ وَ لَهُمْ عَ
􀀀
اَللّ
􀀀
اَللّ شَیْئاً یُرِیدُ هُ
􀀀
یَضُ رُّوا هَ
( ذابٌ أَلِیمٌ ( 177 􀀀 شَیْئاً وَ لَهُمْ عَ
(1)
ترجمه:
این شیطان است که دوستان و اولیاء خود را میترساند پس نباید از آنها بترسید بلکه از من بترسید اگر ایمان دارید.
کسانی که بسوي کفر سرعت و پیشی میگیرند ترا اندوهگین نسازند آنان هرگز نخواهند توانست بخدا ضرري برسانند.خداوند
میخواهد که براي ایشان در آخرت بهره و نصیبی نباشد و براي ایشان است عذابی بزرگ.آنان که کفر را عوض ایمان خریدند
هرگز بخدا ضرري نرسانند و عذابی دردناك در انتظارشان میباشد.
ص : 351
1) سوره آل عمران آیه 175 تا 177 جزء 4 سوره 3 -1
بیان آیه 175
اشاره
تفسیر:
سپس خداوند میفرماید:ترس و کوتاهی از جهاد از عمل شیطان است و فرمود:
اءَهُ 􀀀 طانُ یُخَوِّفُ أَوْلِی 􀀀 ذلِکُمُ الشَّیْ 􀀀 ما 􀀀 إِنَّ
:یعنی آن ترساندن نعیم بن مسعود کار شیطان است و باغواء و تسویل او میباشد.
ابن عباس و مجاهد و قتاده گویند:شیطان مؤمنان را بوسیله کافران میترساند.
زجاج و ابو علی پارسی و دیگران گویند که تقدیر اینست:
خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ - 􀀀 خافُوهُمْ وَ 􀀀 لا تَ 􀀀 فَ «... خافُوهُمْ وَ 􀀀 تَ 􀀀 فَلا » یعنی میترساند شما را از اولیاء خویش بدلیل « و یخوفکم اولیائه »
یعنی اگر خدا را تصدیق دارید و دانستید که من شما را بر ضد کفار یاري میکنم.
و گفته اند معناي آن چنین است:شیطان منافقین را که اولیاء او هستند میترساند و آنهایند که از این تخویف(نعیم بن
مسعود)میترسند زیرا شیطان ایشان را وسوسه میکند و دشمن را در نظرشان بزرگ جلوه میدهد تا از متابعت پیغمبر باز ایستند
ولی مسلمین از این تخویف نمیترسند زیرا بنصرت موعود الهی مطمئن و دلگرمند ولی قول اول صحیحتر است.
ص : 352
177- بیان آیه 176
اشاره
تفسیر:
لا یَحْزُنْکَ 􀀀 وَ
-اي پیغمبر ترا محزون نکند.
سارِعُونَ فِی الْکُفْرِ 􀀀 اَلَّذِینَ یُ
-یعنی منافقینی که بسوي کفر می شتابند.
(از مجاهد)و جبایی گوید:درباره قومی از عربست که از اسلام مرتد شدند.
اللّ شَیْئاً
􀀀
إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا هَ
-یعنی با کفر و نفاق و ارتداد خود بخدا ضرري نرسانند زیرا بر او ضرر و نفع جایز نیست.
این آیه را براي تسلیت پیغمبر فرمود زیرا کفر و امتناع اینان از ایمان بر او سخت گران میآمد و بعید نیست که بخاطر پیغمبر
گذشته باشد که شاید این حال ایشان در اثر کوتاهی خود او در تبلیغ بوده و خداوند با این آیه او را از این فکر ایمن ساخته و
خبر داده که کفر و ایمانشان مربوط بخود شانست.
أَلاّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَ  ظا فِی الْآخِرَهِ
􀀀
اللّ
􀀀
یُرِیدُ هُ
-یعنی خداوند میخواهد که از بهشت نصیبی نداشته باشند و چون اراده و خواستن بچیزي که حدوثش صحیح باشد تعلق
میگیرد و بعدم یعنی نبود چیزي تعلق نمیگیرد زیرا معدوم نمیتواند مورد خواست و متعلق اراده باشد پس حذفی در کلام است
و تقدیر چنین است:انه یرید ان یحکم بحرمان ثوابهم و ان یعاقبهم فی الآخره علی سبیل الجزاء لکفرهم و نفاقهم.
یعنی خداوند میخواهد در پاداش کفر و نفاقی که میورزند حکم کند بمحرومیت آنها از ثواب،و عقاب کند ایشان را در
آخرت.
ذابٌ عَظِیمٌ 􀀀 وَ لَهُمْ عَ
-و عذابی بزرگ براي آنهاست.
