گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
اعتدال در زندگى



حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بعد از جنگ معروف جمل وارد شهر تاريخى بصره شد. در آنجا شنيد كه يكى از يارانش به نام علاء پسر زياد حارثى بيمار و بسترى است . حضرت به ديدن او رفت و از وى در خانه اش عيادت نمود.
لحظه اى پس از تشريف فرمائى و پرسش حال بيمار، نظرى به خانه وسيع و زندگى مجلل او افكند، سپس در حاليكه با وى گفتگو مى نمود فرمود: اى پسر زياد! با اينكه مى دانى در سراى ديگر به چنين خانه اى نيازمندترى اين خانه فراخ و زندگى مجلل را در اين دنيا براى چه مى خواهى ؟ در اين خانه چند روزى بيش نمى مانى و ناگزيرى كه آنرا رها ساخته و كوچ كنى ، ولى در خانه آخرت هميشه خواهى ماند!
آرى اگر به اين منظور اين خانه را بنا كرده اى كه با فراخى آن خانه آخرت را آباد كنى تا در آنجا نيز آسوده باشى ، لازم است كه در خانه مهمان نوازى كنى و پيوسته از حال خويشان و بستگان خود باخبر شوى و از آنها دستگيرى نمايى ، تا بدين گونه ديگران هم از آسايش و زندگى مرفه تو برخوردار باشند!
و نيز حقوق شرعيه (خمس و زكوة و صدقات و ساير حقوق واجبه و مستحبه ) را كه در اين خانه به تو تعلق مى گيرد، بايد از مال خويش بيرون بياورى و به مستحقانش بپردازى كه در اين صورت به آسايش زندگى آن جهان و فراخى خانه آخرت هم رسيده اى .
در اين هنگام علاء بن زياد صاحب خانه كه تحت تاءثير سخنان نافذ آن حضرت واقع شده بود، عرض كرد: يا اميرالمؤمنين ! - آنچه درباره وضع زندگى من فرموده به جان مى پذيرم - ولى مى خواهم از برادرم عاصم به شما شكايت كنم . فرمود: براى چه ؟ گفت : وى مانند راهبان نصارا گليمى پوشيده و از زندگى دست كشيده و عزلت گزيده است .
حضرت فرمود: او را نزد من حاضر كنيد! همينكه عاصم به خدمت حضرت رسيد، فرمود: اى دشمنك خود! شيطان پليد خواسته است تو را سرگردان كند كه اين راه و رسم را به تو آموخته ، و آنرا در نظرت جلوه داده است - آيا با اين وضعى كه پيش گرفته اى - رحم به زن و فرزند خود نكردى ؟
آيا چنين پنداشته اى كه خداوند روزى پاكيزه خود را براى تو حلال نموده ولى نمى خواهد از آنها بهره مند شوى ؟ نه ! تو پست تر از آنى كه خداوند روزى خود را برايت حلال كند و نخواهد كه از آن استفاده نمايى . زيرا اين معنى فقط از پيغمبران و جانشينان آنها انتظار مى رود.
عاصم عرض كرد: يا اميرالمؤمنين ! من خواسته ام مانند شما باشم ، و از حضرتت تقليد كنم كه با لباس زبر و خشن و خوراك ناچيز و بى لذت ، روزگار مى گذرانى !
فرمود: نه ! نه ! من مانند تو نيستم . زيرا خداوند بر پيشوايان حق واجب نموده است كه خود را پائين آورده و در حدود وضع مردم تهى دست قرار دهند، تا فقر و تنگدستى بر بى نوايان فشار نياورد و باعث پريشانى بيشتر آنها نگردد