این آیه دلالت میکند بر بطلان مذهب جبریها زیرا خداوند مسارعت در کفر را نسبت به منافقان داده و اگر بقول جبریان
خداوند کفر را در ایشان خلق کرده باشد
ص : 353
دیگر نسبت کفر را بایشان دادن چگونه صحیح خواهد بود.
مانِ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالْإِیْ
-یعنی کسانی که کفر را عوض و بدل ایمان میپذیرند.
بطور مجاز بکار رفته و استبدال کفر بایمان تشبیه « پذیرفتن کفر عوض ایمان » و قبلا گفتیم که در اینجا شراء مجاز است و بجاي
به شراء متاع شده.
اللّ شَیْئاً
􀀀
لَنْ یَضُرُّوا هَ
-این جمله در آیه اول براي بیان علت تسلیت پیغمبر بر مسارعت مردم بر گمراهی ذکر شده و در این آیه براي وجه و علت
اختصاص ضرر به عاصی و عدم ضرر آن نسبت بخدا ذکر شده.
و فرق بین ضرر و اساءه:اینست که اسائه حتماً قبیح است و ضرر گاهی حسنه است اگر بر سبیل استحقاق یا لطف باشد یا در
آن نفع دیگر و ضرر بزرگتر باشد.
ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 وَ لَهُمْ عَ
-یعنی عذابی درد آور بر ایشان است.
ص : 354
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 178 تا 179
اشاره
اَللّ لِیَذَرَ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀 ذابٌ مُهِینٌ ( 178 ) م 􀀀 دادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَ 􀀀 ما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْ 􀀀 ما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّ 􀀀 یَحْسَ بَنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ 􀀀 وَ لا
شاءُ 􀀀 اَللّ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَ
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 اَللّ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی اَلْغَیْبِ وَ ل
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀 حَتّ یَمِیزَ اَلْخَبِیثَ مِنَ اَلطَّیِّبِ وَ م
ی􀀀 ع ا أَنْتُمْ لََیْهِ 􀀀 ی م 􀀀 اَلْمُؤْمِنِینَ عَل
( بِاللّ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ ( 179
􀀀
فَآمِنُوا هِ
(1)
ترجمه:
البته کسانی که کافر شدند گمان نکنند که مهلتی بایشان داده ایم بنفع و خیر ایشان است بلکه بآنها مهلت داده ایم تا بر گناه
خود بیفزایند(یعنی آنها از این مهلت که نعمت است سوء استفاده میکنند)و عذابی خوار کننده در انتظار ایشان است.
این دأب خداوند نبوده و نیست که مؤمنان را بهمین حال که هستید رها سازد تا اینکه ناپاك را از پاك ممتاز سازد و خداوند
را عادت این نیست که شما را بر غیب مطلع سازد و لکن خداوند از پیامبرانش هر که را بخواهد بر میگزیند پس بخدا و
رسولان او ایمان آرید و اگر بگروید و تقوي پیشه کنید پاداشی بزرگ براي شما خواهد بود.
ص : 355
179 جزء 4 سوره 3 - 1) سوره آل عمران آیه 178 -1
بیان آیه 178
اشاره
شأن نزول:
درباره مشرکان مکه آمده(از مقاتل).
و درباره یهود بنی قریظه و بنی نضیر است(از عطاء).
تفسیر:
سپس خداوند بیان میفرماید که مهلت دادن بکفار سودي بایشان ندارد زیرا ایشان را بعقاب میکشاند:
لا یَحْسَبَنَّ 􀀀 وَ
-گمان نکنند.
ما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ 􀀀 اَلَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ
-یعنی اگر عمر طولانی و مهلت بایشان دادیم از قتل در راه خدا در احد بهتر است زیرا قتل شهداء شهیدان را ببهشت برد و
بقاء اینها بر کفر آنها را بجهنم کشد.
ما نُمْلِی لَهُمْ 􀀀 أَنَّ
-ما عمرشان را طولانی میکنیم و تعجیل در عقوبتشان نکنیم.
دادُوا إِثْماً 􀀀 لِیَزْ
-تا عاقبت و آخر کارشان به بسیاري معصیت بیانجامد پس لام در (لیزدادوا)براي عاقبت و بمعنی عاقبت است مثل:
یعنی آل فرعون موسی را گرفتند تا دشمن و اندوه ایشان باشد. «... فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُ  وا وَ حَزَناً »
و میدانیم که آنها او را براي اینکه وسیله سرورشان باشد گرفتند ولی چون خدا میداند سرانجام موسی دشمن آنها خواهد بود
میفرماید موسی را گرفتند تا عاقبت چنین شود و اینجا بهمین معنی است یعنی چون خدا میداند هر چه عمرشان افزون شود بر
گناهان خود می افزایند میفرماید عمرشان را طولانی کردیم تا بیشتر گناه کنند.
یعنی بزائید براي مرگ و بسازید براي « لدوا للموت و ابنوا للخراب » و مثل
ص : 356
خراب شدن با اینکه انسان براي مرگ نمیزاید و خانه را براي خراب شدن نمیسازد ولی عاقبت آن چون چنین است گوید بساز
براي خراب شدن و جایز نیست که لام(در لهم دوم)براي اراده و غرض باشد که معنی چنین میشود(ما بآنها مهلت داده ایم و
غرض و اراده آنها این بود که بر گناه خود بیفزایند)بدو علت:
-1 اگر لام براي غرض و اراده باشد لازم است که خداوند اراده ازدیاد گناه کفار که قبیح است کند و اراده قبیح بر خدا قبیح
است و خدا قبیح انجام نمیدهد.
-2 اگر لام براي اراده باشد لازم میآید که کفار در ازدیاد گناه مطیع خدا باشند چون بر حسب این معنی اعمال گناه آنها مورد
اراده خداوند است و این خلاف اجماع مسلمین میباشد و بعلاوه آفریدگار میفرماید:(من جن و انس را جز براي عبادت
نیافریدم) و نیز میفرماید:(من هیچ پیغمبري را نفرستادم مگر اینکه مردم باجازه خدا از او اطاعت کنند).و نیز میفرماید:(ما بآنها
امر نکردیم مگر اینکه خدا را عبادت کنند)و قرآن بعضی آیاتش تصدیق و تفسیر میکند بعض آیات دیگر را و از اینرو باید
آیه را بکسانی از کفار تخصیص داد که خدا میداند که ایمان نخواهند آورد زیرا اگر در بین کفار کسانی باشند که ایمان
ذابٌ مُهِینٌ) نمیتواند متوجه آنها باشد. 􀀀 خواهند آورد این وعید مخصوص در آخر آیه (وَ لَهُمْ عَ
ابو القاسم بلخی گوید:معنی آیه اینست که:کفار گمان نبرند که ما بآنها مهلت دادیم از اینرو که از کارهاي(زشت)ایشان
خشنودیم بلکه این اعمال براي ایشان شر و بدبختی است زیرا ما بآنها مهلت میدهیم(براي خوبی)و آنها از این مهلت سوء
استفاده میکنند و بر گناه خود می افزایند و این گناه و ازدیاد گناه آنها را مستحق عذاب الیم می سازد.
و این بدان ماند که مرد برفیقش نصیحت میکند و چون رفیق بدان نصیحت ترتیب اثر نمیدهد باو میگوید نصیحت من بر تو
جز فساد و شر نیافزود(که نصیحت اینکار را نمیکند بلکه رفیق است که با عدم توجه بآن بر شر خود میافزاید).
و بهمین معنی است حکایت نوح که بخدا عرضه میدارد(خداوندا دعوت من
ص : 357
مردم را بسوي تو ایشان را نیفزود جز دوري و فرار از تو)و معلوم است که دعوت نوح موجب فرار از خدا نیست بلکه بعکس
وسیله نزدیک شدن بخداست ولی چون مردم بدان وقعی ننهادند و دعوتش را ندیده گرفته و بدوري از خدا و گناه خود ادامه
دادند نوح چنین تعبیري کرده.این قول از اخفش و اسکافیست که در آیه تقدیم و تأخیري است و تقدیر چنین است(و لا
یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم لیزدادوا اثما انما نملی لهم خیر لانفسهم)یعنی کافران گمان نکنند که ما بآنها مهلت داده
ایم که گناه کنند و مرتب بر گناه خود بیفزایند بلکه بآنها مهلت دادیم تا براي خود خیر بخواهند.
ولی این معنی بعید است زیرا باید طبق این معنی الف(انما)دوم مفتوح باشد زیرا مفعول لا یحسبن است(و انما مفتوحه با فعل
بعد از خود حکم مصدر را دارد و مفرد است و میتوان مفعول باشد)و نیز باید الف(انما اولی)مکسور باشد زیرا بر این قول
مبتدا است و این خلاف قرائت قراء است زیرا قراء بر مکسور بودن الف انما دومی اجماع دارند و اکثر انما اولی را مفتوح
خوانده اند و تقدیم و تأخیرهم صلاحیت ندارد که اعراب را تغییر داده باشد.
ذابٌ مُهِینٌ 􀀀 وَ لَهُمْ عَ
-یعنی براي آنهاست عذابی که در آتش دوزخ خوارشان میسازد.
ص : 358
بیان آیه 179
اشاره
شأن نزول:
گفته اند که مشرکان بابی طالب گفتند اگر محمد در رسالت خود راستگو است بما خبر دهد که از ما کدام مؤمن خواهیم شد
و کدام بکفر خود باقی خواهیم ماند تا بنگریم اگر گفته اش راست در آید ایمان آریم.
ابو طالب این سخن به پیغمبر عرضه داشت در اینموقع خداوند این آیه فرستاد (از سدي و کلبی).
و گفته اند مؤمنان از نبی اکرم(ص)علامتی خواستند که مؤمن را از منافق جدا سازد پس این آیه آمد(از ابی العالیه و
ضحاك).
تفسیر:
اللّ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀م
-یعنی خداوند مؤمنان را رها نخواهد گزارد.
ا أَنْتُمْ عَلَیْهِ 􀀀 ی م 􀀀 عَل
-یعنی اي کافران بر آنچه که شما هستید از ابهام و اشتباه مؤمن با منافق یعنی در حکم خدا جایز نیست که شما را بهمان حالی
که قبل از بعثت پیغمبر(ص)بوده اید واگذارد بلکه بر شما تکلیف و عبادت مقرر میسازد.
حَتّ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ
ی􀀀
-تا کافر از مؤمن جدا و معلوم شود.(از قتاده و سدي).
و گفته یعنی تا منافق از مؤمن خالص امتیاز داده شود در روز احد بآن شرحی که گذشت.(از مجاهد و ابن اسحاق و ابن
جریح) و گفته شد که آیه خطاب بمؤمنان است و تقدیر چنین است:
اي مؤمنان حکم خدا بر این نیست که شما را بهمین حالت که اکنون هستید و مؤمن با منافق اشتباه میشود باقی نگهدارد(زیرا
« لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ » خبر است و « اللّ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀م»
ص : 359
در مورد خطاب میباشد).
درباره اینکه بچه چیز بین مؤمن و منافق و طیب و خبیث تمیز داده اقوالیست:
-1 با امتحان و تکلیف کردن بر جهاد و مانند آن که موجب ظاهر شدن باطن و کشف حال مردم است چنان که روز احد
باثبات قدم مؤمنان و تخلف و سرکشی منافقان معلوم شد.(از جبایی).
-2 بوسیله آیات و دلایلی که علیه ایشان استدلال میشود.
-3 با نصرت مؤمنان و عزیز ساختن اسلام و ذلت دادن کافران و منافقان(از ابی مسلم).
-4 با واجب کردن فرائض که مؤمن با عمل بآنها ثبات قدم مییابد و هم ثبات خود را نشان میدهد و از کسانی که در موقع
انجام واجبات بعقب باز میگردند ممتاز میشود.
اللّ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
-یعنی خداوند هیچیک از شما را بر غیب خود آگاه نساخته که از دل مردم با خبر باشید و مؤمن را از منافق باز شناسید.
شاءُ 􀀀 اللّ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَ
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 وَ ل
-یعنی خدا و هر یک از پیغمبران خود را که بخواهد بر میگزیند و او را بر غیب آگاه میسازد.
بِاللّ وَ رُسُلِهِ
􀀀
فَآمِنُوا هِ
-یعنی چنان که خداوند بشما امر کرده بوي و پیغمبرانش ایمان آرید.
وَ إِنْ تُؤْمِنُوا
-اگر تصدیق(خدا و پیغمبر)کنید.
وَ تَتَّقُوا
-و از عقاب او بترسید یعنی واجبات و اوامرش را انجام دهید و از نواهی او بپرهیزید.
فَلَکُمْ
-براي شما در این کار خواهد بود.
أَجْرٌ عَظِیمٌ
-پاداش بزرگ.
این آیه دلالت دارد که ممکنست جماعتی براي رسالت الهی صلاحیت داشته باشند ولی خداوند همه را به این کار انتخاب
نکند بلکه آن کس را که بخواهد از میان آنها انتخاب نماید یا از اینرو که این افراد شایسته ترند و براي تبلیغ نبوت خود
ص : 360
نیرومندتر و صالحتر و از چیزهاي نفرت آور دورترند و یا از اینجهت که در همه جهات هم مساوي هستند ولی خداوند کسی
را که خود بخواهد انتخاب میکند زیرا نبوت امري استحقاقی نیست بلکه منصبی است الهی که خدا تفویض مینماید.
و نیز آیه دلالت دارد که ثواب امري استحقاقی است که انسان بواسطه ایمان و تقوي استحقاق ثواب پیدا میکند بخلاف کسی
که قائل است ثواب تفضل و بخشش خدایی است.
ص : 361
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 180 تا 182
اشاره
راثُ􀀀 لِلّ مِی
􀀀
امَهِ وَ هِ 􀀀 ا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 اَللّ مِنْ فَضْ لِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ م
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 ما آت 􀀀 یَحْسَ بَنَّ اَلَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِ 􀀀 وَ لا
الُوا وَ 􀀀 ا ق 􀀀 اءُ سَنَکْتُبُ م 􀀀 اَللّ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِی
􀀀
الُوا إِنَّ هَ 􀀀 اَللّ قَوْلَ اَلَّذِینَ ق
􀀀
ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 180 ) لَقَدْ سَمِعَ هُ 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ هُ 􀀀 ماو 􀀀 اَلسَّ
( بِظَلّا لِلْعَبِیدِ ( 182
􀀀
اَللّ لَیْسَ مٍ
􀀀
ما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَ أَنَّ هَ 􀀀 ذلِکَ بِ 􀀀 ذابَ اَلْحَرِیقِ ( 181 ) 􀀀 اءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَ 􀀀 قَتْلَهُمُ اَلْأَنْبِی
(1)
ترجمه:
آنان که در نعمتهایی که خداوند از فضل خود بآنها عنایت فرموده بخل میورزند گمان نبرند که اینکار بنفع و خیر ایشان است
بلکه بخل شر و بزیان آنهاست و در روز جزا بآنچه بخل میورزند گردنشان طوق خواهد شد و میراث آسمان و زمین مختص
خدا است و خدا بآنچه میکند آگاه است.
همانا خداوند سخن کسانی را که گفتند خدا فقیر است و ما غنی،شنید.بزودي این سخن ایشان و هم کشتن آنها پیغمبران را
بناحق خواهیم نوشت و محفوظ خواهیم داشت،و می گوئیم بچشید عذاب سوزان را این عذاب نتیجۀ اعمالیست که پیش
فرستاده اید و خداوند بر بندگان ستمکار نیست.
ص : 362
182 جزء 4 سوره 3 1) سوره آل عمران آیه 180 -1
بیان آیۀ 180
اشاره
قرائت:
یحسبن را بعضی به(یاء)و بعضی به(تاء)اول خوانده اند.
تفسیر:
اشاره
لا یَحْسَبَنَّ 􀀀 وَ
:بخل کنندگان گمان نبرند.
اللّ مِنْ فَضْلِهِ
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 ما آت 􀀀 اَلَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِ
-کسانی را که خداوند اموالی بآنها اعطا کرده و در پرداخت حقوق واجبه آن بخل میورزند.
هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ
-این بخل خیر ایشان است بلکه شر آنهاست.
اینمعنی بنا بر قرائت اول(یحسبن با یاء)است.
و اما بر حسب قرائت دیگر(تحسبن با تا)معنی چنین است:
اي شنونده گمان مبر و اي محمد(ص)خیال مکن که بخل بخیلان بنفع ایشان است بلکه مایه ضرر و شر آنهاست خطاب به
پیغمبر است ولی مراد از خطاب دیگران هستند(زیرا پیغمبر چنین گمان نمیکنند).
امَهِ 􀀀 ا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِی 􀀀 سَیُطَوَّقُونَ م
-در معنی این جمله چند قولست:
-1 یعنی مالهایی را که در بخشش آن بخل کرده اند بر گردن آنها حلقه و طوق خواهد شد و این آیه درباره کسانیست که
زکاه نمیدهند و این مطلب از حضرت امام پنجم امام باقر(ع)روایت شده و این قول از ابن مسعود و سدي و شعبی و دیگران
است.
و از پیغمبر اکرم(ص)روایت شده که مردي نیست که از دادن زکاه خود داري کند مگر اینکه خداوند در قیامت ماري بر
گردن او قرار خواهد داد و بعد این آیه را خواند.
و فرمود هیچکس نیست که رحم و فامیل او از نعمتهایی که خدا بدو انعام فرموده
ص : 363
درخواستی کند و او از انفاق بخل ورزد مگر اینکه خداوند ماري از دوزخ بدر آرد تا اینکه بر گردنش بپیچد و بعد این آیه را
تلاوت کرد.
-2 گفته اند یعنی خداوند در قیامت حلقه اي از آتش بر گردنش خواهد افکند.
(از نخعی).
-3 و گفته شده یعنی روز قیامت آنها را وادار میکنند تا اموالی را که بدان بخل ورزیده بیاورد.(مجاهد).
روز قیامت طلا و نقره هایی که اندوخته شده و انفاق نگردیده گداخته شود و بدان پشت »: -4 این آیه مثل آیه دیگري است که
بنا بر این قول معنی چنین است: .« و پهلو و صورتهاي آنان(بخیلان)داغ گزارده شود
اموال بخل شده حلقه خواهد شد و بوسیله آن عذاب خواهند گشت.(از جبایی).
-5 یعنی وبال این اموال بآنها برمیگردد و طوق(لعنت)بر گردن ایشان خواهد شد مثل آیۀ شریفۀ(و کل انسان الزمناه طائره فی
عنقه)یعنی(سر نوشت و نامه عمل هر انسانی را بر گردنش میافکنیم(از ابن مسلم.وي گوید عرب گردن را(رقبه و عنق) تعبیر از
همه بدن آرد و لذا تحریر رقبه یعنی آزاد کردن.
و نیز از ابن عباس آمده که معنی و مراد آیه اینست که:
کسانی که در بیان کردن فضایل و صفات محمد(ص)که در تورات آمده بخل میورزند و مراد از کلمه(فضل)تورات است که
در آن توصیف محمد(ص)آمده ولی معنی اول با سیاق آیه مناسبتر است.
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 راثُ السَّ 􀀀 لِلّ مِی
􀀀
وَ هِ
-یعنی همه موجودات زمین و آسمان میمیرند و فقط خداي متعال باقی میماند و ملک همه مالداران باطل میشود جز ملک
خداوند آیه شامل است ترغیب و انگیزش بر انفاق و منع و بازداشتن از بخل و امساك را از اینرو که اموال آدمی خواه و
ناخواه بمرگ یا بعلتی دیگر از دست وي میرود پس چه بهتر که عاقل در انفاق بخل نکند و حرص بر جمع آن نداشته باشد
که وزر و بال آن بگردن او بماند و سود و لذتش را دیگري برد.
ص : 364
ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ 􀀀 اللّ بِ
􀀀
وَ هُ
-خدا باعمال شما آگاه است.اینجمله تأکید وعد و وعید است بر انفاق مال براي بدست آوردن ثواب و اجر و سلامت از گناه
و وبال.
ارتباط و نظم آیات:
وجه ارتباط آیه بما قبل اینست که آنان هم چنان که در امر جهاد بخل میورزیدند در انفاق مال و دادن زکاه نیز امساك و
بخل داشتند(از علی بن عیسی).
و گفته اند علاوه بر حالات گذشته که در پیش ذکر شد امر و رسالت محمد(ص)را نیز کتمان میکردند و در بیانش بخل
میورزیدند.
ص : 365
182- بیان آیه 181
اشاره
قرائت:
حمزه سیکتب را بضم یا و(یقول)را بیا و قتلهم را برفع خوانده و دیگران سنکتب را(بنون)میخوانند و قتلهم را بنصب قرائت
کرده اند و نقول را بنون خوانده اند.
لغت:
سمع(یسمع سمعاً)یعنی شنیدن با گوش ولی خداوند بدون ادراك با گوش و حس می شنود.
و سمیع کسی است که حالتی دارد که بوسیله آن اگر مسموعی باشد آن را میشنود و سامع آنکه درك مسموعات میکند.
محققان گویند:خداوند از ازل سمیع بوده و در موقع وجود مسموعی سامع است و سمیع و بصیر بودن خداوند صفتی زائد بر
حی و زنده بودن او نیست به این معنی که مدرك بودن او بر مسموعات و مبصرات(بواسطه وجود صفتی اضافه بر حیات در
او)نیست و سمیع و مبصر است یعنی عالم است(بمبصرات و مسموعات).
ابو القاسم بلخی گوید:فائده سمیع و بصیر بودن خداوند اینست که مسموعات و مبصرات را میداند و اینمطلب براي خداوند
قدیم اثبات صفت ادراك نمیکند.
خلیل گوید:هر مکروهی که بانسان رسد انسان آن را چشیده است.
حریق:آتش و همچنین حرق(بفتح راء)حرق(بسکون راء)مصدر(حرقت الشیء:یعنی آن را با سردکن سرد کردم).
شأن نزول:
اللّ ) آمد یهود گفتند که خدا فقیر است و از ما قرض میخواهد و ما غنی هستیم و گوینده حی
􀀀
چون آیه (مَنْ ذَا الَّذِي یُقْرِضُ هَ...
بن اخطب بود.(از حسن و مجاهد).
ص : 366
و گویند پیغمبر(ص)بوسیله ابو بکر نامه اي براي یهود بنی قینقاع فرستاد و آنها را بنماز و زکات و قرض دادن در راه خدا
دعوت کرد ابو بکر به کنیۀ آنها در آمد و مردي بسیار را دید که بر گرد مردي جمع شده اند بنام فنحاص بن عازورا ابو بکر
آنها را باسلام و نماز و زکاه خواند فنحاص گفت اگر آنچه گویی حقست خدا فقیر است و ما بی نیاز و اگر خدا بی نیاز است
از اموال ما قرض نمیخواست.ابو بکر در خشم شد و سیلی باو زد.
پس خداوند این آیه فرستاد.(از عکرمه و مقاتل و محمد بن اسحاق).
تفسیر:
سپس خداوند یکی دیگر از صفات زشت ایشان را باز می نماید:
الُوا 􀀀 اللّ قَوْلَ الَّذِینَ ق
􀀀
لَقَدْ سَمِعَ هُ
-یعنی خداوند قول ایشان را درك کرد و دانست.(از بلخی).
اللّ فَقِیرٌ
􀀀
إِنَّ هَ
یعنی خدا محتاجست که از ما قرض می طلبد.
اءُ􀀀 وَ نَحْنُ أَغْنِی
و ما بی نیازیم و میدانستند که مقصود خداوند گرفتن قرض نیست بلکه این راهی پر از لطف است در خواندن و دعوت مردم
به انفاق و با علم به این مطلب این سخن را از راه تلبیس بر عوام بگفتند.
و گفتند یعنی خداوند فقیر است چون روزي را بر ما تنگ میکند و ما غنی هستیم چون رزق و نفقه را بر اهل خود توسعه
میدهیم.
الُوا 􀀀 ا ق 􀀀 سَنَکْتُبُ م
-یعنی آنچه گفتند نگهداري میکنیم و چون کتابت راه حفظ مطالب است آن را از حفظ کنایه آورده.
و گفته اند یعنی این سخن را در نامۀ اعمالشان خواهیم نوشت و این بنشستن براي مبالغه در منع از گناه است چون مکلف
وقتی دانست که کردار و گفتارش در نامه ها ثبت و بایگانی خواهد بود و روزي بر او عرضه خواهد گشت و در برابر چشم
مردم بر او خوانده خواهد شد بیشتر از گناه می ترسد و می پرهیزد.
اءَ بِغَیْرِ حَقٍّ 􀀀 وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِی
-یعنی کشتن اجدادشان انبیاء الهی و رضایت اینان را بر کردة پدران و نیاکان خود خواهیم نوشت و هر یک از ایشان را
بعملش پاداش
ص : 367
خواهیم داد.
این آیه دلالت دارد که راضی بودن بکار زشت و گناه دیگري در بزرگی جرم در ردیف خود ارتکاب همان جرم است زیرا
یهودي که این آیه بآنها خطابست انبیاء را نکشته بودند بلکه اجدادشان کشته بودند ولی اینان نیز بواسطه رضایت بکرده هاي
اجداد مذمت شده اند.
ذابَ الْحَرِیقِ 􀀀 وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَ
-یعنی عذاب سوزان را بچشید یعنی بچشید عذاب سوزاننده را و کلمه حریق اشاره به این معنی است که میفهماند عذاب
ایشان با آتش سوزان است زیرا آنچه نسوزاند حریق گفته نشود.
و کلمه ذوقوا اینمعنی را میرساند که از عذاب خلاصی ندارند و عرب که بکسی بگوید ذق هذا البلاء(این بلا را بچش)یعنی از
آن نجات نخواهی یافت.
ذلِکَ􀀀
ما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ -بواسطه اعمال سوء و جنایات شماست بخودتان که قبلا انجام داده اید. 􀀀 -این عقاب، بِ
بِظَلّا لِلْعَبِیدِ
􀀀
اللّ لَیْسَ مٍ
􀀀
وَ أَنَّ هَ
-خداوند هیچ بنده اي را ستم نمیکند.
این آیه دلالت دارد که مذهب جبریان باطل است زیرا دلالت دارد که (بر خلاف قول جبریان)اگر عقاب بدون جرم قبلی بر
که خداوند کفار را بی آنکه جرمی انجام داده باشند » بنده واقع شود ستم است و این خلاف چیزي است که جبریان گویند
و در عین حال اینها ستم نیست و بر « عقاب خواهد کرد و خدا کفر را در ایشان میآفریند و بعد بر همین کفر عذابشان میکند
خدا قبیح نمیباشد زیرا ظلمی بالاتر از این وجود ندارد و کلمه ظلام که مبالغه است و تکثیر را میرساند براي تأکید نفی ظلم از
خداوند است.
ص : 368
[ [سوره آل عمران ( 3): آیات 183 تا 184
اشاره
اتِ وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ 􀀀 جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّن 􀀀 اَلنّ قُلْ قَدْ
ار 􀀀 انٍ تَأْکُلُهُ 􀀀 ا بِقُرْب 􀀀 حَتّ یَأْتِیَن
ی􀀀 لِر أَلاّ نُؤْمِنَ سَُولٍ
􀀀
ا 􀀀 اَللّ عَهِدَ إِلَیْن
􀀀
الُوا إِنَّ هَ 􀀀 اَلَّذِینَ ق
( ابِ اَلْمُنِیرِ ( 184 􀀀 اتِ وَ اَلزُّبُرِ وَ اَلْکِت 􀀀 جاؤُ بِالْبَیِّن 􀀀 صادِقِینَ ( 183 ) فَإِنْ کَذَّبُوكَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ 􀀀 قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ
(1)
ترجمه:
کسانی که گفتند که خداوند با ما عهد کرده که بهیچ پیغمبري ایمان نیاوریم تا اینکه قربانی اي آورد که طعمه آتش شود بگو
همانا پیغمبران پیش از من با دلایل و بینات آمده اند و نیز همان چه را که شما گویید آوردند پس اگر راستگویید چرا ایشان
را بکشتید.
اگر ترا تکذیب کردند پیامبرانی پیش از ترا نیز تکذیب نمودند که با دلایل و با بینات و زبر و کتاب نور بخش آمدند.
ص : 369
1) سوره آل عمران آیه 183 و 184 جزء 4 سوره 3 -1
184- بیان آیه 183
اشاره
لغت:
قربان:مصدر است بر وزن عدوان و گاهی اسم است مثل برهان و سلطان.
قربان:هر خوبی که بنده بوسیله آن بخداوند تقرب یابد.
زبر جمع زبور:هر کتابی که در آن حکمت باشد.
زبرت الکتاب:نوشتم کتاب را.
زبره:جاي انبوه موي بر شانه شیر.
زبر:عقل.
و اینکه کتاب و زبر هر دو را ذکر کرده با اینکه معناي هر دو یکیست از اینروست که ریشه آن دو با هم فرق دارد.
چون کتاب به چیزي گویند که حروف و کلماتی بهم پیوسته و ضمیمه شده و تشکیل آن را داده ولی زبور از اینرو بکتاب
اطلاق کنند که آدمی را از خلاف حق منع میکند و کتاب داوود از اینرو زبور گفته شده که در آن سخنان پند آمیز و باز
دارنده از بدیها بسیار است.
شأن نزول:
گفته اند این آیه دربارة جمعی از یهود است که از آنهاست کعب بن اشراف و وهب ابن یهودا و فنحاص بن عازورا که گفتند
اي محمد خداوند در تورات با ما عهد کرده که ایمان نیاوریم مگر بکسی که براي ما قربانی اي آرد که آتش آن را بسوزاند
اگر راستی پیامبري چنین چیزي بیاور تا بتو ایمان آوریم لذا خداوند این آیه را فرستاد.(از کلبی) و گفته اند خداوند بنی
اسرائیل را در تورات امر کرد هر که را گوید پیامبرم تصدیق نکنید تا قربانی آرد که آتش آن را بخورد و بسوزد مگر عیسی و
محمد که بدون قربانی
ص : 370
بآن دو ایمان آرید.
تفسیر:
الُوا 􀀀 اَلَّذِینَ ق
-آنان که به پیغمبر خود گفتند.
ا􀀀 اللّ عَهِدَ إِلَیْن
􀀀
إِنَّ هَ
:خداوند ما را سفارش کرده در کتاب خود و به زبان پیغمبران خود که:
أَلاّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ
􀀀
:پیامبري را بر ادعاي نبوتش تصدیق نکنیم.
انٍ􀀀 ا بِقُرْب 􀀀 حَتّ یَأْتِیَن
ی􀀀
:تا چیزي که بوسیله آن بخدا تقرب جوید براي ما بیاورد که خداوند از او بپذیرد.
النّ
ار 􀀀 تَأْکُلُهُ :که آتش آن را بسوزد و این در بین آنها علامت قبولی قربانی بود که آتشی از آسمان بیاید و قربانی را بسوزاند-(ابن عباس).
قُلْ
جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی :یعنی براي پدرانتان پیامبرانی می آمد. 􀀀 :بگو(اي محمد)به یهود قَدْ
اتِ􀀀 بِالْبَیِّن
:با دلایل کافی که بر صدق و رسالت آنها دلالت داشت.
وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ
:یعنی با همین قربانی که میگویید مراد زکریا و یحیی و همه پیامبرانیست که یهود آنها را کشتند.
فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ
:چرا آنها را کشتید با آنکه دلیلی که خود میخواستید به دست داشتند.
صادِقِینَ 􀀀 إِنْ کُنْتُمْ
:اگر راست میگویید و اقرار دارید که آنچه آوردند از طرف خدا بود و این آیه تکذیب یهود است که میگفتند اگر قربان آري
ایمان می- آوریم و هم دلالت بر عناد ایشان دارد و اینکه اگر پیغمبر(ص)قربانی هم بر ایشان آرد آن را مثل دیگر معجزاتش
تکذیب خواهند کرد و اینکه خداوند براي اتمام حجت قربانی مورد درخواست ایشان را بر ایشان نیاورد چون می دانست که
در این عمل مفسده اي است و آنچه بر خدا لازمست نصب دلیل بر نبوت پیغمبر است که نصب فرموده بود:
ص : 371
فَإِنْ کَذَّبُوكَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ
:این جمله تسلیت پیغمبر است در تکذیبی که از او میکردند.
اتِ􀀀 جاءُو بِالْبَیِّن 􀀀
:که معجزات روشن آوردند.
وَ الزُّبُرِ
:و کتبی که در آن حکمتها و سخنان منع کننده از باطل بود.
ابِ الْمُنِیرِ 􀀀 وَ الْکِت
:یعنی تورات و انجیل زیرا یهود عیسی را با کتابش تکذیب کردند و اسم و صفات نبی اسلام را هم در تورات تحریف نمودند
و نصاري نیز صفات و خصائص محمد(ص)را که در انجیل بود انکار کردند و یا تغییر دادند.
منیر:یعنی هادي بسوي حق.
ص : 372
[ [سوره